همانطور که در دو مقاله پیش عنوان کردیم شیراز از دو حیث اقتصادی در کشور مطرح است. اول تجاری سازی شهری و دوم تجارت زمین و باغشهر. در محور اول شیراز تبدیل به برج های شیک و لوکسی شده که نقش نمایندگی فروش کشورهای دیگر را بازی می کند و در محور دوم این شهر مبدل به پایتخت تجارت زمین و زمین خواری گشته است.
این دو عامل مدت مدیدی است که اعتراضات گروه های دانشجویی و مردمی را همراه داشته است. این گروه ها این مدل توسعه را مضر و غیر فنی عنوان کرده اند و برخی مسئولان و متصدیان امور شهری که به نحوی با این دو محور ( تجاری سازی و تجارت زمین ) سر و کار داشته اند، طیف های حزب اللّهی و منتقد را به بی سوادی و نداشتن علم کافی برای نقد، و نداشتن راهکار عملی و قابل اجرا، متهم نموده اند، جدلی که همچنان ادامه دارد.
در این مقال سعی بر آن است که با تحلیلی نظری راه دیگری که منجر به توسعه اسلامی شهر نیز می گردد ارائه داده شود تا به این وسیله این بهانه که منتقدان از علم و سواد کافی برخوردار نیستند و صرفا نقد می کنند، پایان پذیرد و علاوه بر آن مسئولین امر به این مدل پیشنهادی فکر کرده و راهکارهای عملی ساختن آن را فراهم نمایند.
یک سوال بنیانی و کلیدی که در مبحث توسعه درکشور ما مطرح است این است که: چرا هر چه شهرها کلانتر و توسعه و رفاه اقتصادی و اجتماعی فزونی می یابد عناصر فرهنگ بومی و اسلامی بیشتر به فراموشی می رود و به نوعی جلوه های مغایر با دین منجر می شوند؟ مثلا درهمین شیراز خودمان. چرا هر چه مجتمع های اقتصادی و رفاهی رشد کرده اند، دینمداری به حاشیه رفته است؟
دانشمندان علوم توسعه، توسعه را در چهار محور مجزا تحلیل می کنند. توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی، توسعه اقتصادی و توسعه اجتماعی. این دانشمندان با توجه به ساخت کشورها و مناطق جغرافیایی هر یک از این محورها را بر دیگری اولویت می دهند.
یکی از مهمترین نظریه پردازان توسعه، ماکس وبر است که تحلیل اندیشه او ما را به پاسخ سوال مان نزدیک می کند. ماکس وبر توسعه را با تجدد و عقلانی شدن گره می زند، و می گوید جامعه به شرطی عقلانی و مدرن می شود که فرایند توسعه به سمت دین زدایی ( که او آن را خرافه و افسون می نامد ) جهت گیری کند تا بدین شکل زمینه تشکیل " انسان مدرن " فراهم بیاید.
پارسونز از پیشروان بسط این نظریه ماکس وبر است. او جامعه را به صورت اندامور تصور می کند ( مثل اندام انسان) که هرعضو جدای از اعضای دیگر، وظیفه خاص خودش را انجام می دهد و یا به عبارت دیگر برای یک وظیفه معین تخصصی گشته است. این مدل انسان و کنش انسانی و نیازهای معنوی و روحی او از فرایند توسعه حذف می کند تا جایی که ارزش های متجلی سرمایه داری ( که همان انسان بدون دین است ) را درجامعه متجلی نماید.
اسلام با این مدل توسعه کامل مخالف است چرا که او انسان و جامعه را واحدهای مجزا قلمداد نمی کند بلکه آنها را یک مجموعه واحد با نیازهای مرتبط فرض می نماید. اسلام توسعه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را در هم آمیخته می داند و هیچگاه یک فعالیت اقتصادی را صرفا اقتصادی قلمداد نمی کند، بلکه همراه با آن، این فعالیت را نوعی فرهنگ که منتهی به ساخت سیاسی جامعه می گردد و در تکامل اجتماع انسانی نقش دارد، می داند.
در اسلام و مکتب توسعه اسلامی، انسان نقش فاعل و مفعول را هم زمان بر عهده دارد، خلاف نظر ماکس وبر که انسان را حذف و کارکرد اجتماعی توسعه را فاعل قلمداد می کند. اسلام می گوید انسان عامل و فاعل توسعه است و از طرف دیگر اثرات آن بر خود انسان وارد می آید، پس باید در فرایند توسعه نیازهای مادی و معنوی انسانی را لحاظ نمود.
در تئوری توسعه اسلامی، توسعه ای که با تعالی همراه نباشد ، راهی است که باعث نابودی انسان می گردد. تعالی به مفهوم رشد ارزش های انسانی و اسلامی است که به بُعد غیر مادی انسان اشاره دارد.
اسلام می گوید توسعه باید منجر به تولید ثروت؛ رفاه عمومی، آبادانی شهرو کشور گردد و تعالی همراه با آن باید ارزش های انسانی و اسلامی را که نیاز آخرتی و معنوی انسان را تامین می کند، در خود لحاظ نماید. توسعه دنیا همراه و هم شانه تعالی اُخروی انسان، این شاهراه توسعه اسلامی است. یعنی توسعه دنیا نباید به تخریب آخرت منجر گردد. إنَّ الاخرهَ خَیرُ لَکَ مِن الاولی ... « به راستی که آخرت برای تو ( انسان) برتر است » ( سوره مبارکه ضحی )
با این توضیحات پاسخ سوال مطرح شده را دریافت کردیم. مدل توسعه شهر شیراز و کشور بیشتر با مدل توسعه ماکس وبر قرابت دارد تا مدل توسعه اسلامی چرا که عملا به دین زدایی منجر گشته و تعالی انسانی و اسلامی را در خود هضم نموده است.
سوال دوم: آیا می توان یک مدل توسعه همراه با تعالی را مصداقا مثال زد و نقش آن را تحلیل نمود تا الگویی برای توسعه امروز ما باشد؟
همانطور که گفتیم اسلام اعتقاد دارد که چهار محور توسعه باید هماهنگ با هم رشد کند و با مجزا گرایی، مخالفت شدید می کند. خلاف غرب که هدف توسعه اقتصادی صرفا تولید منابع سرمایه داری است، همچنان که هدف توسعه سیاسی تحکیم حاکمیت سرمایه قلمداد می گردد. این تمدن با حذف پیش فرض تعالی انسانی ( دین ) اقدام به نوسازی اجتماع کرده که امروزه با پیامدهای ویرانگر آن دست به گریبان است. پس ما نظریه اسلامی را حول " نظریه توسعه متوازن " شرح خواهیم داد. یعنی مدلی که هر چهار محور توسعه متناسب با هم و هماهنگ با هم و در کنار هم رشد کنند.
در همین شهرخودمان ما چند نمونه ای از توسعه اسلامی ( توسعه متوازن ) را شاهد هستیم. نمونه بارز آن مجموعه وکیل است. این مجموعه از یک بازار، مسجد، حوزه علمیه، باشگاه ورزشی ( زور خانه ) و حمام تشکیل شده است.
بازار در این مجموعه نقشی اساسی در توسعه اقتصادی شهر داشته است. کنار این توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی نیز دیده شده است که با مدرسه علمیه رقم خورده است و از طرف دیگر توسعه فرهنگی را نیز درکنار خودش دارد که با تأسیس مسجد به آن پرداخته شده. وجود چندین زورخانه که در آن موسیقی و اشعار دینی خوانده می شود نقش یک باشگاه فرهنگی را بازی می کند که تربیت جسم هماهنگ با تربیت روح را مورد توجه داشته؛ و مجموعه حمام وکیل لحاظ طهارت جسم را درکنار طهارت و بهداشت روح متذکر گشته است.
این مصداق بارز و عینی و موجود؛ توسعه را کنار تعالی به صورتی متوازن رشد می دهد. همانقدر که به ارش های مادی مثل تولید ثروت، خرید و فروش و معامله، تربیت جسم اهمیت می دهد، به نیاز معنوی و اخروی انسان پاسخ می دهد.
حال این نقش را کنار این حقیقت قرار دهید که سهم بازار و بازاریان درکنار اقتصاد آن، چه سهمی درمبارزه با ظلم و استبداد و تولد انقلاب اسلامی و تقویت تشیع داشته است؟ تمام تاریخ معاصر ما نشان دهنده این حقیقت است که شاهراه اصلی تأمین مالی برای تبلیغ تشیع و اقدام علیه ظلم و ستم و گاه حتی تحریم اقتصادی و بایکوت حکومت های استبدادی؛ توسط بازار و بازاریان رقم خورده است. بازاریان هموار نقش موتور محرک مذهب و حرکت های مذهبی را ایفا نموده اند و با تأمین اقتصادی قیام ها، نقشی اساسی در توسعه سیاسی اسلام و ایران بر عهده داشته اند.
در اینجا یک شخص بازاری علاوه بر اینکه شأنی اقتصادی برای خویش لحاظ داشته، شأنی سیاسی نیز برای خودش متصور گشته است. نبض بازار و نبض اقتصاد جامعه در دست علما ( متصدیان حوزه علمیه و مدارس دینی ) بوده و بازاریان بنا به دعوت آنها حاکمیت را تحت فشار نهاده اند. این یعنی رشد هماهنگ توسعه سیاسی و اقتصادی کنار فرهنگ و تاثیرگذاری در توسعه اجتماعی.
درشیراز می توان به بازار شاهچراغ( ع) نیز اشاره کرد. یک بازار با مرکزیت مسجد عتیق و حوزه علمیه و باشگاه ورزشی ( زورخانه ) . در تبریز بازار مشهور تبریز و بازار کرمان و تهران و ... از مثال های بارز این مدل توسعه موفق هستند.
نکته قابل توجه این است که هر چقدر این شهرها از این مراکز تجاری هماهنگ با فرهنگ بومی برخوردارتر بوده اند، نقش آنها در تاریخ سازی ملت خویش از یک سو و مرکزیت نشر علم و تولید آن از سوی دیگر بیشتر بوده است.
وقتی صحبت از اقتصاد مقاومتی ای می شود که باید در ساخت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی جامعه نقش ایفا کند، دقیق مراد پیگیری این مدل توسعه و ثولید ثروت است. تولید ثروتی که نافی تمام شکاف های طبقاتی و نابودگر روح مصرف گرایی و مروج روح اسلام خواهی و ظلم ستیزی باشد. اقتصادی متکی به بازار سالم و خط گیرنده از علمای اسلام و موثر در ساخت سیاسی کشور و مقاوم در برابر تهاجم اقتصادی دشمن. تمام این کارکترها در مدل توسعه متوازن گنجانده شده است که مصداق بارزش مجموعه وکیل است.
این نگاه در شیراز که مزین به نام سومین حرم اهلبیت است بسیار مهم است چرا که برای عملی کردن این آرمان هیچ راهی بجز روند توسعه متوازن وجود ندارد. بی شک با افزایش مجتمع های تجاری و رشد توسعه به سبک غربی تحت تئوری ماکس وبر، نه تنها ما به شهری که شایسته اهلبیت باشد نخواهیم رسید، بلکه روز به روز از این آرمان فاصله ها خواهیم گرفت. چرا که این مدل توسعه مجزا و فردگرایانه فقط به قسمتی از نیاز یک قشر ازجامعه که قشر مرفه و مصرف کننده است پاسخ می دهد نه تمام نیازهای انسانی جامعه اسلامی و انسان مسلمان شیعه.
باید ازمسئولین این شهر پرسید وقتی که داشتید کرور کرو مجوز برای این مجتمع های تجاری صادر می کردید به ساخت بومی شهر و کشورتان توجه نمودید؟ چند تا از این مراکز اقتصادی و تجاری نمازخانه دارند چه برسد به مسجد و حوزه علمیه و باشگاه ورشی؟
باید پرسید آیا عملی کردن توسعه متوازن برای شما محال است؟ چرا که پیشینیان ما در گذشته ای نه چندان دور با این مدل در صدر تمدن اسلامی و جهانی قرار گرفتند.
آیا نمی توان از این پس اگر مجموعه اقتصادی را تاسیس می کنید نیازهای دیگر انسانی مردم را هم در نظر بگیرید تا این مجتمع ها محل تمرکز اباحی گری، بی حجابی و فحشا نگردند؟
مگر نه این است که مجتمع های تجاری شیراز محل فعالیت و رشد فرق منحرف ضاله ای گشته که می توانند علیه اسلام و انقلاب دست به عمل بزنند( کما اینکه بسیار این کار را کرده اند )؟ آیا اگر شما در ساخت چنین مجتمع هایی فقط و فقط پول و سرمایه را بت نمی کردید و کارکترهای اسلامی و انسانی را در نظر می گرفتید شاهد چنین اتفاقات تلخی بودیم؟
یقینا روزی از شما سوال خواهد شد. و باید در برابر هر امضایی که پای این مجوزها زده اید درمحضر خداوند منتقم جبّارجواب پس بدهید. چرا که شما مدل موفق و مصداقی مبرهن از توسعه اسلامی در اختیار داشتید امّا به سیاق آن عمل نکردید و آنچه برایتان مهم بوده و هست فقط و فقط انباشت ثروت بوده نه تعالی انسان. مصداق آیه مبارکه ای که فرمود ...... الذی جَمَعَ مالا وَعَدَدَه ... یَحسَبُ أّن ماله و أَخلَدَه ... ( سوره مبارکه همزه )
جنبش های دانشجویی و مردمی باید چنین مدل توسعه ای را مطالبه کنند و مجدّانه از مسئولین امر بخواهند راه و مسیر خودشان را به این راه صحیح تغییر دهند.
مطلب مرتبط: