سخنرانی دکتر علی شریعتی به مناسبت میلاد امام علی(ع)
میلاد علی را به همه کسانی که به عدالت، انسانیت، عشق، فضیلت و ایمان، ایمان دارند تبریک میگویم. میلاد او را به ملت علی، به همه نسلهایی که در طول این چهارده قرن در جستجوی عدالت و حق، به علی پناه آوردهاند، و در فرار از ظلم و قدرتهای ستمکار، ولایت علی را شعار خود داشتهاند، و در زیر شکنجهها و تازیانههای ستم، «علی علی» میگفتند، و نیز به نسل امروز، که بیش از همیشه به علی محتاج است، و نیز به همه انسانها در هر گوشه جهان که اکنون برای عدالت، حق و ایمان مبارزه میکنند، تبریک میگویم.
ای کاش امشب میتوانستم در گوشه دیگری از دنیا از علی صحبت کنم. ای کاش میتوانستم در میان جمعی از جوانان، در هر جای دنیا، در خاور دور، آمریکای لاتین، و یا آسیا، که بیسابقه ذهنی و بی تلقینات موروثی و بی آن که تصویرهای مشکوک و زشت از تاریخ، از فرهنگ و از اعتقاد در ذهنشان داشته باشند، برای اولین بار سخن از مردی میشنوند که نمیشناسند، اما ارزشهای انسانی را میشناسند- با آنها-، حرف بزنم؛ که راحتتر حرف میزدم و آنها هم راحتتر میفهمیدند.
ولی بهرحال خوشبختانه در این جا، در مجلسی و با همفکرانی حرف میزنم که میتوانند اندیشه و احساسشان را از قید و بندهای تلقینی و موروثی و بدآموزیهایی که در طول قرنها به نام علی و به نام ولایت و حکومت و مکتب و زندگی و شخصیت علی به ما دادهاند، نجات دهند، و بهرحال مذهبیهایی هستند بیتعصب کور مذهبی و یا روشنفکرانی بیتعصب کور ضدمذهبی، و کسانی که بهرحال در یک چیز مشترکند، و آن، شناخت ارزشهای انسانی است، در هر جا و در هر نام و در هر مکتبی؛ و میتوانند احساس کنند که از چهرهی کاملاً بدیعی و از شخصیت کاملاً تازهای و از راه مکتب و ارزشهای کاملاً بیسابقه ذهنیای به نام علی- که همه جا مطرح است و همواره نامش و یادش و عشقش در این محیط تکرار میشود- (سخن میگویم). اما آن چنان به ما آموزش دادهاند که، (حتی) همین کسی که شب و روز «علی علی» میگوید، هرگز به این فکر نیفتاده که چرا کتاب خود علی در این دنیا هست و او هیچ وقت سراغ آن کتاب نرفته، و چرا این همه مکارم و فضائل و مدائح از علی گفته میشود، شنیده میشود و منتشر میشود، اما خود علی با ما سخن نمیگوید، و چرا در حالی که همه ما کتابهای مختلف مذهبیای که در این اواخر نوشته شده، کتاب دینی رسمی مان قرار داده ایم و دائماً می خوانیم و از بر میکنیم و تکرار می کنیم، نهجالبلاغهی او لااقل در ردیف یکی از این کتابهایی که متأخرین در همین بیست سی سال اخیر نوشتهاند، مطرح نیست، در خانهها نیست و کسی با آن آشنا نیست!؟
متوجه هستند که چرا و چگونه و تا چه حد هوشیارانه علی را این همه تجلیل میکنند، اما یک کلمه از علی سخن نمیگویند!
متأسفانه در این روزهای اخیری که داشتم «تشیع علوی و تشیع صفوی» را برای انتشار تجدیدنظر میکردم، در آنچه در سخنرانیاول، (بصورت) کلی از آن رد شده بودم، به مسائل خیلی حساستر، دقیقتر و پیچیدهتری برخوردم، بخصوص بعد از این که حساسیتهای غیرعادی و عکسالعملهای غیرقابلپیشبینی نسبت به این کتاب نشان داده شد، متوجه شدم که گویا نقطهی حساس حمله همین جاست و بنابراین باید روی آن تکیهی بیشتری کرد. و بعد متوجه شدم که چقدر نبوغ و هوشیاری و چقدر کار و طرح و نقشه در کار بوده تا بتواند تشیع علی و مذهب شیعه را، که از آغاز با «نه» گفتن به هر قدرتی و غصبی و فریبی شروع شد و در طول هزار سال هر نظم و نظامی را که مشابه با نظمها و نظامهای تاریخی بود و به نام اسلام بر گردهی مردم سوار بود، نفی کرد، (به انحراف بکشاند).
چگونه تشیع «نه»، تشیع اعتراض، تشیع مبارزه دائمی با غضب، تشیع عدالتخواهی و آزادیطلبی، جایش را ناگهان تغییر داد و از میان مردم برخاست و بر مسندی نشست که همواره تسنن در آنجا جا داشت؟
تسنن، همچنان که چندین بار گفتهام، عبارت بود از اسلام خلافت، اسلام حکومت، اسلام حاکمیت و رسمیت؛ و تشیع، اسلام مردم و اسلام تودههای عدالتخواهی که به سراغ عدالت و به سراغ رهبری و آزادی، به اسلام آمدند. چگونه تشیع ناگهان جایش را تغییر داد و بعد مسندنشین و توجیهکنندهی قدرت حاکم شد؟ و بعد چگونه نه تنها به غاصب و به ظلمه «آری» گفت، بلکه زیربنای نگهدارنده و توجیهکنندهاش شد؟
چقدر کار شده و چقدر هوشیارانه و چقدر موفق کار شده، که هنوز پس از سه قرن، در جامعهی علمی ما، در میان مردم آگاه، متمدن و روشن ما در قرن بیستم نیز نمیتوان از این فریبکاری رندانه، که هنوز هم تقدس خودش را حفظ کرده، انتقاد کرد!
ن است که به این مسأله بشدت متوجه و معتقد شدم و میخواهم به شما، به عنوان کسانی که بیشک عاشق مکتب علی هستید و بیشک با تمام ایمان و خلوص و همهی گرمایی که از عشق و عقیده و ایمان برمیخیزد، دوستدار خانوادهی علی، مکتب علی، ارزشهای علی و دعوت و رسالت علی هستید.
که اگر نجنبیم و اگر این دیوارهی قطوری را که در سه قرن اخیر- از دوران صفویه- بصورت رسمی (و البته پیش از آن بصورت غیررسمی)، بین ما (نسلی که الان زندگی میکنیم) و تشیع علوی، که از متن رسالت پیغمبر جوشیده و همزمان با اسلام متولد شده و در طول هزار سال همواره پناهگاه امید و ایمان مردمی بوده که همواره قربانی ظلم و تبعیض و ستم و نژادپرستی میشدند (بین تشیع کنونی ما و تشیع علی، بین نسل جستجوگر در شناخت علی و مکتب علی و خود علی و مکتب علی)، کشیده شده و بشکلی در آمده که ما الان مستقیماً نمیتوانیم خود را به آن سرچشمهی زلال و نخستین مکتب علی برسانیم، با فداکاری، با هوشیاری، با احساس مسئولیت سنگین و با تحمل همه عواقبی که در این راه- که راه حقپرستی و عدالتخواهی و حقشناسی است- بیشک به سراغ حقپرست و حقیقت خواه خواهد آمد، در همین نسل فرو نریزیم و اگر برای وجدان امروز و نسل امروز خودمان، که در جستجوی ایمان و در جستجوی انتخاب یک راه و یک هدف است (و جلوش را هم نمیشود گرفت؛ قرن ما و عصر ما، قرن و عصر انتخاب است)، راه را از حال تا سرچشمه نخستین تشیع علی باز نکنیم و این دیوار را کنار نزنیم و مستقیم و زلال، چهرههای راستین را نبینیم و به این نسل نشان ندهیم، ایمان ما و فرهنگ ما و مکتب علی در نسل بعد نخواهد بود!
بعضیها میگویند «خدا خودش حافظ است؛ خدا خودش مکتب و دینش را حفظ میکند؛ حقیقت از بین نمیرود.» بیشک چنین است! بیشک دلمان برای حقیقت، برای مکتب علی و برای «ذکر» نمیسوزد، چرا که با «انا نحن نزلنا الذکر»، خداوند حفظ رسالت پیغمبر، مکتب او، قرآن او، و راه علی را تضمین کرده است. (بنابراین) آن، صاحب دارد، حافظ دارد و از بین نمیرود.
دلمان برای خودمان میسوزد؛ ما هستیم که از آنچه که به شدت به آن نیازمندیم، محروم میمانیم. این تعبیر، که غالباً تکیه میشود که «حق علی پایمال شد»، تعبیر کاملی نیست؛ (بلکه باید گفت) «حق مردم پایمال شد»! علی خودش حق است!
تمام تلاشمان، مسیر جریانات، حساسیتهای مخالف، نوع انتقادها، نوع جبههگیریها، عکسالعملها و همچنین کوشش هر چه بیشتر و تحقیق هر چه بیشتر، خودبهخود کم کم راه آدم را مشخص میکند، هدفها را معین میکند، شعارها را تعیین میکند و طرح میکند، و آدم کاملاً دقیق میداند که باید کجا برود و لبهی تیز مبارزهاش باید به کدام سو باشد و باید دقیقاً در کدام جهت حرکت کند، و وظیفهی انسانی که معتقد به یک مکتب و یک راه است، چیست؟ اینست که کم کم روشن و مشخص میشود، و اینست که من میخواستم عرض کنم که گروهی که مثل ما میاندیشند، یعنی هم به نیازها و دردهای زمان خودشان واقفند و رنج میبرند و در برابرش احساس مسئولیت میکنند و هم معتقدند که برای درمان این دردها و حل این مشکلات و برای مسلح شدن به ایمان و عقیدهای که نسل ما به آن محتاج است بهترین سلاحهای فکری و بهترین فرهنگ و بهترین مکتب را داریم، اساسیترین مسئولیت و رسالتشان، به عنوان آگاهها، روشنفکران و مذهبیها- به هر عنوان اسمش را بگذاریم- در یک کلمه اینست که برای پاسخ گفتن به نیاز عصر خودمان، برای آگاهی دادن به متن جامعهی خودمان و برای احیاء روح حیاتبخش ایمانی که در ما فسرده است، و برای تجدید حیات مکتبی که در میان ما پژمرده و یا مرده و یا مسخ شده است، و برای تجدید اتصال رابطهای که میان ما و ایمانمان بریده است و بریدهاند، و برای شناخت حقایقی که امروز به شناختنش احتیاج فعلی و فوری و حیاتی و عینی داریم، راه اینست که از میان ما و علی، از میان این نسل و تشیع علی و اسلام علی، تشیع دروغین انحرافی مونتاژ شدهی مصلحتپرستانه گل مولائی صفوی را برداریم. اگر برداشتیم، تابش آفتاب علی همهمان را گرم میکند؛ اگر این فاصله را برداریم و این دیوار را کنار بزنیم، این بدنهای مرده و فسردهمان، روح مسیحایی علی را خواهند گرفت، و قرن تاریک و شبستان زندگی و سرنوشتمان با آتش خدایی سینهی علی برافروخته خواهد شد، و او به ما خواهد گفت که چگونه زندگی کنیم، چگونه بیندیشیم، چگونه بپرستیم و چگونه امتی بسازیم و چگونه رسالت خودمان را در برابر جامعهمان، در برابر بشریت و در برابر زمان انجام بدهیم و، بهرحال، چگونه مسلمان باشیم.
من امشب میخواستم، همچنان که در عنوان سخنرانی مطرح شده، از یک جهت دیگر مسأله را مطرح کنم. به این معنا که چون در جامعهی مذهبی شیعی هستیم، سنت بر این است و طبیعی هم همین است که به عنوان مبلغ مذهبی یا محقق مذهبی، غالباً از طریق خود مذهب، از طریق تاریخ اسلام و از طریق مسائلی که در تاریخ اسلام مطرح است، جریانات خلافت، امامت، تشیع، تسنن، غصب، وصایت، قرآن، حدیث، سنت، مسائل و جریاناتی که در تاریخ پدید آمده، ارزیابی شخصیتها، مقایسهی علی با رقبا و با کسانی که حق او را غصب کردند و یا در برابر او در تاریخ خودنمائی کردند، آغاز میشود و مسأله مطرح میگردد، و به علی میرسند و چهرهی علی، مکتب علی، شخصیت و زندگی و ارزشهای او عنوان میشود و یا حقش اثبات میشود.
حال من میخواهم از طریق دیگر وارد مسأله شوم. البته مسألهای که امشب مطرح میکنم، خودبهخود دنبالهی مسائلی است که بصورت درس یا بصورت کنفرانسهای مختلف دربارهی تشیع و مذهب و جامعه در اینجا مطرح کردم. اینست که اگر برای بعضی از حضار محترم، بعضی از تعبیرات، اشارات یا مسائل ممکن است مبهم یا نامفهوم باشد، یا حتی غیرمنطقی تلقی شود، شاید به این عنوان باشد که اشاره به یک نوع برداشت و یک نوع بینشی است که در این جا مطرح شده و تکرار شده و غالباً سابقهی ذهنی دارند و براساس آن زبان، آن اصطلاح و از آن زاویهی دید است که مطرح میکنم. اینست که من فقط اسامی مسائلی را که در اینجا دربارهی تشیع و دربارهی شخص حضرت امیر مطرح کردم، و سخنرانی امشب تکمیل همهی آنهاست، میگویم، برای این که دوستانی که در گذشته نبودند و آن مسائل را نشنیدند، اگر خواسته باشند این بحث را با همه مقدمات منطقیاش، که ضرورتاً با آنها ارتباط پیدا میکند، تعقیب بفرمایند، بدانند.
اولین مسألهای که اینجا به عنوان یک مسأله کلی، سه چهار سال پیش، در چهار جلسهی پشت سر هم مطرح کردم، «امت و امامت» – البته از دید جامعهشناسی- بود. «امت و امامت» زیربنای اساسی تشیع را در بینش و برداشت تشیع علوی عنوان کرده است.
بعد «حسین وارث آدم» است که بینش و برداشت تاریخی شیعی است، یعنی فلسفهی تاریخ با یک نگرش شیعی.
دیگری، «فلسفه تاریخ در ادیان ابراهیمی» است، که مقایسه فلسفههای تاریخ با فلسفهی تاریخ در اسلام- به معنای اعم کلمه- است.
چهارم، «انتظار مذهب اعتراض»؛ که مسأله اعتقاد به منجی موعود و مهدی موعود در تشیع با برداشت و بینش تشیع علوی است.
پنجم – که به خود شخص حضرت امیر میرسد – «علی حقیقتی بر گونهی اساطیر» است. موضوع سخن اینست که بشریت همواره در جستجوی ارزشهای متعالی و مطلق بوده و چون به این ارزشها احتیاج داشته، اما در واقعیت عینی نمییافته، برای این که این ارزشها را روی یک وجود و یک پایه سوار کند، ربالنوع خیالی و اساطیری میساخته، تا بتواند ارزشهای متعالی را- که نیست- در وجود اشخاص، قهرمانان و شخصیتهای واقعی عینی بپرستد. اما علی حقیقتی است بر گونهی ربالنوعهای اساطیری؛ یعنی وجودیست که این ارزشهای متعالی مطلق در او هست- مثل ربالنوعها-؛ اما برخلاف ربالنوعها، که اساطیری هستند و نیاز بشر آنها را جعل کرده، علی ربالنوعی است که در تاریخ تحقق جسمی عینی انسانی دارد.
بعد «علی انسان تمام» است، که بحثی مربوط به انسانشناسی در مکتبهای انسانشناسی جدید است و (در آن) علی از این جهت مطرح شده است.
شما در وبلاگ هسته های مقاومت، لینک شدید. وبلاگ هسته های مقاومت، پاتوق وبلاگ نویسان ارزشی شیراز است و سعی بر آن دارد محتوای تولید شده توسط وبلاگ نویسان شیرازی را در این وبگاه منتشر نماید تا بقیه دوستان و مخاطبان به راحتی امکان استفاده از این مطالب را داشته باشند.
آدرس وبلاگ: moghavematgroup.blogfa.com
ایمیل: om.pa07@yahoo.com