سیاسی بازی، مرگ جنبش دانشجویی
« اخیرا مقام معظم رهبری در دیدار با اساتید، پیرامون فضای حاکم بر دانشگاهها و وضعیت مطلوب آن، از اینکه دانشگاه تبدیل به باشگاه سیاسی شود، هشدار دادند.
قدر مسلم آن است که جنبش دانشجویی پیش و پس از انقلاب اسلامی در تحولات تاریخی جامعه ایرانی نقش بسیار گستردهای داشته است، به حدی که امام راحل (ره) از آن به عنوان مبدأ تحولات یاد کردهاند.
دانشجو و جریان دانشجویی به عنوان وجدان آگاه جامعه و صدای آزاد اجتماع نتوانسته است هیچگاه خودش را از آنچه در بطن تحولات سیاسی اجتماعی جامعه میگذرد بیتفاوت ببیند امّا فهم یک مسئله مهم برای این جریان همیشه حیاتی بودهاست و چه بسا در مقاطعی عدم درک درست از این موضوع باعث تصمیمات احساسی و تشکیل بحرانهای اجتماعی شدهاست و آن نکته چیزی نیست جز تشخیص فعالیت سیاسی سازنده.
چند ویژگی را میتوان ذکر کرد که زیر سوال رفتن آنها به مفهوم انحراف در جنبش دانشجویی محسوب میشود، استقلال و عدم وابستگی به منابع قدرت، عدم منفعت طلبی، آرمان خواهانه بودن، ظلم ستیز بودن، مخلصانه بودن مطالبات دانشجویی نه مغرضانه بودن آن، از جمله این ویژگی ها است.
جریان دانشجویی نشأت گرفته از احساسات پاک جوانانی است که خود را حنجرهای برای مردم و تاریخ میدانند، نه ابزاری در دست کارتلهای قدرت و ثروت و وقتی مقام معظم رهبری سخن از این باب میکنند که دانشگاهها نباید تبدیل به باشگاه احزاب شوند، دقیقا توجه به حفظ این ارزشها است نه اینکه ایشان مدافع رکود فعالیت سیاسی در دانشگاه باشند.
حضور فعالانه جنبش دانشجویی در عرصه سیاست ضرورتی غیر قابل انکار است اما نکته قابل توجه و تامل در این عرصه، قرائتها و برداشتهای مختلف از مفهوم «دانشجوی سیاسی» است که باعث انحرافات و آسیبهایی بر تشکلهای دانشجویی میشود.
«دانشجوها باید سیاسی بشوند؛ یعنی فهم سیاسی پیدا کنند، فهم سیاسی غیر از سیاسی کاری و سیاسی بازی است، غیر از دستخوش جریانهای سیاسی شدن است، اتفاقا فهم سیاسی باعث میشود آدم دستخوش جریانهای سیاسی نشود…من همیشه روی این حرفم تکیه میکنم که دانشگاه باید سیاسی باشد تا فریب نخورد و وسیلهای برای کسانی نشود که میخواهند سر به تن نظام نباشد.» ( مقام معظم رهبری۲۷ شهریور ۷۸)
گرفتار شدن در دام جریانات و احزاب سیاسی به حدی برای حیات و ذات جنبش دانشجویی خطرناک است که مقام معظم رهبری از آن تعبیر اختاپوس می کنند:
«یکی از آفات جریان دانشجویی، به دام گروه ها و احزاب افتادن است، مواظب باشید اختاپوس احزاب و سازمان ها به سراغتان نیاید»
( بیانات امام خامنهای ۱ آذر ۷۶)
متأسفانه یکی از آسیبهای همیشکی جنبش دانشجویی همین نکته بودهاست، با روی کار آمدن هر دولت و هر حزبی بر ساختار اجرایی و سیاسی کشور، این گروهها و احزاب سعی بر شبکه سازی حزبی تحت لوای جریان دانشجویی را داشتهاند تا از طریق آن اهداف و منافع حزب و جریان خودشان را پیگیری کنند، نه آن حقیقتی را که روح جوان مومن و معتقد دانشجو به دنبال آن است و به تبع این فرایند، ما شاهد این قضیه بودهایم که برخی تشکیلاتهای دانشجویی عملا و علنا تبدیل به پیاده نظام برخی احزاب شدهاند.
این ابزار قرار گرفتن جریان دانشجویی همیشه منتسب به یک حزب خاص نبوده و ما میبینیم در هر دو طیف جریان اصلاح طلب و اصولگرا، جریانات دانشجویی وابسته و ابزار شکل گرفته است.
جریان دانشجویی در مقاطعی از این نکته غافل شد که دعوای اصلاح طلب و اصولگرا، دعوای چپ و راست و سایر دعواهای جناحی رایج در کشور هیچگاه اصالت نداشته است بلکه یک دعوای زرگری برای انحراف اذهان تودهها بوده است.
جریان دانشجویی بعضا از این نکته غفلت کردهاست که چپ و راست علی رغم اینکه در بلندگوها و تریبونهای اجتماعی سیاسی با هم رقابت شدید دارند، امّا در پشت پرده یا زیر میز بر سر مسائلی چون تقسیم قدرت و منافع اقتصادی با هم رفاقت نزدیکی داشتهاند و آن جنجالها برای احساسی کردن فضای سیاسی و استفاده ابزاری از احساسات پاک جوانان و دانشجویان به عنوان ابزار بودهاست.
برای همین است که میبینیم برخی مقاطع خواست و مطالبه جنبش دانشجویی، نه خواست و مطالبه مردم، انقلاب و اسلام است، بلکه دغدغه جریان دانشجویی چیزی جز دغدغههای احزاب و سازمانها نیست.
وقتی چنین آسیبی رخ دهد و حرف و کلام دانشجویان با مرام و مقصد احزاب و سازمانها یکسان بشود، خصوصیت استقلال گفتمانی از جریان دانشجویی سلب میشود و این جریان که باید در خدمت مردم و مستضعفین باشد و مشکلات و مسائل جامعه را در محیطی علمی طرح و حل کند، به ناگاه در دام مطالبات و نگاههای منفعت طلبانه گروههای سیاسی قرار می گیرند.
یکی دیگر از آسیبهای تبدیل جنبش دانشجویی به ابزار سازمانها و دولتها این است که مسائل مربوط به تقسیم و تسهیم قدرت بین احزاب برای دانشجویان اصالت پیدا کرده و تبدیل به دغدغه میشود اینجاست که احزاب و گروههای سیاسی برای کسب قدرت بیشتر در عرصه سیاسی کشور، دانشگاهها را ابزار و اهرم فشار قرار میدهند.
آنچه در واقعه ۱۸ تیر رخ داد تبلور همین امر بود، استفاده از جنبش دانشجویی به عنوان اهرم فشاری علیه حاکمیت برای کسب قدرت سیاسی، اجتماعی.
با توجه به شرایط امروز انقلاب و جهان اسلام دانشگاههای ما باید دو رسالت مهم را به انجام برسانند که تحقق این دو هدف در فضایی آرمانخواهانه و انقلابی محقق میشود، نه فضایی سیاست زده و ابزاری.
اولین محوری که جریان دانشجویی باید خود را نسبت به آن حساس نشان دهد، مسئله انقلاب اسلامی و حراست از آن است.
این امر نیاز به گفتمانسازی عمیق توسط جریان دانشجویی دارد، گفتمانی که به روح و آفات انقلاب واقف باشد و هر گاه احساس خطری برای آرمانها و اهداف این انقلاب حس کرد، وارد صحنه شده و با فریاد کردن آرمانها، مانع از انحراف انقلاب شود.
در نگاه جریان دانشجویی باید میان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی تفاوت قائل شد انقلاب اسلامی روحی واحد و ثابت و ساکن است که فقط یک قرائت از آن صحیح است و آن قرائتی بر مبنای اسلام ناب است.
امّا جمهوری اسلامی با روی کار آمدن هر حزب یا گروه، رنگ و بویی متفاوت میگیرد و هر دولتی به نوعی متفاوت با سایرین از آن تعریف ارائه میکند.
در نگاه جریان دانشجویی، جمهوری اسلامی، کالبدی برای انقلاب اسلامی است، دانشجوی مومن و معتقد باید نگاهش به تمام جریانات سیاسی و اجتماعی؛ به تمامی دولتها و احزاب و عملکردشان، بر مبنای انقلاب اسلامی باشد، یعنی از دریچه انقلاب اسلامی به کشور و نیازهایش توجه کند، نه از زاویه سیاست و سیاست زدگی.
دومین رسالت، رسالت تولید علم برای رفع نیازهای کنونی انقلاب و جهان اسلام است، جمهوری اسلامی به عنوان کشوری که برآمده از اراده آزاد مردم بوده و در وادی نوع زندگی و نوع جهان بینی، عقیدهای مخالف عقیده رایج در جهان دارد، باید برای اثبات این ادعاها به تولید علم پیرامون نظرات راهبری خویش مبادرت کند.
به عبارت صحیحتر باید چنین گفت که با تحقق انقلاب اسلامی، کشور ما در زمینههای مختلف از شئونات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شعارهایی را سر داده است که اگر این شعارها به تحقق نرسد، انقلاب در آیندهای نه چندان دور با بحران کار آمدی روبرو خواهد شد.
هدف از روی دادن انقلاب تاسیس یک حکومت با تابلوی اسلام شیعی نبوده است، بلکه هدف آن تحقق تمدن اسلامی است.
تمدنی با اقتصادی متفاوت از اقتصاد لیبرالی، سیاستی فارق از نگاه قدرت و استعمار، فرهنگی عاری از برهنگی و اباحه.
جامعه دانشگاهی باید نرم افزار تحقق چنین تمدنی را تهیه کند و علت تاکید بسیار زیاد رهبری بر مسئله تولید علم و حرکت علمی دقیق نیل به این اهداف است.
امروزه جهان اسلام با پدیده بیداری اسلامی روبرو شده است که نشأت گرفته از انقلاب ایران بوده است.
هدایت و برنامه دادن به این جریانات به این نیازمند است که جمهوری اسلامی از لحاظ علمی و تجربی به یک الگوی بالنده برای سایر ملّت ها تبدیل شود، این رسالت بی شک بر عهده دانشجو و جامعه دانشگاهی است.
با روشن شدن این دو هدف کلان استراتژیک به خوبی روشن میشود که سیاسی شدن و در دام احزاب و دولتها افتادن چه سم مهلکی برای بقا و امتداد انقلاب است.
سیاسی شد و دستمایه احزاب شدن، و فارغ گشتن از نگاه کلان به مقوله انقلاب اسلامی و نیازهای آن، باعث میشود جنبش دانشجویی به مسائل دست چندم قشری سرگرم شده و زمینه تشویش و بی ثباتی در دانشگاهها را فراهم آورد و وقتی چنین شد، تولید علم برای نیازهای امروز و فردای انقلاب، از اولویت افتاده و به حاشیه میرود.
پیامد سیاسی شدن جریان دانشجویی چیزی جز محافظه کاری و مصلحت سنجی های کاذب در صحنه داخلی و بین الملل نخواهد بود، همان چیزی که به تعبیر رهبری انقلاب، به عنوان قتلگاه انقلاب اسلامی معرفی شدهاست، اینجاست که مطالبات جنبش دانشجویی مطالباتی فرمایشی و غیرضروری میشود که نه اصلاحی را ایجاد میکند و تغییری را در وضع موجود ایجاد میسازد و این چیزی نیست جز مرگ جنبش دانشجویی.»