چند روزی است که از عزل فرماندار انقلابی شیراز می گذرد. شهر آرام و بی ول وله است. هیچ خبری نیست. انگار روی شهر گرد مرده پاشیده شده باشد. نه اینکه اتفاقی نیفتاده باشد، خیر. بعد از عزل قاسمی و حلقه یارانش، شهر عرصه اتقاقات کثیری گشته، امّا باز سکوت نفرت انگیز ساکتین گوش آزادگی و حریت انسان را آزار می دهد.
فرماندار جدید شیراز بدون اینکه از پیچیدن فریاد اعتراض در گلوی آزاده ای بترسد، داد پیروی چاکرانه از مکتب انحرافی ایران را سر می دهد. بخش دار مرکزی شیراز، آخرین بازمانده حلقه مدیریت جهادی قاسمی ، دل از تمام تعلقات و شهوت قدرت بر میدارد وخودش را روی میدان مین می اندازد تا بلکه خفته ای از غفلت هشیار گردد... صدای انفجار مهیب پرده گوش کران مادر زاد را هم پاره می کند اما منادیان راه عدالت و انقلاب ، آنان که داعیه بصیرت و جریان ضد انحرافشان گوش فلک را کر کرده و تمام افتخارشان افشاگر نفاق عدالتخوان است! خفه خون محض گرفته اند.
حلقه مشاورین قاسمی هم استعفا می دهند ... مدیر روابط عمومی او که یک عمر برادران مجاهد او را به جرم اینکه خطبه عقدشان را خاتمی خوانده تحقیر می کردند؛ برای زنده نگه داشتن گفتمان ناب انقلاب اسلامی و اثبات حریت و مردانگی به جمع مستعفیان می پیوندند و به جرم این عمل از استانداری نامه اخراجشان می آید ...
همه ساکتند ... انگار یک مشت لجن راه گلوهایی که تا دیروز نعره وا اسلام و وا انقلاب می زدند را گرفته ... فرماندار که جُبن جماعت حرّاف را دیده ؛ قدم بعدی را هر چه استوارتر بر می دارد ... خلاّشی از دوستان نزدیک مسعودی را به معاون سیاسی خود منصوب می کند ... مرهم بر زخم تن زمین خواران گذاشته می شود ... قلب کودک یتیمی در تاریکی ظلم باغشهرها چاک می خورد ... الخوری در صحن علنی استانداری عربی می رقصد ... مشایی هورا می کشد ... کانون وبلاگ نویسانی که فاتحانه عدالتخواهان را نوکران بی بی سی می خواند آفلاین شده ... رسانه هایی که ادعای اسرار دارند این خبر را بایگانی می کند تا کسی بویی نبرد ... سایت شیرازه، اردوگاه سلحشوران جنگ نرم، به خواب عمبق فرو رفته ... برادران موئتلفه ترجیح می دهند در این شرایط چیزی نشنیده باشند ... همینطور جامعه روحانیت و غیر روحانیت ... آنانی که پرچم ایران را ضد دین می خواندند در برابر صلابت مکتب ایران بهتشان برده ... گردان های کفن پوش، خودشان را میان ملحفه سفید عافیت پیچیده و در گورهای دسته جمعی زنده زنده دفن کرده اند ...
شهر ساکت است ... مشکل حل شده است ... عدالتخواهان اخراج شده اند ... دیگر کسی چیزی برای بلغور کردن ندارد ... کسی فحش نمی دهد ... توپخانه تهمت اتش بس زده است ... قاسمی رفته است ... یارانش رسته اند ... نسیمی سرد تن باغشهرها را نوازش می دهد ... آقازاده ها چندشب راحت خوابیده اند ... خاندان های گردن کلفت خواب آقایی بر شهر را می بینند ... قاسمی رفته است ... عدالتخواهان، آن مزدوران اصحاب سفره، جیره خوران خودفروخته، منافقان سینه سوخته، اخراج شده اند ... همه از اصولگرا تا اصلاح طلب به افتخار این پیروزی بزرگ هورا می کشند ...
گوشه ای از شهر، میان چمن های یک بلوار، چند جوان دور هم حلقه زده اند ... یکی می گوید " چه بکشیم چه کشته شویم پیروزیم" ... دیگر می گوید: محکمتر از قبل راه را ادامه می دهیم ... گوشمان به دهن آقا باشد نه به دهن حرافان ... دست هایشان را روی هم میگذارند، بیعتشان را با هم محکمتر از قبل استوار می کنند ... خندهایی که از بهجت ادای تکلیف بر لب ها می نشیند، گوش آسمان را نوازش می دهد ...
راه همچنان ادامه دارد
حتی اگر
از میان قبرسان بگذرد
----------------------------------------------------------------------
مطالب مرتبط :
قاسمی کمیته مبارزه با زمین خواری را ه اندازی کرد بذرافشان کمیته حامی زمین خواران
مدیر روبط عمومی فرمانداری شیراز تهدید شد