خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است


باید بگویم امروز یکی از شگفت انگیزترین روزهای زندگیم بود. البته نه فقط برای من بلکه بریا تمامی همفکرانم.  میدانم بسیاری از نتایجی که از صندوق بیرون آمده راضی و دلشاد نیستند، به هر حال توقعشان غیر از این بود امّا به نظرم نباید دلسرد شد و صحنه را خالی کرد. مردم ما نشان داده اند با کسی تعارف ندارند. وقتی جریانی را نا کارآمد ببینند ، حاضر نیستند پای او هزینه بگذارند و بی شک قدرت را از او سلب می کند.

در این مجال نمی خواهم علت ناکارآمدی  جریان اصولگرا را بیان کنم و شرح بدهیم چرا روحانی رای آورد و این حرف ها. بلکه می خواه بگوییم برای مایی که دل در گرو ارمانهای انقلاب داده اییم فرقی نمی کند چه کسی رئیس جمهور باشد. اگر جلیلی هم به قدرت می رسد  و پایش را از آرمانها کج می گذاشت قطعا با شمشیر کج راستش می کردیم. روحانی، قالبیاف، جلیلی، غرضی و... برای ما تفاوتی ندارد. اصول ما ثابت و لایتغیر بوده و هست.

نکته ای که می خواهم بگویم این است که در انتخاب روحانی بی شک الطاف خفیه الهی نهفته است برای انقلاب و برای ما، شک نباید کرد.  الان گفتمانی حاکم شده است که از نظر ایدئولوژیک با ما تفاوت های مبنایی و اصولی دارد. ما با دولت روحانی در مواردی چون سازش با غرب، اقتصاد سرمایه داری، اشرافیت، وجهه دادن به جریان های غیرسالم چون جنبش سبز و سران آن و ... قطعا اصطکاک خواهیم کرد. ما باید برای تک به تک این موارد برنامه و فکر داشته باشیم.

با روی کار آمدن احمدی نژاد ما از خیلی از اصولمان غافل شدیم. چون فضایش نبود یا فضایش از بین رفت. حالا وقتش رسیده که آنها را دوباره احیا کنیم.  با جدیّت و قدرت.

امروز جریان عدالتخواه از معدود جریاناتی است که صاحب فکر و چهارچوب نظری معین و مشخص و سازمان یافته است. اصولش را می شناسد، به آرمانهایش بی کم و کاست اعتقاد دارد، منابع تئوریک مبارزاتی اش را شناخته و  حیاتش را در آن یافته است و خوب می داند چه باید بکند و چه نباید بکند، با که چه رفتاری انجام دهد و با که خیر. امروز دیگر نه اصولگرایی وجود دارد و نه پایداری و نه ایستادگی و...!

الان وقت خمودی نیست. الان وقت فعالیت و پویایی ماست.  ما همچنان آرمانهای انقلاب و اسلام را بدون محافظه  کاری فریاد خواهیم زد و آنان را از حاکمان مطالبه خواهیم نمود. جنبش عدالتخواه باید محور اصلی جریان حزب الله بشود و همه را حول آرمانهای اسلام و مقوله مطالبه عدالت گرد خویش جمع کند و به آنه خط دهی نماید تا از این سردرگمی بیرون بیایند.

دولت آقای روحانی اگر بخواهد از اصول انقلاب کوتاه بیاید قطعا و حتما با جریان سیل آسای عدالتخواه روبرو خواهد شد. همان جریانی که به تعبیر مقام معظم رهبری دولت نهم را با گفتمان عدالت روی کار آورد و بی شک هنوز از همان صبغه و قدرت برخوردار است و می تواند معادلات بین الاذهانی را دستخوش تغییر اساسی نماید.

به همه دوستانم توصیه می کنم این روزها را به  سه کار مشغول شوند.

خواندن

خواندن

خواندن

تنها راه مبارزه از این سه راه می گذرد. بخوانید، و تامل و تفکر کنید  و سعی کنید دوره خمینی شناسی و انقلاب شناسی خاصی برای خودتان تعریف کنید. آرمانها را تشخیص دهید و راهبرد آنها را تحلیل کنید و نحوه مطالبه اش را یاد بگیرید.

کار ما از امروز به نحودیگری شروع شده است. پر شورتر از گذشته و محکمتر از همیشه. ما جریانی هستیم که مبارزه در هر شرایطی و تحت حاکمیت هر حزبی را خوب یاد گرفته ایم. می دانیم چگونه با تغییر سرنوشت سیاسی، اصولمان ثابت بماند و میدانیم چگونه در هر شرایطی جریان ساز باشیم.

حی علی الجهاد

حق

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۸
سلمان کدیور

بدون شرح ...!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۴۵
سلمان کدیور





خواستم مطلبی تحلیلی پیرامون افاضات جناب حائری بنویسم پشیمان شدم. فقط امیدوارم مریدان چشم و گوش بسته ایت الله همچنان از درجه عماریت ایشان و اینکه او در زمان فتنه چه کرده و چه حماسه ها خلق نموده دم نزنند.
البته این دسته می توانند این حرف را هم مثل خیلی حرف های و اعمال دیگر ایت الله به خاطر عرفان و نور و ملکوت و تهذیب نفس و  ... ببخشند که طبیعی است.

ایشان روزی با خاتمی بودند  بعد در دوره بعد  به قالیباف پیوستند، بعد احمدی نژادی ضد فتنه گشتند به حدی که در شبکه خبر گفتند باید این جماعت(جنبش سبزی هارا) را قتل عام کرد و این اواخر نامه در حمایت همان هاشمی ای می زنند که روزگاری علیهش خطابه ها می کردند و بعدش هم دغدغه اتحاد اصلاح طلبان و اصولگرایانشان گل انداخته و حالا هم که رسما از جریان فتنه دفاع می کنند و می فرمایند ایشان مثال پلنگانی هستند که حذف شده اند و نظام از این اتفاق ضربه خواهد خورد.
کسی نیست که بگوید خود شما یکی از همان عواملی بودید که این جماعت را حذف کردید و بر این کار تشویق می کردید.
نکته جالب دیگر این موضع گیری این است که سایت های استانی حامی ایشان مثل حافظ نیوز(که سرفه های ایت الله را هم ثبت می کند) هنوز از درج این خبر خود داری کرده است.
فعلا هر طرف که باد بیاید کاه هم می گردد ...!
حق





۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۰۴
سلمان کدیور

 

 

در پی بیانیه‌ی جنبش عدالتخواه دانشجویی پیرامون مذاکره با آمریکا حاج حیدر رحیم‌پور طی یادداشتی نظر خودشان را پیرامون این بیانیه جنبش عدالتخواه عدالتخواه بیان کردند:

 

حاج حیدر رحیم‌پور: با پدید آمدن هر انقلابی آنگاه که هیاهوهای سیاسی اوج میگیرد، گروه های کوچکی خود ساخته ظهور میکنند که اگر چه همیشه محروم از مزایای انقلابند لیکن بگونه مرزبانان خود را در سنگر اول دفاع از انقلابها میابند.
جنبش عدالتخواهی آنگاه که انحرافات سیاسی گروهی را در متن انقلاب احساس میکند بی نام و بی توقع چنین ماهیتی را از خود به ثبت تاریخ میدهد و در هر حرکت سیاسی جامعه به پاسبانی و پاسداری انقلاب میپردازد. من دیروز نقد جنبش عدالتخواه دانشجویی را درباره طرح مذاکره با آمریکا را از دید برخی از کاندیداهای ریاست جمهوری را در روزنامه خراسان به نقل از ایسناخواندم. به ابوذرهای بی نام ونشان زمانمان آفرین گفتم و از آنجا که نقدشان سرنوشت ساز میباشد در این نامه بازنویسی میکنم.
جنبش عدالتخواه دانشجویی با صدور بیانیه ای ضمن ابراز تأسف از طرح عباراتی چون تنش زدایی، قرار دادن آمریکا بر سر دو راهی مذاکره و مسئله هسته ای، تابو نبودن مذاکره، راحت بودن بستن با کدخدا، ضرورت آشتی با تمام دنیا!” چه آل علی (ع)، چه از فرزندان ابوسفیان، چه ملت مظلوم فلسطین و چه صهیونیست های غاصب آدم کش، چه آن مزدورهایی که قلب سرباز مرزهای اسلامی را از سینه بیرون میکشد و میخورد و چه هند جگر خوار و چه حمزه سیدالشهدا.
و پس از اندک اظهار نظری پیرامون گفتار کاندیداها گوشزد میکند:”که نفس سخن گفتن امروز نامزدهای ریاست جمهوری از مذاکره با آمریکا به سود منافع کشور نیست” قرآن پیرامون اینگونه رابطه ای با مومنان این چنین سخن میگوید، آگاه باشید که از رابطه با دشمنان دین هیچ سودی نمیبرید زیرا آنان تا شما عقایدشان را نپذیرید از شما راضی نخواهند شد.
و من به تیز هوشی و ظریف بینی این جوانان آفرین گفته و از این گروه همیشه مرزبان تشکر و دعاگویشان میباشم.


حیدر رحیم پور

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۴۷
سلمان کدیور


 

 

این روزها بازار شایعه و برچسب و تهمت داغ داغ است. و به روزترین برچسب سیاسی این روزها که برخی از روی شکمشان به هر کس که دوست داشته باشند اطلاق می کنند، برچسب «انحرافی» است. برچسبی که  خود نیز نگارنده نیز از آن بی نصیب نبوده است.

گروهی در کشور هستند که نامشان را «جریان تکفیری حزب الله » نهاده ام. این جریان خودش را ملاک حق و حقیقت می داند و نماد بصیرت می خواند، برای همین است که هر کس از افکار و منافع آنها زاویه داشته باشد، «انحرافی» لقبش می دهند و آن را در بوق و کرنا می کنند و برایش ماجراها می سازند، عجیب تر از آنچه که آلیس در سرزمین عجایب می دید.

مدتی است که شایعه مضحکی را در زبان ها انداخته اند و دائم آن را تکرار می کنند و آن چیزی نیست جز اینکه می گویند" سعید جلیلی نماینده دولت در انتخابات ریاست جمهوری است و بازی در آوردن این روزهای احمدی نژاد و مشایی، فقط برای فریب اذهان و منحرف ساختن آنان از این طرحشان است".  

مستند این تحلیل ها چند چیز است. اول اینکه می گویند جلیلی نماینده و منصوب احمدی نژاد در شورای عالی امنیت ملّی است و در حقیقت از کارگزاران دولت اوست. دوم اینکه احمدی نژاد تا به حال هیچگاه مذاکرات هسته ای و عملکرد جلیلی را زیر سوال نبرده. سوم آنکه جلیلی هم تا به حال نقد جدی ای به دولت وارد نساخته است، از فساد رایج در دولت احمدی نژاد سخن نگفته و از گرانی ها فریاد نکشیده و دولت را به جن گیری و رمالی و انحرافی بودن محکوم نساخته است. پس نتیجه می گیریم که بین این دو  نفر هماهنگی های پشت پرده ای صورت گرفته. دولت چون از نزول محبوبیتش مطلع است، از معرفی صریح نماینده اش خودداری کرده امّا در عوض مهره کاریزمایی چون جلیلی را در خفا و طی یک نقشه موذیانه، به کار بسته است تا دولتش را توسط او تداوم دهد.

قصد رد کردن تک تک این استدلالات را ندارم چرا که از حرف های خاله زنکی سیاست بیزارم، فقط یک پرسش را مطرح می کنم که امیدوارم کسانی که این شایعات را برای تخریب جلیلی رایج کرده اند، به آن پاسخ صریح دهند.

 طبق آن تحلیل کذایی، جلیلی باید فردی تشنه قدرت باشد، که در آرزوی رسیدن به پست و مقام می آید و با باندهای قدرت و ثروت در خفا زد و بند می کند، چیزی از تیم احمدی نژاد می گیرد و چیزی بعد پیروزی به او می دهد. این کار از کسی بر می آید که «شهوت قدرت» بر او احاطه کرده باشد. (اگر غیر این تحلیل کنیم، کلا زیر آب آن فرضیه  مضحک زده می شود). حال با توجه به این فرض، می پرسیم که:

جلیلی برای رأی آوردن و به قدرت رسیدن چه نیازی دارد که نماینده دولت باشد؟ آیا او بدون اینکه خودش را وام دار احمدی نژاد و تیمش کند نمی تواند سکان اجرایی کشور را به دست گیرد؟  آیا او انقدر محبوب نیست که دلها را به سوی خویش جذب کند؟ آیا اگر او چند فحش به دولت بدهد، این نقشه بهتر انجام نمی شود؟ رأی آوریش بیشتر نمی شود؟

پاسخ روشن است. جلیلی اصلا نیازی ندارد به این زد و بند. این کار را کسی می کند که نقطه ضعفی داشته باشد یا نیازی به دولت و اطرافیان احمدی نژاد. شاید دولت به این کار محتاج باشد، امّا جلیلی ابداً.

نظر سنجی های پیش از کاندیداتوری او نشان می داد که او جزء مطرح ترین گزینه های ریاست جمهوری یازدهم است. نظر سنجی های این روزها هم نشان از پیروزی قطعی او دارد. لازم نیست که جای دوری بروی فقط کافی است کمی با مردم حرف بزنیم.

 پیش از اینکه جلیلی اعلام آمادگی کند برای کاندیداتوری، در بسیاری از شهرها به صورت خودجوش برایش ستاد استقبال تشکیل دادند و طومارها برایش نگاشتند. نه از جنس ستاهای مردمی مهندسی شده، که  به اسم مردم است و به کام سیاسیون. خلاف برخی که فقط اطرافیان شان و همان هایی که در قدرت بودند از آنها خواستند به صحنه بیایند، نه مردم!. به قول وحید آقا (برادر دکتر، در نشست صمیمی با هنرمندان): "سعید تنها کسی بود که هیچکس از اهالی قدرت و سیاسیت او نخواست بیاید، چون همه می دانستند او کسی نیست که اهل لابی کردن و تکه تکه کردن قدرت میانشان باشد"

متأسفانه فرمول رسیدن به قدرت در کشور ما طی سالهای سال این بوده است: « سکوی قدرتت را بر خرابه پیشینیانت بساز». اگر می خواهی به سمت و مقامی برسی و منزلتی کسب کنی، دیگران را تخریب کن، به مواضعشان بتاز و آنها را زیر سوال ببر. مهم این نیست که تو می خواهی چه کنی، مهم این است که گذشتگان تو چه کردند.

این اخلاق زشت و رسم غلط به حدی نهادینه و تکرار شده و متاسفانه نتیجه مند بوده، که اگر کسی طبق آن عمل نکند، انحرافی است!

حضرت آقا همیشه توصیه کردند به نامزدها که شما برنامه خودت را بگو، خودت را اثبات کن، از تخریب دوری کن(نقل به مضمون). جرم جلیلی این است که می خواهد به این توصیه عمل کند، نمی خواهد پایه های دولتش را روی تخریب دولت قبلی بنا کند. برای همین است که به صورت یک راهبرد، آنطور که دیگر نامزدها انجام میدهند، نگاهش زدن دولت احمدی نژاد و دولت های پیش از او نیست. او اگر دولت احمدی نژاد را نمی کوبد، دولت خاتمی و هاشمی را هم نمی کوبد و به آنها  و دست آوردهایشان هجوم نمی برد. اصلا دغدغه این بحث را ندارد و این امور را حاشیه ای می داند.

جلیلی می خواهد از خودش و برنامه هایش و آینده انقلاب دفاع کند. این دلیل نمی شود که چون دولت را در حرف هایش مورد هجمه قرار نمی دهد پس یار و غار مخفی دولت است. خیر. او کسی نیست که پنهان از چشم مردم با اهالی قدرت برای قدرت بسته باشد، او کسی نیست که بنای دولتش را با تخریب دولتی شکل و نما دهد، او کسی نیست که با دامن زدن به تشنج و شایعات دل ها را به خود جذب کند.

 جلیلی، جلیلی است، منهای باندهای ثروت و قدرت. کسی که می خواهد فقط خودش باشد. همین!

 

 

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۱۰
سلمان کدیور


 

گاهی سردرگم می شوم. گیج می زنم. گاهی حرف دهن کاخ سفید از گلوی داخلی ها شنیده می شود. اخرش نگرفتم کی به کجا وصل است و کی به کجا می رود.

این یکی دو روز مهمترین بحث کشور پیرامون تایید صلاحیت شده های ریاست جمهوری است و از آن مهمتر پیرامون رد صلاحیت شده ها.

می شود گفت که خیلی ها با رد صلاحیت شدن هاشمی شوکه شدند. هم داخلی ها و هم خارجی ها. از فارس گرفته تا بی بی سی. و بعد آن هاشمی شد مظلومترین چهره کشور!!! کسی که نظام در حق او جفا کرده و به حاشیه رفته.

از آن طرف آبی ها که توقعی نیست. آنها از سال 88 رسما از هاشمی و مواضعش حمایت کرده اند. از همان روزی که برای اولین بار «تشکیک در انتخابات» را پیش از انتخابات در خطبه های نماز جمعه طرح کرد و زمانی که  آن نامه بدون سلام و والسلامش را نگاشت و از آتشفشان های در سینه ای خبر داد که  در خیابان ها نمود پیدا کرد. از زمانی که تمام قد از آشوب ها حمایت می کرد و با همه وجودش تریبون جنبش سبز شد و فرزندانش را هم  به یاری گرفت؛ تا مهدی اش اسپانسر مالی آشوب ها شود و فائزه اش آتش بیار معرکه ...!

شخصصی که وزیر اطلاعات کشور به عنوان عالی ترین مسئول امنیتی کشور پیرامونش می گوید:

«کسی که خودش را پیشگوی فتنه 88 بیان می‌کند ما اطلاع دقیق داریم که خودش ایجاد فتنه کرده است، مگر ما فراموش کردیم که وقتی مقام معظم رهبری در نماز جمعه آن مسائل را مطرح کردند، آن فرد با نامه بدون سلام به مقام معظم رهبری،آن جملات را بیان کرد.»

اما ناگهان صدای برخی که آن زمان ها علیه هاشمی بودند این روزها برای حمایت از هاشمی بلند می شود. همان کسانی که از قِبَل ضدیت با نگاه هاشمی در جامعه مطرح شدند و عمار گشتند.


نامه های خانم مصطفوی و آیت الله حائری به مقام معظم رهبری، از همه بیشتر خبر ساز شد. حرف مشترک آنها این است که شورای نگهبان باید صلاحیت هاشمی را تایید می کرد چرا که او یکی از رئوس نظام است و آمار مشارکت را بالا می برد.


ایشان به این نکته واقف نیستند که وظیفه شورای نگهبان این نیست که طوری تصمیم بگیرد که مشارکت بالا رود یا پایین. این نگاه سیاسی به انتخابات است که خلاف قانون اساسی است. وظیفه شورای نگهبان این است که ببیند چه کسی صلاحیت مدیریت اجرایی را  دارد. چه کسی می تواند مسئولیت را قبول کند، به آرائ ملّت خیانت نکند.

آیت الله حائری که زمانی می گفتند به خاطر رهبری به هاشمی هجوم نمی برند(در زمان فتنه) حالا نامه می زنند و منطق بالا را به کار می برند و از هاشمی حمایت می کنند و از رهبری می خواهند تجدید نظر کنند در نظر شورای نگهبان.

ایشان در نامه شان می فرمایند:« همین‌طور حذف یک فرد برجسته از صحنه انتخابات در شرایط کنونی با هدف ایجاد حماسه سیاسی ناسازگار است، حتی اگر توجیهاتِ حذف، منطقی باشد»

در قبال منطق این جمله دهان حیرت باز می کنم. هاشمی ای که در نگاه جناب حائری روزی نماد فتنه بود؛  حالا یک فرد برجسته است ... از آن مهمتر ایشان می فرمایند اگر رد صلاحیت هاشمی منطقی هم باشد، باز هم باید تایید صلاحیت می شدند. چرا؟ چون حماسه سیاسی تحقق یابد. من می پرسم که به چه قیمتی تحقق یابد؟ اصلا منطق شما چیست که کلام و استدلال منطقی شورای نگهبان را هم بر نمی تابد؟

حماسه سیاسی واقع شود به این قیمت که دوباره حاکمیت اشرافیت و اهالی فتنه تثبیت شود؟ دوباره امثال مهدی هاشمی و فائزه( که مرا یاد برخی از فرزندان جناب آیت الله می اندازند) بر انقلاب افسار بزنند؟ اگر آقای میرحسین یا بنی صدر هم کاندید بودند، چون این دونفر تعدادی آراء را افزایش می دهند باید تایید صلاحیت شوند؟  این چه منطقی است؟ کاش می دانستند که این نوع نگاه چه لطماتی برای اسلام در بر خواهد داشت.

ایشان در پایان نامه خود، از مقام معظم رهبری خواسته اند که به شورای نگهبان بفرماید "فعسی أن تکرهوا شیئاً و یجعل‌الله فیه خیراً کثیراً"؛‌ ای بسا که شما از امری خوشتان نمی‌آید و خداوند در همان کار خیر کثیر قرار دهد.

اشتباه منطق جناب حائری این است که طوری وانمود میکنند که انگار شورای نگهبان برای احراز صلاحیت کسی به خوش آمد یا بد آمد خودش رجوع می کند، نه به مصالح نظام. شواری نگهبان خوشش بیاید یا کراهت داشته باشد اصل است نه  کارنامه نامزدها؛ اینکه استبداد است. اگر آیت الله نمی دانند، خدمتشان عرض می کنم که عین همین حرف را کاخ سفید هم می زند. آنها هم می گویند اعضای شورای نگهبان به سلیقه خودشان نامزدها را رد و تایید میکنند.

من از ایشان با کمال احترام می پرسم کجای قانون کراهت یا خوش آمد شورای نگهبان قید شده که ایشان به آیات قرآن مستندش می کنند؟ با این هجمه ای که این روزها به شورای نگهبان است، چرا اینطور استدلال می کنید؟

اگر منطق این است، من هم به جناب حائری می گویم «"فعسی أن تکرهوا شیئاً و یجعل‌الله فیه خیراً کثیراً"» ... شما که کراهت دارید به  رد صلاحیت هاشمی، شاید دراین کراهت خیر شما باشد!

نکته دیگر اینکه الان که اینقدر شورای نگهبان تحت فشار است، دهان شرق و غرب به روی ما باز است، چرا نامه به رهبری را منتشر می کنید؟ اگر حرفی یا صحبتی با رهبری دارید به صورت خصوصی یا نامه محرمانه بفرمایید. مشکل نامه  محرمانه چیست؟ چرا توپ را در زمین رهبری می اندازید در این شرایط؟  چرا می خواهید رهبری را تحت فشار قرار دهید؟ شما می دانید حکم حکومتی به نفع هاشمی یا مشایی یعنی چه؟ کسانی که عمده مشکلات کشور در سالهای اخیر زیر سر اینها بوده است.


بازوی دیگر فشار به رهبری تیم احمدی نژاد است. او که همچون ندیمگان سلطنتی در پی عروس کشان مشایی است، این روزها خودش را به هر آب و آتشی می زند تا به نتیجه برسد. این اقدام احمدی نژاد مخالف با قانون اساسی و همچنین قسم ریاست جمهوری است. اینکه رئیس جمهور اینطور تمام قد و واضح و در ملاء عام از کاندیدی حمایت کند، خودش به تنهایی برای رد صلاحیت مشایی کافی است.


این کار احمدی نژاد نوعی انتحار نرم است. او می داند که اگر دولت آینده را نداشته باشد، سرنوشت ناخوشایندی در انتظارش هست!، بنابراین او به مسئله قدرت یافتن مشایی، به مثابه بودن و نبودن خودش نگاه می کند، نه به مثابه یک کاندید ریاست جمهوری.

احمدی نژاد هم بجای شورای نگهبان رهبری را مقصد خویش قرار داده و طوری وانمود میکند که انگار همه چیز در ید رهبری است و ایشانند که باید حکم نهایی را بدهد.

احمدی نژاد با جمله« معتقدم در کشوری که ولایت فقیه دارد، حق مظلوم آن هم در این سطح پایمال نخواهد شد و با وجود مقام معظم رهبری مشکلی پیش نخواهد آمد. .. بنده مشایی را به عنوان فردی مومن، صالح و مفید برای کشور می‌دانم و با شناخت ویژگی‌ها و توانمندی هایشان، ایشان را معرفی کردم اما مظلوم واقع  شد ... این موضوع را از طریق مقام معظم رهبری تا لحظه آخر تعقیب خواهم کرد و امیدوارم مشکل حل شود و البته مشکلی نخواهد بود»   قصد تایید رهبری را نداشته است بلکه مفهوم ضمنی این عبارت این است که اگر مشایی رد صلاحیت نهایی شود، ولایت فقیه مرتکب ظلم شده است،  چرا که احمدی نژاد به خوبی می داند که نظام هیچگاه در برابر فردی چون مشایی با آن همه انحراف و مسئله، کوتاه نخواهد آمد.


رأی شورای نگهبان در هر حال باید مورد احترام باشد. افرادی که اعتراض دارند راه قانون باز است، امّا اینکه با تحت فشار نهادن رهبری در اذهان عمومی بخواهید این بار را به منزل برانند، اشتباه محض است.

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۳۶
سلمان کدیور