خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

۱۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشجویان عدالتخواه» ثبت شده است

سخنان مقام معظم رهبری در جلسه اندیشه راهبردی، بی شک فصل جدیدی را در باب عدالت و عدالتخواهی پیش روی مجاهدین این عرصه گشود. ایشان پس از برسی مبانی نظری  مقوله عدالت، در آخر کلام به بحث عدالات فردی، یعنی اعمال عدالت بر نفس، پرداختند و تاکید بر اعتقاد به مبدء و معاد را به عنوان شالوده و ریشه اخلاق عدالتخواهان عنوان نمودند.

اولین نکته ای که عدالتخواه باید به آن واقف باشد، و در اثر تمرین و ممارست به آن دست یافته باشد کنترل هوای نفس در مقابله با مخالفین و منتقدین است. انچه پر واضح است این است که در تمامی اعصار تاریخ، عدالتخواهان همیشه قربانی نظام های دیکتاتوری و صاحبان قدرت و ثروت بوده اند. کسی که گام در راه و مسیر عدالتخواهی بر می دارد، به قول معروف باید پی این داستان را به تن مالیده باشد. عدالتخواهان، در تمامی طول تاریخ بشر، آماج حملات ناجوانمردانه جانی و مالی و شخصیتی بوده اند و این یک حقیقت تلخ است.

عدالتخواهی که انقدر بر نفس خویش مسلط نیست، و آنقدر که لازمه این راه است، سینه خود را شرح نداده باشد، تا افواج نامردمی ها و ستمکاری هایی که بر او وارد می آید را تاب بیاورد، عاقبت  در میانه راه با عملکرد غیر عقلانی خویش باعث تباهی نفسش و بد نامی راهی که در آن قدم نهاده می شود. پله اول تربیت نفس، کسب شرح صدر است. یعنی سینه ای به وسعت آسمان که دردهای بشری را به جان بخرد بدون اینکه احساس دردش را گوشی حس کند.

عدالتخواهان با دشمنان و منتقدین خود نیز باید به عدالت و اخلاق رفتار کنند. دلیلی نمی شود که کسی بر آنها تهمت زد، دروغ بست، ظلم کرد، آنان نیز به همین روش به مقابله به مثل بپردازند که اگر مرتکب چنین اعمالی شوند، دیگر نمی شود آنها را عدالتخواه نامید. عدالتخواه حق ظلم کردن بر دشمن خود را هم ندارد. و باید در حق او عدالت و مدارا را رعایت کند، هر چند که دشمنش این کار را نکند و حتی از این فضل و جوانمردی چیزی نفهمد.

امام سجا(ع) در دعای مکارم الاخلاق، که باید مانیفست اخلاقی عدالتخواهان باشد، چنین می فرمایند:

 

... خدایا بر محمد و الش درود و سلام فرست و توفیق ده، تا نسبت به کسی که با من نادرستی کرده، خیرخواه باشم و با آنکه  از من دوری گزیده، بپیوندم، و کسی که مرا نومید ساخته به بخشش عوضش دهم، کسی را که  از من بریده و ظلم کرده، به بخشش مکافات نمایم و از آنکه از من غیبت نموده به نیکی یاد کنم و نیکی نیکوکاران را سپاس گزارده و از بدی چشم پوشی نمایم ...

خدایا

مرا به زینت صالحان آراسته فرما و زیور پرهیزگاران را بر من بپوشان و با توفیق برای گسترش عدالت، فرونشاندن خشم، خاموش کردن اتش کینه، گرد آوردن پراکندگان از هم رنجیده، اصلاح فساد و آشتی دادن بین مردم، ترویج خیر و نیکی، پنهان نمودن عیب و زشتی، نرم خویی، فروتنی و شکسته نفسی، خوش رویی و وقار، خوش خلقی با مردم و پیشی گرفتن به سوی فضیلت و نیکی، و برگزیدن احسان بی آنکه جزای احسانی در میان باشد، سرزنش نکردن و کمک نکردن به غیر مستحق، و گفتن حق اگر چه سخت باشد، و کم شمردن نیکی در گفتار و کردارم اگر چه بسیار باشد، و بسیار شمردن بدی در گفتار و کردارم اگرچه کم باشد، و همه این خصلت ها را به وسیله طاعت و فرمان برداری و همیشه همراه جماعت مومنین بودن و واگذاشتن بدعت گزاران و آن که رأی و اندیشه اختراع شده به کار برد، آن را کامل گردان

اگر به کلمات و عبارات فوق تاملی بکنیم خواهیم فهمید که در حقیقت تفاوت عدالتخواهان با دیگر نحله های فکری در همین نکته نهفته است. عدالتخواه بی اخلاق با عدالتخواهان کمونیست و بی دین که اخلاق را به عنوان فرع هم در نظر ندارند و به حساب نمی آورند برابر است. در حقیقت عدالتخواه نیست اصلا.

عدالتخواه باید به این نکته واقف باشد و نفس خویش را بر آن تربیت کرده باشد که ممکن است چیزی که برای عوام مباح است، برای او و خانواده او، مکروه یا حتی حرام باشد.

رعایت عدالت در زندگی شخصی عدالتخواه از این معبر می گذرد ... " فلینظر الانسان علی طعامه " ... انسان باید به طعامش بنگرد. عدالتخواه باید بداند و خوب حساب کند که آنچه را به عنوان خوراک جسم و روح کسب می کند از کجا و به چه راهی بدست آمده است. باید دقیق و ریز باشد. فریب هر نحله و میز و صندلی ای را نخورد. فریب اهالی سیاست که کارشان سیاسی کاری منهای اخلاق و انقلاب است را نخورد.

عدالتخواه باید مبانی فکر ای که کسب می کند و طبق آن قصد عمل دارد را بازبینی کند. چرا که این مبانی به منزله طعام و خوراک او محسوب می شود. ببیند بر چه نظر و الگویی در حال عمل است. فریب هوای نفس را نخورد که خدای ناکرده طعام جسم و روحش آغشته به ظلم بر موری بشود. این است اخلاق عدالتخواهان!

امام صادق(ع) در باب تجارت کردن شیعیان خودشان می فرمایند، کسی می تواند از شیعیان ما تجارت کند که دو خصلت را در خود ملکه کند. اول آنکه عیوب مالش را بیان نماید و دوم اینکه حسن و تبلیغ مالش را نکند. شما دیده اید وقتی که وارد بازار می شوید کاسب ها و تجار چطور با آب و تاب از جنس و کالای خودشان بلند بلند می گویند تا مشتری جلب کنند، شیعه این کار را صحیح نمیداند، این روش را در مردود می داند. کسی که به فرض لباس می فروشد، حق ندارد نعره بزند و تمجید لباسش را بگوید، چه بسا اینکه فقیری بشنود و توان خریداری  آن را نداشته باشد. این است فقه و اخلاق شیعی!

حضرت امیر(ع) می فرماید شیعه ما نیست آنکه لباسی را برای تفاخر بر تن نماید. فخر فروشی کند، مانور تجمل و ثروت بدهد. بر شیعه خالص حرام است که در میان فقرا با لباسی بالاتر از سطح متوسط ظاهر شود. حالا این لباس معانی دیگری هم دارد... لباسُ تقوا ذالک خَیر ... بهترین لباس لباس تقواست ... وای بر کسی که با تقوایش بر دیگران فخر بفروشد، یا اینکه، همسران شما لباس های شما هستند ... شیعه آن کسی را که شب عروسیش توی خیابان ها مانور می دهد را طرد می کند. چه برسد به آنکه بر زن و شوهر و مال و تعداد فرزند، خاندان ،اصالت و نژاد و ...  بر دیگران فخر فروشی کند. این است رعایت عدالت در حق احساس و دل دیگران، در نگاه بزرگان شیعه!

ببینید، چقدر ظراف دارد این فقه. چقدر موشکافانه است این مکتب. حالا چطور کسی که خودش را عدالتخواه می داند، عدالت را در جنبه های فردی خویش رعایت نکند و آنوقت می تواند دم از منش علوی بزند.

خدا را شکر میکنم که این خصایص حسنه در بین بچه های عدالتخواه روشن و بارز است. دوستانی که اگر  چه بسیاری بر منش و رفتار سیاسی آنها نقد دارند، امّا هیچکس نتوانسته اخلاق مداری و صبر آنان را زیر سوال ببرد. جوانمردی و شرح صدر آنان را مورد خدشه قرار دهد. در حقیقت علت بزرگ شدن و بلند شدن گفتمان ناب اسلام شیعی از این تریبون همین بوده و هست. که از خداوند توفیق روز افزون آن و همچنین پناه دادن از شر نفوسمان را خواستارم.  متاسفانه برخی می خواهند این ابتکار بزرگ و این امتیاز نایاب را مورد صدمه و لطمه قرار دهند که ناکام خواهند شد ان شاالله.

چند مدت اخیر فضای سیاسی شهر بیش از پیش مزین به این رذالت ها شده است. عدم رعایت تقوی و رعایت انصاف در حق مخالفین و منتقدین.  جدیدا وبلاگی راه انداخته اند که به اقای حائری بهتان های نامربوط زده اند، آمده اند و گفته اند که این کار بچه های عدالتخواه است. کار فلانی و فلانی است.

 خیلی رسمی و بدون شرم، می گوید برای اینکه عدالتخواهان را رسوا کنیم و این همه تهمت را نثارشان کنیم، به قرآن استخاره کرده ایم. پناه بر خدا می برم از این همه جهل. برای ارتکاب به گناه از خداوند طلب خیر می کنند. برای خیانت به نفس خویش، برای دروغ گفتن استخاره می کنند. کلی توهین می کنند، بهتان می بندند و هر چه می خواهند می نویسند، بعد زیرش می نویسند، ولعاقبه للمتقین ... پناه می برم به خدا، که شیطان چطور اعمال زشت برخی را زینت می کند. رنگ قرآن و استخاره می زنند، رنگ تقوا و دینمداری می زنند. خوب مثل مرد بگو خودم به این نتیجه رسیدم،‌خودم تصمیم به عمل گرفتم،‌ چرا از دین مایه می گذاری؟

آن کسی که داعیه دار اصلاح است، داعیه دار کار اجتماعی و زندگی جهادی است، داعیه دار ولایت و رهبری است، چطور جرأت می کند این حرف های سنگین را به زبان بیاورد بدون آنکه کوچکترین توجهی به آنچه که می گوید و می نویسد بکنند. بدون اینکه عدالت را اول در حق نفس خویش عملی کرده باشد.

------------------------------------------------------------------

بعد نوشت:

بنا بر فضای مسموم سیاسی که در شهر پیش آمده، و همچنین مشورت های صورت گرفته با دیگر دوستان ، و اینکه قول و نقل های بسیاری به اسم مجمع دانشجویان عدالتخواه از سوی اشخاص بسیاری نقل می گردد، اینجانب به عنوان دبیر این تشکیلات ضمن ابراز تقدیر و تشکر از دوستانی که برای رفع شبهات پیش آمده اقدام کرده اند، اعلام می کنم که  از این به بعد، پاسخگویی به سوالات دیگران و رفع شبهات آنان پیرامون فعالیت عدالتخواهان فقط از طرف شخص بنده مورد وثوق بوده و نقل و قول دیگران به معنی موضع این مجمع نمی باشد.

برخی می خواهند ما از اهدافمان غافل و به دفاع از خودمان بپردازیم. بنده اعلام میکنم که ما هیچگاه چنین کاری نکرده و نمی کنیم. نگاه ما رو به جلوست و اهداف ما متعالی تر از آن که بخواهیم وقتی صرف جواب دادن به برخی حرف و حدیث ها در مورد شخص خودمان  کنیم. اصلا شأن ما در این نیست. همت ما و دوستان ما وجبهه ای که در آن سنگر داریم بنا به دستور امام(ره) نگاهی جهانی است نه مقطعی و فردی. در صورتی هم که شبهه ای پیش بیاید، شخص بنده ، با مشورت با دوستان به آن پاسخ خواهم گفت.

 

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۰ ، ۱۰:۰۷
سلمان کدیور

 

جلسه این هفته مجمع دانشجویان عدالتخواه،‌ امروز،‌ رأس ساعت ١٧ در حرم شهدای گمنام دانشگاه شیراز برگزار خواهد شد.

موضوعات جلسه:

- نقش عدالت فردی در اخلاق عدالتخواهی

- برنامه آینده مجمع برای تحولات استانی - کشوری

- نقد و آسیب شناسی عملکردهای گذشته عدالتخواهان

حضور اعضای قدیم و جدید مجمع( خواهران و برادران) در جلسه الزامی می باشد

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۰ ، ۱۵:۰۵
سلمان کدیور

چند مدت پیش مقاله ای نوشته بودم تحت عنوان از عدالت فردی تا گذر از میدان مین. در این مقاله مقوله عدالت و رسالت عدالتخواهان را گذر دادن انقلاب اسلامی از دو میدان مین عنوان کردم. میادین مین تحجر و تجدد.

امّا امروز باید بگویم که  دشمن موفق شده است میدان نبرد جدیدی را در مقابل ما احداث کند و قسمت بزرگی از پیاده نظام های خود را در این جبهه  سازمان دهی نماید.

در میدان نبرد جدید آنچه تحلیل را بسیار سخت و سطح درگیری را عمیق می نماید عدم صف بندی جناحی هم در بعد نظر و هم در بعد عمل است. در این جبهه صف بندی ها کامل متلاشی شده یا در حال متلاشی شدن می باشد.

در پیچیدگی این میدان همین بس که از درون جریانی ضد فتنه، فتنه ای بزرگتر رشد و بسط داده شد. یعنی ما برای نابودی یک فتنه و خنثی سازی عملکردهایش  یک رأی خاص به صندوق ها انداختیم و حالا از دل همان آراء، جریانی  با شدت انحراف بیشتری متولد شده است.

حداقل خسارت این فتنه،  ایجاد شکاف میان خودی هاست. منظورم از خودی ها همان جریانی است که در فتنه پس از انتخابات یک نظر و عمل را برگزید و حالا مثل کسی که سر کلاف را گم کرده باشد خوب نمی تواند سر رشته عبور از بحران را دریابد. نکته بارز آنها هم اختلاف در تفسیر نظرات رهبری است. یعنی شما می بینید مثلا بین 3 نفر از بچه حزب الهی که در جریان فتنه پس از انتخابات یک عملکرد داشتند، حالا سه نوع نگاه و تحلیل ایجاد شده. سه نوع نگاه همگی معطوف و منتسب به نگاه رهبری.

 اگر مصداق این امر را بخواهید بدانید این است که هم اکنون شخصی به بزرگی و موجهی آیت الله مصباح، بین جریان خودی و ضد فتنه ،منتقد پیدا کرده است. این یعنی شکاف. اینجاست که باید نگران بود و بزرگی میدان نبردی را که روی خواهد داد را باید درک کرد.

علت چیست؟. علت آن است که جریان مذکور به شدت خلط حق و باطل دارد. شدت این امر بسیار بسیار بالاتر از حوادث گذشته است. در حوادث گذشته هر چند فضا غبار آلود بود امّا در جبهه خودی، از ارشادات رهبری تفسیرهای گوناگون ارائه نمی شد. هر کس که آنها را فصل الخطاب دید با سلامت از آزمایش بیرون آمد. امّا حالا اینطور نیست. اگر خوب تحلیل نکنید از ارشادات رهبری تفسیری ساخته می شود که خلاف رای و نظر ایشان است. یعنی شما یک فضای مه آلودی را متصور شوید که فقط می توانید چند متر پیش پای خودتان را ببینید و برایش برنامه ریزی کنید.

 این جریان از طرفی خودش را به حمایت های رهبری از دولت وصل کرده و از طرف دیگر با تریبون انقلاب و اسلام با مخاطبینش برخورد نموده است. توانسته تئوریک های فکری خودش را رنگ اسلام ناب  دهد. حتی صبغه عاشورایی به مبانیش بدهد. یعنی تصرف در مفاهیم بنیادی انقلاب. فتنه گذشته سعی در نابودی جمهوریت نظام با تکیه بر اشرافیت را داشت امّا این فتنه سعی در نابودی انقلاب اسلامی با تکیه بر جعل آن را دارد.

بگذارید واضحتر بگویم. جریان متجدد که خودش را در قالب فتنه 88 نشان داد، برای زدن مفهوم ولایت مطلقه فقیه از نظریات  و مبانی غربی و دموکراتیک مثل جامعه مدنی یا عقلانیت اجتماعی سود می برد. امّا جریان جدید خیر. برای حذف و زیر سوال بردن ولایت مطلقه فقیه، از نظریه امامت که سر منشأ همین نظریه است، استفاده می کند. یعنی دست به جعل یک مفهوم از مفاهیم بنیادی انقلاب اسلامی می زند. ادعا می کند که ما با خود امام عصر(عج) در ارتباطیم و لزومی ندارد در همه زمینه ها از ولی فقیه تبعیت کنیم. در سخنرانی هایش در یک لفافه مشکوک می گوید : " کشور را امام زمام(عج) اداره می کند"!

با این تفاسیر باید در سه میدان  جنگید. میدان نبرد با متحجرین، متجددین وجبهه جدید متصرفین. جبهه ای که سعی در دخل و تصرف در مبانی انقلاب را دارد.

همین طیف، یک  اتاق فکر در روحانیت تشکیل داده  به نام جامعه وُعاظ ولایی. این گروه در وهله اول با وابسته کردن حوزه های علمیه به اقتصاد دولتی، قصد حکومتی کردن روحانیت را دارد. کما اینکه در این راه موفق هم بوده. با توزیع پول میان طلاب و ارائه طرح هایی که شهریه طلبه ها را دولت پرداخت کند و امثالهم. این بزرگترین خطری است که روحانیت تشیع را در طول حیاتش مورد تهدید قرار داده است.  چرا که روحانیت تشیع( خلاف تسنن) مستقل از حکومت طراحی شده و حیات اقتصادی اش از طریق مردم ( سهم امام ) تامین می شود تا از تشکیل روحانیت درباری متملق جلوگیری به عمل آید. دنیازدگی روحانیت تنها عاملی است که توانایی زمین گیر کردن آن را دارد.

این طیف رسالتش نفوذ در روحانیت و ارائه تعریف جدیدی از اسلام است با همان تئوری تصرف و جعل. اسمش را گذاشته اسلام ایرانی. مبانیش را به عاشورا و اسلام ناب متصل می کند، امّا در حقیقت یک جعل از اسلام آمریکایی است. فقط رنگ  و اصطلاح را تغییر داده.

در مطالعاتم به کانونی برخورده ام با همین شاخصه ها. یک گروه تشکیلاتی سری به نام " اخوان الصفا". این گروه در زمان عباسیان توسط برخی از دانشمندان ایرانی در بصره شکل گرفت  که تخصصش جعل بود. البته با تکیه بر فلسفه یونان باستان و اندیشه های فیثاقورثی ارسطویی. می آمد مفاهیم فراماسونری را با اسلام خلط می کرد و یک تعریف فلسفی اسلامی از آن رائه می داده. پیرامون این گروه بیشتر خواهم نوشت، امّا قصدم این بود که بگویم این مدل جعل و تصرف بی سابقه هم نبوده. اگر آنها را خوب رد گیری کنیم بهتر می توانیم مدل عمل و ضد عمل آنها را برسی  و در فضای کنونی علیه آنها دست به پاتک بزنیم.

همانطور که گفتم شاخصه فتنه جدید بهم خوردن صف بندی هاست. شما می بینید که شق عظیمی از منافقین و غرب از این گروهک در لفافه حمایت کرده اند. دسته ای از جریان جنبش سبز در حال بیعت با آنها هستند و خیلی صریح برای انتخابات آینده ریاست جمهوری برای ائتلاف با آنها ابراز تمایل کرده اند.

 حالا این جریان را کنار جریانی بگذارید که با عَلم کردن سید حسن خمینی به میدان خواهد آمد. که از این گروه هم غرب به شدت حمایت خواهد کرد. چرا که تئوری این گروه نیز زدن انقلاب اسلامی به اسم امام خمینی(ره) است.

دو جریان مثل لبه های قیچی، در جهات مختلف و به ظاهر متضاد به انقلاب حمله خواهند برد. یک لبه به امام خامنه ای (روحی له الفدا) خودش را متصل می کند و جریان دیگر به امام خمینی(ره). انچه هم مبرهن است دست عوامل شبکه پنهان ماسونری در پشت پرده هر دو جریان است. حالا تصورش را بکنید این که حضرت امام( روحی له الفدا) می فرماید فتنه بزرگ یعنی چه!

خوب، حالا نگاهی به جبهه خودی ها می اندازیم. خودی هایی که با این عملشان(که بی عملی است)، قطعا در این طوفان مثل یک کاه به قهقرا خواهند رفت. متاسفانه آنهایی هم که داعیه دلسوزی دارند نشسته اند تا اتفاق بیفتد، فتنه رخ دهد، سپس مثل مورچه هایی که آب به لانشان راه پیدا کرده تو سر و کله خودشان بزنند و کاسه چه کنم چه کنم به دست بگیرند.

خیلی ها هم در این جبهه توهم زده اند. آنقدر به خودشان مغرورند که  خودشان را بی نیاز از هر گونه بازبینی می بینند.

 

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۰ ، ۱۰:۰۴
سلمان کدیور

 

ضرباتی که گروهک انحرافی در روزهای اخیر با دستگیری افرادی همچون عباس غفاری ، علی یعقوبی ، پریوش سطوتی ، عباس امیری فر و بازجویی از سرکردگان خود خورده است، پیامدهای بسیار جدی داشته و دارد. اوج گیری تهدیدات خارجی در هفته گذشته مانند سخنان تند نخست وزیر انگلیس و رئیس جمهور آمریکا و مطرح کردن ادعای دخالت ایران در حادثه 11 سپتامبر نشان میدهد که نوعی ارتباط میان حوادث داخلی و سرویس های اطلاعاتی غرب وجود دارد.

 این تهدیدات ثابت میکند که قدرت های غربی به دلیل ضربات اطلاعاتی اخیر ، سنگرهای مهمی را از دست داده و یا در شرف از دست دادن هستند و بخشی از نقشه های پیچیده آنان خنثی یا در معرض خنثی شدن است، لذا به نظر میرسد سرویس های اطلاعاتی غرب به دنبال آن هستند که نگاه ها و تمرکز نیروهای انقلاب را از گروهک انحرافی منحرف کرده و فضایی برای نجات آنها ایجاد نمایند.

از سوی دیگر شبکه های VOA , BBC Persian و شبکه روزنامه نگاران وابسته به سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) مانند مسعود بهنود ، اکبر گنجی ، علیرضا نوری زاد ، محسن سازگارا ، علی کشتگر و.... با تمام توان در حال دفاع از این گروهک انحرافی می باشند. این همه نشانگر آن است که گروهک انحرافی تنها نیست و به شبکه گسترده ای از عوامل نفوذی و سرویس های اطلاعاتی بیگانه متصل و متکی است.

 ساده لوحانه است که راس این شبکه مخوف را آقای "م" بدانیم، او نیز عضوی از این شبکه است.

 این شبکه پیچیده قطعا دارای بخشهای سیاسی ، فرهنگی ، امنیتی ، اطلاعاتی ، مالی و اقتصادی است، لذا دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی ما باید متلاشی کردن این شبکه را هدف خود قرار دهند.

 این شبکه قطعاً فراجناحی است و نباید نگاه سیاسی و جناحی به آن داشت ، نفوذی های این باند مخوف در تمامی دسته جات و گروه های سیاسی حضور دارند.

لذا با توجه به ضربه مهلک و بسیار حساب شده ای که به این شبکه و گروهک انحرافی وارد آمده، امکان هرگونه عملیات خرابکارانه و ایجاد بحران توسط این شبکه در روزهای آینده به منظور تلاش برای منحرف کردن نگاه ها و نظرها از خودشان وجود دارد.

به نقل از : سایت شخصی حسین قاسمی

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۰ ، ۰۸:۰۲
سلمان کدیور

داستان شیعه داستان عجیبی است. داستان اقلیت انگشت شماری که موفق می شوند بافت سیاسی اجتماعی حساسترین نقاط جهان را در طول تاریخ حیاتش به نفع خودش تغییر دهد. داستان مجاهدت های افراد گمنامی که هیچگاه در هیچ کتاب روایی یا تاریخی اسم و نشانی از آنها نیست امّا آثار حرکت و جهاد خالصانه اش را امروز به ثمر نشسته است.

مدتی است که موازی با مطالعه در باب نحوه تشکیلات های مخفی یهود، به کنکاش پیرامون نحوه قدرت یافتن تشیع عثنی عشری در ایران پرداخته ام و به نتایج بسیار جالب و در خور توجهبی رسیده ام.

علت اینکه دو مکتب( یهود و تشیع) را همزمان با هم  مورد کنکاش قرار داده ام شباهت های تاریخی در میان این دو است. تاریخ  تشیع همانند تاریخ یهود دارای فراز و نشسب های بسیار است. شاید بگویید تمام ادیان و مکاتب اینطورند و در طول حیاتشان دستخوش حوادث بسیار گشته اند و این نکته جدیدی نیست. درست است تمامی مکاتب  چنین بوده اند امّا یهودیت و تشیع مدل هایی فوق العاده خاص هستند.

مهمترین خصیصه ای که این دو را متمایز کرده کنش و واکنش های این دو دسته در قبال تغیرات محیطی و بحران های اجتماعی سیاسی محیط  پیرامون است. یهود و تشیع بر خلاف ادیان و مکاتب دیگر علاوه بر اینکه به خوبی توانستند تشکیلات و اصالت های خویش را حفظ کنند؛ در برهه هایی از تاریخ موفق به ایجاد گردنه های بزرگی در تاریخ بشریت شده اند. گردنه هایی به نفع حیات سیاسی اجتماعی خویش.

هر چند تعالم آخرالزمانی  یا حکومت واحد بر جهان هستی بابی است که تمامی ادیان و مکاتب به آن پرداخته اند، امّا هیچکدام به صبغه یهودیت  و تشیع نیست. این دو مکتب خلاف مکاتب دیگر که موضعی انفعالی دارند، مدعی حکومت بر تمامی زمین هستند و به شدت برای رسیدن به این امر تلاش کرده  و هم اکنون نیز دسترسی به این آرمان برنامه عملی و نظری دارند.

امّا علارغم تشابه مذکور این دو در بنیان های فکری نظری خویش به شدت در تضاد هم یا به عبارت دیگر دشمنان سرسخت هم هستند. در حقیقت باید گفت که یهود پیش از ظهور تشیع برای نیل به دستیابی بر حکومت جهان تقریبا بی رقیب بود. این مکتب توانسته بود تمامی ادیان و نحله های توحیدی را به نحوی منحرف و در برهه ای منهدم سازد، سناریویی که علارغم تلاش های بسیار بر روی تشیع موفق عمل نکرد. علت اصلی آن  چیزی جز تشکیلات مخفی شیعه نبود.

وجه شباهت دیگر این دو مکتب همین امر است. وجود تشکیلات مخفی. یهود با تکیه بر همین گروه ها که امروزه ماسونری نامیده می شوند به موفقیت های بزرگی دست یافت، امری که حیات شیعه را نیز ضامن گشت.

در این میان تشیع اثنی عشری را باید بسیار قدرتمند تر از یهود دانست. این نکته را نه بر حسب تعصب شیعه گری خودم بلکه به استناد تاریخ می گویم. شیعه با استفاده از تشکیلات مخفی خود و نفوذ در میان حکومت ها و درباریان و تکیه بر فعالیت های فرهنگی و ترویج منش سیاسی خویش توانست در عرض کمتر از  1300 سال دوران مخفی خویش را سپری و با تاسیس حکومت بسیار مقتدر ( صفویه ) در ایران به حیات خویش رسمیت ببخشد، امری که یهود در تاریخ بیش از 2500 ساله خویش به تازگی  با تشکیل کشور جعلی اسرائیل هنوز به آن دسترسی کامل پیدا نکرده است.

نکته قابل توجه دیگر در برد فکری و نظری تشیع هسته اولیه تشکیل آن بوده است. بنا به تصریح مورخان، متکلمان و فِرَق شناسان، شیعه در ابتدا شامل چهار نفر، یعنی : " سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود کندی و عمار یاسر بود. توجه به این اصل و اینکه یهود همان ابتدای عمل از یک قوم بیش از چندین هزار نفره متشکل گشته بود،  می تواند به قدرت فوق العاده تعالیم شیعی اشاره کند.

همانطور که اشاره کردم وجه موفقیت این دو مکتب در تشکیلات مخفی آنان بوده است. این تشکیلات ها گمنام و بسیار سری عمل می کرده اند و به تدریج سبب تغییرات شگرف در محیط پیرامون شده اند. امّا تفاوت این دو مدل تشکیلات مخفی در چیست؟. تفاوت این دو تشکیلات در مدل تبلیغ و تروج عقیده و فکر است . تشکیلات مخفی یهود با تکیه بر اصل " تئوری توطئه و انهدام از درون حکومت ها "  عمل کرده و تشکیلات شیعی بر اصل " دکترین دگرگونی و انقلاب با تکیه بر فرهنگ عاشورا " عمل نموده است.

مولف کتاب تاریخ سیاسی شیعیان عثنی عشری در ایران، پیرامون حیات سیاسی فرهنگ تشیع عثنی عشری در عصر غزنویان (که به شیعه کشی شهره بوده اند) چنین می نویسد :

مسعود غزنوی، در سال 422 ه . ق حسنک وزیر را که در جانشینی محمود(غزنوی)، طرف محمد، برادرش را گرفته بود، به اتهام کهنه ارتباط فاطمیان منسوب ساخت و با صحنه ای ساختگی  او را به قتل رساند. حسنک وزیر در پای دار گفت: " بر دار کشند یا جز دار، که بزرگتر از حسین علی نیم ". (و همچنین تاریخ بیهقی، ص 184) . نهضت امام حسین(ع) علیه حکام ظالم و مظلومیت او، الگو و داعیه عدالت خواهی معتقدان و مظلومان تاریخ در قرون بعد تا کنون بوده است.

تشکیلات مخفی شیعه هرچند با تکیه بر اصل مترقی " تقیّه " عمل می نمود امّا تحت شدیدترین فشارهای سیاسی اجتماعی هیچگاه از عقاید خود کوتاه نیامد و لحظه ای از اصول خود عقب ننشست به طوری که  کسانی که حتی به ائمه اطهار( س ) جسارت می کردند را به سزای عمل خویش می رساندند.  

" ... در سال 439 ه . ق ( سلجوقیان ) فقیه « احمد الو الو الجی » بین مرو و سرخس کشته شد. " او از بزرگان فقهای حنفی بود، الا این که در مورد ائمه و علمای شیعه بسیار بد زبان بود " (همان ص 180 و همچنین الکامل فی التاریخ، ج 10. ص 21 ).

 

------------------------------------------------------------

بعد نوشت :

راستش هدفم از نوشتن این مقاله  این بود که مدل تشکیلاتی مخفی شیعی را کالبد شکافی کنم تا بتوانم از دل آن یک تشکیلات با همان مشخصات در فضای کنونی کشور متصور و همچنین تشکیلات فشل کنونی خودمان را آسیب شناسی نمایم امّا مثل اینکه بحث به قهقرا رفت. فقط همین را می دانم که ما باید به اصالت تشکیلاتی خودمان برگردیم تا بتوانیم قوی عمل کنیم. در این مورد حرف برای گفتن زیاد دارم که اگر عمر باقی بود خواهم نوشت.

 

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۰:۳۱
سلمان کدیور

 معرفی کتاب : نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران

 دانشگاه شیراز بر اساس اصل 4 ترومن در سال 1330 با نظام آموزشی آمریکایی به ریاست دکتر ذبیح‌الله قربان١ عضو لژ فراماسونری حافظ ،‌ تأسیس شد و فراماسونرها و اعضای این سازمانها بودند.

در فصل هشتم با مروری بر تاریخچه‌ی نظام آموزش و پرورش در ایران،‌ عملکرد آن را چنین میخوانیم:‌ سازمانی که با قدرت متمرکز مشارکت مردم و گروههای اجتماعی را به حداقل میرساند در نظام انتقال معلومات یکطرفه ،‌ جلوی خلاقیت فکری را میگیرد امکانات آن به طور ناموزون میان شهر و روستا توزیع می‌شود. با نیازهای عمومی اقتصاد کشور هیچ هماهنگی ندارد و در امر تربیت معلم و بکارگیری روش‌های جدید آموزشی هم هیچ اهتمامی ندارد.

نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی در 248 صفحه توسط محمد حسن طباطبایی به انضمام اسناد و تصاویر با یک مقدمه از ناشر و پیشگفتار مؤلف در نه فصل نوشته شده است. نویسنده در کتاب خود سعی کرده است با تشریح اهداف واقعی فراماسونری و با استناد به مدارک موجود یکی از علتهای اساسی ضعف نظام مدیریتی (اعم از علم مدیریت به معنای عام و مدیرت آموزش و فرهنگی و فرهنگ به معنای خاص)‌ و در نتیجه عقب ماندگی کشور را تبیین نماید.

مطابق دیدگاه نویسنده باید گفت که انتخاب حساس نهاد فرهنگ و عامل نیروی انسانی متخصص توسط فراماسونری،‌ این نظام را به مثابه‌ی جنبش نرم افزاری تقویت کرده تا ابتدا در راستای اهداف اقتصادی و سپس سیاسی زمینه‌ی وابستگی هر چه بیشتر کشورهای پیرامون فراهم آید و در نتیجه با جابجایی اهداف صوری فراماسونری در انواع قالب‌های نوع دوستی و انسان دوستی با اهداف اصلی آن، خواستها،‌ نیاز و آرزوهای دینی و ملی از حرکت بازایستد.

به این ترتیب نویسنده ابتدا برای فهم محتوا ابتدا به سراغ تاریخچه‌‌ی فراماسونری در جهان رفته و در ایران نقطه‌ی عزیمت آن را با سفر غیر رسمی سر هاردفورد جونز در سال 1804 به ایران همزمان دانسته است. عسگرخان افشار، ‌نماینده‌ فتحعلی شاه نیز نخستین ایرانی‌ابود که به یکی از لژهای وابسته به انگلیس پیوست. و به تبع پیوستن دیگران به این جریان ،‌ نقش فراماسونری در وقوع انقلاب مشروطه نیز رقم زده شد.

در فصل دوم کتاب با مرور قسمت‌هایی از متن سخنرانی دو تن از اساتید دانشگاه به نامه‌ای:‌ دکتر هومن و دکتر سیامک فرزاد و تعدادی اسناد دیگر با تفکرات فراماسونری آشنا می‌شویم و علاوه بر آن در 12 بند،‌ ویژگی‌های آن را میخوانیم.

 صهیونیسم از جمله‌ی این 12 ویژگی ست که به عنوان ایدئولوژی حاکم بر تمام لژهای فراماسونری جهان شناخته شده است. این اصل بیان می‌دارد که صهیونیسم بین المللی با فراماسونری بین المللی یکی گردیده و از آن به منزله‌ی بازرسی سیاسی و فرهنگی استفاده می‌شود.

 در فصل سوم سازمان جهانی روتاری و باشگاههای لانیز به عنوان سازمانهای وابسته به فراماسونری شناخته می‌شوند.

 در صفحه 53 درباره‌ی سازمان روتاری میخوانیم : "‌ روتاری بنا به تعریف مؤسسات آن به مفهوم چرخ‌های دوار یک کارخانه‌ی بهم پیوسته است که با چرخش هردنده،‌ چرخ دنده‌ی ،‌چرخ دنده‌ی دیگر نیز به حرکت در می‌آید و در نتیجه کل سیستم متحرک میشود با این تعبیر کلوپ روتاری بین المللی به دنبال ایجاد یک نظام بهم پیوسته و متشکل جهانی است که با اراده و حرکت دندانه‌های کلوپ مادر تمام این سیستم جهانی منافع غرب به حرکت درآید. "

 تاریخچه‌ی روتاری در ایران نیز به این ترتیب شرح داده شده است:" در اواخر سال 1332 یکی از روتارین‌های آمریکایی به نام دکتر کراتس به ایران آمد تا برای تشکیل کلوپ‌های روتاری در ایران وارد عمل شود.

 او سرانجام توانست به واسطه‌ی هادی امیرابراهیمی که یکی از سرمایه داران بود. با دکتر جهانشاه صالح استاد دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه تهران و وزیر بهداری و سناتور مصطفی تجدد مالک و مدیر عامل بانک بازرگانی اران و سناتور عباس مسعودی مالک و مدیر مؤسسه‌ی اطلاعات تماس حاصل کرده و نخستین کلوپ روتاری را در ایران تشکیل دهد.

 بعد از کراتس یکی از اعضای "‌ انجمن دوستداران اویکایی خاورمیانه " به نام چارلز کولاک از بیروت وارد تهران شد و با دعوت از بعضی از سرمایه‌داران مانند ثابت پاسال ٢،‌لطف‌الله حی ،‌ قاسم لاجوردی و استادان دانشگاه مانند دکتر جهانشاه صالح ودکتر نجم‌آبادی استاد دیگر دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه تهران و دیگران کلوپ روتاری تهران را در سال 1335 افتتاح کرد. این کلوپ کار خود را در پارک هتل تهران آغاز کرد. اولین رئیس این کلوپ دکتر جهانشاه صالح بود.

 با پایان گرفتن انتخابات نخستین هیأت مدیره‌ی کلوپ روتاری تهران ، رضا رزم‌آرا دبیر کلوپ روتاری تهران اساسنامه‌ای روتاری بین الملی را به زبان فارسی ترجمه کرد... "

 بیانات مزبور سرگذشت شگل گیری روتاری در ایران را حکایت می کند که درصفحات 59 و 60 کتاب آنها را میخوانیم . اما باشگاهای لانیز یکی دیگر از بزرگترین سازمانهای وابسته به فراماسونری که به قلم طباطبایی یک شعبه از آن در پانزدهم فرودین 1336 در ایران افتتاح شد – با این هدف ظاهری تأسیس شدند: گسترش نوع دوستی،‌ حمایت از حقوق بشر و کمک به انسانهای ستم کشیده ولی در خفا اهدافشان همانند لژهای فراماسونری و کلوپهای روتاری است و آن برقراری جامعه‌ی جهانی و حکومت جهانی می‌باشد.

 طباطبایی درباره‌ی نحوه‌ی فعالیت این باشگاهها می‌نویسد‌: باشگاههای لاینز فعالیت زیادی در میان جوانان و دانشجویان داشتند و سعی می‌کردند که آنها را به سوی خود کشیده و کنترل کند. یکی از برنامه‌ها آن‌ها نفوذ در اردوهای ملی دانشجویان بود که سرانجام موفق شدند مسئولیت‌ هماهنگی اردوهای عمران ملی دانشجویان را به دست گیرند.

 در ادامه دکتر محمد علی احمدی ‌؛‌ استاد دانشکده‌ی علوم اداری دانشگاه تهران و مدرسه‌ی عالی حسابداری و مؤسسه‌ی علوم بانکی را به عنوان مسئول هماهنگی اردوی عمران ملی دانشجویان معرفی می‌کند.

 انجمن سقراط نیز یکی از انجمن‌هایی محسوب می‌شد که با واسطه‌ی باشگاه لانیز به لژ بزرگ فراماسونری ایران متصل می‌شد. به گفته‌ی طباطبایی جوانان توسط این انجمن جذب می‌شدندو به ظاهر درباره‌ی علم و ادبیات بحث می‌کردند.

 انجمن تسلیح اخلاقی و جمعیت برادری جهانی نیز دو انجمن دیگری بودند که در راستای اهداف فراماسونری در ایران فعالیت می‌کردندو طباطبایی نام برخی از اعضای آن را که همگی از اساتید دانشگاه تهران بودند. ذکر کرده است.

 در فصل چهارم ،‌ طباطبایی ضمن ارائه تعریف از علم " مدیریت "‌ با مقایسه‌ی نظام مدیریت نهادهای آموزشی – فرهنگی ژاپن نتیجه می‌گیرد "‌ مدیرانی که در رأس دانشگاه‌های ایرانی قرا رگرفته بودند هدفشان در ابتدا برآوردن اهداف سازمان فراماسونری ود. یعنی وابسته کردن هر چه بیشتر کشور به غرب و انقلاب آموزشی سال 46 نیز هیچ تغییری بوجود نیاورد بلکه جالب قرآن که "‌ گردانندگی آموزشی عالی ایران بعد از انقلاب آموزشی هم در دست فراماسونرها و روتارین‌ها باقی ماند و افرادی مانند دکتر فرهنگ مهر ؛ رئیس دانشگاه شیراز و عضو لژ فراماسونری حافظ و دکتر جهانشاه صالح ؛‌رئیس دانشگاه تهران و عضو کلوپ روتاری مأمور شدند تا کیفیت آموزشی را بالا ببرند و برنامه ریزی دانشگاهها را در خدمت توسعه کشور قرار دهند.

 نویسنده سپس با برشمردن‌ 4 الگوی رایج در نظام مدیریت آموزشی و فرهنگ، ‌سبک مدیریت قبل از انقلاب اسلامی و آمرانه توقیف میکند. سبکی که افراد تصور میکنند زیردست بی‌مسئول هستند و نظارت بر جزیی ترین اعمال آنها امری بدیهی‌ست . لذا در چنین سبکی استعدادها سرکوب می‌شود. طباطبایی بهترین سبک را مشارکتی عنوان کرده است چرا که از دید او مشارکت ،‌انگیزه ها را بهبود می‌بخشد و کارکنان احساس می‌کنند که مقبولیت بیشتری دارند. البته طباطبایی این را هم ذکر می کند را مشارکت فرد در یک سازمان یا نهاد وقتی معنادار است که هم اهداف فرد مشخص شده باشد و هم اهداف سازمان به زعم وی فرد وقتی ببیند که سازمان جایگاهی برای او در نظر نگرفته است و توانایی ایفای نقش هایی را ه باید بیافزایند ندارند و یا وقتی ببیند متوقف شده است و افرد دیگر از او پیشی می‌گیرند . مسلما رغبتی به مشارکت نخواهد داشت.

 طباطبایی در پایان این فصل تناسب شیوه‌های مدیریت با فرهنگ جامعه را ضروری می‌داند در بند دوم نتیجه‌گیری خود می‌گوید"‌چون یکی از اهداف اصلی سازمان فراماسونری،‌ ایجاد حکومت جهان، ‌یعنی حکومت است که آمریکا و دیگر کشورهای غربی در مرکز آن قرار گرفته و بقیه‌ی کشورها در پیرامون آن جای داده شوند لذا با مسط شدن مدیران فراماسونری بر نهادهای آموزشی و فرهنگی هرگونه برنامه‌ریزی باید به گونه‌ای صورت گیرد که هدف موفق را عمل سازد و اگر چنین نشود اصلی مهم از اصول فراماسونری زیر پا گذاشته شده را آن هم از نظر لژیک خیانت بزرگ محسوب می‌شود.

 در فصل پنجم طباطبایی الگوهای پیشنهادی مدیریت فراماسونری را بر اساس جهان بینی و ایدئولوژی فراماسونری کاملا اقتضایی عنوان می‌کند. مدیریت در نظم فراماسونری کاملا ذاتی و فطری مغایر با علم مدیریت است.

 در این فصل با بازخوانی متن سخنرانی یکی از اساتید دانشگاه تهران و روتارین معروف به نام سرابی ،‌ سر نتیجه در صفحه‌ی 97 کتاب مستند شده است:‌

 ١. فعالیت و تبلیغ برای گسترش بخش خصوصی ایران بدون در نظر گرفتن تفاوت کیفی بین بخش سرمایداری در کشورهای پیشرفته‌ی غرب با بخش سرمایه‌گذاری در کشورهای پیشرفته‌ی غرب با بخش سرمایه‌گذاری در کشورهای جهان سوم

 2. تفاوتی که بین سرمایه‌داری قرن 19 با سرمایه‌داری قرن بیستم در غرب وجود دارد آن است که د رقرن بیستم در غرب وجود دارد آن است که در قرن بیستم مدیریت از سرمایه جدا شده و این مدیران هستند که سرمایه را به گردش در می‌آورند در حالی که در کشورهای جهان سوم دارنده‌ی سرمایه هم خود مدیر بوده و هم مهم ترین تصمیم گیرنده است.

 3. روی کار آمدن فراماسونرها در سطح کلان مدیریتی و تصمیم‌گیری‌های سرنوشت ساز توسط آن‌ها در هر سه قوه‌ی مقننه ،‌مجریه ،‌قضاییه در ایران در دهه چهل باعث هنوز هم وجود دارد و حتی توسط دولتمردان ایران تبلیغ می‌شود.

 نویسنده در این باب به عنوان مثال از فروش کارخانجات و شرکتهای دولتی به افراد پولدار نام می‌برد که هر کس در مزایده برنده شد. می‌تواند صاحب کارخانه و شرکت شود.

 مؤلف در این فصل به استناد به مدارک بیان می‌دارد که هر سه قوه‌ی مقننه مجریه و قضاییه تحت نفوذ شبکه‌ی فرماسونری بوده است و علاوه بر آن بهاییت هم با داشتن بسیار اصول مشترک با فراماسونری نقش به سزایی در برنامه ریزی وزارتخانه‌های ایران ایفا کرده است. در نتیجه با آن که ویژگی‌های طرح ریزی و تصمیم گیری در ایران و آمریکا یکسان بوده اما بکارگیری این شیوه‌ها در ایران این کشور را در حد یکی از کشورهای جهان وابسته به غرب تنزل داد.

 طباطبایی در فصل ششم پس از تشریح تاریخچه‌ی تأسیس دانشگاه تهران ،‌نام 40 تن از اعضای شورای سیاستگذاری دانشگاه تهران در دهه‌ی 40 را عنوان می‌کند. در صفحه 123 کتاب می‌خوانیم"‌ روش و سیاست لژهای فراماسونری در کشورهای جهان سوم از جمله ایران مبتنی بر شکار نخبگان سیاسی،‌ اقتصادی ،‌ فرهنگی و علمی می‌باشد. آن‌ها تلاش می کنند که با استحاله‌ی فرهنگ مذهبی که به عنوان فرهنگ جهانی و بین المللی معرفی می‌شد گام به گام کشور را وابسته‌ کنند و در قالب نظام آموشی و مواد درسی نسل را تربیت کنند که از هویت خود دور شود. "‌

 نویسنده در پایان این فصل با ارزیابی عملکرد تعدادی اساتید دانشگاه به این نتایج دست می‌یابد " با وجود گذشت بیش از 60 سال از تأسیس دانشگاه تهران هنوز هم در بسیاری از زمینه‌های علمی دنباله رو غرب هستیم.

 نتیجه‌ی اعمال مدیریت اعضای فراماسونری مسلط بر نهاد دانشگاه چیزی جز بی اعتبار کردن الگوهای رایج در مدیریت آموزشی و فرهنگی نیست و سوم آن که اهداف سازمان فرماسونری کلوپ‌های روتاری و باشگاههای لاینز سیاسی بوده ولی ظاهری صنفی دارند.

 در فصل هفتم نیز نویسنده به طور مختصر تاریخچه‌ی‌ تأسیس دانشگاه شیراز را بدین ترتیب مطرح می کند: دانشگاه شیراز بر اساس اصل 4 ترومن در سال 1330 با نظام آموزشی آمریکایی به ریاست دکتر ذبیح‌الله قربان عضو لژ فراماسونری حافظ ،‌ تأسیس شد و فراماسونرهای و اعضای این سازمانها بودند.

 در فصل هشتم با مروری بر تاریخچه‌ی نظام آموزش و پرورش در ایران،‌ عملکرد آن را چنین میخوانیم:‌ سازمانی که با قدرت متمرکز مشارکت مردم و گروههای اجتماعی را به حداقل میرساند در نظام انتقال معلومات یکطرفه ،‌ جلوی خلاقیت فکری را میگیرد امکانات آن به طور ناموزون میان شهر و روستا توزیع می‌شود. با نیازهای عمومی اقتصاد کشور هیچ هماهنگی ندارد و در امر تربیت معلم و بکارگیری روش‌های جدید آموزشی هم هیچ اهتمامی ندارد.

 نویسنده سپس گسیختگی فرهنگی و تعمیم الگوی واحد تحصیلی را دو پیامد از اجرای اصول جهان بینی و ایدئولوژی فراماسونری ها در آموزش و پرورش عنوان می کند و با مرور سخنرانی فرخ رو پارسا این مطلب را متذکر می‌شود که نظام برنامه ریزی و برنامه ریزی آموزشی در عمل از اهداف مطرح شده در سخنرانی پارسا علیرغم تصویر سازی افقهای مطلوب در ذهن کاملا به دور بوده است. و در پایان با برشمردن 17 عملکرد نادرست برای نظام آموزش و پرورش این سوال را مطرح می‌کند که چرا ایران با داشتن این همه امکانات بالقوه و بالفعل چنین وضعی پیدا کرده است و چرا ژاپن که اقدامات اصلاحی خود را 20 سال بعد از اقدامات امیرکبیر شروع کرده است.

 امروزه جزو صنعتی ترین کشورهاست؟‌ طباطبایی پاسخ سوال خود را چنین می‌دهد:‌ چون ارگان حکومتی در ایران یعنی قوای مجریه ،‌ مقننه و قضاییه ( از مشروطه به بعد) در دست فراماسونرها و روتارین‌ها بوده و آنها با برنامه ریزی‌ها و مدیریت خود چنین وضعی را به وجود آورده‌اند.

 نویسنده در پایان این فصل با بررسی نتایج برنامه ریزی آموزشی ( برنامه چهارم ) در دهه 40 عملکرد فرماسونرهایی چون فرخ‌رو پارسا دکتر رضا مظلومان و دکتر افقه را در نظام آموزش و پرورش بهتر روشن کرده است.

 طباطبایی در فصل نهم با استفاده از گزارشات ساواک سعی کرده است تا نقاط مبهم دیگری از فعالیت ماسون‌ها را روشن نماید و بنا به عقیده‌ی ساواک می‌نویسد"‌ فراماسونرها اکثرا از طبقه‌ی مرفه و مؤثر و رجال و سیاستمداران مملکت می‌باشند و در مواقع خاص و حساس غالبا این امکان را دارند که منشأ حوادث و دگرگونی‌های سیاسی در کشور شوند،‌ در حالی که علی‌الظاهر هیچ ردپایی از دخالت آنان در این گونه حوادث به جای نمی‌ماند "‌

 " بر اساس نظر ساواک،‌ فراماسونری بعد از آنکه در سال 1717 میلادی با تشکیل اولین اثر سیاسی و فلسفی در انگلستان از حالت تشکیلات صنفی بنایان آزاد به یک مکتب سیاسی و فلسفی تبدیل شد خیلی زود به صورت منشأ قدرت فوق العاده و مرکز اجتماع شخصیتهای درجه اول درآمد و تشکیلات خاص فراماسونری و لژها و محافل وابسته به آن در کلیه‌ی شئون اجتماعی کشورها به طوری رخنه نموده و مؤثر واقع شدند که اجتماعات سری لژها سرنوشت حکومت‌ها و رژیم‌ها و افراد به دست گرفته و بر حوادث و سیر تاریخ مسلط شدند.

 

---------------------------------------------------------------

بعد نوشت :

١-ذبیح الله قربان در سال 1282 در یک خانواده بهایی در شهر آباده به دنیا آمد. پدرش از اعضای سازمان ویکتوریا وابسته به تشکیلات جاسوسی6 I M در استان فارس، بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را تحت نظر و مراقبت شدید «لجنه»های بهائیان در شیراز گذراند و سپس با هدایت و اشاره محافل بهایی به لبنان رفت و دردانشگاه آمریکایی بیروت به تحصیل اشتغال ورزید.

" لجنه " نام یک اجتماع مذهبی در بهائیت است که جوانان را ضمن بردن به تفریح، تحت آموزش های مذهبی هم قرار می دهند و جمع آن لجنات است.
بیروت از این نظر برای «ذبیح الله قربان» انتخاب شده بود که به طور مداوم تحت مراقبت و تعالیم مربیان بهائیت باشد و راحت بتواند به شهرهای عکا و حیفا واقع در فلسطین اشغالی رفت و آمد کند و از تعلیمات «بیت العدل اعظم» بهره مند گردد.
ذبیح الله قربان در دوران تحصیل در بیروت به عضویت فراماسونری درآمد و پس از بازگشت به ایران به ریاست بیمارستانی که به نام «بهبودستان» ایجاد شده بود، برگزیده شد. او در این مسند اقداماتی در جهت گسترش غربزدگی و ترویج فرهنگ غربی انجام داد. ذبیح الله قربان در حوالی سال 1310 شمسی، چند سال قبل از اعلام رسمی کشف حجاب، درصدد برآمد تا عده ای از دختران و زنان را به استخدام این مرکز درآورد. ذبیح الله قربان با کمک خواهرش کیاقربان عده ای از دختران بهایی را به استخدام این بیمارستان درآورد و یک زن انگلیسی به نام آوانسیان که از کارکنان «سفارت انگلیس» درتهران بود، برای آموزش آنها به شیراز فرستاده شد.

برای آشنایی با شرح حال و عملکرد «ذبیح الله قربان» به جلد سوم از مجموعه کتاب های «معماران تباهی» تألیف دفتر پژوهش های مؤسسه کیهان مراجعه فرمایید.

٢- ثابت پاسال :حبیب اللّه ثابت، سرمایه دار و بازرگان بهائی و مؤسس تلویزیون ایران . در 1282 ش در تهران ، در خانواده ای که از طرف پدر به بهائیت منتسب بود، متولد شد (الموتی ، 1369ـ1373 ش ، ج 11، ص 38؛ ایران . وزارت امور خارجه ، ص 113). به گفتة دِلدَم (1372 ش ، ص 230)، پدرش ابتدا یهودی بود و بعدها بهائی شد.

  ثابت از دولت اسرائیل حمایتهای مالی بسیار می کرد. درجنگ شش روزة اعراب و اسرائیل (خرداد 1345/ ژوئن 1966)، وی وظیفة جمع آوری کمکهای مالی بهائیان را بر عهده گرفت . حمایتهای ثابت از اسرائیل وی را چنان نزد آنان محبوب کردبه نام این شخص در تلاویو خیابانی به نام " تل حبیب  " نامگذاری شده است.

این خاندان  بعداز انقلاب توانسته قسمت اعظمی از سرمایه خود را در کشور به امر هتل سازی،‌مجتمع تجاری و ... اختصاص و کارترهای اقتصادی صهیونیستی را را تغذیه کنند. عمده فعالیت های این دسته در کشور،‌در شهر شیراز متمرکز است. برخی از پرژه های مشکوک مانند مجتمع تجاری " ز " واقع در چهار راه پارامونت شیراز به این کارتر نسبت داده می شود.

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۰:۲۴
سلمان کدیور
فرماندار سابق شیراز در گفت‌وگوی تفصیلی با فارس:
گروه انحرافی یک مافیای اقتصادی بانفوذ و پنهان تشکیل داده است

خبرگزاری فارس: فرماندار سابق شیراز با بیان اینکه گروه انحرافی قصد مبارزه با عدالت‌محوری دولت را دارد‌ تأکید کرد: این گروه یک مافیای اقتصادی بانفوذ و پنهان تشکیل داده است.


حسین قاسمی، فرماندار سابق شیراز که در پی برخی افشاگری‌ها و ایراد سخنانی علیه "مکتب ایرانی " از سمت خود برکنار شد، در گفت‌وگوی تفصیلی با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس گفت: عناصر وابسته به جریان انحرافی دارای این توهّم بودند که گویا در میان مردم از پایگاه جدّی برخوردارند و بر این اساس به‌نوعی رفتار کردند که در صورت صحت این توهّم می‌توانست منجر به آشوب در سراسر کشور شود. آن‌ها حتی در سایت‌های خود این تهدیدات را بیان کردند ولی چنان‌که دیدیم احدی از آن‌ها حمایت نکرد و روشن شد که هیچ پایگاهی در میان مردم ندارند و همین امر سبب شد که پس از مدت کوتاهی به شدت منفعل شده و موقتاً عقب‌نشینی کنند.

قاسمی تأکید کرد: نباید خام شد و تصوّر کرد که اقدامات جریان انحرافی پایان یافته. آن‌ها فعلاً عقب‌نشینی کرده‌اند تا امکانات و موقعیت در نظام را از دست ندهند ولی در زمان مناسب و با نقشه جدید مجدداً وارد صحنه خواهند شد.

قاسمی به متنی تحت عنوان "بیانیه استانداران سراسر کشور در حمایت از دولت مردمی و خدمتگزار " اشاره کرد و با تأکید بر ضرورت شناسایی دقیق و مستند و مقابله با انحراف این جریان اظهار داشت: هر چند در تیتر این بیانیه نام از استانداران سراسر کشور بود اما تنها 13 استاندار آن را امضا کردند.

وی افزود: برخی از استانداران که این بیانیه را امضا کرده بودند وقتی متوجه خطوط انحرافی و مقاصد خاص بیانیه شدند نسبت به پس گرفتن امضای خود اقدام کردند.

قاسمی تصریح کرد: این بیانیه بیش از آنکه در حمایت از رئیس‌جمهور باشد در حمایت از جریان انحرافی بود.

فرماندار سابق شیراز یادآورشد: در قسمتی از این بیانیه آمده است که تضعیف عناصر زلال، که همان جریان انحرافی است، منجر به نارضایتی آحاد مردم در سراسر کشور می‌گردد؛ یعنی درواقع هدف جریان منحرف دعوت مردم به شورش، آشوب، ورود به خیابان و درگیری‌های خیابانی بود و این موضوع را در محافل خود بیان می‌کردند و مدعی بودند که هر نوع تقابل با این جریان به ورود و برخورد مردم منجر خواهد شد. آن‌ها واقعاً به این پایگاه مردم مستقل از نظام برای خود اعتقاد داشتند و همین محاسبه اشتباه ضربه بزرگی به آن‌ها زد.

قاسمی افزود: این بیانیه با رعایت مخفی کاری در یکی از استانها تایب، تنظیم و برای سایر استانداران فاکس شده است و به منظور مخفی کاری توسط یکی از مسولین ان استان همه مراحل انجام شده است.

قاسمی ادامه داد: این آقایان، که حلقه کوچک ولی متنفذی در دولت هستند، به شدت در توهّم بودند و به نوعی هماوردطلبی و تهدید نظام دست زدند ولی به زودی روشن شد که هواداران واقعی دولت در واقع همان هواداران نظام و مقام معظم رهبری هستن. بزرگ‌ترین دستاورد حوادث اخیر این بود که این توهّم تا حدودی شکسته شد. اساس این توهّم این بود که گویا به دلیل سیاست‌های اقتصادی دولت بخشی از جامعه دل خوشی از نظام و روحانیت ندارد ولی به دولت تعلق خاطر دارد و این نیرو می‌تواند در حمایت از جریان انحرافی وارد عرصه و عمل شود و صحنه را به سود جریان انحرافی تغییر دهد.

قاسمی با تأکید بر اینکه بدنه و مسئولان اصلی دولت به شدت مقید به نظام و رهبری هستند، اظهار داشت: غالب وزراء و معاونان رئیس‌جمهور معتقد به نظام و تابع ولایت فقیه بوده و در جایی که جریان انحرافی نفوذ کرده با برخورد مسئولان متعهد و انقلابی دولت رو‌به‌رو شده و آنها با ترس عجیبی مجبور شدند قضیه را جمع کنند.

قاسمی، برخلاف نظر برخی افراد، این جریان انحرافی را فقط سیاسی یا عقیدتی ندانست و افزود: برای شناخت این جریان باید ابعاد مختلف آن را شناسایی کرد. فساد عقیدتی یا اعتقادی تنها یک بعد از این جریان است که در اعتقادات غیرقابل جمع تجلی پیدا کرده. مثلاً از یک طرف از ناسیونالیسم و مکتب ایرانی دم می‌زنند و به باستانگرایی رو می‌آورند و زمزمه اسلام غیرفقاهتی و غیر متکی به روحانیت را مطرح می‌کنند و نوعی برداشت آزاد از اسلام و دیانت را تبلیغ می‌کنند که شبیه به عقاید فراماسون‌ها و بهائیان در زمینه "دین واحد جهانی " است. ولی از سوی دیگر، جریان انحرافی به دستاویزهای خرافی مثل رمالی و سحر و جادو گرایش و علاقه نشان می‌دهد.

قاسمی افزود: البته اگر به تاریخ فرقه‌های انحرافی مراجعه کنیم جمع این تناقض‌ها خیلی عجیب نیست. کم نبوده‌اند بنیانگذاران جریان‌های منحرف مشابه که در عین ادعاهای تجدّد و مادیگری به شدت به فرقه‌های رازآمیز و نحله‌های ماوراءطبیعی مغایر یا دشمن با ادیان الهی گرایش داشتند.

قاسمی بخش مهم دیگر از فعالیت جریان انحرافی را فعالیت‌های غیرقانونی و رانت خواری بزرگ اقتصادی دانست و افزود: این جریان در واقع یک مافیای اقتصادی بزرگ را شکل داده است در حدی که می‌توان آن را یک باند تبهکار اقتصادی نامید.

به اعتقاد قاسمی، اگر اقدامات اقتصادی این باند تبهکار ادامه یابد به زودی شاهد تخریب سراسری در همه شاخه‌های اقتصاد ایران خواهیم بود.

فرماندار سابق شیراز در ادامه گفت‌وگوی خود با فارس به ذکر چند نمونه از انحرافات اقتصادی جریان منحرف اشاره کرد و اظهارداشت: در شهر شیراز بحث زمین‌خواری بسیار مهم و داغ است. اینجانب بر روی چند نفر به عنوان حلقه اصلی و مرکزی زمین‌خواری و فساد مالی در شیراز کار کردم و اسامی و مدارک مربوط به آنها را به مسئولان مرتبط اعلام و وارد فاز برخورد با آنها برای پس گرفتن حقوق بیت‌المال شدیم ولی متأسفانه زمانی که کار جدّی شد خبرهایی از دیدارهای خصوصی چند ساعته و صمیمانه بعضی از این مفسدین بزرگ اقتصادی با برخی لیدرهای این جریان مخوف در تهران به گوشم رسید.

قاسمی با تأکید بر اینکه یکی از این زمین‌خواران به نام ع. م.،به دو لیدر این جریان در تهران وصل شد. اوّل به م. ش. م. سپس از طریق وی به لیدر اصلی که به عنوان لیدر جریان انحرافی شهرت یافته. لیدر جریان انحرافی مکاتبات متعدد با بعضی دستگاه‌های دولتی انجام داد تا فرد فاسد فوق پنج هزار واحد مسکن مهر را بسازد که البته جلوی این کار تا کنون گرفته شده است. ع. م. کسی است که ده‌ها میلیارد تومان پولی که از طریق گرفتن اراضی منابع ملّی از سازمان جنگل‌ها و مراتع و تفکیک و فروش آن و همچنین به واسطه دست‌اندازی بر موقوفات شیراز به دست آورده هم‌اکنون در قطر و سایر کشورها در حال اجرای پروژه‌های عظیم است.

قاسمی با بیان اینکه ع. م. گفته بود: "حاضرم بخشی از هزینه‌های شورایی که زیر نظر این فرد قرار دارد را بپردازم " گفت: فردی که این زمین‌خوار به وی وصل شده، یعنی آقای م. ش. م.، از سرکردگان گروه انحرافی در تهران و رئیس شورای ... می‌باشد.

وی ادامه داد: آقای م. ش. م. در پرونده برج‌های دوقلوی شیراز، که یک پرونده مفصل و مسئله‌دار است، نیز وارد شد. این پروژه جنجالی سال‌ها مورد اعتراض دانشجویان عدالتخواه شیراز بود. آقای غرقی، از مسئولان وقت نهاد ریاست جمهوری، طی نامه‌ای به مقامات دولتی، آقای م. ش. م. را از حامیان مالکان این برج مسئله دار معرفی کرده که در تخلفات آن هیچ‌گونه شبهه‌ای وجود ندارد.

قاسمی افزود: م. ش. م. یک فرد کاملاً مسئله‌دار است و درباره فساد اقتصادی و حتی اخلاقی وی مطالب زیادی نقل می‌شود و انسان حیرت می‌کند که چنین افرادی با چنین سوابقی چگونه به مقامات حساس و مهمی رسیده‌اند که به آن‌ها امکان دستیابی به درآمدهای نامشروع میلیاردی را می‌دهد.

فرماندار سابق شیراز همچنین به فرد زمین‌خوار دیگری به نام ع. ن. اشاره کرد که با یک واسطه در جلسه‌ای در کیش و در زمان برگزاری "همایش فناوری‌های نوین و ایرانیان خارج از کشور " به م. ش. م. وصل شد. ع. ن. هم‌اکنون با ثروت هنگفتی که از شیراز به دست آورده، و به دلیل برخورداری از حمایت بعضی افراد متنفذدر حال زمین خواری در تهران نیز میباشد.

قاسمی افزود: م. ش. م (رئیس شورای...) کیست که مثل آهن‌ربا مفسدان اقتصادی را به خود جذب کرده و کشش ویژه‌ای برای جذب این گونه اراذل مالی و تبهکاران اقتصادی دارد؟ او گفت: م. ش. م. در سال 1372 تلاش می‌کرد دوران سربازی خود را در استانداری خراسان بگذراند ولی علی‌رغم اعمال نفوذ فراوان به دلیل برخی مسائل، که قابل ذکر نیست،دستگاههای مسول صلاحیت وی را رد کردند و حاضر به پذیرش وی نشدند.

قاسمی ادامه داد: در سال 1376 از یکی از نهادهای امنیتی درباره م. ش. م. استعلام کردند که مدیر حمل و نقل بنیاد مستضعفان در یکی از استان‌های شرقی کشور شود ولی این نهاد صلاحیت او را حتی برای تصدی این مسئولیت جزیی، یعنی مدیریت حمل و نقل یک بنیاد در استان فوق، رد کرد و صلاحیت هیچ گونه پست مدیریتی را به وی نداد معهذا، متأسفانه، در دولت دهم این فرد به جایگاه حساسی دست یافته که به وی امکان دستیابی به پول‌های کلان و سفرهای مکرر به خارج از کشور را می‌دهد. ماجرای این فرد مصداق همان ضرب‌المثل معروف است که گوشت را به دست گربه سپرده‎اند.

قاسمی با تأکید بر اینکه این فرد یکی از کسانی است که در رأس جریان انحرافی قرار دارد و کاملاً اقتصادی عمل می‌کند، تصریح‌کرد: برخلاف برخی که این جریان را یک جریان مذهبی می‌دانند که به انحراف رفته باید گفت که اینها یک جریان منحرف اقتصادی سیاسی هستند که یکی از شاخصه های اصلی آن‌ها سوءاستفاده مالی و غارت بی‌پروای بیت‌المال است.

از نظر قاسمی، جریانی که از نظر فکری آلوده و دارای اقتصاد قوی باشد قاعدتاً به دنبال تغییر نظام به نفع خود خواهد بود.

وی یادآورشد: این جریان به تداوم قدرت خود می‌اندیشد و می‌خواهد در دولت بعدی نیز مانند دولت دهم مطلق‌العنان باشد.

قاسمی به فردی اشاره کرد که دارای فساد اقتصادی کلان در شهر شیراز است و افزود: این آقا در شیراز شهره است و فیلم و بولوتوث مسائل اخلاقی او در سطح شهر پخش شده و در دوران اصلاحات نیز با انتساب خود به مقامات دولت آقای خاتمی و نمایندگان شیراز در مجلس وقت، پول کلانی به دست آورده. این فرد در ماههای اخیر به این جریان انحرافی وصل شده است در حدی که احدی از این جریان در تهران او را به یکی از بانکها معرفی نموده و دستور داد به وی 60 میلیارد تومان وام پرداخت شود!

قاسمی به ماجرای الخوری نیز اشاره کرد و توضیح داد:وی سرمایه‌گذار نیست بلکه یک سرمایه بر است و دارای ارتباطات بسیار خوبی با اقازاده فراری لندن نشین می‌باشدو بعضی‌ها انها را شریک تجاری میدانند.

قاسمی افزود: با کمال دردمندی باید عرض کنم که متأسفانه این مافیای اقتصادی دارای نفوذ فراوان است.

او ادامه داد: پس از مصاحبه‌ای که در پی سفر مقام معظم رهبری و دستورات ایشان درباره پروژه بین الحرمین کردم فشارهای زیادی بر من وارد شد. ساعت دوازده شب قبل از عزل من یکی از اقایان در تهران به من تلفن کرد که چرا علیه طرح بین الحرمین مصاحبه کرده‌ای... به آن‌ها پاسخ دادم: فساد فساد است و باید نظر مقام معظم رهبری در مورد پروژه بین الحرمین مو به مو اجرا شود. حریم فرهنگی و دینی حرمین مطهر اهل بیت (س) در شیراز را نباید به محل کاسبی و فروش کالاهای قاچاق و اجناس لوکس تبدیل کرد.

فرماندار سابق شیراز دغدغه فعلی کشور را مفاسد اقتصادی دانست و گفت: این تیم منحرف قصد دارد کل جریان عدالت‌خواهی دولت را که مورد حمایت حضرت آقا است و ایشان فرمودند "در این دولت شعارهای عدالتخواهی سر داده شد و حتی اگر رأی نیاورد کار زیادی را انجام داده است " هدف قرار دهد و به این ترتیب نه تنها نظام بلکه شخص رئیس‌جمهور محترم را به شدت آسیب‌پذیر کند. همه می‌دانیم که دکتر احمدی‌نژاد با دو شعار اصلی "ولایتمداری " و "مبارزه با مفاسد اقتصادی " به قدرت رسید و اگر این دو اصل خدشه‌دار شود دیگر چیزی برای ایشان باقی نمی‌ماند.

به اعتقاد قاسمی، جریان انحرافی موفق شد بعد ولایت پذیری دکتر احمدی‌نژاد را به شدت زیر سئوال برد و اکنون می‌خواهد با اشاعه فساد مالی و اقتصادی بعد عدالت خواهی و مبارزه با مفاسد را نیز به‌کلی خدشه‌دار کند. بنابراین، بزرگ‌ترین ضربه شبکه منحرف و مفسد در دولت به شخص رئیس‌جمهور خواهد بود.

وی یادآور شد: جریان انحرافی عدالت را مورد هدف قرار داده‌ و افرادی را که در مقابل مفاسد بایستند حذف کرده و روند استحاله یا حذف نیروهای ارزشی را در پیش گرفته‌اند.

قاسمی با تأکید بر اینکه نیروهای ارزشی و حزب‌اللهی درون دولت دو حالت بیشتر ندارند، اظهار داشت: این نیروها یا باید دست از عدالت خواهی بکشند و با این جریان همکاری کنند و یا اگر قصد دارند راه مبارزه با مفاسد را پیش برند قطعا این جریان آنها را حذف می‌کند.

وی اضافه‌کرد: امیدوارم آقای رئیس‌جمهور نسبت به این قضیه بررسی‌های خود را کامل کند و برخورد لازم را انجام دهد. این جریان در حال حاضر در استان‌ها و به ویژه برخی از استان‌های مهم افراد را تحت فشار قرار می‌دهد تا حرف‌ها و اقدامات خاصی را انجام دهند.

قاسمی در پایان گفت: به زودی حتی اگر به قیمت آبرو و جانم نیز تمام شود صدها برگ سند و مدرک را در مورد این جریان انحرافی افشا خواهم کرد و افتخار می‌کنم که برکناری‌ام به دلیل ایستادگی در برابر جریان انحرافی درون دولت و افشاگری مفاسد اقتصادی آنان بوده است.
--------------------------------------------------------------------

 همچنین بخوانید: ناموس شیعه - شعری برای زنان شهید بحرین - پسرک چوپان


 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۳:۲۳
سلمان کدیور

 

 

  جوابیه به وبلاگ مطالبه

 سلام برادرم

مطلبی نوشته بودی و خواستار پاسخگویی این حقیر. راستش را بخواهی مدت هاست من و دوستانم انقدر مورد هجمه ناجوانمردانه قرار گرفته ایم که تصمیم نداریم به هیچ کس جوابی بدهیم. علتش هم این است که خط ما و راه ما را همه می شناسند . ما یک پدیده جدید نبوده و نیستیم. علت بعدش هم این است که نقدهایی که به ما می شود و بسیار منحرف و دوغین است از جاهای خاص طراحی می شود. تخریب های سفارشی. اما تو را جزء هیچکدام از این دسته ها نمی دانم. میدانم روح آزاده ای داری و نیتت پاک است. پس با تمام درد و رنجی که از این جماعت بوقلمون صفت کشیده ام پاسخ تو را می دهم

بسم الله و الله اکبر ...

 بند 1 شما اشتباه است. قاسمی هم با مکتب ایرانی مشکل داشت و هم با طرز تفکر و سرسپردگی احمدزاده با این تفکر. این را بارها و بارها با هم صحب میکردیم فهمیدم. اما موضع او در قبال مکتب ایرانی سکوت بود . به دو علت

1- حضرت آقا این مسئله را مسئله فرعی می دانستند و از بزرگان و مسئولین خواسته بودند به آن نپردازند تا در حاشیه بماند. قاسمی هم طبق خواست حضرت آقا این سیاست را دنبال می کرد.

2- اینکه مافوق قاسمی(احمدزاده) دارای مشکلات مدیریتی است دلیل نمی شود که قاسمی علیه اش موضع بگیرد. متاسفانه دید شما و برخی از دوستان دید و چهارچوب آرمانگرایی دانشجویی است. در عرصه سیاست آرمانگرایی دانشجویی هیچ کاربردی ندارد و بسیار مضر است. برخی ها توقع دارند قاسمی روبروی استاندار به طور واضح و مشخص بایستد حتی به قیمت عزلش. در عرصه سیاست و این کار نه تنها افتخار نیست بلکه احمقانه است. اگر هر کس از مسئولین به دیگری نقد داشته باشد و بیاید روبری دیگری موضع بگیرد سنگ روی سنگ بند می شود؟ قاسمی هم این موضع خودش را هیچگاه ابراز نکرد. مقام معظم رهبری مگر نفرمودند مسئولین گلایه های خودشان را از هم بین مردم نیاورند؟. علتش همین است که خدمتتان گفتم. پس چرا توقع داشتید قاسمی روبروی استاندار بایستد؟. هرچند که او ایستاد.

شاید بپرسید چرا این سکوت را نهایتا شکست. چرا به مسئله فرعی پرداخت و علیه مشایی مصاحبه کرد. علتش این بود که این مسئله در استان تبدیل به اصول شد. متاسفانه احمدزاده کاری کرد که دیگر سکوت جایز نبود. استانداری را تبدیل به ستاد تبلیغات مشایی و دار و دسته اش کرد. اینجا بود که کار به استخوان می رسد.

شبی از دفتر مشایی چند نفر آمدند برای صحبت. آنجا بود که ما عمق انحراف این جماعت را درک کردیم. در نظر آنان الگوی ایران، ترکیه است و باید کشور را به آن سمت سوق داد. و نقطه هدف طرح مکتب ایرانی نیز همین امر بود.  بعد از این ملاقات با این جماعت،  قاسمی گفت دیگر حاضر نیستم یک قدم کوتاه بیایم و مسامحه کنم و همین کار را هم کرد.

ینده در محضر خداوند متعال شهادت می دهم که قاسمی نه در حرف و شعار بلکه در عمل شیفته و عاشق حضرت امام خامنه ای ( روحی له الفدا) بوده و هست. بارها و بارها این جمله را از او شنیدم : " ما سرباز آقا هستیم ... فقط ایشان و رضایتشان مهم است نه چیز دیگر ".

اما اینکه می فرمایید چون سپاه ماموریتش را تمدید نکرده بود و به علت تمام شدن ماموریتش این مصاحبه را کرده هم اشتباه است. بنده به عنوان مشاور قاسمی و کسی که به او بسیار نزدیک بودم می گویم که سپاه برای ابقای قاسمی مشکلی نداشت.

قاسمی در مصاحبه هایش از برنامه کاری سال 90 خود می گفت و این نشان از این بود که او از این حوزه خیالش جمع شده بود. من شخصا بارها از قاسمی در این مورد پرسیدم و او گفت هیچ مشکلی نیست،  ما ماندگاریم ... .

اما بحث دور خوردن بنده:

ببینید بنده اگر بخواهم دور بخورم باید به یک وعده و وعیدی دل خوش کرده باشم. بنده در مدت حضورم کنار قاسمی حتی یک حکم ساده که مشاور بودن مرا تایید کند نگرفتم. اما بله من دور خوردم ، تفکرم و عقایدم مرا دور زدند. بنده و دوستانم همین الان هم می توانیم به کارمان ادامه بدهیم و حقوق بگیریم. امّا هرگز عقایدمان را وسیله نان آوری نمی کنیم کما اینکه در مدتی که با قاسمی بودیم هم نکردیم.

بنده و دوستانم در این مدت توانستیم گفتمانی را که سال ها فریادش را می زدیم وارد عرصه عمل و اجرا کنیم و موفق هم شدیم. ما در مدت دانشجویی حرف از  مدیریت جهادی و حکومت اسلامی می زدیم و حالا موقع عملی کردن شعارهایمان بود.

آنهایی که به ما تهمت زدند که برای پست و مقام و پول این کارها را کردیم بایددر قیامت جوابگو باشند. هر چند که بنده به سهم خودم برای تک تک آنان استغفار کرده ام اما از حق دیگر دوستانم نخواهم گذشت.

اما بند3:

روزی که قاسمی کنفرانس خبری داشت و در آن علیه شورای شهر صحبت کرد هیچ اطلاعی نداشت که چند ساعت دیگر عزل خواهد شد. این را حاضرم در پیشگاه خداوند بزرگ شهادت بدهم. همه چیر ناگهانی و غافلگیر کننده بود. خود قاسمی به بنده گفت که دارد می رود استانداری برای تودیع ... مراسمی که هرگز برگزار نشد

در ضمن اگر این اولین موضع گیری قاسمی علیه بی عدالتی های شورای شهر بود شاید این حرفتان صحیح بود. اما او بارها و بارها علیه آن قشر صحبت و مصاحبه کرده بود.

اما در مورد عزل قاسمی:

ببینید برادرم چرا اینهمه همه چیز را صفر و صد می بینید؟ چرا تحلیل را عمیق نمی کنید؟ چرا ساده انگارانه با مسائل برخورد می کنید؟

اگر علت عزل قاسمی عدم تمدید ماموریتش از سوی سپاه بوده و استانداری برای ابقای او تمام تلاشش را کرده است و نتوانسته نیروی خودش را نگه دارد، چرا او را بدون تودیع و در کمال اهانت عزل کرد؟

اگر قاسمی هنوز برای استاندار شخصی قابل قبول بود چرا او را در دیگر جاهای مدیریتی استان بکار گیری نکرد؟

چرا تمام مصاحبه های او را از سایت فرمانداری بر می دارند؟

نکند این هم سپاه گفته بود؟

چرا ... چرا ... و صد چرای دیگر!!!

ببینید عزیز من، فرماندار جدید را دیده اید حتما. این کجا قاسمی کجا. استاندار فرمانداری مثل بذرافشان را می خواهد نه قاسمی را...

پیرامون این عزل هم مقاله مفصلی نوشتم تحت عنوان " چرا قاسمی باید عزل می شد " که می توانید بخوانید.

 

اما در مورد زاویه دار بودن عدالتخواهی ما با شما:

ببینید عزیزم ما نمی توانیم در همه عرصه ها ورود کنیم. این در سیاست یک اصل است. ما دانشجو نیستیم که علیه هر کس و هرجایی که عشقمان بکشد حرف بزیم، تحصن کنیم و بیانیه صادر کنیم.

در عرصه سیاست وظایف هر سازمان و نهاد مشخص شده است. شما نمی توانید دست روی تمام نقاط ضعف بگذارید. چرا فکر می کنید قاسمی باید تمام مفاسد و معظلات را حل کند؟ البته همین توقع شما این نکته را می رساند که قاسمی توانسته در مردم توقع فسادستیزی را برانگیخته کند، که بسیار مبارک است اما دلیل نمی شود فرماندار همه جا ورود کند.

ما به این علت با باغشهرها و و شورا درگیر شدیم چون عمده مفاسد و معظل شهر از این دو جا آب می خورد. این جا سرچشمه های فساد در تمامی دستگاه ها از قوه قضائیه تا شهرداری و منابع طبیعی و  ... است. بنا به اولویت این دو جا حساستر بود.

نکته بعد اینکه مگر  چهار پنج نفر آدم چقد توان دارند که روبروی تمامی مفاسد اداری حکومتی بایستند. همین دو جایی که ما قدم برداشتیم ببینید چه بلایی به سر ما آوردند. چه فحش ها و تهمت هایی که به ما ندادند. آخر هم عزل شدیم ... الحمدالله علی کل نعمه و  فضله ...

 قاسمی خلاف استاندار رابطه بسیار گرم و نزدیکی با نماینده ولی فقیه در استان داشت. ایشان در تمامی سفرهای درون شهر و برون شهری آقای ایمانی، با ایشان همراه بود. دوش به دوش آقای ایمانی ... حتی اقای ایمانی به فرماندار برای رسیدگی به برخی امور اختیار می داد ... قاسمی با سپاه هم رابطه اش عالی بود چرا که خوش پاسدار بود....

شما از دور ماجرا را دیده اید اما من و دوستانم در متن بودیم. این آقایان آنتی قاسمی نیستند. این ها انتی تفکر شده اند.... که خدا می داند چه خون دلی از دست همین دوستان می خورم ...

قاسمی با الخوری در افتاد با اینکه علم داشت او با رحیمی شریک اقتصادی است ... با مسعودی در افتاد با اینکه می دانست یار غار مشایی است ... چرا به همه مظنونید؟ چرا حالا که یک مسئول توی جمهوری اسلامی پیدا شد که ایگونه عمل کرد همه شک کرده اید؟ ... البته حق هم دارید .. این استان 30 سال است مسئولی چنین ندیده و حالا شوکه شده اید.

بگذارید رک بگویم که شما( خطاب با همه است) با مقابله کردنتان با قاسمی دقیقا در زمین مشایی بازی کردید. در زمین الخوری بازی کردید. در زمین رحیمی بازی کردید. به مهره ای هجمه بردید که خودش آماج بی مهری ها بود ...

احمدزاده با قاسمی مشکل اساسی پیدا کرده بود. برای همین پیش از عزلش قاسمی را از ریاست کمیسیون ماده 100 عزل کرد. کمیسیون ماده صد مربوط از به حوزه دخالت فرماندار در امور شهری و شهرداری است که طبق قانون ریاست آن با فرماندار است. اما احمدزاده قاسمی را در این پست کلیدی برداشت و کریمی( رئیس حراست استانداری) را در آنجا گماشت.

احمدزاده با این عمل قاسمی را در منگنه قرار داد و عملا بازوهای اجرایی او را از کار انداخت. این عمل نوعی جنگ پنهان قاسمی با احمدزاده بود.

یکی دیگر از نشانه هایی که نشان از تفاوت منش و عمل قاسمی با احمد زاده داشت، تیم عملیاتی او بود. قاسمی افرادی را دور خودش جمع کرد و راهبری اجرایی را به آنه سپرد که به شدت با مکتب ایرانی و مشایی و عملکرد استاندار مشکل داشتند. حضور افرادی مثل بنده، اقای جعفری و رئیسی و جهانبخش نماد مخالفت گفتمان قاسمی با احمدزاده بود که بسیاری به آن توجه نکردند. بسیاری  یکی از دلایل عزل قاسمی را علاوه بر دلایل دیگر، حذف این حلقه چندنفره میدانند که بی راه هم نیست. در حقیقت قاسمی با این تیمش به احمدزاده گفته بود که من با تو متفاوتم!

آقای جعفری بارها و بارها در وبلاگ شخصی یا نشریات دانشجویی استاندار و عملکردش را نقد کرده بود. بنده حقیر با زبان شعر و هنر گفتمان او را بارها و بارها مورد هجمه قرار دام به طوری که برخی از این شعر ها در سطح کشور منتشر شد.( حتی در زمانی که در فرمانداری مشغول بودم) . این برای احمدزاده چیز کمی نبود. از طرف دیگر قاسمی هم که انسان ازاده ای بود هیچگاه به ما برای عدم نقد استاندار گوشزد نمی کرد در حالی که او را تحت فشار می گذاشتند. در حقیقت عملکرد ما پای قاسمی نوشته می شد.

یکی از کسانی که به واسطه مشایی با استاندار رابطه بسیار صمیمانه ای برقرار کرده بود، احمد رضا دستغیب( فرزند سید علی اصغر) بود. این فرد نیز مدت ها بود که توسط بنده و بخصوص آقای جعفری مورد نقد قرار گرفته بود. و جرم قاسمی این بود که ما حلقه اول فکری اجرایی قاسمی بودیم و همین عامل و عوامل دیگر در عزل قاسمی نقش ایفا کرد.

این همه سوال کردید ما جواب دادیم. مشکلی نیست. باز هم جواب می دهیم.  اما شما هم نشوید قوم بنی اسرائیل که دائم بهانه تراشی می کردند( روی سخنم با تمامی دوستان است). چرا اینقدر مثل بچه ها بهانه می گیرید؟ چرا آنقدر قاسمی و تیمش را تخریب کردید که این مهره ارزشی را از دست بدهید؟ نمی بینید چه کسانی جایش را گرفته اند؟

به مادرم فاطمه(س) که همه شما مسئولید ... و از همه شما بازخواست می کنند ... قاسمی هم انسانی بود مثل همه. نقاط ضعف داشت. من هم می توانم از این نقاط ضعفش برایتان بنویسم اما آیا این کار درستی است؟ وقتی من این همه حسن می بینم این همه خدمت می بینم، این همه خط شکنی می بینم چرا مثل بچه ها که جز بهانه گیری چیزی بلد نیستند، لنده بدهم؟

چرا این همه بدبین هستید؟ شما ( مخالفین جریان عدالتخواهی) سال هاست که با کدیور و جعفری و رئیسی مشکل دارید. حدیث حدیث قاسی نیست. چرا اعتراف نمی کنید؟ شما سال هاست که در دانشگاه ها ما را تخریب کرده اید فقط این مدت سازمان دهی شده به این عمل دست زدید ...

آهای دوستانی که داعیه آرمانخوای تان گوش فلک را پر کرد! کجایید؟. آقایانی که علیه بنده به جنبش عدالتخواه کشور نامه زده اند بیاید حالا جواب بدهند. شما بازوهای عملی فسادستیز را مورد هجمه قرار دادید و حالا دل خوش کرده اید به بیانیه!. ببینید با بیانیه شما آب از آب تکان می خورد؟  در عجبم از شما که هنوز با الفبای سیاست و عدالت آشنایی ندارید.

به والله قسم اگر قاسمی باز هم برگردد با او همکاری خواهم کرد. به والله قسم نه از این تهمت ها هراسی دارم نه از این جنجال ها باکی ... ما مثل برخی ها نیستیم که بگذاریم رهبری به ماجراها ورود کند و از خودشان هزینه بدهند. به قول سردار سعید قاسمی، ما در عمل از رهبرمان جلوتریم و در فکر کنار ایشان قدم بر می داریم ... ما همه عمرمان را وقف مکتبمان کرده ایم. چیزی هم برای از دست دادن نداریم.

حسبنا الله و نعم الوکیل  ...

 

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۲:۱۸
سلمان کدیور

صبح تا پایان ساعت اداری طبق معمول هر روز مراجعه کننده مردمی داشتیم. نقطه مشترک تمامشان  کلاهبرداری شرکت های باغشهر یا مسکن ساز از آنهاست. بین مراجعه کننده ها زنی بود که برای سرمایه گذاری در شرکت صادق سازان به امید اینکه مالک سرپناهی برای فرزندان یتیمش شود، ناچار شده بود کلیه اش را بفروشد و حالا پس از چند سال دوندگی شرکت مزبور خشتی روی خشت برایشان نگذاشته. از طرف دیگر صاحب خانه ای که در آن به صورت اجاره ساکن هستند به علت پرداخت نشدن  اجاره اش به زن بیچاره برای تخلیه فشار وارد می کند... بعد از شنیدن درد و دل این زن حالم بد می شود ... سردرد شدید میگرنی که مدتی است دچارش شده ام تمام وجودم را تسخیر می کند ... یک زن آن هم با یک کلیه در بدن همراه 3 بچه یتیم بی سرپناه در این شهر گرگ صفت ... خسته وارد اتاق قاسمی می شوم و ماجرا را برایش شرح می دهم، آه از نهادش بلند می شود ...

وقت اداری هم که تمام می شود اما هنوز کار برای انجام دادن داریم. سرکشی از چند نقطه از شهر ... رفتن به چند منطقه محروم ...

ساعت 12 شب به فرمانداری بر می گردیم  ... حاجی (قاسمی) سرش را روی میز گذاشته، چرت می زند ... موهایش آشفته و پریشان است. فرشید همانطور که روی صندلی نشسته سرش را به دیوار تکیه می دهد و چشمانش را می بندد، خستگی از چهره اش فریاد می زند  ...  ناگهان موبایل قاسمی زنگ می خورد ... حاجی به لری تیکه ای نثار خروس بی محل می کند ... البته به شوخی ... و طبق معمول صدا را روی اسپیکر می گذارد تا من و فرشید هم مطلع باشیم ... یکی از اهالی محله ریاستی است ... کوچه 24 ... قاسمی گرم تحویلش می گیرد ... گلایه می کند که شرکت گاز کوچه محله را کنده و همانطور رها کرده هرچه هم از طریق اداره گاز پیگیری می کنند تا بحال جوابی نداده اند ... منتظر جواب قاسمی هستم ... مطمئنم که با این حال روز خسته  به طرف قول می دهد که فردا اول وقت رسیدگی می شود، امّا حدسم اشتباه است ... قاسمی به طرف می گوید که همانجا باشید دارم می آیم ... طرف باورش نمی شود و از قاسمی م یخواهد حرفش را دوباره تکرار کند ... ... چرت از چشمان من و فرشید پرید ... زیر چشمی به هم نگاه می کنیم ... کار کردن با قاسمی واقعا سخت است ... ادم حس می کند باید از آهن ساخته شده باشد ...

هوا بارانی است، کوچه شیب بسیار تندی دارد، وسط کوچه را کنده اند و همین باعث شده زندگی مردم فلج شود. حتی ماشین حمل زباله شهرداری هم 2 هفته است نتوانسته بالا بیاید و بوی تعفن مشام را آزار می دهد. سه نفری به محل می رسیم. مردم میان کوچه زیر باران منتظر فرماندارند. وقتی آنجا می رسیم دهانشان از تعجب وامانده است و دارند پچ پچ می کنند.

 وضعیت را از نزدیک می بینیم ... واقعا مردم حق دارند ... عبور و مرور بسیار سخت شده، چند نفر توی چاله افتاده اند، اب اشامیدنی منطقه هم به علت این کانال کشی ها به مشکل برخورده و ترکیده ...

 1 نیمه شب شده است ...قاسمی  شماره شهردار منطقه را می گیرد ... خواب بود ... قاسمی طوری روی سر بیچاره داد زد و توبیخش کرد که اگر من بودم تا آخر عمر درست خوابم نمی برد. شهردار را الزام می کند که همین الان باید مقدمه حل مشکل مردم را فراهم کند و یکی از معاونینش را اجبار می کند همین نصفه شب باید بیاید و وضعیت را برسی و ظرف 48 ساعت مشکل را حل کند ... این جمله اش را یادم نم یرود " فقط بلدید برای قصرالدشتی ها و معالی آبادی ها کار کنید؟ شما از این مردم حقوق می گیرید و عزت دارید "... مردم دائم دعا می کنند ... صلوات می فرستند ... مطمئنم امشب را هرگز از خاطر نخواهند برد ...

...

دلم خوش است که الان به خانه می رویم. اما زهی خیال باطل. قاسمی به راننده می گوید تمامی محله را باید بگردیم ... کوچه به کوچه ... باید ببینم جاهای دیگر را کنده اند یا نه .. مردم مشکلی نداشته باشند ...

ساعت 3 است. خسته و کوفته به خانه رسیده ام. از فرط خستگی سراغ شام را هم نمی گیرم ... کنار بخاری دراز میکشم ... چشمانم گرم می شود که ناگهان مثل مرغ سر کنده از خواب می پرم ... باز کابوس ... تپش قلبم شدید می شود ... و به سختی نفس میکشم ... انگار که توی کوره افتاده باشم ... پاهایم یاری حرکت نمی دهد ... با زحمت سر یخچال می روم تا  آرام بخش بخورم ... آرام بخش هایی که هیچگاه نتوانستند روح پر تلاطم و پر زخمم را آرام کنند ... همین حین کریم (برادرم) از اتاقش بیرون می آید ... سلام سردی تحویلم می دهد

-      -  تازه میای؟

-       -  اره

-      -  چه خبر

-       - سلامتی

-      -  معلومه که سلامتی نیست!

-       - چرا؟

-      -  امروز ... رو دیدم . گفت که داری تو ستاد مشایی کار می کنی! درسته؟

-      -  بی خیال تو رو خدا

-       کریم امّا با تشر ادامه می دهد:

-       - درسته؟ آخه این کارا چیه داری می کنی؟ عاقبت این سیاسی کاری ها میدونی به کجا ختم میشه؟ دست بردار. ان ها منحرفن، ‌رفتی تو دار و دسته منحرفین؟ به چه قیمتی؟

-       ...

-       تپش قلبم امان دفاع کردن را گرفته ... دیگر از این همه تهمت و غیبت که حالا برای برادرم هم گفته اند، خسته شده ام ... توی خانه خودم هم در امان نیستم ... کارشان را به خانواده ام کشانده اند ... همین چند روز پیش بود که من و فرشید را به جرم اینکه بی بی سی از وبلاگ هایمان  تحلیل ارائه داده  همسو با انگلیس  شناسایی کردند و علیه مان مطلب زدند و تبدیل به یک موج رسانه اش کردند و حالا یک برچسب جدید ... مسئول ستاد انتخاباتی مشایی ... ترجیح می دهم اینجا هم سکوت کنم، ‌یعنی نای جواب دادن نداشتم ...  به  کریم حق می دهم ... نمیدانم آن از خدابی خبر چه گفته که اینهمه آشفته اش کرده ...  حق دارد روی کارها و فعالیت هایم حساس باشد ... می گذارم خوب خودش را تخلیه کند و برود ...

-       دراز می کشم ... درد در تمام بدنم می دود ... خوابم نمی برد ... آرام بخش هم تاثیری ندارد ... جای تمام زخم هایم می سوزد ... زخم هایی که تار و پودم را به هم ریخته اند ... زخم هایی که همیشه وفادارترین رفیقانم بوده اند ... الحمدالله علی کل نعمه و بلائه ...

قسمتی از دفتر یاداشت  روزانه ام

۴۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۱:۱۸
سلمان کدیور

 

چند روزی است که از عزل فرماندار انقلابی شیراز می گذرد. شهر آرام و بی ول وله است. هیچ خبری نیست. انگار روی شهر گرد مرده پاشیده شده باشد. نه اینکه اتفاقی نیفتاده باشد، خیر. بعد از عزل قاسمی و حلقه یارانش، شهر عرصه اتقاقات کثیری گشته، امّا باز سکوت نفرت انگیز ساکتین گوش آزادگی و حریت انسان را آزار می دهد.

فرماندار جدید شیراز بدون اینکه از پیچیدن فریاد اعتراض در گلوی آزاده ای بترسد، داد پیروی چاکرانه از مکتب انحرافی ایران را سر می دهد. بخش دار مرکزی شیراز، آخرین بازمانده حلقه مدیریت جهادی قاسمی ، دل از تمام تعلقات و شهوت قدرت بر میدارد وخودش را روی میدان مین می اندازد تا بلکه خفته ای از غفلت هشیار گردد... صدای انفجار مهیب پرده گوش کران مادر زاد را هم  پاره می کند اما منادیان راه عدالت و انقلاب ، آنان که داعیه بصیرت و جریان ضد انحرافشان گوش فلک را کر کرده و تمام افتخارشان افشاگر نفاق عدالتخوان است! خفه خون محض گرفته اند.

حلقه مشاورین قاسمی هم استعفا می دهند ... مدیر روابط عمومی او که یک عمر برادران مجاهد او را به جرم اینکه خطبه عقدشان را خاتمی خوانده تحقیر می کردند؛ برای زنده نگه داشتن گفتمان ناب انقلاب اسلامی و اثبات حریت و مردانگی به  جمع مستعفیان می پیوندند و به جرم این عمل از استانداری نامه اخراجشان می آید ...

همه ساکتند ... انگار یک مشت لجن راه گلوهایی که تا دیروز نعره وا اسلام و وا انقلاب می زدند را گرفته ... فرماندار که  جُبن جماعت حرّاف را دیده ؛ قدم بعدی را هر چه استوارتر بر می دارد ... خلاّشی از دوستان نزدیک مسعودی را به معاون  سیاسی خود منصوب می کند ... مرهم بر زخم تن زمین خواران گذاشته می شود ... قلب کودک یتیمی در تاریکی ظلم باغشهرها چاک می خورد ... الخوری در صحن علنی استانداری عربی می رقصد ... مشایی هورا می کشد ...  کانون وبلاگ نویسانی که فاتحانه عدالتخواهان را نوکران بی بی سی می خواند آفلاین شده ... رسانه هایی که ادعای اسرار دارند این خبر را بایگانی می کند تا کسی بویی نبرد ... سایت شیرازه،  اردوگاه سلحشوران جنگ نرم، به خواب عمبق فرو رفته ... برادران موئتلفه  ترجیح می دهند در این شرایط چیزی نشنیده باشند ... همینطور جامعه روحانیت و غیر روحانیت ... آنانی که پرچم ایران را ضد دین می خواندند در برابر صلابت مکتب ایران بهتشان برده ... گردان های کفن پوش، خودشان را میان ملحفه سفید عافیت پیچیده  و در گورهای دسته جمعی زنده زنده  دفن کرده اند ...

شهر ساکت است ... مشکل حل شده است ... عدالتخواهان اخراج شده اند ... دیگر کسی چیزی برای بلغور کردن ندارد ... کسی فحش نمی دهد ... توپخانه تهمت اتش بس زده است ... قاسمی رفته است ... یارانش رسته اند ... نسیمی سرد تن باغشهرها را نوازش می دهد ... آقازاده ها چندشب راحت خوابیده اند ... خاندان های گردن کلفت خواب آقایی بر شهر را می بینند ... قاسمی رفته است ... عدالتخواهان،  آن مزدوران اصحاب سفره، جیره خوران خودفروخته،  منافقان سینه سوخته، اخراج شده اند ... همه از اصولگرا تا اصلاح طلب به افتخار این پیروزی بزرگ هورا می کشند ...

گوشه ای از شهر، میان چمن های یک بلوار، چند جوان  دور هم حلقه زده اند ... یکی می گوید " چه بکشیم چه کشته شویم پیروزیم" ... دیگر می گوید: محکمتر از قبل راه را ادامه می دهیم ... گوشمان به دهن آقا باشد نه به دهن حرافان ... دست هایشان را روی هم میگذارند، بیعتشان را با هم محکمتر از قبل استوار می کنند ... خندهایی که از بهجت ادای تکلیف بر لب ها می نشیند، گوش آسمان را نوازش می دهد ...

راه همچنان ادامه دارد

حتی اگر

از میان قبرسان بگذرد

----------------------------------------------------------------------

مطالب مرتبط :

تمام اخبار فرمانداران و بخشداران سابق شیراز از سایت فرمانداری حذف شد/مرده اخبار قاسمی تن دشمنان دوست نمایش را می لرزاند

 قاسمی کمیته مبارزه با زمین خواری را ه اندازی کرد بذرافشان کمیته حامی زمین خواران

مدیر روبط عمومی فرمانداری شیراز تهدید شد

 

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۲:۱۵
سلمان کدیور