انچه در فراروی جنگ نرم باید به آن پرداخته شود برسی شخصیت های خواص و صحابه انقلاب است . اقای هاشمی به عنوان مهمترین خواص از پیکره نخبگانی کشور عملکردی بسیار متناض از خو بروز داد . د رحقیقت باید سیر صعودی رفتار ایشان را بعد از انتخابات سال 84 مورد کنکاش قرار داد . اما آنچه مورد قلم فرسایی حقیر قرار گرفته ریشه یابی و رفتارشناسی ایشان در اوایل انقلاب است .
تمامی احزاب اوایل انقلاب را به دو دسته چپ و راست تقسیم بندی می شدند . پیکره چپ ها را احزاب لیبرال ، مجاهدین ، سوسیالیست ها و...و مهترین حزب جناح راست را حزب جمهوری اسلامی تشکیل می داد . آقای هاشمی هرچند پایگاه اصلی اش در میان راست ها بود اما از ارتباط با چپ ها هم بی نسیب نبود . در حقیقت ایشان توانسته بود گروهای مختلف را زیر چتر حمایت خود بگیرد . در بحران ها یا برهه های خطیر که نفوذ هاشمی مثمر ثمر می توانست باشد ، هر شخص یا گروهی از مذاکره با هاشمی دست خالی برنمی گشت .
بروز این سیاست را در سالهای اخیر بهتر می توان نشان داد . هاشمی از طرفی دم از رفاقت و همسنگری با رهبری می زند و خود را نزدیکترین صحابه ، به ایشان می داند و از طرف دیگر در کسوت حامی پشت پرده و پنهان احزاب لیبرال و جهت دار با نظام ، ظاهر می شود. او با نفوذ خود از طرفی موسوی و کروبی ( نماینده اپوزیسیون دولت و هم اکنون نظام) و از طرف دیگر محسن رضایی که به عنوان شخصیتی متمایل به اصولگرایی است را ، جهت مقابله با احمدی نژاد وارد میدان میکند و آن نامه بدون سلام را به ایشان می نویسد .
بروز چنین سیاست هایی از هاشمی همیشه سابقه داشته است که نویسنده عملکرد مشابه وی را در داستان قائم مقامی منتظری و باند مهدی هاشمی با توجه به کتاب خاطرات هاشمی ، مورد کنکاش قرار می دهد . طبق این خاطرات هاشمی از هر دو طرف درگیر دراین سعی بر دلحویی و جلب حمایت دارد .
" آقای محمد گیلانی به دفترم آمد و پیام امام را درباره برنامه مجلس آورد...گفت که امام با انتخاب آقای منتظری " برای جانشینی رهبری " موافق نیستند ." ( امید و دلواپسی ، کارنامه خاطرات هاشمی- سال 64 – ص 312 ) . آنچه حائز اهمیت است اینجاست که هاشمی حتی به صورت تلفنی سایر اعضاء مجلس خبرگان را در جریان این پیام قرار نمی دهد ، تا مانع رای آنان به منتظری گردد ، بلکه شخصا به دیدار امام میروند تا نظرشان را تغییر دهند ، که توفقی نمی یابند .
" شب خدمت امام رفتم و راجع به پیام ایشان در مورد مجلس خبرگان مذاکره کردیم . نگرانند که تعین ایت ا.. منتظری به عنوان رهبر آینده باعث عداوت و کارشکنی می شود ( همان ص 314 )
این که چرا آقای هاشمی به نظر امام در این مسئله بسیار مهم که سرنوشت انقلاب را رقم میزد توجه نکردند صرفاً یک خطا نیست بلکه یک نگرش است. حضرت امام به دلیل منحرف دانستن جریان مهدی هاشمی که بر بیت آقای منتظری حاکمیت یافته بود ایشان را صالح برای رهبری نمیدانستند. این یک نگرش اصولی است که با باورهای اعتقادی ما منطبق است. همانگونه که میدانید آیتالله منتظری از ابتدای سال 1360 آمادگی خود را برای رهبری آینده بروز داده بود و لذا مورد توجه جریانات سیاسی غیرهمخوان با انقلاب قرار گرفت.
آقای هاشمی به خوبی از حساسیت امام به باند مهدی هاشمی و منتظری مطلع بود و با اطلاع از این مهم ، هیچکدام از سران قوا و یا هیت رئیسه مجلس خبرگان را در جریان نظر امام (ره) امام قرار ندادند . "پیش از ظهر احمدآقا آمد و گفت سپاه اصفهان به دستور امام در مورد گروه قهدریجان- که احتمالاً روحانیت بیدار و شاید حزبالله هم باشند- تحقیق کرده و آنها را دارای تشکیلات مخفی و خانه امن میداند. قرار شد با آیتالله منتظری در میان گذاشته شود ). امید و دلواپسی، ص300(
آقای هاشمی در خاطراتشان ، به راحتی از کنار رهبرسازی ، گروه های مخالف نظام میگذرد ، و در عوض نامه تعارف امیز آقای منتظری را ثبت می کند . "آقای مشکینی مختصری صحبت کردند و سپس نامه آقای منتظری را خواندند که با تشکر از خبرگان خواسته بودند که از انتخاب ایشان به عنوان جانشین امام در زمان حیات امام منصرف شویم. " (امیدو دلواپسی، کارنامه و خاطرات سال 64 هاشمیرفسنجانی، به اهتمام سارا لاهوتی، نشر معارف انقلاب سال 1387، ص317)
در حالی که آیتالله مشکینی طی نامهای در پاسخ به نامه آیتالله منتظری، به وضوح و روشنی به آمادگی ایشان و اطرافیان اشاره میکند و در پاسخ به تعارفات میگوید: "و اما قولکم: با وجود حضرات آیات عظام تعیین آن جناب توهین به مقام رهبری و آیات است. فتقول لابأس بذالک فیالجمله؛ زیرا مقدمه آن را قبلاً عدهای بزرگان در مصاحبهها و روزنامهها به جا آوردهاند و خود جنابعالی نیز با اعلام آمادگی عملی برای مرجعیت و رهبری و انجام برخی از مقدمات هر دو امر اقدام فرمودهاید... " (پیوستهای خاطرات آیتالله منتظری، ص923) . با توجه به حساسیت ایت ا... مشکینی به عنوان ریاست مجلس خبرگان ، اگر آقای هاشمی ایشان را در جریان نظر امام قرار میدادند ، هرگز آقای منتظری به رهبری منصوب نمی شد .
هاشمی در یک اقدام عجیب دیگر ، آقای ری شهری که از طرف امام ، مسئول رسیدگی به پرونده جنایات مهدی هاشمی است را ، از ادامه فعالیت نهی میکند .
"روزی آقای هاشمیرفسنجانی از باب خیرخواهی به این جانب گفت: چه بسا امشب، امام از دنیا برود و فردا آقای منتظری رهبر باشد؛ در آن صورت، تو نمیتوانی در داخل ایران زندگی کنی. بنابراین، مصلحت نیست موضوع مهدی هاشمی را این طور دنبال کنی... " (سنجه انصاف، بررسی برههای حساس از تاریخ رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران، محمدی ریشهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، سال 1386، ص36)
تلاش آقای هاشمی برای بازداشتن آقای ریشهری از تبعیت کامل از فرمان امام در حالی است که به خوبی از دستور ایشان مطلعند : "حاج احمدآقا آمد و گفت امام نظر قاطع دارند که گروه سیدمهدی هاشمی باید طرد و تعقیب شوند. نگرانیمان این است که آیتالله منتظری سخت برنجند و ضرر کنیم. پیشنهاد کردم که برای تعدیل نظراتشان خدمت امام برسم )اوج دفاع، کارنامه و خاطرات 1365 هاشمیرفسنجانی، به اهتمام عماد هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب، سال 88، ص270)
البته آقای هاشمی فراموش نکردهاند که در همین ایام پیشنهاد یک ماموریت خارج از کشور را نیز به مهدی هاشمی میدهند: "بعداً آقای هاشمی جریان پیشنهاد مسافرت من به خارج از کشور را مطرح نمودهاند. " (سنجه انصاف، ص370)
جالب اینکه تلاشهای گسترده برای تعدیل نظر امام نیز به جایی نمیرسد: "نظر امام این است که تعقیب شوند و به آقای منتظری هم گفته شود که دخالت نکنند و نهضتها هم از آنها گرفته شود. ما گفتیم ممکن است تعقیب قضیه، به افراد نزدیک بیت آیتالله منتظری منجر شود. پیشنهاد کردیم که کوتاه بیائیم. " (اوج دفاع، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1365، ص289)
در حالی که مهدی هاشمی متهم به 27 فقره قتل و تخلفات عدیده بود (سنجه، انصاف، ص6) براستی بر اساس کدام الگو و مبتنی بر کدام اصول تلاش داشتهاند مشی و قاطعیت امام را در برخورد با ناراستیها کنُد کنند؟
....
و شرح این پارادوکس ها در زندگی آقای هاشمی بسار است که خود کتابی مفصل می طلبد...
(کدیور - اردیبهشت ٨٩)