پیرامون مواضع اخیر جناب عسکر اولادی سخن بسیار گفته شده و مقاله بسیار نگاشته شد و حدیث بسیار نقل گشته و حقیر هم قصد ندارم به این حجم تهی مرقومی مضاف کنم امّا در این باب جای چند سخن خالی است که در آن انبوه ها، جایش خالی است.
اینکه کسی بیاید و بگوید جناب عسکر اولادی نظر خودش را در باب جریان فتنه عنوان کرده و هیچ قصد و منظور خاصی پشت این حرف ها نیست چرا که هر کس آزاد است سخن بگوید، حرف بسیار ساده انگارانه ای است. به هرحال اقای عسکراولادی سابقه طولانی ای در فعالیت سیاسی – اقتصادی آن هم در سطح کلان داشته اند و قطع یقین هیچ گاه حرف و سخنی را بدون منظور خاص یا نیل به هدفی مشخص به زبان نمی آورند.
موضع هایی که در مورد صحبت های جناب ع.اولادی از جانب دوستان و منتقدنشان گرفته شد طیف وسیعی از تضادها را در برداشت.
گروهی که خویش را مرید ایشان می دانند یا با او پیوند حزبیت برقرار ساخته اند و به دنبال سرپوش نهادن به سخنان اویند. و نکته مشترک تمام صحبت هایشان برای طاهر ساختن جناب ع.اولادی یک نکته است و آن سوابق انقلابی نامبرده است.
چنین استدلال می کنند که چون آقای ع. اولادی بیست لگد برای انقلاب خورده ، حالا به جایی بر نمی خورد که حضرتش هم لگدی به انقلاب بزند. به هر حال جنابش نوزده تای دیگر طلبکار است. حق به گردن انقلاب دارد، خودش انقلاب کرده خودش هم دوست داره بزند انقلاب را آسفالت کند، به کسی چه؟
حال سابقه همین افراد را درمواضع دیگر سیاسی شان باید رصد کنید. همین جماعت وقتی یک نفر که در جریان مخالفت با خودشان ولو صد برابر رقیق تر از آقای ع.اولادی خطاب به منافع حزبی شان یا علایق سیاسی شان دهن کجی ای کرده ؛ فوری فتوی خروجش را ازدین صادر کرده اند ولی اینجا چون هم حزب و هم فکر و هم سفر خودشان است فوری می گویند ایشان دارای خدمات شایانی برای انقلاب است و ما این خطای کوچک را به آن خدمات عظمی می بخشیم. جای دوری نمی رویم، موضع اعضای شورای مرکزی حزب موئتلفه را را رصد کنید در سایتشان.
همین جماعت خودشان را کردند عمار ولایت و افتاند به جان مخالفینشان. به یکی لقب فتنه دادند، به یکی ساکتین فتنه اطلاق کردند، به یکی مردودین در فتنه و قص علی هذا. و حالا که این کاسه به سر خودشان شکسته، خدا را هم بنده نیستد. چرا؟ چونکه همان القاب و اوصافی که به دیگران دادند از روی درد انقلاب نبود بلکه برای عقده گشایی و تصویه حساب سیاسی بود.
این جماعت همان زمانش هم اعتقادی به فتنه نداشتند، بلکه فرصتی گیر آورده بودند تا با سوار شدن بر امواجش حاکمیت و قدرت و رانت را از یکی بگیرند، او را حذف کنند و خودشان به صندلی های حکومت پهلو بزنند و حالا که به مقصود رسیده اند، برای بردگی کشاندن رقیب، حاضرند تکه استخوان حرامی هم برای آنان پرت کنند تا از حیات سیاسی ساقط نشوند و تا ابد انها را وامدار خوشان بکنند. وگرنه خود آقای عسکر اولادی در زمان فتنه از این جماعت برائت نجست، امّا هیچکس به او نگفت ساکت فتنه، مردود، بی بصیرت، انحرافی و ... امّا از ساختمان حزب متبوعشان هزاز هزار این اوصاف و القاب به دیگران الصاق شد و صادر گشت.
همین الان که ایشان اینچنین از آبروی خوشان و حزبشان برای آن جریان برانداز خرج می کنند، یکی از این هم پیاله هاشان حاضر نشد که بگوید جناب عسکر خان لطفا بشین سرجایت و به فکر آخرتت باش این آخرعمری. یکی نگفت بی بصیرت، مردود، تجدیدی، حامی فتنه و الخ. بلکه می گویند به به ببینید رئیس ما چقدر لارج و بصیر و عظیم و کبیر و دلیر است که دایره نظام را تا خود فتنه گشاد کرده است. او داری سوابق انقلابی به اندازه شخص امام بوده است. الله اکبر از هوای نفس ... الله اکبر از وقتی که شیطان یک گناه و رذیله را اینطور آذین می کند برای برخی!
وقتی که هفت تن از سرکردگان جریان مسئله دار اصلاحات به پاس این تکه استخوان حرامی که جناب عسکر اولادی برایشان پرت کرده، فوری نامه فدایت شوم برایش می نویسند، و توسط این نامه اعلام موجودیت سیاسی و عرض اندام اجتماعی تئوریک می کنند، و به نوعی صاحب مشروعیت از کف رفته می شوند، ابلهانه است که بگوییم آن حرف ها و آن برادری ها، نظر ساده سیاسی بوده است. آقای عسکر اولادی زیرک تر از این حرف هاست.
جریان راست سنتی که در دور اول انتخابات سال 84 با هاشمی رفسنجانی متحد بوند، بعد از به قدرت رسیدن احمدی نژاد توقع داشت که جایگاه محکمی در حاکمیت کسب نماید که احمدی نژاد هم نه تنها قدرت را با آنها تقسیم نکرد بلکه دست به شخم زدن سازمانی آنان زد. و وقتی این سناریو در دولت دهم به شدت بیشتری پیگیری شد به نحوی که اصولگرایان، دولت را جریانی جدا موسوم به انحرافی نام نهادند تا برای همیشه از او جدا شوند.
برای انتخابات یازدهم امّا اصولگرایان سنتی راه گذشته را تکرار نخواهند کرد. آنها برای تکرار نشدن چنان فاجعه ای در حقشان، حاضر گشته اند تمام مناسبات عقیدتی و شعاری خود را زیر پا بگذارند و با جریانی متحد شوند که عملا دست به براندازی علیه نظام زده است. در حقیقت راست های سنتی حاضرند با لیبرالها و براندازها کنار بیایند امّا دوباره دچار کابوس احمدی نزاد نشوند. چرا که آنان در زمان حیات لیبرالها هم در قدرت سهیم بودند اما در زمان احمدی نژاد پس رانده شدند.
عسکر اولادی با حمایت آشکار و بی بدیل از جریان برانداز، قصد دارد به دو هدف استراتژیک نائل شود که یکی در کوتاه مدت است و دیگری در بلند مدت قابل ترسیم است:
اول اینکه برای انتخابات آینده ریاست جمهوری می توانند روی پتانسیل خفته جریان اصلاحات حساب باز کنند و از آنها برای تجمیع علیه احمدی نژاد بهره کشی کنند. و این بهره کشی یقینا تا سالهای سال ادامه خواهد داشت. به عبارت الاخری آنها را کاسه لیس درگاه خویش بگرداند.
دوم و مهمتر اینکه به اصلاح طلبان بفهماند که حیات مجددشان را از او و موئتلفه کسب کرده اند و این حقی است که به این آسانی از گردن آنها ساقط نخواهد شد. تعریف و تمجید های عسکر اولادی به معنی عبایی است که حتما اصلاح طلبان بی پناه و بی تریبون بین مردم، به آن نیاز دارند تا در ورای این فضای امن رشد و ترمیم را از سربگیرند. و اینچنین است شخصی که پدر جریان راست سنی است، به تدریج تبدیل به پدر چپ افراطی نیز خواهد شد. و این حاصل چیزی نیست جز تجمع پول و ثروت و سرمایه در دست اقلیت. که البته در دراز مدت این هدف قابل تصور است.
من نمیدانم جماعت سیاسیون از چه تعجب کرده اند؟ موضع اقای عسکر اولادی اصلا عجیب و غریب و نامفهوم نبوده و نیست. ایشان طبق شاکلشان عمل کرده اند. اصالت کار سیاسی این است. و برای اینکه این خدعه و نیرنگ کثیف به بار بنشیند و این نطفه نامشروع بسته شود نیاز به افراد متعصب و بادمجان قاب چی ای است که اذهان را با سوابق نه چندان انقلابی جناب عسکر اولادی سرگرم کنند و به بهانه وحدت دوره اش کنند.
به شمایی که اینچنین توجیح می کنید کثافت بازی برخی را، به شمایی که اینچنین خوک کثیف ثروت و قدرت را با زمزم دین طاهر می کنید می گویم که اگردین ندارید، لااقل آزاده باشید. به خاطر اسلام با عزیزانتان درگیر شوید، فارغ ازمحبت ها و علایق سازمانیتان حرف بزنید، از اسلام و انقلاب، علیه اسلام و انقلاب مایه نگذارید. آزاده فکر کنید و تحلیل کنید، فهم این شامورتی بازی ها چندا سخت نیست.
نامه سران جریان اصلاحات به آقای عسکر اولادی در حقیقت عقدنامه ای بود که طی آن جریان لیبرال منحرف را به زوجیت جریان راست، به نمایندگی موئتلفه درآورد. پیوندی پنهان و پشت پرده که پس از سالها اینچنین عمومی و متجلی گشته و با این عقد نامه به رسمیت شناخته می شود.
این یک آغاز و یک تحول در روند سیاسی کشور است و قطعا ازحاصل این پیوند، نسلی مرکب که دارای دیالکتیک ایدئولوژیک و شمشیری دو لب خواهد بود، متولد خواهند شد که در جریان سازی برای آینده انقلاب بسیار مهم خواهند بود. این یک زایش سیاسی بود که بیش از سی سال، برخی جریان ها آبستنش بودند نه یک اظهار نظر سیاسی ساده.
-----------------------------------------------------------------------------
سپس نوشت:
برای روشن شندن بحث بخوانید گربه سگ بازی در سیاست