خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

 

وقتی ملاک رای دادن را در سخن حضرت امام خمینی(ره) و حضرت امام (روحی له الفدا) میخواهیم برای دیگری شرح دهیم معمولا صفات وجودی را بیان می کنیم. یعنی صفاتی که باید در شخص وجود داشته باشد. امّا گاهی به جای اینکه بگوییم یک نماینده باید " چه باشد" بهتر و صحیح تر آن است که  " آنچه نباید باشد" را مشخص کنیم.

وقتی حرف از وجود زده می شود، امکان ایجاد تقلبی بیشتر است تا زمانی که از نبود وصفی سخن گفته می شود. چرا که در " نباید باشد"ها نوعی خط مرزی مشخص و منسجم قابل روئیت می گردد که در وصف " باشد" ها کمتر قابل روئیت است. این خصیصه وجودی و ذاتی مفاهیم نفیی است. این مفاهیم قابلیت بیشتری در جدا کردن خودی و غیر خودی دارا هستند.

به عبارت زیر توجه کنید:

مردم توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلای مجلس ... نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی توانند بفهمند (باشند) ( وصیت نامه امام .ره.)

اولین خصیصه ای که  هر نماینده آن را دارا باشد باید نفی گردد سرمایه داری است.

سرمایه داری به مفهوم تجمیع منابع در دست اقلیت و عدم توزیع عادلانه آن در طبقات دیگر. هر نماینده ای که در فعالیت اقتصادی به این مفهوم است، یا با این طیف جریانان مرتبط است مردود است. بین کسانی که کاندیدا شده اند شناسایی این افراد کار سختی نیست.

دومین مقوله زمین خواری است.

زمین خواری دینی است که از فارس بعثتش را آغاز کرد و هم اکنون مدینه فاضله این دین در کشور نیز می باشد. این دین هم رسول دارد هم امام و هم امامزاده. آنقدر در این شهر و استان شهره است که  کمتر خانواده ای در شهر را می توان یافت که به نحوی با آن در ارتباط  نباشد.

باید دید کدام نامزد با این طبقه در ارتباط است. کدام یک از آنها چه در قبل و چه هم اکنون از این طبقه حمایت می کند؟. کدام یک احتمال دارد اگر پیروز شود به تقویت این پدیده کمک کند؟ کدام یک منافع حزبی و جریانی اش با این جماعت گره خورده؟ باید از نمایندگان ادوار سابق و نامزد های فعلی پرسید نظرشان در مورد این دین جدید و رسول و امام و امام زداده هایش چیست؟

ممکن است بگویید هیچکدام زمین خوار نستند. حقیر می گویم کدام یک در مقابل این پدیده سکوت کردند؟ کدام یک توجیه آوردند برایش و شرعی اش جلوه دادند؟ این افراد غالبا جزء رجل سیاسی و مسئولان بوده اند. باید از آنها مطالبه کرد چرا هیچگاه کلامی در این باب موضع نگرفتند؟ چرا در برابر حقوق مردمی که ولی نعمت شما بودند کوتاه آمدید اما هرجا حق خودتان و حزبتان بود با جدیت آن را مطالبه کردید؟ آنهایی که ساکت بوده اند در جرم آنانی که فاعل بوده اند شریکند در محضر خداوند. ریش دار و بی ریش هم نمی شناسد. هم کراواتی ها، هم یقه کیپ ها را می توان در این ردیف دید و شناسایی کرد.

کارکتر بعد، صدرنشینان است که تا آخر فراز کلام امام شامل توصیف این گروه است.

صدر نشینی به مفاهیم و معانی بسیار می شود ترجمه و مصداق برایش آورد. خاندان سالاری، آقازادگی و ... اما با خصیصه رفاه زدگی و عدم درک درد مردم.

باز هم ممکن است پرسیده شود یک نماینده که از وضع مالی خوب برخوردار است آیا لایق نیست؟ آیا کسی که اقا زاده است( به صرف آقازادگی) مردود است؟ آیا کسی که خانوادتا ثروتمند هستند، هیچگاه طعم فقر را نچشیده اند نمی توانند نماینده خوبی باشند؟

جواب این است صفات بالا به صرف وجود بد نیستند، بلکه فرهنگ ان و ره آورد آن اگر همراه با زمینه آن( ثروت، آقازادگی و ...) همراه شود آثار سوء دارد. به عبارتی همان حرف امام(ره) که می فرمایند، کاخ بد نیست، خوی کاخ نشینی است که مذموم است.

ثروتمند بودن، آقازاده بودن، در رفاه بودن و ... صرفا تا وقتی که خوی خودش را بر جا نگذاشته باشند بد نیستند.

باز می شود پرسید از کجا بفهمیم این نامزد انتخابات خوی کاخ نشینی داد یا خیر؟

خیلی ساده است، کافی است از او بپرسید شیراز چند ناحیه حلبی آباد دارد؟ منطقه حلبی نشین کارخانه ریشه محک(مثلا) چند نفر سکنه داد و مهمترین مشکل انان چیست؟ به عنوان مثال از نمایندگان دور قبل بپرسید. از جناب قادری و دستغیبین و ذوالانوار و همچنین از مدعیان جدید مثل کرامتفر و شعرا و مشفق و خانم اردبیلی و ... .

نماینده یا نامزدی که خوی کاخ نشینی و آقازادگی نداشته باشد با این طبقه محروم و پابرهنه محشور بوده و خواهد بود. کوچه به کوچه آنها را قدم زده، با آنها حرف زده، پای دردهایشان نشسته. مهم نیست اصلاح طلب یا اصولگرا یا 7*8 یا 3+5 یا جبهه پایداری و فراکسیون اقلیت و ...( که همه نشان منافع حزب است نه ملت). نه نماینده ای که قابلمه به دست و متکدیانه، وقت انتخابات می رود این محلات برای  یک لقه رای!. نماینده ای که شهرک ترافیکی را بلد نباشد بهتر است اول به فکر آخرت خودش باشد تا اصلاح مملکت!

این شرح مختصری بود از صفاتی که یک نماینده نباید داشته باشد، تا بتوان اصلح را انتخاب کرد و رای داد. ببخشید با عجله نوشتم، خیلی تفاسیر بهتر می شود از کلام امام(ره) دریافت که به عقل ناقص حقیر نرسید که شما می توانید دریافت و نشر دهید.

 

 

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۰ ، ۰۱:۰۴
سلمان کدیور

سوالات انتخاباتی مجلس نهم مجلس شورای اسلامی

 

1-      ترکیب هیئت اجرایی انتخابات به چه صورت است؟

الف: موئتلفه – جام – جبهه پیروان

ب: جبهه پیروان- جام – موئتلفه

ج: جام – موئتلفه – جبهه پیروان

د: گزینه الف

2-چرا حسین قاسمی برای کاندیداتوری مجلس اقدام نکرد؟

الف: او از گردان کفن پوشان می ترسد

ب: شواری نگهبان او را به علت نصب نماد دین زدایی(پرچم) در ورودی شهر رد صلاحیت نمود

ج: زمین خواران با دادن تکه ای زمین او را منصرف کردند

د: دلش خواسته

3-به نظر شما انگیزه خانم دکتر اردبیلی( عروس جناب آقای حائری – همسر شجاع حائری) از ورود به عرصه انتخابات چه می تواند باشد؟

الف: کمک به جنبش زنان ملی

ب: قانونی کردن باغ شهرها

ج: ایشان پس از کمک شایان قوه قضائیه از همسرشان، قصد جلب حمایت قوه مقننه را دارند

د: از خودشان بپرسید

4- به نظر شما خانم دکتر اردبیلی برای  رای آوردن چه اقدامی باید انجام دهند؟

الف: باید خیلی تلاش کنند

ب: بنا به سنت یکی از نزدیکان طی یک مصاحبه رسمی از شجاع برائت بجویند

ج: بنا به سنت یکی از نزدیکان( در یکی از انتخابات های پیش) یک مستند تبلیغاتی در تبرئه و عدم ارتباط با باغ شهری ها منتشر کنند

د: باید دعا کنند

5-نمایندگان کدام شهر در مجلس هشتم بی نظم ترین،  تنبل ترین، پر غیبت ترین ها بوده اند؟

الف: سانفرانسیسکو و حومه

ب: قسطنطنیه و بخش مرکزی

ج: علی آباد کتول و بخش های تابعه

د: شیراز

6: خصوصیت اصلی آقای ذوالانوار چیست؟

الف: ایشان دارای چهره ای نورانی هستند

ب: ایشان جزء کاندیداهای راست سنتی بوده و خصوصیت خیلی خاصی ندارند

ج: ایشان را یک بار تلوزیون اتفاقی در مجلس نشان داده که داشتند دستشان را بالا می بردند

د: الله اعلم

7: به نظر شما جناب آقای قادری اگر انتخاب شوند چه اقدام مثبتی انجام می دهند؟

الف: طی یک نامه رسمی از علیرضا مسعودی می خواهند دانشگاه علوم اسلامی را مفتتح کنند

ب: طی یک دعوت رسمی از نبی زاده می خواهند حوزه علمیه  طلاب علوم اقتصادی را راه اندازی نمایند

ج: طی یک تلگراف سریع از شجاع درخواست می کنند به سرمایه گذاری مفید ادامه دهند

د: ایشان همیشه مثبت بوده اند

8-به نظر شما احمدرضا دستغیب(علی اصغر) در کدام لیست قرار می گیرد؟

الف: اصلاح طلبان اصولگر جریان انحرافی راست متمایل به چپ

ب: جبهه پایداری

ج: بستگی به اخرین اوضاع سیاسی ایام قبل از انتخابات دارد

د: از اداره آب و هوا شناسی باید جویا شد

9- به نظر شما انگیزه ابراهیم کرامتفر از حضور در انتخابات چیست؟

الف: او را به تکلیف رسانده اند

ب: او هنوز به سن تکلیف نرسیده

ج: شکستن انحصار راست گرایان سنتی و خاندانهای بزرگ

د: مگه اومده واقعا؟

10-به نظر شما رای اول شیراز متعلق به چه کسی است؟

الف: فاطمه هوشمند

ب: کروبی

ج: گزینه الف

د: گزینه ج

11-به نظر شما با اعتماد به نفس ترین کاندیدای مجلس چه کسی است؟

الف: دکتر کریم زارع

ب: یکی از منصوبین دانشگاه آزاد

ج: دوست آقای جاسبی

د: همه موارد

12-  جناب دکتر لنکرانی از چه کسی حمایت می کنند؟

الف: ابراهیم کرامتفر

ب: قادری و ذو الانوار( بنا به توصیه آقای ایمانی)

ج: نامعلوم است

د: به تکلیف عمل می کنند

13: چرا برخی اسم و فامیل ها در شیراز خود به خود رای می آورند؟

الف: چون با غیب ارتباط دارند

ب: چون آواز قشنگی دارند

ج: چون خوش تیپ هستند

د: چون آقازاده هستند

 

 

۳۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۰ ، ۲۲:۲۰
سلمان کدیور

 

 نخبگان انقلابی همیشه یکی از بزرگترین نقدهایی که به قوه قضائیه وارد دانسته اند عدم قاطعیت در برخورد با مفاسد بوده. آن هم مفاسد کلان و در حقیقت این ضعف بزرگ را عامل مولد مفسده دانسته اند.

اما سخن حقیر در این مطلب نکات همیشه تکرار شده فوق نیست، صحبت بنده در مورد شیوه مبارزه ای است که در برخورد با فساد توسط همفکران ما در شهر یا سایر نقاط کشور صورت گرفته و معمول بوده است.

 تجربه نشان داده که مدل برخورد ما برخورد سلبی یا اعتراضی بوده. یعنی واکنش شدید نشان دادن، با ابزارهایی مثل بیانیه، تحصن، تجمع، نقد و ... . این نوع برخوردها در برخی موارد بسیار به موقع، درست و اصولی بوده و شاید گفت حداقل کاری است که از عهده نخبگان برآمده است. اما نقطه ضعف این روش این است که فساد ستیزی را مقطعی، پرژه ای و یا به عبارت بهتر موردی می کند و قابلیت جریان سازی مداوم و الگوسازی مستمر نداشته است.

در اسلام دو راه را برای مبارزه با فساد  در تمامی ابعاد آن تجویز نموده. امر به معروف( یعنی دعوت به خیر و تشویق نیکویی ها و برجسته کردن نقاط قوت حکومت، اجتماع، افرادو ... ) و نهی از منکر( اعتراض به کژی ها، بی عدالتی ها و تقبیح ظلم و ... ). روش معمولی که ما وسایر دلسوزان انقلاب بیشتر بر آن تاکید نموده ایم ( و شاید نقطه ضعف روشی ما نیز باشد) تاکید بر شق دوم یعنی نهی از منکر بوده است. بسیار کم اتفاق افتاده که از مسئول عدالتخواهی حمایت کنیم، یک فساد ستیزی و احقاق حق را تشویق نمایم. در حقیقت امر به معروف در اعمال و شیوه مبارزاتی  ما بسیار ناچیز بوده است.

دیروز بعد از مدتها حکم اعضای متهم شورای شهر، توسط قوه قضائیه اطلاع رسانی عمومی شد. طی این حکم سید سعید موسوی و فاطمه هوشمند به جرم اخذ رشوه و مشکلات مالی به سه سال حبس محکوم و جناب دستغیب نیز تبرئه گردید.

به هر حال باید اذعان کرد که از این احکام در دستگاه قضایی ما بسیار بسیار کم صادر گریده و معمولا این نوع پرونده ها که متهمین آن به مراکز قدرت متصل هستند اکثر غالب با بی عدالتی تمام یا به آن رسیدگی نشده یا اگر هم شده، به نحوی رفع و رجوع گشته و آنچه بر جای مانده بدبینی نسبت به انقلاب و دستگاه قضا و نا امیدی مردم به حکومت را فراهم اورده است، که نمونه بارز آن را طی حکم تبرئه فرزند جناب آقای حائری مشاهده کردیم. هرچند این رای( متهمین شورا) نیز قابل تجدید نظر است و ممکن است به ضد خودش نیز مبدل گردد! اما باید نکاتی را در اصول جریانی خودی ها برسی کنیم.

فارغ از این که آیا این احکام در عدالت تام و تمام صادر شده و واقعا محکومیت سه سال برای مجرمینی که نمایندگی یک کلان شهر با جمعیت بیش از یک و نیم ملیون نفری  را بر عهده داشتند، عادلانه است یا خیر، باید وجه مثبت این حکم را نیز دید. این وجه مثبت، خود محکومیت و مجرم شناخته شدن خواص منحرف است، به عنوان یکی از خصایص حکومت اسلامی.

به نظر حقیر ما همانطور که نسبت به بی عدالتی که درحکم آقازاده جناب حائری رخ داد و ابهاماتی که برای ما بی پاسخ ماند دست به اعتراض زدیم، برای این حکم اخیر( محکومیت اعضای شورا) یک مدل معقول و مناسب باید در نظر بگیریم و ان چیزی نیست جز تشویق و امر به معروف کردن جامعه.

چه ایرادی دارد که دوستان دانشجوی ما در بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی، انجمن اسلامی، ستاد یادواره و ... طی یک مراسم رسمی از قضات و مسولین عدالتخواه شهر را شناسایی و از آنها تقدیر و تشکر به عمل بیاورند؟

چه ایرادی دارد که ما قاضی دادگاه بدوی شجاع حائری که بدون ملاحضه جایگاه متهم او را به شش سال حبس و اقامه حقوق شکّات محکوم نمود و همچنین قاضی پرونده اعضای متهم شورا در یک مراسم رسمی با دادن لوح تقدیر فساد ستیزی تشکر کنیم؟

یا چه ایرادی دارد از دستگاه اطلاعاتی استان به خاطر شناسایی این اعضای متهم تشکر کنیم؟

این اعمال، یعنی شناسایی عناصر و اعمال سالم و مهره های انقلابی در دستگاه های اجرایی و قضایی و معرفی آنان به جامعه و تشویق عملکرد آنان بزرگترین نتیجه ای که دارد این است که فساد ستیزی و عدالتخواهی را به عنوان یک ارزش قابل روئیت در نظام که  آثار دراز مدت نیز بر آن وارد است، معرفی می نماید. باعث تشویق دیگر عناصر می شود، روح امید را در جامعه نشر می دهد، به سلامت حکومت کمک می کند. یک نتیجه دیگر آن این می شود که هزینه بی عدالتی بالا می رود و به راحتی رای یک دادگاه بدوی به ضد خودش قابل تبدیل نمی شود.

ما نباید دنبال عناصر آرمانی بگردیم چرا که هرگز نخواهیم یافت.  بلکه ما باید این شرایط آرمانی و انسانهای آرمانی را تولید و تکثیر کنیم و این شدنی نیست مگر با عنصر تشویق و حمایت. همانطور که عمل زشت و عدالت گریزانه را تقبیح می کنیم، عمل مثبت( هر چند اندک ) را باید شناسایی و تشویق و ترغیب نماییم.

شاید برخی بگویند که فلانی چه کم ظرف و قانع است و چه سریع دلخوش می شود به این چند قاضی یا ساده انگارانه می بیند این احکام ساده را. خیر چنین نیست. حقیر اعتقاد دارم آنقدر که عناصر کریه و پلید در جامعه ما رواج یافته، که ما باید از حداقل روزنه های نور استفاده کهکشانی کنیم و آن را نشر دهیم. از این هم نترسیم که به ما انگ حمایت از دستگاه ها و اشخاص را می زنند، که در حقیقت حمایت ما از قضات و افراد نیست، بلکه حمایت از یک فکر است.

هرجند از دوستانم در تشکل های فوق برای برخورد منفعلانه در برابر حکم تبرئه شجاع حائری گلایه داشته و اعتقاد دارم آنها در این امر کوتاهی نمودند و از حداقل کار که یک نامه ساده یا یک بیانیه مطالبه گرانه هم بود دریغ ورزیدند، اما این امید را دارم که نسبت به  محکومیت اعضای شورا و تشویق عناصر سالم اقدام کنند، چرا که برادران و خواهرانم را هم اکنون نقطه امید حضرت امام(روحی له الفدا) در این شهر میدانم و می بینم و به تکلیف شناسی آنان نسبت به انچه در حکومت اسلامی می گذرد اعتقاد دارم.

 

------------------------------------------------------------

بعد نوشت:

مطلب در تریبون مستضعفین 

 

۳۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۰ ، ۱۴:۲۸
سلمان کدیور

 

مقدمه:

همیشه یک سوال ذهنم را به خود مشغول داشته است و ان اینکه، آیا خداوند ضمانت کرده که جمهوری اسلامی تحت هرشرایط و روندی محفوظ باقی خواهند ماند؟ چنین شد که برای یافتن پاسخ شروع به کاوش در احوالات انقلاب های اسلامی در تاریخ بشر نمودم. و نوشتار زیر تفحصی است در تاریخ انقلاب اسلامی پیامبر(ص) با جهت گیری قیام عاشورا.

 پیرامون علل، ریشه ها و انگیزه های قیام سرخ عاشورا تا کنون کتاب های بسیار نگاشته و نظریات متفاوتی ابراز شده که هر کدام علل وقوع را به نحوی شرح داده اند. نقطه اشتراک تمامی این تحلیل ها را شاید بتوان تحلیل سیاسی اجتماعی دانست. یعنی ثقل این نظریات انحرافات و یا تغییراتی  در پیکره نظام سیاسی و یا نظام اجتماعی رخ داده را شرح داده اند. ذکر عللی مانند انحراف خواص، ماجرای سقیفه، انحراف ارمانهای انقلاب پیامبر، دنیا پرستی مردم و خواص و ... از این باب گفته شده است.

امّا وجه بسیار پنهان واقعه عاشورا، که علل فوق ریشه در آن دارد، به نظر نگارنده تغییر در شیوه اقتصاد اسلام بود. شاید به جرات بتوان گفت اکثریت علل فوق تنها شاخ و برگ واقعه عاشوراست و به ریشه آن پرداخته نشده است.

در این مقال کوتاه نگارنده سعی کرده است با تحلیل از زاویه اقتصاد (سرمایه داری) برگ های تاریخ را ورق بزند و از پس ظواهر حوادث دیگر ریشه های وقوع حادثه کربلا را مورد بازبینی قرار دهد.

سرمایه داری و حکومت:

قبل از ورود به بحث لازم است توضیح مختصری پیرامون نظام سرمایه داری داده شود.

نظام سرمایه داری را تسلط نگاه اقتصاد یهودی می دانند. نظامی که بر پایه سود و ربا، با ابزار بانکداری بنا شده است. سرمایه داری را شاید به طور خلاصه می توان انحصار ثروت د ردست اقلیت ترجمه کرد. اقلیتی که از این ثروت به ترویج صنعت به گونه های مختلف به سبک خصوصی می پردازند و تولید ثروت می نمایند.

 نظام سرمایه داری ذاتا در محیط دارای تبیض قابلیت رشد را دارد. محیطی که منبع ثروت اغنیا فقر روز افزون فقرا باشد. بنابر همین علت است که نظریه پردازان سرمایه داری مدرن هیچ اصالتی را برای مقوله عدالت قائل نیستند و اصولا آن را انکار می کنند.

 ( نظریات آیزیا برلن و جان راولز درانکار وجود عدالت در هستی- اندیشه های سیاسی قرن بیستم- دکتر حاتم قادری)

نظام سرمایه داری از این لحاظ که در بلند مدت سبب فقر روز افزون عموم جامعه و گسترش شکاف طبقاتی می گردد، باعث شورش مردم علیه حکومت را فراهم می آورد که تبلور این امر را در جنبش وال استریت یا جنبش نود و نه درصدی به خوبی مشاهده می کنیم.

 سرمایه داری در بعد جهانی هم دقیق همین نتایج را دارد. فقر کشورهای توسعه نیافته و افزایش ثروت کشورهای قدرتمند. در این مدل کشورهای جهان سوم تامین کننده مواد خام و برای پیشرفت کشورهای غنی را فراهم می کنند. ( نظریات مارکس واندره گوند فرانک –توسعه درمکاتب متعارض- دکتر ساعی).

این مدل در انتها باعث شورش جهانی علیه امپریالیسم خواهد شد کما اینکه تبلور این امر را به نظر نگارنده در بیداری کشورهای اسلامی و انقلابات منطقه شاهد هستیم.

 کشوهای لیبی، یمن، بحرین، عربستان، مصر و ... کشورهای جهان سومی هستند که تئوری های اقتصادی انان عین نظام های سرمایه داری غرب است و این باعث نارضایتی عمیق از حکومت گردیده است. با توجه به خصوصیت ضد دینی نظام سرمایه داری زیر سوال رفتن اعتقادات مردم، نابودی نظام فرهنگی سنتی و ... را شاید پیامد اصلی تسلط سرمایه داری و ریشه خشم مردم منطقه دانست.

شیوع سرمایه داری در اسلام:

شاید اولین جرقه تسلط نگاه و نظر سرمایه داری را بتوان در سقیفه جستجو کرد. با توجه به اینکه شرح و بسط سقیفه ازحوصله خواننده خارج است به ثمر سقیفه پرداخته می شود.

بعد ازبه قدرت رسیدن خلفا اولین بروز رسمی نگاه سرمایه داری در زمان خلیفه دوم رقم خورد، آن هم در شیوه تقسیم بیت المال. " دیوان عطا " که مسئولیت توزیع قنایم  و بیت المال را بر عهده داشت نخستین بار در عهد خلافت عمر تاسیس شد و بنا به دستور خلیفه مقرری مسلمانان را به ترتیب قبایل و بر حسب قرابت به پیامبر(ص) و سبقت در اسلام تعیین نمود. ( قدرت، دانش و مشروعیت د راسلام- داود فیرحی – ص 162)

این اقدام سبب تحولات بنیادی در حکوت اسلامی و انقلاب پیامبر گردید و تخمی را پاشید که در شورش های سال های پایانی خلافت راشدین به ثمر نشست و  در خلافت حضرت امیر(ع) به وضوح خود را نشان داد.

با این اقدام عمر طبقه جدیدی در نظام اجتماعی سیاسی مسلمین به وجود آمد که قسمت اعظم دارایی ها و درامدهای حکومت را به خود اختصاص دادند و این طبقه چیزی جز طبقه خواص انقلاب نبود. در زمان عمر فتوحات بزرگی در ایران و روم و افریقا و ... رخ داد که باعث سرازیر شدن غنایم و ثروت افسانه ای به حجاز گردید و طبق قانون دیوان عطا صحابه  بیشترین سهم را از این فتوحات کسب کردند.

وقتی خلافت به عثمان رسید نظام سرمایه داری در اسلام تناور شده و ریشه دواند. مردم با چشم خودشان می دیدند که صحابه و قریش از قدرت و نفوذ سیاسی بالایی در حکومت و اجتماع برخوردار گشته اند و با استفاده از این قدرت و ثروت اموالشان را تا صدها برابر افزایش می دادند. چنین شد که مسابقه برای رفاه بین مسولین درجه اول حکومت کلید خورد و فضیلت اشخاص به مقدار دارایی های آنان سنجیده می شد.

پایداری چنین نظامی به حکمرانان مطیع و هم فکر بستگی داشت. بنابراین خلیفه دوم و سوم هر شخصیت اسلام را که به پیامبر و اسلام ناب نزدیک بود را حذف و تبعید کرد چرا که آنان در صدد تغییر وضع موجود و برگشت به الگوی اقتصادی همراه با عدالت پیامبر(ص) بودند. علی(ع)، سلمان، ابوذر و ... که جبهه عدالتخواهان را تشکیل می دادند با حربه هایی چون توطئه علیه اسلام، قدرت طلبی و ... حبس خانگی و یا تبعید شدند و معاویه ، فرزندان حکم و دیگر اشراف زادگان  در پیکره اسلام مهره چینی گشتند.

عثمان یکصدهزار دینار به حکم بن ابی العاص، که توسط پیامبر (ص) تبعید شده بود داد و نیز به فرزندان مروان بن حکم خمس غنایم آفریقا را عطا نمود. ( العقل السیاسی العربی – عابد الجابری ص 182)

بدین سان ثروتمندان و اشراف قریش و اسلام وارد کار تجارت باغات و زمین شدند و توانستند زمین های حاصلخیزی در عراق و ایران و شام به چنگ آورند و زمین های سلطنتی کسری و قیصر دوباره احیا گردید. ( قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام – فیرحی – ص 165) . و تمام این اتفاقات در انظار مردم و توده های انقلابی رخ میداد که اثری جز ناامیدی از انقلاب پیامبر را به بار نیاورد.

ظهور آقازادگی درحکومت اسلامی و عواقب آن:

ثروت افسانه ای صحابه و قریش باعث گستاخی فرزندان آنان را فراهم آورد. فرزندان صحابه به شیوه پدر شروع به خرید و فروش ملک و باغات نمودند و برای کسب ثروت از هر راهی وارد می شدند. طبری در این باب می نویسد:

(با انبوه ثروت در دست خواص) برای اولین بار در شهر رسول خدا (ص) مظاهری از تفریحات ثروتمندانه از قبیل کبوتر بازی، تفک اندازی و بدمستی و خوشگذرانی در کنار قصرها و خانه های مجلل سر بر آورد.( طبری – ج 6 – صص 291)

فرزندان یا آقازادگان صحابه انچنان به ترویج فساد در اسلام دست یازدند که مردم بسیار عاصی گردیدند و شکایات بسیاری از سوی آنان راهی دارلخلافه گردید، شکایاتی که به علت نفوذ بالای آقازادگان در دستگاه حکومتی و قضایی راه به جایی نبردند و باعث خشم مردم را فراهم می آورد. حجم این فسادگستری به حدی رسید که عثمان ناچار به تبعید برخی آقازادگان به بلاد شام و دیگر سرزمین ها شد.

( دانش، قدرت و مشروعیت دراسلام- ص 166 و همچنین حیات الصحابه ج 1 – ص 354)

فساد روز افزون خواص و اقازادگان، تبیض شدید طبقاتی، عمل حاکمان خلاف سیره انقلاب، شیوع فقر و نا امیدی از اسلام به مثابه آتشی بود که  دامن خلیفه سوم را گرفت. مردم چنان ا زدست عثمان و شاید صحابه خشمگین بودند که  در اقصی نقاط  اسلام دست به شورش های بزرگ زدند. حجم این شورش ها درپایتخت به قدری بود که کاخ خلیفه اشغال و خلیفه به نحو فجیعی به قتل رسید. و اینها همه در دیوان عطای عمر ابن الخطاب داشت. در نظام سرمایه داری ای که او ترویج داد.

و چه عجب که تمام این پدیده ها را هم اکنون با چشمی بینیم و دم بر نمی آوریم. توجیه می کنیم و نقد بزرگان را در حاله ای از تقدس کاذب معلق می گذاریم. انگار که ما را خلق کرده اند که در هر شرایطی باید اعمال و افعال حاکمان و حکومت را توجیه کنیم و این خود چه انحراف بزرگی است.

علی(ع) و جنگ با نظام آقازاده سالاری :

مردم و توده های خسته از ظلم و بی عدالتی گرداگرد عدالت علی(ع) زانو زدند و خلافت را به او واگذار کردند. علی ای که در همان روز دوم خلافت بر منبر رفت و گفت:

اگر بیت المال درکابین زنانتان رفته باشد یا گوشواره گوش آنان علی آن را پس خواهد گرفت. و قسم خورد که اگر حسنین هم بخواهند از امتیاز حکومت بهره ناحق بگیرند دستشان را قطع خواهد نمود.

سیاسیت اقتصادی علی انحلال دیوان عطای خلیفه دوم و توزیع بیت المال به نحو مساوی، برگرداندن ثروت های ناحق صحابه به بیت المال بود، سیاسیتی که از همان روز اول شکست آن واضح بود. صحابه هیچوقت تصور نمی کردند که تیغ علی دامن آنان را بگیرد، بنابراین بر این تصور که او مانند خلفا عمل خواهد کرد از او سهم بیشتری از بیت المال خواستند و چون علی چنین نکرد، علیه او وارد کار زار گشتند. و جنگ جمل در حقیقت جنگ علیه سیاست اقتصادی علی (ع) بود و ابتدا ریشه دراختلافات سیاسی نداشت.

مردم و صحابه سالهای سال بود که با نظام سرمایه داری خو گرفته بودند، چنان آن را پرستش می کردند که  تغییر آن کاری ناممکن بود و تحمل عدالت علوی برای شان تلخ. چنین شد که به تدریج به سوی معاویه که از همان نظام دیوان عطا تبعیت می کرد متمایل گشتند و چنین شد که معاویه روز به روز قدرتمندتر و علی (ع) رو به ضعف نهاد. صف آرایی جدید، صف آرایی قریش در برابر علی (ع) بود.

تولد کوفیسم:

مکتب کوفه( کوفیسم) از اینجاست که خودنمایی می کند. کوفه شهری است که در زمان خلیفه دوم با غنایم بسیار ساخته شد و کم کم به شهری استراتژیک مبدل گشت. شهری که مرکز تجمع صحابه و خواص بود، شهری که ا زبدو تاسیس مردمش شاهد انحراف خواص از انقلاب بودند.

علت اینکه مردم کوفه به بی وفایی شهره شدند در ذات این شهر یا ذات مردمان آن نهفته نبود. مردم این شهر نماد نا امیدی اجتماعی از انقلاب اسلامی هستند. مردم این شهر خط مقدم جهاد مبارزه را درفتوحات اسلامی داشتند و برای اسلام جانفشانی های بسیار کردند و مجاهدت ها نمودند. در فتوحات ایران و روم مردم کوفه نقش اول را داشتند. اما وقتی دیدند نتیجه آن همه مجاهده ثروت خواص و اقازادگان آنان شد به تدریج آن روحیه سلحشوری را از دست دادند و روحیه محافظه کاری را جایگزین آن نمودند.

برای کوفیان تجربه شده بود که حاصل مجاهدت آنان در جیب خلفا و صحابه و خاندان های آنان می رود. چنین شد که انان به حسب تجربه پیشین خود از انقلاب اسلامی نا امید و از یاری علی(ع) دست کشیدند چون تصور می کردند اگر علی(ع) قدرت بگیرد همان روال قبلی را شیوع خواهد داد. همانطور که نسبت به فرزندانش حسن و حسین (ع) نیز رفتار نمودند.

کوفه نه یک شهر در یک منطقه جغرافیایی، بلکه نماد یک فرهنگ انقلابی به استحاله رفته است. کوفه یک شهر نیست، کوفیسم یک روح سرگردان است که بعد از هرانقلاب اسلامی در هر جای زمین در آن منطقه مستقر خواهد شد. کوفیسم یک اخلاق عمومی اجتماعی است که مردم هر انقلاب باید برای عدم ابتلاء به آن هر روز و هر شب آرمان های انقلاب را فریاد بزنند و برای اقامه عدالت با عزیزانشان در بیفتند. کوفه یک مسیر است، یک راه نه یک شهر!

تلاش های علی(ع) دراصلاح امور اقتصادی و برگرداندن دین در جایگاه اصیل و انسجام سپاه خود در مقابل اشراف قریش نتیجه مطلوبی نداشت و بدین سان انفجار و فروپاشی سپاه علی(ع) در حادثه مشهور حکمیت به بار نشست و خوارج متولد گردید.

جماعت خوارج اساسا از دو قبیله بنی تمیم و بنی بکر بودند که  اگر به آنان قبیله بنی حنیفه نیز اضافه گردد، جدایی آنان از حضرت امیر(ع) در حکمیت سبب آن شد که تمام قبایل شرق جزیره العرب در مقابل ایشان قرار بگیرند و جنگ نهروان  در گرفت. و چنین شد که خوارج برای انتقام از کشته های خود کمر به قتل علی(ع) بستند و ایشان را به شهادت رساندند.

واقعه حکمیت، شهادت حضرت امیر(ع) باعث قدرت گرفتن هرچه بیشتر معاویه که خود را امیرالمومنین می خواند گردید. او که با سیاست اقتصادی خویش و وعده طلا توانست صلح را به امام حسن (ع) تحمیل کند، پس از مدتی قدرت بلا منازع جهان اسلام گردید و در سطح گسترده تر از پیش شروع به ترویج نظام سرمایه داری در اسلام نمود. و شاید در یک کلام باید گفت انقلاب به طور رسمی به دست نا اهلان و نا محرمان افتاد.

حکومت معاویه  و و بعد از آن یزید با اسلام چنان کرده بود که مردم و خواص از نقض قوانین اسلام در جامعه ابایی نداشتند. شرابخواری، روسپیگری، حیوان بازی و ... شیوع یافت و زمزمه  کفر و بت پرستی  به گوش رسید. و چنین شد که حسین ابن علی(ع) برای احیای امر به معروف و نهی از منکر و فسادی که ریشه در نظام سرمایه داری داشت به قیام برخاست. و چنین شد که در کربلا فرمود:

آیا می دانید چرا سخن های مرا به گوش جان نمی شنوید؟ برای این است که لقمه حرام بیت المال زیر پوستتان جمع شده است.

و حسین(ع) یک شخص نیست. حسین یک راه؛ یک مسیر، یک فرهنگ است. کسی که به دست آقازادگان سرش بر نی رفت!

 

 _______________________________________________________

بعدنوشت:

وقتی می گوییم نگاه ما به مسئله آقازادگی مسئله یک شخص و یک دادگاه نیست، ‌منظورمان این مقوله است.

 

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۰ ، ۱۵:۱۴
سلمان کدیور

 

 وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ‏ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِین . . سوره حاقّه، آیات 44 – 46

مسئولین محترم قضایی و بازرسی استان

خداوند در قران پیامبرش را تهدید میکند که اگر در انجام رسالتش سر سوزنی بر اقاویل و هوای نفس تکیه کند و باعث تضیع حقوق الهی گردد، قطعا شاهرگش را قطع خواهد کرد.

علی می فرمایید اگر دیدید علی روزی از دارالخلافه رفت و خشتی بر خشتی نهاده بود و بر ثروتش اضافه گشته بود بدانید او خائن است و جایی دیگر می گوید حسن و حسن به بیت المال تعرض کنند دستشان را قطع خواهم نمود.

چگونه است که برخی از مسئولین و آقازادگان حکومت هنوز از دارالخلافه نرفته امارات های بسیار بر کمر مستضعفان ساخته و ثروت کلان اندوخته اند اما کسی از انها نمی پرسد از کجا اورده اید؟

چگونه داد و آه مظلومین را می شنوید و باز ابراز می کنید که هیچ مدرکی دال بر زمین خواری به شما نرسیده؟ چرا توجیه می کنید و نمی گویید نمی خواهید ببینید وگرنه  برای دیدن و تماشا کافی است کمی پلک بزنید.

به خدا ما شما را به نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر محتاج تر میدانم تا عوام این جامعه. چرا که از مسئولین حکومتید و خداوند حلال و حرام دین و اجرای احکام حکومتش را به شما سپرده و مردم خطا و کوتاهی شما را به حساب خطای حکومت اسلامی می گذارند.

 و چرا به این واجب عینی عمل نکنیم و شما را از محاکمه آخرتی که خودتان قاضی آن نیستید نترسانیم در حالی که خداوند پیامبرش را می ترساند؟ چگونه شما را بر نفی عدالت در جامعه علوی بیم ندهیم درحالی که علی فرقش در این راه شکافته شد؟

چگونه از حکم دادگاه های تبعیض آمیز که  برای خواص شأنی بیشتر از عوام قائل است و دین را به نفع منافع غاصبان ترجمه می کنند و حکم به نفع آنها و به خرد شدن مستضعفین می دهند، فریاد اعتراض سر ندهیم درحالی که در همین دادگاه حکومت اسلامی حسین(ع) را خارجی حکم کردند و خونش را مباح از نظر دین قلمداد کردند؟ چرا اشک نریزیم که تاریخ حکومت شیعه  از دادگاه شریح قاضی چه مصیبتی حاصل کرد؟

بحث من و دوستان من، تبرئه یک آقازاده نیست که متاسفانه به فرهنگ رایج مبدل شده است، ما در حال نظاره به انحراف رفتن یک تاریخیم،  ما در حال مشاهده این حقیقت تلخیم که برخی می خواهند تمام رنج های رسول الله در بدر تا شهدای فتنه اخیر را که درراه این انقلاب هزینه شد را در بایگانی بی عدالتی و تبعیض به خاک بسپارند. ما شاهد شکل گیری طبقه جدیدی در انقلاب هستیم که انگار کشور را ملک پدری شان میدانند. طبقه ای از مسئولین حکومتی با مصونیت های قضایی!

ما به این احکام به این سادگی نگاه نمی کنیم.

ما بنا به وظیفه ای که دین و رهبرمان به عهده مان نهاده، ابتدا خودمان را و بعد شما را نصیحت می کنیم. شما را نهی می کنیم از بی عدالتی و تبعیض  که عاقبت خشم الهی را در بر دارد و دعوت می کنیم شما را به سوی  اسلام راستین که منتهی به جنت است.

به ما به عنوان یک عامی! پاسخ دهید چگونه این همه تبعیض و شواهد بر متخلف بودن یک آقا زاده موجود است و شما اینگونه ا زسر آن می گذرید؟ اختلاف فاحش حکم دادگاه بدوی و دادگاه تجدید نظر را چگونه توجیه می کنید؟ یک موضوع واحد و اینهمه اختلاف در رای؟ باید قبول کنیم دادگاه اولیه اشتباه کرده؟ به همین راحتی؟

جناب رئیس سازمان بازرسی، چگونه است که شما سالها ناله مردم را از موسسات فلاحت و احرار و رمضان و بهار و قومس و ... میدانید امّا هیچگاه به خودتان زحمت تفحص و بازرسی به ان را ندادید که ببینید که این مردم بیچاره درست می گویند یا متوهم شده اند؟

جناب مسولان محترم قضائیه چگونه است که مردم بسیاری را ما می شناسم که از افراد و این موسسات به دادگاه شکایت رسمی کرده اند دارای پرونده اند امّا سالهاست که  راه به جایی نبرده اند؟ چگونه ادعا می کنید شکایتی نرسیده؟ و بسیاری هم از برکت این به تماشا نشستن شما اصولا از شکایت کردن نا امیدند چرا که امثال تبرئه آقا شجاع ها را بسیار دیده اند و از دادگاه حکومت اسلامی نا امید شده اند.

ما ادعا نمی کنیم که تمامی این موسسات و افراد مجرمند، امّا فریاد می زنم که مردم  بسیاری از این جماعت شاکی هستند و شکایتشان راه به جایی نبرده اند و دادشان را کسی نمی شنود.

مگر می شود در روز روشن حقیقت را انکار کرد و جرمی را پدر متهم به آن معترف و حتی به اطلاع  امام این جامعه رسانده و ایشان هم فرموده اند که باید جلوی این رفتارها گرفته شود، سپس به تمامی مسولان استان در مورد این شخص ابلاغیه صادر می شود و او را متخلف می خوانند، جلوی چشم این مردم زخم دیده و شاکی، تبرئه شود طوری که انگار نه انگار که تخلفی بوده؟؟؟

  دادگاه می توانست مدارکی را که شخص آقای حائری به آن بر متخلف بودن پسرش استناد کرد را طلب کند و بعد اینچنین حکم بهت برانگیزی را صادر کند. دادگاه باید بنا بر اینکه بسیاری از مردم به تخلفات این ایت الله زاده متضرر هستند، شکایات انها که تعدادشان به صدها نفر می رسد را می شنید و بعد حکم صادر می کرد.

دادگاه می بایست تمامی اموال و درامدها و اسناد شرکت طوبی( متعلق به شجاع) را برسی و سپس حکم صادر می کرد،‌چرا که این شکایت فقط به افراد ذکر شده در دادنامه متعلق نیست و مربوط به عموم مردم و جامعه است. دادگاه می بایست  به خاطر اهمیت و حساسیت این موضوع برای آبروی نظام جدی برخورد می کرد نه از سر مسامحه یا ... !

مگر نه اینکه وظیفه دادستانی قوه قضائیه است که هر جا منافع عموم مردم و جامعه را در خطر می بیند خود مستقیما به نفع مردم مدعی گردد؟ ایا دادستانی هنوز صدای هزاران نفری که از این شرکت ها متضرر و به خاک سیاه نشانده شده است را نشنیده؟

شما باید همان زمانی که استانداری به ادارات و سازمان ها راجع به این شخص نامه می زد واکنش نشان میدادید نه اینکه منتظر بمانید تا کسی شکایت بکند.

شاید ما را برای این بی پردگی به اتهام تشویش اذهان عمومی، نشر اکاذیب( دو برچسب  به همه اطلاق) متهم کنید که بر آن هراسی نداریم. به خدا اگر بدانیم که با حبس و حتی شکنجه و بی آبرویی ما و امثال ما فضائل این انقلاب و اسلام پا برجا می ماند، و یا اعتماد مردم به دستگاه قضایی و انقلاب بیشتر می گردد، پس ای دادگاه ها و ای زندان ها و ای شکنجه و سیلی ها ما را دریابید.

 چگونه چنین نگوییم در حالی که برای این انقلاب محمد(ص) سنگ خورد، زهرا(س) پهلو شکسته شد و حسین(ع) بر سر نی رفت؟ چگونه این را نخواهم در حالی که خمینی برای این انقلاب رنج تبعید را متحمل شد؟ پس از فدای جان و مال و آبروی بی ارزشی چون خودمان  چه باکی دارم؟

 اما جناب اقای حائری

کاش سال پیش وقتی به نمایندگی مجمع دانشجویان عدالتخواه برای شما نامه محرمامه ای فرستادیم و در آن از شما خواهش کردیم تکلیف خود را با برخی از افراد سابق بیت و همچنین فعالیت دیگر نزدیکانتان روشن کنید و برایتان علت را اهمیت جایگاه حکومتی خودتان و آبروی رهبری نگاشتیم، پاسخی می شنیدیم. به راستی اگر به این نامه دلسوزانه به هر طریقی پاسخی در خور داده می شد امروز شاهد این همه نقد به شما بودیم؟ نقد و گلایه هایی که از ابراز آن کاممان تلخ و روانمان پریشان می شود.

از شما توقع داریم همان اسنادی و دلایلی را که  طبق آن به آن نتیجه رسیدید که فرزندتان متخلف است( انطوری که فرزندتان آقا شهاب به نمایندگی از شما در مصاحبه مشهورش مدعی بود) در اختیار قوه قضائیه قرار دهید و همانطور که به حکم حبس پسرتان واکنش نشان دادید، به تبرئه او واکنش نشان دهید و اعتراض کنید.

 چرا که خداوند از شما علمای دین تعهد گرفته که حافظ عدالت و احکام اسلام باشد و در این راه  با عزیزانتان هم که شده در بیفتید. بر شما مبرهن شده پسرتان حقوق جامعه اسلامی را نقض کرده و حال به راحتی تبرئه گشته است، پس برای اقامه عدالت بر شما فرض است به حق قیام کنید.

اما در پایان:

حقیر قصد رسانه ای کردن دو سند را داشتم که بنا به برخی تماس های دلسوزان از انتشار یکی خوداری می کنم و فقط دادنامه دادگاه را منتشر می نمایم. سند اول فقط بهت و حیرت انسان ازاده را بر می انگیزد و بس!

علت این کارم نه افشاگری است نه هوچیگری. علت این است که دوستان  علاقه نداشتند که این رای رسانه ای گردد و درضمن برخی، سند ادعای مطرح شده از سوی حقیر را طلب می نمودند.  

این حکم دادگاه تجدید نظر است که اگر با حکم دادگاه بدوی قیاس شود خواهید دید در هر دو دادگاه بر سر یک موضوع واحد چه تحلیلات متناقضی انجام و رای کاملا متضادی صادر می گردد.

ادرس اسناد:

http://up4.iranblog.com/images/sa1fsvhkm67l9cec4r.jpg

http://up4.iranblog.com/images/0u4zifd4gdp59u8gi5m.jpg

http://up4.iranblog.com/images/y3ku5k7q7uy9hsvpa97b.jpg

مشاهده اسناد در ادامه مطلب

 

 

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۰ ، ۱۷:۰۶
سلمان کدیور

 

نمیدانم چگونه یک بهت و حیرت را شرح دهم. دستم می لرزد، لبانم کبود شده و ذهنم به شدت مشوش است. خبر فقط یک جمله بود، یک جمله به ظاهر ساده مثل تمام جمله هایی که هر روز این گوش می شنود از گوش دیگر خارج می گردد. و همین جمله به ظاهر ساده درون مرا مشوش نموده است. جمله این بود:

محمد طاهر حائری از اتهام کلاهبرداری تبرئه شد.

به محض شنیدن این خبر انگار پتک نگاه زنان بیوه کمرم را می شکند، و یا در دریای قطره اشک کودکان یتیم بی سرپناه غرق می گردم.  زنانی که هر روز به فرمانداری می آمدند و با اشک و ناله درخواست می کردند حقشان را از این آقا بستانیم. کودکانی که تمام ارث و سرمایه به جا مانده از پدرشان را در شرکت طوبی آقای شجاع سرمایه نهاده اند و فقط غم نصیبشان شده.

بلند می شوم و شروع به قدم زدن می کنم، دستانم را به هم می مالم، دست در موهایم می کنم و از درد و رنجی که می کشم آه از نهادم بر می خیزد که باز اصالت آقازادگی بر مظلومیت پابرهنگی فائق شد.

شجاع حائری که  به اتهام کلاهبرداری به شش سال حبس و پرداخت 366400000 ( سیصدو شصت و شش ملیونو چهارصد هزار) تومان و 402400000( چهارصدو دو میلیون و چهارصد هزار) تومان جزای نقدی و رد وجوه مآخوذه به شاکیان محکوم شده بود، حالا در دادگاه تجدید نظر به راحتی و مثل آب خوردن از این اتهام تبرئه می گردد و به استثنای چند نفر که باید رد مال گردند( آن هم نه الزام آور) مابقی اگر شاکی باشند باید به دادگاه حقوقی! مراجعه و مراحل دادرسی را طی کنند!. یادم به مردمی افتاد که می گفتند سالهاست که در دادگاه شکایت کرده اند امّا به علتی که همه آن را می دانیم، صدایشان به هیچ جا نرسیده و کسی تره هم برای آنان خرد نکرده است.

حکم دادگاه اولیه شجاع حائری به قدری طبیعی و اظهرمن الشمس بود که پدر او، جناب آقای حائری( نماینده سابق ولی فقیه در استان) در یک اقدام فوری و برای جدا کردن خط و خویش با فرزند، توسط آقا شهاب(فرزند دیگر ایشان) مصاحبه ای رسمی می کند و در آن بر متخلف بودن شجاع صحه گذاشته و از او برائت می جوید.

هر چند که در همان تاریخ مقاله ای نوشتم و این موضع جناب حائری را( مانند نامه ای که به قوه قضائیه پیرامون اعلام زمین خواری برخی از اعضای دفترشان صادر نمودند)  نقد منطقی و موشکافانه نمودم، امّا هم اکنون هم در حیرتم که جرمی که حتی پدر متهم به آن معترف است، و آن را صراحتا نشانه اعمال متخلفانه او می داند، اعمالی که بارها به او تذکر هم داده شده بود، چگونه مردود اعلام می شود. یعنی باید پذیرفت که پدر به پسر تهمت روا داشته است؟ یا اینکه باید احتمال این را بدهیم که شجاع، در یک اقدام شجاعانه دیگر از پدر اعاده حیثیت خواهد کرد؟

در یاداشت هایم سریع مصاحبه جناب محمدحسن(شهاب) حائری را می یابم و دوباره مو به مو می خوانم:

خبرنگار از او می پرسد؟

آیت الله حائری از ماجرا ( تخلفات شجاع) مطلع بود؟ چه عکس العملی نشان داد؟ " . شهاب پاسخ می دهد :

با توجه به اینکه احتمال امتیاز طلبی یا استفاده قهری از آبروی اجتماعی نمایندگی ولی فقیه و امام جمعه متعلق به خودشان نبود، آیت الله حائری واکنش نشان داد و طی نامه ای به فرزندانشان آنان را از اینگونه فعالیت ها نهی کردند. نامه دست خطی ایشان که موجود است و در صورت نیاز منتشر خواهد شد با این جمله آغاز می شود که "شرکت آقازاده ها تشکیل ندهید." البته برادرم این نهی را نپذیرفت.

محمد حسن اظهارات خودشان را چنین ادامه می دهد :

در سفر مقام معظم رهبری در اردیبهشت 1387 به فارس، بنده به عنوان مسئول دفتر آیت الله حائری که مخالف کار برادرم بودم، توفیق داشتم که مسائلی از جمله این موضوع را با معظم له مطرح کنم و نظرشان را بپرسم. ایشان با توجه به شبه سوء استفاده از اعتبار اجتماعی امام جمعه و در خطر قرار گرفتن آبروی وی که به آبروی نظام مربوط است فرمودند نباید انجام شود. و اضافه فرمودند من این طور فعالیت ها را برای نزدیکان مسئولان درست نمی دانم. بنده از حضرت آقا پرسیدم من مسئولان استان را از نظر حضرتعالی آگاه کنم؟ ایشان تاکید فرمودند حتما این کار را بکنید. در این گفتگو آقا مسعود فرزند مقام معظم رهبری هم حضور داشتند. متعاقب این گفتگو ضمن گزارش مذاکرات به آیت الله حائری و با اشراف ایشان موضوع نهی رهبری کتبا به استاندار وقت آقای رضازاده منعکس شد و وی نیز بخش های مختلف استانداری منعکس کردند تا استفاده قهری یا سوء استفاده احتمالی صورت نگیرد.

در حالی این مطلب را می نویسم که اشک از چشمانم به روی کاغذ می چکد. اشکی که از سر مظلومیت رهبر و این انقلاب جاری گشته است. اشک سوزناکی که هر قطره اش از من می پرسند: به راستی آبروی نظام و انقلاب و رهبرش چقدر با منافع آقا شجاع گره خورده که به راحتی بین آنها این معامله رخ می دهد و حیثیت یک اقا زاده جای حیثیت تاریخ یک ملّت را می گیرد و تا به کی ابروی اسلام باید قربانی منافع و ابروی خاندان های عریض و طویل گردد؟؟؟

یادم به یکی از مصاحبه های جناب خدائیان( رئیس قوه قضائیه فارس) می افتد که در آن گفته بودند اصلا چیزی به اسم زمین خواری وجود ندارد، چون کسی شاکی نیست و مدرکی ارائه نشده!!!!(نقل به مضمون).

آقای خدائیان راست می گویند. چیزی به اسم زمین خواری وجود ندارد، تبعیض قضایی وجود ندارد، مجازات آفتابه دزدان و گردن کشی گرن کلفتان حقیقت ندارد!. همه مردمان بیچاره و مال باخته شیراز، سیاخ دارنگون، سپیدان، داریون ... دروغ می گویند. توهم به هم زده اند. این وسط آقا شهاب راست می گفته.

 پس بیایید مرا و دوستان مرا دستگیر کنید، مایی که سالهاست در پی اثبات مفسده بودن برخی از همین قماش گردن کلفت از خدا بی خبر بوده ایم، بیایید ما را دار بزنید که به ساحت مقدس این آقایان جسارت نمودیم و هر فرصتی که یافتیم فریاد اعتراض و دادخواهی سر دادیم که اینان دارند خون مردم و فقرا و صاحبان انقلاب را می خورند و استخوانشان را به لیسه می کشند. در منطق این جماعت هر کس آقا زاده نیست باید برود بمیرد لابد!

آقا شجاع( که اندازه یک خرمن پرونده از شاکیانش فقط در فرمانداری بایگانی گشت) در دادگاه تجدید نظر تبرئه می گردد و عبدالله شهبازی( نویسنده کتاب اولیگارشی که به انباشت ثروت و زمین خواری در فارس پرداخته بود) در دادگاه تجدید نظر، در همان روز، مجازاتش سنگینتر و  روانه زندان عادل آباد می گردد. و این چیزی جز یک طنز تلخ نیست. 

 ...

پس ای علمای الهی، تا دیر نشده جانتان را در خطر بیاندازید و از حیثیتتان در راه دین و ارزشها مایه بگذارید و فداکاری کنید. شما این ضعفا و مستضعفین و فقرا و محرومین را دست بسته تحویل دستگاه ظالم داده­اید. گروههایی از مردم برده­ی اینان شده­اند و مثل برده­های مقهور و شکست خورده، زیر دست و پای آنان له میشوند.

عده­ای نان شبشان را نمی­توانند تهیه کنند. در هر شهری عده­ای را گماشته­اند که افکار عمومی را بسازند و به مردم دروغ بگویند. مردم نمیتوانند دستی را که به سمتشان میآید تا به آنها زور بگوید، عقب بزنند و از خود دفاع کنند. شما همه­ی این صحنه­ها را می دیدید و کاری نمیکردید. اینان عده­ای ستمگر و صاحبان قدرت­اند که علیه ضعفا و محرومین بسیار خشن عمل می­کنند و به روش غیر اسلامی حکومت می­کنند و متاسفانه بی چون و چرا هم اطاعت می­شوند. در حالی که نه خدا را می­شناسند و نه آخرت را قبول دارند. تعجب می­کنم از شما که این زمین زیر پای ظالمان صاف و پهن است، عده­ای باج بگیر حکم میرانند، و کارگزاران حکومت هم بویی از عاطفه و انسانیت و مهربانی نبرده اند و شما هم باز ساکتید . ( خطبه منای حضرت اباعبدالله)

خدایا مرا خار چشم دشمنان و استخوان در گلوی گردن کلفتان قرار ده و شیرینی شهد شهادت در راهت را نصیب این حقیرتیرن خلقت بفرما.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 بعد نوشت:

بخوانید توضیحات فرزند آیت الله حائری درباره پرونده برادرش

بخوانید نقدی که بر مصاحبه محمدحسن حائری نگاشتم، پیرامون برائت جناب آقای حائری از پسر شجاع. آقا شهاب ولی حالا چرا؟

بخوانید نقدی که به نامه آقای حائری به قوه قضائیه نگاشتم. انقلاب اسلامی یا زمین خواران شیرازی، مسئله این است.

بخوانید نامه سر گشاده ای که به رئیس قوه قضائیه نگاشتم، پیرامون زمین خواری و مفسده باغشهرها در فارس 

بخوانید مقاله ای که پیرامون نقش باغشهرها در ایجاد شکاف و تبعیض طبقاتی نگاشتم . از سیاست های اصلاح طلبی تا نتایج باغشهرها

بخوانیدآ ین مختار - دل نوشته ای از مردم رنج دیده - وبلاگ پسرک چوپان

شیراز اولین حرم آقازاده ها سومین حرم اهلبیت - شعری برای این درد

در پست بعد اسناد منتشر خواهد گشت.

 

۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۰ ، ۰۱:۰۳
سلمان کدیور

 

اول نوشت :

این شعر را به چشم یک نقد دلسوزانه درون گفتمانی ، از بسیجی دلسوخته ای بخوانید که این بار آرمان های اصیل اسلام و انقلاب و مولفه های تفکر بسیجی را با زبان هنر ، فریاد کرده است . هر چند این شعر تلخترین و دردناکترین شعرم تا کنون بوده است .

 

نیشتر - دلنوشته یک بسیجی تقویمی!


دوشنبه :

بسیج

مسجد ، قرآن

سه شنبه :

بسیج خودباوری ، جهاد علمی

جهارشنبه :

بسیج

سازندگی ، خدمت گذاری



شنبه :

بسیج

جوانان ، ورزش

یک شنبه :

بسیج

عفاف ، سلامتی

***

همه می توانند بسیجی باشند

و یک روز

از تقویم عافیت را

پشت بند

قباله شان کنند

***

ما اصلا

برای کسی خطری نداریم

ما

لشکر مخلص خداییم

که در حریم پاک الهی

و

نورانیت ملکوت

نفس میکشیم !

جوان های نورانی

وارث

نافله های زیر منور

و

نماز خواندن

میان قبرهای پشت خاکریز!

***

ما

درس خواندهء

مدرسه عشقیم

و

اهل کوی صفا

مکتب خوانده مصلحت اندیشی

و

زیر سایه نشستهء !

شجره طیبه !

که همه

به اخلاص ما غبطه می خورند

***

ما اصلا

اهل تشکیل حکومت جهانی

و این کارهای خطرناک

نیستیم

و به هر هسته ای

بیشتر از

هسته های مقاومت می اندیشیم !

هر چه باشد

این یکی شدنیست !

***

ما

اهل گردن شکستن

گردن کلفتان بادیه

یا له کردن

زالو صفتان جامعه

نیستیم !

***

تمام دردها را

به مراتب بالاتر گزارش می کنیم

و مراتب بالاتر هم

به مراتب بالاتر

تابرسد به قفسه بایگانی !

***

بولتن ها

پر است از

گزارش های

فرهنگی

و سخنان آقا و امام

آرمان ها ی بلند

و

زخم های کهنه

سر باز نکرده

***

بسیجی ایم

چون

چفیه می اندازیم

و ریش می گذاریم

و آنقدر

تسبیح چرخانده ایم

که دستمان پینه بسته !

و طرح ختم صلوات

نای از گلویمان چنان گرفته

که فریاد زدن را هم

فراموش کرده ایم !

***

عطر حرم

آنقدر مستمان کرده

که شکاف چرکین تبعیض را

هنوز ندیده ایم !

شش هشت که هیچ

یک ماده از هشت ماده ای

علی را هم

هنوز نخوانده ایم

***

ما

جای شهیدان نشسته ایم

و یادشان را

کنگرئی گرامی میداریم

مثل

مثل یادوارهء

شهدای جنگ جهانی دوم !

که دانمارک ، به تقلید ما

۵۰-۶۰ سال

برگذار می کند !

***

ما

یاد شهدا را

با قبرهای شیک یکدست

گرامی میداریم !

و راهشان را

هر سال

در اردوی راهیان نور

با کیک و ساندیس

و نوای

” یاد امام و شهدا … “

طی میکنیم !

***

شهدای بی آزاری

که می شود

عکس شان را

روی داشبورد ماکسیما

چسباند و

تخته گاز

تا جمکران رفت

و

دعای فرج خواند !

***

ما

آنقدر خوبیم

که دزدها هم

از ما نمی ترسند !

آسمان خراش خلیج

و

بیت العدل زیتون

و برج های دوقلو

هم دیگر

ما را نمی بینند !

***

هدف مان

جذب بیست میلون تن است

حتی اگر

اندازه بیست مخلص هم

قلب نداشته باشند !

همهء

ورزشکاران

مسجدیان

خادمان

سازندگی یان

علمیان

عفیفان و الخ

می توانند جذب شوند !

فرقی نمی کند

حاج شهرام !

فرمانده گردان باشد

یا مسئول امور مالی

***

هنوز

وسط میدان

با تمام قدرت

ایستاده ایم !

و برخی

ما را دور زده اند !

تا بهتر و زودتر

به ناکجا آبادهایشان برسند !

تا فضیلت های انقلاب شان (!)

پا بر جا بماند

***

اگر احوال اینطور باشد

و نورانیت مان پابرجا

پس از

چند ده تقویم مصلحت سنج دیگر

” اوبا ما ” هم

با ما می شود

و ما هر سال

برای جذب حداکثری

کریسمس را

به او

تبریک می گوییم !!!



سلمان کدیور – ” سلیم “

 


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بعد نوشت :

1 - امروز یکی ازضروری‌ترین تشکل‌ها، بسیج دانشجو و طلبه است . طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند و فرزندان بسیجی‌ام در این دو مرکز، پاسدار اصول تغییرناپذیر "نه شرقی و نه غربی " باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلی بیشتر به اتحاد و یگانگی احتیاج دارند. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادی امریکا و شوروی در آن دو محل حساس نفوذ کنند. تنها با بسیج است که این مهم انجام می‌پذیرد. مسائل اعتقادی بسیجیان به عهده این دو پایگاه علمی است . حوزه علمیه و دانشگاه باید چهارچوب‌های اصیل اسلام ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند. باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است ، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست ، باید هسته‌های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد. شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب می‌توان اسلام را فاتح جهان نمود.

(فرمان تشکیل بسیج حضرت روح الله)

 


 

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۰ ، ۲۳:۳۰
سلمان کدیور

 

کسی که آرزوهای بزرگ دارد، به آرمان های کوچکش هم نمی رسد.

 

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۰ ، ۱۵:۲۲
سلمان کدیور

 

ادم ها خوب عدالت را می شناسند. بیشتر از فرزندان یا پدر و مادرشان. چرا که ذات آنها با عدل چه در بستر تاریخ و چه در بستر زمان ظهور مادی معنویشان در این دنیا متولد شده است.

آدم ها زمانی که بی عدالتی هم مرتکب می شوند به آن جهل ندارند. حتی آدم های خوب.

امّا مشکل کجاست که بی عدالتی رایج و مسلط بر عدل است. چه در نفسانیات و چه در اجتماعیات؟!

مگر نه اینکه عدالتخواهی در فطرت انسانی سرشته شده؟

پس مشکل کجاست؟

این سوال از آین حیث مهم است که ریشه تمام بی عدالتی های اجتماعی هم فرد آدمی است. پس برای پاسخ باید در خود انسان ژرف شد.

و اگر انسان عالم اکبر باشد که هست پاسخ به این سوال نباید چندان دور از ذهن باشد.

به راستی ریشه بی عدالتی و سرچشمه اصلی که علت العلل است در چیست؟

چرا انسان برای رسیدن به عدالت و برقراری آن خود عدالت را نفی می کند؟

آیا انسان عدالت را برای آزادی نفی می کند؟ یعنی میل به آزادی باعث نفی عدالت در انسان می شود؟

یا اینکه اصلا در آرمان انسانی باید عدالت را افضل دید یا آزادی را؟

کدام یک طریقیت و کدام موضوعیت دارند؟

آنی که طریقیت دارد به کدام غایت منتهی می شود؟

این روزها به شدت درگیر این سوالاتم. سوالاتی که پاسخش گره های بزرگ می گشاید.

 


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۰ ، ۱۷:۱۴
سلمان کدیور

امروز ششم است ... شش هشت

 

امروز ششم است

شش هشت

ایّام به کام

 آقا شهرام !

آقا مهدی  !

میدانم که حالتان خوب است

حال ما هم

اگر مهم باشد

ملالی نیست جز

جای دندانتان

روی زخم کهنه ما !

***

امروز ششم است

شش هشت

سال مرگ مبارزه با شما

روز بزرگداشت امنیت سرمایه گذاری !

شما خیالتان آسوده

هنوز هم

امنیت برقرار است

و ایّام به کام !

ماشب و روز کار میکنیم

تا شما بالون های هوای داغ به آسمان بفرستید1

ما مالیات می دهیم

تا مسیر جاده ابریشم را

به طرف شیراز ما

کج کنید 2!

مثل همه راه ها

که 30 سال

به خاندان شما ختم شد !

ما کار میکنیم

روز و شب مرکب شما می شویم

تا شما

با خیال آسوده

در " قم آباد قصرالدشت " 3

برای مدیرانتان خانه های آنچنانی بسازید !

یا زیتون و ستاره بکارید و بچنید 

...

حتی راحله

که پدرش روی داربست برج تان

سقوط کرد

هر شب ناخنش را می جود

تا شما

با شکم سیر بخوابید !

***

امروز ششم است

شش هشت

بزرگداشت زر و سیم های باد آورده

درکاسه گدایی دیروزتان !

همه چیز در امن و امان است

دیروز استاندار 4

که شمشیر علیه شما کشیده بود

جلوی  چشم دوربین های بی خبری !

خیار فروشی مشتی رحیم را

به جرم گرانفروشی

پلمپ کرد

و فردایش

 " آقای خلیج فارس "

که دوست شما و همشهری ماست

را ستود

و شمشیر چوبی اش ، از قلاف بیرون نیامد ، هیچ!

از امنیت شما هم خبر داد

خیالتان آسوده !

***

امروز ششم است

شش هشت

روز بزرگداشت  امنیت سرمایه گذاری !

داروغه هم توجیه است !

جای نگرانی نیست

می توانید پیاده رو ها را تصرف کنید 5

یا با درختان سبز

تخت های شهوتتان را بلندتر  بسازید !

تا داروغه

شما را بهتر نبیند !

***

امروز ششم است

شش هشت

سالروز چرکین شدن زخم

زخم درد آور تبعیض !

خیالتان آسوده

آقا زاده ها !

دادیم

" طلبه سیرجانی "

که  رعایت شأنتان را نفهیده بود

به حکم " دادگاه بسیار ویژه "

( که داروغه

شعبه  دارد

 به اسم دین ! )

به هلف دانی بیندازند !

و چند دانشجوی پابرهنه را هم

حکمشان را زدیم  6

که  طعم "لب انتظار" علی را

بچشند !

***

امروز ششم است

شش هشت

سالروز مسابقه 

برای رفاه و شهوت !

آقایان مفاسد اقتصادی !

شما  آنقدر امینید

که می خواستید همه داراییتان را

یک شبه وقف کنید !

همه دوهزار و پانصد میلیار تومان را !

برای همین

چون ریا می شود !

کسی جرأت نمی کند

اسمتان را کامل بچرخاند

آقای " ع . ج " !

" خ " !

"  م . پور " !

"  ح . ق " !

" م . خ " !

و الخ ...

ما میدانیم

اگر زبان باز کنیم !

و از بازار رانت هایتان بگویم

یا به ساحتتان

جسارتی کنیم

اذهان را تشویش  کرده ایم

اکاذیب نشر کرده ایم !

مخلّ نظم عمومی شده ایم !

ما

هر چه باشد

به طفیلی شما زنده ایم

به مدد سرمایه های شما مانده ایم

***

 

امروز ششم است

شش هشت

بازار مسابقه

 گرم

اسب های قدرت رام

دین فروشان همه

در دام

شکاف زخم تبعیض

چرکین !

گلوگاه ها سرمایه

تضمین !

زر و سیم باد آورده

میان کاسه گدایان

تزئین !

نقاط استفهام

امّا

مسکوت ... مسکوت

...

یاران ز پا افتاده

صف ها

دور افتاده

دندان ها

نفشرده

بخود  لرزیده  !

...

امروز ششم است

شش هشت

امیر قافله  امّا

بیرقش در دست

ایستاده چو سرو

سر افراز و سربلند

میان انبوهی از دشمن

...

                                                                          

سلمان کدیور -  " سلیم"

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۰ ، ۱۹:۰۶
سلمان کدیور