عاشورا،
از قرائت سیاسی تا عاطفی
هیچ واقعه ای در تاریخ تشیع پر رنگ تر و موثر تر و
راهبردی تر از واقعه عاشورا نبوده است. دایره این تأثیر چنان بوده است که هیچ
تحولی در جامعه شیعیان رخ نداده و یا هیچجنبش اصلاح گرانه ای شکل نگرفته، مگر
اینکه تمسک به واقعه عاشورا جزء جدایی ناپذیر آن بوده است.
در تمامی طول تاریخ تشیع، واقعه عاشورا با محوریت
شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام فصل مشترک تمامی جریان های شیعی بوده
است چنان که نه تنها هیچ کدام از این مکاتب نسبت به آن هیچ شک و شبهه و اختلافی
نداشته اند بلکه از آن به عنوان ابزاری علیه فشارهایی که از سوی حاکمان، بر آنان
وارد آمده استفاده کرده اند.
تمامی جریان های شیعی چه آن زمان که جزء اقلیت های
مورد تهدید و شکنجه مذهبی شمرده می شدند و چه هم اکنون که صاحب حکومت و پیروان
بسیاری هستند، از هیئات عزاداری در پیشبرد اهداف و آرمان های خود بیشترین بهره را
برده اند.
تنها تفاوت بهره در بهره برداری از واقعه عاشورا و
هیئات عزاداری در نوع قرائت آن در طول تاریخ بوده است به نحوی که می توان آن را به
دو نوع قرائت تقسیم بندی نمود.
قرائت اول: سیاسی عدالتخواه:
این قرائت از فردا روز عاشورا در سال 61 هجری، توسط
ائمه و علما و بزرگان این مکتب شروع به رشد و نمو پیدا کرد و تا صفویه ادامه داشت.
روح حاکم بر این قرائت همانطور که مشخص است نقد
جریانات حاکم و فاسدی بوده است که در تاریخ به حکومت می رسیدند. شیعیان در محافل
زیر زمینی و مخفی که «هیئت»نامیده می شد، دور هم جمع می شدند و با ذکر و مرور
تاریخ قیام اباعبدالله و انگیزش های آن حضرت در مبارزه با مفاسد حکومتی بنی امیه،
به نقد جریان حاکم زمانه خویش می پرداختند و اندیشه های عدالتخواهانه خودشان را
تحت اشعار و مراثی اباعبدالله در قالب های شعر، داستان، تئاتر(تعزیه) ، فقه و
اندیشه سیاسی نشر می داده است.
نکته جالب توجه این نوع قرائت از عاشورا این بود که
علارغم اینکه مخالفین تشیع با شمشیر و شکنجه و مرگ به نبرد با این مکتب مبادرت می
کردند، شیعیان از همین ابزار نرم و علمی و عمیقا سیاسی برای تبلیغ خویش بهره می
برده است و بدون اینکه وارد نبرد نظامی شود، روز به روز به مومنین و معتقدین خویش
افزود و آن را بارور نمود.
تمرکز و استمرار بر قرائت سیاسی اجتماعی باعث شده
بود که شیعیان به عنوان جریانی اصلاح طلب عدالتخواه با رنگ و بویی سیاسی که داعیه
برپایی حکومت علوی دارند، شناخته شوند. این وجه از مکتب تشیع چنان جذابیت و شیفتگی
ای در توده ها و مردم خسته از ظلم و ستم حاکمان به وجودآورده بود که زمینه به قدرت
رسیدن صفویان که نخستین حکومت رسمی شیعیان بود را باعث شد.
قرائت دوم: احساسی عاطفی
قرائت سیاسی عدالتخواهانه از واقعه عاشورا، بعد از
به قدرت رسیدن شاهان صفوی که حکومتی به نام تشیع برپا کرده بودند، جای خود را به
قرائت احساسی تراژدیک داد. به حدی که پس از مدتی به طور کامل محو و به فراموشی
سپرده شد.
برخی از شاهان صفوی در انحراف فکری و اخلاقی نه
تنها چیزی از چنگیز و مغول کم نداشتند بلکه در زمینه هایی از آنان صفاک تر و
فاسدتر بودند امّا فقط به این علت که فضای تبلیغ وتروج تشیع را باز نمودند و آن را
به عنوان مذهب رسمی ایران معرفی کردند، مورد توجه بزرگان، علما و هیئات مذهبی قرار
گرفتند.
هیئات مذهبی و مداحانی که در طول تاریخشان به سرخی
زبان و سرهای سبز مشهور بودند، نه تنها از مظالم ومفاسد شاهان صفوی وقجری انتقادی
نمی کردند، بلکه به این بهانه که این شاهان شیعه هستند، تمامی تلاش خود را برای
ابقاء و توجیح عملکردشان به کار گرفتند.
بدون شک ترویج نگاه سنتی و اصیل به مقوله عاشورا
تهدید کننده منافع حاکمیت های جدیدی بود که نه تنها سنخیتی با آرمانهای شیعی
نداشتند بلکه از شعارهای شیعی برای مشروعیت بخشی به تاج و تخت خویش و سرکوب و
کشتار مخالفین سود می بردند.
درست به
همین علت بود که آن قرائت سیاسی عدالتخواهانه به کناری نهاده شد و در عوض قرائتی
بی خطر و خنثی که منافع هیچ شاه و ظالم و ستمگری را تهدید نمی کرد و هیچ رسالت
بیداری بخشی را پیگیری نمی نمود، به شدت ترویج شد. قرائتی که با داستان و افسانه و
روایت های مجهول و دروغ که صرفا برای تحت تأثیر نهادن احساسات توده ها ساخته و
پرداخته می شد، روز به روز فربه تر و پیچیده تر گشت.
این
سیاست تا جایی در عصر صفویه و به ویژه در دوران قاجار پیش رفت که سبب همسویی ظاهری
حاکمیت با این جریان شد به حدی که گاه بیش از حد مبالغه آمیز می نمود؛ چنانکه دستگاه
های حکومتی به تبلیغ و ترویج و تثبیت آن پرداختند.
شاهانی
که در خونریزی و صفاکی شهره عصر خویش بودند، حاکمانی که پای ننگین ترین معاهدات
خارجی و استعماری را امضا می کردند، نه تنها خود صاحب هیئت و علم و تکیه بودند
بلکه با پای پیاده عازم کربلا و مشهد می شدند و مبالغ هنگفتی را برای ساخت و ساز
حرم های ائمه شیعیان صرف نمودند.
ویژگی
های قرائت عاطفی احساسی به اختصار شامل موراد زیر است:
1-
افراط در نقل گزارش های صرفا عاطفی غیر مستند از
واقعه عاشورا:
مانند
گزارش های مفصل و احساسی ازدواج حضرت قاسم در روز عاشورا که در هیچ یک از منابع
تاریخی قبل از صفویه مانند «لهوف» وجود ندارد امّا در کتاب های بعد از صفویه مثل
«روضه الشهدا» به صورت پررنگی نقل شده است.
دادن
یک رشته مروارید توسط امام حسین(ع) به یکی از لشکریان عمرسعد، به این علت که دخترش
از او خواسته بود برایش سوغات بیاورد.(شریف کاشانی-صفحه 325)
حکایت
های مجهول بوسه زدن اباعبدالله بر دستان قطع شده حضرت عباس(ع)
و ...
2-
تاکید بسیار بر تشنگی و عطش
این
درحالی است که طبق منابع قبل از صفویه لشکر امام حسین(ع) فقط از صبح عاشورا کامل
بدون آب بودند. این را از غسل شهادت یاران امام(ع) در شب عاشورا می توان درک کرد.
و آن سطح عطش بخاطر درگیری های نبرد و گرمای هوا بیش از پیش مضاعف شده است.
این
وجه به حدی رنگ گرفته که در برخی منابر چنین استناد می کنند که امام(ع) برای سیرآب
کردن طفل شش ماهه اش حاضر است خودش و قیامش را کوچک و خوار نماید(العیاذ بالله).
3-
ارائه گزارش های نا معتبر از وداع های جانسوز و
متعدد اباعبدالله(ع) با فرزندان:
در این
بخش به حدی قصه و داستان و افسانه وارد شده است که تشخیص درست و غلط برخی روایت
سخت می نماید.
4-
نسبت دادن گریه های بسیار و حزن های عمیق و در
مواردی ذلیلانه توسط امام(ع) نسبت به اهلبیتش:
مانند گریه امام(ع) وقتی که عمرسعد درخواست ایشان
را برای آب دادن به حضرت قاسم(ع) رد کردند.(شریف کاشانی-257)، یا جاری شدن خون از
چشم اهلبیت امام(ع) در وداع با علی اکبر.ع. ( روضه الشهدا صفحه 416)
و ...
این وجه به حدی ساخته و پرداخته شد که در زمان
قاجاریه کتابی به اسم «امواج البکاء» پیرامون مکان هایی که امام حسن(ع) در آن گریه
کردند، نوشته شد.
5-
پرداختن به زیبایی چهره اباعبدالله و اهل بیت
ایشان:
برخی
اشعار و روایت ها از زیبایی غیر معقول و افسانه وار یاران و فرزندان اباعبدالله به
حدی است که انسان از ذکر و نقل آن شرمگین می شود. استفاده از تعابیری چون «قامتی
چون سرو روان؛ چهره ای هماننده آفتاب، گیسوانی همچون بید مجنون».(شریف کاشانی-200)
در
روایت دیگر نقل کرده اند که لشکر عمرسعد از فرط زیبایی حضرت قاسم(ع) از جنگ با او
امتناع کردند.( شریف کاشانی-177)
سیل
انحرافات و اباطیل مجهول در قصه سازی از قرائت احساسی عاطفی به حدی بود که با
مخالفت برخی علما همچون محدث نوری(ره) روبرو شد. ایشان طی کتاب مفصلی به اسم
«الوءلوء و المرجان» به افسانه زدایی و اعتراض به این جریان انحرافی پرداخت.
شیخ
عباس قمی(ره) و شهید مطهری از دیگر فقها و اندیشمندانی بودند که به مبارزه تمام قد
با این قرائت از عاشورا پرداخته اند.