خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

۱۲ مطلب با موضوع «امام خمینی (ره)» ثبت شده است

 

داستان چند جوان که هزینه چاپ جزوه ای در مورد امام (ره) را ندارند و قصد دارند از طریق مراجعه به یک سازمان فرهنگی بودجه آن را تامین کنند. در این راه با چیزهایی روبرو می شوند که در خور تامل است.  آنها حین صحیت در مورد جزوه به طور اتفاقی رئیس اداره فرهنگ را در تلوزیون دیده اند.  ادامه داستان:

 

نوشته های نامطلوب

کمال: اِ اِ اِ ... بچه ها چه حلال زاده، آقای فرهنگیان. من فوری برمی گردم و به تلوزیون خیره می شوم . آقای فرهنگیان در حالی که کت و شلوار مرتبی پوشیده بود، با مویی اصلاح شده و ریشی که معلوم بود برای آنکارد کردنش خیلی وقت صرف کرده و پیراهن یقه کیپ سفید رنگ همیشگی اش، کنار دست تعدادی از افراد که برخی شان را می شناسم ایستاده تا روبان مراسمی را قیچی کنند.

 مراسم کنار یک جاده در ورودی شهر در حال اجرا است. دختر بچه ای با لباس باستانی ، که سراسر پولک کاری هم شده ، با یک سینی که در آن یک جلد قرآن و یک قیچی فوکول بسته قرار دارد، جلو می آید و سینی را به آقای فرهنگیان تعارف می کند. آقای فرهنگیان بدون اینکه توجهی به دستان کوچک و ناتوان دختر بچه کند، شروع به تعارف کردن سینی پیش کش به مابقی مسئولین حاضر می کند. یکی می گوید: استغفراله. تا شما هستیدما؟ دیگر هم: تمنا می کنم، شما مبتکر این طرح بسیار بدیع در فضای فرهنگی کشور هستید، افتخار افتتاحش هم برای  شماست. و مرد دیگری که  صورتش عین کف دست، تر و تمیز و اتو کشیده است ادامه می دهد:

ما در حضور شما جسارت نمی کنیم. بفرمایید لطفا. آقای فرهنگیان که حالا از قبول زحمت دیگران مأیوس شده قیچی را بر می دارد و روبان را قیچی می کند و همه شروع به کف زدن می کنند.

...

مراسم ادامه پیدا می کند، آقای فرهنگیان با دیگر مسئولین به جایگاه مخصوص هدایت می شود و روی صندلی های یک دست آبی رنگ می نشینند. مردی کت و شلواری با ظاهری بسیار مرتب در حالی که به تشویق مردم با دست تکان دادن جواب می دهد بالای سن می رود و شروع به آواز خواندن می کند:

شب شب ستاره ها مثل چیشای خوشکلت

آره من عاشق تو ام، این یکی هستش مشکلت!

دوربین که چهره اش را نشان می دهد به چشمم آشنا می آید، انگار قبلا جایی او را دیده ام، هر چه ذهنم را می کاوم کمتر به یاد می آِورم، مردم با صدای آوازش به وجد می آیند، مرد خواننده که از پاسخ جمع خرسند شده دو دستش را بالا می برد و می گوید، بلند، بلندتر ، اینطور صدات نمی رسه ها، داد بزن، فریاد. این جملات که از دهانش خارج می شود فوری ذهنم جرقه ای می خورد و خوب به خاطرش می آورم. دو سال پیش در دانشگاه برای خواندن دعایی که خاطرم نیست دعوت شده بود و وقتی سکوت دانشجوها را می دید یا کم هیجانی جمع را همینطور دستانش را بالا می برد و با فریاد حزن آمیزی می گفت:

اینطور صدات نمی رسه ها، ناله بزن، فریاد ... بلند ... بلند تر ناله بزن ... تا صدات برسه ... اجر بیشتر می خوای بلند ناله بزن ... و خودش را به گریه می زد. 

 آواز که تمام می شود آقای فرهنگیان از صندلی اش بلند می شود و شروع به کف زدن می کند، مابقی مسئولین هم از او تبعیت می کنند، مردم هم سوت و کف و هورا می کشند و تقاضای آواز دوباره می کنند، مرد خواننده انگشتانش را روی لبانش فشار می دهد و به طرف جمع دستش را بالا می برد، چند بار پشت سر هم، همهمه مردم بیشتر می شود، باران کاغذهای رنگی دوباره شروع می شود، مرد خواننده رو به آقای فرهنگیان تعظیم می کند و از سن پایین می آید. چند لحظه بعد چند نفری با لباس های یکدست و مرتب روی سن می آیند، مجری فوری به تعدادشان صندلی و بلند گو می گذارد، تواشیح شروع می شود؛ همه جمع از مردم تا مسئولین ساکتند، آقای فرهنگیان وقت اجرای گروه به نشان لذت بردن سر تکان می دهد، برخی از در حال خمیازه کشیدن، دائم خودشان را روی صندلی  این پهلو و آن پهلو می کنند، انگار که  صندلی آزارشان می دهد. تواشیح که تمام می شود همه صلوات کم رمقی می فرستند، آقای فرهنگیان به نشان احترام به گروه لبخند می زند درحالی که زیر لب چیزی می گوید و دائم سرش را به نشان تایید بالا پایین می اندازد.

 دل توی دلم نیست دائم منتظرم که کسی بیاید و اطلاعات درست و حسابی در مورد مراسم بدهد، کمال و علی هم غرق تماشای مراسم شده اند، که از خدا خواسته خبرنگاری  فرهنگیان را کناری می کشد تا در مورد کم و کیف برنامه  از او سوالاتی بپرسد. آقای فرهنگیان که کمی دست پاچه به نظر می رسد، دستی به سر و رویش می کشد و یقه پیراهن سفیدش را چک می کند، بادی در گلو می اندازد و آماده مصاحبه می شود. مجری با شور و حرارت تمام شروع به صحبت می کند، صدای سوت و کف بر صدای مجری غالب می شود:

با عرض سلام و روز به خیر خدمت شما هم وطنان عزیز و ارجمند. مراسمی که هم اکنون به صورت زنده درحال مشاهده آن هستید، مراسم افتتاح بزرگترین طرح فرهنگی کشور می باشد که به همت سازمان فرهنگ در حال برگزاری می باشد. برای اینکه از کم و کیف برنامه  آگاه بشیم در خدمت مسئول محترم اداره فرهنگ، آقای فرهنگیان هستیم. سلام عرض می کنیم خدمت آقای فرهنگیان، میخواستم از شما جزئیات این طرح بزرگ فرهنگی را که حتما منشا تحولات شگرفی هم خواهد بود را برای بینندگان ما شرح بدین

 آقای فرهنگیان، طوری که انگار می خواهد آماده کار سنگینی بشود، شانه هایش را دو سه بار بالا پایین می اندازد و دو دستش را روی شکمش چفت می کند، بادی به گلو می راند و می گوید:

من هم سلام و عرض ادب دارم خدمت تمام عاشقان راه جهاد و شهادت. بعله این مراسم که شما و بینندگان عزیز شاهدش هستید افتتاحیه مسابقات اتومبیل رانی راه شهادت است که با زحمت و درایت همکاران ما از امروز آغاز خواهد شد. خبرنگار که تازه سر کیف آمده ادامه می دهد:

می شود توضیح بیشتری بدهید؟

آقای فرهنگیان: بعله. خدمت شما که عرض کنم، این مسابقات برای خانواده های شاهد و ایثارگر برگزار خواهد شد و از جنوب تا شمال کشور ادامه خواهد داشت و شرکت کنندگان عزیز وارد هر شهری که می شوند مورداستقبال استانداران، فرمانداران و مابقی مسئولین خدوم قرار می گیرند و پیام شهدا را با خود نشر می دهند. علاوه بر این ما تدابیری اندیشیده ایم که در طول مسیر مسابقه هزاران بسته چفیه، سربند و دیگر اقلام فرهنگی مثل پوستر شهدا، تقویم شهدا، سرسویچی های مزین به تصاویر شهدا و غیره، به منظور ترویج و نشر ارزش های دفاع مقدس، بین عموم مردم  پخش شود. در حقیقت هدف ما نشر این ارزش ها در طی مسیر این این مسابقه هست. یک کار نمادین دیگری که درهمین اتفاق بزرگ صورت می گیرد نامگذاری این مسیر است که ما آن را راه شهادت نام نهاده ایم، که رانندگان ما این راه را با احتیاط و حزم اندیشی کافی و وافی و با سرعت مطمئنه طی خواهندکرد تا به مقصد برسند. البته برخی جاهای مسیر که جاده مناسبی نداشت ما اقدام به بهسازی و آسفالت این راه مقدس کردیم تا بهتر راه و رسم شهدا ارج نهاده شود.

خبرنگار: ببخشید به عنوان سوال آخر هزینه این طرح چقدر برآورد شده؟

آقای فرهنگیان: بعله، تقریبا ما بیش ازچند میلیار تومان برای این طرح لحاظ کرده ایم که ان شالله به مردم عزیز گزارش داده خواهد شد. آنچه مسلم است این است که در این راه ما اسراف ندریم. ما هرچه برای شهدا خرج کنیم کم خرج کرده ایم. به قول معروف کار خیراسراف ندارد، یعنی هر چه در توان داریم باید هزینه کنیم برای نشر این فرهنگ مقدس.

خبرنگار: از وقتی که در اختیار ما نهادید کمال تشکر رو دارم

آقای فرهنگیان: من هم تشکر می کنم از همه همکاران زحمت کشتان که زحمت پوشش این طرح و تحول فرهنگی را کشیدند امیدوارم که چنین طرح هایی هر روز بالنده تر و نو آورانه تر برگزار گردد تا ما هرچه بیشتر شاهد شکوفایی فرهنگ جهاد و ایثار و شهادت باشیم.

علی: وای پسر چند میلیارد به همین راحتی خرج می کنن بعد نمی تونن به ما سیصد هزارتومن ناقابل بدن؟

کمال به طرف میزش بر می گردد و صندلی را با پا عقب می کشد و می گوید: نه بابا، اینا اینقد ناخون خشکن، نرو که اینجا میلیاردی خرج می کنن!

علی: تو هم که فقط آیه یأس میخونی. رسول؟ به نظرت پیگیری هم کنیم فایده نداره؟

من: حتما باید بدن قاعدتا. فردا میریم برای پیگیری چاب جزوه. کلا یکی از وظایف این سازمان حمایت از طرح و برنامه های فرهنگی هم هست.

***

 

... وارد اداره می شویم، در ورودی ساختمان یک تصویر بزرگ از آقای فرهنگیان نصب شده که با چهره ای بشاش و سرحال، مشغول قیچی کردن روبان مراسم روز قبل است، و زیرش نوشته: مسابقات رالی شهادت هدیه ای به تمام شهدا. البته فقط همین تصویر نیست. وقتی وارد سالن می شویم تصاویر دیگری هم از آقای فرهنگیان هست که خیلی شیک در معرض دید عموم قرار گذاشته شده. یک قاب بزرگ، آقای فرهنگیان را نشان می دهد، در حالی که دستش را روی سر دختر بچه ای گذاشته و طوری که عکس می گفت داشت دخترک را نوازش می کرد. زیر قاب نوشته بود: یتیم ها را دریابیم. عکس دیگر آقای فرهنگیان را درمراسم پر شور یک دعا، در صف اول نشان می داد، در حالی که دستانش را به آسمان بلند کرده بود و ملتمسانه انگار از خداوند درخواستی می کرد. زیر این قاب نوشته بود: اداره فرهنگ در صف مقدم ترویج فرهنگ عبادت. در ورودی راه پله ها قاب دیگری نصب شده که آقای فرهنگیان را در جمع خانواده شهدا نشان می دهد.

من و کمال مشغول تماشای دیگر تصاویر هستیم که علی ناگهان بلند فریاد می زند: های ... رسول، کمال! بیاین که کارمون جوره جون خودم.
از صدای بلند علی جا می خور و به طرفش با چشم می گردانم ... هیسسس، اینجا خونتون نیستا !اینطور داد می زنی، و به طرف علی می رویم. علی که انگار چیز بکری را کشف کرده باشد با ذوق می گوید، ببینید این تصویر رو. تصویر آقای فرهنگیان را نشان می دهد،  در یک مراسم سخنرانی داشگاهی، در حالی که دستش را بالا برده و چهره اش را در هم کشیده،  طوری که حالتی انقلابی دارد. زیر تصویر نوشته:
آقای فرهنگیان، ریاست محترم اداره فرهنگ درجمع دانشجویان انقلابی: راه امام را با تمام قدرت ادامه می دهیم وبا هر انحرافی در این مسیر مبارزه می کنیم.

 ...

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۱ ، ۲۳:۰۱
سلمان کدیور

 

شعری برای یک مراسم سخیف و یک تحریف بزرگ!

اینجا

وبلاگ پسرک چوپان

 

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۰ ، ۰۹:۱۸
سلمان کدیور

 

وقتی ملاک رای دادن را در سخن حضرت امام خمینی(ره) و حضرت امام (روحی له الفدا) میخواهیم برای دیگری شرح دهیم معمولا صفات وجودی را بیان می کنیم. یعنی صفاتی که باید در شخص وجود داشته باشد. امّا گاهی به جای اینکه بگوییم یک نماینده باید " چه باشد" بهتر و صحیح تر آن است که  " آنچه نباید باشد" را مشخص کنیم.

وقتی حرف از وجود زده می شود، امکان ایجاد تقلبی بیشتر است تا زمانی که از نبود وصفی سخن گفته می شود. چرا که در " نباید باشد"ها نوعی خط مرزی مشخص و منسجم قابل روئیت می گردد که در وصف " باشد" ها کمتر قابل روئیت است. این خصیصه وجودی و ذاتی مفاهیم نفیی است. این مفاهیم قابلیت بیشتری در جدا کردن خودی و غیر خودی دارا هستند.

به عبارت زیر توجه کنید:

مردم توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلای مجلس ... نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی توانند بفهمند (باشند) ( وصیت نامه امام .ره.)

اولین خصیصه ای که  هر نماینده آن را دارا باشد باید نفی گردد سرمایه داری است.

سرمایه داری به مفهوم تجمیع منابع در دست اقلیت و عدم توزیع عادلانه آن در طبقات دیگر. هر نماینده ای که در فعالیت اقتصادی به این مفهوم است، یا با این طیف جریانان مرتبط است مردود است. بین کسانی که کاندیدا شده اند شناسایی این افراد کار سختی نیست.

دومین مقوله زمین خواری است.

زمین خواری دینی است که از فارس بعثتش را آغاز کرد و هم اکنون مدینه فاضله این دین در کشور نیز می باشد. این دین هم رسول دارد هم امام و هم امامزاده. آنقدر در این شهر و استان شهره است که  کمتر خانواده ای در شهر را می توان یافت که به نحوی با آن در ارتباط  نباشد.

باید دید کدام نامزد با این طبقه در ارتباط است. کدام یک از آنها چه در قبل و چه هم اکنون از این طبقه حمایت می کند؟. کدام یک احتمال دارد اگر پیروز شود به تقویت این پدیده کمک کند؟ کدام یک منافع حزبی و جریانی اش با این جماعت گره خورده؟ باید از نمایندگان ادوار سابق و نامزد های فعلی پرسید نظرشان در مورد این دین جدید و رسول و امام و امام زداده هایش چیست؟

ممکن است بگویید هیچکدام زمین خوار نستند. حقیر می گویم کدام یک در مقابل این پدیده سکوت کردند؟ کدام یک توجیه آوردند برایش و شرعی اش جلوه دادند؟ این افراد غالبا جزء رجل سیاسی و مسئولان بوده اند. باید از آنها مطالبه کرد چرا هیچگاه کلامی در این باب موضع نگرفتند؟ چرا در برابر حقوق مردمی که ولی نعمت شما بودند کوتاه آمدید اما هرجا حق خودتان و حزبتان بود با جدیت آن را مطالبه کردید؟ آنهایی که ساکت بوده اند در جرم آنانی که فاعل بوده اند شریکند در محضر خداوند. ریش دار و بی ریش هم نمی شناسد. هم کراواتی ها، هم یقه کیپ ها را می توان در این ردیف دید و شناسایی کرد.

کارکتر بعد، صدرنشینان است که تا آخر فراز کلام امام شامل توصیف این گروه است.

صدر نشینی به مفاهیم و معانی بسیار می شود ترجمه و مصداق برایش آورد. خاندان سالاری، آقازادگی و ... اما با خصیصه رفاه زدگی و عدم درک درد مردم.

باز هم ممکن است پرسیده شود یک نماینده که از وضع مالی خوب برخوردار است آیا لایق نیست؟ آیا کسی که اقا زاده است( به صرف آقازادگی) مردود است؟ آیا کسی که خانوادتا ثروتمند هستند، هیچگاه طعم فقر را نچشیده اند نمی توانند نماینده خوبی باشند؟

جواب این است صفات بالا به صرف وجود بد نیستند، بلکه فرهنگ ان و ره آورد آن اگر همراه با زمینه آن( ثروت، آقازادگی و ...) همراه شود آثار سوء دارد. به عبارتی همان حرف امام(ره) که می فرمایند، کاخ بد نیست، خوی کاخ نشینی است که مذموم است.

ثروتمند بودن، آقازاده بودن، در رفاه بودن و ... صرفا تا وقتی که خوی خودش را بر جا نگذاشته باشند بد نیستند.

باز می شود پرسید از کجا بفهمیم این نامزد انتخابات خوی کاخ نشینی داد یا خیر؟

خیلی ساده است، کافی است از او بپرسید شیراز چند ناحیه حلبی آباد دارد؟ منطقه حلبی نشین کارخانه ریشه محک(مثلا) چند نفر سکنه داد و مهمترین مشکل انان چیست؟ به عنوان مثال از نمایندگان دور قبل بپرسید. از جناب قادری و دستغیبین و ذوالانوار و همچنین از مدعیان جدید مثل کرامتفر و شعرا و مشفق و خانم اردبیلی و ... .

نماینده یا نامزدی که خوی کاخ نشینی و آقازادگی نداشته باشد با این طبقه محروم و پابرهنه محشور بوده و خواهد بود. کوچه به کوچه آنها را قدم زده، با آنها حرف زده، پای دردهایشان نشسته. مهم نیست اصلاح طلب یا اصولگرا یا 7*8 یا 3+5 یا جبهه پایداری و فراکسیون اقلیت و ...( که همه نشان منافع حزب است نه ملت). نه نماینده ای که قابلمه به دست و متکدیانه، وقت انتخابات می رود این محلات برای  یک لقه رای!. نماینده ای که شهرک ترافیکی را بلد نباشد بهتر است اول به فکر آخرت خودش باشد تا اصلاح مملکت!

این شرح مختصری بود از صفاتی که یک نماینده نباید داشته باشد، تا بتوان اصلح را انتخاب کرد و رای داد. ببخشید با عجله نوشتم، خیلی تفاسیر بهتر می شود از کلام امام(ره) دریافت که به عقل ناقص حقیر نرسید که شما می توانید دریافت و نشر دهید.

 

 

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۰ ، ۰۱:۰۴
سلمان کدیور

 

"نامه تکان دهنده " ، عبارتی است که امام(ره) طی نامه محرمانه خودشان به سران نظام (که توسط هاشمی چند سال پیش منتشر شد)  به نامه محسن رضایی ، فرمانده وقت سپاه نسبت می دهند .

  امام(ره) درنامه محرمانه خویش ، در خصوص نقش نامه محسن رضایی می‌فرمایند :

" با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده‌ها گزارش نظامی ، سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح ، فرمانده سپاه ، یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح‌های شیمیایی و نبود وسایل خنثی کننده آن ، اینجانب با آتش بس موافقت می‌نمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ ، به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است ، اشاره می‌شود . فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم . ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم ، قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌باشیم و بعد از پایان سال 71 ، اگر ما دارای 350 تیپ پیاده ، 2500 تانک ، 3000 توپ ، 300 هواپیمای جنگی ، 300 هلیکوپتر و...که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است ، باشیم می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی می‌گوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند . او آورده است ؛ البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم و اِلاّ موفق نخواهیم بود. این فرمانده مهم‌ترین قسمت موفّقیت طرح خود را ، تهیّه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید به نظر می‌رسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد خود عمل کنند . البته با ذکر این مطالب می‌گوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست. "

محسن رضایی که این نامه که سراسر القاء ضعف و ناامیدی و خستگی از جنگ را می رساند سعی دارد پرستیژ جنگی خود را حفظ کند که امام موشکافانه اظهارات وی ادعای ایشان را  نوعی شعاری که در آن عملی نیست قلمداد می کند .

  در اندیشه دفاعی امام(ره) ، عقیده و آرمان یا همان پیروزی خون بر شمشیر(در کنار سلاح ) بود ؛ نه تجهیزات بسیار هولناک و لشکرهای آهنی . امام (ره) در این زمینه می فرمایند :

 " اشتباهات در همین است که خیال می کنند زیادی جمعیت و زیادی اسلحه کار انجام می دهد ، نمی دانند آنچه کار انجام می دهد بازوی قوی است ، افراد کم با بازوی قوی ، قلب مطمئن و متوجه به خدا ."

 باید قبول کرد که تغییر نگرش فرماندهی کل سپاه ، در حقیقت شروع عبور از ، دفاع بر محور پیروزی خون بر شمشیر ، بود که مهمترین محور آن را  ابزار محوری تشکیل می داد .

حسین شیخ الاسلام ، معاون وقت وزارت امور خارجه ، در این مورد می گوید :

" ما اواخر جنگ نتیجه گرا شده بودیم و دنبال آن بودیم که خلاصه با مسائل ویژه ای باید با آمریکا جنگید ، با دعا و نماز و جانفشانی نمی شود یا صحیح نیست . حالا اینجا بود که امام (ه) متوجه شدند که اشخاص ، اشخاص ابتدای جنگ نیستند و آن وقت ، دیگر قطعنامه را پذیرفتند."  

مصاحبه با روزنامه ایران 

   نامه محسن رضایی به امام(ره) به خوبی نشان دهنده این موضوع می باشد .

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۰ ، ۱۲:۰۵
سلمان کدیور

 

خط نفاق

یک عامل مهم نوشیدن زهر ، ناشی از جهت گیری های سیاسی و نفاق میان حزب الهی ها در پشت جبهه بود . در حقیقت یکی از عوامل اصلی اختلال در جنگ ، ریشه در تفرقه در داخل کشور داشت و این تفرقه و دوگانگی ، از جدا شدن و انشعاب یافتن عده ای  از جامعه روحانیّت ، تحت عنوان مجمع روحانیت آغاز شد . گروه انشعاب یافته همه از انقلابیّون و وجهه داران نزد امام (ره) و مردم بودند ، که حرف و سلیقه ای متفاوت از گروه سلف خود داشتند .

 نقطه اوج تأثیر این اختلافات سیاسی در انتخابات مجلس سوم رخ داد ؛ که دو لیست با دو سلیقه مختلف ، از میان روحانیت  بیرون آمده بود . برای رزمنده ها این سؤال مطرح بود که چرا روحانیت دو گروه شد.

 چنین کاری از اول انقلاب بی سابقه بود و تا آن زمان یک گروه به نام جامعه روحانیت وجود داشت . همه راحت بودند که این لیست را همه روحانیون تأیید می کنند ، لذا مسجدی ها ، هیئتی ها و ... به یک لیست واحد رأی می دادند ، اما حالا اوضاع متفاوت شده بود . این رویداد را شاید بتوان اولین شکاف میان نیروهای حزب الهی قلمداد کرد که به طور رسمی عینیت بخشیده شد.

  این تفرقه ، تأثیر خود را در خط مقدم جبهه ها هم گذارد و سبب بوجود آمدن بحث ها و جهت گیری های سیاسی میان رزمندگان شد . این امر تا به آن حد خودش را نشان داد که بسیاری از رزمندگان برای شرکت در رقابت های انتخاباتی و اینکه تلاش کنند چه شخص و گروهی رأی بیاورد یا نیاورد ، از جبهه ها مرخصی گرفتند و جبهه ها خالی شد .  این موضوع را می توان در سقوط فاو به وضوح دید . از سه هزار نفر خط پدافندی فاو ، 700 الی 800 نفر در خط مقدم مانده و بقیه فاو را ترک کرده بودند و عراق توانست در 33 ساعت خط را با کمک سلاح شیمیایی  پس بگیرد .

این اوضاء چنان رو به وخامت نهاد که سپاه ناچار شد برای پر کردن جبهه ها از نوجوانان که اغلب زیر هجده سال سن داشتند و در دبیرستان های سپاه درس می خواندند کمک بگیرد. در واقع علت این امر که شهدای ماه های آخر جنگ را زیر 18 سال تشکیل می دادند همین رویه بود.

ضعف کابینه میرحسین موسوی در اداره جنگ و از سوی دیگر عدم تامین مالی رزمندگان خطوط مقدم، رقابت های انتخاباتی، رواج تفرقه میان سپاه و ارتش توسط بهزاد نبوی همه و همه دست به دست هم دادند تا ماه های آخر جنگ به شکست های متوالی برای کشور مبدل گردد.

این عوامل باعث گردید جبهه ها از نیرو تهی و بهانه سید محمد خاتمی برای القای عدم استقبال مردم(از روی یأس) از جبهه ها در بوق و کرنا شود.

نکته قابل توجه در این تحلیل وضعیت گروه انشعاب یافته(مجمع روحانیون مبارز) در بعد از جنگ است. این گروه پس از انشعاب دست به جهت گیری های خاصی در عملکرد و شعارهای خود دادند و عملا منادی سکولاریزم به انحاء گوناگون گشتند. برخی از افراطیون این جریان همم مبدل به اپوزسیون های سرسخت نظام شده و در جریان فتنه انتخابات دهم، اغتشاشات و آشوب را تئوریزه می نمودند.

آنچه در تحلیل و علل نوشاندن جام زهر به حضرت روح الله به خوبی قابل رد گیری است، همین جریان شناسی گروه مخالف جنگ در طول 30 ساله انقلاب است که از همان سال های اول تا کنون، منظم و برنامه ریزی شده و با اهداف خاص، به صورت مشترک دست به عمل های منحرفانه زده اند.

 از دیگر اتفاقات سیاسی مؤثر در قبول قطعنامه ، انهدام هواپیمای مسافربری توسط ناو وینسس آمریکا بود . در پی این اتفاق بسیاری از مسئولین دولتی و صحابه امام به ترس افتادند و شروع به القای این موضوع در میان مردم و رزمندگان کردند که آمریکا به طور مستقیم وارد جنگ شده و باید تا اوضاع حادتر نشده ، صلح را پذیرفت . این عامل وقتی رو به وخامت نهاد که کشتی های نفتکش هم ، هدف موشک های آمریکایی ها قرار گرفت و از طرف دیگر ، صدام شروع به استفاده از سلاح شیمیایی  نمود ؛ بنابراین جنگ وارد مرحله فوق فرسایش شد .

  شنیده های بسیار از افراد موثق حکایت از آن دارد که پس از فاجعه انهدام هواپیمای مسافربری توسط آمریکا ، مسئولین برای کسب تکلیف خدمت امام (ره) رسیدند که ایشان فرمودند :" اگر من جای شما بودم در تنگه هرمز جلوی آنها را می گرفتم ." اما در آن برهه ترس و واهمه ای از قدرت پوشالی آمریکا بر روح مسئولین مستولی شده بود ، که این امر امام (ره) را نیز ، بر زمین گذاشتند .

 

 

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۰ ، ۱۰:۱۱
سلمان کدیور

 

ستاد اهرم فشار

چند ماه آخر جنگ  و نحوه اداره آن و گزارشاتی که به امام(ره) پیرامون آن داده می شد را می توان برهه زمانی برای نهایی  کردن قبول  قطعنامه قلمداد کرد . اگر در این مدت چند ماه از داخل به حضرت امام(ره) فشار وارد نمی شد ، ایشان هیچ گاه تن به صلح نمی دادند . در این مطلب سعی بر آن است که به نقش افراد ، در قبول قطعنامه اشاره مجمل شود .

آقای هاشمی ، جانشین امام در امور جنگ بود امّا در ماه های اخر جنگ اتفاف قابل تاملی افتا د .

شورای عالی دفاع ( به فرماندهی هاشمی رفسنجانی) با اینکه به ضعف ها و نقایص دولت موسوی در اداره امور آگاه بود ، و خود دولت نیز بارها به ان اعتراف کرده  و حتی کار را به استفاء نخست وزیر کشانده بود، در ماه های آخر جنگ ، میرحسین موسوی را به سمت رئیس ستاد فرماندهی جنگ ، انتخاب کرد!

 هاشمی رفسنجانی همچنین سید محمّد خاتمی را به عنوان مسئول تبلیغات جنگ و بهزاد نبوی را مسئول پشتیبانی و لجستیک ، معرفی و عملاً اداره نبض های حیاتی جنگ را به دست زاویه دارها داد . در حقیقت هاشمی با این اهرم و به طور غیر مستقیم ، توپ قبول قطعنامه و نوشیدن جام زهر را به زمین موسوی انداخت ؛ تا او و دولتش مسئول نابسامانی و شکست های آخر جنگ باشد  .

 سید محمّد خاتمی کسی که خود تا 100 کیلومتری جبهه هم نرفته بود ، جزء افرادی بود که نامه خویش به امام (ره) در مورد عدم استقبال مردم از حضور در جبهه ها ، در پذیرش صلح بسیار مؤثر بود و امام در نامه محرمانه قبول قطعنامه ، آن را مورد توجه قرار می دهد .

امام می نویسند:

مسئولان سیاسی می‌گویند از آنجا که مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است.

  دکتر محمد کرمی راد ، رئیس سابق مرکز مطالعات جنگ سپاه ، در مورد عملکرد بهزاد نبوی چنین می گوید : " یکبار چهل کامیون از کارخانجات صنایع ، برای برادران عزیز ارتشی فرستاده بودند و سه کامیون را به ما (سپاه) دادند . معاون آقای نبوی با ترس و لرز می گفت: خواهشاً آقای نبوی مطلّع نشود ؛ چون ایشان اعتقاد دارند باید شعار جنگ ، جنگ تا پیروزی محو شود ... ."( مصاحبه با ایران)

  هاشمی رفسنجانی نیز ، دائماً وخامت اوضاع جبهه ها ، نداشتن بودجه لازم برای اداره جنگ و شکست های ماه های آخر جنگ را در قالب نامه سید محمّد خاتمی ، نامه محسن رضایی و میرحسین موسوی و گزارش فرماندهان و ... به امام (ره) گزارش می داد و از ایشان درخواست قبول قطعنامه را می کرد .

اتحاد هاشمی – خاتمی- موسوی- نبوی ؛ انچه در فتنه بعد از انتخابات نیز آن را می بینیم.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۰ ، ۱۰:۰۶
سلمان کدیور

 

اقتصاد جنگ

یکی از علل اصلی نوشاندن زهر به امام(ره) ؛ در بوق و کرنا کردن نداشتن بودجه اداره جنگ بود . این مطلب را به وضوح می توان در نامه میرحسین موسوی نخست وزیر و مسئول اداره امور جنگ ؛ به امام مشاهده نمود .

در جریانات انتخابات ریاست جمهوری دهم یکی از شعارهای آقای موسوی و دوستانش برای بارز نشان دادن لیاقت های خود در اداره اقتصادی کشور ، ادعای اداره اقتصاد جنگ و خروج کشور از این برهه سخت زمانی بود . ادعایی که هیچ گاه واقعیت نداشته است . در حقیقت یکی از عوامل اصلی خوراندن زهر، سیاست های اقتصادی دولت وقت در اداره امور جنگ بود .

دولت میرحسین موسوی  به صراحت بارها و بارها اعلام کرد که توانایی اقتصادی اداره جنگ را ندارد و دائم از تمامی تریبون ها اوضاع اقتصادی و خزانه کشوری را وخیم جلوه می داد، و تلویحانه خواستار اتمام جنگ را داشت . این  در حالی بود که محمد جواد ایروانی ، وزیر اقتصاد دولت موسوی ، چنین نظری نداشت . به نظر ایشان جنگ با بودجه ای بسیار کمتر از متوسط های معمول اداره شده و اگر دولت بخواهد کشور از نظر مالی در مضیغه نیست .

  محسن رضایی ، فرمانده وقت سپاه پاسداران ، طی تحلیلی ، بودجه لازم برای جنگ را چنین تحلیل می کند :

" اینکه می‌گوییم کل هزینه‌های ارزی جنگ 22 میلیارد دلار بیشتر نبوده است ، کسی غیر از این نمی‌تواند جواب ما را بدهد. ایران در سال 62 فقط 25 میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است ؛ در حالی که هر یک سال از جنگ ، تنها کمتر از 3 میلیارد دلار از کل هزینه‌های ارزی کشور را مصرف می‌کرده است ؛ یعنی از حدود 100 میلیارد دلار درآمد ارزی 8 ساله کشور ، تنها 22 میلیارد دلار ، خرج جنگ شده است و این یعنی کمتر از 20 درصد و  با 80  درصد دیگر کشور اداره می‌شد. "

 روزنامه ایران 27 تیر 89

  محسن رفیق دوست ، وزیر سپاه دوران جنگ ، در مورد اقتصاد جنگ می گوید :

" ... دولت یا نمی توانست جنگ را اداره کند ، یا نمی خواست ، و یا هردو . دولت فقط 14٪ منابع کشور را به جنگ اختصاص داده بود که اگر به 25٪ می رسید جام زهر نوشیده نمی شد ."

روزنامه ایران 27 تیر 89

  در طی دوران جنگ ، بیشتر بودجه کشور که به فرمان امام (ره) باید با اولویت جنگ ، هزینه می شد ، صرف امور مصرفی می گردید . به عنوان مثال ، دولت ، کره را از هلند ، پنیر را از دانمارک با قیمت های گزاف وارد می کرد ؛ در حالی که در اولویت امور نبود .

 در شرایط جنگی دولت بودجه را صرف اموری مانند  تولید پیکان و پاترول کرده بود ؛ در حالی که در همه جای دنیا ، تشکیل خط تولید نظامی در زمان جنگ ، در اولویت قرار داشت و دارد . در آن زمان ، سیگار از سوئیس وارد می شد و به هر دفترچه 4 نفره ،4 بسته تعلّق می گرفت! بهزاد نبوی ، وزیر صنایع سنگین وقت و مسئول لجستیک جنگ ، به بهانه عدم توان اقتصادی ، حتی از احداث توالت صحرایی برای رزمندگان خودداری می کرد!

  از سوی دیگر، دولت میرحسین موسوی ، خانواده رزمندگانی که در خط مقدم می جنگیدند را از نظر مالی و رفاهی تأمین نمی کرد ، و این موضوع در اواخر جنگ بدتر هم شد . بنابراین بسیاری از رزمندگان ، از روی اضطرار و ناچاری ، برای امرار معاش خانواده هایشان به پشت جبهه ها برمی گشتند .این امر باعث کم شدن نیرو در چند ماه آخر جنگ شد که بر روند قبول قطعنامه بسیار مؤثر بود .

امام (ره) در نامه محرمانه خویش  چنین می فرمایند : 

 " آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه ، وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند . مسئولان جنگ می‌گویند تنها سلاح‌هایی را که در شکست های اخیر از دست داده‌ایم ، به اندازه تمام بودجه‌ای‌است که برای سپاه و ارتش ، در سال جاری در نظر گرفته شده بود "

 

 

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۰ ، ۱۳:۰۲
سلمان کدیور

 

چرا صلح ، جام زهر بود؟

  " این روزها باید تلاش کنیم تا تحوّلی عظیم در تمامی مسائلی که مربوط به جنگ است ، به وجود آوریم . باید همه ، برای جنگی تمام عیار علیه آمریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم . امروز تردید به هر شکلی  خیانت به اسلام است . غفلت از مسئله جنگ ، خیانت به رسول ا... (ص) است . اینجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه نبرد تقدیم می نمایم . "

( امام خمینی« ره» سخنرانی 13/4/67)

 

 جملات فوق نگارنده را یاد مواضع آخرین روزهای حیات پیامبر اکرم (ص) می اندازد . روزهایی که ایشان سپاه اسلام را به فرماندهی " اُسامه " برای جنگ با کفر تجهیز کردند ، اما این امر عمیقاً استراتژیک ،  توسط صحابی درجه اول پیامبر مورد کوتاهی تعمّدی قرار گرفت . چنان شد که پیامبر(ص) در خطبه ای ،  اهمال کنندگان را لعن و به خیانت متهم نمودند و اگر نبود خیانت صحابه صدر اسلام ، امروز جهان اسلام  با مسائلی مانند فلسطین ، افغانستان ، عراق و ... درگیر نبود .

 جنگ در استراتژی کلان امام(ره) فقط دفاع از وطن و خاک نبود . ایشان در اوایل جنگ ، شعار " جنگ ، جنگ تا پیروزی " را مطرح کردند ؛ که به شدّت توسط رزمندگان جدّی تلقی شد و با برگذاری عملیات هایی مانند 4 عملیات بزرگ ثامن الائمه ، طریق القدس ، فتح المبین و بیت المقدس (پیروزی خرمشهر )  به این هدف نایل شد . بعد از این عملیات ها و پیروزی های بزرگ ، امام شعار مترقی تری که نشان از ورود به مرحله جدیدی از جنگ را داشت ، سر دادند  و آن " جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم " « و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه» آیه 39 سوره مبارکه انفال] بود .

  آرمان امام(ره) در جنگ به براندازی حکومت بعث عراق منتهی می شد . این هدف را می توان در جمله " تا صدام و رژیم بعث هست منطقه روی آرامش ندارد. "  به وضوح مشاهده کرد .  بنابراین امام(ره) فرمودند : " تا آخرین نفس ، تا آخرین نفر و منزل مقاومت خواهیم کرد." حتی ایشان فرمودند : " اگر قرار باشد از صدام بگذریم ، از عربستان بخاطر جنایاتش در کشتار حاجیان ، نخواهیم گذشت . "

  امام (ره) در پاسخ به درخواست حاج احمد متوسّلیان ، برای  اعزام یک تیپ جنگی به لبنان ، به منظور نابودی اسرائیل  ، با بیان  جمله حکیمانه  " راه قدس از کربلا می گذرد " با این امر مخالفت کردند . در آرمان امام (ره) ابتدا باید بغداد سقوط کند تا دروازه های فتح بیت المقدس گشوده شود .

 در حقیقت بین فلسطین و ایران فقط یک سد قرار داشت و آن عراق بود . جمهوری اسلامی قطعا با استفاده از نفوذ خود در کشور سوریه ، که مابین عراق و فلسطین واقع است می توانست بعد از فارغ شدن از ناحیه حکومت بغداد ، خود را به مرزهای لبنان و فلسطین اشغالی برساند و در آنجا به طور مستقیم وارد جنگ با اسرائیل و نابودی این غده سرطانی بشود . این آرمان را نیز امام اعلام کرده بود که فرمودند " اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود " .

  در صورت رخ دادن چنین اتّفاقی جمهوری اسلامی با سرعت غیرقابل کنترلی به یک ابر قدرت جهانی تبدیل و ایدئولوژی های ملّت های منطقه و جهان اسلام بدون هیچ مقاومتی توسط انقلاب اسلامی فتح و چنان می شد که اسلام به علمداری جمهوری اسلامی ایران ، دوباره بر صدر قلّه عزت و قدرت جهان تکیه می زد . اینکه امام از قبول صلح به عنوان خیانت به رسول ا... (ص)و " جام زهر " ، یاد می کند ، در حقیقت توجه به همین امر و آرمان می باشد . و به راستی چه زهری کشنده تر از  نفی و مسکوت ماندن این آرمان بزرگ و رهایی مسلمانان جهان از یوغ سرسپردگی و خوربیگانگی!

نگاه امام به جنگ و اصرار ایشان به ادامه آن ، نگاهی فر ملّی بلکه جهانی بود . امّا پس از نزدیک 10 سال از پیروزی انقلاب ، امام (ره) در کنار خود شاهد یارانی بود ؛ که طبع و روحیه آنان مانند اوایل نهضت نبود . کسانی که دیگر از جنگ خسته شده بودند ، و تمایل به انباشت قدرت و ثروت و حکومت به سبک سرمایه داری لیرال را پیدا کرده بودند و این همان جام زهر کشنده امام بود ...

  اینکه مسئولین لشکری و کشوری نتوانستند یا نخواستند، پا به پای امام  (ره) تا آخر خط بمانند ، راز حل نشده نوشیدن جام زهر است .  هر چند امام (ره) بعد از سرکشیدن جام ، رئوفانه و بزرگ دلانه بگوید که به فرماندهان و مسئولین جنگ اعتماد دارم و این در حالی بود که برخی ناجوانمردانه، به امام(ره)  می گفتند که ما جنگ را تمام می کنیم، شما ما را محاکمه کنید .

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۰ ، ۱۲:۲۹
سلمان کدیور

 با پیروزى انقلاب اسلامى و تشکیل دولت‏بحث صدور انقلاب به یکى ا زاصلى‏ترین و جذابترین موضوعات جامعه انقلابى ایران تبدیل گردید. برداشتهاى اولیه نزد دوستان و دشمنان یکسان بود، انقلاب اسلامى همچون سایر انقلابهاى دنیا باید یکى از سه دیدگاه ذیل را انتخاب نماید:

الف - دیدگاه رادیکال. در این دیدگاه منافع ملى با منافع آرمانى یکسان فرض مى‏شود و هر نوع نرمش در برابر نظام بین‏المللى مطرود و براندازى نظامهاى مخالف در اولویت‏خط حماسى صدور انقلاب قرار مى‏گیرد.

ب - دیدگاه فرصت طلبانه. طرفداران این دیدگاه منافع ملى را اصل و منافع آرمانى را فرع بر آن مى‏دانند. تکیه‏گاه اصلى را بر بازسازى ملى و کوشش براى صدور انقلاب را غیر منطقى و موکول به اقتضاء شرایط بین‏الملى مى‏دانند.

ج - دیدگاه محافظه‏کارانه. این گروه منافع آرمانى را فاقد وجاهت‏بین‏المللى دانسته و تنها منافع ملى را به رسمیت مى‏شناسند این دیدگاه هر گونه فعالیتى را براى صدور انقلاب عملى نادرست و موجب برانگیختن حساسیت منفى جامعه جهانى بر علیه منافع ملى مى‏داند. لکن بنیانگذار جمهورى اسلامى در ایران، على‏رغم تاکید دائمى بر خدشه ناپذیر بودن اصل صدور انقلاب به نفى و طرد هر سه دیدگاه پرداخته‏اند، دلایل حضرت امام را مى‏توان به شرح ذیل دسته‏بندى نمود:

الف - دلایل مکتبى: هر سه دیدگاه از صدور انقلاب کسب قدرت را هدف دارند، حال آنکه در باور حضرت امام هدف از صدور انقلاب انجام تکلیف براى ترویج اسلام است نه کسب قدرت.

ج - دلایل جامعه‏شناختى: از دید حضرت امام صدور انقلاب باید نتیجه کار مشترک و موکول به خواست توام با کوشش خود مردم باشد. در صورتى که هر سه دیدگاه حرکتهاى زورمدارانه که مستلزم اخذ تصمیم و اقدام بجاى ملتها است را در دستور کار دارند.

د - دلایل سیاسى: هر سه دیدگاه به صدور انقلاب نگاه ابزارى دارند، حال آنکه حضرت امام آن را یکى از اصول سیاست‏خارجى در اسلام مى‏دانند.

مزید بر دلایل فوق باید توجه داشت که حضرت امام در زمان نفى و طرد هر یک از سه دیدگاه مطروحه لحن و نحوه استدلال بخصوصى داشته‏اند که مبین دقت و توجه ایشان به جبهه خودى و بیگانه نیز مى‏باشد.

ایشان در پاسخ به گروه اول - دیدگاه رادیکال - که توجیه قدرتمند خود را از عبارت زیباى ایشان "اسلام مرزى نمى‏شناسد"گرفته بودند، با لحنى آمرانه و ارشادى مى‏فرمایند: "ما که مى‏گوئیم باید انقلاب به همه جا صادر بشود. این معنى غلط را از او برداشت نکنند که ما مى‏خواهیم کشورگشائى کنیم. ما همه کشورهاى اسلامى را از خودمان مى‏دانیم. همه کشورها باید در جاى خودشان باشند."علت طرد این دیدگاه توسط حضرت امام (ره) آن است که طرفداران این نظریه به دلیل روح حماسى، قدرت دشمن را نادیده و یا کم ارزیابى مى‏کنند و به دلیل عدم موفقیت‏به ماجراجوئى و نهایتا به شکست تن خواهند داد. لحن ایشان در نفى و طرد دیدگاه دوم - فرصت طلبانه - هشدار دهنده است: "مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظه‏اى مسئولین را از وظیفه‏اى که بر عهده دارند منصرف کند. خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت اسلامى تمام سعى و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنى نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى است منصرف کند."به باور حضرت امام طرفداران این دیدگاه با اضافه ارزیابى نمودن نظام سلطه، فرصت طلبى را مشى سیاست‏خود قرار خواهند داد و استفاده از زور - قدرت ظالمانه - را براى حفظ دستاوردهاى محدود و مقطعى - اگر دستاوردى را تصور کنیم - مجاز خواهند دانست و در نهایت‏یا شکست‏خورده یا بدتر از شکست‏به همان قدرتى تبدیل مى‏شوند که براى براندازى آن قیام کرده بودند.

لکن لحن پاسخ ایشان به گروه سوم - دیدگاه محافظه‏کارانه - قاطع و کوبنده است "ما انقلابمان را به تمام جهان صادر مى‏کنیم".

از منظر امام ا ین دیدگاه که خاستگاهى ملى‏گرایانه - ناسیونالیستى - دارد ضمن آنکه از فضاى پیرامونى غافل و موجبات محاصره و اضمحلال انقلاب را فراهم مى‏نماید، اساسا دیدگاهى ضد (غیر) اسلامى است زیرا نسبت‏به اولین وظیفه دولت اسلامى یا هر فرد مسلمان که نشر و تبلیغ اسلام در جهان است موضعى منفى دارد، وظیفه‏اى که مسلمانان در ضعیف‏ترین شرایط سیاسى و اجتماعى خود و در زمان دور بودن از قدرت از آن دست نکشیدند، و جهاد مستمر حضرت امام در این رابطه نزدیک به هفتاد سال قدمت دارد.

"نهضت مقدس ایران، نهضت اسلامى است. از این جهت‏بدیهى است که همه مسلمین جهان تحت تاثیر آن قرار مى‏گیرند."(10/10/1357)

"ما انقلابمان را به جهان صادر مى‏کنیم. چرا که انقلاب ما اسلامى است. و تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله (ص) بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجاى جهان علیه مستکبرین هست ما هستیم."(22/11/58)

"ما باید در صدرو انقلابمان به جهان کوششم کنیم و تفکر اینکه ما انقلابمان را صادر نمى‏کنیم کنار بگذاریم زیرا اسلام بین کشورهاى مسلمان فرقى قائل نمى‏باشد و پشتیبان تمام مستضعفین جهان است. از طرفى دیگر تمام قدرتها و ابرقدرتها کمر به نابودى مان بسته‏اند و اگر ما در بسته بمانیم قطعا با شکست مواجه خواهیم شد. ما باید حسابمان را صریحا با قدرتها و ابرقدرتها یکسره کنیم و به آنها نشان دهیم که با تمام گرفتاریهاى مشقت‏بارى که داریم با جهان برخورد مکتبى مى‏نمائیم." (1/1/59)

"ما امروز دورنماى صدور انقلاب اسلامى را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش مى‏بینیم."(15/2/62)

امری که در این رابطه مغفول مانده است ، مسئله " صدور انقلاب به داخل " است .

 با ورود انقلاب به دهه چهارم و ظهور و وجود نسل جدیدی که تلاطم انقلاب را درک نکرده است ، لزوم این استراتژی ضروری به نظر میرسد . متاسفانه ما امروز شاهد فنا شدن روحیات انقلابی نسل سوم ، همانند نسل دوم هستیم و اگر این فجایع در حق نسل بعد تکرار گردد خسارت جبران ناپذیری به اسلام و انقلاب وارد خواهد شد. 

لزوم تغییر در نگرش سیستم آموزش پرورش و آموزش عالی در این زمینه ضروری به نظر می رسد . وقتی متوسط تعداد صفحات اختصاص داده شده به دفاع مقدس در کتابهای ادبیات دبیرستنان ، 14 صفحه بیشتر نیست ، نباید توقعی از نسل در حال تربیت به عنوان والیان آینده آنقلاب اسلامی داشت .

تغییر سرفصل های درسی در گرایش های علوم انسانی ، پیگیری نهضت کرسی های آزاد بحث و نظریه پردازی ، بسط و گسترش رویه عدالتخواهی جنبش های دانشجویی مطالبه گر ، پیگیری آرمانهای امام و رهبری توسط دانشجویان ، مبارزه و مقابله با اشرافیت و انحراف مسولین حکومت از خط کش انقلاب اسلامی ، پرداختن به مسائل استرتژیک انقلاب مانند مسئله ولایت فقیه  و...راهکار مهم صدور انقلاب در دانشگاه است .

استفاده از ظرفیت های رسانه ای ، اموزش هدفمند و اسلامی به کودکان ، استفاده از ظرفیت وسیع هنر و ادبیات ، تقویت ارتباط امت و امام ، بازخوانی اصول و اهداف انقلاب و نهاد های انقلابی و نشر در توده ها ، آگاه سازی مردم به حقوق اجتماعی اسلامی آنان نسبت به حکومت ، حساس کردن احساسات و عقلانیت اجتماعی نسبت به دستاوردهای انقلاب ، نشر و بازخوانی تفکرات معمار انقلاب و رهبری ، نیز از راهکارهای عملی اجتماعی صدور انقلاب به داخل ، محسوب می گردد .

    

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۰ ، ۲۳:۱۴
سلمان کدیور

 

تزلزلی که در بین کاخ نشینها هست در بین کوخ نشینها نیست، آرامشی که این طبقه محروم دارند، آن طبقه ای که به خیال خودشان در آن بالاها هستند ندارند.

 ( امام خمینی . ره .)

 جریان شناسی فساد اداری سیاسی در دوران حکومت اصلاح طلبان بسیار مفصل و  عمیق است. فسادهایی که نه تنها ساختار جامعه اسلامی ، بلکه محتوای انقلاب اسلامی را هدف گرفته بود.

یکی از مصادیق این مفاسد تشکیل طبقه ای جدید در جامعه به نام طبقه " مدیران" بود. این طبقه طبق تعاریف کارگزارانی که اصلاح طلبان وارث خوبی برای آن شدند، گروهی از خواص و مسئولین حکومتی هستند که در نسبت با عوام، حق زندگی بسیار مرفه و آنچنانی را دارند. تئوری پردازی این خط فکر انحرافی در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی کلید خورد:

«…اظهار فقر و بیچارگی کافی است. این رفتارهای درویش‌مسلکانه، وجهۀ جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است.

زمان آن رسیده که مسؤولین به مانور تجمل روی آورند. از امروز به خاطر اسلام و انقلاب، مسئولین وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند… هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان به سامان نباشد، اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیرمسلمان، ملتی مفلوک جلوه ننماییم، لازم است تا جلوه‌هایی از  تجمل در چهرۀ کشور و مسؤولین حاکمیتی رویت شود… »

(
خطبه‌های نماز جمعۀ تهران، ١٨ آبان ١٣۶٩)

در شیراز این طرح با پروژه های اختصاصی رفاهی برای این طبقه کلید خورده است. مجتمع مدیران خیابان قم آباد قصرالدشت نمونه بارز این تفکر است. مجتمعی که در زمان اصلاح طلبان تصویب و در زمان اصولگرایان اجرایی شد.

یکی دیگر از این پرژه ها پرژه ها مجتمع مسکونی میلاد است که در زمان حیات اصلاح طلبان کلید خورد. این پرژه 14 و 8 طبقه علی رغم اینکه در ارتباطات رادیویی جنوب و تبع آن در امنیت ملی کشور به علت ارتفاع غیر مجاز، به صورت جدی اخلال وارد میکرد و مسئولین وقت مخابرات بر ان تاکید جدی داشتند، ساخت و تکمیل شد.

از اول ساخت این پروه تا تکمیل آن شاید حدود 50 نامه از مخابرات استان به استانداری، پیرامون این مشکلات نگاشته می شود امّا انگار مقوله ای به اسم امنیت ملّی برای باند انصاری لاری و صمد رجا محلی از اعراب نداشته است.

نکته ای که در پرونده این پروژه ادم را به شک وامیدارد این است که اگر این مجتمع برای مدیران فارس است، پس چرا اسامی برخی مدیران ارشد مازندران ،تهران، اصفهان، بوشهر و ... در این لیست دیده می شود؟. انگار شعر " خوشا شیراز و وصف بی مثالش " موثر واقع  و باعث شده برخی بزرگان اینجا را به عنوان تفرج گاه تابستانی یا زمستانی خود برگزینند که خود جای بسی افتخار است!

و باز جای بسی تامل است که نام برخی اشخاصی که در این پروژه  صاحب مسکن  آنچنانی در بهترین نقطه شهر شدند بعدا در لیست پرژه مدیران قم اباد هم دیده شدند!

خداوند متعال نازپروردگی و رفاه زدگی را یکی از عوامل انحطاط جوامع بشری معرفی می کند که هلاکت و نابودی سرزمین و اهل آن را به دنبال خواهد داشت:

وَ إِذَآ أَرَدْنَآ أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَـهَا تَدْمِیرا؛ و هرگاه بخواهیم مردم سرزمینی را هلاک کنیم، رفاه طلبان و خوش گذرانانشان را وادار به فساد می کنیم و وقتی در آن به فسق و انحراف پرداختند و سزاوار عذاب گردیدند، آن گاه آنجا را زیر و زبر می کنیم و به شدت نابودشان می سازیم.

با مروری اجمالی به تاریخ گذشتگان و بررسی عوامل انحطاط آنان این حقیقت قرآنی به خوبی آشکار می گردد که چه بسیار تمدن ها و جوامعی که بر اثر رفاه زدگی و نازپروردگی به گناه و معصیت گرفتار آمدند و بنیاد بقایشان زایل گشت.

انقلاب ما آمد تا بگوید مسئولین حکومتی و خواص در شأن اجتماعی,‌فقط خادمن مردمند و نه بیشتر. مسئولین حکومت باید در میان مردم و با مردم زندگی کنندنه اینکه نقاط خاصی را برای آنها اختصاصی سازی کرده و دسترسی آنها  به مردم و جامعه دسترسی مردم را به آنها را معدوم نمود. شاید علت اصلی این امر که بسیاری از مدیران ارشد استان و کشور از اعلام لیست اموال خود امتناع می ورزند برخورداری انها از این رانت های ناعادلانه باشد.

 به راستی چرا بهترین نقاط شهر و بهترین امکانات رفاهی باید برای قشر خاصی از جامعه تخصیص داده شود و سهم مردم عادی گود نشینی و استضعاف!

مقام معظم رهبری، امام خامنه ای(روحی له الفدا) در این خصوص می فزمایند:

«…آفت بزرگ ما اشرافیگرى و تجمل‏پرستى است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافیگرى باشد، مردم را به سمت اشرافیگرى و به سمت اسراف سوق خواهد داد.» (۸۸/۵/۲۲)

 

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۰ ، ۱۶:۲۴
سلمان کدیور