خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

۱۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هاشمی رفسنجانی» ثبت شده است

 

جهانبخش: ما فقط قائل به مکتب اسلام هستیم

عده ای به فکرفروش شهر شیراز به یک سرمایه بر عرب هستند


برکناری مدیری پاکدست و لایق که تمام همت و تلاش شبانه روزی خود را متوجه مبارزه با فساد اقتصادی و پالایش سیستم بیمار یک استان استراتژیک ساخته بود ، تعجب و حیرت دلسوزان انقلاب و نخبگان استان و هواداران دولت را فراهم آورده است.محمد جهانبخش سرپرست بخشداری شیراز در جمع خبرنگاران با اشاره به مطلب فوق و همچنین مسائلی که در برکناری ناگهانی حسین قاسمی فرماندار سابق شیراز وجود دارد افزود : ادعای برخی مسئولین استان در خصوص داستان پایان ماموریت و عدم برکناری کذب محض است .

جهانبخش با یادآوری تلاشهای موثر و زحمات فرماندار سابق شیراز در عرصه های مختلف فرهنگی سیاسی استان در این مدت ، تودیع ناگهانی و بدون اطلاع ایشان را ، هم زمانی که اولین  کنفرانس خبری قاسمی در سال جدید و اعلام برنامه ها و مسائل پیش روی استان پایان یافته بود ، اقدامی توهین آمیز خواند و افزود : اینکه مدیری را با تلفن و بدون هماهنگی قبلی ، نیم ساعت قبل از مراسم تودیع اش مطلع کنند و مراسم معارفه را خصوصی و بدون تشریفات عرفی برگزار نمایند حکایت از مسائل دیگری دارد که انشاء الله بزودی توسط خود آقای قاسمی اطلاع رسانی خواهد شد .

جهانبخش در ادامه یاد آور شد : با شناختی که از فرماندار سابق شیراز دارم ایشان پوشیدن لباس سبز مقدس سپاه و افتخار حضور در میان سبز پوشان ولایت را قطعا بر تمام پست ها و عناوین زودگذر ترجیح می دهند و بارها در مناسبت های مختلف بر عدم تعلق خود بر این عناوین چه در گذشته و چه در آینده تاکید کرده اند

جهانبخش  دلیل حمایت مردم محروم ، علمای بزرگوار، هنرمندان و نخبگان استان و جریان عدالتخواه و آرمانخواه دانشجویی استان از ایشان را و حتی حضور جمعی از این دانشجویان که به تازگی فارغ التحصیل شده بودند و بدون هیچ چشم داشتی در کنار آقای قاسمی کار میکردند را نشان از تقوا و عقیده سالم و اندیشه خالی از مصلحت اندیشی های رایج ایشان دانست .وی اضافه کرد : مصاحبه فرماندار سابق شیراز در خصوص تخلفات گسترده سرمایه بردارانی چون الخوری و متصرفان عرصه های عمومی و باغ شهر سازان ، سبب ایجاد ائتلافی گسترده با انگیزهایی قوی برای ضربه زدن به ایشان شده بود . به گفته وی یک سر این طیف در استان فارس و کانونهای فاسد و مافیایی و سر دیگر متاسفانه در میان برخی چهره های شناخته شده ومسئول در تهران بوده است که با برنامه ریزی و همدلی فعالیتهای تخریبی خود را سامان می داده اند و در این میان  آشکار بودن این اقدامات و عدم تلاش برای مخفی کاری ، موجب حیرت و تامل رصد کنندگان تحولات سیاسی اخیر شده است .

 وی گفت: اینکه شما افشا و پیگیری تخلفات جمعی را با دقت و پشتکار آغاز کنید ولی آن متخلف و حامیان او بلافاصله در دفاتر مسئولین مافوق حاضر شده و علنا رایزنی کنند و مسئولین هم  قول برکناری دهند و خط و نشان بکشند و همچنین تریبون های تاثیر گذار فعال شود ، نشان از چه چیزی دارد ؟

بخشدار مرکزی شیراز در بخش دیگر صحبت های خود به محوریت پیدا کردن یک جریان انحرافی که قاطبه علما ، نخبگان و دلسوزان انقلاب را نگران کرده است پرداخت و افزود : با روشنگریهای اخیر علما و مراجع و دانشگاهیان و تذکرات مشفقانه عناصر انقلابی در سراسر کشور ، هیچ توجیهی ندارد که بعضی از باز مسئولین استانی و شهرستانی مصرانه ! به طرح عقاید غلط و خطرناکی چون مکتب ایرانی بپردازند و هر روز که به پیش می رویم آثار و تبعات این تفکرات که منشاء محفلی و غیر دینی دارد ، روشن تر شود .

وی با اشاره به مصاحبه اخیر سرپرست جدید فرمانداری شیراز در اولین روز کاری آن هم در این شرایط خطیر و تاکید بر اعتقاد بر مکتب موهوم ایرانی که حتی برای خود آقایان نیز هنوز تعریف نشده است گفت: این شهدایی که این روزها در سوگ فقدانشان اشک می ریزیم ، چنین دغدغه ها و اهدافی در سر داشتند و جز مکتب اسلام  معتقد به ایدئولوژی دیگری بودند؟ وی افزود: اینکه بخواهم به مردم محروم ،‌ انقلابی و شهید پرور بخش مرکزی شیراز که به تعبیر حضرت امام (ره) صاحبان اصلی انقلاب هستند و به خاطر اسلام ،خون پاک شهدا و عشق معنوی خویش به جایگاه ولایت فقیه ، سختی ها را تحمل می کنند ، پیرامون مکتب ایرانی لفاظی کنیم ، مضحک و دردآور است .

بخشدار مرکزی شیراز در ادامه ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای قدسی انقلاب اسلامی خصوصا دلیرمردان استان فارس که هستی خود را فدای ولی زمان و امام امت (ره) نمودند افزود : پیام اصلی شهدا مقابله با کفر و استکبار ، برقراری عدالت و مبارزه با قدرت طلبان و زورگویان بود که امروزه با الگو گرفتن از شهدا و ادامه دادن راه آنان می بایست در راستای مبارزه با فقر ، فساد و تبعیض گام برداریم و فرهنگ ایثار و شهادت را با افعال و اندیشه های صالح ترویج نمائیم و وی تاکید کرد: باید از ترویج ظاهر حادثه ها عبور کنیم و به هسته اصلی خواسته های این مردان بزرگ برسیم .

جهانبخش با اشاره به سالگرد پیام هشت ماده ای رهبر معظم انقلاب در سال 81 و این نکته که عدالتخواهی و مبارزه با فساد جزء ذات نظام جمهوری اسلامی و از وظایف تفکیک ناپذیر این نظام مقدس است ، خاطر نشان ساخت : امروز انقلاب در مرحله تثبیت و تنظیم عناصر نظام اسلامی است و هندسه عمومی و ساختار جامعه اسلامی شکل گرفته ولی باید پیچک ها و علف های هرزی که در طول این سال ها به آرامی به دور این بدنه قطور پیچیده است را برچیده و شاخه های اضافی را هرس کنیم و این در حکم همان پیام حضرت آقا است .

بخشدار شیراز گفت: هشدارهای مکرر مقام معظم رهبری بیانگر ضرورت ادامه این مبارزه و ناکافی بودن حرکت های سالهای اخیر بوده است . به گفته ی وی بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی یکی از حیاتی ترین مقدمات جهاد اقتصادی در راستای سالم سازی و ایجاد فضای رقابت اقتصادی می باشد و مبارزه با تخلفات و رانت خواری که عمدتا ناشی از فضای بسته مدیریتی و توزیع غنائم و بیت المال در شبکه خویشاوند سالار استان در گذشته بوده در صدر لیست وظایف دستگاهها و نهادها می باشد. هیچ فسادی به اندازه زمین خواری در شیراز مردم را بدبین نکرده است و این مطلب قابل تحقیق میدانی و رو در رو با مردم است و به نظر می رسد با عوض شدن مسئولین نباید به هیچ وجه تعطیل یا فراموش گردد .

وی گفت: مردم به این دولت به چشم فرشته نجات و متحول کننده عرفیات و رسومات ناصحیح گذشته نگاه میکنند و امیدواریم با تصمیم صحیح مقامات در استان سبب ناامیدی ولی نعمتان و سرمایه های حقیقی انقلاب نگردیم .

وی در پایان خاطر نشان ساخت : ما مطیع و گوش به فرمان رهبر معظم انقلاب هستیم و معتقدیم محوریت نظام اسلامی با ایشان است و همه بیعت ها و پیوندها باید حول رهنمودهای ایشان باشد و این مطلب به معنی حراست و هوشیاری در دفاع از انقلاب و مبارزه با هر جریان و گروهی که بخواهد این خط را تضعیف نماید می باشد و مشخص است که عناصر حزب الله و نیروهای خدوم و دلسوز نظام قائل به هیچ اسثنایی در این عرصه نبوده و نخواهند بود . سرپرست بخشداری مرکزی شیراز تاکید کرد: در ایامی که مهم ترین اتفاق فرهنگی در فارس در حال رخ دادن است و به همت سپاه استان،  اجلاسیه سرداران و 14600 شهید در فارس در حال برگزاری است باید هم وفادار به خون شهدا باشیم و هم زیر سایه ولایت و نماینده عزیز ایشان در استان وحدت اسلامی را حفظ نماییم . وی با اشاره به دیدار عاشقان ولایت با مقام معظم رهبری در آستانه اجلاسیه 90 و فرمایشات ولی امر مسلمین جهان پیرامون جایگاه شهر شیراز و استان فارس و این موضع که مردم فارس و شیراز همواره پیشرو بودند و فارس بی شک یک قله است گفت : امیدواریم به جای لفاظی و اندیشه های انحرافی و مکاتبی که از سوی مردم ایران قابل پذیرش نیست همه به توسعه شهر شیراز و خدمت رسانی بی وقفه به مردم شهید پرور شیراز همت بورزیم .

جهانبخش در پاسخ به یکی از خبرنگاران مبنی بر طرح مسایلی همچون مکتب ایرانی و اعتقاد شما به آن و همچنین ادامه فعالیت در بخشداری  گفت: بنده معتقد هستم در عصر بیداری اسلامی این مکاتب جایی نداشته و نخواهند داشت و من شخصا قائل به مکتب اسلام که همان  ولایت و شهدا هست ، می باشم  و برای خدمتگذاری با شهدا و مقام معظم رهبری عهد بسته ام .

وی گفت: حامیان و مدعیان مکتب ایرانی که از ایرانیت سخن می گویند در حال حاضر در حال فروش شهر شیراز به یک سرمایه بر عرب به نام الخوری می باشند.

محمد جهانبخش همچنین در خصوص ادامه فعالیت در بخشداری مرکزی شیراز نیز گفت: بنده بنا به درخواست فرماندار سابق شیراز و در جهت همدلی و برداشتن باری از مشکلات حاد مردم در بخش مرکزی شیراز در این  مسئولیت حاضر شدم و با توجه به جو عمومی سیستم اجرایی استان و حضور جدی خط فکری انحرافی و ادامه روند غلط موجود که نتیجه آن را در اختلافات نوروز سال جاری شاهد بودیم ، دیگر نیازی به حضور بنده نخواهد بود و ضمن عرض پوزش از مردم ولایتمدار و شهید پرورش مرکزی شیراز استعفای خویش را اعلام می کنم.

 

 

--------------------------------------------------------------

بعد نوشت:

 

1- بعد از برکناری قاسمی, علاوه بر بخشدار مرکزی, بخشدار ارژن و تمامی مشاران و مدیر روابط عمومی فرمانداری نیز استعفا دادند

 

2- قاسمی در مصاحبه با اخبار 20:30: آقای الخوری روز چهارشنبه  با مسئولین استانداری فارس جلسه داشته و سه روز بعد من عزل شدم. باید پرسید چه نسبتی بین این دو اتفاق است!

 

 

مطالب مرتبط:

 

متن کامل استعفای محمد جهانبخش

 

حالا باید گفت زمین خوار عرب در شیراز با چه کسانی دیدار کرد؟

 

 

افشای نام« الخوری»زمینخوار عامل برکناری؟

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۰ ، ۲۲:۱۲
سلمان کدیور

 

دیروز بعد از اولین کنفرانس خبری قاسمی در سال 90، او را به استانداری احضار کردند. کنفرانسی که با این جمله آغاز شد : 

 همه ما سرباز ولایت و رهبری هستیم و پیمان ورود ما به دولت با محوریت ولی‌فقیه است. تا وقتی از مسئول بالاتر تبعیت می‌کنیم که به رهبری و ولایت متصل باشد و اگر این ارتباط قطع یا خدشه‌دار شود، ما نیز به گونه‌ای دیگر برخورد می‌کنیم. من سرباز ولایتم نه هیچکس دیگر و میزان علاقه و عشق به هرکس به میزان ارادت و همراهی‌اش با مقام معظم رهبری است.

هر چند که ما خوب میدانستیم این یک احضار ساده نیست و امروز روز دیگریست که باید در راه ارزش ها قربانی دیگری تقدیم حضرت معشوق کنیم. روزی که مدت ها بود انتظار آن را داشتیم و حال از برخورد با آن به هیچ وجه نه دهان تعجب گشودیم نه غصه دار گشتیم.

قضیه خیلی ساده بود. قاسمی باید عزل می شد. آن هم در کمال حقد و بی احترامی، بی آنکه برای او جلسه تودیعی برگزار کنند. امّا علت این همه کینه چه بود و چرا قاسمی باید عزل می شد؟ مگر او چه میگفت و چه میخواست؟

محور همه چیز عشق است. اگر عاشق باشی از هزینه دادن نمی هراسی و تا آخرین لحظه بر عهدی که بسته ای خواهی ماند. اگر عاشق باشی دامنت از لکه ننگ خیانت مبراست. خداوند همه را به دار عشق و محبت آزمون می کند تا ببیند چه کسی بهتر عمل می کند. اگر عاشق باشی نه طعن دشمنان تو را آزاری می رساند نه سرزنش دوستان مغیل راه است. قاسمی هم عاشق بود، عاشق ولایت. قاسمی و حلقه یاران اندکش هرگز نتوانستند بین شهوت قدرت و تبعیت از ولایت به جمع بندی برسند. از همین رو بود که بدو ورد به فرمانداری شمشیر را علیه فساد از رو بستند و هم پیمان شدند که راهی جز راه ولایت را راهرونباشند.

جنگ اغاز شد. جنگ جنگ تاویل بود. جنگ با جبهه ای که پیشانی مجاهدینش حکایت سجود داشت واثرات شکنجه وترکش در بدنشان هنوز هویدا بود. جنگ با دینمداران نان به نرخ روز خور... جنگ با خاندان هایی که شیراز را ارث پدری خودشان می دانند و به خود حق می دهند در برابر مستضعفین و پابرهنگان خود را آقا زاده بخوانند و حکومت کنند.  این شد که قاسمی آماج حملات و تهمت ها از سوی هر کس وناکثی واقع گشت.

نقش مشایی در عزل قاسمی:

جبهه دیگری که قاسمی باید به آن ورود می کرد و خوب می دانست این ورود به قیمت عزل اوتمام خواهد شد، در افتادن با جریان منحرف " مکتب ایرانی " بود. این هم نشان از عشق به ولایت بود. قاسمی که در قبال این نگاه انحرافی سیاست سکوت را برگزیده بود، در لحظه ای که احساس کرد این سکوت با مشی ولایت ممکن است در تضاد باشد آن را به فریاد مبدل ساخت وکوس رسوایی ملی گرایی را در اندیشه امام و رهبری مبلغ شد.

بعد از در افتادن با تیم مشایی بود که زمزمه های عزل قاسمی را شنیدیم وهر روز هم منتظر آن بودیم. امّا پشت پرده این فشارها از کجا نشأت می گرفت؟

نقش مسعودی در عزل قاسمی:

مسعودی از طریق یکی از اقازاده ها با مشایی آشنا می شو د و این آغاز رابطه دوستی مشایی با مسعودی. مشایی که برای انتخابات آینده ریاست جمهوری به ثروت نجومی مسعودی نیاز مبرم دارد با او وارد همکاری می شود. بی شک یکی از خواسته های مسعودی از مشایی، عزل قاسمی فرماندار شیراز است تا از این دریچه زهر خود رابریزد. مشایی که جدیدا با اظهارات ضد ملی گرایی قاسمی مواجه شده است خودش هم برای عملی کردن این کار چندان بی میل نیست و از احمد زاده می خواهد که قاسمی را برکنار کند.

نقش رحیمی در عزل قاسمی:

برای برسی این عامل لازم نیست بپرسیم رحیمی کیست. او راهم همه شناسند. معاون اول رئیس جمهور. امّاباید بپرسیم چه دخلش به قاسمی؟ قاسمی چند روز پیش بود که پرده از یک مافیای اقتصادی به سرکردگی شخصی وهابی به نام الخوری ، برداشت. الخوری هم یکی از شرکاء اقتصادی حضرت معاون اول است و این هم بر علل قبل مزید شد تا قاسمی با سرعت بیشتر عزل گردد.

نقش آقا زاده ها درعزل قاسمی:

امّا آقازاده ها که بزرگ ترین زخم خوردگان قاسمی بودند. آقازاده هایی که در داستان باغ شهری های شیراز خود و خاندان عریض و طویلشان به شدت رسوا شدند. این آقا زاده ها هم به انحاء گوناگون در هیئت دولت، مجلس و ... به شدت نفوذ دارند و هر کدام به سهم خودشان در عزل قاسمی اقدام نمودند.

نقش مدیران در عزل قاسمی:

یکی دیگر از علل عزل قاسمی برخی مدیران فارس بودند. مدیرانی که تاب همراهی قاسمی را در سبک مدیریت جهادی نداشتند. قاسمی به هر کدام از مناطق محروم یا روستاهای مستضعف و بی بهره از امکانات می رفت، تمامی مدیران سازمان ها را باخود همراه می ساخت .  هر کس از مردم و مستضعفین که به عملکرد و قصورات مدیران شکایت داشت، قاسمی مدیرکل مربوطه را در همان جا موظف میکرد که به گلایه آن پیرمرد و پیرزن مستضعف پاسخگو باشد و در صورتی که بر قصوراتش عذری نداشت فرماندار او را به شدت عتاب و موظف به پیگیری خواسته محرومین می کرد.

چه نیمه شب ها که قاسمی به همراه دوستان قلیلش گمنام در میان کوچه پس کوچه های شهر و مناطق محروم می رفتند و با مردم آن هم دل می گشتند. و چه بسیار نیمه شب هایی که برخی مدیران یا شهرداران با تلفن قاسمی از خواب ناز بیدار و به منطقه محرومی که خودش انجا حضور داشت احضار می شد. قاسمی در همان نیمه های شب مشکلات را برسی و مصوب می کرد و مسئول احظار شده را موظف به حل مشکل مردم ظرف یک بازه زمانی خاص می کرد.  

 

بگذار برخی به دروغ این کار زشت را به گردن سپاه پاسداران بیندازند. قاسمی بر خلاف مدیران فارس رابطه حسنه ای با سپاه داشت ومشکل تمدید ماموریتش از طرف این نهاد انقلابی حل شده بود. 

 

 آری قاسمی باید عزل می شد ... اگر این اتفاق روی نمیداد به حقانیت راهی که سالهاست در آن قدم گذاشته ام شک میکردم ... در این مدت با قاسمی خندیدیم و گریستیم ... غمگین شدیم و شاد گشتیم ... چه بسیار که پای درد دل یتیمان و بیوه زنان دل خون شدیم ...

امّا زهی خیال باطل که این تیم به تاریخ بپیوندند. ما باز هم با تمام قدرت و قوا به فعالیت های خودمان ادامه می دهیم و سعی خواهیم کرد با نفوذ در تمامی نهاد ها مروج راه پاک حضرت روح الله کبیر باشیم. بگذار آنقدر فحش بدهند و تهمت نثارمان کنند تا دهن های گشادشان پاره و زبانشان الکن گردد.

ما متعلق به خودمان نیستیم که بخواهیم سر سوزنی از آرمان هایمان فارغ و از خودمان دفاع کنیم. ما متعلق به خودمان نیستیم که این امور زمینمان بزند یا مأیوسمان کند. ما با خدای خویش و با امام مان عهد شهادت و خون بسته ایم. مغرضین این آرزو را به گور خواهند برد که ببینند عدالتخواهان لحظه ای از قیام برای خدا و در راه خدا بازنشسته اند.

 دل های ما مالامال از غم و غصه و انده است ... اندوهی که داغ مولای غریبمان را در خویش جای داده ... در این راه نه از ظلم ظالمان نگران نه از تهمت ژاژ خواران هراسان و نه از خیانت دوستان نالان هستیم ... تمام این درد ها جایشان در دل های ماست و به راستی که خداوندما را کفایت می کند ...

به امید روزی که خداوند غروب عمرمان را در سرخی خونمان قرار دهد ... ان شاالله ...

 

--------------------------------------

 

مطالب مرتبط :

قاسمی مردی برای همیشه تاریخ - ناگفته های دانشجوی انقلابی

فرماندار جدید شیراز: قائل به مکتب ایران هستیم

 

احمد زاده فرماندار شیراز را برکنار کرد - خبرگزاری فارس

 

قاسمی! داشتم به توشک می کردم - وبلاگ نارنجک

 

 

 

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۰:۱۱
سلمان کدیور

 

خدایا! تو می‌دانی که آنچه از ما سر زد، برای رقابت در فرمانروایی و نیز دسترسی به مال بی‌ارزش دنیا نبود، بلکه از آن روست که نشانه‌های آیین تو را بنمایانیم و سروسامان بخشی را در سرزمین‌هایت آشکار سازیم تا بندگان ستمدیدة تو آسوده گردند و به فرایض و سنن و احکام تو عمل کنند. و شما (ای مردم!) اگر ما را (در این راه مقدس) یاری نرسانید و در خدمت ما نباشید، ستمگران (بیش از پیش) بر شما نیرو گیرند و در خاموش کردن نور پیامبر شما بکوشند.

 خدا ما را بس است و بر او توکل داریم و به سوی او بازمی‌گردیم و سرانجام به سوی اوست.

 

خطبه منای امام حسین (ع)

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۲:۱۰
سلمان کدیور

همه چیز از عزل و ابقای مصلحی شروع شد. بعد از این داستان بود که  کشور وارد فضای جدیدی در عرصه سیاسی شده است و این عرصه جیزی نیست جز غیبت احمدی نژاد از عرصه اجرایی کشور که امروز شاهد پنجمین روز آن هستیم. احمدی نژاد در این مدت مدیریت دو جلسه متوالی هیئت دولت را به معاون اول خود واگذار و همچنین  جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز تحریم نموده است. سفر به استان قم، همچنین دیدار با برخی از نمایندگان مجلس را نیز لغو و ترجبح داده این روزها را در خانه خودش روزگار بگذراند.

رسانه های بیگانه و همچنین برخی رسانه های داخلی علت وقوع چنین رویدادی را اختلاف رهبری با احمدی نژاد تحلیل کردند. این گروه ها  در این مدت با القای  وجود حاکمیت دوگانه در کشور، عدم تمکین احمدی نژاد از رهبری  را دستمایه شبهه افکنی خود قرار دادند تا اینکه  حضرت امام(روحی له الفدا) در دیدار چند روز پیش خود با مردم فارس به شدت از این هجمه روانی انتقادو وجود این تئوری را رد نمودند. ایشان با وجود بی تدبیری هایی که  در ماجرای عزل نابه هنگام و غیر اصولی وزیر اطلاعات،  از دولت دیده شده بود و اتفاقا یکی از ریشه های  باز شدن عرصه بر دهن کجی ها هم این بی مهری ها بود، به حمایت از دولت پرداختند.

 شما ببینید در همین پنج شش روز گذشته سر یک قضیه‌اى که آنچنان هم از اهمیت بالائى برخوردار نبود - سر مسئله‌ى اطلاعات و امثال اینها - چه جنجالى در دنیا راه انداختند. تحلیلها را بردند به این سمت که بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شکاف ایجاد شده است، حاکمیت دوگانه شده است، رئیس جمهور حرف رهبرى را گوش نکرده است! دستگاه‌هاى تبلیغاتىِ خودشان را از این حرفهاى سست و بى‌پایه پر کردند. ببینید چطور منتظر بهانه‌اند. ببینید چطور مثل گرگ در کمین نشسته‌اند که یک بهانه‌اى پیدا کنند، هر جور میتوانند، حمله کنند. میدانند که دولت مشغول تلاش و فعالیت و خدمت است. خب، واقعاً در کشور دارد خدمت انجام میگیرد. هر جا خدمت باشد، هم مردم طرفدار هستند، هم رهبرى طرفدار است. ما که راجع به شخص قضاوت نمیکنیم؛ ما کار را، خط را، جهتگیرى را ملاک و معیار قرار میدهیم. ...

امّا آیا به راستی در جمهوری اسلامی امکان تشکیل حاکمیت دوگانه وجود دارد؟

پاسخ این سوال خیر است. اصولا قانون اساسی جمهوری اسلامی طوری است که مانع از به وجود آمدن حاکمیت دوگانه می شود. در قانون اساسی وظایف هر قوه و مسئولین ان، حوزه اختیارات آنان ،  روشن و مبرهن گشته و از طرف دیگر اصل ولایت مطلقه فقیه که اصلی فرا قانونی است و بر تمامی قوا ناظر بوده امکان تشکیل چنین پدیده ای محال کرده است . پس در بوق و کرنا کردن حاکمیت دوگانه یک نشخوار سیاسی بیش نیست. اگر ، اینچنین پدیده ای در کشور قابلیت تشکیل داشت باید در زمان ریاست جمهوری بنی صدر هم شاهد می بودیم، که چنین بحثی اصلا به مخیّله کسی خطور نکرد. حضرت امام ( روحی له الفدا) به این اصل چنین اشاره دارند:

بنده حقیر هم طبق اصول بنا ندارم در کارها و تصمیمهاى دولت وارد شوم. خب، مسئولیتها در قانون اساسى مشخص است؛ هر کس مسئولیتى دارد؛ مگر آنجائى که احساس کنم یک مصلحتى دارد تفویت میشود؛ مثل اینکه در همین قضیه‌ى اخیر اینجورى بود؛ انسان احساس میکند یک مصلحت بزرگى دارد مورد غفلت قرار میگیرد، تفویت میشود؛ خب، انسان وارد میشود که جلوى این تفویت مصلحت را بگیرد. این، مسئله‌ى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مى‌افتد؛ اما مخالفین، دشمنان بیرونى، تریبون‌دارهاى بین‌المللى، بوقهاى تبلیغاتى، از همین مسئله استفاده میکنند براى اینکه فضاى تبلیغاتى را شلوغ کنند.

انچه که از سخنان فوق بر می آید این است که در پیکره دولت مصلحتی  مورد غفلت واقع شده که رهبری به ناچار از خودشان هزینه کرده و وارد شده اند. این همان بی تدبیری است که اشاره کردم. و نکته بعد اینکه ایشان این امر را کامل طبیعی بیان می کنند و از اینکه بر سر این ورود بر سر اصول( که جزء اختیارات رهبری است)، اشخاصی بخواهند حساسیت ایجاد کنند تذکر می دهند

... خب، انسان وارد میشود که جلوى این تفویت مصلحت را بگیرد. این، مسئله‌ى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مى‌افتد؛ اما مخالفین، دشمنان بیرونى، تریبون‌دارهاى بین‌المللى، بوقهاى تبلیغاتى، از همین مسئله استفاده میکنند براى اینکه فضاى تبلیغاتى را شلوغ کنند.

رهبری همیشه مانند پدری دلسوز برای ملت و دولت و حتی گروه ها و احزاب اپوزسیون بوده اند. این را به خوبی می توان در جریان فتنه بعداز انتخابات دید. ایشان با توجه به اینکه برخی از مسئولین نظام در ان داستان لنگیدند و تا خروج از دایره انقلاب هم پیش رفتند، انها را به دایره نظام برمیگرداندند. ایشان بارها و بارها سران فتنه را به برگشت ازمواضع خودشان تشویق کردند و واقعا برخی از آنها برگشتند. مصداق عینی آن آقای هاشمی است که اگر سیاسیت جذب حداکثری رهبری  نبود شاید او هم هم اکنون کنار پسر رشیدش در لندن روزگار می گذراند. بنده قصدندارم بگویم انحراف دولت یا قصورشان در حد سران فتنه بوده،  خیر. می خواهم عرض کنم که نبایداز این خلق رهبری سوء استفاده کرد. از طرف دیگر نباید این حمایت را مانند حمایت های دیگر به مفهوم تام تفسیر کرد و دولت را از هر گونه اشتباه و نقد مبرا دانست ، که خود این یعنی بزرگترین خیانت به دولت خدمتگزار.

برخی از دوستان اینطور تحلیل می کنند که این تفرقه ها کار باند هاشمی است. اینها می خواهند ذهنیت حاکمیت دوگانه و جدایی رهبری از احمدی نژاد را دامن بزنند. به نظر نگارنده، اکتفا به این تحلیل بسیار ساده انگارانه است. اگر به راستی این توطئه از انجا آب می خورد پس چرا احمدی نژاد به آن دامن می زند؟ چرا در این مدت پنج روز خانه نشین شده اند و وساطت هیچ کدام از بزرگان را برای برگشتن به دفترشان نپذیرفته اند؟ . بنده قطع یقین دارم که گروهی نزدیک به آقای هاشمی و رسانه های وایسته دارنداین کار را می کنند امّا اینکه بگوییم علت  طراحی " تئوری توطئه " است را هم نمی پذیرم.

سوال این است که چرا برخی طوری عمل می کنند که هر کسی به خودش جرأت بدهد  یک اتفاق طبیعی در کشور را ، تقابل رئیس جمهور با رهبری تاویل و تفسیر کند؟. چرا باید در دولتی که بیشترین حمایت رهبری و مردم را داشته قبح این عمل ناشایست که خوشحالی دشمنان داخلی و خارجی را باعث می شود؛ شکسته شود؟. این خودش یک جریان فتنه نیست؟.

انچه روشن و مبرهن است این نکته است که ما شاهد شکل گیری یک جریان انحرافی هستیم. من نمیدانم چرا برخی سرشان را توی برف کرده اند و نمی خواهند حقیقت را ببینند. اگر این جریان انحرافی، چه در دولت یا خارج از آن شکل نگرفته و همه چیز سرجایش است و گل و بلبل است مملکت، پس چرا حضرت امام( روحی له الفدا) چنین با سینه ای مالامال از درد می فرماید :

تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوه‌ى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمانها ذره‌اى منحرف شود. تا مردم عزیزمان اینجور با شور، با شعور، با بصیرت، با عزم راسخ در میدان هستند، لطف الهى شامل است؛ این را بدانید. تا ما توى میدان هستیم، سایه‌ى لطف الهى هست. ماها - من یک جور، شما یک جور، آن دیگرى یک جور، چهارمى یک جور - اگر سراغ مسائل شخصى خودمان برویم و اهداف را فراموش کنیم، البته کمک الهى هم کم خواهد شد.

آیا این سخنان ما را یاد درد دلشان در آن نماز جمعه پس از فتنه نمی اندازد؟ ای سید و ای سرور ما دعا بکن برای ما ... من جان ناقابلی دارم، جسم معیوبی دارم ... با تمام قدرت ایستاده ایم ...

ما امیدواریم این بسط نشینی آقای احمدی نژاد همین لحظه به پایان رسیده باشد و علت آن هم همان آنفولانزایی باشد که برخی اعلام کرده اند. این سکوت را که هر لحظه اش به ضرر اسلام و انقلاب است را بشکنند .

انقلاب ما وارد برهه ای حساس از حیات خود شده است. روی دادن این اتفاقات فضا را برای عوام و خواص تیره و زمینه فتنه عظمی را فراهم می آورد. جنیش سبز و اعوان و انصار نه بیکار نشسته اند و نه از صحنه خارج شده اند. اینها دارند فعالیت می کنند و از این آب گل آلود دارند ماهی می گیرند. دارند مردی تمام فتنه را برای ریاست جمهوری بعدی آماده می کنند و ما غافل هستیم. خودمان را به نفهمی زده ایم و داریم توجیح می کنیم. و آنچه هیچکس به آن توجهی نمی کند فریادها و جگرسوزی های حضرت امام( روحی له الفدا) است.

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۹:۰۸
سلمان کدیور

مواظب این مرد باشید

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۵:۰۶
سلمان کدیور

انقلاب اسلامی چیست؟ مفهوم و محتوا و غایت نهایی آن چیست؟ آفت ها و موانع رشد ارزش های آن چگونه تشکیل و سازماندهی می شود؟ بیشترین ظن برای نابودی انقلاب به کدام گروه باید برده شود؟ و ده ها سوال استراتژیک و بنیانی دیگر ... در پاسخ به سوالات فوق و مبانی حفظ و تداوم انقلاب اسلامی شخصا به یک اصل و نظریه معتقد هستم. این نظریه " انقلاب در انقلاب " نام دارد.

انقلاب در انقلاب چیست؟

 این اصل بر این بنیان تکیه دارد که نخست انقلاب اسلامی را جدای از جمهوری اسلامی باید دید و تحلیل کرد. در پارادایم بعدی برای آن یک هویت کامل مستقل و کلی قائل شد. هویتی که یک هدف غایی دارد و متناسب با زمان و حادثه ها باید با تمسک به اصول خود، در درون خود دست به تحول و انقلاب های استراتژیک بزند. در یک کلام چنین باید گفت که با افزوده شدن بر عمر انقلاب و افزایش آفت هایی که طبیعت هر انقلابی است، باید در خود انقلاب اسلامی  و طبق اصول اساسی و بنیانی آن انقلاباتی دیگر صورت گیرد. انقلاب هایی که  هدفش راست کردن انحرافات درون سیستم  برای برگرداندن آن به ریشه هاست.

تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلاب ها در این است که سایر انقلاب ها پس از پیروزی چیزی به اسم آرمان را مدنظر نگرفته اند. در حقیقت آرمان جنبش،  پیروزی انقلاب است و پس از تحقق این امر انقلاب به سکون و ارامش مبدل می گردد و هر گروهی متناسب بامجاهدت هایش سهم خود را از حکومت در عرصه قدرت مطالبه می کند. وقوع این امر یعنی تبدیل شدن انقلاب، به ضد خودش. همین علت است که مثلا انقلاب فرانسه که با شعار دموکراسی و آزادی مدنی متولد شد به دیکتاتوری ناپلئون ختم می گردد.

اما انقلاب اسلامی چنین نیست، این انقلاب با پیروزی  و به حاکمیت رسیدن تازه کار و تلاشش آغاز و نهضت تازه شروع شده است. در حقیقت ماانقلاب کرده ایم که همیشه منقلب بمانیم. نقطه مقابل " انقلاب " سکون و یا "مرداب " شدن است. همین حقیقت است که  حضرت امام خامنه ای( روحی له الفدا) می فرماید " محافظه کاری قتلگاه انقلاب است ". محافظه کاری یعنی حفظ وضع موجود و جلوگیری از ایجاد هر جنبش و خیزش، هرچند مصلح!

جنگ قبل از پیروزی انقلاب را پیامبر (ص) جنگ بر سرتنزیل تشبیه می نامند. ایشان در کلامی ژرف خطاب به وصیشان می فرمایند : یا علی(ع) جنگ من جنگ تنزیل ( تثبیت اسلام به عنوان یک دین) است و جنگ تو، جنگ تاویل( تفسیر اسلام و احکام آن) است . یعنی جنگ اول جنگ با کفار است و جنگ دوم جنگ با مسلمانان برای حفظ اسلام.

ثمثیل این مدل را می توان در تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان مشاهده کرد که امام راحل از آن به عنوان انقلاب دوم یاد کردند. انقلاب سومی که  در عرصه انقلاب رقم خورد، باز هم محوریت دانشجویی داشت. حضرت امام (روحی له الفدا) با فرمان شش هشت  در نامه ای خطاب به دانشجویان شالوده جنبشی را به نام جنبش عدالتخواه را بنا نهادند. برسی فضا و جوی که باعث صدور این فرمان شد را قبلا در مقاله ای شرح داده ام  و در حوصله بحث نیست، اما پس از این  رویداد عده ای قلیل شروع به عملی کردن این جنبش کردند.

فرق انقلاب دوم و سوم هم در تنزیل و تاویل است. انقلاب دوم( تسخیر لانه جاسوسی) جنگ با کفار بود یعنی جنگ تنزیل و انقلاب سوم( جنبش عدالتخواهی) جنگ و مبارزه با مدعیان اسلام و انقلاب در نحوه تفسیر و عملی سازی انقلاب ( جنگ تاویل) است که بسیار جان فرساتر و خطیرتر است چرا که اینبار انقلابیون با مدعیان انقلاب درگیری دارند نه با مخالفان محرز انقلاب.

اینجاست که صف کشی مارقین و ناکثین و قاسطین رخ می دهد که وجه مشترک تمامشان انقلابیگری و استناد به اصول آن است البته به صورت گزینشی و منفعت طلبانه. سیاست این طوایف در برابر اصل حاکمیت اسلامی و ذات انقلاب، نوئمن ببعض  و نکفرو ببعض است.

جنبش عدالتخواهی از بدو ظهور در فضای سیاسی دانشگاهی کشور آماج تهمت ها ترور قرار گرفت  آن هم توسط گروه ها و جناح هایی که به هر نحو منافع خود را با این جنبش فکری در خطر می دیدند. علاوه بر گروه های سیاسی و احزاب سایر تشکیلات های دانشجویی مذهبی نیز به وضوح در برابر آن صف کشیدند. هیچوقت مناظره هایی را که با دوستان بسیج دانشگاه شریف انجام میدادیم را یادم نمی رود. چند صباحی گذشت و روز به روز هجمه  منتقدان افزون می گشت تا اینکه حضرت امام ( روحی له الفدا) در پیامی به نشست جنبش عدالتخواه دانشجویی در سال 85 با ابراز جمله " عدالتخواهی لب انتظار مااز دانشجویان است"، مهر تایید یزرگی بر روش و منش این جریان زد. ایشان در تمامی سخنانی که ئر جمع دانشجویان ابراز می داشتند به طور قاطع از منش و تفکر عدالتخواه حمایت و اصول و میادین آن را معبر سازی می نمودند. تا انجا که ایشان روی کار آمدن دولت نهم را حاصل زحمات جنبش عدالتخواه( به معنی فکر) دانستند.

این جنبش در شیراز در سال 86 رسما تحت عنوان مجمع مطالبه آرمان های انقلاب اعلام وجود کرد. این مجمع که ابتدا آن را 7 تشکل تشکیل می دادند به طور قاطع وارد فاز مبارزه با مفاسد حکومتی و پدیده های ضد عدالت کردند. رمز نفوذ این جنبش اتحاد آنان بر سر اصول و اهداف بود و با توجه به اینکه  مدت زیادی از به حاکمیت رسیدن اصولگرایان نمی گذشت، بیشتر اعتراضات به نواقصی بود که اصلاح طلبان در گذشته آنها را رقم زده بودند.

با گذشتن از عمر به قدرت رسیدن اصولگرایان برخی از دانشجویان عدالتخواه با تاسی از نظریه انقلاب معکوس  امام خامنه ای ( روحی له الفدا) محور نگاه و افت گیری خودشان را از نظام به سوی اصولگرایان و طیوف مذهبی تغییر دادند و این شد که با جسارت تمام در سال 87 شروع به چالش کشیدن باغ شهری های شیراز کردند و این شروع  گسترش یک شکاف بود. اینجا بود که بحت تاویل آرمان های امام(ره) و انقلاب خودش را نشان داد.

در منش دانشجویان عدالتخواه (طبق فرمان امام خامنه ای) هیچ شخص یا گروهی، ولو با عذر انتساب به شخص رهبری، حق فرار از پاسخگویی ندارد و سکوت در برابر فساد، همدستی با مفسدین است . تقید عدالتخواهان به این دو اصل بسیار هزینه دار، سرمنشا جهت گیری بسیاری از گروه های اصولگرا علیه آن را فراهم آورد. پس از آن شد که در تریبون های عمومی، محفل های خصوصی و غیره شروع به ترور این طیف کردند. القابی مانند نئومنافق، جوانان بی تقوا، تفاله های باند مهدی هاشمی، منافقین دهه شصت و ... تنها اقدامات ظاهری بود که برای متوقف کردن موتور جنبش بکار برده شد و هم اکنون نیز بکار برده می شود.

امّا تمام این هجمه ها نه تنها نتوانست این گروه قلیل ولی پر قدرت را متوقف کند بلکه بر انگیزه های آنان نیز افزود. نامه  محرمانه به آقای حائری، نامه سرگشاده به  رئیس قوه قضائیه، برگذاری جلسات فکری، سیرهای مطالعاتی، تبین و آسیب شناسی جنبش به صورت درون گفتمانی، برگزاری جلسات نقد مسئولین و مطالبه از آنها، انتشارات نشریاتی مانند روایت و سیزده 57، غریو، مستضعفین و ... در حالی صورت می پذیرفت که این حملات در اوج خود قرار داشت.

اما امروز فضای تقابل با جنبش با گذشته بسیار متفاوت تر شده است. منتقدین این این گروه ،  که خود را در برابر نقد نظری و فلسفی  تئوریک عدالتخواهان  ناتوان دیده اند شروع به ترور شخصی افراد و منتسبان آن را کرده اند و این خود نشانه ایست بر اینکه تلاشها و فعالیت های جنبش به ثمر نشسته است.

بی شک هر جه بر عمر انقلاب افزوده می شود، لزروم تولی انقلاب هایی با محوریت اصالت انقلاب اسلامی ضروری به نظر می رسد. امروز جنبش عدالتخواه توانسته است گفتمان حاکم بر کشور را به نفع آرمان های اصیل انقلاب اسلامی بیش از پیش متوجه کند و از این حیث شاید بتوان گفت دین خود را ادا کرده است.

آنچه که تئوریسین های عدالتخواه امروزه باید به آن بیندیشند چیزی جز آینده انقلاب اسلامی و فتنه های در پیش رو نیست. لیدر های فکری این جنبش انقلابی نباید به دستاوردهای کنونی اکتفا و درجا بزنند بلکه باید در فکر سازماندهی انقلاب چهارم باشند. انقلابی که امروزه می شود متولد شدن آن را از نگاه امام انقلاب(روحی له الفدا) خواند. هرچند هنوز مصداق مشخصی بر آن متعلق نکرده اند، امّا می شود غایت آن را به وجود آمدن و متشکل شدن جریانی فراسوی احزاب کنونی کشور، که امالی جز آرمان های ناب انقلاب ندارد،  تحلیل کرد.

جریان سوم سیاسی کشور بی شک انقلاب چهارمی است که باید به آن بیندیشیم و بدون توجه به تمام هجمه ها شروع به تدوین مبانی آن کرده و از وضع موجودعبور کنیم.  

امروزه بر تمامی دوستانم واجب است هر چه بیشتر آرا و اندیشه های حضرت روح الله  و خلف صالحشان را مورد کنکاش عملی و نظری قرار دهند. تشکیل حلقه های فکری منظم، برگزاری جلسات نقد و اسیب شناسی درون گروهی، برسی انقلابات صد ساله اخیر تاریخ معاصر در ملل اسلامی  قدم اول پی ریزی تئوریک  انقلاب چهارمی است که باید به آن بیندیشیم. امروز نشستن ، هراس از هجمه ها و یا درگیر شدن در مسائل شخصی و اسیر زندگی روزمره شدن بیش از پیش خطرناک و مستحل کنند است.  عدالتخواهان هرگز نباید اسیر معلولات و نگاه های سطحی ناشی از ذوق زدگی مقطعی قرار بگیرند. راهی را که انتخاب کرده ایم به فرموده امام خامنه ای(روحی له الفدا) راه انبیاء و اصیاء الهی است که رنج بی شمار و ابتلائات گوناگون بر آن وارد است.

 ان شاالله

 

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۲۳:۰۱
سلمان کدیور

 

همه اش تقصیر خمینی بود

روح الله !

همه اش تقصیر تو بود !

ما داشتیم زندگی یمان را میکردیم

و سرمان در آخورمان گرم !

و هفتاد پشت مان

به نشست و برخاست تخت ها

به  سایه خدا بودن شاهنشاه !

طعم چکمه انگلیس و روس ها

جستجوی غذا

در پهن اسب ها

عادت کرده بودیم !

***

ما باور کرده بودیم

آشپز آمریکایی

می تواند با رُزرُز

مرجع تقلید مان را زیر بگیرد

وما

حق چِخ کردن سگش را هم نداشته باشیم !

ما عادت کرده بودیم

هر ماه

سهم وحشی بودنمان را بپردازیم!

و راحت و بی دردسر

دل به ” محمد رضا ” بدهیم

که دستان ما را

به دروازه های تمدن متبرّک کند !

***

همه اش تقصیر تو بود ، خمینی !

ما باورمان بود

آریا مهر سایه خداست

و خان ها

حافظ ناموس ما

و دلمان خوش بود

به  اسلامی

که با گریه بر زخم های  حُسینش

که  سال ها پیش

در کربلا مُرده بود (!)

بهشت را صاحب شویم

***

ما به عادت کردن

سال ها عادت کرده بودیم

تا وقتی که تو آمدی ،  خمینی !

و ما را از  ۲۵۰۰ سال خواب  بیدار کردی

و مانند طفلان جاهل

در گوش پیرمردهامان

الله اکبر سردادی

که فقط خدا بزرگ است

نه خان  و آریامهر

نه کارتر و گوباچوف !

و ما را

در بُهت آزادگی ات فرو بردی

***

و از آن روز

خواب و خوراک از ما ستانده شد !

بمب ها موشک ها

فانتوم ها و ناوها

به جان خرمشهرمان افتادند و خونینن شهرش کردند

دهلران را به دلهره محکوم

و بُستان مان ! را به آتش کشیدند

و سرهای شش ماهه ها ! را

گوش تا گوش بریدند

و جوان هایمان را

به جرم  “فریاد ” ، اسیر

سفره هایمان را به جرم قناعت

تحریم کردند !

امّا

تو وعده هایت صادق بود

ما جوانه زده بودیم

در خاک آزادگی

و هوای پاک کبریایی الله

و جان گرفته بودیم

به زمزمه لبانت که میگفت :  ” می شَد”

***

آری

همه اش تقصیر تو بود … خمینی !

وگرنه

ما عادت کرده بودیم

 

" سلیم "

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۰ ، ۰۱:۲۹
سلمان کدیور

 

تزلزلی که در بین کاخ نشینها هست در بین کوخ نشینها نیست، آرامشی که این طبقه محروم دارند، آن طبقه ای که به خیال خودشان در آن بالاها هستند ندارند.

 ( امام خمینی . ره .)

 جریان شناسی فساد اداری سیاسی در دوران حکومت اصلاح طلبان بسیار مفصل و  عمیق است. فسادهایی که نه تنها ساختار جامعه اسلامی ، بلکه محتوای انقلاب اسلامی را هدف گرفته بود.

یکی از مصادیق این مفاسد تشکیل طبقه ای جدید در جامعه به نام طبقه " مدیران" بود. این طبقه طبق تعاریف کارگزارانی که اصلاح طلبان وارث خوبی برای آن شدند، گروهی از خواص و مسئولین حکومتی هستند که در نسبت با عوام، حق زندگی بسیار مرفه و آنچنانی را دارند. تئوری پردازی این خط فکر انحرافی در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی کلید خورد:

«…اظهار فقر و بیچارگی کافی است. این رفتارهای درویش‌مسلکانه، وجهۀ جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است.

زمان آن رسیده که مسؤولین به مانور تجمل روی آورند. از امروز به خاطر اسلام و انقلاب، مسئولین وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند… هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان به سامان نباشد، اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیرمسلمان، ملتی مفلوک جلوه ننماییم، لازم است تا جلوه‌هایی از  تجمل در چهرۀ کشور و مسؤولین حاکمیتی رویت شود… »

(
خطبه‌های نماز جمعۀ تهران، ١٨ آبان ١٣۶٩)

در شیراز این طرح با پروژه های اختصاصی رفاهی برای این طبقه کلید خورده است. مجتمع مدیران خیابان قم آباد قصرالدشت نمونه بارز این تفکر است. مجتمعی که در زمان اصلاح طلبان تصویب و در زمان اصولگرایان اجرایی شد.

یکی دیگر از این پرژه ها پرژه ها مجتمع مسکونی میلاد است که در زمان حیات اصلاح طلبان کلید خورد. این پرژه 14 و 8 طبقه علی رغم اینکه در ارتباطات رادیویی جنوب و تبع آن در امنیت ملی کشور به علت ارتفاع غیر مجاز، به صورت جدی اخلال وارد میکرد و مسئولین وقت مخابرات بر ان تاکید جدی داشتند، ساخت و تکمیل شد.

از اول ساخت این پروه تا تکمیل آن شاید حدود 50 نامه از مخابرات استان به استانداری، پیرامون این مشکلات نگاشته می شود امّا انگار مقوله ای به اسم امنیت ملّی برای باند انصاری لاری و صمد رجا محلی از اعراب نداشته است.

نکته ای که در پرونده این پروژه ادم را به شک وامیدارد این است که اگر این مجتمع برای مدیران فارس است، پس چرا اسامی برخی مدیران ارشد مازندران ،تهران، اصفهان، بوشهر و ... در این لیست دیده می شود؟. انگار شعر " خوشا شیراز و وصف بی مثالش " موثر واقع  و باعث شده برخی بزرگان اینجا را به عنوان تفرج گاه تابستانی یا زمستانی خود برگزینند که خود جای بسی افتخار است!

و باز جای بسی تامل است که نام برخی اشخاصی که در این پروژه  صاحب مسکن  آنچنانی در بهترین نقطه شهر شدند بعدا در لیست پرژه مدیران قم اباد هم دیده شدند!

خداوند متعال نازپروردگی و رفاه زدگی را یکی از عوامل انحطاط جوامع بشری معرفی می کند که هلاکت و نابودی سرزمین و اهل آن را به دنبال خواهد داشت:

وَ إِذَآ أَرَدْنَآ أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَـهَا تَدْمِیرا؛ و هرگاه بخواهیم مردم سرزمینی را هلاک کنیم، رفاه طلبان و خوش گذرانانشان را وادار به فساد می کنیم و وقتی در آن به فسق و انحراف پرداختند و سزاوار عذاب گردیدند، آن گاه آنجا را زیر و زبر می کنیم و به شدت نابودشان می سازیم.

با مروری اجمالی به تاریخ گذشتگان و بررسی عوامل انحطاط آنان این حقیقت قرآنی به خوبی آشکار می گردد که چه بسیار تمدن ها و جوامعی که بر اثر رفاه زدگی و نازپروردگی به گناه و معصیت گرفتار آمدند و بنیاد بقایشان زایل گشت.

انقلاب ما آمد تا بگوید مسئولین حکومتی و خواص در شأن اجتماعی,‌فقط خادمن مردمند و نه بیشتر. مسئولین حکومت باید در میان مردم و با مردم زندگی کنندنه اینکه نقاط خاصی را برای آنها اختصاصی سازی کرده و دسترسی آنها  به مردم و جامعه دسترسی مردم را به آنها را معدوم نمود. شاید علت اصلی این امر که بسیاری از مدیران ارشد استان و کشور از اعلام لیست اموال خود امتناع می ورزند برخورداری انها از این رانت های ناعادلانه باشد.

 به راستی چرا بهترین نقاط شهر و بهترین امکانات رفاهی باید برای قشر خاصی از جامعه تخصیص داده شود و سهم مردم عادی گود نشینی و استضعاف!

مقام معظم رهبری، امام خامنه ای(روحی له الفدا) در این خصوص می فزمایند:

«…آفت بزرگ ما اشرافیگرى و تجمل‏پرستى است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافیگرى باشد، مردم را به سمت اشرافیگرى و به سمت اسراف سوق خواهد داد.» (۸۸/۵/۲۲)

 

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۰ ، ۱۶:۲۴
سلمان کدیور

به اعتقاد فرماندار شیراز ما هم به کسانی که نصب پرچم بزرگ جمهوری اسلامی را عامل ارزش زدایی از شهر می دانند انتقاد داریم و با کسانی که از وجود و لزوم حضور نماد شیر و خورشید در پرچم جمهوری اسلامی ایران دفاع می کردند مخالفیم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه فارس، ‌حسین قاسمی فرماندار شهرستان شیراز در جمع تعدادی  از دانشجویان با بیان اینکه با هر آنچه امام و رهبری مخالف است، مخالفیم، گفت: ما فرزندان خمینی کبیر هستیم  همان  که معتقد بود ملی گرایی خلاف دستور اسلام است و ملی گرایی برای این مملکت هیچ کاری نکرده است و می فرمودند کسانی که می خواهند ملی گرایی را احیا کنند مقابل اسلام ایستاده اند.

وی اضافه کرد: با ملی گرایی مخالفیم زیرا ملی گرایان در مبنای فکری خود اصالت را به ایران و ایرانیت می دهند و به گفته شهید آوینی "ملی گرایی به مفهوم ناسیونالیسم با اسلام جمع نمی شود".

قاسمی ادامه داد: بر خلاف امثال بازرگان، نهضت آزادی و ملی و مذهبی که معتقدند "به طور کلی ادیان و شرایع و رسل طریقت دارند نه موضوعیت و نمی توانند به خودی خود هدف باشند" معتقدیم اسلام موضوعیت دارد و هدف است، مگر نه این است که حضرت عباس (ع) سردار و ولی لشکر امام حسین(ع) در روز عاشورا، حمایت از دین را، راه و هدف نبرد اعلام می کنند.

وی در این راستا به  بیانات حضرت ابوالفضل (ع) یعنی "و الله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی" به خدا سوگند گر چه دست راستم را قطع کردید تا ابد از دین خدا حمایت خواهم کرد" اشاره کرد و گفت: شهید مطهری نیز در جایی می فرماید "مغولان همه جا را ویران کردند اما مردم نمی گویند ایران از دست رفت بلکه همه جا می گویند اسلام از بین رفت یعنی برای مردم ایمان عزیزتر از وطن بود."

فرماندار شیراز ادامه داد: مهندس بازرگان و نهضت به اصطلاح آزادی به عنوان مروجان ملی گرایی، هدف خود را خدمت به ایران از طریق اسلام و هدف خط امام را خدمت به اسلام از طریق ایران می دانستند در حالیکه خط بازرگان در جدا نمودن و تقابل اسلام و ایران بوده است.

قاسمی گفت: بنا به فرموده مقام معظم رهبری اسلام و آداب و فرهنگ اسلامی، جزءفرهنگ ملی ماست "ملی در اینجا مقابل اسلام نیست ،عین همان اسلام است ".

وی سپس با اشاره به کج فهمی آشکار بازرگان در بحث خدمت به اسلام و خدمت به ایران عنوان کرد: بازرگان در یک کج فهمی آشکار خدمت به اسلام را منافی خدمت به ایران و آبادی و آینده کشور قلمداد کرده است در حالی که خدمت به ایران و آبادی کشور خود بخش کوچکی از وظیفه وسیع و گسترده خدمت به اسلام به شمار می آید بنابراین باید گفت ایرانیت ما ذیل اسلامیت ماست و پیشرفت ایران در گروی تحقق اسلام است؛ لذا نهضت و انقلاب ما قبل از آنکه ایرانی باشد اسلامی است.

قاسمی ادامه داد: باید در نظر داشت که مقصود حضرت امام(ره) از مخالفت با ملی گرایی، مخالفت با میهن دوستی نیست و اساسا ملی گرایی با مفاهیم خاص و فرهنگی سیاسی خود به معنای حب الوطن نیست کما اینکه مقام معظم رهبری می فرمایند "هر کسی باید به یهن خودش علاقه داشته باشد، مگر می شود کسی از میهن خودش دور باشد؟ یا در جایی دیگر فرمود اند "امروز نام ایران به عنوان مرکزی برای ایستادگی در مقابل افزون خواهی و زیاده طلبی استکبار جهانی شناخته می شود".

وی اضافه کرد: ملی گرایی تبلور زشت و فریبکارانه از خود پرستی ،برتری طلبی و استکبار انسان رها شده در دامان طبیعت است.

فرماندار شیراز در بخش دیگری از سخنان خود با اعلام مخالفت با کسانی که نصب پرچم بزرگ جمهوری اسلامی را عامل ارزش زدایی از شهر می دانند،تصریح کرد: ما هم به کسانی که نصب پرچم بزرگ جمهوری اسلامی را عامل ارزش زدایی از شهر می دانند انتقاد داریم و با کسانی که از وجود و لزوم حضور نماد شیر و خورشید در پرچم جمهوری اسلامی ایران دفاع می کردند مخالفیم.

وی ادامه داد: مخالفت با ملی گرایی، به مفهوم ضدیت با ایران نیست این دو جداست اما باید مواظب باشیم که مدل امت، امامت ضربه نخورد.

فرماندار شیراز در ادامه سخنان خود با اشاره به مفهوم ملی گرایی در فارس و شیراز تصریح کرد: ملی گرایی در شیراز و فارس به مفهوم ناسیو نالیسم افراطی و زشت آن یعنی نژاد پرستی، خاندان سالاری، برتر دانستن خود و نژاد خود نسبت به دیگران و خاندان پرستی و دیگران را در مقابل خود به حساب نیاوردن، در بعضی از جریان های خاندان سالار رواج دارد.

قاسمی گفت: در فارس و شیراز کسانی که خود را شهروند در جه یک می دانند و به سایر مردم به چشم شهروندان در جه چندم نگاه می کنند، هرگاه مطلبی پیش آید بر طبل خود پرستی و برتری خاندان هایشان می کوبند که این امر از نظر اسلام منفور است و مخالف صریح آرمان های انقلاب اسلامی می باشد.

وی افزود: ملت ایران پشت سر امام همیشه جاودان خود برای از بین بردن خانواده سالاری، خانبازی، بخشیدن استقلال کشور به استعمارگران و و در اختیار قرار دادن همه امکانات کشور به افرادی خاص انقلاب کردند

 فرماندار شیراز ادامه داد: دومین شاخصه ملی گرایی افراط حب خاک و زمین در مقابل حب اسلام می دانند، چه کسی است که نداند این آقایان از شدت عشق به خاک و زمین، تمام زمین های فارس را از سپیدان و ملوسجان، بیضاء، دالین، قلات، گویم، دو کوهک، سیاخ، دارنگون، کوار و ... بلیعیده اند پس معلوم می شود که این کار زمین خواری نیست، این از شدت حب خاک و زمین است.

وی اضافه کرد: بنابر این اگر کسی مستحق انگ ملی گرایی به مفهوم  نژاد پرستی و حب خاک و زمین باشد کاملا حاملان آن در شیراز مشخص است و مردم هم آنها را می شناسند، اینها عملشان نشان دهنده یک ناسیونالیسم افراطی است ولی در شعار چیزهای دیگری می گویند.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۰ ، ۲۰:۲۰
سلمان کدیور

 

 

آقازادگی هم فی نفسه نمی تواند بد باشد چرا که فرزندان مقام معظم رهبری نیز اقازاده هایی هستند که دامن خود را به افت های اقازادگی نیالوده اند. اینجا اگر از اقازادگی سخن به میان می آید منظور معنای خاص آن است. عده ای از فرزندان پررو که از ریش پدرانشان بالا می روند و دیگر پایین بیا هم نیستند. عده ای جاه طلب که با استفاده از رانت و نفوذ پدرانشان به قدرت زودرس می رسند و چون ظرف وجودی چنین قدرت و احترامی را ندارند امر بر آنها مشتبه می شود که واقعا مالک فهم و شعور و اموال مردم هستند و با ولع و پررویی خاصی به جان مردم و امکانات دولتی و بیت المال می افتند. کسی هم جرات نمی کند با آنها مخالفت کند چون اگر پدرانشان بدانند که به فرزندان لپ گلی انان توهین شده چنان به مخالف می تازند که فرد از حق گویی خود پشیمان شده به گوشه ی انزوا می خزد. 

اقازاده ها نباید شیرصبحانه شان دیر شود. انان خلفای امور مردم بعد از پدرانشان هستند و همه موظفند به انها احترام بگذارند. مردم باید به انان رای دهند تا خاطر حضرات ازرده نگردد. آنان صاحبان نفوس مریدان پدرانشان هستند و چون به بابی وارد شوند باید آنان را تکریم کرد حتی به قیمت کشته شدن حق. نمی دانم چگونه است که هرجا بویی از قدرت و ثروت به مشام می رسد گردن یک اقازاده کشیده می شود. باز نمی دانم چگونه آقازادگان در بیوت علما تربیت می شوند که اینگونه اند؟

آقازادگی هم عالمی دارد. هروقت می خواهی حرف می زنی هروقت می خواهی عدالت خواه می شوی و هروقت می خواهی از جنوب شهر می گویی بماند که این موضع گیری های عدالتخواهانه دقیقا نزدیک به زمان انتخابات صورت می گیرد.

 

دوست داشتم از دکتر احمد رضادستغیب بپرسم که در مدت سه سال و اندی که از نمایندگی ایشان در مجلس شورای اسلامی می گذرد چرا هیچ خبری از محلات جنوب شهر و کمربندی خطرناک آن نبود و حال که بوی صندوق رای و انتخابات به مشام ایشان رسیده ابراز نگرانی کرده اند؟

این سوال را باید از دیگر نمایندگان مجلس هم پرسید. سرکشی به مناطق محروم و رسیدگی به امور آنان، نقش این طبقه در معادلات سیاسی اجتماعی استان چه جایگاهی در نزد ایشان دارد. آیا اصولا محلات فقیر نشین و مستضعف فقط در ایام انتخابات در محدوده حوزه انتخاباتی این عزیزان قرار می گیرند؟

رفته رفته هر چه به ایام انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک می شویم بیانیه ها و اظهار نظرها و سفره های پلو در جنوب و شمال شهر بیشتر خودنمایی می کند. شرکت در مراسم ختم گرفته تا قدم زدن در کوچه پس کوچه های محلات فقیر نشین و مواضع پوپولیستی و عدالتخواهانه!

متاسفانه آنچه بر وخامت اوضاع سیاسی فارس افزوده فرهنگ سیاسی مردم شیراز است. بها دادن به خاندان های اسم و رسم دار بدون اینک به منش و جهت گیری سیاسی انان توجه شود، بزرگترین چالش امروز این استان است. در حقیقت انتخابات در فارس بخصوص شیراز نوعی مانور قدرت یا عرصه نبرد خاندان هاست.

مثل بارز این نکته را می توان در رفتار انتخاباتی احمد رضا دستغیب مشاهده کرد. ایشان در دور قبل مانند کاهی در باد از لیست های اصولگرایی به اصلاح طلبی تغییر جبهه می دادند و علی رغم این که پیکره نخبگانی به خوبی از این امر آگاهی داشتند و آن را ناشی از نوعی نفاق و دو رویی سیاسی تعبیر کردند، موفق به اخذ حداکثر آرا در شیراز شدند.

رفتارهای دوگانه ایشان در قبل از روی کار آمدن دولت نهم و دهم مشهور خاص و عام بوده. ایشان در انتخابات دهم تقریبا در تمامی ستادهای انتخاباتی حضور داشتند و با همه جناح حه وارد فعالیت می شدند و حال چگونه خود را یک اصولگرای حامی دولت معرفی می کنند خود جای بسی تأمل دارد.

قصدم از بیان این نکته این بود که فرقی نمی کند آقا زاده ها در چه گروه، لیست یا جبهه ای باشند، فرقی نمی کند اصلا پایین شهر آمده باشند یا فقط نماینده شمال شهری ها باشند، آنها به مدد این فرهنگ غلط سیاسی همیشه یکه تاز میدان رقابت سیاسی بوده اند نه بخاطر لیاقت های انقلابی و کارآمد بودن اجتماعی مردمی.

با توجه به شروع مبارکی که برادرم علی جعفری پیرامون بازخوانی تاریخ سیاسی استان به منظور عمق دادن به معرفت سیاسی و بالا بردن قدرت تحلیل نخبگان انجام داده اند، این وب نیز به طور تخصصی سعی بر آن خواهد داشت تا با سلسله مقالاتی که حاصل ده ها ساعت مطالعه پیگیر و مستمر می باشد، به نقد و واکاوی عملکرد و منش دکتر احمدرضا دستغیب بپردازد. این مقاله نیز مقدمه ای بر این شروع است ان شاالله.

 

 

-----------------------------------------------------------------------------

 

مطلب مرتبط :

شعر" شیراز اولین حرم اقا زاده ها،‌ سومین حرم اهلبیت (ع)" – وبلاگ پسرک چوپان

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۰ ، ۱۲:۱۷
سلمان کدیور