معرفی کتاب : نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران
دانشگاه شیراز بر اساس اصل 4 ترومن در سال 1330 با نظام آموزشی آمریکایی به ریاست دکتر ذبیحالله قربان١ عضو لژ فراماسونری حافظ ، تأسیس شد و فراماسونرها و اعضای این سازمانها بودند.
در فصل هشتم با مروری بر تاریخچهی نظام آموزش و پرورش در ایران، عملکرد آن را چنین میخوانیم: سازمانی که با قدرت متمرکز مشارکت مردم و گروههای اجتماعی را به حداقل میرساند در نظام انتقال معلومات یکطرفه ، جلوی خلاقیت فکری را میگیرد امکانات آن به طور ناموزون میان شهر و روستا توزیع میشود. با نیازهای عمومی اقتصاد کشور هیچ هماهنگی ندارد و در امر تربیت معلم و بکارگیری روشهای جدید آموزشی هم هیچ اهتمامی ندارد.
نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی در 248 صفحه توسط محمد حسن طباطبایی به انضمام اسناد و تصاویر با یک مقدمه از ناشر و پیشگفتار مؤلف در نه فصل نوشته شده است. نویسنده در کتاب خود سعی کرده است با تشریح اهداف واقعی فراماسونری و با استناد به مدارک موجود یکی از علتهای اساسی ضعف نظام مدیریتی (اعم از علم مدیریت به معنای عام و مدیرت آموزش و فرهنگی و فرهنگ به معنای خاص) و در نتیجه عقب ماندگی کشور را تبیین نماید.
مطابق دیدگاه نویسنده باید گفت که انتخاب حساس نهاد فرهنگ و عامل نیروی انسانی متخصص توسط فراماسونری، این نظام را به مثابهی جنبش نرم افزاری تقویت کرده تا ابتدا در راستای اهداف اقتصادی و سپس سیاسی زمینهی وابستگی هر چه بیشتر کشورهای پیرامون فراهم آید و در نتیجه با جابجایی اهداف صوری فراماسونری در انواع قالبهای نوع دوستی و انسان دوستی با اهداف اصلی آن، خواستها، نیاز و آرزوهای دینی و ملی از حرکت بازایستد.
به این ترتیب نویسنده ابتدا برای فهم محتوا ابتدا به سراغ تاریخچهی فراماسونری در جهان رفته و در ایران نقطهی عزیمت آن را با سفر غیر رسمی سر هاردفورد جونز در سال 1804 به ایران همزمان دانسته است. عسگرخان افشار، نماینده فتحعلی شاه نیز نخستین ایرانیابود که به یکی از لژهای وابسته به انگلیس پیوست. و به تبع پیوستن دیگران به این جریان ، نقش فراماسونری در وقوع انقلاب مشروطه نیز رقم زده شد.
در فصل دوم کتاب با مرور قسمتهایی از متن سخنرانی دو تن از اساتید دانشگاه به نامهای: دکتر هومن و دکتر سیامک فرزاد و تعدادی اسناد دیگر با تفکرات فراماسونری آشنا میشویم و علاوه بر آن در 12 بند، ویژگیهای آن را میخوانیم.
صهیونیسم از جملهی این 12 ویژگی ست که به عنوان ایدئولوژی حاکم بر تمام لژهای فراماسونری جهان شناخته شده است. این اصل بیان میدارد که صهیونیسم بین المللی با فراماسونری بین المللی یکی گردیده و از آن به منزلهی بازرسی سیاسی و فرهنگی استفاده میشود.
در فصل سوم سازمان جهانی روتاری و باشگاههای لانیز به عنوان سازمانهای وابسته به فراماسونری شناخته میشوند.
در صفحه 53 دربارهی سازمان روتاری میخوانیم : " روتاری بنا به تعریف مؤسسات آن به مفهوم چرخهای دوار یک کارخانهی بهم پیوسته است که با چرخش هردنده، چرخ دندهی ،چرخ دندهی دیگر نیز به حرکت در میآید و در نتیجه کل سیستم متحرک میشود با این تعبیر کلوپ روتاری بین المللی به دنبال ایجاد یک نظام بهم پیوسته و متشکل جهانی است که با اراده و حرکت دندانههای کلوپ مادر تمام این سیستم جهانی منافع غرب به حرکت درآید. "
تاریخچهی روتاری در ایران نیز به این ترتیب شرح داده شده است:" در اواخر سال 1332 یکی از روتارینهای آمریکایی به نام دکتر کراتس به ایران آمد تا برای تشکیل کلوپهای روتاری در ایران وارد عمل شود.
او سرانجام توانست به واسطهی هادی امیرابراهیمی که یکی از سرمایه داران بود. با دکتر جهانشاه صالح استاد دانشکدهی پزشکی دانشگاه تهران و وزیر بهداری و سناتور مصطفی تجدد مالک و مدیر عامل بانک بازرگانی اران و سناتور عباس مسعودی مالک و مدیر مؤسسهی اطلاعات تماس حاصل کرده و نخستین کلوپ روتاری را در ایران تشکیل دهد.
بعد از کراتس یکی از اعضای " انجمن دوستداران اویکایی خاورمیانه " به نام چارلز کولاک از بیروت وارد تهران شد و با دعوت از بعضی از سرمایهداران مانند ثابت پاسال ٢،لطفالله حی ، قاسم لاجوردی و استادان دانشگاه مانند دکتر جهانشاه صالح ودکتر نجمآبادی استاد دیگر دانشکدهی پزشکی دانشگاه تهران و دیگران کلوپ روتاری تهران را در سال 1335 افتتاح کرد. این کلوپ کار خود را در پارک هتل تهران آغاز کرد. اولین رئیس این کلوپ دکتر جهانشاه صالح بود.
با پایان گرفتن انتخابات نخستین هیأت مدیرهی کلوپ روتاری تهران ، رضا رزمآرا دبیر کلوپ روتاری تهران اساسنامهای روتاری بین الملی را به زبان فارسی ترجمه کرد... "
بیانات مزبور سرگذشت شگل گیری روتاری در ایران را حکایت می کند که درصفحات 59 و 60 کتاب آنها را میخوانیم . اما باشگاهای لانیز یکی دیگر از بزرگترین سازمانهای وابسته به فراماسونری که به قلم طباطبایی یک شعبه از آن در پانزدهم فرودین 1336 در ایران افتتاح شد – با این هدف ظاهری تأسیس شدند: گسترش نوع دوستی، حمایت از حقوق بشر و کمک به انسانهای ستم کشیده ولی در خفا اهدافشان همانند لژهای فراماسونری و کلوپهای روتاری است و آن برقراری جامعهی جهانی و حکومت جهانی میباشد.
طباطبایی دربارهی نحوهی فعالیت این باشگاهها مینویسد: باشگاههای لاینز فعالیت زیادی در میان جوانان و دانشجویان داشتند و سعی میکردند که آنها را به سوی خود کشیده و کنترل کند. یکی از برنامهها آنها نفوذ در اردوهای ملی دانشجویان بود که سرانجام موفق شدند مسئولیت هماهنگی اردوهای عمران ملی دانشجویان را به دست گیرند.
در ادامه دکتر محمد علی احمدی ؛ استاد دانشکدهی علوم اداری دانشگاه تهران و مدرسهی عالی حسابداری و مؤسسهی علوم بانکی را به عنوان مسئول هماهنگی اردوی عمران ملی دانشجویان معرفی میکند.
انجمن سقراط نیز یکی از انجمنهایی محسوب میشد که با واسطهی باشگاه لانیز به لژ بزرگ فراماسونری ایران متصل میشد. به گفتهی طباطبایی جوانان توسط این انجمن جذب میشدندو به ظاهر دربارهی علم و ادبیات بحث میکردند.
انجمن تسلیح اخلاقی و جمعیت برادری جهانی نیز دو انجمن دیگری بودند که در راستای اهداف فراماسونری در ایران فعالیت میکردندو طباطبایی نام برخی از اعضای آن را که همگی از اساتید دانشگاه تهران بودند. ذکر کرده است.
در فصل چهارم ، طباطبایی ضمن ارائه تعریف از علم " مدیریت " با مقایسهی نظام مدیریت نهادهای آموزشی – فرهنگی ژاپن نتیجه میگیرد " مدیرانی که در رأس دانشگاههای ایرانی قرا رگرفته بودند هدفشان در ابتدا برآوردن اهداف سازمان فراماسونری ود. یعنی وابسته کردن هر چه بیشتر کشور به غرب و انقلاب آموزشی سال 46 نیز هیچ تغییری بوجود نیاورد بلکه جالب قرآن که " گردانندگی آموزشی عالی ایران بعد از انقلاب آموزشی هم در دست فراماسونرها و روتارینها باقی ماند و افرادی مانند دکتر فرهنگ مهر ؛ رئیس دانشگاه شیراز و عضو لژ فراماسونری حافظ و دکتر جهانشاه صالح ؛رئیس دانشگاه تهران و عضو کلوپ روتاری مأمور شدند تا کیفیت آموزشی را بالا ببرند و برنامه ریزی دانشگاهها را در خدمت توسعه کشور قرار دهند.
نویسنده سپس با برشمردن 4 الگوی رایج در نظام مدیریت آموزشی و فرهنگ، سبک مدیریت قبل از انقلاب اسلامی و آمرانه توقیف میکند. سبکی که افراد تصور میکنند زیردست بیمسئول هستند و نظارت بر جزیی ترین اعمال آنها امری بدیهیست . لذا در چنین سبکی استعدادها سرکوب میشود. طباطبایی بهترین سبک را مشارکتی عنوان کرده است چرا که از دید او مشارکت ،انگیزه ها را بهبود میبخشد و کارکنان احساس میکنند که مقبولیت بیشتری دارند. البته طباطبایی این را هم ذکر می کند را مشارکت فرد در یک سازمان یا نهاد وقتی معنادار است که هم اهداف فرد مشخص شده باشد و هم اهداف سازمان به زعم وی فرد وقتی ببیند که سازمان جایگاهی برای او در نظر نگرفته است و توانایی ایفای نقش هایی را ه باید بیافزایند ندارند و یا وقتی ببیند متوقف شده است و افرد دیگر از او پیشی میگیرند . مسلما رغبتی به مشارکت نخواهد داشت.
طباطبایی در پایان این فصل تناسب شیوههای مدیریت با فرهنگ جامعه را ضروری میداند در بند دوم نتیجهگیری خود میگوید"چون یکی از اهداف اصلی سازمان فراماسونری، ایجاد حکومت جهان، یعنی حکومت است که آمریکا و دیگر کشورهای غربی در مرکز آن قرار گرفته و بقیهی کشورها در پیرامون آن جای داده شوند لذا با مسط شدن مدیران فراماسونری بر نهادهای آموزشی و فرهنگی هرگونه برنامهریزی باید به گونهای صورت گیرد که هدف موفق را عمل سازد و اگر چنین نشود اصلی مهم از اصول فراماسونری زیر پا گذاشته شده را آن هم از نظر لژیک خیانت بزرگ محسوب میشود.
در فصل پنجم طباطبایی الگوهای پیشنهادی مدیریت فراماسونری را بر اساس جهان بینی و ایدئولوژی فراماسونری کاملا اقتضایی عنوان میکند. مدیریت در نظم فراماسونری کاملا ذاتی و فطری مغایر با علم مدیریت است.
در این فصل با بازخوانی متن سخنرانی یکی از اساتید دانشگاه تهران و روتارین معروف به نام سرابی ، سر نتیجه در صفحهی 97 کتاب مستند شده است:
١. فعالیت و تبلیغ برای گسترش بخش خصوصی ایران بدون در نظر گرفتن تفاوت کیفی بین بخش سرمایداری در کشورهای پیشرفتهی غرب با بخش سرمایهگذاری در کشورهای پیشرفتهی غرب با بخش سرمایهگذاری در کشورهای جهان سوم
2. تفاوتی که بین سرمایهداری قرن 19 با سرمایهداری قرن بیستم در غرب وجود دارد آن است که د رقرن بیستم در غرب وجود دارد آن است که در قرن بیستم مدیریت از سرمایه جدا شده و این مدیران هستند که سرمایه را به گردش در میآورند در حالی که در کشورهای جهان سوم دارندهی سرمایه هم خود مدیر بوده و هم مهم ترین تصمیم گیرنده است.
3. روی کار آمدن فراماسونرها در سطح کلان مدیریتی و تصمیمگیریهای سرنوشت ساز توسط آنها در هر سه قوهی مقننه ،مجریه ،قضاییه در ایران در دهه چهل باعث هنوز هم وجود دارد و حتی توسط دولتمردان ایران تبلیغ میشود.
نویسنده در این باب به عنوان مثال از فروش کارخانجات و شرکتهای دولتی به افراد پولدار نام میبرد که هر کس در مزایده برنده شد. میتواند صاحب کارخانه و شرکت شود.
مؤلف در این فصل به استناد به مدارک بیان میدارد که هر سه قوهی مقننه مجریه و قضاییه تحت نفوذ شبکهی فرماسونری بوده است و علاوه بر آن بهاییت هم با داشتن بسیار اصول مشترک با فراماسونری نقش به سزایی در برنامه ریزی وزارتخانههای ایران ایفا کرده است. در نتیجه با آن که ویژگیهای طرح ریزی و تصمیم گیری در ایران و آمریکا یکسان بوده اما بکارگیری این شیوهها در ایران این کشور را در حد یکی از کشورهای جهان وابسته به غرب تنزل داد.
طباطبایی در فصل ششم پس از تشریح تاریخچهی تأسیس دانشگاه تهران ،نام 40 تن از اعضای شورای سیاستگذاری دانشگاه تهران در دههی 40 را عنوان میکند. در صفحه 123 کتاب میخوانیم" روش و سیاست لژهای فراماسونری در کشورهای جهان سوم از جمله ایران مبتنی بر شکار نخبگان سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی و علمی میباشد. آنها تلاش می کنند که با استحالهی فرهنگ مذهبی که به عنوان فرهنگ جهانی و بین المللی معرفی میشد گام به گام کشور را وابسته کنند و در قالب نظام آموشی و مواد درسی نسل را تربیت کنند که از هویت خود دور شود. "
نویسنده در پایان این فصل با ارزیابی عملکرد تعدادی اساتید دانشگاه به این نتایج دست مییابد " با وجود گذشت بیش از 60 سال از تأسیس دانشگاه تهران هنوز هم در بسیاری از زمینههای علمی دنباله رو غرب هستیم.
نتیجهی اعمال مدیریت اعضای فراماسونری مسلط بر نهاد دانشگاه چیزی جز بی اعتبار کردن الگوهای رایج در مدیریت آموزشی و فرهنگی نیست و سوم آن که اهداف سازمان فرماسونری کلوپهای روتاری و باشگاههای لاینز سیاسی بوده ولی ظاهری صنفی دارند.
در فصل هفتم نیز نویسنده به طور مختصر تاریخچهی تأسیس دانشگاه شیراز را بدین ترتیب مطرح می کند: دانشگاه شیراز بر اساس اصل 4 ترومن در سال 1330 با نظام آموزشی آمریکایی به ریاست دکتر ذبیحالله قربان عضو لژ فراماسونری حافظ ، تأسیس شد و فراماسونرهای و اعضای این سازمانها بودند.
در فصل هشتم با مروری بر تاریخچهی نظام آموزش و پرورش در ایران، عملکرد آن را چنین میخوانیم: سازمانی که با قدرت متمرکز مشارکت مردم و گروههای اجتماعی را به حداقل میرساند در نظام انتقال معلومات یکطرفه ، جلوی خلاقیت فکری را میگیرد امکانات آن به طور ناموزون میان شهر و روستا توزیع میشود. با نیازهای عمومی اقتصاد کشور هیچ هماهنگی ندارد و در امر تربیت معلم و بکارگیری روشهای جدید آموزشی هم هیچ اهتمامی ندارد.
نویسنده سپس گسیختگی فرهنگی و تعمیم الگوی واحد تحصیلی را دو پیامد از اجرای اصول جهان بینی و ایدئولوژی فراماسونری ها در آموزش و پرورش عنوان می کند و با مرور سخنرانی فرخ رو پارسا این مطلب را متذکر میشود که نظام برنامه ریزی و برنامه ریزی آموزشی در عمل از اهداف مطرح شده در سخنرانی پارسا علیرغم تصویر سازی افقهای مطلوب در ذهن کاملا به دور بوده است. و در پایان با برشمردن 17 عملکرد نادرست برای نظام آموزش و پرورش این سوال را مطرح میکند که چرا ایران با داشتن این همه امکانات بالقوه و بالفعل چنین وضعی پیدا کرده است و چرا ژاپن که اقدامات اصلاحی خود را 20 سال بعد از اقدامات امیرکبیر شروع کرده است.
امروزه جزو صنعتی ترین کشورهاست؟ طباطبایی پاسخ سوال خود را چنین میدهد: چون ارگان حکومتی در ایران یعنی قوای مجریه ، مقننه و قضاییه ( از مشروطه به بعد) در دست فراماسونرها و روتارینها بوده و آنها با برنامه ریزیها و مدیریت خود چنین وضعی را به وجود آوردهاند.
نویسنده در پایان این فصل با بررسی نتایج برنامه ریزی آموزشی ( برنامه چهارم ) در دهه 40 عملکرد فرماسونرهایی چون فرخرو پارسا دکتر رضا مظلومان و دکتر افقه را در نظام آموزش و پرورش بهتر روشن کرده است.
طباطبایی در فصل نهم با استفاده از گزارشات ساواک سعی کرده است تا نقاط مبهم دیگری از فعالیت ماسونها را روشن نماید و بنا به عقیدهی ساواک مینویسد" فراماسونرها اکثرا از طبقهی مرفه و مؤثر و رجال و سیاستمداران مملکت میباشند و در مواقع خاص و حساس غالبا این امکان را دارند که منشأ حوادث و دگرگونیهای سیاسی در کشور شوند، در حالی که علیالظاهر هیچ ردپایی از دخالت آنان در این گونه حوادث به جای نمیماند "
" بر اساس نظر ساواک، فراماسونری بعد از آنکه در سال 1717 میلادی با تشکیل اولین اثر سیاسی و فلسفی در انگلستان از حالت تشکیلات صنفی بنایان آزاد به یک مکتب سیاسی و فلسفی تبدیل شد خیلی زود به صورت منشأ قدرت فوق العاده و مرکز اجتماع شخصیتهای درجه اول درآمد و تشکیلات خاص فراماسونری و لژها و محافل وابسته به آن در کلیهی شئون اجتماعی کشورها به طوری رخنه نموده و مؤثر واقع شدند که اجتماعات سری لژها سرنوشت حکومتها و رژیمها و افراد به دست گرفته و بر حوادث و سیر تاریخ مسلط شدند.
---------------------------------------------------------------
بعد نوشت :
" لجنه " نام یک اجتماع مذهبی در بهائیت است که جوانان را ضمن بردن به تفریح، تحت آموزش های مذهبی هم قرار می دهند و جمع آن لجنات است.
بیروت از این نظر برای «ذبیح الله قربان» انتخاب شده بود که به طور مداوم تحت مراقبت و تعالیم مربیان بهائیت باشد و راحت بتواند به شهرهای عکا و حیفا واقع در فلسطین اشغالی رفت و آمد کند و از تعلیمات «بیت العدل اعظم» بهره مند گردد.
ذبیح الله قربان در دوران تحصیل در بیروت به عضویت فراماسونری درآمد و پس از بازگشت به ایران به ریاست بیمارستانی که به نام «بهبودستان» ایجاد شده بود، برگزیده شد. او در این مسند اقداماتی در جهت گسترش غربزدگی و ترویج فرهنگ غربی انجام داد. ذبیح الله قربان در حوالی سال 1310 شمسی، چند سال قبل از اعلام رسمی کشف حجاب، درصدد برآمد تا عده ای از دختران و زنان را به استخدام این مرکز درآورد. ذبیح الله قربان با کمک خواهرش کیاقربان عده ای از دختران بهایی را به استخدام این بیمارستان درآورد و یک زن انگلیسی به نام آوانسیان که از کارکنان «سفارت انگلیس» درتهران بود، برای آموزش آنها به شیراز فرستاده شد.
برای آشنایی با شرح حال و عملکرد «ذبیح الله قربان» به جلد سوم از مجموعه کتاب های «معماران تباهی» تألیف دفتر پژوهش های مؤسسه کیهان مراجعه فرمایید.
٢- ثابت پاسال :حبیب اللّه ثابت، سرمایه دار و بازرگان بهائی و مؤسس تلویزیون ایران . در 1282 ش در تهران ، در خانواده ای که از طرف پدر به بهائیت منتسب بود، متولد شد (الموتی ، 1369ـ1373 ش ، ج 11، ص 38؛ ایران . وزارت امور خارجه ، ص 113). به گفتة دِلدَم (1372 ش ، ص 230)، پدرش ابتدا یهودی بود و بعدها بهائی شد.
ثابت از دولت اسرائیل حمایتهای مالی بسیار می کرد. درجنگ شش روزة اعراب و اسرائیل (خرداد 1345/ ژوئن 1966)، وی وظیفة جمع آوری کمکهای مالی بهائیان را بر عهده گرفت . حمایتهای ثابت از اسرائیل وی را چنان نزد آنان محبوب کردبه نام این شخص در تلاویو خیابانی به نام " تل حبیب " نامگذاری شده است.
این خاندان بعداز انقلاب توانسته قسمت اعظمی از سرمایه خود را در کشور به امر هتل سازی،مجتمع تجاری و ... اختصاص و کارترهای اقتصادی صهیونیستی را را تغذیه کنند. عمده فعالیت های این دسته در کشور،در شهر شیراز متمرکز است. برخی از پرژه های مشکوک مانند مجتمع تجاری " ز " واقع در چهار راه پارامونت شیراز به این کارتر نسبت داده می شود.