خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

۱۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام خمینی (ره)» ثبت شده است

 

نمیدانم چگونه یک بهت و حیرت را شرح دهم. دستم می لرزد، لبانم کبود شده و ذهنم به شدت مشوش است. خبر فقط یک جمله بود، یک جمله به ظاهر ساده مثل تمام جمله هایی که هر روز این گوش می شنود از گوش دیگر خارج می گردد. و همین جمله به ظاهر ساده درون مرا مشوش نموده است. جمله این بود:

محمد طاهر حائری از اتهام کلاهبرداری تبرئه شد.

به محض شنیدن این خبر انگار پتک نگاه زنان بیوه کمرم را می شکند، و یا در دریای قطره اشک کودکان یتیم بی سرپناه غرق می گردم.  زنانی که هر روز به فرمانداری می آمدند و با اشک و ناله درخواست می کردند حقشان را از این آقا بستانیم. کودکانی که تمام ارث و سرمایه به جا مانده از پدرشان را در شرکت طوبی آقای شجاع سرمایه نهاده اند و فقط غم نصیبشان شده.

بلند می شوم و شروع به قدم زدن می کنم، دستانم را به هم می مالم، دست در موهایم می کنم و از درد و رنجی که می کشم آه از نهادم بر می خیزد که باز اصالت آقازادگی بر مظلومیت پابرهنگی فائق شد.

شجاع حائری که  به اتهام کلاهبرداری به شش سال حبس و پرداخت 366400000 ( سیصدو شصت و شش ملیونو چهارصد هزار) تومان و 402400000( چهارصدو دو میلیون و چهارصد هزار) تومان جزای نقدی و رد وجوه مآخوذه به شاکیان محکوم شده بود، حالا در دادگاه تجدید نظر به راحتی و مثل آب خوردن از این اتهام تبرئه می گردد و به استثنای چند نفر که باید رد مال گردند( آن هم نه الزام آور) مابقی اگر شاکی باشند باید به دادگاه حقوقی! مراجعه و مراحل دادرسی را طی کنند!. یادم به مردمی افتاد که می گفتند سالهاست که در دادگاه شکایت کرده اند امّا به علتی که همه آن را می دانیم، صدایشان به هیچ جا نرسیده و کسی تره هم برای آنان خرد نکرده است.

حکم دادگاه اولیه شجاع حائری به قدری طبیعی و اظهرمن الشمس بود که پدر او، جناب آقای حائری( نماینده سابق ولی فقیه در استان) در یک اقدام فوری و برای جدا کردن خط و خویش با فرزند، توسط آقا شهاب(فرزند دیگر ایشان) مصاحبه ای رسمی می کند و در آن بر متخلف بودن شجاع صحه گذاشته و از او برائت می جوید.

هر چند که در همان تاریخ مقاله ای نوشتم و این موضع جناب حائری را( مانند نامه ای که به قوه قضائیه پیرامون اعلام زمین خواری برخی از اعضای دفترشان صادر نمودند)  نقد منطقی و موشکافانه نمودم، امّا هم اکنون هم در حیرتم که جرمی که حتی پدر متهم به آن معترف است، و آن را صراحتا نشانه اعمال متخلفانه او می داند، اعمالی که بارها به او تذکر هم داده شده بود، چگونه مردود اعلام می شود. یعنی باید پذیرفت که پدر به پسر تهمت روا داشته است؟ یا اینکه باید احتمال این را بدهیم که شجاع، در یک اقدام شجاعانه دیگر از پدر اعاده حیثیت خواهد کرد؟

در یاداشت هایم سریع مصاحبه جناب محمدحسن(شهاب) حائری را می یابم و دوباره مو به مو می خوانم:

خبرنگار از او می پرسد؟

آیت الله حائری از ماجرا ( تخلفات شجاع) مطلع بود؟ چه عکس العملی نشان داد؟ " . شهاب پاسخ می دهد :

با توجه به اینکه احتمال امتیاز طلبی یا استفاده قهری از آبروی اجتماعی نمایندگی ولی فقیه و امام جمعه متعلق به خودشان نبود، آیت الله حائری واکنش نشان داد و طی نامه ای به فرزندانشان آنان را از اینگونه فعالیت ها نهی کردند. نامه دست خطی ایشان که موجود است و در صورت نیاز منتشر خواهد شد با این جمله آغاز می شود که "شرکت آقازاده ها تشکیل ندهید." البته برادرم این نهی را نپذیرفت.

محمد حسن اظهارات خودشان را چنین ادامه می دهد :

در سفر مقام معظم رهبری در اردیبهشت 1387 به فارس، بنده به عنوان مسئول دفتر آیت الله حائری که مخالف کار برادرم بودم، توفیق داشتم که مسائلی از جمله این موضوع را با معظم له مطرح کنم و نظرشان را بپرسم. ایشان با توجه به شبه سوء استفاده از اعتبار اجتماعی امام جمعه و در خطر قرار گرفتن آبروی وی که به آبروی نظام مربوط است فرمودند نباید انجام شود. و اضافه فرمودند من این طور فعالیت ها را برای نزدیکان مسئولان درست نمی دانم. بنده از حضرت آقا پرسیدم من مسئولان استان را از نظر حضرتعالی آگاه کنم؟ ایشان تاکید فرمودند حتما این کار را بکنید. در این گفتگو آقا مسعود فرزند مقام معظم رهبری هم حضور داشتند. متعاقب این گفتگو ضمن گزارش مذاکرات به آیت الله حائری و با اشراف ایشان موضوع نهی رهبری کتبا به استاندار وقت آقای رضازاده منعکس شد و وی نیز بخش های مختلف استانداری منعکس کردند تا استفاده قهری یا سوء استفاده احتمالی صورت نگیرد.

در حالی این مطلب را می نویسم که اشک از چشمانم به روی کاغذ می چکد. اشکی که از سر مظلومیت رهبر و این انقلاب جاری گشته است. اشک سوزناکی که هر قطره اش از من می پرسند: به راستی آبروی نظام و انقلاب و رهبرش چقدر با منافع آقا شجاع گره خورده که به راحتی بین آنها این معامله رخ می دهد و حیثیت یک اقا زاده جای حیثیت تاریخ یک ملّت را می گیرد و تا به کی ابروی اسلام باید قربانی منافع و ابروی خاندان های عریض و طویل گردد؟؟؟

یادم به یکی از مصاحبه های جناب خدائیان( رئیس قوه قضائیه فارس) می افتد که در آن گفته بودند اصلا چیزی به اسم زمین خواری وجود ندارد، چون کسی شاکی نیست و مدرکی ارائه نشده!!!!(نقل به مضمون).

آقای خدائیان راست می گویند. چیزی به اسم زمین خواری وجود ندارد، تبعیض قضایی وجود ندارد، مجازات آفتابه دزدان و گردن کشی گرن کلفتان حقیقت ندارد!. همه مردمان بیچاره و مال باخته شیراز، سیاخ دارنگون، سپیدان، داریون ... دروغ می گویند. توهم به هم زده اند. این وسط آقا شهاب راست می گفته.

 پس بیایید مرا و دوستان مرا دستگیر کنید، مایی که سالهاست در پی اثبات مفسده بودن برخی از همین قماش گردن کلفت از خدا بی خبر بوده ایم، بیایید ما را دار بزنید که به ساحت مقدس این آقایان جسارت نمودیم و هر فرصتی که یافتیم فریاد اعتراض و دادخواهی سر دادیم که اینان دارند خون مردم و فقرا و صاحبان انقلاب را می خورند و استخوانشان را به لیسه می کشند. در منطق این جماعت هر کس آقا زاده نیست باید برود بمیرد لابد!

آقا شجاع( که اندازه یک خرمن پرونده از شاکیانش فقط در فرمانداری بایگانی گشت) در دادگاه تجدید نظر تبرئه می گردد و عبدالله شهبازی( نویسنده کتاب اولیگارشی که به انباشت ثروت و زمین خواری در فارس پرداخته بود) در دادگاه تجدید نظر، در همان روز، مجازاتش سنگینتر و  روانه زندان عادل آباد می گردد. و این چیزی جز یک طنز تلخ نیست. 

 ...

پس ای علمای الهی، تا دیر نشده جانتان را در خطر بیاندازید و از حیثیتتان در راه دین و ارزشها مایه بگذارید و فداکاری کنید. شما این ضعفا و مستضعفین و فقرا و محرومین را دست بسته تحویل دستگاه ظالم داده­اید. گروههایی از مردم برده­ی اینان شده­اند و مثل برده­های مقهور و شکست خورده، زیر دست و پای آنان له میشوند.

عده­ای نان شبشان را نمی­توانند تهیه کنند. در هر شهری عده­ای را گماشته­اند که افکار عمومی را بسازند و به مردم دروغ بگویند. مردم نمیتوانند دستی را که به سمتشان میآید تا به آنها زور بگوید، عقب بزنند و از خود دفاع کنند. شما همه­ی این صحنه­ها را می دیدید و کاری نمیکردید. اینان عده­ای ستمگر و صاحبان قدرت­اند که علیه ضعفا و محرومین بسیار خشن عمل می­کنند و به روش غیر اسلامی حکومت می­کنند و متاسفانه بی چون و چرا هم اطاعت می­شوند. در حالی که نه خدا را می­شناسند و نه آخرت را قبول دارند. تعجب می­کنم از شما که این زمین زیر پای ظالمان صاف و پهن است، عده­ای باج بگیر حکم میرانند، و کارگزاران حکومت هم بویی از عاطفه و انسانیت و مهربانی نبرده اند و شما هم باز ساکتید . ( خطبه منای حضرت اباعبدالله)

خدایا مرا خار چشم دشمنان و استخوان در گلوی گردن کلفتان قرار ده و شیرینی شهد شهادت در راهت را نصیب این حقیرتیرن خلقت بفرما.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 بعد نوشت:

بخوانید توضیحات فرزند آیت الله حائری درباره پرونده برادرش

بخوانید نقدی که بر مصاحبه محمدحسن حائری نگاشتم، پیرامون برائت جناب آقای حائری از پسر شجاع. آقا شهاب ولی حالا چرا؟

بخوانید نقدی که به نامه آقای حائری به قوه قضائیه نگاشتم. انقلاب اسلامی یا زمین خواران شیرازی، مسئله این است.

بخوانید نامه سر گشاده ای که به رئیس قوه قضائیه نگاشتم، پیرامون زمین خواری و مفسده باغشهرها در فارس 

بخوانید مقاله ای که پیرامون نقش باغشهرها در ایجاد شکاف و تبعیض طبقاتی نگاشتم . از سیاست های اصلاح طلبی تا نتایج باغشهرها

بخوانیدآ ین مختار - دل نوشته ای از مردم رنج دیده - وبلاگ پسرک چوپان

شیراز اولین حرم آقازاده ها سومین حرم اهلبیت - شعری برای این درد

در پست بعد اسناد منتشر خواهد گشت.

 

۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۰ ، ۰۱:۰۳
سلمان کدیور

 

اول نوشت :

این شعر را به چشم یک نقد دلسوزانه درون گفتمانی ، از بسیجی دلسوخته ای بخوانید که این بار آرمان های اصیل اسلام و انقلاب و مولفه های تفکر بسیجی را با زبان هنر ، فریاد کرده است . هر چند این شعر تلخترین و دردناکترین شعرم تا کنون بوده است .

 

نیشتر - دلنوشته یک بسیجی تقویمی!


دوشنبه :

بسیج

مسجد ، قرآن

سه شنبه :

بسیج خودباوری ، جهاد علمی

جهارشنبه :

بسیج

سازندگی ، خدمت گذاری



شنبه :

بسیج

جوانان ، ورزش

یک شنبه :

بسیج

عفاف ، سلامتی

***

همه می توانند بسیجی باشند

و یک روز

از تقویم عافیت را

پشت بند

قباله شان کنند

***

ما اصلا

برای کسی خطری نداریم

ما

لشکر مخلص خداییم

که در حریم پاک الهی

و

نورانیت ملکوت

نفس میکشیم !

جوان های نورانی

وارث

نافله های زیر منور

و

نماز خواندن

میان قبرهای پشت خاکریز!

***

ما

درس خواندهء

مدرسه عشقیم

و

اهل کوی صفا

مکتب خوانده مصلحت اندیشی

و

زیر سایه نشستهء !

شجره طیبه !

که همه

به اخلاص ما غبطه می خورند

***

ما اصلا

اهل تشکیل حکومت جهانی

و این کارهای خطرناک

نیستیم

و به هر هسته ای

بیشتر از

هسته های مقاومت می اندیشیم !

هر چه باشد

این یکی شدنیست !

***

ما

اهل گردن شکستن

گردن کلفتان بادیه

یا له کردن

زالو صفتان جامعه

نیستیم !

***

تمام دردها را

به مراتب بالاتر گزارش می کنیم

و مراتب بالاتر هم

به مراتب بالاتر

تابرسد به قفسه بایگانی !

***

بولتن ها

پر است از

گزارش های

فرهنگی

و سخنان آقا و امام

آرمان ها ی بلند

و

زخم های کهنه

سر باز نکرده

***

بسیجی ایم

چون

چفیه می اندازیم

و ریش می گذاریم

و آنقدر

تسبیح چرخانده ایم

که دستمان پینه بسته !

و طرح ختم صلوات

نای از گلویمان چنان گرفته

که فریاد زدن را هم

فراموش کرده ایم !

***

عطر حرم

آنقدر مستمان کرده

که شکاف چرکین تبعیض را

هنوز ندیده ایم !

شش هشت که هیچ

یک ماده از هشت ماده ای

علی را هم

هنوز نخوانده ایم

***

ما

جای شهیدان نشسته ایم

و یادشان را

کنگرئی گرامی میداریم

مثل

مثل یادوارهء

شهدای جنگ جهانی دوم !

که دانمارک ، به تقلید ما

۵۰-۶۰ سال

برگذار می کند !

***

ما

یاد شهدا را

با قبرهای شیک یکدست

گرامی میداریم !

و راهشان را

هر سال

در اردوی راهیان نور

با کیک و ساندیس

و نوای

” یاد امام و شهدا … “

طی میکنیم !

***

شهدای بی آزاری

که می شود

عکس شان را

روی داشبورد ماکسیما

چسباند و

تخته گاز

تا جمکران رفت

و

دعای فرج خواند !

***

ما

آنقدر خوبیم

که دزدها هم

از ما نمی ترسند !

آسمان خراش خلیج

و

بیت العدل زیتون

و برج های دوقلو

هم دیگر

ما را نمی بینند !

***

هدف مان

جذب بیست میلون تن است

حتی اگر

اندازه بیست مخلص هم

قلب نداشته باشند !

همهء

ورزشکاران

مسجدیان

خادمان

سازندگی یان

علمیان

عفیفان و الخ

می توانند جذب شوند !

فرقی نمی کند

حاج شهرام !

فرمانده گردان باشد

یا مسئول امور مالی

***

هنوز

وسط میدان

با تمام قدرت

ایستاده ایم !

و برخی

ما را دور زده اند !

تا بهتر و زودتر

به ناکجا آبادهایشان برسند !

تا فضیلت های انقلاب شان (!)

پا بر جا بماند

***

اگر احوال اینطور باشد

و نورانیت مان پابرجا

پس از

چند ده تقویم مصلحت سنج دیگر

” اوبا ما ” هم

با ما می شود

و ما هر سال

برای جذب حداکثری

کریسمس را

به او

تبریک می گوییم !!!



سلمان کدیور – ” سلیم “

 


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بعد نوشت :

1 - امروز یکی ازضروری‌ترین تشکل‌ها، بسیج دانشجو و طلبه است . طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند و فرزندان بسیجی‌ام در این دو مرکز، پاسدار اصول تغییرناپذیر "نه شرقی و نه غربی " باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلی بیشتر به اتحاد و یگانگی احتیاج دارند. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادی امریکا و شوروی در آن دو محل حساس نفوذ کنند. تنها با بسیج است که این مهم انجام می‌پذیرد. مسائل اعتقادی بسیجیان به عهده این دو پایگاه علمی است . حوزه علمیه و دانشگاه باید چهارچوب‌های اصیل اسلام ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند. باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است ، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست ، باید هسته‌های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد. شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب می‌توان اسلام را فاتح جهان نمود.

(فرمان تشکیل بسیج حضرت روح الله)

 


 

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۰ ، ۲۳:۳۰
سلمان کدیور

 

کسی که آرزوهای بزرگ دارد، به آرمان های کوچکش هم نمی رسد.

 

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۰ ، ۱۵:۲۲
سلمان کدیور

 

ادم ها خوب عدالت را می شناسند. بیشتر از فرزندان یا پدر و مادرشان. چرا که ذات آنها با عدل چه در بستر تاریخ و چه در بستر زمان ظهور مادی معنویشان در این دنیا متولد شده است.

آدم ها زمانی که بی عدالتی هم مرتکب می شوند به آن جهل ندارند. حتی آدم های خوب.

امّا مشکل کجاست که بی عدالتی رایج و مسلط بر عدل است. چه در نفسانیات و چه در اجتماعیات؟!

مگر نه اینکه عدالتخواهی در فطرت انسانی سرشته شده؟

پس مشکل کجاست؟

این سوال از آین حیث مهم است که ریشه تمام بی عدالتی های اجتماعی هم فرد آدمی است. پس برای پاسخ باید در خود انسان ژرف شد.

و اگر انسان عالم اکبر باشد که هست پاسخ به این سوال نباید چندان دور از ذهن باشد.

به راستی ریشه بی عدالتی و سرچشمه اصلی که علت العلل است در چیست؟

چرا انسان برای رسیدن به عدالت و برقراری آن خود عدالت را نفی می کند؟

آیا انسان عدالت را برای آزادی نفی می کند؟ یعنی میل به آزادی باعث نفی عدالت در انسان می شود؟

یا اینکه اصلا در آرمان انسانی باید عدالت را افضل دید یا آزادی را؟

کدام یک طریقیت و کدام موضوعیت دارند؟

آنی که طریقیت دارد به کدام غایت منتهی می شود؟

این روزها به شدت درگیر این سوالاتم. سوالاتی که پاسخش گره های بزرگ می گشاید.

 


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۰ ، ۱۷:۱۴
سلمان کدیور

امروز ششم است ... شش هشت

 

امروز ششم است

شش هشت

ایّام به کام

 آقا شهرام !

آقا مهدی  !

میدانم که حالتان خوب است

حال ما هم

اگر مهم باشد

ملالی نیست جز

جای دندانتان

روی زخم کهنه ما !

***

امروز ششم است

شش هشت

سال مرگ مبارزه با شما

روز بزرگداشت امنیت سرمایه گذاری !

شما خیالتان آسوده

هنوز هم

امنیت برقرار است

و ایّام به کام !

ماشب و روز کار میکنیم

تا شما بالون های هوای داغ به آسمان بفرستید1

ما مالیات می دهیم

تا مسیر جاده ابریشم را

به طرف شیراز ما

کج کنید 2!

مثل همه راه ها

که 30 سال

به خاندان شما ختم شد !

ما کار میکنیم

روز و شب مرکب شما می شویم

تا شما

با خیال آسوده

در " قم آباد قصرالدشت " 3

برای مدیرانتان خانه های آنچنانی بسازید !

یا زیتون و ستاره بکارید و بچنید 

...

حتی راحله

که پدرش روی داربست برج تان

سقوط کرد

هر شب ناخنش را می جود

تا شما

با شکم سیر بخوابید !

***

امروز ششم است

شش هشت

بزرگداشت زر و سیم های باد آورده

درکاسه گدایی دیروزتان !

همه چیز در امن و امان است

دیروز استاندار 4

که شمشیر علیه شما کشیده بود

جلوی  چشم دوربین های بی خبری !

خیار فروشی مشتی رحیم را

به جرم گرانفروشی

پلمپ کرد

و فردایش

 " آقای خلیج فارس "

که دوست شما و همشهری ماست

را ستود

و شمشیر چوبی اش ، از قلاف بیرون نیامد ، هیچ!

از امنیت شما هم خبر داد

خیالتان آسوده !

***

امروز ششم است

شش هشت

روز بزرگداشت  امنیت سرمایه گذاری !

داروغه هم توجیه است !

جای نگرانی نیست

می توانید پیاده رو ها را تصرف کنید 5

یا با درختان سبز

تخت های شهوتتان را بلندتر  بسازید !

تا داروغه

شما را بهتر نبیند !

***

امروز ششم است

شش هشت

سالروز چرکین شدن زخم

زخم درد آور تبعیض !

خیالتان آسوده

آقا زاده ها !

دادیم

" طلبه سیرجانی "

که  رعایت شأنتان را نفهیده بود

به حکم " دادگاه بسیار ویژه "

( که داروغه

شعبه  دارد

 به اسم دین ! )

به هلف دانی بیندازند !

و چند دانشجوی پابرهنه را هم

حکمشان را زدیم  6

که  طعم "لب انتظار" علی را

بچشند !

***

امروز ششم است

شش هشت

سالروز مسابقه 

برای رفاه و شهوت !

آقایان مفاسد اقتصادی !

شما  آنقدر امینید

که می خواستید همه داراییتان را

یک شبه وقف کنید !

همه دوهزار و پانصد میلیار تومان را !

برای همین

چون ریا می شود !

کسی جرأت نمی کند

اسمتان را کامل بچرخاند

آقای " ع . ج " !

" خ " !

"  م . پور " !

"  ح . ق " !

" م . خ " !

و الخ ...

ما میدانیم

اگر زبان باز کنیم !

و از بازار رانت هایتان بگویم

یا به ساحتتان

جسارتی کنیم

اذهان را تشویش  کرده ایم

اکاذیب نشر کرده ایم !

مخلّ نظم عمومی شده ایم !

ما

هر چه باشد

به طفیلی شما زنده ایم

به مدد سرمایه های شما مانده ایم

***

 

امروز ششم است

شش هشت

بازار مسابقه

 گرم

اسب های قدرت رام

دین فروشان همه

در دام

شکاف زخم تبعیض

چرکین !

گلوگاه ها سرمایه

تضمین !

زر و سیم باد آورده

میان کاسه گدایان

تزئین !

نقاط استفهام

امّا

مسکوت ... مسکوت

...

یاران ز پا افتاده

صف ها

دور افتاده

دندان ها

نفشرده

بخود  لرزیده  !

...

امروز ششم است

شش هشت

امیر قافله  امّا

بیرقش در دست

ایستاده چو سرو

سر افراز و سربلند

میان انبوهی از دشمن

...

                                                                          

سلمان کدیور -  " سلیم"

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۰ ، ۱۹:۰۶
سلمان کدیور

 

چند مدت پیش بود که حضرت امام (روحی له الفدا) در پی اوج گیری بیداری اسلامی در جهان عرب آن را به زلزله ای تشبیه فرمودند که تا قلب اروپا هم تسری خواهد یافت. شاید آن روزها کسی به ذهنش هم خطور نمی کرد این پیش بینی با این سرعت و حدّت به وقوع بپیوندد و امروزه شاهد بیداری مردم اوپا و آمریکا از وضعیت نظام سلطه  باشیم.

پیش از ورود به بحث ذکر این نکته ضروری است که وقتی سخن از " بیداری" در اسلام و غرب به میان می آید لازمه  این سخن این نیست که جنس و مدل و منتهای این جنبش ها با هم یکسان خواهد بود.

تاریخ نشان داده است که جنس قیام های کشورهای موسوم به شرق بیشتر رنگ بوی ایدوئولوژیک داشته تا جنبش های سیاسی اجتماعی غرب. علت این امر نکته واضح و مبرهنی است. شرق از دیرباز تا کنون مهد نزول ادیان ابراهیمی و عرفان های بشری با نگرش اشراقی بوده و نظام سیاسی اجتماعی آن نیز منبعث از این ساختار می باشد در حالی که غرب ( با اصالت یونان باستان) انچه طرح ریزی اجتماعی سیاسی می نموده نه دین بلکه فلسفه بوده است.

در غرب فلاسفه ای با جهت گیری های بسیار متفاوت و متضاد هم عصر هم می زیسته و هر کدام برای اداره امور جامعه سیاسی با تکیه بر عقل انسانی طرح و مدل حکومتی ریخته است. از فلسفه سوفیسط  که گاهی دین و اخلاق را هم بی خود میداند گرفته تا فلسفه اپیکوریسم که ذاتا منکر معاد و اصالت لذت بوده تا فلسفه سقراط  که برخی او را پیامبر میدانند و فلسفه ارسطو و افلاطون که شباهت زیادی به فلسفه سیاسی تشیع می توان در آن جستجو نمود تا فلسفه رواقیون که شباهت بسیاری به فقه سیاسی اهل تسنن و مسیحیت داد.  

نکته بعد این است که غرب در تاریخ فلسفه سیاسی خود تمامی مدل های حکومتی که بشر امروز آن را برای خود تجویز نموده را تجربه کرده است. در آتن چهار هزار سال پیش از میلاد حکومت های دموکراتیک مبتنی بر آراء مردم گرفته تا حکومت های آریستوکراسیک و اولیگارشی و پادشاهی تجربه شده، چیزی که در شرق بسیار به ندت به آن پرداخته شده است.

این نکات را علی رغم طولانی بودن آن ذکر کردم که بگویم آنچه در غرب عامل نارضایتی مردم ا زحکومت ها و نهایتا انقلاب می شده بیشتر مقوله هایی از جنس اقتصاد و استبداد بوده است خلاف شرق که نفی عوامل اعتقادی توسط حکومت ها عامل اصلی قیام بوده است.

نگارنده برای نشان دادن نقش مشکلات اقتصادی در وقوع انقلاب و دگرگونی چهره سیاسی اروپا بحران اقتصادی 1929 را مورد کنکاش ضمنی قرار می دهد.

بحران اقتصادی و آثار آن در اوپا:

چند روز پس ازمرگ اشترزمن ( صدراعظم آلمان پس ا زجنگ جهانی اول) که یکی از پایه های صلح اروپا به شمار می رفت، روز پنجشنه 24 اکتبر که به پنج شنبه سیاه مشهور است، بازار بورس وال استریت نیویورک به شدت سقوط کرد و یک بحران چهار ساله در اقتصاد جهان هویدا شد.

در پنجشنبه سیاه بیش از 70 میلیون اوراق بهادار از اعتبار ساقط شدد و ضرر حاصله بر 18 میلیار دلار بالغ گردید و این وضع در روزهای بعد هم تکرار شد. این بحران در اصل بحران ارزش ها و سقوط قیمتها بود که سبب رشد بیکاری و فقر به صورت صعودی گردید.

به دنبال این بحران بانک های زیادی در آمریکا دچار ورشکستگی شدند و 6 هزار بانک کار خود را تعطیل کردند( ژان پیر، جریان های بزرگ تاریخ معاصر، ج 2 – ص 304 ). موسسات زیادی به کاهش ساعات کار خود و اخراج کارگران پرداختند.

اثار بحران بر سیاست داخلی کشورها:

 

الف: بی اعتباری نظام سرمایه داری در اذهان مردم:

همانگونه که میدانیم مبنای نظام غرب لیبرال سرمایه داری، یعنی نظام تجارت آزاد بدون دخالت دولت است. اولین اثر این بحران نفی این اصل بود، یعنی دخالت شدید دولت ها در اقتصاد و کنترل گمرکات و شرکت های اقتصادی. و این یعنی بی اعتباری و ناکارآمدی نظام نظام لیبرال دموکراسی در اذهان مردم.

بنابرین دولت ها شروع به دخالت های گسترده در زندگی سیاسی اجتماعی مردم نمودند. دست به کنترل قیمت ها زدند، برخی موسسات را ملی اعلام کردند و ایجاد کار توسط دولت در برنامه قرار گرفت. این امر در انگلیس که نماد اقتصاد سرمایه داری بود بیشتر ازدیگر نقاط شیوع یافت.

ب: شیوع توتالیتاریسم( نظام مبتنی بر دیکتاتوری) :

تجربه تاریخ اروپا نشان داده است که وقتی که رژیم های دموکراسی در نظر مردم رنگ باخت، خود به خود اعتبار رژیم های مبتنی بر اقتدار و استبداد افزایش می یابند. دموکراسی در جوامع آرام و مرفه قابل رشد است که معمولا قادر نیست در برابر بحران های حاد عکس العمل سریع نشان دهد.

در عین حال در اغلب کشورهای اروپایی که نظام جمهوری  لیبرال بر پا بود شورش های مردمی شیوع یافت و باعث براندازی حکومت ها و ظهور احزاب فاشیست در ایتالیا، هیتلر در آلمان و نظام های کمونیستی در شرق اروپا گردید.

سراسوالد موزلی در سال 1932 " حزب نو " را به اتحادیه فاشیست انگلستان تبدیل کرد و در سال 1933 ویدکن کیسلینگ حزب فاشیست نروژ را تاسیس کرد که به نخست وزیری رسید. در فرانسه گروه های سلطنت طلب و طرفدار فاشیسم مثل اکسیون فرانسر تاسیس و صلیب آتش در سال 1935 شکل گرفت( تاریخ دیپلماسی و روابط بین الملل – نقیب زاده – ص 207 )

البته اولین نمونه توتالیتاریسم در دهه 1930 را روسیه شوروی ارائه داد. درست از زمانی که استالین به قدرت می رسد. در این زمان تغییر در سیستم اقتصادی، اداری و نظامی شیوع یافت. حزب کمونیست شوروی بر تمام نظام عالیه روسیه سلطه یافت و شروع به تصویه سیستمی کرد.

این تصفیه ها با قتل یکی از همراهان استالین به نام کیرف آغاز شد. به هر صورت قتل کیرف به عنوان آغاز آغاز دوره ترورکه تا پایان زندگی استالین طول کشید شناخته می شود. 70 درصد اعضای کمیته مرکزی که از آغاز انقلاب مشغول به کا ربودند از میان رفتند. ( همان)

تولد جنگ جهانی دوم:

در آلمان که شمار بیکاران از بحران اقتصادی، بعد از آمریکا از همه جا بیشتر حس مردم جریحه دارکرده بود زمینه مساعد رشد ناسیونال سوسیالیسم را فراهم اورد. و جمهوری وایمار از حرکت ایستاد و قدرت را تقدیم حزب نازی کرد.

هیتلر پس از روی کار آمدن برای نجات آلمان از اوضاع اقتصادی و البته برای اهداف سیاسی خاص، سیاست فضای حیاتی آلمان را به اجرا در آورند. سیاستی که نجات را در کشورگشایی و فتح سرزمین های دیگر می دید. و چنین شد که با حمله آلمان به لهستان جنگی خانمان سوز بر دامن تاریخ افتاد که خونبارترین جنگ تاریخ بشر لقب گرفت( با 50 میلیون کشته).

این جنگ چیزی نبود جز پس لرزه های بحران اقتصادی اروپا.

مقصود از این تحلیل و مرور تاریخ این بود که آنچه امروز دامنگیر غرب شده را نباید صرفا یک جنبش مردمی دانست. تاریخ اروپا پر از این حوادث است. انقلاب 1848 اروپا نیز ریشه در مشکلات اقتصادی غرب داشت که شرح آن فرصتی دیگر می طلبد.

نتیجه شورش های امروز آمریکا و اروپا چه می شود:

همانطور که گفتیم بحران های اقتصادی برای غرب همیشه گردنه های تاریخی انقلابی ایجاد کرده است. پولیبیوس فیلسوف رواقی مسلک پیش از میلاد تحول انقلابی اروپا را به دور و تسلسل  تحلیل می کند. او چنین می گوید:

نخست فردی لایق به خواست مردم به پادشاهی می رسد و دادگستری می کند. پس از او فرزندانش به حکم وراثت جانشین او می شوند و اگر لیاقت پادشاهی و توان دادگستری نداشته باشد، با مخالفت مردم روبرو خواهد شد، امّا به زور به حکومت ادامه می دهد. پس حکومت به حکومت ستمگر تبدیل می شود و سرانجام صبر مردم لبریز شده و حکومت را بر انداز می نمایند.

پس دوره آریستوکراسی(حکومت اشراف) فرا می رسد، چون ار پادشاهی باری نبسته بودند. پس از آن حکومت آریستو کراسیک هم موروثی می شود و تبدیل به اولیگارشی( زمین داری) می گردد. بار دیگر مردم شورش می کنند و دودمان انها را به باد می دهند.

پس از شورش علیه اولیگارشی مردم حکومت دموکراسی تشکیل می دهند که این نظام هم پس از مرگ رهبران شورشی رو به فساد می گذارد و نظام تبدیل به مالکیت خصوصی( سرمایه داری لیبرال) می گردد. این  نظام چون همه مردم در آن حق دخالت و اظهار نظر دارند به هرج و مرج و ناامنی می رسد پس مردم  دلزده از دموکراسی باز شورش می کنند و دوباره نظام پادشاهی را برقرار می سازند. (تاریخ فلسفه سیاسی غرب-  دکتر عالم - ج اول – ص 188)

این نظریه پولیبیوس بارها و بارها د رتاریخ اوپا به همین روال چرخیده و حال د راین چرخش باید دید باز تاریخ به سنتش عمل خواهد نمود یا خیر!

 

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۰ ، ۰۱:۲۵
سلمان کدیور

 

خسته ام

شکسته ام

بند بند ز هم گسسته ام

امّا!

امّا هنوز عشق

با همه تبلور زیبایش

در سینه کوچکم

تب دار و معصوم

ساکت و پر زخم

می زند باشور!

پای آبله

دستانم تاول

کوله ام بر دوش

قله ام روبرو

جاده

پر ز سنگ لاخ و کژدم

بی هیچ همرهی، تنها

می روم این ره را!

هیچ چیز

نه ابشاری زیبا

نه درختان جنگل

نه آوازی پر حس

نه حتی آبادی یک ده کوچک

پر نسیم ازادی

و سایه مجنون!

هیچکدام

مرا سرگرم نتوان کردن!

من راه خواهم رفت

عصایم در دست

چشم به سحر دوخته ام امشب!

چشم به شهری

که بوف ها

هم آواز سارهای خوش آوازند

شهری که آزادگی انسان

به اندازه بادبادک کودک

اوج می گیرد هر دم!

شهری که در آن

آتش بانانش هر بام

آب به اقاقی و علف می دهند با حس!

شهری که خورشید هر صبح

طلوع می کند از پس عقل

از پس ابروی چشمان خدا!

من

فرزند تمام حادثه هایم

متولد تمام طوفان ها

محکمتر از سنگی کو ها

و عاشق تر از تمام مجنون ها

دل نازک تر از دل فرهادها!

من راه خواهم رفت

ریشه خواهم زد

سر خواهم کشید

 دندان طمع هیچ کرمی

وسوسه موذی موری

به آزادگی ریشه ام نخواهد رسید!

من

تیشه تمام تبرها را

که چوب درختان همسایه

ساخته است با کین

خواهم شکست!

من شاخه خواهم زد

و یک عالمه سار و گنجشک و شاپرک را

زیر سایه مهربانی ام لانه خواهم داد!

من نگران حنجر جیرجیرک هایم

من تب بی آشیانی کنجشک ها دارم!

نه

من تناور خواهم شد!

درهر برگ من

جریان دارد نور

شریان داد عشق

می تپد قلب کوچک سنجاقک

می وزد طوفانی از جنس قیام!

از جنس بر هم ریختن تزویر

از جا کندن زنجیر!

من روزی

با همین شعر های بی وزنم

بند اسارت را

به پشت میله زندان

تبعید خواهم کرد

و کلید تمام قفس ها را

به منقار کبوتری می سپارم با عشق!

من

گونه سرخ دخترکان را

حیای چشمان پسرکان را

هدیه به خدا خواهم داد!

روزی که تمام بغض گلویم  را

حلقه طناب می شکند چون غم

روزی که از آواز غزل هایم

می رقصم چون باد!

من

تمام سرمایه ام خون است

و اندکی گرمی عشق

و سر سوزن ذوقی

که اینچنین می جوشد

به بی خط دفترم هر دم!

آری ..!

من راه خواهم رفت

هیچ چیز

مرا سرگرم نتوان کردن!

می روم

پای آبله

دست پر تاول

قله ام روبرو

عصایم در دست!

 

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۰ ، ۱۳:۱۵
سلمان کدیور

 

سخن گفتن پیرامون عدالت و افرادی که سعی در محقق کردن آرمان های آن در جامعه را دارند( عدالتخواهان) نیازمند دیدی روشن نسبت به مسائل پیچیده روز است. مسائلی که از قسم های دین، سنت، تجدد و نسبت آنان با مقوله و اصل عدالت در برهه امروزی اسلام و انقلاب متشکل گردیده است.

آنچه که مبرهن به نظر می رسد این است که عدالتخواهان امروز، که وارث تجاربی هنگفت از پیروزی و ناکامی های عملی و نظری خویش هستند، اگر بخواهند به این مقوله همچنان دیدی  ژورنالیست و یا شعاری( آنارشیستی) داشته باشند، به مرور زمان نه تنها از مرتبه  و منزلت خویش افول اساسی خواهند نمود، بلکه  در گنداب روزمرگی های غریزی و زندگی ماشینی مبدل به مرداب هایی با بوی تعفن عقاید پوسیده خواهند شد. و شاید در حالت آرمانی نتوان برای آنها شأنی بیشتر از قر زن های انقلابی که خالی از هر گونه نظر و اصلاح هستند متصور گردید.

با توجه به نکات بالا رسالت امروز عدالتخواهان چیزی جز حرکت در این مسیر نیست. عدالتخواه باید به این نکته باور داشته باشد که عدالت نه موضوع و مناقشه ای در سطح اجتماع و سیاست، بلکه عین شاکله زندگی او را متشل می شود. عینیتی که باید تمام جهت گیری زندگی فرد را حتی در حوزه امور شخصی رقم بزند.

حرکت در این مسیر  سطح کلان، خروج عدالتخواهان از نظرات سطحی ژورنالیست و ورود آنان به عرصه نظریه پردازی حوزه عدالت را می طلبد. عدالتخواه باید به این درک رسیده باشد که هر مسیری جز این راه برای طی طریق بی شک به نتیجه ای قابل تصور نخواهد رسد.

نظریه پردازی علمی پیرامون عدالت سیاسی، اجتماعی، رسانه ای، ادبی،  فردی و ... و سعی در تبدیل نمودن این آراء و افکار به قوانین و سنت های روز کشور و انقلاب قله آرمانی عدالتخواهان است.

بی شک پرداختن به مقوله عدالت و نظریه پردازی در این حوزه ضرورتی بسیار مهم است که حضرت امام ( روحی له الفدا) چند مدت پیش این امر را با ضرورت تشکیل رشته آکادمیک عدالت پژوهی روشن ساخته اند. این دستور خود به معنی طلیعه جدیدی در عرصه عدالت و عدالت خواهی است که نباید مثل فرمایشات دیگر ایشان به  موزه و آرشیو نظرات سیاسیون بپیوندد.

نگاه به دین طبق نظریه و اصول فلسفه سیاسی فارابی، که دین را عین فلسفه و فقه را زیر مجموعه این فلسفه( فلسفه مدنی) که در حوزه اصول فلسفه عملی ( اموری که در حیطه اختیار و اراده انسان بوده و در برابر گذر زمان، تغییر جغرافیا و شخص متغیر می باشد) قلمداد می شود، رهیافتی بسیار مبتکرانه  و دنیایی وسیع از نظریه پردازی را در منظر انسان عدالتخواه در زمینه گوناگون می گشاید.

مسئولیت ایمان:

ما باید باور داشته باشیم که ایمان به هر چیزی، ولو اعتقاد به یک بت سنگی، برای همان بت پرست ایجاد مسئولیت می کند. در اصول شیعه و آنچه این مکتب را متمایز از سایرین می کند همین امر است، مسئولیت ایمان و اصالت عمل.

اصالت داشتن عمل درنظرگاه تشیع را نباید با مباحث پراگماتیستی غرب خلط کرد، که  خود پدیده ای باطل است. نگاه به عمل باید طبق این حدیث مورد کنکاش قرار گیرد:

ایمان به سه چیز است، نخست اقرار به زبان، دوم ایمان به قلب و سوم عمل به اعضا و جوارح ( امام رضا .ع . – تحف العقول جلد دوم )

مومن به عدالت و خویش را عدالتخواه قلمداد کردن نیز مستلزم این است که باید از سه مرحله فوق تبعیت کامل شود. در حقیقت آنچه تفاوت اصلی عدالتخواهان با دیگر جریانات مذهبی را رقم زده است همین سه اصل است.

عدالتخواهان علاوه بر سردادن و زنده نمودن شعارهایی عدالت و آرمانخواهی و اعتقاد قلبی به آنها ( که بین تمامی جریان مذهبی مشترک است) به شق سوم آن عامل بوده است، یعنی عملی کردن شعارها. امری که بسیاری از جریانات  هیچگاه به آن ورود نکرده و اگر چیزی هم در کارنامه داشته اند، نوعی ورود سیاسی منفعت طلبانه بیش نبوده است. عدالتخواهان برای به عمل رساندن شعارهای خود در تمامی طول تاریخ هزینه های هنگفتی از جان و مال و آبرو پرداخت نموده اند.

به قول معلم شهید دکتر شریعتی:

مومن بودن و کافر بودن، خوب بودن و بد بودن، شیعه بودن و شیعه نبودن، پس از مرحله عمل است که محقق می شود چرا که مومن بی عمل، شیعه بی عمل، با کافر منکر هیچ تفاوتی ندارد!

دقیق همین مقوله است که عدالتخواهان را با دیگر نحله های مذهبی، نه تنها دچار اختلافی در سطح بلکه در عمق مبانی اعتقادی نموده است. اختلافی که گاه به خروج یا ماندن در دایره تشیع منتهی می گردد.

نگارنده امروز به خوبی متوجه این امر گشته که پس از ترویج اسلام آمریکایی و رسوخ روح آن در جوامع مسلمین، امروزه ما درحال شکل گرفتن نوع خطرناکتری از این امر به اسم " تشیع آمریکایی " هستیم. نسخه ای که برای کنترل جوامع شیعی و به استحاله کشاندن آرمان های آن پیچیده  و ترویج شده امّا کمتر کسی متوجه ان گشته است.

تشیع آمریکایی با اصل نگاه ناقص به تشیع و ترویج بنیاد این نگاه که "حفظ حکومت به بهای تغییر آرمان حکومت" هم باید انجام گردد از یک سو و افزایش نگاه مصلحت سنجی مقطعی به استراتژی ثابت ( به جای اصالت ارمانخواهی ) از سوی دیگر می تواند به قیچی شدن آرمان های حکومت های شیعی و شیعیان مومن منجر گردد.

بر عدالتخواهان فرض است که برای ایمانی که به مقوله عدالت درتشیع دارند، گام های موثرتری در ایفای مسئولیت ایمان خویش بردارند. و این گام چیزی نیست جز ورود به عرصه نظریه پردازی عدالت در زمینه های گوناگون.

آرمان ما این باید باشد که خصایص جامعه ای که برای حکومت بعد از ظهور متصور شده است را، قبل از ظهور متبلور سازیم. باید بر این عقیده اشتباه که تصور می کند آن مولفه های ارمانی را باید خود حضرت ولی عصر( عج) محقق نماید، خط بطلان بکشیم. آن مولفه ها در حقیقت آرمان های ما برای رسیدن به عدالت درمقوله های گوناگون در عصر قبل از ظهور است، مصداق های زمینه سازی برای ظهور را روشن کرده اند نه خود ظهور را.

ایمان  بی مسئولیت، همان ایمانی است که منجر به رسوخ روزمرگی ، تشکیل شکم های برجسته و پیشانی های پینه دارمی گردد. ایمانی که تبدیل به نان و پست  میشود، از همان جنسی که چون زیر پوست جمع شد حرف و سخن امام را در کربلا و عاشورا نخواهی فهمید!

__________________________________

بعد نوشت:

بخوانید: عدالت و هنر - پسرک چوپان

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۰ ، ۱۹:۰۷
سلمان کدیور

 

رمان زیبا و بسیار جذاب حافظ هفت، به قلم اکبر صحرایی. این رمان روایتی است از سفر اردیبهشت سال 87 حضرت امام(روحی له الفدا) به شیراز که توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار شده است.

در رتبه بندی آثارادبی انقلاب، این رمان رتبه ای بالاتر از " داستان سیستان" امیرخانی را کسب کرده است.

محمدرضا سرشار نویسنده و منتقد ادبی برجسته کشور، در یادداشتی نوشت: «حافظ هفت» یک امتیاز اضافی قابل توجه به «داستان سیستان»دارد و آن خط قصه‌اش است. اگر سفرنامه سیستان فقط لعابی نازک از داستان دارد، خط قصه در سفرنامه اکبر صحرایی، پررنگ است.

در زیر قسمتی از این رمان، که همیشه در اذهان دانشجویان به یادگار خواهد ماند را می خوانیم

جوان ریشو، که  پیراهن سفید یقه آخوندی به تن داره دستش را انگار بچه محصلها بالا میبره

 آقا صحبت دارم!

دانشجویان که متوجه میشوند کم کم با شعار از او حمایت می کنند و اسمش را هم صدا می زنند

فرشید جعفری

فرشید بلند فریاد می زند:

حضرت آقا این نماینده دانشجویان آزاد نیست

شیخی 50 ساله، با بی سیم از کنار جایگاه می رود طرف فرشید جعفری

محافظ کنار او می رود و در گوش جوان حرف می زند. جوان ادامه می دهد:

آقا نگذاشتند نماینده ما حرف بزند

رهبر به جوان و شیخ اشاره می کند

بگذارید بیاید جلو حرفش را بزند!

 

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۲۶
سلمان کدیور

 

اگر طریق نمک به حرامی بلد نیستی

از عدالتخواهی دم مزن!

 

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۰ ، ۱۹:۲۱
سلمان کدیور