مقدمه:
همیشه یک سوال ذهنم را به خود مشغول داشته است و ان اینکه، آیا خداوند ضمانت کرده که جمهوری اسلامی تحت هرشرایط و روندی محفوظ باقی خواهند ماند؟ چنین شد که برای یافتن پاسخ شروع به کاوش در احوالات انقلاب های اسلامی در تاریخ بشر نمودم. و نوشتار زیر تفحصی است در تاریخ انقلاب اسلامی پیامبر(ص) با جهت گیری قیام عاشورا.
پیرامون علل، ریشه ها و انگیزه های قیام سرخ عاشورا تا کنون کتاب های بسیار نگاشته و نظریات متفاوتی ابراز شده که هر کدام علل وقوع را به نحوی شرح داده اند. نقطه اشتراک تمامی این تحلیل ها را شاید بتوان تحلیل سیاسی اجتماعی دانست. یعنی ثقل این نظریات انحرافات و یا تغییراتی در پیکره نظام سیاسی و یا نظام اجتماعی رخ داده را شرح داده اند. ذکر عللی مانند انحراف خواص، ماجرای سقیفه، انحراف ارمانهای انقلاب پیامبر، دنیا پرستی مردم و خواص و ... از این باب گفته شده است.
امّا وجه بسیار پنهان واقعه عاشورا، که علل فوق ریشه در آن دارد، به نظر نگارنده تغییر در شیوه اقتصاد اسلام بود. شاید به جرات بتوان گفت اکثریت علل فوق تنها شاخ و برگ واقعه عاشوراست و به ریشه آن پرداخته نشده است.
در این مقال کوتاه نگارنده سعی کرده است با تحلیل از زاویه اقتصاد (سرمایه داری) برگ های تاریخ را ورق بزند و از پس ظواهر حوادث دیگر ریشه های وقوع حادثه کربلا را مورد بازبینی قرار دهد.
سرمایه داری و حکومت:
قبل از ورود به بحث لازم است توضیح مختصری پیرامون نظام سرمایه داری داده شود.
نظام سرمایه داری را تسلط نگاه اقتصاد یهودی می دانند. نظامی که بر پایه سود و ربا، با ابزار بانکداری بنا شده است. سرمایه داری را شاید به طور خلاصه می توان انحصار ثروت د ردست اقلیت ترجمه کرد. اقلیتی که از این ثروت به ترویج صنعت به گونه های مختلف به سبک خصوصی می پردازند و تولید ثروت می نمایند.
نظام سرمایه داری ذاتا در محیط دارای تبیض قابلیت رشد را دارد. محیطی که منبع ثروت اغنیا فقر روز افزون فقرا باشد. بنابر همین علت است که نظریه پردازان سرمایه داری مدرن هیچ اصالتی را برای مقوله عدالت قائل نیستند و اصولا آن را انکار می کنند.
( نظریات آیزیا برلن و جان راولز درانکار وجود عدالت در هستی- اندیشه های سیاسی قرن بیستم- دکتر حاتم قادری)
نظام سرمایه داری از این لحاظ که در بلند مدت سبب فقر روز افزون عموم جامعه و گسترش شکاف طبقاتی می گردد، باعث شورش مردم علیه حکومت را فراهم می آورد که تبلور این امر را در جنبش وال استریت یا جنبش نود و نه درصدی به خوبی مشاهده می کنیم.
سرمایه داری در بعد جهانی هم دقیق همین نتایج را دارد. فقر کشورهای توسعه نیافته و افزایش ثروت کشورهای قدرتمند. در این مدل کشورهای جهان سوم تامین کننده مواد خام و برای پیشرفت کشورهای غنی را فراهم می کنند. ( نظریات مارکس واندره گوند فرانک –توسعه درمکاتب متعارض- دکتر ساعی).
این مدل در انتها باعث شورش جهانی علیه امپریالیسم خواهد شد کما اینکه تبلور این امر را به نظر نگارنده در بیداری کشورهای اسلامی و انقلابات منطقه شاهد هستیم.
کشوهای لیبی، یمن، بحرین، عربستان، مصر و ... کشورهای جهان سومی هستند که تئوری های اقتصادی انان عین نظام های سرمایه داری غرب است و این باعث نارضایتی عمیق از حکومت گردیده است. با توجه به خصوصیت ضد دینی نظام سرمایه داری زیر سوال رفتن اعتقادات مردم، نابودی نظام فرهنگی سنتی و ... را شاید پیامد اصلی تسلط سرمایه داری و ریشه خشم مردم منطقه دانست.
شیوع سرمایه داری در اسلام:
شاید اولین جرقه تسلط نگاه و نظر سرمایه داری را بتوان در سقیفه جستجو کرد. با توجه به اینکه شرح و بسط سقیفه ازحوصله خواننده خارج است به ثمر سقیفه پرداخته می شود.
بعد ازبه قدرت رسیدن خلفا اولین بروز رسمی نگاه سرمایه داری در زمان خلیفه دوم رقم خورد، آن هم در شیوه تقسیم بیت المال. " دیوان عطا " که مسئولیت توزیع قنایم و بیت المال را بر عهده داشت نخستین بار در عهد خلافت عمر تاسیس شد و بنا به دستور خلیفه مقرری مسلمانان را به ترتیب قبایل و بر حسب قرابت به پیامبر(ص) و سبقت در اسلام تعیین نمود. ( قدرت، دانش و مشروعیت د راسلام- داود فیرحی – ص 162)
این اقدام سبب تحولات بنیادی در حکوت اسلامی و انقلاب پیامبر گردید و تخمی را پاشید که در شورش های سال های پایانی خلافت راشدین به ثمر نشست و در خلافت حضرت امیر(ع) به وضوح خود را نشان داد.
با این اقدام عمر طبقه جدیدی در نظام اجتماعی سیاسی مسلمین به وجود آمد که قسمت اعظم دارایی ها و درامدهای حکومت را به خود اختصاص دادند و این طبقه چیزی جز طبقه خواص انقلاب نبود. در زمان عمر فتوحات بزرگی در ایران و روم و افریقا و ... رخ داد که باعث سرازیر شدن غنایم و ثروت افسانه ای به حجاز گردید و طبق قانون دیوان عطا صحابه بیشترین سهم را از این فتوحات کسب کردند.
وقتی خلافت به عثمان رسید نظام سرمایه داری در اسلام تناور شده و ریشه دواند. مردم با چشم خودشان می دیدند که صحابه و قریش از قدرت و نفوذ سیاسی بالایی در حکومت و اجتماع برخوردار گشته اند و با استفاده از این قدرت و ثروت اموالشان را تا صدها برابر افزایش می دادند. چنین شد که مسابقه برای رفاه بین مسولین درجه اول حکومت کلید خورد و فضیلت اشخاص به مقدار دارایی های آنان سنجیده می شد.
پایداری چنین نظامی به حکمرانان مطیع و هم فکر بستگی داشت. بنابراین خلیفه دوم و سوم هر شخصیت اسلام را که به پیامبر و اسلام ناب نزدیک بود را حذف و تبعید کرد چرا که آنان در صدد تغییر وضع موجود و برگشت به الگوی اقتصادی همراه با عدالت پیامبر(ص) بودند. علی(ع)، سلمان، ابوذر و ... که جبهه عدالتخواهان را تشکیل می دادند با حربه هایی چون توطئه علیه اسلام، قدرت طلبی و ... حبس خانگی و یا تبعید شدند و معاویه ، فرزندان حکم و دیگر اشراف زادگان در پیکره اسلام مهره چینی گشتند.
عثمان یکصدهزار دینار به حکم بن ابی العاص، که توسط پیامبر (ص) تبعید شده بود داد و نیز به فرزندان مروان بن حکم خمس غنایم آفریقا را عطا نمود. ( العقل السیاسی العربی – عابد الجابری ص 182)
بدین سان ثروتمندان و اشراف قریش و اسلام وارد کار تجارت باغات و زمین شدند و توانستند زمین های حاصلخیزی در عراق و ایران و شام به چنگ آورند و زمین های سلطنتی کسری و قیصر دوباره احیا گردید. ( قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام – فیرحی – ص 165) . و تمام این اتفاقات در انظار مردم و توده های انقلابی رخ میداد که اثری جز ناامیدی از انقلاب پیامبر را به بار نیاورد.
ظهور آقازادگی درحکومت اسلامی و عواقب آن:
ثروت افسانه ای صحابه و قریش باعث گستاخی فرزندان آنان را فراهم آورد. فرزندان صحابه به شیوه پدر شروع به خرید و فروش ملک و باغات نمودند و برای کسب ثروت از هر راهی وارد می شدند. طبری در این باب می نویسد:
(با انبوه ثروت در دست خواص) برای اولین بار در شهر رسول خدا (ص) مظاهری از تفریحات ثروتمندانه از قبیل کبوتر بازی، تفک اندازی و بدمستی و خوشگذرانی در کنار قصرها و خانه های مجلل سر بر آورد.( طبری – ج 6 – صص 291)
فرزندان یا آقازادگان صحابه انچنان به ترویج فساد در اسلام دست یازدند که مردم بسیار عاصی گردیدند و شکایات بسیاری از سوی آنان راهی دارلخلافه گردید، شکایاتی که به علت نفوذ بالای آقازادگان در دستگاه حکومتی و قضایی راه به جایی نبردند و باعث خشم مردم را فراهم می آورد. حجم این فسادگستری به حدی رسید که عثمان ناچار به تبعید برخی آقازادگان به بلاد شام و دیگر سرزمین ها شد.
( دانش، قدرت و مشروعیت دراسلام- ص 166 و همچنین حیات الصحابه ج 1 – ص 354)
فساد روز افزون خواص و اقازادگان، تبیض شدید طبقاتی، عمل حاکمان خلاف سیره انقلاب، شیوع فقر و نا امیدی از اسلام به مثابه آتشی بود که دامن خلیفه سوم را گرفت. مردم چنان ا زدست عثمان و شاید صحابه خشمگین بودند که در اقصی نقاط اسلام دست به شورش های بزرگ زدند. حجم این شورش ها درپایتخت به قدری بود که کاخ خلیفه اشغال و خلیفه به نحو فجیعی به قتل رسید. و اینها همه در دیوان عطای عمر ابن الخطاب داشت. در نظام سرمایه داری ای که او ترویج داد.
و چه عجب که تمام این پدیده ها را هم اکنون با چشمی بینیم و دم بر نمی آوریم. توجیه می کنیم و نقد بزرگان را در حاله ای از تقدس کاذب معلق می گذاریم. انگار که ما را خلق کرده اند که در هر شرایطی باید اعمال و افعال حاکمان و حکومت را توجیه کنیم و این خود چه انحراف بزرگی است.
علی(ع) و جنگ با نظام آقازاده سالاری :
مردم و توده های خسته از ظلم و بی عدالتی گرداگرد عدالت علی(ع) زانو زدند و خلافت را به او واگذار کردند. علی ای که در همان روز دوم خلافت بر منبر رفت و گفت:
اگر بیت المال درکابین زنانتان رفته باشد یا گوشواره گوش آنان علی آن را پس خواهد گرفت. و قسم خورد که اگر حسنین هم بخواهند از امتیاز حکومت بهره ناحق بگیرند دستشان را قطع خواهد نمود.
سیاسیت اقتصادی علی انحلال دیوان عطای خلیفه دوم و توزیع بیت المال به نحو مساوی، برگرداندن ثروت های ناحق صحابه به بیت المال بود، سیاسیتی که از همان روز اول شکست آن واضح بود. صحابه هیچوقت تصور نمی کردند که تیغ علی دامن آنان را بگیرد، بنابراین بر این تصور که او مانند خلفا عمل خواهد کرد از او سهم بیشتری از بیت المال خواستند و چون علی چنین نکرد، علیه او وارد کار زار گشتند. و جنگ جمل در حقیقت جنگ علیه سیاست اقتصادی علی (ع) بود و ابتدا ریشه دراختلافات سیاسی نداشت.
مردم و صحابه سالهای سال بود که با نظام سرمایه داری خو گرفته بودند، چنان آن را پرستش می کردند که تغییر آن کاری ناممکن بود و تحمل عدالت علوی برای شان تلخ. چنین شد که به تدریج به سوی معاویه که از همان نظام دیوان عطا تبعیت می کرد متمایل گشتند و چنین شد که معاویه روز به روز قدرتمندتر و علی (ع) رو به ضعف نهاد. صف آرایی جدید، صف آرایی قریش در برابر علی (ع) بود.
تولد کوفیسم:
مکتب کوفه( کوفیسم) از اینجاست که خودنمایی می کند. کوفه شهری است که در زمان خلیفه دوم با غنایم بسیار ساخته شد و کم کم به شهری استراتژیک مبدل گشت. شهری که مرکز تجمع صحابه و خواص بود، شهری که ا زبدو تاسیس مردمش شاهد انحراف خواص از انقلاب بودند.
علت اینکه مردم کوفه به بی وفایی شهره شدند در ذات این شهر یا ذات مردمان آن نهفته نبود. مردم این شهر نماد نا امیدی اجتماعی از انقلاب اسلامی هستند. مردم این شهر خط مقدم جهاد مبارزه را درفتوحات اسلامی داشتند و برای اسلام جانفشانی های بسیار کردند و مجاهدت ها نمودند. در فتوحات ایران و روم مردم کوفه نقش اول را داشتند. اما وقتی دیدند نتیجه آن همه مجاهده ثروت خواص و اقازادگان آنان شد به تدریج آن روحیه سلحشوری را از دست دادند و روحیه محافظه کاری را جایگزین آن نمودند.
برای کوفیان تجربه شده بود که حاصل مجاهدت آنان در جیب خلفا و صحابه و خاندان های آنان می رود. چنین شد که انان به حسب تجربه پیشین خود از انقلاب اسلامی نا امید و از یاری علی(ع) دست کشیدند چون تصور می کردند اگر علی(ع) قدرت بگیرد همان روال قبلی را شیوع خواهد داد. همانطور که نسبت به فرزندانش حسن و حسین (ع) نیز رفتار نمودند.
کوفه نه یک شهر در یک منطقه جغرافیایی، بلکه نماد یک فرهنگ انقلابی به استحاله رفته است. کوفه یک شهر نیست، کوفیسم یک روح سرگردان است که بعد از هرانقلاب اسلامی در هر جای زمین در آن منطقه مستقر خواهد شد. کوفیسم یک اخلاق عمومی اجتماعی است که مردم هر انقلاب باید برای عدم ابتلاء به آن هر روز و هر شب آرمان های انقلاب را فریاد بزنند و برای اقامه عدالت با عزیزانشان در بیفتند. کوفه یک مسیر است، یک راه نه یک شهر!
تلاش های علی(ع) دراصلاح امور اقتصادی و برگرداندن دین در جایگاه اصیل و انسجام سپاه خود در مقابل اشراف قریش نتیجه مطلوبی نداشت و بدین سان انفجار و فروپاشی سپاه علی(ع) در حادثه مشهور حکمیت به بار نشست و خوارج متولد گردید.
جماعت خوارج اساسا از دو قبیله بنی تمیم و بنی بکر بودند که اگر به آنان قبیله بنی حنیفه نیز اضافه گردد، جدایی آنان از حضرت امیر(ع) در حکمیت سبب آن شد که تمام قبایل شرق جزیره العرب در مقابل ایشان قرار بگیرند و جنگ نهروان در گرفت. و چنین شد که خوارج برای انتقام از کشته های خود کمر به قتل علی(ع) بستند و ایشان را به شهادت رساندند.
واقعه حکمیت، شهادت حضرت امیر(ع) باعث قدرت گرفتن هرچه بیشتر معاویه که خود را امیرالمومنین می خواند گردید. او که با سیاست اقتصادی خویش و وعده طلا توانست صلح را به امام حسن (ع) تحمیل کند، پس از مدتی قدرت بلا منازع جهان اسلام گردید و در سطح گسترده تر از پیش شروع به ترویج نظام سرمایه داری در اسلام نمود. و شاید در یک کلام باید گفت انقلاب به طور رسمی به دست نا اهلان و نا محرمان افتاد.
حکومت معاویه و و بعد از آن یزید با اسلام چنان کرده بود که مردم و خواص از نقض قوانین اسلام در جامعه ابایی نداشتند. شرابخواری، روسپیگری، حیوان بازی و ... شیوع یافت و زمزمه کفر و بت پرستی به گوش رسید. و چنین شد که حسین ابن علی(ع) برای احیای امر به معروف و نهی از منکر و فسادی که ریشه در نظام سرمایه داری داشت به قیام برخاست. و چنین شد که در کربلا فرمود:
آیا می دانید چرا سخن های مرا به گوش جان نمی شنوید؟ برای این است که لقمه حرام بیت المال زیر پوستتان جمع شده است.
و حسین(ع) یک شخص نیست. حسین یک راه؛ یک مسیر، یک فرهنگ است. کسی که به دست آقازادگان سرش بر نی رفت!
_______________________________________________________
بعدنوشت:
وقتی می گوییم نگاه ما به مسئله آقازادگی مسئله یک شخص و یک دادگاه نیست، منظورمان این مقوله است.