جوابیه به وبلاگ مطالبه
سلام برادرم
مطلبی نوشته بودی و خواستار پاسخگویی این حقیر. راستش را بخواهی مدت هاست من و دوستانم انقدر مورد هجمه ناجوانمردانه قرار گرفته ایم که تصمیم نداریم به هیچ کس جوابی بدهیم. علتش هم این است که خط ما و راه ما را همه می شناسند . ما یک پدیده جدید نبوده و نیستیم. علت بعدش هم این است که نقدهایی که به ما می شود و بسیار منحرف و دوغین است از جاهای خاص طراحی می شود. تخریب های سفارشی. اما تو را جزء هیچکدام از این دسته ها نمی دانم. میدانم روح آزاده ای داری و نیتت پاک است. پس با تمام درد و رنجی که از این جماعت بوقلمون صفت کشیده ام پاسخ تو را می دهم
بسم الله و الله اکبر ...
بند 1 شما اشتباه است. قاسمی هم با مکتب ایرانی مشکل داشت و هم با طرز تفکر و سرسپردگی احمدزاده با این تفکر. این را بارها و بارها با هم صحب میکردیم فهمیدم. اما موضع او در قبال مکتب ایرانی سکوت بود . به دو علت
1- حضرت آقا این مسئله را مسئله فرعی می دانستند و از بزرگان و مسئولین خواسته بودند به آن نپردازند تا در حاشیه بماند. قاسمی هم طبق خواست حضرت آقا این سیاست را دنبال می کرد.
2- اینکه مافوق قاسمی(احمدزاده) دارای مشکلات مدیریتی است دلیل نمی شود که قاسمی علیه اش موضع بگیرد. متاسفانه دید شما و برخی از دوستان دید و چهارچوب آرمانگرایی دانشجویی است. در عرصه سیاست آرمانگرایی دانشجویی هیچ کاربردی ندارد و بسیار مضر است. برخی ها توقع دارند قاسمی روبروی استاندار به طور واضح و مشخص بایستد حتی به قیمت عزلش. در عرصه سیاست و این کار نه تنها افتخار نیست بلکه احمقانه است. اگر هر کس از مسئولین به دیگری نقد داشته باشد و بیاید روبری دیگری موضع بگیرد سنگ روی سنگ بند می شود؟ قاسمی هم این موضع خودش را هیچگاه ابراز نکرد. مقام معظم رهبری مگر نفرمودند مسئولین گلایه های خودشان را از هم بین مردم نیاورند؟. علتش همین است که خدمتتان گفتم. پس چرا توقع داشتید قاسمی روبروی استاندار بایستد؟. هرچند که او ایستاد.
شاید بپرسید چرا این سکوت را نهایتا شکست. چرا به مسئله فرعی پرداخت و علیه مشایی مصاحبه کرد. علتش این بود که این مسئله در استان تبدیل به اصول شد. متاسفانه احمدزاده کاری کرد که دیگر سکوت جایز نبود. استانداری را تبدیل به ستاد تبلیغات مشایی و دار و دسته اش کرد. اینجا بود که کار به استخوان می رسد.
شبی از دفتر مشایی چند نفر آمدند برای صحبت. آنجا بود که ما عمق انحراف این جماعت را درک کردیم. در نظر آنان الگوی ایران، ترکیه است و باید کشور را به آن سمت سوق داد. و نقطه هدف طرح مکتب ایرانی نیز همین امر بود. بعد از این ملاقات با این جماعت، قاسمی گفت دیگر حاضر نیستم یک قدم کوتاه بیایم و مسامحه کنم و همین کار را هم کرد.
ینده در محضر خداوند متعال شهادت می دهم که قاسمی نه در حرف و شعار بلکه در عمل شیفته و عاشق حضرت امام خامنه ای ( روحی له الفدا) بوده و هست. بارها و بارها این جمله را از او شنیدم : " ما سرباز آقا هستیم ... فقط ایشان و رضایتشان مهم است نه چیز دیگر ".
اما اینکه می فرمایید چون سپاه ماموریتش را تمدید نکرده بود و به علت تمام شدن ماموریتش این مصاحبه را کرده هم اشتباه است. بنده به عنوان مشاور قاسمی و کسی که به او بسیار نزدیک بودم می گویم که سپاه برای ابقای قاسمی مشکلی نداشت.
قاسمی در مصاحبه هایش از برنامه کاری سال 90 خود می گفت و این نشان از این بود که او از این حوزه خیالش جمع شده بود. من شخصا بارها از قاسمی در این مورد پرسیدم و او گفت هیچ مشکلی نیست، ما ماندگاریم ... .
اما بحث دور خوردن بنده:
ببینید بنده اگر بخواهم دور بخورم باید به یک وعده و وعیدی دل خوش کرده باشم. بنده در مدت حضورم کنار قاسمی حتی یک حکم ساده که مشاور بودن مرا تایید کند نگرفتم. اما بله من دور خوردم ، تفکرم و عقایدم مرا دور زدند. بنده و دوستانم همین الان هم می توانیم به کارمان ادامه بدهیم و حقوق بگیریم. امّا هرگز عقایدمان را وسیله نان آوری نمی کنیم کما اینکه در مدتی که با قاسمی بودیم هم نکردیم.
بنده و دوستانم در این مدت توانستیم گفتمانی را که سال ها فریادش را می زدیم وارد عرصه عمل و اجرا کنیم و موفق هم شدیم. ما در مدت دانشجویی حرف از مدیریت جهادی و حکومت اسلامی می زدیم و حالا موقع عملی کردن شعارهایمان بود.
آنهایی که به ما تهمت زدند که برای پست و مقام و پول این کارها را کردیم بایددر قیامت جوابگو باشند. هر چند که بنده به سهم خودم برای تک تک آنان استغفار کرده ام اما از حق دیگر دوستانم نخواهم گذشت.
اما بند3:
روزی که قاسمی کنفرانس خبری داشت و در آن علیه شورای شهر صحبت کرد هیچ اطلاعی نداشت که چند ساعت دیگر عزل خواهد شد. این را حاضرم در پیشگاه خداوند بزرگ شهادت بدهم. همه چیر ناگهانی و غافلگیر کننده بود. خود قاسمی به بنده گفت که دارد می رود استانداری برای تودیع ... مراسمی که هرگز برگزار نشد
در ضمن اگر این اولین موضع گیری قاسمی علیه بی عدالتی های شورای شهر بود شاید این حرفتان صحیح بود. اما او بارها و بارها علیه آن قشر صحبت و مصاحبه کرده بود.
اما در مورد عزل قاسمی:
ببینید برادرم چرا اینهمه همه چیز را صفر و صد می بینید؟ چرا تحلیل را عمیق نمی کنید؟ چرا ساده انگارانه با مسائل برخورد می کنید؟
اگر علت عزل قاسمی عدم تمدید ماموریتش از سوی سپاه بوده و استانداری برای ابقای او تمام تلاشش را کرده است و نتوانسته نیروی خودش را نگه دارد، چرا او را بدون تودیع و در کمال اهانت عزل کرد؟
اگر قاسمی هنوز برای استاندار شخصی قابل قبول بود چرا او را در دیگر جاهای مدیریتی استان بکار گیری نکرد؟
چرا تمام مصاحبه های او را از سایت فرمانداری بر می دارند؟
نکند این هم سپاه گفته بود؟
چرا ... چرا ... و صد چرای دیگر!!!
ببینید عزیز من، فرماندار جدید را دیده اید حتما. این کجا قاسمی کجا. استاندار فرمانداری مثل بذرافشان را می خواهد نه قاسمی را...
پیرامون این عزل هم مقاله مفصلی نوشتم تحت عنوان " چرا قاسمی باید عزل می شد " که می توانید بخوانید.
اما در مورد زاویه دار بودن عدالتخواهی ما با شما:
ببینید عزیزم ما نمی توانیم در همه عرصه ها ورود کنیم. این در سیاست یک اصل است. ما دانشجو نیستیم که علیه هر کس و هرجایی که عشقمان بکشد حرف بزیم، تحصن کنیم و بیانیه صادر کنیم.
در عرصه سیاست وظایف هر سازمان و نهاد مشخص شده است. شما نمی توانید دست روی تمام نقاط ضعف بگذارید. چرا فکر می کنید قاسمی باید تمام مفاسد و معظلات را حل کند؟ البته همین توقع شما این نکته را می رساند که قاسمی توانسته در مردم توقع فسادستیزی را برانگیخته کند، که بسیار مبارک است اما دلیل نمی شود فرماندار همه جا ورود کند.
ما به این علت با باغشهرها و و شورا درگیر شدیم چون عمده مفاسد و معظل شهر از این دو جا آب می خورد. این جا سرچشمه های فساد در تمامی دستگاه ها از قوه قضائیه تا شهرداری و منابع طبیعی و ... است. بنا به اولویت این دو جا حساستر بود.
نکته بعد اینکه مگر چهار پنج نفر آدم چقد توان دارند که روبروی تمامی مفاسد اداری حکومتی بایستند. همین دو جایی که ما قدم برداشتیم ببینید چه بلایی به سر ما آوردند. چه فحش ها و تهمت هایی که به ما ندادند. آخر هم عزل شدیم ... الحمدالله علی کل نعمه و فضله ...
قاسمی خلاف استاندار رابطه بسیار گرم و نزدیکی با نماینده ولی فقیه در استان داشت. ایشان در تمامی سفرهای درون شهر و برون شهری آقای ایمانی، با ایشان همراه بود. دوش به دوش آقای ایمانی ... حتی اقای ایمانی به فرماندار برای رسیدگی به برخی امور اختیار می داد ... قاسمی با سپاه هم رابطه اش عالی بود چرا که خوش پاسدار بود....
شما از دور ماجرا را دیده اید اما من و دوستانم در متن بودیم. این آقایان آنتی قاسمی نیستند. این ها انتی تفکر شده اند.... که خدا می داند چه خون دلی از دست همین دوستان می خورم ...
قاسمی با الخوری در افتاد با اینکه علم داشت او با رحیمی شریک اقتصادی است ... با مسعودی در افتاد با اینکه می دانست یار غار مشایی است ... چرا به همه مظنونید؟ چرا حالا که یک مسئول توی جمهوری اسلامی پیدا شد که ایگونه عمل کرد همه شک کرده اید؟ ... البته حق هم دارید .. این استان 30 سال است مسئولی چنین ندیده و حالا شوکه شده اید.
بگذارید رک بگویم که شما( خطاب با همه است) با مقابله کردنتان با قاسمی دقیقا در زمین مشایی بازی کردید. در زمین الخوری بازی کردید. در زمین رحیمی بازی کردید. به مهره ای هجمه بردید که خودش آماج بی مهری ها بود ...
احمدزاده با قاسمی مشکل اساسی پیدا کرده بود. برای همین پیش از عزلش قاسمی را از ریاست کمیسیون ماده 100 عزل کرد. کمیسیون ماده صد مربوط از به حوزه دخالت فرماندار در امور شهری و شهرداری است که طبق قانون ریاست آن با فرماندار است. اما احمدزاده قاسمی را در این پست کلیدی برداشت و کریمی( رئیس حراست استانداری) را در آنجا گماشت.
احمدزاده با این عمل قاسمی را در منگنه قرار داد و عملا بازوهای اجرایی او را از کار انداخت. این عمل نوعی جنگ پنهان قاسمی با احمدزاده بود.
یکی دیگر از نشانه هایی که نشان از تفاوت منش و عمل قاسمی با احمد زاده داشت، تیم عملیاتی او بود. قاسمی افرادی را دور خودش جمع کرد و راهبری اجرایی را به آنه سپرد که به شدت با مکتب ایرانی و مشایی و عملکرد استاندار مشکل داشتند. حضور افرادی مثل بنده، اقای جعفری و رئیسی و جهانبخش نماد مخالفت گفتمان قاسمی با احمدزاده بود که بسیاری به آن توجه نکردند. بسیاری یکی از دلایل عزل قاسمی را علاوه بر دلایل دیگر، حذف این حلقه چندنفره میدانند که بی راه هم نیست. در حقیقت قاسمی با این تیمش به احمدزاده گفته بود که من با تو متفاوتم!
آقای جعفری بارها و بارها در وبلاگ شخصی یا نشریات دانشجویی استاندار و عملکردش را نقد کرده بود. بنده حقیر با زبان شعر و هنر گفتمان او را بارها و بارها مورد هجمه قرار دام به طوری که برخی از این شعر ها در سطح کشور منتشر شد.( حتی در زمانی که در فرمانداری مشغول بودم) . این برای احمدزاده چیز کمی نبود. از طرف دیگر قاسمی هم که انسان ازاده ای بود هیچگاه به ما برای عدم نقد استاندار گوشزد نمی کرد در حالی که او را تحت فشار می گذاشتند. در حقیقت عملکرد ما پای قاسمی نوشته می شد.
یکی از کسانی که به واسطه مشایی با استاندار رابطه بسیار صمیمانه ای برقرار کرده بود، احمد رضا دستغیب( فرزند سید علی اصغر) بود. این فرد نیز مدت ها بود که توسط بنده و بخصوص آقای جعفری مورد نقد قرار گرفته بود. و جرم قاسمی این بود که ما حلقه اول فکری اجرایی قاسمی بودیم و همین عامل و عوامل دیگر در عزل قاسمی نقش ایفا کرد.
این همه سوال کردید ما جواب دادیم. مشکلی نیست. باز هم جواب می دهیم. اما شما هم نشوید قوم بنی اسرائیل که دائم بهانه تراشی می کردند( روی سخنم با تمامی دوستان است). چرا اینقدر مثل بچه ها بهانه می گیرید؟ چرا آنقدر قاسمی و تیمش را تخریب کردید که این مهره ارزشی را از دست بدهید؟ نمی بینید چه کسانی جایش را گرفته اند؟
به مادرم فاطمه(س) که همه شما مسئولید ... و از همه شما بازخواست می کنند ... قاسمی هم انسانی بود مثل همه. نقاط ضعف داشت. من هم می توانم از این نقاط ضعفش برایتان بنویسم اما آیا این کار درستی است؟ وقتی من این همه حسن می بینم این همه خدمت می بینم، این همه خط شکنی می بینم چرا مثل بچه ها که جز بهانه گیری چیزی بلد نیستند، لنده بدهم؟
چرا این همه بدبین هستید؟ شما ( مخالفین جریان عدالتخواهی) سال هاست که با کدیور و جعفری و رئیسی مشکل دارید. حدیث حدیث قاسی نیست. چرا اعتراف نمی کنید؟ شما سال هاست که در دانشگاه ها ما را تخریب کرده اید فقط این مدت سازمان دهی شده به این عمل دست زدید ...
آهای دوستانی که داعیه آرمانخوای تان گوش فلک را پر کرد! کجایید؟. آقایانی که علیه بنده به جنبش عدالتخواه کشور نامه زده اند بیاید حالا جواب بدهند. شما بازوهای عملی فسادستیز را مورد هجمه قرار دادید و حالا دل خوش کرده اید به بیانیه!. ببینید با بیانیه شما آب از آب تکان می خورد؟ در عجبم از شما که هنوز با الفبای سیاست و عدالت آشنایی ندارید.
به والله قسم اگر قاسمی باز هم برگردد با او همکاری خواهم کرد. به والله قسم نه از این تهمت ها هراسی دارم نه از این جنجال ها باکی ... ما مثل برخی ها نیستیم که بگذاریم رهبری به ماجراها ورود کند و از خودشان هزینه بدهند. به قول سردار سعید قاسمی، ما در عمل از رهبرمان جلوتریم و در فکر کنار ایشان قدم بر می داریم ... ما همه عمرمان را وقف مکتبمان کرده ایم. چیزی هم برای از دست دادن نداریم.
حسبنا الله و نعم الوکیل ...