خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

میلاد علی را به همه‌ کسانی که به عدالت، انسانیت، عشق، فضیلت و ایمان، ایمان دارند تبریک می‌گویم. میلاد او را به ملت علی، به همه‌ نسل‌هایی که در طول این چهارده قرن در جستجوی عدالت و حق، به علی پناه آورده‌اند، و در فرار از ظلم و قدرت‌های ستمکار، ولایت علی را شعار خود داشته‌اند، و در زیر شکنجه‌ها و تازیانه‌های ستم، «علی علی» می‌گفتند، و نیز به نسل امروز، که بیش از همیشه به علی محتاج است، و نیز به همه‌ انسان‌ها در هر گوشه جهان که اکنون برای عدالت، حق و ایمان مبارزه می‌کنند، تبریک می‌گویم. 

shariati

ای کاش امشب می‌توانستم در گوشه‌ دیگری از دنیا از علی صحبت کنم. ای کاش می‌توانستم در میان جمعی از جوانان، در هر جای دنیا، در خاور دور، آمریکای لاتین، و یا آسیا، که بی‌سابقه‌ ذهنی و بی تلقینات موروثی و بی آن که تصویرهای مشکوک و زشت از تاریخ، از فرهنگ و از اعتقاد در ذهنشان داشته باشند، برای اولین بار سخن از مردی می‌شنوند که نمی‌شناسند، اما ارزش‌های انسانی را می‌شناسند- با آن‌ها-، حرف بزنم؛ که راحت‌تر حرف می‌زدم و آن‌ها هم راحت‌تر می‌فهمیدند.

ولی بهرحال خوشبختانه در این جا، در مجلسی و با همفکرانی حرف می‌زنم که می‌توانند اندیشه و احساسشان را از قید و بندهای تلقینی و موروثی و بدآموزی‌هایی که در طول قرن‌ها به نام علی و به نام ولایت و حکومت و مکتب و زندگی و شخصیت علی به ما داده‌اند، نجات دهند، و بهرحال مذهبی‌هایی هستند بی‌تعصب کور مذهبی و یا روشنفکرانی بی‌تعصب کور ضدمذهبی، و کسانی که بهرحال در یک چیز مشترکند، و آن، شناخت ارزش‌های انسانی است، در هر جا و در هر نام و در هر مکتبی؛ و می‌توانند احساس کنند که از چهره‌ی کاملاً بدیعی و از شخصیت کاملاً تازه‌ای و از راه مکتب و ارزش‌های کاملاً بی‌سابقه‌ ذهنی‌ای به نام علی- که همه جا مطرح است و همواره نامش و یادش و عشقش در این محیط تکرار می‌شود- (سخن می‌گویم). اما آن چنان به ما آموزش داده‌اند که، (حتی) همین کسی که شب و روز «علی علی» می‌گوید، هرگز به این فکر نیفتاده که چرا کتاب خود علی در این دنیا هست و او هیچ وقت سراغ آن کتاب نرفته، و چرا این همه مکارم و فضائل و مدائح از علی گفته می‌شود، شنیده می‌شود و منتشر می‌شود، اما خود علی با ما سخن نمی‌گوید، و چرا در حالی که همه ما کتاب‌های مختلف مذهبی‌ای که در این اواخر نوشته شده، کتاب دینی رسمی مان قرار داده ایم و دائماً می خوانیم و از بر می‌کنیم و تکرار می کنیم، نهج‌البلاغه‌ی او لااقل در ردیف یکی از این کتاب‌هایی که متأخرین در همین بیست سی سال اخیر نوشته‌اند، مطرح نیست، در خانه‌ها نیست و کسی با آن آشنا نیست!؟

متوجه هستند که چرا و چگونه و تا چه حد هوشیارانه علی را این همه تجلیل می‌کنند، اما یک کلمه از علی سخن نمی‌گویند!

متأسفانه در این روزهای اخیری که داشتم «تشیع علوی و تشیع صفوی» را برای انتشار تجدیدنظر می‌کردم، در آنچه در سخنرانی‌اول، (بصورت) کلی از آن رد شده بودم، به مسائل خیلی حساس‌تر، دقیق‌تر و پیچیده‌تری برخوردم، بخصوص بعد از این که حساسیت‌های غیرعادی و عکس‌العمل‌های غیرقابل‌پیش‌بینی نسبت به این کتاب نشان داده شد، متوجه شدم که گویا نقطه‌ی حساس حمله همین جاست و بنابراین باید روی آن تکیه‌ی بیشتری کرد. و بعد متوجه شدم که چقدر نبوغ و هوشیاری و چقدر کار و طرح و نقشه در کار بوده تا بتواند تشیع علی و مذهب شیعه را، که از آغاز با «نه» گفتن به هر قدرتی و غصبی و فریبی شروع شد و در طول هزار سال هر نظم و نظامی را که مشابه با نظم‌ها و نظام‌های تاریخی بود و به نام اسلام بر گرده‌ی مردم سوار بود، نفی کرد، (به انحراف بکشاند).

چگونه تشیع «نه»، تشیع اعتراض، تشیع مبارزه دائمی با غضب، تشیع عدالت‌خواهی و آزادی‌طلبی، جایش را ناگهان تغییر داد و از میان مردم برخاست و بر مسندی نشست که همواره تسنن در آنجا جا داشت؟

تسنن، همچنان که چندین بار گفته‌ام، عبارت بود از اسلام خلافت، اسلام حکومت، اسلام حاکمیت و رسمیت؛ و تشیع، اسلام مردم و اسلام توده‌های عدالت‌خواهی که به سراغ عدالت و به سراغ رهبری و آزادی، به اسلام آمدند. چگونه تشیع ناگهان جایش را تغییر داد و بعد مسندنشین و توجیه‌کننده‌ی قدرت حاکم شد؟ و بعد چگونه نه تنها به غاصب و به ظلمه «آری» گفت، بلکه زیربنای نگه‌دارنده و توجیه‌کننده‌اش شد؟

چقدر کار شده و چقدر هوشیارانه و چقدر موفق کار شده، که هنوز پس از سه قرن، در جامعه‌ی علمی ما، در میان مردم آگاه، متمدن و روشن ما در قرن بیستم نیز نمی‌توان از این فریبکاری رندانه، که هنوز هم تقدس خودش را حفظ کرده، انتقاد کرد!

ن ا‌ست که به این مسأله بشدت متوجه و معتقد شدم و می‌خواهم به شما، به عنوان کسانی که بی‌شک عاشق مکتب علی هستید و بی‌شک با تمام ایمان و خلوص و همه‌ی گرمایی که از عشق و عقیده و ایمان برمی‌خیزد، دوستدار خانواده‌ی علی، مکتب علی، ارزش‌های علی و دعوت و رسالت علی هستید.

 که اگر نجنبیم و اگر این دیواره‌ی قطوری را که در سه قرن اخیر- از دوران صفویه- بصورت رسمی (و البته پیش از آن بصورت غیررسمی)، بین ما (نسلی که الان زندگی می‌کنیم) و تشیع علوی، که از متن رسالت پیغمبر جوشیده و همزمان با اسلام متولد شده و در طول هزار سال همواره پناهگاه امید و ایمان مردمی بوده که همواره قربانی ظلم و تبعیض و ستم و نژادپرستی می‌شدند (بین تشیع کنونی ما و تشیع علی، بین نسل جستجوگر در شناخت علی و مکتب علی و خود علی و مکتب علی)، کشیده شده و بشکلی در آمده که ما الان مستقیماً نمی‌توانیم خود را به آن سرچشمه‌ی زلال و نخستین مکتب علی برسانیم، با فداکاری، با هوشیاری، با احساس مسئولیت سنگین و با تحمل همه‌ عواقبی که در این راه- که راه حق‌پرستی و عدالت‌خواهی و حق‌شناسی است- بی‌شک به سراغ حق‌پرست و حقیقت خواه خواهد آمد، در همین نسل فرو نریزیم و اگر برای وجدان امروز و نسل امروز خودمان، که در جستجوی ایمان و در جستجوی انتخاب یک راه و یک هدف است (و جلوش را هم نمی‌شود گرفت؛ قرن ما و عصر ما، قرن و عصر انتخاب است)، راه را از حال تا سرچشمه‌ نخستین تشیع علی باز نکنیم و این دیوار را کنار نزنیم و مستقیم و زلال، چهره‌های راستین را نبینیم و به این نسل نشان ندهیم، ایمان ما و فرهنگ ما و مکتب علی در نسل بعد نخواهد بود!

بعضی‌ها می‌گویند «خدا خودش حافظ است؛ خدا خودش مکتب و دینش را حفظ می‌کند؛ حقیقت از بین نمی‌رود.» بی‌شک چنین است! بی‌شک دلمان برای حقیقت، برای مکتب علی و برای «ذکر» نمی‌سوزد، چرا که با «انا نحن نزلنا الذکر»، خداوند حفظ رسالت پیغمبر، مکتب او، قرآن او، و راه علی را تضمین کرده است. (بنابراین) آن، صاحب دارد، حافظ دارد و از بین نمی‌رود.

دلمان برای خودمان می‌سوزد؛ ما هستیم که از آنچه که به شدت به آن نیازمندیم، محروم می‌مانیم. این تعبیر، که غالباً تکیه می‌شود که «حق علی پایمال شد»، تعبیر کاملی نیست؛ (بلکه باید گفت) «حق مردم پایمال شد»! علی خودش حق است!

تمام تلاشمان، مسیر جریانات، حساسیت‌های مخالف، نوع انتقادها، نوع جبهه‌گیری‌ها، عکس‌العمل‌ها و همچنین کوشش هر چه بیشتر و تحقیق هر چه بیشتر، خودبه‌خود کم کم راه آدم را مشخص می‌کند، هدف‌ها را معین می‌کند، شعارها را تعیین می‌کند و طرح می‌کند، و آدم کاملاً دقیق می‌داند که باید کجا برود و لبه‌ی تیز مبارزه‌اش باید به کدام سو باشد و باید دقیقاً در کدام جهت حرکت کند، و وظیفه‌ی انسانی که معتقد به یک مکتب و یک راه است، چیست؟ این‌ست که کم کم روشن و مشخص می‌شود، و این‌ست که من می‌خواستم عرض کنم که گروهی که مثل ما می‌اندیشند، یعنی هم به نیازها و دردهای زمان خودشان واقفند و رنج می‌برند و در برابرش احساس مسئولیت می‌کنند و هم معتقدند که برای درمان این دردها و حل این مشکلات و برای مسلح شدن به ایمان و عقیده‌ای که نسل ما به آن محتاج است بهترین سلاح‌های فکری و بهترین فرهنگ و بهترین مکتب را داریم، اساسی‌ترین مسئولیت و رسالتشان، به عنوان آگاه‌ها، روشنفکران و مذهبی‌ها- به هر عنوان اسمش را بگذاریم- در یک کلمه این‌ست که برای پاسخ گفتن به نیاز عصر خودمان، برای آگاهی دادن به متن جامعه‌ی خودمان و برای احیاء روح حیات‌بخش ایمانی که در ما فسرده است، و برای تجدید حیات مکتبی که در میان ما پژمرده و یا مرده و یا مسخ شده است، و برای تجدید اتصال رابطه‌ای که میان ما و ایمانمان بریده است و بریده‌اند، و برای شناخت حقایقی که امروز به شناختنش احتیاج فعلی و فوری و حیاتی و عینی داریم، راه این‌ست که از میان ما و علی، از میان این نسل و تشیع علی و اسلام علی، تشیع دروغین انحرافی مونتاژ شده‌ی مصلحت‌پرستانه گل مولائی صفوی را برداریم. اگر برداشتیم، تابش آفتاب علی همه‌مان را گرم می‌کند؛ اگر این فاصله را برداریم و این دیوار را کنار بزنیم، این بدن‌های مرده و فسرده‌مان، روح مسیحایی علی را خواهند گرفت، و قرن تاریک و شبستان زندگی و سرنوشتمان با آتش خدایی سینه‌ی علی برافروخته خواهد شد، و او به ما خواهد گفت که چگونه زندگی کنیم، چگونه بیندیشیم، چگونه بپرستیم و چگونه امتی بسازیم و چگونه رسالت خودمان را در برابر جامعه‌مان، در برابر بشریت و در برابر زمان انجام بدهیم و، بهرحال، چگونه مسلمان باشیم.

من امشب می‌خواستم، همچنان که در عنوان سخنرانی مطرح شده، از یک جهت دیگر مسأله را مطرح کنم. به این معنا که چون در جامعه‌ی مذهبی شیعی هستیم، سنت بر این است و طبیعی هم همین است که به عنوان مبلغ مذهبی یا محقق مذهبی، غالباً از طریق خود مذهب، از طریق تاریخ اسلام و از طریق مسائلی که در تاریخ اسلام مطرح است، جریانات خلافت، امامت، تشیع، تسنن، غصب، وصایت، قرآن، حدیث، سنت، مسائل و جریاناتی که در تاریخ پدید آمده، ارزیابی شخصیت‌ها، مقایسه‌ی علی با رقبا و با کسانی که حق او را غصب کردند و یا در برابر او در تاریخ خودنمائی کردند، آغاز می‌شود و مسأله مطرح می‌گردد، و به علی می‌رسند و چهره‌ی علی، مکتب علی، شخصیت و زندگی و ارزش‌های او عنوان می‌شود و یا حقش اثبات می‌شود.

حال من می‌خواهم از طریق دیگر وارد مسأله شوم. البته مسأله‌ای که امشب مطرح می‌کنم، خودبه‌خود دنباله‌ی مسائلی است که بصورت درس یا بصورت کنفرانس‌های مختلف درباره‌ی تشیع و مذهب و جامعه در اینجا مطرح کردم. این‌ست که اگر برای بعضی از حضار محترم، بعضی از تعبیرات، اشارات یا مسائل ممکن است مبهم یا نامفهوم باشد، یا حتی غیرمنطقی تلقی شود، شاید به این عنوان باشد که اشاره به یک نوع برداشت و یک نوع بینشی است که در این جا مطرح شده و تکرار شده و غالباً سابقه‌ی ذهنی دارند و براساس آن زبان، آن اصطلاح و از آن زاویه‌ی دید است که مطرح می‌کنم. این‌ست که من فقط اسامی مسائلی را که در اینجا درباره‌ی تشیع و درباره‌ی شخص حضرت امیر مطرح کردم، و سخنرانی امشب تکمیل همه‌ی آن‌هاست، می‌گویم، برای این که دوستانی که در گذشته نبودند و آن مسائل را نشنیدند، اگر خواسته باشند این بحث را با همه مقدمات منطقی‌اش، که ضرورتاً با آن‌ها ارتباط پیدا می‌کند، تعقیب بفرمایند، بدانند.

اولین مسأله‌ای که اینجا به عنوان یک مسأله کلی، سه چهار سال پیش، در چهار جلسه‌ی پشت سر هم مطرح کردم، «امت و امامت» – البته از دید جامعه‌شناسی- بود. «امت و امامت» زیربنای اساسی تشیع را در بینش و برداشت تشیع علوی عنوان کرده است.

بعد «حسین وارث آدم» است که بینش و برداشت تاریخی شیعی است، یعنی فلسفه‌ی تاریخ با یک نگرش شیعی.

دیگری، «فلسفه تاریخ در ادیان ابراهیمی» است، که مقایسه فلسفه‌های تاریخ با فلسفه‌ی تاریخ در اسلام- به معنای اعم کلمه- است.

چهارم، «انتظار مذهب اعتراض»؛ که مسأله اعتقاد به منجی موعود و مهدی موعود در تشیع با برداشت و بینش تشیع علوی است.

پنجم – که به خود شخص حضرت امیر می‌رسد – «علی حقیقتی بر گونه‌ی اساطیر» است. موضوع سخن این‌ست که بشریت همواره در جستجوی ارزش‌های متعالی و مطلق بوده و چون به این ارزش‌ها احتیاج داشته، اما در واقعیت عینی نمی‌یافته، برای این که این ارزش‌ها را روی یک وجود و یک پایه سوار کند، رب‌النوع خیالی و اساطیری می‌ساخته، تا بتواند ارزش‌های متعالی را- که نیست- در وجود اشخاص، قهرمانان و شخصیت‌های واقعی عینی بپرستد. اما علی حقیقتی است بر گونه‌ی رب‌النوع‌های اساطیری؛ یعنی وجودیست که این ارزش‌های متعالی مطلق در او هست- مثل رب‌النوع‌ها-؛ اما برخلاف رب‌النوع‌ها، که اساطیری هستند و نیاز بشر آن‌ها را جعل کرده، علی رب‌النوعی است که در تاریخ تحقق جسمی عینی انسانی دارد.

بعد «علی انسان تمام» است، که بحثی مربوط به انسان‌شناسی در مکتب‌های انسان‌شناسی جدید است و (در آن) علی از این جهت مطرح شده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۰۶
سلمان کدیور
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۵۸
سلمان کدیور

می گویند تاریخ تکرار می شود. آری حقیقت این است و جز این نیست. این روزها که در شیراز دو بحث پاداش 45 میلیونی به شهردار و ساخت برج های دوقلوی 25 طبقه، در پر ترافیک ترین نقطه شهر( خیابان زند) تبدیل به جنجالی ترین خبرها شده است، ذهن مرا به خاطراتی نه چندان دور می برد. 

آری. زمان زیادی نگذشته است امّا بعد از آن شیراز برای خیلی ها امنیت بیشتری یافت. بعد از آن شیراز برای سرمایه گذاران برج ساز و هدیه بگیران از بیت المال، عرصه تاخت و تاز بیشتری را فراهم ساخت. زمان نه چندان دوری است. آری. زمان فرمانداری حسین قاسمی در شیراز. زمانی که بنده و یکی دونفر از دوستانم در سمت مشاور او سعی در جا انداختن ادبیاتی از مدیریت ضد فساد نمودیم. طرح و عملیاتی که به نظر ما به خوبی پیش رفت و به خوبی نتایج مورد نظر ما را در بر داشت. و آن نتیجه ای نبود جز، حساس شدن مردم و نخبگان بر علیه فساد حکومتی تحت لوای دین و اسلام و انقلاب. 

اولین قضیه بحث پاداش ده ملیونی به شهردار وقت جناب پاک فطرت بود که فرماندار وقت با آن مخالفت نمود. جهان نیوز، این خبر را چنین نقل می کند:


در پی تصویب پرداخت مبلغ ده میلیون تومان پاداش به شهردار شیراز، حسین قاسمی فرماندار این شهرستان طی نامه‌ای به شورا، این مصوبه را غیر قانونی دانسته و مخالفت خود را با اجرای آن اعلام کرد. 

به گزارش  ایسنا، شورای شهر شیراز در یکصد و نود و ششمین جلسه علنی این نهاد با درخواست معاون اداری مالی سابق شهرداری مبنی بر پرداخت مبلغ ۱۰۰ میلیون ریال موافقت کرده و براساس روال قانونی این مصوبه را جهت تایید به فرمانداری ارجاع داده بود. 
در یکصد و نود و ششمین جلسه علنی شورا، که اولین جلسه سال نود این نهاد محسوب می‌شد به دلیل برگزاری مراسم تجلیل از مدیران شهرداری، تنها دو دستور جلسه مطرح شد که یکی مربوط به سفر یکی از اعضای شورا به همراه دو دونده به ازبکستان و دیگری در خصوص نامه اعتراضی فرمانداری به مصوبه ای از شورا بود. 
در نامه شورا به فرمانداری شیراز آمده است: 
نامه شماره ۲/۲۸۶۹۳ مورخ ۱۵ اسفند ۸۹ معاون محترم اداری مالی سابق شهرداری شیراز مثبوت به شماره ۲۲۴۰۶ مورخ ۲۸ اسفند۸۹ دبیرخانه شورا در خصوص پرداخت پاداش سال ۱۳۸۹ به شهردار در یکصد و نود و ششمین جلسه علنی مورخ ۱۷ فروردین ۹۰ شورای اسلامی شهر شیراز مطرح و با توجه به زحمات شهردار شیراز طی دوره تصدی در سال ۱۳۸۹ با پرداخت مبلغ ۱۰۰ میلیون ریال پاداش به آقای پاک‌فطرت موافقت گردید. 
خواهشمند است مستند به مواد ۸۳ و ۹۳ اصلاحی قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی مصوب ۱ خرداد ۷۵ مصوبه مذکور را بررسی و نتیجه را به این شورا اعلام نمایید. 
براساس این گزارش، حسین قاسمی در پاسخ به نامه رئیس شورای شهر شیراز طی نامه‌ای اعلام کرده است: 
برادر گرامی جناب آقای مختاری 
رئیس محترم شورای اسلامی شهر شیراز 
سلام علیکم 
احتراما عطف به مصوبه شماره ۲۲۴۰۶ ش الف س مورخ ۲۲ فروردین ۹۰ در خصوص پاداش سال ۸۹ به شهردار شیراز مطروحه در یکصد و نود و ششمین جلسه علنی مورخ ۱۷ فروردین ۹۰ شورا، موضوع در جلسه کارشناسی مطرح و به دلیل قانونی نبودن مصوبه از اجرای آن خودداری گردد. 
‌علی‌رضا پاک‌فطرت که پس از مهران اعتمادی به عنوان سرپرست شهرداری شیراز معرفی شد، از نیمه دوم سال ۸۹ کار خود را در ساختمان شهرداری مرکزی آغاز کرد و تا پنج ماه پس از آن، علی‌رغم آنکه شورا در ماه سوم حضورش به‌عنوان سرپرست شهرداری، او را رسما و با ده رای به‌عنوان شهردار شیراز انتخاب کرده بود، هنوز حکمش را از وزارت کشور دریافت نکرده بود. 
شورا در حالی در خواست پاداش ده میلیون تومانی برای پاک‌فطرت را مصوب کرده که وی تنها شش ماه شهردار شیراز بوده و گمانه براین است که اگر او تمام سال را پشت میز شهردار بر صندلی تکیه داده بود، احتمالا این پاداش به بیست میلیون تومان می‌رسید!! 
از دیگر سو درخواست شهردار شیراز برای دریافت ده میلیون تومان پاداش، در شرایطی مطرح شده است که برخی کارگران شهرداری درآمد ماهانه ‌شان به کمتر از سیصد هزار تومان در ماه می‌رسد و در پایان سال جز عیدی مصوب دولت، مبلغی را دریافت نکردند. 
اینکه در دولت عدالت محور دهم، مدیری در سطح شهردار یک کلان شهر، بابت پاداش نیمی از سالش ده میلیون تومان تقاضا کند، حتی اگر این پاداش پرداخت هم نشود، جای ان‌قلت دارد، چه رسد به‌اینکه شورا با طرح این ادعا که موضوع در یک جلسه علنی مطرح و تصویب هم شده است، خواستار اجرای آن بشود. 
این میزان پاداش این شایبه را دامن می‌زند که شایعات مطرح در خصوص میزان پاداش و عیدی اعضای شورا خصوصا اعضای هیات رئیسه این نهاد مدنی و سایر هزینه‌های آن هم صحت دارد و شاید لازم است نهادهای نظارتی در بررسی مسایل دقت بیشتری داشته باشند تا حق شهر و شهروندان به‌درستی و درجای خود هزینه شود. 

مسئله دومی که دوباره تکرار شده است مسئله برج های دوقلوی زند است. در زمان قاسمی هم این مسئله مورد تصویب قرار گرفت امّا باز این حسن قاسمی و تیمش بودند، که تمام قد در مقابل این مصوبه غیرقانونی ایستاند. آن زمان بنده دبیر وقت مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه های شیراز بودم و هنوز وارد فرمانداری نشده بودم. وقتی فرماندار وقت چنین اقدامی کرد، او را تحت شدیترین هجمه ها و تهمت ها قرار دادند. اینجا بود که نامه ای خطاب به او نوشتم تا بلکه اولین گروهی باشم که دست یاری خویش را به سوی او دراز کرده باشم. 


مَن لَم یَشکُر المَخلوق ،‌ لَم یَشکُر الخالِق

فرماندار محترم شهر مقدس  شیراز (سومین حرم اهل بیت)

جناب آقای قاسمی

سلام علیکم

همانگونه که مستحضرید امروز شرایط استان فارس ،‌ به خصوص شهر مقدس شیراز بسیار خاص و حساس شده است . این شهر که بنا به تاکید مقام معظم رهبری ( ارواحنا له الفدا ) باید نمایانگر یکی از حرم های اهلبیت عصمت و طهارت باشد ،‌ در حال تبدیل شدن به دوبی ایران و لندن به اضافه 17 رکعت نماز است . اتحاد مافیای قدرت و ثروت و برخی اعضای احزاب به اصطلاح چپ و راست مانند  زالویی  کثیف و دو سر ،‌ در حال مکیدن خون پابرهنگان و مستضعفین و نابودی تفکر ناب انقلاب اسلامی هستند.

احداث پرژه های تجاری متعدد و رشد قارچ گونه آنان در نقاط خاص شهر که در آینده نه چندان دور ثمرات آن را گروه های ماسونی و فرق های منحرف ضد اسلامی خواهند چید ،‌ وجود مافیای بزرگ زمین خواری و اختلاس ،‌ هجوم بی کنترل و  بی محابای سرمایه دارانی که قصدی جز پولشویی ندارند ، و ... خود دلیلی بزرگی بر این مدعاست .

به وضوح دیده ایم بسیاری مواقع وقتی پای منافع اقتصادی کلان و بیت المال به میان می آید اصلاح طلبی و اصولگرایی شعاری بیش نیست و این اصطلاحات دست مایه ی چنگ اندازی به سرمایه های عمومی می شود، چنانکه در ماجرای برج 2۵طبقه ی شیراز و سابقا در خصوص پروژه مدیران قم آباد ائتلاف چپ و راست را شاهد بودیم .

در این بحبوهه غارت و چپاول بیت المال و رانت خواری ،‌ آنچه دل هر معتقد به اسلام و انقلاب را به درد می آورد ،‌ تسامح یا هم سویی برخی از مسئولین استانی، نمایندگان مجلس و دستگاه قضایی با این پدیده های شوم است . متاسفانه در گذشته  در میان برخی  از مسئولین و دستگاه ها هیچ اراده ای برای برخورد با فساد وجود نداشته و اینک نیز برخی از صاحب منصبان و نمایندگان مجلس و احزاب سیاسی قصد دارند حرکت شکل گرفته در مبارزه با مفاسد اقتصادی و زمین خواری را متوقف نمایند.

جناب آقای قاسمی

مجمع دانشجویان عدالتخواه شیراز ،‌ همانگونه که تا کنون در برابر هیچ یک از مفاسد استانی و کشوری ،‌ مهر سکوت و مصلحت طلبی بر لب نزده و هر جا که هر مسئول یا نهادی تخلف یا فسادی مرتکب شد ، با لحن طلبکارانه از آنها بازخواست  و لب به اعتراض و فریاد گشوده است ،‌ این بار نیز بر خود لازم میداند در راستای رسالت انقلابی خویش از زحمات ‌ جنابعالی به خاطر مبارزه با مافیاهای شوم استانی ، تقدیر و تشکر به عمل آورد .

ما این تقدیر و تشکر را نه  از شخص ، بلکه از یک تفکر میدانیم  و در این راه نه از ملامت ملامت کنندگان هراس و نه  به مدح مداحان نیاز داریم و هر مسئولی در هر مرتبه و دستگاهی که سر سازش با مافیای قدرت و ثروت را نداشته باشد ،‌ تا زمانی که در جنگ فقر و غنا ،‌ در لشکر پابرهنگان ایستاده و به اصول انقلاب پایبند باشد ،‌ مورد تقدیر و تشکر و حمایت جنبش دانشجویی عدالتخواه قرار خواهد داشت . 

سایه ولی امر مسلمین جهان امام خامنه ای ( ارواحنا له الفدا ) مستدام

 

سلمان کدیور

دبیر مجمع دانشجویان عدالتخواه شیراز

سردبیر نشریه دانشجویی مستضعفین


این روزها این خاطرات را مرور می کنم. و تاریخ تکرار می شود. امروز هم تمام این کژی ها به اسم اسلام، به اسم ارزش ها، به اسم دین و انقلاب تئویزه و ترویج می شود. 

مردمی که در صف طویل سبد کالا سوز سرما را تحمل می کنند، آنانی که خود را محتاج یارانه های دولت می بینند و کمرشان زیر بار تورم و گرانی از یک سو، و مفاسد مدیریتی از سوی دیگر خم شده است، و زندگانی به سختی می گذرانند، با چشم خود می بینند که زمامدارانشان میلونی پاداش می گیرند و شاهانه زندگی می کنند. جشن های زنانه اشرافی، با رقص و آواز بر پا می نمایند. با چشم خود می بینند که میلیارها تومان صرف ساخت کاخ  می نمایند و به خوش آب و هواترین نقاط کشور یه تفریح و تفرج می پردازند. 

این هدیه ها و این بذل و بخشش ها از کیسه بیت المال مسلمین  مرا یاد نامه حضرت امیر .ع. می اندازد وقتی که شنیدند یکی از کارمندانشان هدیه ای به هم گروهی ها و هم حزبی هایش داده است.


گزارشی درباره تو به من رسیده است که اگر این عمل از تو سرزده باشد، خدای را به خشم آورده و امام و پیشوای خود را ناخشنود ساخته ای. سوگند به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر آنچه گفته اند درست باشد، نزد من خوار و زبون و پست و بی اعتبار خواهی شد.

آیا حاکمان شورای شهر، خدای را به خشم آورده اند؟ و آیا امام و پیشوای خویش را ناخشنود ساخته اند؟ این سوالی است که هر کدام از این اصولگرایان ارزشی، خود باید به آن پاسخ دهند ولاغیر.

امّا این وقایع تلخ ما را و دوستان ما را نا امید نخواهد کرد. و هنوز در میدان هستیم. هر چند تنها. و در برابر تمام هجمه ها می ایستیم هرچند غریبانه. و به راستی از زندگی چه بیم دارد کسی که مرگ خویش را انتخاب کرده است؟

ما تصمیم گرفته ایم که به سوی این گروه رهسپار شویم(و آنها را نابود کنیم). گروهی که بیت المال مسلمین را بر خود اختصاص داده و حق را نابود ساخته و در روی زمین فساد برپا داشته و ظالمین را مورد اعتماد قرار داده اند. و چون ستمگری به آنان در ستمشان یاری کند، او را دوست ندارند و در گناه و تباهی همکاری کنند و همه آنها از جرگه ستمگرانند.

 ( نامه علی بن ابی طالب علیه السلام به «مخنف بن سلیم»، فرماندار آن حضرت در اصفهان و همدان)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۲۰
سلمان کدیور