خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۰ ثبت شده است

 

چند مدت پیش بود که حضرت امام (روحی له الفدا) در پی اوج گیری بیداری اسلامی در جهان عرب آن را به زلزله ای تشبیه فرمودند که تا قلب اروپا هم تسری خواهد یافت. شاید آن روزها کسی به ذهنش هم خطور نمی کرد این پیش بینی با این سرعت و حدّت به وقوع بپیوندد و امروزه شاهد بیداری مردم اوپا و آمریکا از وضعیت نظام سلطه  باشیم.

پیش از ورود به بحث ذکر این نکته ضروری است که وقتی سخن از " بیداری" در اسلام و غرب به میان می آید لازمه  این سخن این نیست که جنس و مدل و منتهای این جنبش ها با هم یکسان خواهد بود.

تاریخ نشان داده است که جنس قیام های کشورهای موسوم به شرق بیشتر رنگ بوی ایدوئولوژیک داشته تا جنبش های سیاسی اجتماعی غرب. علت این امر نکته واضح و مبرهنی است. شرق از دیرباز تا کنون مهد نزول ادیان ابراهیمی و عرفان های بشری با نگرش اشراقی بوده و نظام سیاسی اجتماعی آن نیز منبعث از این ساختار می باشد در حالی که غرب ( با اصالت یونان باستان) انچه طرح ریزی اجتماعی سیاسی می نموده نه دین بلکه فلسفه بوده است.

در غرب فلاسفه ای با جهت گیری های بسیار متفاوت و متضاد هم عصر هم می زیسته و هر کدام برای اداره امور جامعه سیاسی با تکیه بر عقل انسانی طرح و مدل حکومتی ریخته است. از فلسفه سوفیسط  که گاهی دین و اخلاق را هم بی خود میداند گرفته تا فلسفه اپیکوریسم که ذاتا منکر معاد و اصالت لذت بوده تا فلسفه سقراط  که برخی او را پیامبر میدانند و فلسفه ارسطو و افلاطون که شباهت زیادی به فلسفه سیاسی تشیع می توان در آن جستجو نمود تا فلسفه رواقیون که شباهت بسیاری به فقه سیاسی اهل تسنن و مسیحیت داد.  

نکته بعد این است که غرب در تاریخ فلسفه سیاسی خود تمامی مدل های حکومتی که بشر امروز آن را برای خود تجویز نموده را تجربه کرده است. در آتن چهار هزار سال پیش از میلاد حکومت های دموکراتیک مبتنی بر آراء مردم گرفته تا حکومت های آریستوکراسیک و اولیگارشی و پادشاهی تجربه شده، چیزی که در شرق بسیار به ندت به آن پرداخته شده است.

این نکات را علی رغم طولانی بودن آن ذکر کردم که بگویم آنچه در غرب عامل نارضایتی مردم ا زحکومت ها و نهایتا انقلاب می شده بیشتر مقوله هایی از جنس اقتصاد و استبداد بوده است خلاف شرق که نفی عوامل اعتقادی توسط حکومت ها عامل اصلی قیام بوده است.

نگارنده برای نشان دادن نقش مشکلات اقتصادی در وقوع انقلاب و دگرگونی چهره سیاسی اروپا بحران اقتصادی 1929 را مورد کنکاش ضمنی قرار می دهد.

بحران اقتصادی و آثار آن در اوپا:

چند روز پس ازمرگ اشترزمن ( صدراعظم آلمان پس ا زجنگ جهانی اول) که یکی از پایه های صلح اروپا به شمار می رفت، روز پنجشنه 24 اکتبر که به پنج شنبه سیاه مشهور است، بازار بورس وال استریت نیویورک به شدت سقوط کرد و یک بحران چهار ساله در اقتصاد جهان هویدا شد.

در پنجشنبه سیاه بیش از 70 میلیون اوراق بهادار از اعتبار ساقط شدد و ضرر حاصله بر 18 میلیار دلار بالغ گردید و این وضع در روزهای بعد هم تکرار شد. این بحران در اصل بحران ارزش ها و سقوط قیمتها بود که سبب رشد بیکاری و فقر به صورت صعودی گردید.

به دنبال این بحران بانک های زیادی در آمریکا دچار ورشکستگی شدند و 6 هزار بانک کار خود را تعطیل کردند( ژان پیر، جریان های بزرگ تاریخ معاصر، ج 2 – ص 304 ). موسسات زیادی به کاهش ساعات کار خود و اخراج کارگران پرداختند.

اثار بحران بر سیاست داخلی کشورها:

 

الف: بی اعتباری نظام سرمایه داری در اذهان مردم:

همانگونه که میدانیم مبنای نظام غرب لیبرال سرمایه داری، یعنی نظام تجارت آزاد بدون دخالت دولت است. اولین اثر این بحران نفی این اصل بود، یعنی دخالت شدید دولت ها در اقتصاد و کنترل گمرکات و شرکت های اقتصادی. و این یعنی بی اعتباری و ناکارآمدی نظام نظام لیبرال دموکراسی در اذهان مردم.

بنابرین دولت ها شروع به دخالت های گسترده در زندگی سیاسی اجتماعی مردم نمودند. دست به کنترل قیمت ها زدند، برخی موسسات را ملی اعلام کردند و ایجاد کار توسط دولت در برنامه قرار گرفت. این امر در انگلیس که نماد اقتصاد سرمایه داری بود بیشتر ازدیگر نقاط شیوع یافت.

ب: شیوع توتالیتاریسم( نظام مبتنی بر دیکتاتوری) :

تجربه تاریخ اروپا نشان داده است که وقتی که رژیم های دموکراسی در نظر مردم رنگ باخت، خود به خود اعتبار رژیم های مبتنی بر اقتدار و استبداد افزایش می یابند. دموکراسی در جوامع آرام و مرفه قابل رشد است که معمولا قادر نیست در برابر بحران های حاد عکس العمل سریع نشان دهد.

در عین حال در اغلب کشورهای اروپایی که نظام جمهوری  لیبرال بر پا بود شورش های مردمی شیوع یافت و باعث براندازی حکومت ها و ظهور احزاب فاشیست در ایتالیا، هیتلر در آلمان و نظام های کمونیستی در شرق اروپا گردید.

سراسوالد موزلی در سال 1932 " حزب نو " را به اتحادیه فاشیست انگلستان تبدیل کرد و در سال 1933 ویدکن کیسلینگ حزب فاشیست نروژ را تاسیس کرد که به نخست وزیری رسید. در فرانسه گروه های سلطنت طلب و طرفدار فاشیسم مثل اکسیون فرانسر تاسیس و صلیب آتش در سال 1935 شکل گرفت( تاریخ دیپلماسی و روابط بین الملل – نقیب زاده – ص 207 )

البته اولین نمونه توتالیتاریسم در دهه 1930 را روسیه شوروی ارائه داد. درست از زمانی که استالین به قدرت می رسد. در این زمان تغییر در سیستم اقتصادی، اداری و نظامی شیوع یافت. حزب کمونیست شوروی بر تمام نظام عالیه روسیه سلطه یافت و شروع به تصویه سیستمی کرد.

این تصفیه ها با قتل یکی از همراهان استالین به نام کیرف آغاز شد. به هر صورت قتل کیرف به عنوان آغاز آغاز دوره ترورکه تا پایان زندگی استالین طول کشید شناخته می شود. 70 درصد اعضای کمیته مرکزی که از آغاز انقلاب مشغول به کا ربودند از میان رفتند. ( همان)

تولد جنگ جهانی دوم:

در آلمان که شمار بیکاران از بحران اقتصادی، بعد از آمریکا از همه جا بیشتر حس مردم جریحه دارکرده بود زمینه مساعد رشد ناسیونال سوسیالیسم را فراهم اورد. و جمهوری وایمار از حرکت ایستاد و قدرت را تقدیم حزب نازی کرد.

هیتلر پس از روی کار آمدن برای نجات آلمان از اوضاع اقتصادی و البته برای اهداف سیاسی خاص، سیاست فضای حیاتی آلمان را به اجرا در آورند. سیاستی که نجات را در کشورگشایی و فتح سرزمین های دیگر می دید. و چنین شد که با حمله آلمان به لهستان جنگی خانمان سوز بر دامن تاریخ افتاد که خونبارترین جنگ تاریخ بشر لقب گرفت( با 50 میلیون کشته).

این جنگ چیزی نبود جز پس لرزه های بحران اقتصادی اروپا.

مقصود از این تحلیل و مرور تاریخ این بود که آنچه امروز دامنگیر غرب شده را نباید صرفا یک جنبش مردمی دانست. تاریخ اروپا پر از این حوادث است. انقلاب 1848 اروپا نیز ریشه در مشکلات اقتصادی غرب داشت که شرح آن فرصتی دیگر می طلبد.

نتیجه شورش های امروز آمریکا و اروپا چه می شود:

همانطور که گفتیم بحران های اقتصادی برای غرب همیشه گردنه های تاریخی انقلابی ایجاد کرده است. پولیبیوس فیلسوف رواقی مسلک پیش از میلاد تحول انقلابی اروپا را به دور و تسلسل  تحلیل می کند. او چنین می گوید:

نخست فردی لایق به خواست مردم به پادشاهی می رسد و دادگستری می کند. پس از او فرزندانش به حکم وراثت جانشین او می شوند و اگر لیاقت پادشاهی و توان دادگستری نداشته باشد، با مخالفت مردم روبرو خواهد شد، امّا به زور به حکومت ادامه می دهد. پس حکومت به حکومت ستمگر تبدیل می شود و سرانجام صبر مردم لبریز شده و حکومت را بر انداز می نمایند.

پس دوره آریستوکراسی(حکومت اشراف) فرا می رسد، چون ار پادشاهی باری نبسته بودند. پس از آن حکومت آریستو کراسیک هم موروثی می شود و تبدیل به اولیگارشی( زمین داری) می گردد. بار دیگر مردم شورش می کنند و دودمان انها را به باد می دهند.

پس از شورش علیه اولیگارشی مردم حکومت دموکراسی تشکیل می دهند که این نظام هم پس از مرگ رهبران شورشی رو به فساد می گذارد و نظام تبدیل به مالکیت خصوصی( سرمایه داری لیبرال) می گردد. این  نظام چون همه مردم در آن حق دخالت و اظهار نظر دارند به هرج و مرج و ناامنی می رسد پس مردم  دلزده از دموکراسی باز شورش می کنند و دوباره نظام پادشاهی را برقرار می سازند. (تاریخ فلسفه سیاسی غرب-  دکتر عالم - ج اول – ص 188)

این نظریه پولیبیوس بارها و بارها د رتاریخ اوپا به همین روال چرخیده و حال د راین چرخش باید دید باز تاریخ به سنتش عمل خواهد نمود یا خیر!

 

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۰ ، ۰۱:۲۵
سلمان کدیور

 

خسته ام

شکسته ام

بند بند ز هم گسسته ام

امّا!

امّا هنوز عشق

با همه تبلور زیبایش

در سینه کوچکم

تب دار و معصوم

ساکت و پر زخم

می زند باشور!

پای آبله

دستانم تاول

کوله ام بر دوش

قله ام روبرو

جاده

پر ز سنگ لاخ و کژدم

بی هیچ همرهی، تنها

می روم این ره را!

هیچ چیز

نه ابشاری زیبا

نه درختان جنگل

نه آوازی پر حس

نه حتی آبادی یک ده کوچک

پر نسیم ازادی

و سایه مجنون!

هیچکدام

مرا سرگرم نتوان کردن!

من راه خواهم رفت

عصایم در دست

چشم به سحر دوخته ام امشب!

چشم به شهری

که بوف ها

هم آواز سارهای خوش آوازند

شهری که آزادگی انسان

به اندازه بادبادک کودک

اوج می گیرد هر دم!

شهری که در آن

آتش بانانش هر بام

آب به اقاقی و علف می دهند با حس!

شهری که خورشید هر صبح

طلوع می کند از پس عقل

از پس ابروی چشمان خدا!

من

فرزند تمام حادثه هایم

متولد تمام طوفان ها

محکمتر از سنگی کو ها

و عاشق تر از تمام مجنون ها

دل نازک تر از دل فرهادها!

من راه خواهم رفت

ریشه خواهم زد

سر خواهم کشید

 دندان طمع هیچ کرمی

وسوسه موذی موری

به آزادگی ریشه ام نخواهد رسید!

من

تیشه تمام تبرها را

که چوب درختان همسایه

ساخته است با کین

خواهم شکست!

من شاخه خواهم زد

و یک عالمه سار و گنجشک و شاپرک را

زیر سایه مهربانی ام لانه خواهم داد!

من نگران حنجر جیرجیرک هایم

من تب بی آشیانی کنجشک ها دارم!

نه

من تناور خواهم شد!

درهر برگ من

جریان دارد نور

شریان داد عشق

می تپد قلب کوچک سنجاقک

می وزد طوفانی از جنس قیام!

از جنس بر هم ریختن تزویر

از جا کندن زنجیر!

من روزی

با همین شعر های بی وزنم

بند اسارت را

به پشت میله زندان

تبعید خواهم کرد

و کلید تمام قفس ها را

به منقار کبوتری می سپارم با عشق!

من

گونه سرخ دخترکان را

حیای چشمان پسرکان را

هدیه به خدا خواهم داد!

روزی که تمام بغض گلویم  را

حلقه طناب می شکند چون غم

روزی که از آواز غزل هایم

می رقصم چون باد!

من

تمام سرمایه ام خون است

و اندکی گرمی عشق

و سر سوزن ذوقی

که اینچنین می جوشد

به بی خط دفترم هر دم!

آری ..!

من راه خواهم رفت

هیچ چیز

مرا سرگرم نتوان کردن!

می روم

پای آبله

دست پر تاول

قله ام روبرو

عصایم در دست!

 

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۰ ، ۱۳:۱۵
سلمان کدیور

 

سخن گفتن پیرامون عدالت و افرادی که سعی در محقق کردن آرمان های آن در جامعه را دارند( عدالتخواهان) نیازمند دیدی روشن نسبت به مسائل پیچیده روز است. مسائلی که از قسم های دین، سنت، تجدد و نسبت آنان با مقوله و اصل عدالت در برهه امروزی اسلام و انقلاب متشکل گردیده است.

آنچه که مبرهن به نظر می رسد این است که عدالتخواهان امروز، که وارث تجاربی هنگفت از پیروزی و ناکامی های عملی و نظری خویش هستند، اگر بخواهند به این مقوله همچنان دیدی  ژورنالیست و یا شعاری( آنارشیستی) داشته باشند، به مرور زمان نه تنها از مرتبه  و منزلت خویش افول اساسی خواهند نمود، بلکه  در گنداب روزمرگی های غریزی و زندگی ماشینی مبدل به مرداب هایی با بوی تعفن عقاید پوسیده خواهند شد. و شاید در حالت آرمانی نتوان برای آنها شأنی بیشتر از قر زن های انقلابی که خالی از هر گونه نظر و اصلاح هستند متصور گردید.

با توجه به نکات بالا رسالت امروز عدالتخواهان چیزی جز حرکت در این مسیر نیست. عدالتخواه باید به این نکته باور داشته باشد که عدالت نه موضوع و مناقشه ای در سطح اجتماع و سیاست، بلکه عین شاکله زندگی او را متشل می شود. عینیتی که باید تمام جهت گیری زندگی فرد را حتی در حوزه امور شخصی رقم بزند.

حرکت در این مسیر  سطح کلان، خروج عدالتخواهان از نظرات سطحی ژورنالیست و ورود آنان به عرصه نظریه پردازی حوزه عدالت را می طلبد. عدالتخواه باید به این درک رسیده باشد که هر مسیری جز این راه برای طی طریق بی شک به نتیجه ای قابل تصور نخواهد رسد.

نظریه پردازی علمی پیرامون عدالت سیاسی، اجتماعی، رسانه ای، ادبی،  فردی و ... و سعی در تبدیل نمودن این آراء و افکار به قوانین و سنت های روز کشور و انقلاب قله آرمانی عدالتخواهان است.

بی شک پرداختن به مقوله عدالت و نظریه پردازی در این حوزه ضرورتی بسیار مهم است که حضرت امام ( روحی له الفدا) چند مدت پیش این امر را با ضرورت تشکیل رشته آکادمیک عدالت پژوهی روشن ساخته اند. این دستور خود به معنی طلیعه جدیدی در عرصه عدالت و عدالت خواهی است که نباید مثل فرمایشات دیگر ایشان به  موزه و آرشیو نظرات سیاسیون بپیوندد.

نگاه به دین طبق نظریه و اصول فلسفه سیاسی فارابی، که دین را عین فلسفه و فقه را زیر مجموعه این فلسفه( فلسفه مدنی) که در حوزه اصول فلسفه عملی ( اموری که در حیطه اختیار و اراده انسان بوده و در برابر گذر زمان، تغییر جغرافیا و شخص متغیر می باشد) قلمداد می شود، رهیافتی بسیار مبتکرانه  و دنیایی وسیع از نظریه پردازی را در منظر انسان عدالتخواه در زمینه گوناگون می گشاید.

مسئولیت ایمان:

ما باید باور داشته باشیم که ایمان به هر چیزی، ولو اعتقاد به یک بت سنگی، برای همان بت پرست ایجاد مسئولیت می کند. در اصول شیعه و آنچه این مکتب را متمایز از سایرین می کند همین امر است، مسئولیت ایمان و اصالت عمل.

اصالت داشتن عمل درنظرگاه تشیع را نباید با مباحث پراگماتیستی غرب خلط کرد، که  خود پدیده ای باطل است. نگاه به عمل باید طبق این حدیث مورد کنکاش قرار گیرد:

ایمان به سه چیز است، نخست اقرار به زبان، دوم ایمان به قلب و سوم عمل به اعضا و جوارح ( امام رضا .ع . – تحف العقول جلد دوم )

مومن به عدالت و خویش را عدالتخواه قلمداد کردن نیز مستلزم این است که باید از سه مرحله فوق تبعیت کامل شود. در حقیقت آنچه تفاوت اصلی عدالتخواهان با دیگر جریانات مذهبی را رقم زده است همین سه اصل است.

عدالتخواهان علاوه بر سردادن و زنده نمودن شعارهایی عدالت و آرمانخواهی و اعتقاد قلبی به آنها ( که بین تمامی جریان مذهبی مشترک است) به شق سوم آن عامل بوده است، یعنی عملی کردن شعارها. امری که بسیاری از جریانات  هیچگاه به آن ورود نکرده و اگر چیزی هم در کارنامه داشته اند، نوعی ورود سیاسی منفعت طلبانه بیش نبوده است. عدالتخواهان برای به عمل رساندن شعارهای خود در تمامی طول تاریخ هزینه های هنگفتی از جان و مال و آبرو پرداخت نموده اند.

به قول معلم شهید دکتر شریعتی:

مومن بودن و کافر بودن، خوب بودن و بد بودن، شیعه بودن و شیعه نبودن، پس از مرحله عمل است که محقق می شود چرا که مومن بی عمل، شیعه بی عمل، با کافر منکر هیچ تفاوتی ندارد!

دقیق همین مقوله است که عدالتخواهان را با دیگر نحله های مذهبی، نه تنها دچار اختلافی در سطح بلکه در عمق مبانی اعتقادی نموده است. اختلافی که گاه به خروج یا ماندن در دایره تشیع منتهی می گردد.

نگارنده امروز به خوبی متوجه این امر گشته که پس از ترویج اسلام آمریکایی و رسوخ روح آن در جوامع مسلمین، امروزه ما درحال شکل گرفتن نوع خطرناکتری از این امر به اسم " تشیع آمریکایی " هستیم. نسخه ای که برای کنترل جوامع شیعی و به استحاله کشاندن آرمان های آن پیچیده  و ترویج شده امّا کمتر کسی متوجه ان گشته است.

تشیع آمریکایی با اصل نگاه ناقص به تشیع و ترویج بنیاد این نگاه که "حفظ حکومت به بهای تغییر آرمان حکومت" هم باید انجام گردد از یک سو و افزایش نگاه مصلحت سنجی مقطعی به استراتژی ثابت ( به جای اصالت ارمانخواهی ) از سوی دیگر می تواند به قیچی شدن آرمان های حکومت های شیعی و شیعیان مومن منجر گردد.

بر عدالتخواهان فرض است که برای ایمانی که به مقوله عدالت درتشیع دارند، گام های موثرتری در ایفای مسئولیت ایمان خویش بردارند. و این گام چیزی نیست جز ورود به عرصه نظریه پردازی عدالت در زمینه های گوناگون.

آرمان ما این باید باشد که خصایص جامعه ای که برای حکومت بعد از ظهور متصور شده است را، قبل از ظهور متبلور سازیم. باید بر این عقیده اشتباه که تصور می کند آن مولفه های ارمانی را باید خود حضرت ولی عصر( عج) محقق نماید، خط بطلان بکشیم. آن مولفه ها در حقیقت آرمان های ما برای رسیدن به عدالت درمقوله های گوناگون در عصر قبل از ظهور است، مصداق های زمینه سازی برای ظهور را روشن کرده اند نه خود ظهور را.

ایمان  بی مسئولیت، همان ایمانی است که منجر به رسوخ روزمرگی ، تشکیل شکم های برجسته و پیشانی های پینه دارمی گردد. ایمانی که تبدیل به نان و پست  میشود، از همان جنسی که چون زیر پوست جمع شد حرف و سخن امام را در کربلا و عاشورا نخواهی فهمید!

__________________________________

بعد نوشت:

بخوانید: عدالت و هنر - پسرک چوپان

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۰ ، ۱۹:۰۷
سلمان کدیور