خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

 

جنبش عدالتخواه دانشجویی را تشکیلاتی فراجناحی می دانند. تشکیلاتی که فارق از قیل و قال های اهالی سیاست، تمام توجه خود را به مردم و مستضعفین و گود نشین ها معطوف ساخته است. امری که طی سالهای اخیر متاسفانه کمی کم رنگ گشته است و مسئولین آن باید آن را دوباره با تمام قدرت احیا کنند.

ما باید نشان دهیم که دعواهای سیاسی و جناحی  ما را از مردم و مشکلاتشان غافل نکرده است. باید نشان دهیم تمام هم و غم مان همان فقرا و رنج کشیده هایی است که حضرت امام آنها را سیلی خوردگان روزگار نامید و فلسفه نهضتش را بر  استیفای حقوق آنها از گردن کلفت ها قرار داد.

خمینی ای که فرمود فاتحه این انقلاب را وقتی باید خواند که کوخ نشینان در شهوت کاخ نشینان غرق گردند و فراموش شوند.

جنبش عدالتخواه داشجویی خط بطلانی بر این فضای کثیف سیاسی خواهد کشید به فضل خداوند. ما میان فقرا و گودنشینان خواهیم رفت، پای اشک و درد دلهایشان خواهیم نشست و حق و حقوق تضییع شدشان را از مسئولین مطالبه خواهیم کرد، با سماجت تمام.

ما اجازه نمی دهیم  گربه سگ چپ و راست با شامورتی بازی های کثیفشان ذهن ها و چشم ها و دل ها را به سوی چیزی جز مستضعفین، منحرف کنند.

  حقیر  به شدت محتاج راهنمایی های برادران و همکفرانم در شیراز و  دیگر جاهای کشور  هستم، کسانی که در عمل به این حرفها همیشه از من سبقت جسته اند. کسانی که در شیراز نشان دادند می شود با نفس مسیحایی روح الله کبیر دنیا را قبضه کرد!

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۱ ، ۲۰:۰۴
سلمان کدیور
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۱ ، ۱۳:۲۳
سلمان کدیور

 

 

توسعه اسلامی و بازار مقاومتی در فارس

 

همانطور که در دو مقاله پیش عنوان کردیم شیراز از دو حیث اقتصادی در کشور مطرح است. اول تجاری سازی شهری  و دوم تجارت زمین و باغشهر. در محور اول شیراز تبدیل به برج های شیک و لوکسی شده که نقش نمایندگی فروش کشورهای دیگر را بازی می کند و در محور دوم این شهر مبدل به پایتخت تجارت زمین و زمین خواری گشته است.

این دو عامل مدت مدیدی است که اعتراضات گروه های دانشجویی و مردمی را همراه داشته است. این گروه ها این مدل توسعه را مضر و غیر فنی عنوان کرده اند و برخی مسئولان و متصدیان امور شهری که به نحوی با این دو محور ( تجاری سازی و تجارت زمین ) سر و کار داشته اند، طیف های حزب اللّهی و منتقد را به بی سوادی و نداشتن علم کافی برای نقد، و نداشتن راهکار عملی و قابل اجرا، متهم نموده اند، جدلی که همچنان ادامه دارد.

در این مقال سعی بر آن است که با تحلیلی نظری راه دیگری که منجر به توسعه اسلامی شهر نیز می گردد ارائه داده شود تا به این وسیله این بهانه که منتقدان از علم و سواد کافی برخوردار نیستند و صرفا نقد می کنند، پایان پذیرد و علاوه بر آن مسئولین امر به این مدل پیشنهادی فکر کرده و راهکارهای عملی ساختن آن را فراهم نمایند.

یک سوال بنیانی و کلیدی که در مبحث توسعه درکشور ما مطرح است این است که: چرا هر چه شهرها کلانتر و توسعه و رفاه اقتصادی و اجتماعی فزونی می یابد عناصر فرهنگ بومی و اسلامی بیشتر به فراموشی می رود و به نوعی جلوه های مغایر با دین منجر می شوند؟ مثلا درهمین شیراز خودمان. چرا هر چه مجتمع های اقتصادی و رفاهی رشد کرده اند، دینمداری به حاشیه رفته است؟

دانشمندان علوم توسعه، توسعه را در چهار محور مجزا تحلیل می کنند. توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی، توسعه اقتصادی و توسعه  اجتماعی. این دانشمندان با توجه به ساخت کشورها و مناطق جغرافیایی هر یک از این محورها را بر دیگری اولویت می دهند.

یکی از مهمترین نظریه پردازان توسعه، ماکس وبر است که تحلیل اندیشه او ما را به پاسخ سوال مان نزدیک می کند. ماکس وبر توسعه را با تجدد و عقلانی شدن گره می زند، و می گوید جامعه به شرطی عقلانی و مدرن می شود که فرایند توسعه به سمت دین زدایی ( که او آن را خرافه و افسون می نامد ) جهت گیری کند تا بدین شکل زمینه تشکیل " انسان مدرن " فراهم بیاید.

پارسونز از پیشروان بسط این نظریه ماکس وبر است. او جامعه را به صورت اندامور تصور می کند ( مثل اندام انسان) که هرعضو جدای از اعضای دیگر، وظیفه خاص خودش را انجام می دهد و یا به عبارت دیگر برای یک وظیفه معین تخصصی گشته است. این مدل انسان و کنش انسانی و نیازهای معنوی و روحی او از فرایند توسعه حذف می کند تا جایی که ارزش های متجلی سرمایه داری ( که همان انسان بدون دین است ) را درجامعه متجلی نماید.

اسلام با این مدل توسعه کامل مخالف است چرا که او انسان  و جامعه را واحدهای مجزا قلمداد نمی کند بلکه آنها را یک مجموعه واحد با نیازهای مرتبط فرض می نماید. اسلام توسعه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را در هم آمیخته می داند و هیچگاه  یک فعالیت اقتصادی را صرفا اقتصادی قلمداد نمی کند، بلکه همراه با آن، این فعالیت را نوعی فرهنگ که منتهی به ساخت سیاسی جامعه می گردد و در تکامل اجتماع انسانی نقش دارد، می داند.

در اسلام و مکتب توسعه اسلامی، انسان نقش فاعل و مفعول را هم زمان بر عهده دارد، خلاف نظر ماکس وبر که انسان را حذف و کارکرد اجتماعی توسعه را فاعل قلمداد می کند. اسلام می گوید انسان عامل و فاعل توسعه است و از طرف دیگر اثرات آن بر خود انسان وارد می آید، پس باید در فرایند توسعه نیازهای مادی و معنوی انسانی را لحاظ نمود.

در تئوری توسعه اسلامی، توسعه ای که با تعالی همراه نباشد ، راهی است که باعث نابودی انسان می گردد. تعالی به مفهوم رشد ارزش های انسانی و اسلامی است که به بُعد غیر مادی انسان اشاره دارد.

اسلام می گوید توسعه باید منجر به تولید ثروت؛ رفاه عمومی، آبادانی شهرو کشور گردد و تعالی همراه با آن باید ارزش های انسانی و اسلامی را که نیاز آخرتی و معنوی انسان را تامین می کند، در خود لحاظ نماید. توسعه  دنیا همراه و هم شانه تعالی اُخروی انسان، این شاهراه توسعه اسلامی است. یعنی توسعه دنیا نباید  به تخریب آخرت منجر گردد. إنَّ الاخرهَ خَیرُ لَکَ مِن الاولی ... « به راستی که آخرت برای تو ( انسان) برتر است » ( سوره مبارکه ضحی )

با این توضیحات پاسخ سوال مطرح شده را دریافت کردیم. مدل توسعه شهر شیراز و کشور بیشتر با مدل توسعه ماکس وبر قرابت دارد تا مدل توسعه اسلامی چرا که عملا به دین زدایی منجر گشته و تعالی انسانی و اسلامی را در خود هضم نموده است.

سوال دوم: آیا می توان یک مدل توسعه همراه با تعالی را مصداقا مثال زد و نقش آن را تحلیل نمود تا الگویی برای توسعه امروز ما باشد؟

همانطور که گفتیم اسلام اعتقاد دارد که چهار محور توسعه  باید هماهنگ با هم رشد کند و با مجزا گرایی، مخالفت شدید می کند. خلاف غرب که هدف  توسعه اقتصادی صرفا تولید منابع سرمایه داری است، همچنان که هدف توسعه سیاسی تحکیم حاکمیت سرمایه قلمداد می گردد. این تمدن با حذف پیش فرض تعالی انسانی ( دین ) اقدام به نوسازی اجتماع کرده که امروزه با پیامدهای ویرانگر آن دست به گریبان است. پس ما نظریه اسلامی را حول " نظریه توسعه متوازن " شرح خواهیم داد. یعنی مدلی که هر چهار محور توسعه متناسب با هم و هماهنگ با هم و در کنار هم رشد کنند.

در همین شهرخودمان ما چند نمونه ای از توسعه اسلامی ( توسعه متوازن ) را شاهد هستیم. نمونه بارز آن مجموعه وکیل است. این مجموعه  از یک بازار، مسجد، حوزه علمیه، باشگاه ورزشی ( زور خانه ) و حمام تشکیل شده است.

بازار در این مجموعه نقشی اساسی در توسعه اقتصادی شهر داشته است. کنار این توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی نیز دیده شده است که با مدرسه علمیه رقم خورده است و از طرف دیگر توسعه فرهنگی را نیز درکنار خودش دارد که با تأسیس مسجد به آن پرداخته شده. وجود چندین زورخانه که در آن موسیقی و اشعار دینی خوانده می شود نقش یک باشگاه فرهنگی را بازی می کند  که تربیت جسم هماهنگ با تربیت روح را مورد توجه داشته؛ و مجموعه حمام وکیل لحاظ طهارت جسم را درکنار طهارت  و بهداشت روح متذکر گشته است.

این مصداق بارز و عینی و موجود؛ توسعه را کنار تعالی به صورتی متوازن رشد می دهد. همانقدر که به ارش های مادی مثل تولید ثروت، خرید و فروش و معامله، تربیت جسم اهمیت می دهد، به نیاز معنوی و اخروی انسان پاسخ می دهد.

حال این نقش را کنار این حقیقت قرار دهید که سهم بازار و بازاریان درکنار اقتصاد آن، چه سهمی درمبارزه با ظلم و استبداد و تولد انقلاب اسلامی و تقویت تشیع داشته است؟ تمام تاریخ معاصر ما نشان دهنده این حقیقت است که شاهراه اصلی تأمین مالی برای تبلیغ تشیع و اقدام علیه ظلم و ستم و گاه حتی تحریم اقتصادی و بایکوت حکومت های استبدادی؛ توسط بازار و بازاریان رقم خورده است. بازاریان هموار نقش موتور محرک مذهب و حرکت های مذهبی را ایفا نموده اند و با تأمین اقتصادی قیام ها، نقشی اساسی در توسعه سیاسی اسلام و ایران بر عهده داشته اند.

در اینجا یک شخص بازاری علاوه بر اینکه شأنی اقتصادی برای خویش لحاظ داشته، شأنی سیاسی نیز برای خودش متصور گشته است. نبض بازار و نبض اقتصاد جامعه در دست علما ( متصدیان حوزه علمیه و مدارس دینی ) بوده و بازاریان بنا به دعوت آنها حاکمیت را تحت فشار نهاده اند. این یعنی رشد هماهنگ توسعه سیاسی و اقتصادی کنار فرهنگ و تاثیرگذاری در توسعه اجتماعی.

درشیراز می توان به بازار شاهچراغ( ع) نیز اشاره کرد. یک بازار با مرکزیت مسجد عتیق و حوزه علمیه و باشگاه ورزشی ( زورخانه ) . در تبریز بازار مشهور تبریز و بازار کرمان و تهران و ... از مثال های بارز این مدل توسعه موفق هستند.

نکته قابل توجه این است که هر چقدر این شهرها از این مراکز تجاری هماهنگ با فرهنگ بومی برخوردارتر بوده اند، نقش آنها در تاریخ سازی ملت خویش از یک سو و مرکزیت نشر علم و تولید آن از سوی دیگر بیشتر بوده است. 

وقتی صحبت از اقتصاد مقاومتی ای می شود که باید در ساخت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی جامعه نقش ایفا کند، دقیق مراد پیگیری این مدل توسعه و ثولید ثروت است. تولید ثروتی که نافی تمام شکاف های طبقاتی و نابودگر روح مصرف گرایی و مروج روح اسلام خواهی و ظلم ستیزی باشد. اقتصادی متکی به  بازار سالم و خط گیرنده از علمای اسلام و موثر در ساخت سیاسی کشور و مقاوم در برابر تهاجم اقتصادی دشمن. تمام این کارکترها در مدل توسعه متوازن گنجانده شده است که مصداق بارزش مجموعه وکیل است.

این نگاه در شیراز که مزین به نام سومین حرم اهلبیت است بسیار مهم است چرا که برای عملی کردن این آرمان هیچ راهی بجز روند توسعه متوازن وجود ندارد. بی شک با افزایش مجتمع های تجاری و رشد توسعه به سبک غربی تحت تئوری ماکس وبر، نه تنها ما به شهری که شایسته اهلبیت باشد نخواهیم رسید، بلکه روز به روز از این آرمان فاصله ها خواهیم گرفت. چرا که این مدل توسعه مجزا و فردگرایانه  فقط به قسمتی از نیاز یک قشر ازجامعه که قشر مرفه و مصرف کننده است پاسخ می دهد نه تمام نیازهای انسانی جامعه اسلامی و انسان مسلمان شیعه.

باید ازمسئولین این شهر پرسید وقتی که داشتید کرور کرو مجوز برای این مجتمع های تجاری صادر می کردید به ساخت بومی شهر و کشورتان توجه نمودید؟ چند تا از این مراکز اقتصادی و تجاری نمازخانه دارند چه برسد به مسجد و حوزه علمیه و باشگاه ورشی؟

باید پرسید آیا عملی کردن توسعه متوازن برای شما محال است؟ چرا که پیشینیان ما در گذشته ای نه چندان دور با این مدل در صدر تمدن اسلامی و جهانی قرار گرفتند.

آیا نمی توان از این پس اگر مجموعه اقتصادی را تاسیس می کنید نیازهای دیگر انسانی مردم را هم در نظر بگیرید تا این مجتمع ها محل تمرکز اباحی گری، بی حجابی و فحشا نگردند؟

مگر نه این است که مجتمع های تجاری شیراز محل فعالیت و رشد فرق منحرف ضاله ای گشته  که می توانند علیه اسلام و انقلاب دست به عمل بزنند( کما اینکه بسیار این کار را کرده اند )؟ آیا اگر شما در ساخت چنین مجتمع هایی فقط و فقط پول و سرمایه را بت نمی کردید  و کارکترهای اسلامی و انسانی را در نظر می گرفتید شاهد چنین اتفاقات تلخی بودیم؟

یقینا روزی از شما سوال خواهد شد. و باید در برابر هر امضایی که پای این مجوزها زده اید درمحضر خداوند منتقم جبّارجواب پس بدهید. چرا که شما مدل موفق و مصداقی مبرهن از توسعه اسلامی در اختیار داشتید امّا به سیاق آن عمل نکردید و آنچه برایتان مهم بوده و هست فقط و فقط انباشت ثروت بوده نه تعالی انسان. مصداق آیه مبارکه ای که فرمود ...... الذی جَمَعَ مالا وَعَدَدَه  ... یَحسَبُ أّن ماله و أَخلَدَه ... ( سوره مبارکه همزه )

جنبش های دانشجویی و مردمی باید چنین مدل توسعه ای را مطالبه کنند و مجدّانه از مسئولین امر بخواهند راه و مسیر خودشان را به این راه صحیح تغییر دهند.

 

مطلب مرتبط:

تئوری توسعه شیراز لیبرال است یا مقاومتی؟ - قسمت اول

 

تجارت زمین در استان فارس و اقتصاد مقاومتی - قسمت دوم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۱ ، ۱۱:۲۱
سلمان کدیور

دانشمندان و صاحبنظران علم سیاست حزب را حائل بین مردم و حاکمیت می دانند. کارکرد حزب به این نحو تعریف گشته که این نهاد باید از حقوق مردم در قبال حکومت دفاع کند و سعی کند صدای مردم را به  گوش حاکمان برساند تا از این طریق زمینه قانون گذاری و تصمیم گیری حاکمیت را به نفع مردم مصادره نماید.
 
حزب درحقیقت نماینده افکار و سلیقه های مختلف در جامعه است که  در تامین منافع صاحبان آن فکر و سلیقه در کسب قدرت سیاسی کشور، می کوشد. و وجه مشترک تمامی آنان حمایت از مردم در قبال حاکمیت است.

مقام معظم رهبری در سفر به استان کرمانشاه، درجمع دانشجویان، حزب مطلوب را چنین تعریف می کنند:
آن حزبى که مورد نظر ماست، عبارت است از یک تشکیلاتى که نقش راهنمایی و هدایت آحاد مردم را به سمت یک آرمان‌هایی ایفا می‌کند. ما دو جور حزب داریم: یک حزب عبارت است از کانال‌کشى براى هدایت‌هاى فکرى؛ حالا چه فکرى به معناى سیاسى، چه فکرى به معناى دینى و عقیدتى. اگر چنانچه کسانى این کار را بکنند، خوب است. قصد عبارت از این نیست که قدرت را در دست بگیرند؛ می‌خواهند جامعه را به یک سطحى از معرفت، به یک سطحى از دانایی سیاسى و عقیدتى برسانند؛ این چیز خوبى است. البته کسانى که یک چنین توانایی‌اى داشته باشند، به طور طبیعى در مسابقات قدرت، در انتخابات قدرت هم آنها صاحب رأى خواهند شد، آنها برنده خواهند شد؛ لیکن این هدفشان نیست. این یک جور حزب است؛ این مورد تأیید است. میدان باز است؛ هر کس می‌خواهد بکند، بکند. یک جور حزب، تقلید از احزاب کنونى غربى است ـ حالا من گذشته را کارى ندارم ـ احزاب کنونى غربى به معناى باشگاه‌هایی براى کسب قدرت است؛ اصلاً حزب یعنى مجموعه‌اى براى کسب قدرت.

یک گروهى با هم همراه می‌شوند، از سرمایه و پول و امکانات مالىِ خودشان بهره‌مند می‌شوند، یا از دیگران کسب می‌کنند، یا بندوبست‌هاى سیاسى می‌کنند، براى اینکه به قدرت برسند. یک گروه هم رقیب اینهاست؛ کارهاى مشابه اینها را انجام می‌دهد تا آنها را از قدرت پایین بکشد، خودش بشود جایگزین. الآن احزاب در دنیا غالباً این‌گونه‌اند. این دو حزبى که در آمریکا به نوبت در رأس کار قرار می‌گیرند، از همین قبیلند؛ اینها در واقع باشگاه‌هاى کسب قدرتند. این نه، هیچ وجهى ندارد. اگر کسانى در داخل کشور ما با این شیوه دنبال تحزّب می‌روند، ما جلویشان را نمی‌گیریم. اگر کسى ادعا کند که نظام جلوى تشکیل احزاب را گرفته است، یک دروغ واضحى گفته؛ چنین چیزى نیست؛ اما من اینجور حزبى را تأیید نمی‌کنم. اینجور حزب‌سازى، این‌جور حزب‌بازى معنایش عبارت است از کشمکش قدرت؛ این هیچ وجهى ندارد. اما حزب به معناى اول، یعنى یک کانال‌کشى در درون جامعه، براى گسترش فکر درست ـ چه فکر عقیدتى و اسلامى، چه فکر سیاسى و تربیت کادرهاى گوناگون ـ بسیار خوب است؛ این چیز نامطلوبى نیست.»

در نتیجه حزب را افرادی صاحب نفوذ و خواصی قابل رجوع تشکیل می دهند که موظفند از اسلام و انقلاب و میهن، در برابر انحرافات  زمان حراست نمایند.

شیراز چه در زمان اصلاحات و چه در برهه کنونی  شهری محسوب گشته که احزاب در آن حضور فعال و قدرت خاص داشته اند.

این احزاب با به قدرت رسیدنشان در عرصه های بالاتر کشوری، سایر عرصه های قدرت استان را به هرنحو قبضه نمودند و از  این قدرت برای چینش و تثبیت نیروهای سازمانی و همفکر خویش بهره برده اند.

چقدر احزاب در استیفای حقوق مردم موثرند؟

اما سوالی که پیش می آید این است که چقدر این احزاب در استیفای حقوق مردم و در عدم انحراف حاکمیت به دست نااهلان نقش ایفا کرده اند؟

آیا تا به حال شده است که احزاب زمان اصلاحات مثل شاخه مشارکت و مجاهدین فارس، یا در زمان اصولگرایان، شاخه های موئتلفه ، جام یا جبهه پیروان و ... در جبهه های غیر از جبهه قدرت و منفعت حزبی حضور یابند؟

آیا سابقه داشته است که این احزاب کنار تعقیب منافع حزبی خویش و چانه زنی هایی که در عرصه سیاسی برای بالابردن سهم خویش درقدرت انجام داده اند، تلاشی برای دفاع از آرمانهای اصیل انقلاب و دفاع ازمستضعفین و پابرهنگان انجام داده باشند؟

در پاسخ این سوالات باید بین احزاب موجود انفکاک قائل شد. احزاب اصلاح طلب (در زمان حاکمیتشان) اصولا شعار و منششان چیزی جز دفاع از اسلام و مستضعفین بود. کما اینکه  در زمان افولشان نیز چنین بوده اند. شعار و عملکرد آنها در حوزه جامعه مدنی بازتعریف می شد، که روحی لیبرال در آن نهفته بود.

دسته دیگر احزاب، احزابی هستند که در جریانی مخالف احزاب اصلاح طلب  شعار داده اند. این احزاب همواره شعار ولایتمداری، دفاع ازمظلومین و سرکوب مستکبرین را سر داده تا به این سبب گوی سبقت از رقبای خویش بربایند. کما اینکه موفق هم بوده اند و امروزه جزء احزاب حاکم بر جامعه هستند.

این احزاب (حداقل در فارس) هیچ بروز و جلوه مردمی تا به حال نداشته اند بلکه دقیقا زمان انتخابات سر از حجره های خویش بیرون کرده و نامشان بر سر زبان ها و کلامشان تیتر جراید گشته است.

در سابقه سیاسی این احزاب که به احزاب راست معروفند، در طی سالهای حاکمیتشان بر فارس، دیده نشده که جایی بر حقوق ضایع شده مردمی که آنها را به قدرت رسانده اند اصرار بورزند.

در حالی  که  همانطور که گفتیم فلسفه وجود حزب،  ایجاد حائل میان مردم و حاکمیت بوده و هست تا ازفشارهای ( خواسته یا ناخواسته ) حاکمیت بر مردم جلوگیری کند.

چند ماه پیش دونفر از اعضای شورای اسلامی شیراز به  اتهام ارتشاء، و اخذ مال از راه نامشروع و ... محکوم شناخته شدند و از ورود به شورا منع گشتند.

پس ازچندی در یک حکم عجیب و غریب، خلاف حکم بدوی درمجازات آنها تخفیف داده می شود و یکی از این مجرمین، دوباره به صحن شورا بر می گردد. یعنی کسی که دادگاه او را مجرم شناخته وارد عرصه تصمیم گیری برای یک کلان شهر می شود تا به این وسیله اعتماد مردمی که به او رأی داده و نداده اند به نظام خدشه دار گردد.

آیا کسی از این احزاب واکنشی دید؟ آیا کسی دید که حزب موئتلفه اسلامی، جامعه اسلامی مهندسی، جبهه پیروان و ... اندک واکنشی نسبت به این بی عدالتی فاحش نشان دهند و از حاکمیت مطالبه اعتماد از دست رفته مردم را بنماید؟ آیا از مسئولین این گروه ها در اعتراض به این روند غیر اسلامی  سخنی بروز داده شد؟

سالهای سال است مردم این شهر درگیر مسائل قضائی برخی موسسات خرید و فروش زمین هستند. و سالهای سال است از شکایاتشان هیچ نتیجه ای عایدشان نگشته که این امر سبب خدشه دار شدن اعتمادشان به حاکمیت شده. سال های سال است منابع طبیعی این استان به دست برخی گردن کلفت ها تخریب و تبدیل به باغچه های شهری شده و در این راه  حقوق بسیاری از مردم تضیع گشته. آیا از این احزاب واکنش دیده شد؟ آیا شد که بجز چانه زنی ها برای کسب قدرت برای منافع مردم چانه زنی کنند؟

به خاطر خون شهدا مقام پرست و پست پرست نباشید

دائم فریاد می زنند که به خاطر خون شهدا برادرم نگاهت، به خاطر خون شهدا خواهرم حجابیت، به خاطر خون شهدا فلانی موهایت ، اما هرگز کسی نشنید که بگویند: به خاطر خون شهدا دزدی نکنید، به خاطر خون شهدا به بیت المال چشم نداشته باشید، به خاطر خون شهدا مقام پرست و پست پرست نباشید، به خاطر خون شهدا با اعتماد مردم بازی نکنید، به رأی که به شما داده اند خیانت نکنید، به خاطر خون شهدا داد مستضعفین و مال باختگان را از زالو صفتان بگیرید  و به دادگاه پاسشان ندهید!

ایرادی که که جریان حزب الله اصیل به احزاب غیر اصلاح طلب گرفته اند همین است. سکوت در برابر انحرافات و کژی ها. در حالی که فلسفه وجودی آنها همین است. که چرا برای مطالبه آرمانهای انقلاب و دفاع از مستکبرین داخلی و گردن کلفتان زالو صفت، با هم ائتلاف 7+8 و جبهه فلان و اتحاد بهمان تشکیل نمی دهید؟ اما برای رسیدن به قدرت فوری با هم مصالحه می کنید و عهد اخوت می بندید؟


 پرودگار قیام و شمشیر، پروردگار ظلم ستیزی و آزادگی
حسین ابن علی ( ع )، بزرگان و مسئولین گروه ها و احزاب و خواص را در منا جمع نمود و آنها را به خاطر  سکوتی که درقبال جور نشان دادند و از مستضعفین و پابرهنگان در برابر آنها حمایت نکردند مواخذه نمود و فرمود: « ای مردم، بزرگان عبرت بگیرید از موعظه­ای که خداوند به دوستان خود در قرآن میفرماید اگر شما خود را اولیای خدا میدانید، و اگر دیندارید و مخاطب قرآن هستید پس بی­تفاوت نمانید و احساس تکلیف کنید! آیا ندیده­ اید که خداوند چند بار در قرآن به روحانیون مسیحی و یهودی به شدت حمله فرموده و آنها را توبیخ کرده است که چرا مردان خدا در جامعه و حکومت بی­ عدالتی و فساد دیدند و سکوت کردند؟ چرا اعتراض و انتقاد نکردند؟ و فریاد نکشیدند؟
و نیز فرمود:«نفرین بر کسانی از بنی اسرائیل که کافر شدند. آنها که امر به معروف و نهی از منکر نکردند، و چه بد عمل کردند.»
خداوند علمای مسیحی، یهودی و روحانیون و آگاهان ادیان قبل را نکوهش کرد زیرا ستمگرانی جلوی چشم آنها فساد میکردند و اینان میدیدند و سکوت میکردند و دم برنمی­آوردند. خداوند چنین کسانی را توبیخ کرده که چرا در برابر بی ­عدالتی و تبعیض و فساد در حکومت و جامعه­ی اسلامی ساکت هستید و همه چیز را توجیه میکنید ؟ چرا سکوت کرده­ اید؟ اما وقتی که شخص یا جریانی منافع حزبی آنها را تهدید می کند، آنها را به نقد می کشد ناگاه بر او هجوم می برند و او را آماج حمله قرار می دهند.

به قول حضرت اباعبدالله (ع) در همان خطبه : «شما حق مستضعفان و طبقات محروم جامعه را تضییع کرده­ اید. شما نسبت به حق ضعفا و محرومین کوتاه آمده­ اید. این حقوق را نادیده گرفته­ اید و سکوت کرده­ اید اما هر چیز که فکر میکردید حق خودتان است مطالبه کردید. شما هرجا حق ضعفا و مستضعفین بود کوتاه آمدید و گفتید ان شاءالله خدا در آخرت جبران میکند اما هر جا منافع خودتان بود آن را به شدت مطالبه کردید و محکم ایستادید شما می­بایست این ستمگران و فاسدان را نهی از منکر میکردید و نکردید، مصیبتتان از همه بالاتر است. چون عالم به دین و اصحاب پیامبر بودید و چشم مردم به شما بود و شما را نماینده­ ی اسلام می دانستند. مجرای حکومت و مدیریت و رهبری جامعه باید به دست علمای الهی باشد که امین بر حلال و حرام خداوند هستند، اما شما کاری کردید که این مقام را از آنها گرفتند و موفق شدند حکومت را منحرف کنند، زیرا شما زیر پرچم حق متحد نشدید و پراکنده و متفرق شدید و در سنت الهی اختلاف کردید با این که همه چیز روشن بود. »


حزب یا باشگاه قدرت
حال آیا نباید از برخی احزاب پرسید شما حزبید، یا همان تعبیری که رهبری فرمودند، باشگاه های کسب قدرت؟ چرا که وقتی درصحنه سیاسی کشور قدرت را تقسیم می کنند آفتابی می شوید و چون سهمتان را گرفتید هرگز کسی شما و داد و قالتان را نمی بیند و نمی شنود، مگر اینکه منافع خودتان را در خطر ببینید.

رهبر انقلاب:" یک گروهی با هم همراه می شوند از سرمایه و پول و امکانات مالی خودشان بهرمند می گردند، یا از دیگران کسب می کنند، برای اینکه به قدرت برسند. یک گروه دیگر هم  رقیب اینهاست، کارهای مشابه را انجام می دهند، تا قدرت را از اینها بگیرند و خودشان بشود جایگزین"

 

-------------------------------------------------------------------------------

بعد نوشت:

جوابیه جامعه اسلامی مهندسین به این مطلب

دوستان  هر دو مطلب را بخوانند ببیند ما چه می گوییم حضرات چه جواب می دهند!

 

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۱ ، ۰۰:۱۲
سلمان کدیور

 

در نیمه دوم قرن بیستم، جهت گیری جدیدی در سیاست خارجی برخی از دولتها و نیز الگوی نوینی در سیاست بین الملل ظاهر شد که به عدم تعهد یا عدم وابستگی شهرت یافته است. کشورهای عضو این جنبش که طعم تلخ استعمار و آثار زیانبار آن همراه با استثمار و جنگ های خانمان سوز جهانی را تجربه کرده بودند، گرد هم آمدند تا " جنبش عدم تعهد " را بر اساس نفی هرگونه وابستگی به دو بلوک شرق و غرب بنیان نهند.

این نهضت بدون اینکه درصدد ایجاد بلوک جدیدی باشد، کوشیده است تا بلوک بندی ها را از بین ببرد و راهی مستقل و واقع بینانه که متضمن استقلال کشورهای عضو نهضت باشد، برگزینند. جمهوری اسلامی ایران که اصل اساسی سیاست خارجی خویش را بر اصل " نه شرقی نه غربی " بنیان نهاده است، طبعا به این نوع نگاه در سیاست بین الملل بسیار احساس قرابت می کند و قطعا بایستی از این فرصت ( ریاست جنبش به مدت سه سال) برای بهبود هرچه بیشتر اهداف آن، به نفع بسط عدالت جهانی بکوشد.

در کنفرانس 1973 غیرمتعهدها که در الجزایر گشایش یافت شرایط مقدماتی عضویت در جنبش بدین شرح تعیین گردید:

1-عدم تعلق به هیچ یک از اتحادیه های نظامی

2-تعقیب سیاستی بر اساس اصل همزیستی مسالمت آمیز

3-کمک به جنبش های آزادی بخش

4-عدم واگذاری پایگاه های نظامی به قدرت های جهانی

5-عدم انعقاد قراردادهای دو و چندجانبه کمکهای نظامی با ابرقدرتها

از سالهای نخستین تشکیل جنبش عدم تعهد تا کنون ابرقدرتها کوشیده اند از یکپارچگی و وحدت کامل میان اعضای آن جلوگیری به عمل آورند، زیرا استراتژی مذبور از سوی بسیاری از کشورهای جهان سوم با سیستم موازنه قدرتی که ابرقدرتها خواهان آن بودند جدایی داشت. به تعبیر دیگر کشورهای قدرتمند سعی داشتند با متعهد کردن سایر کشورها به خود به نحوی بتوانند از آنها در جهت منافع خویش سود برند و استراتژی عدم تعهد خلاف این رویه را در پیش رو داشت.

جنبش عدم تعهد در دور نگه داشتن بسیاری از کشورهای عضو از رقابت قدرتهای بزرگ، موفقیت شایانی داشته است، به طوری که می توان گفت عدم همکاری دولتهای غیرمتعهد در چهارچوب اتحادیه های نظامی با ابرقدرتها، باعث کاهش قابل توجه تشنجات بین المللی شده است و در بسیاری از موارد جنبش توانسته است تنش زدایی را جایگزین جنگ سر کند.

جنبش عدم تعهد که هم اکنون دو سوم کشورهای عضو سازمان ملل را شامل می شوند، در مجمع عمومی سازمان ملل نیز به عنوان اهرم فشاری در این نهاد بین المللی به شمار می روند. امضای قطعنامه ای از طرف این جنبش بر حقانیت جمهوری اسلامی مبنی بر استفاده از انرژی هسته ای در قالب ان پی تی، یکی از این اهرم فشارها بر غرب محسوب می شود. 

اماّ با تمامی این محسنات، جنبش عدم تعهد نتوانسته است اصولی که خود به صورت جهت گیری سیاست خارجی از آن یاد می کند، به عرصه عمل وارد آورد. این ناکامیها به طور عمده معلول عوامل زیر است که جمهوری اسلامی ایران باید در طی این سه سال مدیریتش در اصلاح هر چه بیشتر آنها بکوشد:

1-وجود گروه بندی های داخلی

وجود گروه بندی هایی در داخل جنبش مانند گروه های آفریقایی، عربی، اسلامی و ... در غیرمتعهدها سبب شده این جنبش نتواند به وحدت نظر و اتخاذ استراتژی مشترکی در قبال قدرتهای بزرگ دست یابند. این وضع ( منافع محلی و گروهی ) سبب شده که منافع عمومی و همگانی اعضا و به تبع آن منافع کل نهضت تحت الشعاع قرار بگیرد.

2-ترکیب ناهمگون اعضا

در میان اعضای جنبش دولتهایی با ساختارهای گوناگون سیاسی، ایدئولوژیک، اقتصادی، ازدولتهای اسلامی گرفته تا کمونیستی و سرمایه داری با درجه های متفاوت از پیشرفت و عقب ماندگی، گرد هم جمع شده اند که تصمیم گیری مشترک و اتخاذ یک رویه سیاست خارجی را با مشکل روبرو کرده است.

3- نبودن ضمانت اجرا

با وجود آنکه دیدگاهها و استراتژی های دولتهای عضو عدم تعهد به صورت قطعنامه صادر می شود، عملا این قطع نامه ها فاقد ظمانت اجرا هستند. در پیکره جنبش سیتم نظارتی ای وجود ندارد که  از کشورهای عضو بخواهد قطعنامه های مصوب این جنبش را عملی سازند و هیچ سازکار تنبیه یا تشویقی برای عاملین و یا ناقضین قوانین وجود ندارد.

4-نفوذ قدرتهای بزرگ

اِعمال نفوذ قدرتهای بزرگ از عوامل عمده ناکامی اعضای جنبش غیرمتعهد در دستیابی به هدفهایشان بوده است، زیرا هر یک از قدرتها سعی دارد از طریق تقویت جناحهای داخل جنبش نظرهای خود را به جنبش القا کنند. مصداق بارز این آفت را در عدم شرکت برخی از کشورهای عضو در نشست تهران می شود دید. این کشورها علی رغم اینکه متعهد شده اند تحت تاثیر قدرتها نباشند، امّا تحت فشار آمریکا، نتوانسته اند در اجلاس شرکت کنند یا اگر شرکت کرده اند در سطح پایین مثل سفیر یا معاون وزیر شرکت جسته اند. مصداق دیگر کشورهای عربی هستند که دقیق درخلاف جهت استراتژی عدم تعهد، که به آنها می گوید نباید با قدرتها پیمان نظامی داشته باشند، عمل کرده اند و در کشورشان پایگاه های نظامی آمریکا حضور فعال دارد و از طرف دیگر مجری طرح های واشنگتن در خاورمیانه هستند. 

جمهوری اسلامی ایران باید در درجه اول  زمینه یک تصفیه کامل در میان اعضای جنبش را فراهم آورد تا دولتهایی که به نوعی به ابرقدرتهای ظالم و ستمگر وابستگی دارند کنار گذاشته شوند. در این راستا جنبش نباید کیفیت را فدای کمّیت کند و به داده های سیاست خارجی و نیز رفتار کشورهای عضو دقت نظر داشته باشد نه فقط به تعداد اعضای آن. 

برای نیل به این هدف ابتدا باید شرایط و معیارهای جدی و دقیق برای پیوستن دولتها به جنبش عدم تعهد معین شود و سپس هر چندسال یکبار ارزیابی دقیقی از سیاست خارجی اعضا به عمل آورده شود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۱ ، ۱۲:۰۸
سلمان کدیور

تجارت زمین و باغشهر در شیراز

 

در قسمت اول مقاله به  منافع و معایب سرمایه گذاری پرداختیم و عنوان نمودیم که سرمایه گذاری ای که در حال حاضر در شیراز رونق دارد از نظر علمی و عرفی درمکاتب توسعه، مدلی بسیار مضر می باشد و اثبات کردیم که سرمایه گذاری تجاری ( به صورت نمایندگی فروش ) بیشتر به نوعی سرمایه بری شبه است تا آن چیزی که برخی عنوان کرده اند. چرا که بنگاه های داخلی نه تنها در فرایند تولید سهمی ندارند، بلکه به تدریج در فرایند رقابت حذف و نابود می گردند.

بنابراینکه در قسمت پیشین سرمایه گذاری تجاری را شرح دادیم، در این قسمت سعی بر آن است که  با نگاهی غیر سیاسی سرمایه گذاری درعرصه زمین را به کنکاش بنشینیم.

فارس از لحاظ سرمایه کذاری در بخش زمین از چند جهت حائز اهمیت است. اول اینکه این استان رتبه اول کشت برخی محصولات استراتژیک کشور مانند گندم را در اختیار دارد و این خصلت به خاطر دشت خیز بودن این استان است. در فارس نواحی کوهستانی در بخش خاصی متمرکز است و عمده مساحت این استان را دشت های پهناور و حاصلخیز تشکیل داده است که موقعیت خوبی را برای کشت غلات فراهم آوره است.

نکته دوم نقش رونق اقتصاد عشایری استان فارس در اقتصاد کشور است. استان فارس از گذشته ای بسیار دور محل زیست و کوچ قسمت بزرگی از جامعه عشایری کشور بوده و نقشی بسیار حیاتی در تامین لبنیات، گوشت و صنایع دستی به خصوص صنعت قالی بافی و گلیم ایفا می کرده است.

نکته ای که در این مقال سعی بر آن شده که به آن پرداخته شود، پدیده ای است که از اواسط دهه هفتاد در شیراز متولد گشت و به تدریج این شهر و حومه های اطراف آن را به یکی از مراکز مهم خرید و فروش زمین تبدیل نمود و فارس را از دو نظر فوق ( کشاورزی و دامداری) تحت تأثیر قرار داد . این پدیده چیزی نیست جز پدیده باغ شهری ها و تجارت آن.

دانشمندان فرایند توسعه در یک منطقه را به دو دسته تقسیم کرده اند. اول مدل توسعه درون زا و دوم توسعه برون زا.

توسعه درون زا به فرایندی گویند که در آن کشور مذبور بدون کمک سرمایه گذار خارجی یا منابع دولتی خاص، دست به توسعه خویش می زند. این مدل توسعه آفات بسیار کمی دارد و اگر به روش صحیح مدیریت گردد می تواند باعث تحول بنیانی در تولید ثروت گردد. در حقیقت آن چیزی که مقام معظم رهبری در مورد اقتصاد مقاومتی تاکید دارند با تکیه بر همین مدل توسعه است.

توسعه برون زا، همانطور که از نامش واضح است، مدلی است که در آن موتور محرکه توسعه بجای اینکه از داخل کشور و به صورت بومی به حرکت بیفتد، توسط سرمایه خارجی به حرکت در می آید که درقسمت اول مقاله، معایب و مزایای آن را شرح دادیم.

طرح توسعه باغ شهری های استان را می توان در مدل نخست تئوری های توسعه جای داد. یعنی توسعه درون زای یک منطقه، با تکیه بر منابع مردمی و بخش خصوصی. هدف اصلی این طرح آباد کردن زمین های غیرقابل کشت یا به عبارت دیگر زمین موات بود که با عملیات های خاص تبدیل به زمین زنده تولیدی گردد. تا به این وسیله هم تولید اشتغال صورت بگیرد و هم تولید ثروت را شامل گردد.

امّا همانطور که اشاره کردیم این مدل توسعه به شرطی موفق است که مدیریت قوی ای هم بر آن نظارت داشته باشد.

آن اتفاقی که این مدل توسعه اصولی را غیر مفید کرد، تغییر جهت گیری این طرح بود. یعنی طرح به جای آنکه هدف تولید کشاورزی را پیگیری نماید، هدفی تجاری به خودش گرفت. این اتفاق حداقل در شیراز به صورت جدی رخ داد. هر چند که در شهرهای اطراف اتفاقات خوش آیندی نیز رخ داد و آن رشد باغات زراعی ای بود که تحت غالب این طرح به ثمر رسیدند.

آن چه در شیراز رخ داد، مدل توسعه تولید محور را به مراکز مصرفی تغییر داد. در مدت کوتاهی انبوهی از شرکت ها با اسم و رسم های عجیب و غریب سر بر آورد بدون اینکه از شناسنامه درستی برخوردار باشند. با مسئولینی ناشناس و گاه مشهور. بدون هیچگونه سازماندهی. این شرکت ها به جای آنکه زمین های موات را احیا کنند، دست به سوی مراتع طبیعی و جنگل ها بردند.

مؤسسات و شرکت‌های دست‌اندرکار زمین به تصرف مراتع یا دیم‌کارهای حریم روستاها ‏و اراضی مرتعی دارای پوشش گیاهی، که عموماً دارای دامداران ذیحق عشایر و روستایی و ‏در برخی موارد دارای مالکین صاحب سند معارض با اداره منابع طبیعی بود، از طریق ‏دریافت واگذاری از دولت، پرداختند و سپس با تخریب پوشش گیاهی این مراتع و ‏جاده‌کشی و تفکیک و تبدیل آن به قطعات کوچک باغات به فروش آن دست زدند.

بدینسان، طرح فوق در عمل به جای «احیاء موات» به تصرف و تخریب مراتع و تبدیل آن به قطعات کوچک باغ بدل شد. این اقدام، ‏عرصه‌های مولد علوفه و گوشت قرمز را به عرصه‌هایی تبدیل کرد که قرار بود هم، به عنوان ‏باغ، مولد میوه باشد و هم به مراکز تفریحی برای طبقات متوسط و کم بضاعت شهری، ‏به‌ویژه کارمندان، بدل شود. با عدم تحقق این دو شرط، عملاً مراتع دارای پوشش گیاهی به اراضی غیرمولدی بدل شد که نه «تفریحی» است نه «تولیدی». تفریحی نیست زیرا فاقد عناصر و جاذبه‌های لازم برای گذران اوقات فراغت ‏خریداران است، اقتصادی نیست زیرا باغات فوق نه تنها میوه قابل توجهی تولید ‏نمی‌کند بلکه، طبق نظر کارشناسان باغداری، به دلیل فقدان مدیریت و نظارت علمی به محل تجمع انواع بیماری‌های ‏گیاهی و آفات درختی بدل شده است. شیوع گسترده شته و کرم ساقه‌خوار در سیاه درختان این‌گونه «باغ‌شهرها» قابل رؤیت است.

همپای تخریب و تملک گسترده مراتع و جنگل‌ها، شاهد پدیده دیگری نیز هستیم و آن از میان رفتن دامداری عشایری (متحرک)، به دلیل از میان رفتن مراتع، و به تبع آن افول تولید گوشت قرمز در ایران بوده است. از میان رفتن اقتصاد عشایری و دامداری متحرک پدیده‌ای است که در طول چهل سال اجرای «قانون ملّی شدن جنگل‌ها و مراتع» در سراسر ایران شاهد آن بوده‌ایم. تفاوت فارس با سایر مناطق ایران در اینجاست که طرح های موسوم به باغ شهری و اقدامات شرکت‌هایی که به تبع این طرح ایجاد شدند، فرایند فوق را سرعت و وسعت بخشید.

زمین های تولیدی گندم، جو و حتی باغات برخی روستاها و حومه های آن تبدیل به باغچه های کوچک با چند درخت تزئینی شد و یک ساختمان لارج در آن قد برافراشت.

عوامل فوق همه دست به دست هم داد تا شیراز به پایتخت تجارت زمین کشور مبدل گردد، و پدیده شوم زمین خواری با اسم این شهر عجین شود.

«زمین‌خواری» را می‌توان چنین تعریف کرد: نوعی بهرهبرداری مالی از زمین که، برخلاف اراضی مورد استفاده در بخش کشاورزی، چیزی به تولید ملّی نمیافزاید بلکه از طریق ایجاد «بورس» در پیرامون زمین غیرمولد، آن را به عامل تکاثر ثروت و کسب درآمدهای کلان بدل میکند. در این شیوه بهره‌برداری مالی، عامل افزایش قیمت زمین جلب مردم برای ورود به «بورس زمین» است بدون ایجاد هر گونه ارزش افزوده از طریق کار و تولید. بدینسان، اراضی، که بیش‌تر آن‌ها زمین‌های بایر است و در شهرها یا حاشیه شهرها (مراکز متراکم جمعیتی) واقع شده، قیمت‌های گزاف پیدا می‌کند و بر اساس نوسان «بورس زمین» سرمایه انباشته شده در این حوزه غیرمولد افزایش یا کاهش می‌یابد. تعیین‌کننده قیمت زمین نیز، برخلاف اقتصاد کشاورزی، نه حاصلخیزی زمین مولد، بلکه بازار کاذبی است که به دلیل اقبال یا عدم اقبال خریداران یا تبلیغات و دستکاری در «بورس زمین» ایجاد می‌شود.

این پدیده به همین جا ختم نشد و چند مسئله جانبی امّا بسیار مهم را باعث گشت:

اول اینکه رشد شهر شیراز به جای اینکه مدور شکل و همه جانبه باشد، به صورت طولی صورت پذیرفت. یعنی شهر به سمت همان مناطق خوش آب و هوا کش پیدا کرد و شیراز شکلی مستطیلی مانند به خودش گرفت و به تدریج سرمایه های شهری  نیز به آن مناطق اعزام شد و باعث شد دو بافت کامل قابل تشخیص از طبقه شهری متولد گردد. یکی جنوب شهر و بافت سنتی که از آن باغات و باغچه ها دور بود و دوم بافت جدید که در آن مناطق خوش آب و هوا قرار داشت و قسمت اعظم منابع دولتی و شهری را به سوی خودش جذب کرد.

کارشناسان امور شهری به خوبی مطلعند که رشد طولی شهر ( در ازای رشد مدور آن ) در مدیریت شهری بسیار نامطلوب است، چرا که هزینه مدیریت و کنترل شهر را به شدت افزایش می دهد و از طرف دیگر شهر را در توذیع عادلانه ثروت با اخلال روبرو می گرداند. و این امر به ضرر اقتصادی کشور تمام می شود.

عزیزانی که در جریان کم و کیف طرح های شهری مانند پروژه نود و جدیدا نود و پنج! و امثالهم هستند به خوبی متوجه این نوع توذیع ناعادلانه ثروت گشته اند که یکی از عوامل آن رشد طولی شهر بوده است.

دوم دستاورد این تغییر جهت در توسعه شیراز، از دست رفتن منابع طبیعی شهر و درنتیجه تعطیلی فرایند های تولیدی آن بوده است. آهکی شدن چاهای شهر درنتیجه استفاده بی رویه از منابع آبی برای تامین آبیاری باغچه های غیر تولیدی را بسیاری ازمسئولین دلسوز به کرات تذکر داده اند. بی شک اگر این روند جدی گرفته نشود و شهر با مشکل حاد منابع آبی برخورد کند، ضربه اقتصادی سنگینی را از این بابت شاهد خواهیم بود.

نکته سوم سرگردانی سرمایه است. همانطور که گفتیم شرکت های بعضا ناشناس و بعضا معروف در جذب سرمایه های مردمی بسیار قدرتمند عمل کردند به نحوی که مسائل و مشکلات قضایی بسیاری را موجب گشته است. امّا سئوالی که در ذهن می ماند آن است که حاصل این سرمایه عظیم برای گردش چرخ اقتصادی استان و به طبع آن کشور چه بوده است؟

دستگاه های نظارتی استان ( دستگاه قضایی، منابع طبیعی  و ... ) باید به این نیاز پاسخ جدی بدهند و با هدفمند کردن این سرمایه عظیم چرخ های توسعه استان را به نحو بهتر و سالم تری بگردانند.

باتوجه به مسائل فوق به خوبی متوجه این امر می شویم که اگر این نوع تجارت زمین به همین نحو ادامه یابد، نباید از تحقق اقتصاد مقاومتی در استان دم زد چرا که  این سوء مدیریت ها باعث تخریب و از هم پاشیدگی منابع اصیل اقتصادی استان می گردد و در مقابل هیچ نفع تولیدی را برای استان به ارمغان نمی آورد.

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۱ ، ۲۰:۰۳
سلمان کدیور

 

تئوری توسعه شیراز لیبرال است یا مقاومتی؟

تئوری اقتصاد مقاومتی، صرفا یک تز اقتصادی نیست بلکه وقتی واژه " مقاومت " را در بر می گیرد روحی ایدئولوژیک و خاستگاهی فرهنگی را شامل میگردد. اقتصاد مقاومتی را در کل باید جریانی دوسویه از اقتصاد و فرهنگ تلقی نمود. که این دومحور باید چرخ و محور سیاست داخلی و خارجی نظام را بگرداند و کشور را از برخی آفات و دشمنی ها نجات بدهد.  در بعد اقتصادی باید این مقوله را چنین تعریف نمود:

افزایش تولید بومی با تکیه بر توانایی های داخلی و بدون وابستگی به شرکت ها یا کارتل های خارجی. در این نگاه که در اقتصاد سیاسی به نگاه " سیاست واردات " مشهور است هدف این است که کشور هر کالایی را که ناچار به واردات آن هست را به مرور در داخل تولید و محور واردات به به محور صادرات آن محصول مبدل نماید. یعنی به مرحله ای برسد که همان کالای وارداتی را صادر کند. اینجاست که به دو ابزار سرمایه و کار ملّی و بومی مطرح می گردد.

و در بعد فرهنگِ مقاومتی باید گفت، هر فرهنگ یا منش اجتماعی ای که روح ایستادگی را در برابر تهاجم اقتصادی غرب در میان مردم تقویت نماید مورد نظر است. مردم کشور باید به این باور برسند که کسی جز خودشان نمی تواند حلقه های محاصره اقتصادی را بشکنند. آنها با مدارا درحق هم، با رعایت انصاف در خرید و فروش و معامله، با جلوگیری و منع کم فروشی باید با هم به رحمت و لطف برخورد نمایند و آیه " رُحماء بینهم " را متجلِّی نمایند. مردم باید در فرهنگ امساک و قناعت بکوشند و در تعامل با هم از گذشت و ایثار برخوردار باشند.

آنچه در این مقاله منظور نظر است، کاوشی علمی( نه سیاسی ) در سیره کنونی نظام اقتصادی فارس، به خصوص شیراز است که به این سئوال پاسخ دهد که آیا تئوری اقتصادی ما بر محور اقتصاد مقاومتی می گردد یا لیبرالی؟

اگر نسبت به سخنان و گفته های مسئولین محترم اقتصادی فارس و شیراز حساس بوده باشیم یک چیز مشترک در طرح و برنامه های ایشان همیشه به چشم خورده است و آن چیزی نبوده جز جذب سرمایه گذار خارجی. تا با استفاده از آن سرمایه چرخ نظام اقتصادی استان را بگردانند. در حقیقت آنها سعی بر این داشته اند تا هزینه طرح های اقتصادی را با ارز خارجی نه سرمایه دولتی تأمین نمایند. در این مقاله به سرمایه گذاری خارجی و معایب و مزایای آن می پردازیم.

تئوری واردات سرمایه برای پیشرفت اقتصادی کشور بعد از جنگ جهانی دوم اوج گرفت و برای عملی شدن این ایده کارتل های بزرگ و بانک های جهانی تاسیس یافت. امّا فارق از این پیشینه باید به طور علمی تحلیل کرد که این امر ( استفاده از سرمایه گذار خارجی ) در چه محورهایی مفید و در چه جهاتی به ضرر کشور خواهد بود. و در مرحله بعد به این جمع بندی برسیم که نتایج این نگاه چقدر به اهداف ما در زمینه اقتصاد مقاومتی، هم پوشانی یا نزدیکی دارد.

سرمایه گذاری خارجی از نظر برخی اقتصاد دانان دارای منافعی برای کشور میزبان است. استدلال این اقتصاد دانان این است که درکشور میزبان چون فقر ارز و  سرمایه همراره با کمبود تکنولوژی وجود دارد وجود این شرکت ها باعث ورود سرمایه و پیشرفت صنعت می گردد. همچنین این شرکت ها شیوه های نوین مدیریت را به کشور میزبان منتقل می کنند و از سوی دیگر با اشتغالزایی باعث کاهش نرخ بیکاری می گردند.

حال باید چالش هایی که سرمایه گذاری خارجی برای استان و به طبع آن برای کشور ایجاد می کند را برشمرد. ا زنظر اقتصاددانان برخی  از این چالشها چنین اند:

1-سرمایه هایی که به وسیله شرکت های خارجی به کشورها وارد می شود در مقایسه با آنچه که در حین فعالیت خود به کشور مادر ( کشور خارجی صاحب سرمایه) بر می گردانند ناچیز  است. این سرمایه گذارها در مقابل سرمایه گذاری اولیه اندک، با روشهای مختلفی از قبیل، استفاده از اعتبارات کشور میزبان، استفاده از معافیت های مالیاتی، نیروی کار ارزان و درنهایت، خروج سوداصلی از کشور مذبور به کشور مادر باعث خروج ارز و سرمایه از کشور میزبان ( ایران) می شوند.

تا به حال در فارس یا شیراز زیاد این خبرها به گوشتان خورده است که مسئولین این منطقه برای جذب سرمایه گذار خارجی اقدام به در اختیار نهادن صدها هکتار زمین مرغوب به صورت رایگان یا قیمتی بسیار نازل کرده اند و با دور زدن بوروکراسی های اداری، حتی حاضر شده اند حقوق مردم خویش را نادیده گرفته و مالیاتی از سرمایه گذارها دریافت ننمایند.

2-سرمایه این شرکت ها در فارس و شیراز معمولا در بخشهایی به کار می افتد که چندان ارتباطی با نیازهای بومی استان و کشور ندارد. این نکته در شیراز به خوبی قابل رصد می باشد. چرا که دست هایی قصد دارند شیراز را به دُبی ایران تبدیل کنند و با ولع تمام دست به سرمایه گذاری تجاری در این شهر زده اند.  این شرکت ها بیش از آنکه دست به تولید بزنند، دست به افزایش سرانه مصرف درمیان شهروندان شیرازی زده اند. چیزی که دقیق مخالف منش اقتصاد مقاومتی و درجهت اهداف آنها می باشد.  چرا که آب در آسیاب دشمن می ریزد.

3-حضور و فعالیت سرمایه ها و شرکت های خارجی علاوه بر تسلط اقتصادی باعث نفوذ و تسلط سیاسی بر کشور میزبان می شود. این موضوع بویژه در مواردی که منافع این شرکت ها با منافع دولتهای متبوعه آنها ( کشور خارجی صاحب سرمایه) مرتبط باشد، بیشتر است. تجربه نشان داده که این شرکت ها از طرق مختلفی از جمله رشوه در صدد نفوذ و تسلط بر دولتمردان کشورهای میزبان برمی آیند تااز آنها برای عملی کردن اهدافشان سود ببرند.

4-این شرکت ها و سرمایه گذارن خارجی نه تنها عامل ترقی بنگاه های داخلی نمی شود بلکه باعث ورشکستگی آنان نیز می گردد. چرا که سطح بالای تکنولوژی یا بازاریابی ای که این شرکت ها در اختیار دارند را، صنایع بومی و میزبان در اختیار ندارند و در نتیجه امکان رقابت با شرکت های خارجی را از دست داده و به تدریج ورشکسته می شوند. این امر نظر برخی اقتصاد دانان را که اعتقاد دارند وجود سرمایه گذاری خارجی باعث اشتغالزایی می شود را تا حد زیادی مغشوش می کند.

نظریه پردازان بزرگ مکتب وابستگی همچون  آندره فرانک و الرشتاین بر این عقیده اند که سرمایه گذاری های خارجی نه تنها کشور میزبان را صنعتی نمی کند، بلکه توسعه این مناطق را به صورت کاریکاتورگونه ای سامان می دهد که در حیث مجموع باعث وابستگی بیشتر می گردد.

به نظر دانشمندان توسعه، سرمایه گذاری در کشورهای در حال توسعه به دو شکل صورت می گیرد. نوع اول اینکه سرمایه گذار خارجی از منابع کشور میزبان( مواد خام، نیروی کار ارزان، معافیت مالیاتی و ... ) دست به تولید می زند، و مواد تولیدی را نه د رکشور میزبان بلکه در خارج از ان کشور به فروش می رساند. تا به این طریق کشور میزبان را همچنان به آن کالا وابسته نگه دارد. دومین این است این است که سرمایه گذار خارجی، با همکاری بنگاه های داخلی کشور میزبان، تولید خود را در همان کشور میزبان به فروش می رساند. البته با استفاده از منابع کشور میزبان. در این مدل سرمایه گذار خارجی سود خالص خودش را به جای سرمایه گذاری مجدد در کشور میزبان، به کشور مادر صادر می کند.

حال باید پرسید در شیراز و فارس کدام مدل از دو تئوری فوق ارائه می گردد؟ در جواب باید گفت هیچ کدام. از نظر علمی مدل سرمایه گذاری ای که در شیراز در حال رقم خوردن است، بدترین و مخربترین نوع سرمایه گذاری است، چرا که سرمایه اصولا در بخش صنعت رواج نمی یابد، تا از این طریق چیزی عاید کشور گردد. بلکه سرمایه گذاری ها به صورت تاسیس نمایندگی فروش شکل گرفته اند. یعنی سرمایه گذار خارجی، به اسم و رنگ و لعاب سرمایه گذاری، محصولات شرکت ها و کارتل های خارجی را که در کشور دیگر تولید شده اند را، در این جا به فروش می رسانند. این یعنی ضرر چند برابر که در حقیقت سرمایه بری نام دارد. چرا که نه تنها شما چیزی از سرمایه خارجی کسب نمی کنید، بلکه دست به حراج سرمایه های ملی خویش برده اید. در این نوع سرمایه گذاری کشور میزبان هیچ بنگاه بومی صنعتی خویش را در فرایند تولید دخالت نمی دهد، تا خویش حداقل به دریافت تکنولوژی نایل آید.

حال سوال پیش می آید که سرمایه گذاری تجاری آیا قطعا مضر است؟ د رجواب باید گفت اگر این سرمایه گذاری دو سویه باشد خیر. یعنی وقتی مسئولین استان به یک سرمایه گذار عرب اجازه تاسیس یک مجتمع تجاری بزرگ در شیراز را می دهند، باید درعوض از آن سرمایه گذار  امتیاز چنین کار تجاری ای را  کشورش ( کشور عربی) یا نقطه ای خارج از کشور میزبان کسب کنند. تا او نیز بتواند کالای ایرانی خویش را در آن منطقه به فروش برساند. با این عمل مضرات این مدل سرمایه گذاری که در حقیقت سرمایه بری است کاهش می یابد. امّا باید پرسید آیا مسئولین اقتصادی فارس در این اندیشه بوده اند یا چنین اقدامی کرده اند؟ جواب این سوال قطعا خیر است.

این مدل سرمایه گذاری باعث افزایش روحیه مصرف گرایی در مردم، رشد شکاف طبقاتی، افزایش فساد حکومتی  از یک سو و از سوی دیگر تداوم عقب ماندگی تکنولوژیک می گردد که هیچ قرابتی با تئوری اقتصاد مقاومتی ندارد هیچ، بلکه در جهت ضد آن در حال حرکت است.

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۲۴
سلمان کدیور

 

هر چه زمان می گذرد اوضاع سوریه به روزهای حساس و سرنوشت ساز خود نزدیک می شود. بااستعفای کوفی عنان از نمایندگی سازمان ملل و اتحادیه عرب دربحران سوریه و به تبع آن شکست طرح او احتمال هر اقدامی علیه سوریه دور از نظر نیست. تحرکات نظامی ترکیه در مرزهای سوریه که سراغاز یک واقعه بزرگ در تاریخ خاورمیانه خواهد بود از یک سو و از سوی دیگر قطعنامه ها و جلسات پیاپی سازمان ملل و مجمع عمومی علاوه  بر نیروهای تروریستی درداخل سوریه، برای هر چه تحت فشاردادن بشاراسد ،سه اهرم فشار غرب علیه سوریه را تشکیل داده است.

از آغاز بحران در سوریه تمامی قطعنامه های شورای امنیت که علیه سوریه، توسط روسیه و چین وتو شده است و به نظر نمی آید با این روند غرب با ابزار شورای امنیت بتواند اقدامی قانونی علیه سوریه انجام دهد. ولی سوال اصلی اینجاست که آیا غرب می تواند از دیگر ابزارهای سازمان ملل اقدامی علیه بشار انجام دهد یا خیر؟ در شرایط کنونی که عملا شورای امنیت سازمان ملل فلج شده چاره این سازمان برای بحران سوریه چیست؟

ابتدا باید گفت این نخستین بار نیست که شورای امنیت سازمان ملل در بحران های بین المللی فلج می شود. تاریخ دیپلماسی معاصر نشان می دهد که این شورا در بحران های بسیاری عملا کارایی خود را از دست داده است.

یکی از این بحران ها بحران کره بود. این بحران با حمله کره شمالی ( متحد شوروی و چین کمونیست)  به کره جنوبی ( متحد لیبرال آمریکا و غرب ) آغاز و تبدیل به یک بحران جهانی گشت. شورای امنیت سازمان ملل باتلاش آمریکا تمام سعی خود را نمود تا با این مسئله طبق فصل هفتم منشور سازمان ملل( که اقدام نظامی را شامل می شود ) برخورد نماید، تا مجوز حمله  به کره شمالی و کمک به متحد خود ( کره جنوبی ) را کسب کند. طی این رویداد شوروی، تمام قطعنامه هایی که آمریکا علیه کره شمالی به جلسات شورای امنیت آورد را وتو نمود و عملا شورای امنیت سازمان ملل با بحران عدم کارایی روبرو و فلج گشت.

آمریکا که منافع خود را در شرق آسیا به شدت در خطر می دید اقدام به تصویب قطعنامه ای به نام  " قطع نامه اتحاد برای صلح " در صحن مجمع عمومی سازمان ملل نمود. این قطعنامه به پیشنهاد وزیر امور خارجه وقت آمریکا " اکسون" مطرح شده بود. در قطعنامه مذکور آمده است:

هرگاه شورای امنیت بر اثر وتوی دائم یکی از اعضا نتواند برای مقابله با نقض صلح یا تجاوز اقدام کند، مجمع عمومی طی یک جلسه فوق العاده فوری نسبت به اعزام نیروی نظامی و استفاده از بند هفتم منشور، تصمیم گیری می نماید.

پس از تصویب این قطعنامه، مجمع عمومی دست اقدام به تشکیل جلسه اضطراری و همچنین تشکیل " کمیته اقدامات دسته جمعی " نمود و طی آن اکثریت کشورها ( که ازقدرت آمریکا بیم داشتند ) به اقدام نظامی علیه کره شمالی و چین رأی مثبت دادند.

با ورود نیروهای سازمان ملل که فرماندهی آن‌ها را داگلاس مک آرتور فرماندار نظامی آمریکا در ژاپن بر عهده داشت ورق برگشت. در ۱۵ سپتامبر نیروهای آبی-خاکی آمریکا در بندر اینچه اون ۱۶۰ کیلومتر پشت خطوط ارتش کره شمالی پیاده شده و این شهر را به تصرف خود درآوردند و ۱۰ روز بعد سئول به دست قوای کره جنوبی افتاد. در ۱ اکتبر قوای سازمان ملل از مدار ۳۸ درجه گذشته و در ۱۹ اکتبر پیونگ یانگ پایتخت کره شمالی به تصرف آن‌ها درآمد سازمان ملل با عقب راندن آن‌ها تا رود یالو مرز چین و کره پیشروی کرده و تقریبا تمام شبه‌جزیره به اشغال آن‌ها درآمد. در این مرحله ورود میلیون‌ها سرباز چینی به اسم قوای داوطلب وضعیت را تغییر داده و نیورهای کره شمالی و چین مجددا تا سئول پیش رفتند. هرچند نیروهای سازمان ملل دوباره سئول را اشغال و نیروهای کره شمالی و چین را تا مدار ۳۸ درجه عقب راندند. از ژوئیه ۱۹۵۱ چنگ به حالت مغلوبه درآمده و مذاکرات آتش بس بین دو طرف آغاز شد، این مذاکرات دو سال بعد در ژوئیه ۱۹۵۳ به پیمان آتش بس انجامید و مدار ۳۸ درجه به عنوان مرز دو طرف تعیین شد.

این روش پس از مخالفت انگلستان و فرانسه با تصویب قطعنامه آمریکا در زمینه قطع عملیات نظامی علیه مصر در بحران سوئز ( 1956) و همچنین چند مدت پس از این اتفاق پس از وتوی شوروی، در مسئله مجارستان جهت بازرسی و اقدام کمیته فوق به مجمع عمومی ارجاع گشت، مورد استفاده قرار گرفت.

همانطور که می دانیم چند روز پیش مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب قطعنامه ای غیر الزام آور علیه سوریه دست زد که خود نشان دهنده تحرکات و پیگیری های غرب برای طرح بحران سوریه در مجمع عمومی ( به جای شورای امنیت ) است.

بی شک حال که شورای امنیت سازمان ملل به علت وتوی چین و روسیه عملا بدون کارایی گشته، غرب به رهبری آمریکا سعی خواهد کرد که از قطعنامه اتحاد برای صلح برای اقدام نظامی علیه سوریه استفاده نماید تا بدین طریق شورای امنیت را به طور قانونی دور بزند،  که در این صورت شاهد ادامه این بحران به نحوی دیگر خواهیم بود.

این که تصویب این قطعنامه چقدر محتمل خواهد بود بستگی به دیپلماسی سه کشور چین، روسیه و ایران با کشورهای عضو مجمع عمومی سازمان ملل دارد. با توجه به اینکه قسمت اعظمی از اعضای این مجمع، عضو جنبش غیر متعهدها هستند، و این جنبش نشست آینده خود رادرتهران برگزار می کند، فرصت بسیار مناسبی برای کشور ما پدید می آورد که با یک دیپلماسی موفق و هنرمندانه،  برای عدم موفقیت آینده غرب در مجمع عمومی تلاش نماید.

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۱۷
سلمان کدیور

 

اقتصاد مقاومتی کلید واژه جدیدی است که چند روز قبل توسط مقام معظم رهبری( روحی له الفدا) در ادبیات اقتصادی – سیاسی کشور مطرح کشت و سبب بازتاب های فراوان در داخل و خارج از کشور شد. بعد از این رویداد، مصاحبه های فراوان و مقالات بسیاری از سوی صاحبنظران در کم و کیف و چهارچوب بندی این نوع نگاه به اقتصاد منتشر گشت که همه حاکی از نگاه صرفا صنعتی به مقوله داشته است که به خودی خود نگاهی ناقص و سرمایه دارانه است.

وقتی کلمه " مقاومت " در کنار اقتصاد قرار می گیرد، نمی توان این مقوله را صرفا نگاهی صنعتی خواند چرا که  لفظ مقاومت بیش از آنکه در این مورد ( صنعت) استعمال گردد نوعی نگاه ایدئولوژیک به مسئله اقتصاد است.

برخی بر این گمان هستند که  تئوری اقتصاد مقاومتی نوع نگاهی تازه و بکر به مقوله اقتصاد است درحالی که اصلا چنین نیست. در حقیقت حضرت آقا ( روحی له الفدا ) نگاه اقتصادی پپامبر(ص) و ائمه اطهار را بازتولید کرده اند. اسلام از بدو تاسیس همواره درتحریم و فشار سیاسی اقتصادی بود و در همین شرایط هم رشد و نمو پیدا کرد. در مقطع بعد از رحلت رسول اکرم (ص) نقطه تمرکز تحریم ها بر تشیع قوت یافت و شورای سقیفه هزار سال قبل تر از شورای امنیت سازمان ملل ( البته با همان کارکرد و جهت گیری ) دست به تحریم اقتصادی و عقیدتی علیه تشیع زد.

غصب فدک ( به عنوان مسدود کردن بزرگترین منبع مالی و دارایی تشیع ) بزرگترین تحریم اقتصادی علیه تشیع بود و خانه نشین کردن حضرت امیر(ع) بزرگترین تحریم سیاسی آن زمان شناخته می شود، همانطور که ممنوعیت روایت حدیث به نقل از پیامبر(ص) که برای عدم روشنگری مردم صورت پذیرفت، بزرگترین تحریم عقیدتی آن برهه تاریخی شمرده می شود.

تاریخ تشیع نشان می دهد که  این تحریم ها هیچگاه  متوقف نشد بلکه روز به روز بر حجم آن افزوده گشت تا بتوانند نهال تشیع را درجوانه بخشکاند، تصوری که با نگاه مقاومتی به مسئله اقتصاد و سیاست  به بن بست منجر شد. تشیع درتاریخ خود نشان داد که حتی یک روز و یک برهه کوتاه از تحریم ها در امان نبوده و توانسته با این شرایط یکی از بزرگترین حکومت های قرن اخیر را به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به ثمر برساند و این چیزی نبوده جز عمل به تئوری اقتصاد و سیاست مقاومتی.

پس تئوری اقتصاد مقاومتی به هیچ وجه با تاریخ و اجتماع و ریشه ما بیگانه نبوده و نیست و مقام معظم رهبری در این برهه با مطرح ساختن دوباره این نظر قصد سریعتر حرکت کردن در این مسیر را داشته اند. این حقیقت با توجه به اینکه شعار چهار سال ایشان برای نامگذاری سالها، مقوله اقتصادی بوده است به خوبی مشخص و مبرهن است.

اقتصاد مقاومتی  را در کل باید جریانی دوسویه از اقتصاد و فرهنگ تلقی نمود. در بعد اقتصادی باید این مقوله را چنین تعریف نمود:

افزایش تولید بومی با تکیه بر توانایی های داخلی و بدون وابستگی به شرکت ها یا کارتل های خارجی. در این نگاه که در اقتصاد سیاسی به نگاه " سیاست واردات " مشهور است هدف این است که کشور هر کالایی را که  ناچار به واردات آن هست را به مرور در داخل تولید و  محور واردات به به محور صادرات آن محصول مبدل نماید. یعنی به مرحله ای برسد که همان کالای وارداتی را صادر کند. اینجاست که به دو ابزار سرمایه و کار ملّی و بومی مطرح می گردد.

یکی از ریشه های ورشکستگی صنایع کشورهایی مانند یونان و اسپانیا و از مهمترین ریشه  فروپاشی نظام سرمایه داری غرب عدم توجه به همین امر است. اقتصاد غرب نه با تکیه بر کار و سرمایه بومی بلکه با تکیه بر سرمایه استقراضی( قرض گرفتن از موسسات مالی جهانی) و نیروی کار وارداتی بود که موفق به پیشرفت صنعتی گشته است، امری که حالا با شکست مفتضحانه روبرو گشته و ممکن است تا فروپاشی تمدن غرب نیز ادامه یابد.

در وجهه اقتصادیِ اقتصاد مقاومتی ثبات در تصمیم گیری های کلان، کم نمودن بوروکراسی های تولید و ثبت شرکت های دانش بنیان، دخالت دادن مردم در اقتصاد کلان، تولید سرمایه با تکیه بر اصلاح الگوی مصرف ( خلاف سیاست ریاضتی غرب )، حرکت از خام فروشی به سوی فراورده فروشی در صدر اهمیت قرار دارد.

امّا وجه مغفول اقتصاد مقاومتی  بعد فرهنگ است که از کلمه " مقاومت " مستفاد می گردد. همانگونه که گفتیم کارکتر مقاومت در کنار اقتصاد، نشان دهنده نگاه ایدئولوژیک به مقوله تولید ثروت است و در حقیقت نفی نگاه سرمایه داری محسوب می گردد.

بعد مقاومتیِ اقتصاد مقاومتی تکیه بر فرهنگ و تعامل مردم با هم از یک سو و با حاکمیت از سوی دیگر دارد. در بحث تعامل مردم با هم اینگونه باید گفت که مردم کشور باید به این باور برسند که کسی جز خودشان نمی تواند حلقه های محاصره اقتصادی را بشکنند. مردم با مدارا درحق هم، با رعایت انصاف در خرید و فروش و معامله، با جلوگیری و منع کم فروشی  باید با هم به رحمت و لطف برخورد نمایند و آیه " رُحماء بینهم " را متجلِّی نمایند. مردم باید در فرهنگ امساک و قناعت بکوشند و در تعامل با هم از گذشت و ایثار برخوردار باشند.

در حدیث است که گروهی از مردم خراسان خدمت یکی از ائمه ( به گمانم حضرت صادق . ع . )  آمدند و عرض کردند که یا ابن رسول الله ما از شیعیان شماییم و از راه دور برای زیارت شما آمده ایم. حضرت فرمودند آیا شما در رابطه با هم چنان هستید که احتیاجات خود را از جیب یکدیگر بردارید بدون اینکه مورد اعتراض دیگری واقع گردید؟ آنها پاسخ دادند خیر ما در تعامل با هم و تامین اقتصادی هم چنین عمل نمی کنیم، پس حضرت فرمودند که شما نگویید شیعه ما هستید، بگویید که محب مایید. اقتصاد مقاومتی در بعد مردمی یعنی این نوع نگاه امام معصوم به مقوله اقتصاد. یعنی فرهنگ مردم اگر از این مقوله دور باشد نمی توان آرمان این تئوری را عملی نمود.

اقتصاد مقاومتی در بعد ایدئولوژی و فرهنگ ریاضت مردمی همان است که حضرت امام(ره) فرمودند: تحریم کنید ما را، ما روزه می گیریم چرا که ما فرزندان رمضانیم. اقتصاد مقاومتی را آن پیرزنی درس داد که از دو تخم مرغ قوت روزش، یکی را به پایگاه های کمک مردمی برای جبهه هدیه می کند و می گوید شرمنده بیش از این نداشتم که بدهم، اقتصاد مقاومتی همان قلّک بچه های دهه شصت است که پول توجیبی هایشان را نه خرج چیپس و بازی بلکه به جبهه ها هدیه می کردند تا آن سکه ها تبدیل یه موشک و اسلحه شود.

اقتصاد مقاومتی بدون ترویج فرهنگ مقاومت اقتصادی در میام توده مردم عملا به شکست منتهی می شود. و اگر مردم جامعه به این باور نرسند و با حاکمیت در این راه همکاری مشفقانه نکنند راه به جایی نخواهیم برد. این جاست که وجه تعامل حکومت با مردم مبرهن می گردد.

حاکمیت باید با تامین نیازهای مردم و تقسیم عادلانه ثروت های اجتماعی میان آنها، مردم را به همکاری با حاکمیت ترغیب کند. حاکمیت باید با مبارزه همه گیر با دشمنان اقتصادی که در داخل فعالند، مانند محتکرین و مفاسد اقتصادی جدیت به خرج دهد تا شوق و امید را د ردل مردمش روشن و آنها را به همکاری با خودش تشویق نماید. اگر مردم از حاکمان حسن نیت نبینند قاعدتا آنها هم حاضر به ایثار و از خودگذشتگی برای حاکمیت نخواهند بود.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۱ ، ۱۱:۱۱
سلمان کدیور

 

در خبرها آمده که حسین قاسمی، فرماندار سابق شیراز به دادگاه کیفری خوانده شد:

 

تمام دارها

خواب سرهایمان

و زندان ها

خواب احرارمان

و دادگاهای کیفری

خواب کفر به ایمانمان

را دیده اند

خیالی نیست فرماندار!

بگذار تو را هم

به جرم کفرت

در دادگاه کیفری

تکفیر کنند!

...

تو کافری که مثل حاجی آقای شهر

به  دار و دسته احسان

سند جفت نکردی

و صادقانه

از صادق سازان

تقاضای واحد مفت نکردی!

تو کافری

به وحی ای

که  از ابلیس

 به نبی ارائه می شد

و به سکه هایی

که از سوی قارون

به علیرضا حواله می شد!

و پشت کردی

به بختی

که از اقبال ها

دلار دلار قباله می شد!

...

تو کافری

که شباهت بیت المال را

  با مال البیت

نفهمیدی

و از آزار این جماعت

به خود نرنجیدی

...

یقین دارم

که تجدید نظر هم

به دادت نمی رسد

مثل آقازاده شجاع

یا اهالی اسلام شورایی

چکش داروغه

به ذکر نامت نمی رسد

هر چقدر هم

هوشمند! باشی فرماندار!

...

زمین را خورده اند

و حال می خواهند

زمینت بزنند

خیالی نیست فرماندار

مهم این است

که قورتت

نمی توانند بدهند

مثل زمین های هر متر

بیست و پنچ تومانشان

به اسم ما و کام دودمانشان!

 

سلمان کدیور - "  سلیم "

 

۲۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۱ ، ۲۳:۰۸
سلمان کدیور