خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

می گویند تاریخ تکرار می شود. آری حقیقت این است و جز این نیست. این روزها که در شیراز دو بحث پاداش 45 میلیونی به شهردار و ساخت برج های دوقلوی 25 طبقه، در پر ترافیک ترین نقطه شهر( خیابان زند) تبدیل به جنجالی ترین خبرها شده است، ذهن مرا به خاطراتی نه چندان دور می برد. 

آری. زمان زیادی نگذشته است امّا بعد از آن شیراز برای خیلی ها امنیت بیشتری یافت. بعد از آن شیراز برای سرمایه گذاران برج ساز و هدیه بگیران از بیت المال، عرصه تاخت و تاز بیشتری را فراهم ساخت. زمان نه چندان دوری است. آری. زمان فرمانداری حسین قاسمی در شیراز. زمانی که بنده و یکی دونفر از دوستانم در سمت مشاور او سعی در جا انداختن ادبیاتی از مدیریت ضد فساد نمودیم. طرح و عملیاتی که به نظر ما به خوبی پیش رفت و به خوبی نتایج مورد نظر ما را در بر داشت. و آن نتیجه ای نبود جز، حساس شدن مردم و نخبگان بر علیه فساد حکومتی تحت لوای دین و اسلام و انقلاب. 

اولین قضیه بحث پاداش ده ملیونی به شهردار وقت جناب پاک فطرت بود که فرماندار وقت با آن مخالفت نمود. جهان نیوز، این خبر را چنین نقل می کند:


در پی تصویب پرداخت مبلغ ده میلیون تومان پاداش به شهردار شیراز، حسین قاسمی فرماندار این شهرستان طی نامه‌ای به شورا، این مصوبه را غیر قانونی دانسته و مخالفت خود را با اجرای آن اعلام کرد. 

به گزارش  ایسنا، شورای شهر شیراز در یکصد و نود و ششمین جلسه علنی این نهاد با درخواست معاون اداری مالی سابق شهرداری مبنی بر پرداخت مبلغ ۱۰۰ میلیون ریال موافقت کرده و براساس روال قانونی این مصوبه را جهت تایید به فرمانداری ارجاع داده بود. 
در یکصد و نود و ششمین جلسه علنی شورا، که اولین جلسه سال نود این نهاد محسوب می‌شد به دلیل برگزاری مراسم تجلیل از مدیران شهرداری، تنها دو دستور جلسه مطرح شد که یکی مربوط به سفر یکی از اعضای شورا به همراه دو دونده به ازبکستان و دیگری در خصوص نامه اعتراضی فرمانداری به مصوبه ای از شورا بود. 
در نامه شورا به فرمانداری شیراز آمده است: 
نامه شماره ۲/۲۸۶۹۳ مورخ ۱۵ اسفند ۸۹ معاون محترم اداری مالی سابق شهرداری شیراز مثبوت به شماره ۲۲۴۰۶ مورخ ۲۸ اسفند۸۹ دبیرخانه شورا در خصوص پرداخت پاداش سال ۱۳۸۹ به شهردار در یکصد و نود و ششمین جلسه علنی مورخ ۱۷ فروردین ۹۰ شورای اسلامی شهر شیراز مطرح و با توجه به زحمات شهردار شیراز طی دوره تصدی در سال ۱۳۸۹ با پرداخت مبلغ ۱۰۰ میلیون ریال پاداش به آقای پاک‌فطرت موافقت گردید. 
خواهشمند است مستند به مواد ۸۳ و ۹۳ اصلاحی قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی مصوب ۱ خرداد ۷۵ مصوبه مذکور را بررسی و نتیجه را به این شورا اعلام نمایید. 
براساس این گزارش، حسین قاسمی در پاسخ به نامه رئیس شورای شهر شیراز طی نامه‌ای اعلام کرده است: 
برادر گرامی جناب آقای مختاری 
رئیس محترم شورای اسلامی شهر شیراز 
سلام علیکم 
احتراما عطف به مصوبه شماره ۲۲۴۰۶ ش الف س مورخ ۲۲ فروردین ۹۰ در خصوص پاداش سال ۸۹ به شهردار شیراز مطروحه در یکصد و نود و ششمین جلسه علنی مورخ ۱۷ فروردین ۹۰ شورا، موضوع در جلسه کارشناسی مطرح و به دلیل قانونی نبودن مصوبه از اجرای آن خودداری گردد. 
‌علی‌رضا پاک‌فطرت که پس از مهران اعتمادی به عنوان سرپرست شهرداری شیراز معرفی شد، از نیمه دوم سال ۸۹ کار خود را در ساختمان شهرداری مرکزی آغاز کرد و تا پنج ماه پس از آن، علی‌رغم آنکه شورا در ماه سوم حضورش به‌عنوان سرپرست شهرداری، او را رسما و با ده رای به‌عنوان شهردار شیراز انتخاب کرده بود، هنوز حکمش را از وزارت کشور دریافت نکرده بود. 
شورا در حالی در خواست پاداش ده میلیون تومانی برای پاک‌فطرت را مصوب کرده که وی تنها شش ماه شهردار شیراز بوده و گمانه براین است که اگر او تمام سال را پشت میز شهردار بر صندلی تکیه داده بود، احتمالا این پاداش به بیست میلیون تومان می‌رسید!! 
از دیگر سو درخواست شهردار شیراز برای دریافت ده میلیون تومان پاداش، در شرایطی مطرح شده است که برخی کارگران شهرداری درآمد ماهانه ‌شان به کمتر از سیصد هزار تومان در ماه می‌رسد و در پایان سال جز عیدی مصوب دولت، مبلغی را دریافت نکردند. 
اینکه در دولت عدالت محور دهم، مدیری در سطح شهردار یک کلان شهر، بابت پاداش نیمی از سالش ده میلیون تومان تقاضا کند، حتی اگر این پاداش پرداخت هم نشود، جای ان‌قلت دارد، چه رسد به‌اینکه شورا با طرح این ادعا که موضوع در یک جلسه علنی مطرح و تصویب هم شده است، خواستار اجرای آن بشود. 
این میزان پاداش این شایبه را دامن می‌زند که شایعات مطرح در خصوص میزان پاداش و عیدی اعضای شورا خصوصا اعضای هیات رئیسه این نهاد مدنی و سایر هزینه‌های آن هم صحت دارد و شاید لازم است نهادهای نظارتی در بررسی مسایل دقت بیشتری داشته باشند تا حق شهر و شهروندان به‌درستی و درجای خود هزینه شود. 

مسئله دومی که دوباره تکرار شده است مسئله برج های دوقلوی زند است. در زمان قاسمی هم این مسئله مورد تصویب قرار گرفت امّا باز این حسن قاسمی و تیمش بودند، که تمام قد در مقابل این مصوبه غیرقانونی ایستاند. آن زمان بنده دبیر وقت مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه های شیراز بودم و هنوز وارد فرمانداری نشده بودم. وقتی فرماندار وقت چنین اقدامی کرد، او را تحت شدیترین هجمه ها و تهمت ها قرار دادند. اینجا بود که نامه ای خطاب به او نوشتم تا بلکه اولین گروهی باشم که دست یاری خویش را به سوی او دراز کرده باشم. 


مَن لَم یَشکُر المَخلوق ،‌ لَم یَشکُر الخالِق

فرماندار محترم شهر مقدس  شیراز (سومین حرم اهل بیت)

جناب آقای قاسمی

سلام علیکم

همانگونه که مستحضرید امروز شرایط استان فارس ،‌ به خصوص شهر مقدس شیراز بسیار خاص و حساس شده است . این شهر که بنا به تاکید مقام معظم رهبری ( ارواحنا له الفدا ) باید نمایانگر یکی از حرم های اهلبیت عصمت و طهارت باشد ،‌ در حال تبدیل شدن به دوبی ایران و لندن به اضافه 17 رکعت نماز است . اتحاد مافیای قدرت و ثروت و برخی اعضای احزاب به اصطلاح چپ و راست مانند  زالویی  کثیف و دو سر ،‌ در حال مکیدن خون پابرهنگان و مستضعفین و نابودی تفکر ناب انقلاب اسلامی هستند.

احداث پرژه های تجاری متعدد و رشد قارچ گونه آنان در نقاط خاص شهر که در آینده نه چندان دور ثمرات آن را گروه های ماسونی و فرق های منحرف ضد اسلامی خواهند چید ،‌ وجود مافیای بزرگ زمین خواری و اختلاس ،‌ هجوم بی کنترل و  بی محابای سرمایه دارانی که قصدی جز پولشویی ندارند ، و ... خود دلیلی بزرگی بر این مدعاست .

به وضوح دیده ایم بسیاری مواقع وقتی پای منافع اقتصادی کلان و بیت المال به میان می آید اصلاح طلبی و اصولگرایی شعاری بیش نیست و این اصطلاحات دست مایه ی چنگ اندازی به سرمایه های عمومی می شود، چنانکه در ماجرای برج 2۵طبقه ی شیراز و سابقا در خصوص پروژه مدیران قم آباد ائتلاف چپ و راست را شاهد بودیم .

در این بحبوهه غارت و چپاول بیت المال و رانت خواری ،‌ آنچه دل هر معتقد به اسلام و انقلاب را به درد می آورد ،‌ تسامح یا هم سویی برخی از مسئولین استانی، نمایندگان مجلس و دستگاه قضایی با این پدیده های شوم است . متاسفانه در گذشته  در میان برخی  از مسئولین و دستگاه ها هیچ اراده ای برای برخورد با فساد وجود نداشته و اینک نیز برخی از صاحب منصبان و نمایندگان مجلس و احزاب سیاسی قصد دارند حرکت شکل گرفته در مبارزه با مفاسد اقتصادی و زمین خواری را متوقف نمایند.

جناب آقای قاسمی

مجمع دانشجویان عدالتخواه شیراز ،‌ همانگونه که تا کنون در برابر هیچ یک از مفاسد استانی و کشوری ،‌ مهر سکوت و مصلحت طلبی بر لب نزده و هر جا که هر مسئول یا نهادی تخلف یا فسادی مرتکب شد ، با لحن طلبکارانه از آنها بازخواست  و لب به اعتراض و فریاد گشوده است ،‌ این بار نیز بر خود لازم میداند در راستای رسالت انقلابی خویش از زحمات ‌ جنابعالی به خاطر مبارزه با مافیاهای شوم استانی ، تقدیر و تشکر به عمل آورد .

ما این تقدیر و تشکر را نه  از شخص ، بلکه از یک تفکر میدانیم  و در این راه نه از ملامت ملامت کنندگان هراس و نه  به مدح مداحان نیاز داریم و هر مسئولی در هر مرتبه و دستگاهی که سر سازش با مافیای قدرت و ثروت را نداشته باشد ،‌ تا زمانی که در جنگ فقر و غنا ،‌ در لشکر پابرهنگان ایستاده و به اصول انقلاب پایبند باشد ،‌ مورد تقدیر و تشکر و حمایت جنبش دانشجویی عدالتخواه قرار خواهد داشت . 

سایه ولی امر مسلمین جهان امام خامنه ای ( ارواحنا له الفدا ) مستدام

 

سلمان کدیور

دبیر مجمع دانشجویان عدالتخواه شیراز

سردبیر نشریه دانشجویی مستضعفین


این روزها این خاطرات را مرور می کنم. و تاریخ تکرار می شود. امروز هم تمام این کژی ها به اسم اسلام، به اسم ارزش ها، به اسم دین و انقلاب تئویزه و ترویج می شود. 

مردمی که در صف طویل سبد کالا سوز سرما را تحمل می کنند، آنانی که خود را محتاج یارانه های دولت می بینند و کمرشان زیر بار تورم و گرانی از یک سو، و مفاسد مدیریتی از سوی دیگر خم شده است، و زندگانی به سختی می گذرانند، با چشم خود می بینند که زمامدارانشان میلونی پاداش می گیرند و شاهانه زندگی می کنند. جشن های زنانه اشرافی، با رقص و آواز بر پا می نمایند. با چشم خود می بینند که میلیارها تومان صرف ساخت کاخ  می نمایند و به خوش آب و هواترین نقاط کشور یه تفریح و تفرج می پردازند. 

این هدیه ها و این بذل و بخشش ها از کیسه بیت المال مسلمین  مرا یاد نامه حضرت امیر .ع. می اندازد وقتی که شنیدند یکی از کارمندانشان هدیه ای به هم گروهی ها و هم حزبی هایش داده است.


گزارشی درباره تو به من رسیده است که اگر این عمل از تو سرزده باشد، خدای را به خشم آورده و امام و پیشوای خود را ناخشنود ساخته ای. سوگند به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر آنچه گفته اند درست باشد، نزد من خوار و زبون و پست و بی اعتبار خواهی شد.

آیا حاکمان شورای شهر، خدای را به خشم آورده اند؟ و آیا امام و پیشوای خویش را ناخشنود ساخته اند؟ این سوالی است که هر کدام از این اصولگرایان ارزشی، خود باید به آن پاسخ دهند ولاغیر.

امّا این وقایع تلخ ما را و دوستان ما را نا امید نخواهد کرد. و هنوز در میدان هستیم. هر چند تنها. و در برابر تمام هجمه ها می ایستیم هرچند غریبانه. و به راستی از زندگی چه بیم دارد کسی که مرگ خویش را انتخاب کرده است؟

ما تصمیم گرفته ایم که به سوی این گروه رهسپار شویم(و آنها را نابود کنیم). گروهی که بیت المال مسلمین را بر خود اختصاص داده و حق را نابود ساخته و در روی زمین فساد برپا داشته و ظالمین را مورد اعتماد قرار داده اند. و چون ستمگری به آنان در ستمشان یاری کند، او را دوست ندارند و در گناه و تباهی همکاری کنند و همه آنها از جرگه ستمگرانند.

 ( نامه علی بن ابی طالب علیه السلام به «مخنف بن سلیم»، فرماندار آن حضرت در اصفهان و همدان)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۲۰
سلمان کدیور
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۲
سلمان کدیور

هر دولت بنا بر مقتضیات اندیشه ای خویش عمل می کند. هر حزب، جریان و یا گروهی که  در عرصه سیاست فعال است دارای طرز فکر و اندیشه ای در حوزه اداره حاکمیت است و هر کدام راه تعالی و سعادت یک ملّت را در طریقه و راهی می پندارند.

تجربه تاریخی معاصر ما به خوبی اثبات کرده است که اندیشه و تلقّی هایی که  در کالبد دولت های مختلف در جریان بوده است متناسب با ساخت و ساحت کشوری چون ایران با دو مولفه ایرانی و اسلام نبوده است. دقیق به همین علّت است که سرانجام تمام این مدل های سیاسی-اندیشه ای محکوم به شکست شده است.

کشور ما تجربه دولت سازندگی را دارد. دولتی که پس از جنگ روی کار آمد. این دولت اساس توسعه کشور را از راه بانک جهانی و توصعه نامتوازن صنعتی، تقویت و تشکیل سازمان ها و جریانات سرمایه سالار مذهبی دید. و همین سیاست بود که عرصه فرهنگ اسلام-انقلابی ایرانیان را با بحرانی عمیق و انحرافی عظیم روبرو ساخت.

دولت سازندگی در عرصه اقتصاد به تورم نزدیک به پنجاه درصد رسید و در ساحت فرهنگ روحیه مردم را به روحیه مصرفگرایی تجمل گرا متمایل ساخت و در عرصه حکومت داری به نوعی اقتدارگرایی و فشار و خفقان مبدل گشت. و دقیق رویگردانی مردم از این سیاست بود که باعث رای به اصلاح طلبان نمود.

متاسفانه اصلاح طلبان هم هر چند در نظر و مدل حکومتداری نگاهی لیبرال داشته و در مولفه های به دولت سازندگی اقتدا نمودند بلکه  با نگاهی سازشکارانه و منفعلانه با غرب در عرصه سیاست و اندیشه، راه توسعه را دین زدایی اسلامی به منظور استقرار ارزش های جامعه مدرن غرب دید. سیاستی که منجر به تنفر عمومی از این نگاه در سال 84 شد.

سال 84 اما دولت و جریانی بر روی کار آمد و داری اقبال عمومی بسیار شد که نه تنها شعار لیبرالیستی سر نداد بلکه فریاد حمایت از مردم را در برابر نگاه سرمایه سالارانه سر داد و مبارزه با فقر عمومی و فساد را طبق مولفه های اصیل انقلاب اسلامی در کار ویژه خود قرار داد. این دولت در پیوند با مردم و تلاش برای پیشرفت در عرصه داخلی و خارجی بی نظیر عمل کرد و سبب این امر شد که در سال 88 نیز اکثریت قاطع آراء مردم را با خود همراه سازد.

امّا متاسفانه دولت دهم با دولت نهم در ساحت عمل تفاوت هایی کرد؛ هرچند که در مقال شعار همچنان ادعاهایی چون سال 84 را داشت. نگاه سیاسی به مقوله فقرزدایی و مبارزه با فساد، حاشیه سازی و بی مورد، بر هم زدن اتحاد داخلی و در اواخر کار عدم مدیریت صحیح اقتصاد کشور، باعث شکست این گفتمان گردید.

امّا ظهور دولت یازدهم  با تفکری متضاد با دولت نهم و دهم بازتاب یک موضوع بود و آن هم رویگردانی مردم از گفتمان سابق. این یکی از مهمترین تجربیات و حقایق تاریخ سیاسی معاصر ماست. مردم ما انقدر از دولت سازندگی بیزار گشتند که به شعار اصلاح طلبی رای دادند و انقدر از اصلاح طلبی و سیاست هایش خسته شدند که به اصولگرایان پناهنده شدند و آنقدر از این نگاه نا امید شدند(به هر علتی) به دولت یازدهم متوسل گشتند.

اما نگاه و تفکر حاکم بر دولت یازدهم چیست و این دولت در منظر اندیشه سیاسی-اقتصادی چگونه می اندیشد و بر چه مبنایی عمل می نماید؟

برای پاسخ به این سؤالات، با نگاهی به سوابق افراد پیشنهادی برای تصدی وزارت و معاونت در دولت یازدهم، از جمله آقایان محمدباقر نوبخت، محمد نهاوندیان، محمدعلی نجفی، اکبر ترکان، اسحاق جهانگیری و بیژن زنگنه، می‌توان متوجه شد که گرایش‌های اقتصادی لیبرال‌سرمایه‌داری در میان تیم اقتصادی پررنگ‌تر است.

 

به عنوان مثال، محمدعلی نجفی، در زمان تصدی وزارت آموزش‌وپرورش، از پایه‌گذاران مدارس غیرانتفاعی و نمونه‌مردمی بود. مدارس غیرانتفاعی در آن دوران، با توجیه کاهش هزینه‌های آموزش‌وپرورش شکل گرفت و تا کنون نیز به کار خود ادامه داده است، اما تبدیل مدارس دولتی دارای کادر آموزشی و امکانات بهتر به مدارس نمونه‌مردمی و دریافت شهریه از دانش‌آموزان، از اقدامات افراطی لیبرالی است که انجام آن، به خصوص در مقاطعی از زمان که مردم به دلیل فشارهای اقتصادی و تورم بالا حتی در امرار معاش با مشکل مواجه بودند، باعث ایجاد احساس تبعیض و بی‌عدالتی در جامعه شد.

 

 

سایر اعضای تیم اقتصادی دولت یازدهم، از جمله آقایان محمدباقر نوبخت، محمد نهاوندیان و اسحاق جهانگیری نیز دارای گرایش‌های اقتصاد لیبرال‌سرمایه‌داری هستند.

 

این تیم اقتصادی، یادآور تجربه‌ی تلخ شکست سیاست‌های تعدیل اقتصادی در دوران ریاست‌جمهوری آقای هاشمی است. با این تفاوت که این بار هزینه‌های شکست، با توجه به موقعیت خاص اقتصادی و سیاسی حاکم بر کشور، بسیار سنگین‌تر و خطرناک‌تر خواهد بود.

 

در حقیقت انچه در کابیه جناب روحانی در چینش وزاء و معاونین آنان به چشم می خورد، این است که اکثریت غالب این افراد یا نگاهی لیبرالیستی-سرمایه داری دارند یا خود جزو افراد صاحب سرمایه و دارای کمپانی های بزرگ مالی اقتصادی هستند. اشخاصی چون بیژن نامدار زنگنه، نهاوندیان، عباس آخوندی و ... اثبات کننده این مدعاست.

تعطیلی مسکن مهر که باعث تسلط دوباره مافیای مسکن صنعت ساختمان بر خانه های ملّت  شد، لغو طرح شبنم و ایران کد، که سبب تسهیل صادرات به نفع سرمایه دارها و شیوع اقتصاد زیر زمینی می شود، از دیگر اقدامات دولت است که نشان از حمایت از سرمایه داران به جای نگاه به مردم را در خود دارد.

پایین آمدن قیمت دلار و ارز یکی از عللی بود که در شعارهای آقای روحانی وجود داشت و سبب رأی مردم به ایشان شد امّا جای تعجب نیست که دولت اجازه کاهش قیمت ارز و دلار را با توجه به تحولات رخ داده در عرصه سیاست خارجی نداده است. این عمل فقط و فقط برای حمایت از جریانات سرمایه داری و کمپانی های مالی بزرگ صورت گرفته است. کمپانی هایی که با دولت روحانی ارتباطی خاص داشته و دارند. بالا بودن قیمت دلار به نفع جریانات سرمایه داری و به ضرر توده های مردم است و دولت یازدهم در این دو راهی منافع مردم و توده ها را به منافع سرمایه داران معاوضه نموده است که دقیق در تضاد با سیاست اقتصاد مقاومتی است.

الگویی توسعه کشور در نگاه دولتیان امروز، خلاف دولت اصلاحات که توجه به اروپای غربی بود، تمرکز بر آسیای شرقی مثل چین، مالزی است. این گرایش را به خوبی می توان در آراء و افکار دکتر محمود سریع القلم، مشاور ارشد جناب روحانی رصد کرد.

دولت یازدهم معتقد است که اگر ایران بخواهد کشوری توسعه مند شود باید راه کشوری چون چین را در این هدف بپیماید. دولت چین کشوری است که  مبتنی بر بازار ازاد لیبرالیستی  با حضور صدها شرکت فراملیتی. وجه مشخصه دیگر این کشور تعامل بسیار زیاد با غرب به خصوص اروپا و آمریکا است و دیگر نشان این کشور آزادی های وسیع اجتماعی و دیکتاتوری در سیاست است.

وقتی که دولت روحانی در مذاکرات ژنو حاضر است امتیازات غیرقابل باور و بسیار بزرگی به طرف غربی و دشمنان کشور بدهد و در عوض فقط چند میلیارد دلار پول قسطی بگیرد ناشی از این سیاست است. وقتی برای حضور کمپانی های خارجی در کشور دوره گردی می نماید و در سطح وزیر مذاکره می کند عمل به همین روش و سبک چین است.

وقتی که دولت آقای روحانی شعار آزادی فیس بوک، آزادی خوانندگی زنان را سر می دهد و رسما علام می کند که تفاوتی بین هنرمند ارزشی و اسلامی با هنرمند غیر اسلامی وجود ندارد، و همه باید آزاد باشند، امّا از سوی دیگر در طی شش ماه چندین روزنامه منتقد را دادگاهی و توقیف می نماید، منتقدینش را مشتی بی سواد و افراطی می خواند و حتی خلاف قانون اساسی، گزارش دقیقی از مذاکرات ژنو به دولت و مجلس نمی دهد؛ ذهن هر پرسشگری را با سوال روبرو می نماید که چرا دولتی که این همه شعار آزادی و نقد را سر می دهد، در عرصه سیاسی بسیار اقتدارگرا عمل می نماید؟

پاسخ این پرسش همان تقلید از کشور توسعه مدل چین است. دولت چین به مردم و ملت آزادی می دهد که هر کار اباحه و منافی عفت و اخلاقی انجام دهند، اجازه داده است هر کس با هر عقیده ای به ساخت فیلم و هنرمندی بپردازد، تا از این طریق آنها را به  امور دست چندم سرگرم نموده و زمینه دخالت آنها در سیاست را کم رنگ نماید.( همه کار بکنند فقط کار به کار سیاست نداشته باشند) یعنی دولتی با آزادی در ساحت فرهنگ و اجتماع، و دیکتاتوری  و استبداد در ساحت سیاست.

برای همین است در افتتاحیه جشنواره فجر امسال به جای تقدیر از امثال آوینی؛ از بهروز وثوقی و محمدعلی فردین که نماد ابتذال در سینمای پیش از انقلاب بودند؛ تقدیر می شود. و آقای سریع القلم در اظهار نظری می گویند لبو فروش و راننده تاکسی را چه به سیاست، این سیاستمداران و نخبگان هستند که فقط حق اظهار نظر و مدیریت دارند نه مردم. و آقای ترکان در سخن دیگری، افرادی که به روحانی رای نداده اند را انسان هایی قانون گریز می خواند و آنها را عامل عقب ماندگی کشور قلمداد می نماید.

به صورت خلاصه می توان گفت که دولت یازدهم دارای دو منظر فکری- اجرایی است.  این دولت دارای نرم افزاری اصلاح طلبانه، با قرائتی شبیه به جریان خرداد 76 است(هر چند در فرع تفاوت هایی با هم دارند) و در مقام اجرا دارای سخت افزار سازندگی مدل هاشمی رفسنجانی است. حمایت هاشمی و خاتمی از کاندیداتوری روحانی و همچنین ترکیب وزاء آقای روحانی که متشکل از کابینه هاشمی خاتمی است به خوبی نشان دهنده این مدعاست.


 

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۰۰
سلمان کدیور





۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۵۴
سلمان کدیور

شهید محمودرضا بیضائی که با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک‌ حرمت‌های اخیر به حرم حضرت زینب کبری(س) به دست گروه‌های صهیونیستی ـ وهابی، برای دفاع از این حرم‌های شریف به سوریه رفته بود، روز یکشنبه 29 دی‌ماه مصادف با ولادت حضرت رسول (ص) به دست وهابیون تکفیری به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

از این شهید والامقام یک فرزند دختر 3 ساله به نام کوثر یادگار مانده تا بتواند در آینده همچون زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س) نازدانه 3 ساله امام حسین (ع) در راه دفاع از اسلام و آرمان‌های والای شهیدان اسلام گام بردارد و ادامه دهنده راه پدر باشد.

متن زیر نامه‌ای است از شهید مدافع حرم، «محمود رضا بیضائی» به همسر معزز، ولایی و صبور خود که آنرا در شب شهادت امیرالمؤمنین(ع) در ماه مبارک رمضان در سوریه نگاشته است.

 قسمت‌هایی از نامه را که ایشان در ابتدا و انتها به احوالپرسی از خانواده و اظهار محبت به همسر و فرزند خود اختصاص داده و جنبه شخصی دارد حذف کرده‌ام و بقیه فرازهای نامه را در اینجا درج می‌کنم.
او در این نامه، انگیزه حضور خود در جبهه سوریه را به روشنی بیان کرده و در مورد اهداف تروریست‌ها و حامیان آنها از براه انداختن این معرکه و وضعیت حساس جهان اسلام و آینده این معرکه در صورت شکست خوردن جبهه مقاومت توضیحاتی داده است.

این نامه را با اجازه همسر معزز شهید منتشر می‌کنم، ان شاء الله که انتشار آن مرضی رضای خداوند قرار بگیرد و در تبیین راه و آرمان شهدای گمنام مدافع حرم قدمی کوچک باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم

…باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده‌ایم و شیعه هم به دنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً.

نمی‌خواهم حرفهای آرمانگرایانه بزنم و یا غیر واقعی صحبت بکنم؛ نه! حقیقتاً در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته‌ایم. هم من، هم تو. بحمدالله. خدا را باید بخاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم. الان که این نامه را برایت می‌نویسم، شب قدر است و شب شهادت حیدر کرار (علیه السلام) و در فضای ملکوتی بین‌الحرمین ِ صبر و مصیبت و تحمل مشکلات و سختی‌ها، بین‌الحرمین ِ دو مظلومه، دو شهیده، یکی خانم زینب کبری (روحی فداها) و دیگری بنت‌الحسین، خانم رقیه (سلام الله علیها) هستم و به یادتم. نمی‌دانی بارگاه ملکوتی سه ساله امام حسین الان هم چقدر غریب است؛ در محل یهودی‌ها، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در محاصره وهابی‌های وحشی و آدمکش.

چه بگویم از اوضاع اینجا؛ تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل‌الله را محاصره کرده‌اند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، رقیه (سلام الله علیهما). ولی این بار اجازه اسارت نخواهیم داد چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله بهترند.

واضح‌تر بگویم؛ نبرد شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقاً در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که با لطف خداوند و ائمه اطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش با هم تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نباشیم. اگر بدانی صبرت چقدر در این زمان حساس در حفظ و صیانت از حریم آل‌الله قیمت دارد، لحظه به لحظه آنرا قدر می‌شماری.

معرکه شام میدان عجیبی است. بقول امام خامنه‌ای: «بحران سوریه الان مقابله جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه مقاومت و اسلام حقیقی است.» در واقع جنگ بین حق و باطل. و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ نباید. خط مقدم نبرد بین حق (جبهه مقاومت) و باطل در شام است. تمام دنیا جمع شده‌اند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی‌شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده‌اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه‌سازان ظهور است و بس. و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین نا آگاه و افراطی نیز همراه شده‌اند تا این عَلَم و این نهضت زمینه‌ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد سالها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خود دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند. شام نقطه شروع حرکت ابناء ابوسفیان ملعون است. و این خاکریز نباید فرو بریزد. این حرکت خطرناک و این تفکر آدمکش ارهابی، پر و بال گرفته و حمام خون بین شیعیان و سایر مسلمین راه می‌اندازد و هیچ حرمتی از حرمین شریفین زینب کبری (سلام الله علیها) و خانم رقیه (سلام الله علیها) [حفظ نخواهد کرد] که هیچ، حرمت عتبات مقدسه کربلا، نجف، سامرا، کاظمین و… را هم خواهد شکست.

جبهه جدیدی که از تفکر اسلام آمریکایی، صهیونیسم و ارهاب از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، آمریکا، اروپا، یمن، ترکیه، عربستان، قطر، آذربایجان، امارات، کویت، لیبی، فلسطین، مصر، اردن و… به نام جهاد فی سبیل الله تشکیل شده است، هدف نهائیش فقط و فقط جلوگیری از نهضت زمینه‌سازان ظهور و در نهایت مقابله با تحقق وعده الهی ظهور می‌باشد و هیچ ابایی هم از کشتن و مثله کردن و سر بریدن زنان و کودکان بی‌گناه شیعه ندارد، کما اینکه این اتفاق را الان به وفور می‌توان مشاهده کرد و من دیده‌ام.

مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پسش برآئیم، شرمنده و خجل باید به حضور خداوند و نبی‌اش و ولی‌اش برسیم چرا که مقصریم. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و بقول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. ان شاء الله در پناه حق و تا [تحقق] وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیماً

ان شاء الله

منبع: مشرق

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۴۵
سلمان کدیور


زمستان عجیب / یک مرثیه هسته ای



وبلاگ پسرک چوپان



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۲ ، ۱۹:۵۵
سلمان کدیور

سخن پیرامون وضعیت و گفتمان دولت بسیار است که به زودی در نقد آن مقاله ای خواهم نگاشت اما فی الحال آنکه آن همه شعار نقدپذیری و سعه صدری که از بوق و کرنا به عالم اعلا و سفلی صادر می گردد انگار نه تنها سخن پراکنی ای بیش نبوده بلکه به عکس دولت محترم داس خویش برای درو ساختن مهره های منتقد و جریان های مخالفش، تیز کرده است. از دادگاهی کردن یالثارت و نه دی گرفته تا سکوت مرگباری که این روزها عرصه دیپلماسی سیاسی کشور را تسخیر کرده است تا افراطی و تندرو بودن منتقدان.

این روزها خبر دیگری شنیدم که یکی از سایت های منتقد به جریان اصلاح طلبی (حافظ نیوز) با برخورد قضایی و شکایت و استانداری محترم فارس روبرو شده است که نشان از سرایت گفتمان ازادی در شعار دولت محترم به استانداری فارس دارد. 

به عنوان یک فعال سیاسی - اجتماعی در متن جنبش دانشجویی کشور، به جریانی که تازگی بر اسب قدرت سوار شده است نصیحت خیرخواهانه می کنم که این دست اقدامات، شما را هم از این اسب خواهد انداخت و هم از اصل برانداز خواهد نمود. در افتادن با روزنامه نگاران و نویسندگان و منتقدان و فعال های سیاسی به مثابه بازی با اتشی است که دامن ها را خواهد گرفت.

بی شک این سری شکایات سطحی و انگ های از بازار افتاده به جریان منتقد دولت نه تنها این جریان را متوقف نخواهد کرد بلکه از یک سو جدیت در این مسیر را باعث خواهد شد و از سوی دیگر نقاب از گفتمان آزادی بیان دولت محترم خواهد انداخت. 

حق


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۲ ، ۲۲:۴۰
سلمان کدیور

جنبش عدالتخواه دانشجویی در واکنش به سفر جک استرو و برخی سفرای غربی به کشور، نامه سرگشاده ای خطاب به روسای قوای مقننه و مجریه منتشر کرده است.
متن کامل نامه به شرح زیر است.

روسای محترم قوای مقننه و مجریه؛
جناب آقایان دکتر علی لاریجانی و دکتر حسن روحانی؛
از آنجا که فضای ایجاد شده در عرصه ی سیاست خارجی و حضور دیپلماتهای اروپایی به ویژه انگلیس، موجب نگرانی قشر عظیمی از دانشجویان، مردم و گروه های اجتماعی و سیاسی شده است لزوم شفاف سازی و بیان دلایل اینگونه اقدامات ضروری به نظر می رسد.
مردم ایران هیچگاه سابقه خباثت های انگلیس را از یاد نخواهند برد. دست این کشور بیش از سه سده است که به سوی منافع ما دراز است و از هیچ فرصتی برای ضربه زدن بر جسم و جان انقلاب مضایقه نکرده است.
هنوز تلخی سفر هیئت پارلمانی اروپایی و دیدار آنها با برخی از مسببین فتنه ۸۸ از سویی و بی احترامی های صورت گرفته به ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام و همینطور وزیر محترم امور خارجه کشورمان از سوی دیگر، از کام بسیاری از دانشجویان نرفته که موج جدید این رفت و آمدها اذهان دغدغه مندان کشور را به خود مشغول داشته و موجب نگرانی آنان از پیامدهای سفرهای اینچنینی گشته است.
از همین رو هرگونه رابطه با دولی که عدم صداقت خویش را با ملّت ما نشان داده اند، باید بر اساس راهبردهای اصولی انقلاب اسلامی و توجه به اصول سیاست خارجی عزتمدرانه مبتنی بر منافع ملی و ارزشهای انقلاب اسلامی باشد.
لذا جنبش عدالتخواه دانشجویی از مسئولین محترم قوای مقننه و مجریه می خواهد که نسبت به شفاف سازی فضای کنونی و رفع نگرانی های موجود همت بیشتری به خرج دهید.

به امید ظهور عدالت گستر گیتی
جنبش عدالت خواه دانشجویی

۱۸ دی ماه ۱۳۹۲ 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۲۲:۱۷
سلمان کدیور

اسم شوهر عمه هنوز روی زبان تمامی اهالی است. روزی نیست که مردم ده، درقهوه خانه نی ساز ننشینند و مورد او و شاهکار تاریخی او حراّفی نکنند. کسی که تا سالها و نسل ها اسمش در تاریخ دهات ما تر و تازه خواهد ماند. حتما می پرسید مگر شوهر عمّه کیست و چه اقدام تاریخی ای انجام داده. خوب پس گوش کنید تا برایتان تعریف کنم.
جانم برایتان بگوید که، همه چیز از آسیاب شروع شد. آسیابی که بر روی رودخانه روستا، برای تهیه نان اهالی ساخته شد. تا پیش از آن مردم ما و ده ها روستای دیگر ناچار بودیم های خودمان را با خر و قاطر بار کنیم و به پنج روستای بالا دستی ببریم تا برایمان آسیاب کنند. آن هم با چه مکافاتی. از بار زدن حیوان ها بگیر تا رد شدن از دشت و کوه و رودخانه های وحشی. و هر چه سود بود به جیب آنها می رفت. آنها در ازای آرد کردن هر بار گندم مقدار بسیار زیادی از آن را به عنوان دستمزد برای خودشان بر می داشتند، طوری که صاحب بار از آوردنش جز ضرر چیزی عایدش نمی شد که نمی شد. از سه بار قاطر نصفش برای آنها بود.
 آن از خدا بی خبرها، هم با فروش گندم و آرد به مردم خودشان  آنها را از رنج گندم کاری و تهیه نان معاف می کردند(یا بهتر بگویم آنها را جیره خوار خودشان کرده بودند) و از این راه قدرت و ثروت به چنگ می آوردند  و هم با استفاده از این برتریشان هر چقدر می خواستد از همه دهات های دیگر باج می گرفتند و زور می گفتند. آنها بودندکه تعیین می کردند که هر روستا چه کسی کدخدا شود، چقدر زمین بکارند، چطور رفتار کنند و چطور با دیگر دهات ها رابطه بگیرند. خلاصه اینکه از این راه چند سره می چریدند.
وقتی جاسوس های پنح دهات بالا دستی خبر ساخت آسیاب ما را فاش کردند همه جا بلوایی شد که نپرسید جان خودتان. خبر مثل رعد برق صدا کرد و همه گیر شد. جایی نبود که سخن از صاحب آسیاب شدن ما نباشد و آدمی نبود که پیرامون تاثیر این اتفاق بزرگ بر پنج دهات بالا دستی فکر نکند.
کدخدای پنج دهات در اولین اقدام، شایع کردند که قصد ما از دستیابی به آسیاب، چپاول مردم است. خوب ما چه می توانستیم بکنیم؟ ما فقط قصدمان این بود که زیر منّت کسی نباشیم. پس سفیری فرستادیم تا نیّت حقیقی مان را برای آنها شرح دهیم. آنها از ما خواستند که ما آسیادر آسیابمان گندم خودمان را آرد نکنیم، در عوض هر مقدار آرد که نیاز سفره نانمان باشد، را بدون گرانفروشی و کم فروشی و زور گویی، برای ما تأمین کنند و ما پذیرفتیم چرا که می خواستیم حسن نیّتمان را اثبات کنیم.
پس از این واقعه، تمام اهالی روستا را غم فراگرفت. دقیق مانند آسمانی آبی که ناگهان توسط ابرهای تیره بی خیر تسخیر شده باشند. خوب چه می شد کرد، چاره ای نبود.
مدیدی گذشت؛ امّا اوضاع تغییری نکرد. کدخدایان بزرگوار نه تنها مثل سابق گندم ما را با ظلم آرد می کردند طوری که نیازمان را رفع نمی کرد بلکه طلبکار هم شدند که چرا بدون اطلاع آنها آسیاب ساخته ایم. ما به آنها قول و قرارمان را گوشزد کردیم، امّا آنها خودشان را به نشنیدن زدند. اینطور شد که ما دوباره آسیاب را راه انداختیم و آرد کردن گندم هایمان را از سر گرفتیم. خوب چه می شد کرد، چاره ای نبود. ما می خواستیم مستقل باشیم خیر سرمان.
کدخدایان بالادستی امّا ساکت ننشستند و با نفوذ و ثروت و قدرتی که داشتند شایعه راه انداختند که ما قصد داریم در این آسیاب ها آرد آلوده به ویروس تولید کنیم تا جان آدم ها را بگیریم. آش نخورده ودهان سوخته. ما دوباره سفیری فرستادیم تا با آنها مذاکره کنیم که دست بردارند از این دروغگویی و ریاکاری شان. امّا فایده نداشت آنها گفتند باید در آسیاب را تخته کنیم.
خلاصه کار بالا گرفت. از طرفی مردم هم یکصدا می گفتند که آسیاب باید به کار خودش ادامه بدهد از طرف دیگر آنها فشار وارد می کردند که باید تخته کنیم بساطمان را. تا اینکه روزی اتفاق جدیدی افتاد. تمامی صاحب آسیاب ها متحد شدند تا مانع از هر گونه معامله ما با سایر دهات ها شوند. آنها تمامی دهات ها را تهدید کردند که اگر با ما رابطه ای برقرار کنند، چیزی بخرند یا جنسی بفروشند، یا اصلا ما را به دهات خودشان راه دهند و یا خودشان آنجا بیایند، دیگر گندم هایشان را آراد نخواهند کرد. کدخداهای سایر دهات ها همه ترسیدند. آخر نمی خواستند سفره شان بی نان شود و از گرسنگی ریشه درخت بخورند یا سماق بمکند. اینطور شد که ما تحریم شدیم. حتما می پرسید این ها چه ربطی به شوهر عمّه دارد؟ خوب کمی دندان روی جگر بگذارید با او هم می رسیم.
روزهای سخت شروع شد. تمامی دهات ها مردم ما را که برای فروش اجناسشان، به بلادشان می رفتند را راه نمی دادند. اگر برای خرید چیزی هم می رفتند به آنها نمی فروختند. قالی، گلیم، ظروف سفالی، مواد خوراکی ای که در روستا تولید می شد کم کم روی دست همه باد کرد، از طرفی دارو، پالان خر، گاری، ابزار شخم و چیزهایی که در دهات های دیگر همیشه ساخته می شد و ما می خریدیم، کمیاب و گران شد. مردم هم آسیاب را دوست داشتند و هم اینکه تحمل آن همه مشکل برایشان سخت شده بود.خوب ما چه می توانستیم بکنیم؟
مدتی که گذشت مجمع کدخدایان زورگو پیغام دادند که بیایم صحبت کنیم. ما هم باز سفیری فرستادیم. آنها گفتند، حجم آرد کردن گندممان را تا پنج تن در ماه پایین بیاوریم و آنها در عوض تحریم پالان خر را رفع می کنند. ما قبول نکردیم، نان سفره کجا پالان خر کجا. گفتیم بگذار قیمت یک رأس خر سواری سر به آسمان بگذارد. این شد که باز فشارها را بیشتر کردند و گفتند علاوه بر تحریم های قبلی، منع تجارت افسار قاطر را هم اضافه می کنیم؛ و کردند. خوب ما چه می توانستیم بکنیم؟
چند مدت که گذشت ووقتی کدخدایان فهمیدند فشارهایشان بی اثر است گفتند دوباره بیایبم پای کرسی صحبت. آنها گفتند که ما حجم آسیاب هایمان را در ماه از بیست تن کمتر کنیم و در عوض اجازه خرید و فروش پشم گوسفند را به ما خواهند داد. باز هم ما قبول نکردیم. پس آنه فروش ابزار شخم زمین را هم ممنوع کردند. خوب ما چه می توانستیم بکنیم؟
خلاصه مدّتی گذت و مشکلات بیشتر شد. قحطی دارو آمد، نان گران شد، علوفه گوسفندها نایاب شد، تهیه پالان خر که شده بود خیال برای مراکز تربیت خر. تا اینکه روزی خبری در روستا پیچید و آن چیزی نبود جز آمدن شوهر عمّه یکی از اهالی بود به روستا.
شوهر عمّه سالهای سال بود در یکی از آن پنج دهات بالادستی مکتب رفته بود. لباس آنها را می پوشید و به زبان آنها هم خوب حرف می زد. وقتی آمد و آن همه مشکل را دید، گفت که چون زبان پنج ده بالا دستی را بلد است، می تواند مشکلات را رفع و رجوع کند. خیلی ها دور و برش جمع شدند و برایش کف زدند و ساز و نقاره نواختند تا بالاخره سفیر شد. خوب چه می توانستیم بکنیم؟
اهالی آنهمه رنج کشیده بودند تا زیر بار منت کسی نباشند، تا نان شبشان را از کدخداهای از خدابی خبر گدایی نکنند، غیرت آنها اجازه نمی داد که کسی به آنها زور بگوید و زین بر پشتشان آویز کند و سواری بگیرد ازشان. برای همین به شوهر عمّه دل بستند.
بار اولی که به دیدار صاحب آسیاب ها رفت، تمام اهالی برای آمدنش و خبرهای خوشش لحظه شماری می کردند، امّا او وقتی برگشت به مردم گفت که همه گپ و گفت ها محرمانه است و نباید کسی از آنها خبردار شود. اهالی هم به او حق دادند و پیش خودشان گفتند که شوهر عمّه در حال عملیاتی کردن طرح بسیار بسیار پیچیده ای است و حق دارد چیزی نگوید.
بار دوم و سوم هم شوهر عمّه در حالی که از کمر درد مختصری به جانش افتاده بود، در رفت آمد گذراند و فقط تنها چیزی که می گفت این بود که «ما از حقوق شما دفاع می کنیم، خیال اهالی جمع باشد، مسئله را ما ریشه ای حل و فصل می کنیم، روابطمان را با همه دهات ها تجدید می نماییم و با همه باب دوستی و ملاطفت را باز می کنیم. ما هم اعتماد کردیم هر دفعه برایش سوت و کف می زدیم و یکصدا می گفتیم:
منجی آلام مایی شوهر عمّه
همه سر از صفایی، شوهر عمّه
الا ای خوش خبر باشی همیشه
تو بی درد کمر باشی همیشه
بالاخره سحرگاه یک روز پاییزی خبری در روستا همه گیر شد که شوهرعمّه موفق شده است با صاحب آسیاب ها به توافق برسد. تمام اهالی در قهوه خانه کپری جمع شدند تا صحت و سقم خبر را دریابند. آن روز هیچکس سر مزرعه نرفت، هیچکس در خانه هم نماند. زن و مرد و کودک و پیر و جوان، همه و همه یک جا جمع شدند و شروع به رقص و پایکوبی کردند. شیرینی دادند و هم را در آغوش گرفتند و بوسیدند. هیچکس نمی دانست چه شده و چگونه مشکلات حل شده، فقط کلمه توافق را که شنیده بودند ذوق می کردند. همه یک صدا می خوانند:
منجی آلام مایی شوهر عمّه
همه سر از صفایی، شوهر عمّه
الا ای خوش خبر باشی همیشه
تو بی درد کمر باشی همیشه
تا اینکه بالاخره خود شوهر عمّه با ژستی حق به جانب و چشمانی که اعتماد به نفسی شگرف در آن موج می زد وارد جمع شد. جمعیت به احترام او بلند شدند و برایش چند گاو قربانی کردند ،سلام و صلوات فرستادند و کف و سوت زدند. او در میان جمعیت لبخند می زد و برای همه دست تکان می داد. جمعیت یکصدا می گفتند:
منجی آلام مایی شوهر عمّه
همه سر از صفایی، شوهر عمّه
الا ای خوش خبر باشی همیشه
تو بی درد کمر باشی همیشه

شوهر عمّه پس از پاسخ دادن به احساسات اهالی روستا، شروع به سخنرانی کرد:
«از این به بعد تمامی مشکلات رفع شده است. من ریشه تمامی رنج ها و بدبختی های مردم روستا را کشف کردم و آن را خشکاندم» تمام اهالی سر از پا نمی شناختند و یکپارچه فریاد زدند:
منجی آلام مایی شوهر عمّه
همه سر از صفایی، شوهر عمّه
الا ای خوش خبر باشی همیشه
تو بی درد کمر باشی همیشه
« من ساختمان تحریم های ناجوانمردانه را به لرزه در آوردم. من به تاریخ این روستا خدمتی شایان کردم. من ... البته کار بسیار سخت و طاقت فرسایی بود که کار شبانه روزی می طلبید و من آن را انجام دادم. بنا بر اینکه عامل و ریشه رنج های ما آسیاب بود، ما با کدخداها به توافق رسیدیم» جمعیت از فرط شادی سر از پا نمی شناخت. همه باز فریاد کشیدند:
منجی آلام مایی شوهر عمّه
همه سر از صفایی، شوهر عمّه
الا ای خوش خبر باشی همیشه
تو بی درد کمر باشی همیشه
«ممنونم ... ممنونم ... مرسی ... ما به توافق رسیدیم که از این روز به بعد درب آسیاب کامل پلمپ و تخته شود و چندین سرباز از صاحب پنج دهات بالادستی از آن حراست کنند تا مبادا کسی فکر گشایش دوباره این ریشه مشکلات را در سر بپروراند. در عو ض آنها قول داده اند تا شش ماه، به تدریج و کم کم در صورت دیدن صداقت ما، منع تجارت پالان خر و افسار قاطر و پشم گوسفند را بردارند. البته همه انحصارها از جمله ابزار شخم زمین، برداشته نمی شود چرا که آنها گفته اند با جهت مسیر رودخانه به طرف روستا هم مشکل دارند، که ما گفته ایم بعد شش ماه بر سر این مسئله هم توافق خواهیم کرد. از این به بعد در آسایش زندگی کنید که ریشه مشکلات خشکانده شده است و کلا آسیابی دیگر وجود ندارد که بخواهید برایش به تعب بیفتید.»
مردم روستا ساکت شدند و مثل جن زده ها، شوهر عمّه تاریخ ساز ما را برانداز کردند. آنها در فکر جور کردن شعری جدید بودند، امّآ قریحه شاعرانگی شان در آن لحظه مشنگ شده بوده. خوب چه می شد کرد، چاره ای نبود! 



۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۴
سلمان کدیور

سخنرانی استاد شیزوفرنی:

متن این سخنرانی برای اولین بار توسط خامنیسم! برای ثبت در تاریخ در اختیار مخاطبان قرار گرفته است:


همانطور که می‌دانیم جریان عدالتخواه توانسته است در جبهه‌های فرهنگی، دانشجویی و مردمی ریشه دوانده و نیروسازی و جریان سازی فعال بنماید. این جریان به حسب اینکه به هیچ حزب، گروه یا سازمانی متعهد نیست و تمام جناح‌های سیاسی موجود در کشور را به نقد واداشته و مدت‌هاست آن‌ها را به چالش جدی کشانده، برای بسیاری از ما یک خطر محسوب می‌شود و بر حسب امر بر ما تکلیف شرعی است که برای قرب الی الله هم که شده مانع از حرکت این جریان بشویم.
بنده راهکارهای مبارزه با این جریان را کالبدشکافی نموده‌ام که به اختصار خدمت‌تان عرض می‌کنم.

عدالتخواه هراسی:

عدالتخواه هراسی فاز اول حرکت ضد جریان عدالت‌خواه است. دقیقا آنچه که غرب پیرامون اسلام هراسی انجام می‌دهد ما باید به نیت خیر البته، علیه عدالتخواهان به انجام رسانیم. یعنی کاری کنیم که در جامعه و سطوح مختلف آن تصویری خوف‌ناک از عدالت‌خواهان و همچنین لیدرهای آنان برجای بماند.
برای این روش گزارش نویسی زنجیره‌ای بهترین روش است. یعنی اینکه در یک زمان واحد، توسط رسانه‌های مختلف اعم از زبانی و تصویری و کاغذی، گزارشاتی رعب آور از فعالیت‌های عدالت‌خواهان منتشر کنیم.

برچسب‌هایی مثل افراطیون، براندازان، گروه انحرافی، اپوزیسیون و … از القابی هستند که باید در این گزارشات دائم تکرار و زاویه داشتن آن‌ها با دین را در تیتر قرار بدهیم.
نکته بعد در این روش ایجادی تصویری ضد نظام از جریان عدالت‌خواه است. برای این روش باید آن‌ها را به سوی بیرون نظام هل بدهیم یا بکشانیم یا تشویق کنیم. مطمئنا این کار با مقاومت عدالت‌خواهان مواجه می شود، امّا خیالی نیست، ما باید حرف خودمان را بزنیم حتی اگر عدالت‌خواهان آن را باور نداشته باشند یا از آن برائت بجویند.

برای ساخت تصویری زاویه دار با نظام باید فعالیت عدالت‌خواهان را درجهت منافع غرب از جمله بی بی سی قلمداد نماییم و آنها را در پازل آنان جا بزنیم.
به عنوان نمونه مصداقی، اگر عدالت‌خواهی در گوشه ای از کره خاکی از حق کارگری دفاع کرد، یا حق تضییع شده او را مطالبه کرد، باید فوری هزارتا گزارش بنویسیم و به مقامات بالا برسانیم که عدالت‌خواهان در حال تقویت اتحادیه‌های کارگری بوده و تفکرات کمونیستی خطرناکی را دنبال می‌کنند و اگر جلوی‌شان گرفته نشود تا چند صباح دیگر داس و چکش به دست، به جان نظام و آرمان‌هایش می‌افتند.

این کار سه دست‌آورد دارد:

اول این است که مردم و توده‌ها از این جریان گریزان می شوند و یا به عبارتی متنفر می‌گردند چرا که موفق شده‌ایم ذهن آنها را مهندسی بنماییم و ذهنیتی همانند طالبان یا گروهک ریگی، علیه جریان عدالت‌خواه، در اذهان متبادر نماییم.

دوم این که هزینه عدالت‌خواهی کردن و مطالبه‌گری را بالا می‌بریم. این گران‌بها ترین دست‌آورد این روش مقدس است. باید هر شخصی بداند که عدالت‌خواه شدن برابر است با محرومیت از کار، شغل و زندگی به علاوه هزاران برچسب، فحش، تهمت، تخریب و الخ. تا کسی جرأت نکند دم از عدالت‌خواهی و مبارزه با فساد و اشرافیت و این حرف‌ها بزند چون فوری دهان مبارکش را آسفالت! می‌کنند.

اگر این کار با دادگاهی کردن چند عدالت‌خواه همراه باشد، بسیار عالی است. مثلا می‌شود طلبه عدالت‌خواهی را گرفت، علیه‌اش کلی تبلیغات سوء کرد، و رایج کرد که دارد فرقه سازی می‌کند و به شدت تمایلات کمونیستی دارد و علاوه بر آن رفتار منافی عفت نیز مرتکب می‌گردد. این کار علاوه بر اینکه به مثابه کشتن گربه دم در حجله است تا عدالت‌خواهان حساب کار دستشان بیاید، باعث می‌شود که حمایت از فرد نامبرده هم برای همه میسر نباشد چرا که این کار نیز برای رسانه‌های همسو با عدالت‌خواهان، گران و پر هزینه تمام می‌شود.

سوم دست‌آورد این تاکتیک، منزوی گشتن جریان عدالت‌خواه است. اگر رسانه‌ها و مردم آنطور که عرض کردم مهندسی بشوند، چیزی نمی‌گذرد که همه با چشم بد به عدالت‌خواهان نگاه می‌کنند و هیچ جا حرفشان را نمی‌خرند. این مقدمه رسوب و به تاریخ سپرده شدن این جریان است.

پرچم های تقلبی:

راه دوم به انحراف کشاندن جریانات عدالت‌خواه که بایستی توسط سایر هم فکران ما در این جبهه مبارک رقم بخورد، بلند کردن پرچم های تقلبی عدالت‌خواهی است به طوری که پرچم اصیل عدالت‌خواهان میان این همه پرچم گم شود یا دیده نشود.

برای تحقق این هدف بر همه ما واجب است که شعارهای عدالت‌خواهان را به مصادره خود، احزاب و گروه‌هایمان در‌آوریم. باید عدالت و عدالت‌خواهی شعار تمامی ما درانتخابات بشود. از انتخابات شورای دانش‌آموزی مدارس ابتدایی گرفته تا انتخابات ریاست جمهوری.

مرحله بعد این است که مایی که به اسم و شعار عدالت‌خواهی قدرت گرفته‌ایم (در تمامی نهادها و سازمان‌ها) اعمالی در جهت ضد عدالت انجام دهیم. با این حربه، با عدالت به جنگ عدالت می‌رویم. چیزی نمی‌گذرد که در جامعه قرائت‌های مختلفی با القاب متفاوتی از جریانات عدالت‌خواه رایج می‌گردد که نه معلوم است به کجا وصلند و نه معلوم است از کی خط می‌گیرند.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۲ ، ۱۳:۱۷
سلمان کدیور