پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۱، ۱۲:۱۷ ق.ظ
۰
۰
۹۱/۰۱/۱۷
پاسخ:
سلام
نظریه بیشتر استیلا در زمان عباسیان و هارون الرشید متولد شد که به نظریه ماوردی در باب وزارت تنفیذی و تفویضی رسید که خود عقب نشینی نظری بسیار بزرگی بود.
اما دو نظر دیگر برای ابوبکر(حل و عقد) عمر( استخلاف) معاویه( سلطنت اسلامی- با تقلید از شاهان ساسانی ایران) رواج یافت. هرچند رگه های استیلا را در زمان امویان هم می شود دید که مربوط به اندلس است اما به عنوان نظریه سیاسی درآن زمان مطرح نبود بیشتر به نظریه دو امام شهره بود.
فقه سنی بیشترین تاکید را بر استیلا دارد هر چند کارش به حذف نظریه خلافت هم رسید و الان این فقه هیچ نظریه سیاسی ندارد( بعد ا زعثمانی). هر چند که نظریه پردازان آن مثل غزالی سعی د رهم ریشه کردن این نظر با حل و عقد داشته
اینکه فقه سنی فقه مقدم بر عمل نیست هم با شما موافقم. این فقه قدرت را مقدم بر دانش جلوه داده. این فقه و نظریه پردازی همیشه در مقام توجیه فعل بوده تا تئوری یا نظام سازی و همین هم به بادش داد چون که حفظ قدرت واجبتر از حفظ آرمان اسلام بود
,
در باب دفاع عالمان شیعی از استیلا در برخی جاها با شما موافقم اما روح این ها باز هم بسیار با هم تفاوت دارد.
در ضمن بحث بنده در مورد فلسفه سیاسی است و تایید استیلا د رفلسفه سیاسی تشیع جایی ندارد، هر جند همانطور که فرمودید برخی از عالمان نه نظریه پردازان به ان اشاراتی داشته اند
,
پاسخ:
این جمله حقیر را آورده اید " این جنبش اگر نتواند خودش و مسیر آینده اش را باز تولید کند در آینده نزدیک شاهد خواهیم بود که بزرگان این جنبش به صف حاکمان خواهند پیوست، از مردم جدا خواهند شد و این چیزی نیست جز مرگ جنبش عدالتخواهی"
سخن بنده شرطی است که همان مسئله بازتولید فکری است. بزرگان در خلع گفتمانی ناچارا برای حیات خویش به حاکمیت پناه می برند این بسیار طبیعی است که در جنبش 13 آبان مثال زدم.
مسئله دومی که اشتباه برداشت کرده اید این است که تصور شما این است که حقیر با نهضت موافقم و نظام یا نهاد را تمما رد می کنم. خیر. من به عدالتخواهان به چشم دیدبانان حکومت می نگرم( مثل روحانیت) که باید مواظب باشند نهضت درچهارچوب نظام همچنان پویا بماند، یعنی مانع انحراف نظام شوند. ما بیش از ده قرن مبارزه کردیم که نهضت تبدیل به نهاد شود، این گام خوبی بود اما توقف در ان بسیار خطرناک است، اینجاست که م یگویم این نظام باید دائم خودش را بازتولید کند
,
به تعریف بنده رسالت عدالتخواهی ممانعت از انحراف نظام است، نظامی که باید ارامان های نهضت را در ان دائم بازتولید کند تا راه و قله گم نشود. اگر عدالتخواه با این تعریف خودش جزء سیستم شود دیگر برای حفظ مصلحت سنجی ها به آرمانگریزی پناهنده می شود
ببینید حضرت آقا در تعریف عدالتخواه می فرمایند عدالتخواه باید آرمانخواهی کند( روح پویای نهضت) و مسئول باید مصلحت سنجی( روح یک نظام) {نقل به مضمون} ... وقتی شخصی از ارمانخوهی وارد مصلحت سنجی شود یعنی مسئول حکومت شود دیگر عدالتخواه نیست هر چند ممکن است برای نظام مفید باشد برای انقلاب مفید باشد
,
پاسخ:
سلام
حقیر گفتم اتصال روحانیون با قدرت نه حوزه با قدرت، این دو خیلی بحث را متفاوت می کند.
در مورد قدرت هم با شما موافقم و اینکه حفظ آن به شدت انسان را به سوی مصلحت سنجی می کشاند
در مورد پاپ هم اشتباه برداشت کردی شما هم،حقیر می گویم اگر روحانیت که حالا به حکومت رسیده از این قدرت در جهت بازتولید راه آرمانی خویش استفاده نکند ضربه خواهد خورد، نه اینکه چون به قدرت رسیده صرفا
روحانیت با پاپ بسیار بسیار متفاوت است درست اما اینکه لزوما عمل یکسان و تشابه تارخی هم ندارند خلاف است چون هر دونهادهای روحانی مردمی بوده و هستند. در ذات متفاوت نیستند. دغدغه من این است که در نتیجه عمل مشابه نشوند، این خطر را باید درک کرد نه اینکه با تعصب نفی کرد تماما
,
پاسخ:
اول بسیار خوشحالم که شما به خودتان زحمت دادید و با صبر و حوصله هم خواندید و هم نقد می کنید، این لطف بزرگی در حق حقیر است که مدیدی را در این باب به مطاله مشغولم.
تمام صحبت من که بارها تاکید کرده ام مسئله بازتولید است. یعنی اهداف بنا به زمان و اقتضائات نهضت باید خودش را تولید کند. شخص عدالتخواه باید مقوله آرمانگرایی را و روحانی مسئله نظارت بر حکومت را در پیکره نهاد یا نظام بازسازی کند تا از طرفی همگام با اینکه نظام پویا باشد، منحرف هم نشود. من مخالف حضور روحانیت در حکومت نیستم(خلاف شریعتی که قیاس فرمودید)اتفاقا می گویم این نهاد یا نظام حاصل تلاش نهضت است، اما روحانیت باید برای مقطع جدید فکر جدید ارائه دهد یا به عبارتی خودش را بازتولید کند. عدالتخواه هم همچنین. من نگران هضم شدن نهضت د رنهادم، همان چیزی که نامش محافظه کاری است و رهبری ان را قتلگاه انقلاب اسلامی(نه جمهوری اسلامی) میدانند
,
به نظرم اصلا دوالیسم نیست. رهبری در کردستان در باب فقه و حکومت نکته بسیار بسیار ظریفی را فرمودند که به حق یک نظریه فلسفی سیاسی عمیق بود. ایشان فرمودند نظام در عین استفاده از فقه و منابع حدیثی عمیقا پویاست(نقل به مضمون). مراد حقیر این فراز صحبت حضرت آقا بود نه شریعتی. کما اینکه شریعتی بدون ارائه راهکار به نقد بران می پردازد به حدی که مسئله نظام را به کل رد می کند و قاطع از نهضت حمایت م یکند. حقیر چنین نگاه یندارم، نهضت را همانقدر مفید میدانم که نهاد را.
یک مثال میزنم. شما م یخواهید به کوه بروید. برنامه می ریزید تا دامنه با ماشین بروید و می روید به هدف می رسید، اما آیا م یتوانید برای فتح قله از همان وسیله استفاده کنید؟ خیر. بازتولید یعنی هدفمند و زمانسنج حرکت کردن، با همان آرمان اولیه بدون انحراف رفتن
نهضت شیعی به هدف اول که تشکیل حکومت بود رسید اما آیا با همان الگو می تواند ادامه راه بدهد؟ بازتولید مفهوم این تمثیل بود
,
یک مثال بهتر می زنم. افراد نهضتی که مبلغ روح نهضت هستند مثلا وحید جلیلی یا سردار سعید قاسمی و امثالهم. اینها اگر وارد حکومت شوند دیگر آن اثر بخشی را ندارند. آنها بنا به آزادی که از قید نظامندی دارند با همه وجود بدون مصلحت سنجی قله را نشان می دهند. حالا ممکن است د رنهاد بتوانند کاری بکنند اما به ثمربخشی نهضتی بودن نیستند. یا آقای افروغ درحوزه نظر.
تمام حرف حقیر د رمسئله بازتولید است. نهاد اگر در خودش بازتولید نکند تبدیل به مرداب خواهد شد. گیر می کند، اگر نهضتی ها نهادمند شوند فاجعه می شوند چرا که آنان موتور محرکه آرمانی ماندن نظامند
,
پاسخ:
سلام
بنده خدمات علمی مرحوم منتظری را سرمایه خوبی برای حوزه میدانم هر چند که سر مسائل سیاسی با ایشان همراه نیستم اما از نظر علمی برای حقیر شخصیتی مورد احترامند
,
پاسخ:
سلام
بنده نمی گویم نظام نباید شکل بگیرد، حرف حقیر باز تولید آرمانی نهضت است که در پیکره همین نظام باید رخ بدهد و اگر رخ ندهد به تدریج پلاسیده خواهدشد. تمام این مطلب به مسئله بازتولید توجه دارد نه لزوما نظام یا نهاد.
در مورد نهضت وتبدیل به نظام هم کامل با شما موافقم یعنی عدم رکود حرکت نهضت با تولد نظام تمام صحبت حقیر است.
,
پاسخ:
سلام
1- الدنیا مزرعه الاخره ... این را معصوم می گوید و فقه عمل می کند. رسالت دین آبادی دنیاست تا در لوای این آبادانی خلق بتواند به خوبی عبادت کند
قران می فرماید هدف رسالت انبیاء اجرای قسط و عدالت اجتماعی است - سوره شوری- قسط و عدالت اجتماعی در دنیا، یعنی ساختن دنیا بر پایه عدالت که خود جزء اصول دین است کنار توحید.( به بهشت بردن آدم ها و ابادانی آخرت محصول این عمل است و نه هدف اولیه آن. بلکه هدف غایی است). دنیا باید آباد شود تا انسان بدون رنج و در آسودگی به خدا و اخرت بپردازد( فقر چون از دری وارد شد ایمان از در دیگر خارج می شود - امام علی)
مرداد حقیر از دنیا حب آن نیست که مذموم است بلکه زندگی در شان انسان است که دین رسالت اولش این است تا در لوای آن انسان را تربیت کند
کتاب هدف زندگی و عدل شهید مطهری،فلسفه حیات علامه جعفری را بخوانید
,
اما در باب اجتهاد. اجتهاد در شیعه اجتهاد به ظن است. یعنی عملی که به اقتضائ زمان برای عبور دادن مومنین از بلا و افات زمان د رغیاب امام معصوم و همچنین تامین نیازهای مادی و معنوی آنان بنا به مستحدثات ایجاد می شود .
اجتهاد به ظن، مراد عقلی بودن محض اجتهاد است. یعنی احتمال خطا در آن هست، نوعی گمانه قریب به یقین( ظن) است اما باید متناسب با زمان و مکان عمل کند و شیعه را از گردنه های تارخی اجتماعی و سیاسی عبور دهد
به راستی اگر هدف اجتهاد آخرت محض است پس این اضطرار برای رفع چه نیازی است؟ اگر آخرتی است که همان آخرت حل می شود نیازی اصلا به اجتهاد نداریم. اجتهاد برای این است که در دنیا سالم زندگی کنیم تا آخرت حفظ شود، برای رفع نیازهای دنیاست اول.
آبادانی دنیا هدف اول دین است، نه فقط اجتهاد، هدف رسالت انبیاء و ائمه است. و بهشت و کمال انسانی هدف غایی و احسن دین که ... و الاخرت خیر لک من اولی ...( ضحی ). آخرت آباد در پناه دنیای آباد است بریا همیتن است که در زمان ظهور دین دنیایی بسیار آباد برای خلق می آفریند تا کمالشان را مستوجب شود
,
3 در باب حکومت و قدرت
بنده برای شما مثال بالاتر از رهبری را می آورم که قدرت او را فاسد نکرد، او علی بود.
رهبر فقیه جامع الشرایط عادل است، آیا مابقی چنین اند؟ خیر. چرا طبقه روحانیت بزرگترین طبقه آقازاده سالاری را به خود مختص کرده است؟ چرا آقازاده بسیاری از آنان که خوب هم می شناسید جزء زاویه داران با انقلاب و حکومت دینی اند؟ و چرا این بزرگان بجز معدودی از محبت فرزند برای سلام دست نمی کشند؟ چون پای قدرت در میان است و نم یتوانند روحانی آرمانی باشند!
بنده خلاف شما در عرصه قدرت این شهر بوده ام. خوب میفهمم قدرت به چه مفهوم است و خوب میدانم فساد آوری ان به چه حد است که نمونه اش را در فساتد بزرگ بانکی و هزار جای دیگر داریم می بینیم. در حکومت همان علی معصوم هم فساد حکومتی موج می زند، ه رچند که راس هرم حکومت سالم است. در حاکمیت پیامبر و امام حسن هم فساد حکومتی در دستگاه این بزرگان موج می زد همچنین که در این زمان هم موج می زند
,
مگر این علی نیست که در نهج البلاغه حاکمانش را برای اخذ رشوه و سایر مفاسد نکوهش می کند؟. آیا به علی هم ایراد وارد است؟ خیر. ذات قدرت این است که چون جایی جمع شد فساد می آورد
روحانیت باید همانطور که در بیش از ده قرن قبل عمل کرده همچنان منتقد ه رگونه انحراف حکومتی باشد. اگ راو هم در حکومت هضم شود، اگر او هم مصلحت سنجی را با آرمانخواهی خلط کند دین خدا به دست ظالمان و ناکثان می افتد
و مگر اسلام منحرف می شد وقتی که خواص و علمای آن حب جاه و مقام و حکومت را دور می ریختند؟ اینها همه و همه از مفاسد تجمع قدرت است
برای این فراز از سخنانم هم خطبه منای امام حسین را در جمع طلاب علوم دینی همان زمان بخوانید که ایشان چگونه بر دنیا گرایی روحانیون می تازد و انها را تا حد کفر می برد
,
اما در باب قیاس با پاپ
حقیر گفتم تاریخ را بخوانید و عبرت بگیرید. این آیه صریح قران است. که می فرماید ... پس عبرت بگیرید از کسانی که پیش از شما زیستند و دیدی خداوند چگونه خوارشان کرد ... اگر خاتمی هم منظورش این بوده بسیار درست گفته اند اما اینکه روحانیت شیعی مثل پاپ گوشه نشین شود و خودش را فقط مسئول آخرت مردم بداند نه دنیای آنها غلط کرده که این را گفته!
حقیر د رجمع طلاب شیراز و قم این مطلب را گفتم. گفتم تاریخ ظهور و افول پاپ باید برای ما عبرت بشود
برخی بدشان نمی آید از روحانیت تعریفی ارائه دهند که سنت آگوستین، گرگوری، سنت آمبروز از پاپ ارئه دادند و برخی هم از آب گل آلود ماهی بگیرند و نظریات آنکسیمندر و مارسیلیوپآداو را که علیه پاپ دادند علیه روحانیت بدهند
پاپ وقتی افول کرد که در قدرت قرار گرفت ... این عبرت باید بشود
,
اما در باب تغییر در حوزه
چند مدت پیش چند نفر از علمای حوزه قم خدمت اقای سیستانی عراق رفتند، بروید ببینید بین آنها چه گفتگویی رد و بدل شد، توی همه سایت ها هست. بعد بگویید ببینیم سطح ما چقدر است و چقدر راه رفته ایم. من منکر تلاش ها نمی شوم اما بین ماه من و آن ماه گردون فاصله از زمین تا آسمان است
بحث نظام اقتصادی ما باید از حوزه اصلاح شود، نظام بانکداری ما همینطور، چالش یابی مشکلات حکومت دینی هم همینطور و هزار مسئله دیگر. شما به من آمار مکتوب بدهید چقدر کار نظری در همین چند حوزه ای که حقیر گفتم شده است که عملیاتی شده باشد؟
کار قطعا شده، من منکر نیستم. چقدر در جامعه موثر افتاده این مهم است!
,
پاسخ:
سلام برادرم
بله شدید هم نیازمند است. صحبت من این است که این میراث نباید کافی تمام زمان و مکان ها دانسته شود.
ما د رتاریخ دوره ای به نام دوره میانه داریم که ابتدای آن از تولد تشیع است و انتهای آن زمان قدرت غرب و افول دوراتن طلایی ما( قرن 15 میلادی). فقه سیاسی ما و میراث علمای سلف ما مخصوص دوره دوران میانه است، زیرا آنها علمای آن زمان بوده اند
الان باید از این میراث گرانبها برای آینده برنامه ریخت نه اینکه هنوز فقط به ان استناد کنیم
,
پاسخ:
سلام
ابتدا باید بگویم که این که روحانیت طبق زمان خاص خود عمل کند حرف هیچ ضد انقلابی نیست، بلکه جزء اصول سازمان روحانیت است که اجتهاد نام دارد
اجتهاد یعنی به روز بودن دائمی در تمامی شئون، که جامعه روحانیت از این باب بسیار عقب افتاده است
اینکه می فرمایید نیازی به تطبیق نداره هم کامل اشتباه است. بله اگر منظور از تطبیق هم صدایی با دیگر صداهاست حرف شما صحیح است امّا اگر منظور پاسخ دادن به چالش مومنین خود مناسب با زمان باشد اشتباه می فرمایید
,
اجتهاد شیعی یعنی دین باید دنیای مردم را تامین کند تا آخرتشان تامین گردد، پس باید نیازهای زمان را درک و به آن پاسخ مستدل بدهد و بتواند حریف نظری خویش را به چالش وادارد
حوزه ما د رفلسفه سیاسی به شدت نیازمند به روز شدن است، در فلسفه اجتماعی هم همینطور و در بسیاری از حوزه ها. و گفتم منظور از به روز بودن همسانی با دنیا نیست بلکه توان چالش کردن با آنهاست
اما در مورد حاکمان. قدرت هر جا قرار بگیرد منفعت و نفسانیت با خودش م یآورد. وقتی که در حاکمیت باشی نمی توانی آرمانخواه باشی چرا که منافعت تامین نمی شود. منظور من این نیست که حاکمیت ما خدای ناکرده حاکمیت جور است، خیر. منظور این است که هضم شدن در حاکمیت نوع خاصی منش به بار می آورد که خواه یا نا خواه مصلحت بر حقیقت غالب می شود، و کم کم زمزمه کوتاه آمدن از اصول پدید می آید. این خاصیت قدرت است
به نظرم باید از تاریخ عبرت گرفت، تاریخ پاپ را باید آویزه گوش کرد.
,
اما در مورد کلام اقا در باب تحول در حوزه که با شما موافقم که قصد آقا ایجاد پتانسیل جهانی است. اما آیا این امر پس از چندین سال که از آن سپری شده در حوزه قدمی جلو نهاده است؟ قطعا چنین نبوده و علت اصلی آن هم خود سیستم حوزه است نه استکبار جهانی!
روحانیت را آنقدر بالا نبرید که از دسترس و نقد خارج شود، آنقدر در هاله ای از تقدس نباید پیچید که نشود به ان نزدیک شد
تمام تشیع از این نهاد گرانقدر و بزرگ است. نهادی که چون گران به دست آمده باید نگذاشت آفتی به جانش بیفتد
آخر اینکه من هم شما را دوست دارم.
,
چرا نظرات ما را نمایش نمی دهید که رویش با هم بحث و تبادل نظر کنیم
از شما انتظار بیشتری داشتم