خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است


ببخشید چگونه؟

 

محله ما را معتاد برداشته بود. هر روز هم به تعدادشان اضافه می شد. معتادها همان جوان های قبراق چند روز و چند سال پیش خودمان بودند. نمی تونستیم بکشیمشان، طردشان هم نمی توانستیم بکنیم، مانده بودند روی دستمان. هم جوان هایمان را دوست داشتیم هم از اعتیاد متنفر بودیم.

یکی از عقلا درآمد گفت که برویم طبیبی، دکتری چیزی گیر بیاوریم که شر اعتیاد را از سرمان کم کند، جوان هایمان را نگه دارد برایمان، هر چه باشند آنها خبره اند. من(یکی از عقلا) گفتم که دفعه قبل هم از همین قماش دکتر آوردیم نشاندیمش روی تخت شاهی محلّه، دیدیم که آب توی چاله مان انداختند و اُجاقمان کور شد، جوان ها بیشتر معتاد شدند، دکتر آوردن فایده ندارد. باید فکر حکیمی، دبیری، شیخی چیزی باشم. دکتر جواب نمی دهد دیگر.

 عاقل دیگری به تایید من درآمد و گفت دکتر را بگذاریم کنار که هر چی بلا بود از دکترها به سرمان آمد، بیاید این بار مشکل را کاغذ کنیم پخش کنیم در شهر، تا آنهایی که حل اعتیاد راست کارشان است، خودشان را به ما (یعنی عقلا ) معرفی کنند و ما (یعنی عقلا) یکی را انتخاب کنیم. همه عقلا (یعنی ما)، عقل هایشان را به کار انداختند و تایید کردند رأی عاقل آخری را.

روز اول تمام نشده بود که یک لشکر آدم با مجمع عقلا (یعنی ما) تماس گرفتند که آقا ما می توانیم مشکل محلتان را حل کنیم.

 یکی می گفت اگر من بشوم صاحب کار، از تمام معتادهای محل، پهلوان زورخانه ای می سازم سال اول نشده. دیگری می گفت مشکل از جوانها نیست، بلکه مشکل جنس تریاک است؛ اگر جنس را درست کنیم که قاطی نداشته باشد و به قول معرف جنس اصل بدهیم دست جوان ها؛ اصلا اعتیاد نابود می شود خودبه خود، سه ساله تمام است اگر اختیار محل با من باشد. بنده خدای دیگری می گفت آن زمانی که هنوز کلمه اعتیاد در فرهنگ لغت درج نشده بود، من با وزیر جهاد کشاورزی افغانستان پیرامون مزیّت های خشخاش جلسه می گرفتیم و کاپوچینو می خوردیم فقط شش ماه فرصت می خواهم. دیگری می گفت که اگر هر محله را به صورت فدرالی اداره کنیم به طوری که هر کوچه خودش بانی حل مشکل اعتیاد شود، فقط دوسال وقت می گیرد.

خلاصه هر کسی یه نوع شعار و برنامه ای می داد تا اینکه مُلّایی بینشان درآمد و گفت من صد روزه مشکل اعتیاد محل را حل می کنم صد در صد تضمینی. من(یکی از عقلای جمع) گفتم یعنی کنتراتی می توانی؟ گفت بعله، شما نمی دانید ریشه کار کجاست، به من فقط صد روز مهلت بدهید.

 عقلا (یعنی ما) آمدند عقول شان را روی هم کردند دیدند صد روز همه جوان ها راست و ریست بشوند اعتیاد هم برود چقدر خوب است، از همه زمان های گفته شده هم کمتر بود. اینجا بود که ما (یعنی عقلا) (که به مزایای مزایده و مناقصه در اداره محل پی برده بودیم)  هر طور شد ملّا را کردیم رئیس محل. به هر حال بهترین راه همیشه آسانترین راه است.

مُلّا روز اول کاریش سخنرانی قرائی انجام داد و گفت که طی سالهای مدیریتی رئیس قبلی مواردی پیش آمده که باید ابتدا حل شود. او سپس اضافه کرد انتخاب او به عنوان رئیس محل دارای پیام خاصی است و همه باید در برابر خواست همگانی کرنش کنند و اگر کسی این پیام را نمی گیرد حتما بی سواد است.

 ما (یعنی عقلا) نفهمیدیم چه پیامی داده بودیم که روحمان هم خبر نداشت، فقط می دانستیم که ما عدد صد را به او تفهیم کرده بودیم برای ریشه کنی همه مصائب.

روز دوم ملّا شروع کرد یک دار و دسته ای را برای خودش درست کردن. اصغر نفتی و رحیم پا انداز و کریم کفتر بازو و چند تا دیگر شدن تیم اصلاحاتی برای ریشه کنی مصائب که تا سی روز طول کشید.

ما(یعنی عقلا) بعد از سی روز گفتیم آقا فلانی این سی روز باید ثلث مشکلات رو حل کرده باشی، گفت که اوضاع خیلی خرابتر از آنی بوده که فکر می کردم. ما در این مدت مشغول برسی بدبختی های مادی بودیم که رئیس محل قبلی (دکتر) بر سر محل آورده. ما (یعنی عقلا) دعا کردیم به جان ملّا ( گفتیم ملّا جان مچکّریم) و نفرین فرستادیم به جان دکتر.

ده روز بعدی هم ملّا شروع کرد قصّاب محل را برداشت و جایش از عقلای خودش (ما نه، از طیف اصغر نفتی رو و رحیم پا انداز و کریم کفتر باز) را گذاشت، بعد نوبت بقّال و بزاز و سلمانی و ... رسید. کلّا محلّه عوض شد آدم هایش.

محصّلین صداشان درآمد که ای بابا داری چیکار می کنی ملّا؟ کو مبارزه با اعتیاد جوانهای محل؟ که ملّا گفت این آدم ها همه ریشه های مذلّت و بدبختی محل هستند که توسط رئیس قبلی نصب شده اند، در ضمن رأی عقلا (یعنی ما) به ایشان دارای پیام خاصی بوده و هر کس این پیام را درک نکند خشونت طلب است. این شد که همه محصّلین فهیم ترسیدند به خشونت طلبی محکوم بشوند، پس حرفی نزدند. ما هم دعا کردیم برای ملّا (ملّا جان مچکریم) و فحش کردیم نثار رئیس قبلی.

ده روز بعد که باید نصفی از مشکلات حل شده باشد، ملّا آمد و به مردم محل گفت که در این مدت ما مشغول جمع آوری آمار از خسارات معنوی دکتر قبلی بوده ایم و باید بگویم محلّه تقریبا به خاک سیاه نشسته و مخلص کلام ما خیلی خیلی بدبخت و خاک برسر شده ایم. و باز گفت که انتخاب ایشان به عنوان رئیس از سوی ما ( یعنی عقلا) دارای پیام خاصی هست که هر کس این پیام را درک نکند، بی شعور تشریف دارد و ما (عقلای با شعور) به جان ایشان دعا کردیم و برای هزارین بار به روح دکتر قبلی نفرین فرستادیم.

هنوز شصت روز نشده بود که دیدیدم علاوه بر جوان ها، پیرمرد و پیرزن ها هم دارند معتاد می شوند. همه نگاه ها به سوی ملّا بود که ناگهان درآمد و گفتند پیشرفت اعتیاد در نسل ها نتیجه بی تدبیری رئیس محل قبلی است و ما در زمینه توسعه این مرض تقریبا بیچاره شده ایم طوری که به خواب هم نمی دیدیم اینقدر خاک برسری را؛ فردا روز است که کودکان در جنین مادرهایشان مبادرت به سیخ و سنگ کنند و مسبب آن هم همان قبلی ها هستند؛ در ضمن انتخاب من به عنوان رئیس محل از سوی عقلا (یعنی ما) دارای پیام خاصی است که هر کس آن را در نیابد جنون گاوی دارد. اینجا بود که برخی دعا کردند نثار دکتر (رئیس) قبلی.

هشتادمین روز که طی شد، مشاهد شد که برخی گربه های محل نعشه می زنند، و لفظ «میو میو» را با حال خماری «مییییوووو .... میییییووووو» تلفظ می نمایند. سگ ها هم «واق واق» را ترک کرده و «واااااااااااااق ... وااااااااا...) می کردند و بیشتر اوقات به جای پاسبانی توی چرت بودند.

برخی از عقلای ملّا(از طیف اصغر نفتی و رحیم پا انداز و کریم کفتر باز) در حالی که دماغشان را بالا می کشیدند، با چشمان خمار شهلایشان، ادعا کردند که گربه ها و سگ ها با این طرز بیانشان می خواهند بگویدند «حسنک کجایی؟» امّا هر عقل سلیمی می فهمید این بهانه است. این نشان از اعتیاد حیوانات محلّه به کراک بود که تا به حال سابقه نداشت (هم از نظر فاعل و هم مفعول).

در اینجا بود که ملّا در یک سخنرانی قراء  گفت وضع حیوانات در زمان رئیس قبلی اینچنین به فنا رفته و باید بگوییم که در حوزه حقوق حیوانات روزگار سیاه هستیم به حدی که آنها هم معتاد شده اند. البته ایشان برخی گربه ها و سگ ها را محکوم به اتحاد علیه او و تیم عقلایش کرد و به تمام حیوانات محل (چون آدم ها حرفش را گرفته بودند) اخطار داد که انتخاب او به عنوان ریاست محل توسط عقلا (یعنی ما) دارای پیام خاصی است که اگر این جانورها آن را در نیابند از بعضی آدمها کمترند. او گفت صد و بیست روز دیگر وقت لازم دارد تا فجایع مدیر قبلی را برای ما گزارش کند تا خوب خر فهم بشویم چقد از اعماق وجود خاک بر سرتر شده ایم. البته دیگر کسی برای ملّا دعا نکرد، فقط دلمان برای رئیس قبلی خیلی تنگ شد.

الان صد روز از انتخاب ملّا توسط ما ( یعنی عقلا) به ریاست محل گذشته است و هم اکنون بعد از مصرف نمودن هر کدام یک مثقال تریاک اصل با وافور سلطانی( همراه با چایی نبات زعفرانی) پس از گذران یک دوره خماری، طی یک جلسه بسیار خطیر به این نتیجه رسیدیم که برای دور بعدی انتخاب رئیس محل، اگر شیر پاک خورده ای گفت فلان روزه مشکل اعتیاد را از جوان و پیر و گربه و سگ و ما (یعنی عقلا) رفع می کند، یادمان نرود حتما از او بپرسیم، "ببخشد چگونه"؟

 

۲۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۸:۴۲
سلمان کدیور


 

زیارت عاشورا بحری از معرفت است که بسیار مجهول و ناشناخته مانده است. این متن قدسی و بسیار عجیب در نزد ما شیعیان فقط زیارت نامه ساده ای است که به نیت قرب و کسب ثواب قرائتش می کنیم و اگر خیلی شیعه باشیم! این عمل را بعد ازمحرم هم گاه گاهی تکرار می کنیم. برای گرفتن حاجت چلّه زیارت می گیریم و آن را با اشک و سوز قرائت می کنیم. زیارت عاشورا برای ما متنی است که برخی اشخاص را که هزارو چهارصد سال پیش مرده اند را نفرین می کنیم و برخی را حمد و ثنا و ستایش می نماییم و فقط همین و بس!

بارهای بار ذهن مرا فضائل قرائت زیارت عاشورا درگیر کرده است. برایم همیشه سوأل بود چرا قرائت این زیارت نامه اجری چون شهادت در رکاب اباعبدالله (ع) را دارد، چرا سفارش شده در روز غدیر و اعیاد شعبان و شب قدر و تمام مناسبت های شیعی آن را قرائت کنیم. انگار نه انگار که  این متن مرثیه یک فاجعه در طول تاریخ بشر باشد.

 زیارت عاشورا و قرائتش در عید نیمه شعبان که وقت سرور و شادی است و یا قرائتش در شب قدر که شبی به ظاهر متفاوت از عاشورا است. در اعمال تمام روزهای هفته سفارش کرده اند زیارت عاشورا بخوانیم، در تمامی شب هایش هم. انگار این زیارت نامه مانیفست یک مشی فکری است که باید دائم و دائم مرور و مرور شود، جلوی چشم باشد، در آن تفکر و تعمق شود.

«الهم جعل محیای محیا، محمد و آل محد و مماتی، ممات محمد و ال محمد؛ الهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و آلاخره، الهم العن اول ثم ثانی ثم ثالث ...» در تمام این عبارت رمز و رازی نهفته است.

در این زیارت ما از گروهی برائت می جوییم که به ظاهر به تاریخ پیوستگانند. آنها را لعن می کنیم. امّا با یک پیشوند بسیار قابل تأمل ... «الی یوم القیامه» ... خدایا لعن کن فلانی شخص را و یا فلان گروه را تا روز قیامت. سوال اینجاست که اگر مراد فقط لعن در برهه ای از تاریخ است چرا لفظ «الی یوم القیامه» به کار برده می شود؛ یعنی تا روز قیامت.

در جلد دوم تحف العقول روزی نامه مفصلی از امام رضا(ع) خواندم خطاب به مأمون. مأمون از حضرت می پرسد که اسلام ناب را بر من عرضه کنید. امام نامه مفصلی می نویسند و از معاد و نبوت و ... می نویسند، امّا در پایان نامه جمله بسیار قابل تأملی می فرمایند. ایشان می فرمایند خلاصه و چکیده تمام این حرفهایم و تمام اسلام ناب این است« برأئت عن ابوموسی اشعری و حزبه الی یوم القیامه». تمام اسلام ناب خلاصه در این جمله است، بیزاری جستن از خط فکری ابوموسی اشعری تا روز قیامت. حضرت نمی فرمایند درهمان مقطعی که آن ظلم را به حضرت امیر(ع) و اسلام کرد، می فرمایند نفرین بر این خط فکری در تمامی طول تاریخ و نفرین بر پیروان این راهدر تمامی زمان ها و اعصار.

ابوسفیان را در زیارت عاشورا لعن می کنیم در حالی که  او در روز عاشورا نبوده است. اصلا آن زمان را درک نکرده. اسم او در کنار عبدالله زیاد و شمر و ابن سعد و ... ذکر می شود، در کنار کسانی که در روز عاشورا شمشیر کشیدند علیه فرزند پیامبر. چرا؟ او کیست؟ چه کرده؟

ابوسفیان کسی است که انحراف خط فکری التقاطی در اسلام را کلید می زند و پشت پرده تمام تحولات بعد از رحلت پیامبر(ص) است. او کسی است که تا دقیقه نود علیه پیامبر شمشیر کشید و از بت ها دست برنداشت. تمام توانش را خرج کرد تا اسلام را با شمشیر و پول نابود کند، موفق نشد. در روز فتح مکّه که شمشیر اسلام روی گردنش می نشید، تسلیم می شود در حالی که تا آخرین نفس علیه اسلام پیکار کرده است.

 او مسلمان می شود، لات و هبل را می اندازد و قرآن به دست می گیرد، و تبدیل به کسی می شود که در زمان رسول خدا، توسط رسول خدا به مأموریت می رود. از ثروتش سلاح و اسب تهیه می کند و در  خدمت اسلام در می آورد حتی بعد از پیامبر(ص) در جنگ ها و فتوحات اسلام سردار سپاه اسلام می شود و یک چشمش را از دست می دهد و جانباز می شود. امّا با این کارش نوع دیگری از اسلام را ترویج می کند. ابوسفیان خودش را در سیستم جدید و حاکمیت جدید بازتولید می کند و با استفاده از خود اسلام به جنگ اسلام می رود.

سردار سپاه اسلام است، جانباز است، مومن و اهل عبادت است، امّا تمام تلاشش را در زمان خلیفه های راشدین برای تبلیغ مدل خاصی از اسلام که در آن اهلبیت و عدالت جایی ندارند صرف می کند. به ظاهر اسلام را تبلیغ می کند امّا اسلام ابوسفیانی را، اسلام مد نظر خودش را. تا حدی پیش می رود که در تاریخ نوشته اند ابوسفیان در اواخر عمر در زمان عثمان( که از بنی امیّه بود و اقوام نزدیک ابوسفیان) روزی بالای قبرحمزه سیدالشهدا می رود و با لگد به قبر حمزه می زند و می گویید« دیدید از شما گرفتیم آن چیزی را که از ما ستانده بودید؟ به لات و هبل قسم که قدرت را مثال توپی میان خودمان پاس می دهیم و نمی گذاریم به دست خاندان محمد(ص) بیفتد» و فرزندش معاویه وقتی صدای اذان را از مناره ها می شنود قسم می خورد که این ندا را از عالم محو کند.

اسلام ابوسفیان؛ اسلام هست و در عین واحد اسلام نیست، کفر هست و کفر نیست، ایمان در آن هست و در عین واحد تهی از ایمان است. اسلام دست کاری شده، و یک کلام، اسلام سفارشی شده، طوری که منافع امویان را براورده سازد. این است که زیارت عاشورا می گورد « الهم العن ابوسفیان ... الی یوم القیامه» لعنت بر ابوسفیان و بر خط فکری او و بر هر کس چنین تفکری و چنین نگاهی دارد و هر کس چنین اسلامی را ترویج می کند، در تمامی زمان ها و مکان ها و اعصار در هر منصب و مقام و شکل و قیافه ای، تا روز قیامت.

تمام افرادی که در زیارت عاشورا از آنها اسم برده می شوند، فارغ از اینکه یک سری اشخاص باشند، یک سری خطوط فکری تاریخی اند که باید شناخت و باید دید و باید رصد کرد و باید با آنها در زمان کنونی مبارزه کرد.

 شیعه وقتی زیارت عاشورا می خواند هم زمان که اشک می ریزد باید دقیق بشود که این خطوط فکری افراد آیا در جامعه اش هست یا خیر؟ آیا اسلامی که تبلیغ می کنند برخی گروه ها و باند ها و جریانان، آیا این اسلام اسلام  ناب است یا اسلام سفارشی شده؟ اسلامی که طوری مهندسی شده که منافع یک گروه اقلّیت را در برابر یک گروه اکثریت تأمین می کند؟

اینکه می فرمایند هر روز باید با زیارت عاشورا سپری شود، حتی در اعیاد، مراد عزاداری و اشک صرف نیست، بلکه نظاره و رصد جامعه اسلامی با موئلفه های فکری زیارت عاشورا است.

معاویه نماینده یک نوع از اسلام است، اولی و دومی و سومی، شمر و عبیدالله و عمرابن سعد؛ آل مروان و آل زیاد و ... اینها همه یک مشی فکری اند که نفرین و لعن شده اند. مشی های فکری که در جامعه کنونی اسلامی وجود دارند و تنفس می کنند امّا خودشان را در لفافه دین پنهان کرده اند. اسلامشان ابوسفیانی است، جانبازند و داعیه جهاد دارند امّآ برآیند عملشان خدمت در سپاه کفر است، برآیند کارشان شهادت امام جامعه در وادی جهل مرکب انسانهای ساده اندیش است.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۱۳:۰۰
سلمان کدیور


 

 

مقطع زمانی کنونی، از جمله مقاطع مهم در تاریخ کشور ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود و علت این امر طرح بحث مذاکره با آمریکا در ادبیات سیاسی کشور است. در رابطه با مذاکرات اخیر و مواضع تیم دیپلماسی کشور، چندین نکته حائز اهمیت است:

۱- بحرانی اعلام نمودن وضع اقتصادی کشور توسط رئیس جمهور محترم قبل از عزیمت تیم مذاکره کننده به ژنو، اقدامی نسنجیده و خارج از عرف دیپلماتیک است و عرصه را برای زیاده خواهی طرف مقابل هموار می نماید. چه آنکه ما تصور می کنیم چنین اظهاراتی بیش از آنکه برآمده از واقعیات اقتصادی کشور باشد، ناشی از اهداف و تسویه حساب های سیاسی است.

۲- مواضع دولت امریکا در روزهای اخیر به خوبی این مطلب را ثابت کرده است که کرنش و نرمش در برابر غرب، نه تنها موجب برداشته شدن تحریم ها و دست کشیدن امریکا از دشمنی با ملت ایران نمی شود؛ که موجب جری تر شدن دشمن و گشودن راه برای پیشروی گام به گام اوست. تجربیات سایر کشور هایی که این مسیر را در سیاست خارجی خود اتخاذ کرده اند نیز به خوبی گویای این موضوع است. طرح بحث «اقدامات اطمینان ساز» از سوی طرف مقابل را دقیقا بایستی در همین پازل تفسیر و تحلیل کرد.

۳- در کنار این مسائل، آستانه تحمل پایین رسانه ها و سیاسیون هوادار سیاست خارجی دولت نیز جای بسی تامل دارد. نسبت دادن افراط و تندروی به بخشی از بدنه مردم و جنبش دانشجویی که نظر مثبتی نسبت به رویکرد سیاست خارجه دولت ندارند و نسبت به آن به طرح پرسش و ابراز عقیده می پردازند و متصل کردن آنان به گروه های افراطی در جهان، نشان از یک دیکتاتوری رسانه ای دارد که غایت آمال خود را خفه کردن صدای هر منتقدی در نطفه و تفسیر نقد سازنده و پرسش به کارشکنی و مخالفت قرار داده است.

۴- از تیم مذاکره کننده دولت انتظار می رود مردم ایران را نیز محرم خود بدانند و نسبت به بیان شفاف وقایع رخ داده در جریان مذاکرات، بسته پیشنهادی ایران و… اقدام نمایند. نگاه تهدید محور به بدنه مردمی که نتیجه آن محرم ندانستن مردم و ترجیح محرمانه نگه داشتن اطلاعات بر گفتگوی صادقانه با مردم است، باید جای خود را به نگاه فرصت محور داده و با مردم با صداقت و شفافیت کامل برخورد شود.

جنبش عدالتخواه دانشجویی با دعوت از تمام نخبگان سیاسی کشور برای به خرج دادن حساسیت بیشتر در زمینه سیاست خارجی کشور در شرایط کنونی، از دولت یازدهم انتظار دارد از تجربیات گذشته درس بگیرد و بدبینی و بی اعتمادی به امریکا و استکبار جهانی را جهت و ممیزه کار خود سازد.

 

به امید ظهور عدالت گستر گیتی

جنبش عدالت خواه دانشجویی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۲ ، ۱۰:۴۴
سلمان کدیور