بسم رب القادر الجبار
لبیک یا حسین ((ان الحیاه عقیده و الجهاد)) تکلیف ما را سیدالشهدا مشخص کرده است.
سلام خدا بر حسینیان زمان، سلام خدا بر مجاهدان راه حق، سلام خدا بر اُمت همیشه در صحنه.
دین به منزله ی راه سعادت و کمال انسانی و رسولان دین به منزله ی شمع های فروزان این راه و دستگیره های رهایی از جهالت و گمراهی هستند، روحانی و روحانیت نه همچون سایر اقشار جامعه بلکه به منزله رسولان خدا و شمع های فروزان دین خدا می باشند.
تکریم و احترام روحانیت، تکریم و احترام دین خداست ،و نیز بی حرمتی به روحانیت بی احترامی به دین خداست.
آیا جمعی گستاخ و گمراه گمان کرده اند امت حزب الله اجازه هرگونه بی حرمتی به روحانیت را خواهد داد؟
آبرو و حیثیت روحانیت، آبرو و حیثیت اسلام و آبروی اسلام آبروی مسلمین است.
آبروی مسلمین محترم تر از جانشان و دفاع از آبروی مسلمین با اهمیت تر از دفاع از جان مسلمین است.
اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) حقیقتی واحد است که طاغوت و طاغوتیان شیطان و شیطانیان هر روز برای ضربه زدن و گمراهی مسلمین نمونه هایی تقلبی و خود ساخته را از اسلام بوجود می آورند.
ایادی شیطان که در مواجهه با اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام های سفارشی را بوجود می آورند ، هدفی جز از بین بردن وحدت حزب الله و گمراهی عده ای جاهل را ندارند.
و مکروا مکرالله والله خیر الماکرین
امروز اظهار وجودِ گستاخانه و بی حرمتی جاهلانه این فرقه سفارشی و خود ساخته به روحانیت موجب وحدت بیشتر و شناخته شدن اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) گشته است.
جهالت و بی سوادی این فرقه سفارشی با این چنین عملکردهایی عیان گشته و موجب بیداری بیشتر مردم در مواجهه با آنان است.
حیات امت حزب الله به عقیده و جهاد در راه عقیده است.
جاهلان فِرَق ضاله بدانند که خشم امت حزب الله به ضرر آنان تمام خواهد شد و کاری نکنند که امت حزب الله دست از سازش با آنان بردارد.
مبارزه امت حزب الله با جهالت است، راه برای برگشت به اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) باز است، توبه کنید و در اعمال و کردار خود تفکر کنید، که ((تفکرالساعه افضل من عباده سبعین سنه)) باب مباحثه علمی باز است و ما محترمانه از شما جهت مباحثه دعوت می کنیم.
و اما خطاب به مسئولین مربوطه
برخورد قاطعانه و هرچه سریعتر با اشخاص گستاخ و هتاک نسبت به روحانیت خواسته امت حزب الله است و چنانچه هرچه سریعتر صورت نگیرد و با روحیه بی مسئولیتی و سازشکارانه با این قضیه برخورد شود امت حزب الله خود دست به کار خواهد شد و نیز لازم به ذکر است که جایی برای این چنین مسئولینی در شهرستان شهیدپرور کوار نخواهد بود.
کلام امام و پیشوای خود حضرت امام روح الله را در وصیتش یادآوری می کنیم که: باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن موجب تباهی جوانان، دختران و پسران می شود از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات، مقالات، سخنرانی ها، کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است و بر ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است.
از آزادی های مخرب جلوگیری شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است به طور قاطع اگر جلوگیری نشود همه مسئول می باشند. و مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاه های مربوطه رجوع نمایند و اگر آنان کوتاهی نمودند خودشان مکلف به جلوگیری هستند. خداوند تعالی مددکار همه باشد.(بخشی از وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی(رحمه الله علیه)
وسلام علی من اتبع الهدی و رحمت الله برکاته
شهر من تب دار است
از فاحشه ها سرشار است
من فاحشه هایی می شناسم
که زنهای ولنگار را درس می دهند
روسپی هایی با ریش آنکارد شده
یخه کیپ شده!
من خودم دیدم
که یک روز با سبزها همخوابه شدند
و فردایش با سه رنگ های مهرورز
و دیروز هم
با شوهر خاتون خانوم!
فاحشه ای که تمام شهلاییش
نه به غمزه و عشوه است
نه در دلبری رشمه است
که در خاندان و رشوه است!
من می بینم
که روسپی های سیاسی
برای فرزند تازه بالغ حضرت ماه
نقشه کشیده اند
تا دامنش را لک دار کنند!
من
مذاکرات پشت درهای بسته شان را شنیدم
مذاکراتی که
توده ها را به سُخره گیرند دیدم!
...
شهر من تب دار است
از مرده ها سرشار است
من خسته ام
از لشکرهای کفن پوش
که سال ها
زیر خاکستر جهل و حمیّت مدفونند!
...
بگذار مثل همیشه
بیت بیت شعرم را
به سنگ بگیرند
و هر مطلعش را
به تیغ تهمت بریزند!
من بیزارم
از ریش هایی که تهش
به تلاویو می رسد!
از تسبیح های خوش ذکر
که ساخت چین است!
از مساجد جدّه صفت
که مناره اش
طرح ابلیسک است!
از آدم های کجی
که راست راست راه می روند
زاهدانی
که پرده عصمتشان
مانع رقص رقاصه نشد!
...
من خودم دیدم
که در قمار قدرت
فیل های! شکم باره
نقش شاه داشتند
من دیدم
که بر درس فتوای شاه
لگام اسب زدند
تا قلعه های خودی را فتح کنند!
...
اینجا همه چیز آشفته است
دستار و کراوات
گره کور خورده است
دل اهل جنگ را
تعفن پول برده است!
اینجا
اهل پینه و تقوا
با غانم دنس می رقصند!
آدم هایی که
اوج مبارِزِشان را
به پارچه بلند پرچم می بستند!
...
آخوند هایی که روحانی نیستد
کلّا هم زیستند!
قومی که
کمر پیرسرو قامت را شکستند
بند بند دین را گسستند
با اهل مقام نشستند!
...
آه روح الله
پدر پیر همیشه جاویدم
شاهد باش!
همه
سهمشان را گرفته اند
تا خرخره
نجاست مقام را لیسیده اند
درس فریاد تو را بوسیده اند!
...
آه
چقدر حیات با این جماعت سخت است
که دم زدن ننگ است
و فریاد
پاسخش سنگ است!
...
کاش می شد
به شعر سیاهم
عقده ای از درد ببندم
و میان این قوم خواب رفته
انتحار کنم!
شاید خواب زده ای
از هول کابوس عافیت
نعره کشان بیدار شود!
...
آه نیما!
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند!
سلمان کدیور - " سلیم "
"نامه تکان دهنده " ، عبارتی است که امام(ره) طی نامه محرمانه خودشان به سران نظام (که توسط هاشمی چند سال پیش منتشر شد) به نامه محسن رضایی ، فرمانده وقت سپاه نسبت می دهند .
امام(ره) درنامه محرمانه خویش ، در خصوص نقش نامه محسن رضایی میفرمایند :
" با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی ، سیاسی است که بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح ، فرمانده سپاه ، یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسایل خنثی کننده آن ، اینجانب با آتش بس موافقت مینمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ ، به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است ، اشاره میشود . فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم . ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست میآوریم ، قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشتهباشیم و بعد از پایان سال 71 ، اگر ما دارای 350 تیپ پیاده ، 2500 تانک ، 3000 توپ ، 300 هواپیمای جنگی ، 300 هلیکوپتر و...که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است ، باشیم میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی میگوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند . او آورده است ؛ البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم و اِلاّ موفق نخواهیم بود. این فرمانده مهمترین قسمت موفّقیت طرح خود را ، تهیّه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید به نظر میرسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد خود عمل کنند . البته با ذکر این مطالب میگوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست. "
محسن رضایی که این نامه که سراسر القاء ضعف و ناامیدی و خستگی از جنگ را می رساند سعی دارد پرستیژ جنگی خود را حفظ کند که امام موشکافانه اظهارات وی ادعای ایشان را نوعی شعاری که در آن عملی نیست قلمداد می کند .
در اندیشه دفاعی امام(ره) ، عقیده و آرمان یا همان پیروزی خون بر شمشیر(در کنار سلاح ) بود ؛ نه تجهیزات بسیار هولناک و لشکرهای آهنی . امام (ره) در این زمینه می فرمایند :
" اشتباهات در همین است که خیال می کنند زیادی جمعیت و زیادی اسلحه کار انجام می دهد ، نمی دانند آنچه کار انجام می دهد بازوی قوی است ، افراد کم با بازوی قوی ، قلب مطمئن و متوجه به خدا ."
باید قبول کرد که تغییر نگرش فرماندهی کل سپاه ، در حقیقت شروع عبور از ، دفاع بر محور پیروزی خون بر شمشیر ، بود که مهمترین محور آن را ابزار محوری تشکیل می داد .
حسین شیخ الاسلام ، معاون وقت وزارت امور خارجه ، در این مورد می گوید :
" ما اواخر جنگ نتیجه گرا شده بودیم و دنبال آن بودیم که خلاصه با مسائل ویژه ای باید با آمریکا جنگید ، با دعا و نماز و جانفشانی نمی شود یا صحیح نیست . حالا اینجا بود که امام (ه) متوجه شدند که اشخاص ، اشخاص ابتدای جنگ نیستند و آن وقت ، دیگر قطعنامه را پذیرفتند."
مصاحبه با روزنامه ایران
نامه محسن رضایی به امام(ره) به خوبی نشان دهنده این موضوع می باشد .
پیرو نظرات، سوالات و گفتگوهایی که بسیاری از دوستان در خصوص سکوت برخی دوستان عدالتخواه در این برهه ی زمانی داشته اند ذکر چند نکته را ضروری می دانیم.
1- با توجه به شرایط پیش رو و آینده سیاسی استان و کشور برای برهه کنونی به این نتیجه رسیده ایم که بیشتر انرژی خود را سهم فعالیت های علمی و تئوریک نموده و از دامن زدن به منازعات سیاسی استان تا سر حد امکان خود داری نماییم. این نکته نباید سبب این سوء برداشت گردد که صحنه و رصد امور را رها نموده ایم، خیر، ما همچنان در صحنه سیاسی اجتماعی استان و کشور حضور فعال خواهیم داشت و بنا به اقتضاء زمان قطعا از انجام تکالیفمان سر باز نخواهیم زد. بی شک اینده سیاسی کشور دستخوش طوفان هایی خواهد شد که جز با کوله باری هنگفت از علم و بصیرت همراه با عمل، گذر از آن ممکن نخواهد بود.
در این مدت به تبین و توسعه مبانی عدالت پرداخته و آن را بیشتر صیقل خواهیم داد و اگر ضرورتی حس کنیم نظرات خود را در وب گاه های خود منتشر می نماییم.
2- هرگونه اظهارنظر له یا علیه هر شخص و جریان را، غیر از انتشار از طریق وب گاه های خود تکذیب می کنیم.
3- هرگونه توهین و بداخلاقی نسبت به روحانیت معظم، نمایندگان مجلس، کارگزاران دولت و جریانات و احزاب سیاسی و اشخاص را ناپسند می دانیم و در اظهارنظرها نقد سازنده و منطقی توام با مطالبه و پرسش از مسئولین را به دوستان توصیه می کنیم.
4-نسبت به گذشته ی ارزشمند و عدالتخواهانه ی خود احساس افتخار می کنیم و اگر به ظاهر حضور کم رنگ تری داریم مطمئنا برای فردایی قوی تر و بهتر است. گرچه هیچ گاه خود را خالی از انتقاد ندانسته و نمی دانیم.
تاملی در نامه آیت الله حائری به مشایی
فضای کنونی کشور پیرامون جریان انحرافی و نحله عقیدتی آن چند صباحی است رو به آرامش یا سکوت متمایل شده، که در این جهت گیری و تشکیل فضای جدید تاکیدات حضرت امام خامنه ای (روحی له الفدا) را نباید نادیده گرفت.
در آخرین واکنش هایی که پیرامون این جریان در فضای نخبگانی کشور مطرح گردیده ، نامه حضرت ایت الله حائری به رئیس دفتر رئیس جمهور، جناب مشایی است که از زوایای مختلفی قابل برسی و تامل است.
ایشان در این نامه، همانطور که در گذشته نیز اعلام کرده بودند، بهترین راه برخورد با جریان عقدیدتی منحرف را مناظره عنوان نموده اند. ایشان با سند قرار دادن مناظره در سیره ائمه معصومین(س) بر این نظر تأکید و با آوردن آیاتی از قرآن بر آن اصرار می کنند. آنچه در این مقال به بحث قرار گرفته شده است، تاملی پیرامون نظر ایشان در این مورد است. قطعا آنچه در این مطلب می آید بنا بر اینکه بر پایه تحلیل شخصی - عقیدتی نویسنده بوده، غیر قابل نقد نیست.
ابتدا به فعل مناظره می پردازیم.
مناظره (متضاد مباهله ) به بحث آزاد علمی، پیرامون مقوله نظری اطلاق می گردد که از سوی گروه ها یا اشخاص مخالف با هم، برای کشف حقیقت و یا اثبات حقانیت عملی و تئوریک موضوعی خاص صورت می پذیرد.
تاریخ اسلام و به خصوص تشیع، مالامال است از این روش برای ثبوت آراء سیاسی عقیدتی که در سطوح مختلف از پیامبران تا ائمه و علما از آن بهره ها جسته اند. در قرآن کریم نیز این فن و سیره را حول صحبت و مباحثه پیامبران با مخالفین خود آورده که با افعال " قال، قالوا، قلنا و ..." بروز داده شده است.
امّا در این باب سوالات زیر مطرح می گردد
آیا می شود با هر شخص و هر گروهی مناظره کرد؟
شرایطی که طبق آراء تشیع، مناظره وجوب پیدا می کند چیست؟
سطوح مناظره و همچنین اخلاق مناظراتی چیست و چه مرجعی باید آن را تایید و داوری بنماید؟
از عوامل مهم نشر معارف اسلامی و شکوفایی معارف اسلام در عصر امام صادق علیه السلام، فراهم آمدن فضای نسبتا باز سیاسی - اجتماعی می باشد.
بر کسی پوشیده نیست که علم و دانش و پژوهش های علمی و فراگیری، فضای خاص خودش را می طلبد، و آن هم محیطی دور از تنش ها و التهاب های سیاسی و برخوردار از آرامش و امنیت سیاسی - اجتماعی است، در چنین فضایی است که اندیشه های مستعد زمینه رشد می یابند و اندیشمندان و پژوهش گران مسایل علمی مختلف، برای دانش اندوزی و دانش آموزی و نشر آن به تکاپو می افتند. و نیز در سایه این رشد و شکوفایی علمی است که آموزش و پرورش، فراگیر شده و جهل و نادانی و بیسوادی از جامعه رخت بر می بندد.
چنین فضای نسبتا باز سیاسی - اجتماعی در عصر امام صادق علیه السلام به وجود آمده بود; زیرا این دوران مصادف شد با درگیری و نزاع میان دو گروه ریاست طلب و طماع بنی امیه و بنی عباس، برای دستیابی به حکومت و ریاست غاصبانه.
آنان برای رسیدن به قدرت، همچون گرگ های گرسنه به جان هم افتاده بودند.به حدی این دو گروه قدرت طلب و دنیاپرست به کشمکش و درگیری سیاسی - نظامی پرداخته و باهم مشغول شدند که از اوضاع سیاسی - اجتماعی اطراف خود غافل ماندند و یا این که فرصت و قدرت پرداختن به این گونه مسایل را نداشتند.
ره آورد مثبت این مبارزات و کشمکش ها ایجاد فضای باز سیاسی و در نتیجه زمینه لازم جهت اظهار عقیده و آزادی بیان بوده است. در چنین فضای مناسبی عامه مسلمانان و در راس آنان اندیشمندان و متکلمان اسلامی فرصت را غنیمت شمرده و به بحث و تحقیق در باره مسایل علمی - اسلامی بویژه مسایل کلامی و اعتقادی پرداختند و بدین طریق موجبات رشد و شکوفایی علوم اسلامی بویژه علم کلام را فراهم کردند.
عصر امام صادق علیه السلام همزمان بود با انتشار علوم اسلامی و انسانی از قبیل تفسیر، فقه، حدیث، کلام، انساب، لغت، شعر، طب، تاریخ، نجوم و غیر آن و نیز پیدایش افکار و اندیشه های مختلف، به طوری که سبب پیدایش مذاهب اسلامی و مکاتب کلامی شده بود. در این عصر از یک سو کتب فلسفی و کلامی از یونانی به عربی ترجمه شد. و از سوی دیگر افکار الحادی و به اصطلاح زندیق مسلکی رواج شایانی یافته بود، این ها خود عواملی بودند که در آن فضای باز سیاسی، تضارب آرا و برخورد اندیشه ها را فراهم کرده و علما و اندیشمندان اسلامی و در راس آنان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را به دفاع از ارزش های علمی - اسلامی برانگیخته بود، زیرا خوف آن بود که صاحبان اندیشه های نادرست و سردمداران کفر و الحاد با رواج شبهات عقیدتی و ایجاد تفرقه و تشتت آرا کار نیمه تمام بنی امیه در محو کامل فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را به اتمام رسانیده، و به اهداف پلید خویش جامه عمل بپوشانند.
حضرت آیت الله حائری بدون پرداختن به اصول مناظراتی ائمه در این عصر، از مناظرات ایشان در این برهه تاریخی و مناظراتی که با کفار صورت پذیرفت به عنوان سندی بر تجویز این روش در برابر جریان انحرافی استفاده می کنند.
در تحلیل این برهه تاریخی آنچه تاریخ به آن شهادت می دهد این است که مکاتبی که با بزرگان وارد مباحث عقیدتی می شدند، صرفا مکاتب فکری و عقیدتی بودند نه مکاتب و نحله های سیاسی. منظور ازغیر سیاسی بودن این فرق این است که هیچکدام از آنها در مناسبات سیاسی عصر خویش و یا دربار خلیفه قرار نداشتند و منافع سیاسی خاصی را در حکومت، با ابزار مناظره دنبال نمی کردند.
مباحثات امام صادق(ع) با دهریون و بت پرستان، نحله های یونانی و یهودی و ... که تقریبا جلد اول بحارالانوار را شامل می شود گویای این مطلب می باشد. مناظرات حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) هم دارای همین خصیصه مشترک است که در جلد دوم تحف العقول به راحتی قابل رصد است.
در باب شیوه های حکومت و نظر تشیع و مکاتب دیگراسلامی مناظره صورت گرفته که بر نقش امام در عرصه خلقت تاکید شده و گاهی به صورت نامه رسمی ائمه به خلفا در تاریخ به ثبت رسیده است( جلد دوم تحف العقول – نامه امام رضا به مأمون).
حال برای تجویز این سیره در برخورد با جریان انحرافی چند سوال مطرح است :
اول اینکه این جریان انحرافی یک جریان صرفاعقیدتی است؟ عقیدتی به مفهوم مکتب مقصود است نه فقط پرتاب نظر. شرط اول مناظره این اصل است. یعنی طرف مناظر باید صاحب عقیده، لیدر فکری، مبانی نظری و عملی و ... باشد.
دوم اینکه صبغه عقیدتی این جریان بیشتر است یا صبغه سیاسی آن؟ آیا این جریان در حکومت منافع خاص دارد یا خیر؟
سوم، آیا هدف این جریان از طرح مسائل عقیدتی، همانطور که ادعا می کند، نشر عقاید است یا خیر اهداف سیاسی را در پشت پرده خود نهاده است؟ یعنی اینکه با طرح نظرات شاذ، سعی بر موج آفرینی و تأثیرات خاص سیاسی بر جامعه دارد یا اینکه آنچه اصالت دارد صرفا طرح تئوری فکری است؟ آیا این جریان پس از اینکه از عرصه قدرت کنار رفت، همین مباحث را با همین قوت عنوان خواهد کرد یا قصد استفاده مقطعی و ابزاری دارد؟
جواب به سوالات فوق مشخص می کند آیا مناظره با این جریان وجوب دارد یا مباح است یا خیر، مکروه و حرام تلقی می گردد.
آنچه مبرهن می نماید این است که جریان اساسا دارای طرح و نظریه علمی نیست، چرا که طراحان آن نه تحصیلات آکادمیک در حوزه نظر دارند و نه تحصیلات حوزوی. این همان ایرادی است که تمامی دلسوزان به بزرگان این جریان کرده اند. یعنی طرح مباحثی که به هیچ وجه در صلاحیت آنها نبوده و نیست.
نکته دوم اینکه این گروه از نشر این سری عقاید شاذ، قصد بهره برداری سیاسی و همینطور جذب توده های خاص را دارند و مناظره، زمینه رسیدن به این هدف را برای آنان میسر خواهد نمود ولو اینکه در این رویارویی به شدت هم شکست بخورند. در حقیقت مناظره ابزاری برای تبلیغ و مطرح شدن در صحنه اجتماع است نه بحث فلسفی عقیدتی صِرف.
نکته سوم که باید در پاسخ به سوالات مورد توجه قرار بگیرد این است که این جریان در پیکره قدرت حکومت جای دارد نه در پیکره آکادمیک و نظری. این نکته دلیل کافی برای نشان باطل بودن مناظره با این گروه است و هر کسی که اندکی از الفبای سیاست را بداند بر این نکات به خوبی واقف و مسلط است و به صورت عقلانی به باطل بودن مناظره با این نحله خواهد رسید.
در تمامی مناظرات ائمه هیچ مناظره ای را نمی توان یافت که با اشخاصی با جهت گیری فوق صورت پذیرفته باشد. یعنی مناظره ای که فعلش، باعث کسب مشروعیت برای جریان خاص گشته باشد. طرحی که در آن مناظره و جدل احسن هدف نیست، بلکه کسب مشروعیت یا به عبارتی سوء استفاده از امام برای نیل به این امر، مقصود باشد.
نکته آخر این که طرح مناظره با این گروه اول بار نه توسط آقای حائری، بلکه توسط همین نحله مطرح و ترویج گردید. پر واضح است که شکل گیری فعل مناظره، هدف بعدی و مطلوب این جریان بوده و این نظر ایت الله حائری در حقیقت آب به آسیاب آنان انداختن است. البته نگارنده قصد ندارد صورت گرفتن این فعل را از سوی ایشان، تعمدی فرض بنماید، بلکه مبنای این نقد، خیرخواهانه بودن این نامه و نظر است.
حال با توجه به نگاه مقام معظم رهبری، به این شیوه می پردازیم.
بی شک ایشان از روشنفکرترین رهبربان کنونی جهان اسلام و حتی به جرأت می توان گفت، رهبران جهان هستند. تبلور این ادعا را در نظر ایشان پیرامون " کرسی های آزاد بحث و نظریه پردازی " می توان اثبات کرد. ایشان در برخورد با جریانان خاص فکری و مکاتب گوناگون نه تنها هیچ محدودیتی قائل نشده اند بلکه پیشنهاد برپایی کرسی های آزاد اندیشی را سال ها پیش طرح و از اساتید و دانشجویان بارهای بار خواسته اند این امر را جدی تلقی و آن را عملیاتی سازند. به عبارت دیگر فضا را برای تنفس سایر نحله های فکری باز نهاده اند.
امّابرخورد ایشان پیرامون جریان انحرافی با دیگر جریانات فکری متضاد این استراتژی است. نظر ایشان در برخورد با این گروه همانطور که بارها اعلام کرده اند، بایکوت و انزوا بوده است نه باز کردن فضای تنفسی برای این جریان. بی شک اگر عقاید این گروه به آن سطح که قابلیت مناظره و طرح در جامعه را دارا باشد رسیده بود؛ ایشان هیچ وقت نظرشان بر این امر واقع نمی شد که جریان مذبور را فرعی و منزوی کنید تا بشود از آن عبور کرد. چرا که ایشان در این مدت اخیر شاهد خسارات جبران ناپذیر این گروه بر کشور بوده اند و به این نکته رسیده اند که طرح و پرداختن به آنان(چه به صورت مناظره یا موضع جنجالی و ... ) در جامعه بر قدرت اسیب رسایی آنان می افزاید.
ایشان در سخنرانی خود که به مناسبت پانزده شعبان و تولد حضرت صاحب(عج) به طور تلویحی این جریان را که در زمینه مهدویت ادعاهای خاص می کند را به شدت مورد نقد و واشکافی قرار داده و عقاید آنان را از ریشه و اساس غلط و منحرف ذکر می کنند. ایشان پیرامون مباحثه در این مورد، اعتقاد دارند که مناظره پیرامون این نگاه برای اهل این جریان مجاز نیست و کسانی باید در این داستان ورود کنند که بر علوم رجال و حدیث و .. تسلط داشته باشند. ایشان می فرمایند:
البته کار عالمانه و مستند درباره موضوع مهدویت و انتظار نیز بر عهدهی اهل فن و متخصصانی است که علم حدیث و رجال را به خوبی میدانند و با مسائل و تفکرات فلسفی آشنایی کامل دارند.
همانطور که حضرت می فرمایند خصایص بالا در سران فکری جریان فوق نیست پس این امر بر این قرینه است که مناظره با آنان هم باطل است.
پس نظر و روش مناظره با سران جریان انحرافی، دقیقا در تضاد با منویات حضرت امام(روحی له الفدا) و مصالح انقلاب می باشد . به هر حال باید پذیرفت که حضرت امام(روحی له الفدا) هم از جناب آقای حائری و هم بسیاری از بزرگان ازادمنش و روشنفکرتر هستند و در هر شرایطی باید از ایشان تبعیت صورت پذیرد.
ایشان در ابتدای نامه خودشان، هتک حرمت به رئیس جمهور را نوعی عبور از رهبری قلمداد می کنند در صورتی که تئوری مناظره ایشان عواقبی بدتر از این را در بر دارد.
ایشان همچنین فتنه را چنین تعریف می کنند:
فتنه را باید شکافت و چشم فتنه را در آورد. جواب مطالب آشکار، پاسخهای آشکار است! فتنه پاسخ ندادن به مطالب آشکار است.
طبق نظر حضرت امام(روحی له الفدا) آشکار برخورد کردن با این جریان در برهه کنونی خود سبب فتنه است. با هر فتنه ای نمی شود برخورد یکسان نمود. این روش( پاسخ آشکار) در برخورد با فتنه بعد از انتخابات توسط رهبری تجویز گردید که همه شاهد مثمر ثمر بودن آن بودیم، امّا در برخورد با این فتنه جدید ایشان عکس این روش را تجویز نموده اند.
نقد دیگری که بر این نامهء با نیت خیر نگاشته شده وارد است، این است که باتوجه به فضای کنونی که این نحله در اثر تاکیدات حضرت امام(روحی له الفدا) در حال به انزوا رفتن است، این دست نوشته، آن هم از شخصی چون جناب آقای حائری باعث بهانه ای برای طرح مجدد مباحث آنان در جامعه می گردد که به نوعی اصلی و زنده کردن موضوع و برگشت به زمان تشنج است.
در حقیقت باید پرسید در شرایط کنونی چه عاملی باعث تحریک ایشان شده که ناچار شده اند در بیمارستان، با حال کسالت این نامه را بنویسند؟ سوالی که با توجه به غیبت مشکوک و طولانی جناب مشایی از صحنه سیاسی کشور، پاسخ مناسبی و منطقی ای که حداقل برهان اضطرار با خود داشته باشد را در بر ندارد.
نکته مبهم دیگر موضع ایشان در گذشته و حال است. ایشان در زمانی که این جریان آماج نقد و حمله بسیاری از علما قرار گرفت موضعشان تقریبا سکوت بود. و گاه حتی شرکت در ستاد انتخاباتی آقای مشایی. امّا حال که همه سکوت کرده اند، با این نامه دوباره طرح موضوع نمودند.
به هر حال به نظر حقیر مناظره با این نحله با سه دلیل باطل است:
اول این مدل مناظره چون هدف فکری فلسفی خاصی را تعقیب نکرده و نیتش بهره برداری و سوء استفاده سیاسی از فعل مناظره هست، در سیره مناظراتی ائمه جایی ندارد. در حقیقت این نحله، گروهی سیاسی است نه مکتبی عقیدتی صِرف.
دوم اینکه منطق و تعقل سیاسی مناظره با این نحله را به دلیل اینکه سبب به رسمیت شناختن آنان در جامعه به عنوان گروه فکری می گردد، باطل میداند.
سوم اینکه نظر امام خامنه ای(روحی له الفدا) پیرامون این نحله، منزوی کردن آن است و مناظره دقیقا عکس این استراتژی عمل می کند.
در پایان در این ماه سراسر مغفرت و رحمت، شفای هر چه سریعترجناب ایت الله حائری و تمامی مرضای اسلام را از خداوند متعال خواستارم.
خط نفاق
یک عامل مهم نوشیدن زهر ، ناشی از جهت گیری های سیاسی و نفاق میان حزب الهی ها در پشت جبهه بود . در حقیقت یکی از عوامل اصلی اختلال در جنگ ، ریشه در تفرقه در داخل کشور داشت و این تفرقه و دوگانگی ، از جدا شدن و انشعاب یافتن عده ای از جامعه روحانیّت ، تحت عنوان مجمع روحانیت آغاز شد . گروه انشعاب یافته همه از انقلابیّون و وجهه داران نزد امام (ره) و مردم بودند ، که حرف و سلیقه ای متفاوت از گروه سلف خود داشتند .
نقطه اوج تأثیر این اختلافات سیاسی در انتخابات مجلس سوم رخ داد ؛ که دو لیست با دو سلیقه مختلف ، از میان روحانیت بیرون آمده بود . برای رزمنده ها این سؤال مطرح بود که چرا روحانیت دو گروه شد.
چنین کاری از اول انقلاب بی سابقه بود و تا آن زمان یک گروه به نام جامعه روحانیت وجود داشت . همه راحت بودند که این لیست را همه روحانیون تأیید می کنند ، لذا مسجدی ها ، هیئتی ها و ... به یک لیست واحد رأی می دادند ، اما حالا اوضاع متفاوت شده بود . این رویداد را شاید بتوان اولین شکاف میان نیروهای حزب الهی قلمداد کرد که به طور رسمی عینیت بخشیده شد.
این تفرقه ، تأثیر خود را در خط مقدم جبهه ها هم گذارد و سبب بوجود آمدن بحث ها و جهت گیری های سیاسی میان رزمندگان شد . این امر تا به آن حد خودش را نشان داد که بسیاری از رزمندگان برای شرکت در رقابت های انتخاباتی و اینکه تلاش کنند چه شخص و گروهی رأی بیاورد یا نیاورد ، از جبهه ها مرخصی گرفتند و جبهه ها خالی شد . این موضوع را می توان در سقوط فاو به وضوح دید . از سه هزار نفر خط پدافندی فاو ، 700 الی 800 نفر در خط مقدم مانده و بقیه فاو را ترک کرده بودند و عراق توانست در 33 ساعت خط را با کمک سلاح شیمیایی پس بگیرد .
این اوضاء چنان رو به وخامت نهاد که سپاه ناچار شد برای پر کردن جبهه ها از نوجوانان که اغلب زیر هجده سال سن داشتند و در دبیرستان های سپاه درس می خواندند کمک بگیرد. در واقع علت این امر که شهدای ماه های آخر جنگ را زیر 18 سال تشکیل می دادند همین رویه بود.
ضعف کابینه میرحسین موسوی در اداره جنگ و از سوی دیگر عدم تامین مالی رزمندگان خطوط مقدم، رقابت های انتخاباتی، رواج تفرقه میان سپاه و ارتش توسط بهزاد نبوی همه و همه دست به دست هم دادند تا ماه های آخر جنگ به شکست های متوالی برای کشور مبدل گردد.
این عوامل باعث گردید جبهه ها از نیرو تهی و بهانه سید محمد خاتمی برای القای عدم استقبال مردم(از روی یأس) از جبهه ها در بوق و کرنا شود.
نکته قابل توجه در این تحلیل وضعیت گروه انشعاب یافته(مجمع روحانیون مبارز) در بعد از جنگ است. این گروه پس از انشعاب دست به جهت گیری های خاصی در عملکرد و شعارهای خود دادند و عملا منادی سکولاریزم به انحاء گوناگون گشتند. برخی از افراطیون این جریان همم مبدل به اپوزسیون های سرسخت نظام شده و در جریان فتنه انتخابات دهم، اغتشاشات و آشوب را تئوریزه می نمودند.
آنچه در تحلیل و علل نوشاندن جام زهر به حضرت روح الله به خوبی قابل رد گیری است، همین جریان شناسی گروه مخالف جنگ در طول 30 ساله انقلاب است که از همان سال های اول تا کنون، منظم و برنامه ریزی شده و با اهداف خاص، به صورت مشترک دست به عمل های منحرفانه زده اند.
از دیگر اتفاقات سیاسی مؤثر در قبول قطعنامه ، انهدام هواپیمای مسافربری توسط ناو وینسس آمریکا بود . در پی این اتفاق بسیاری از مسئولین دولتی و صحابه امام به ترس افتادند و شروع به القای این موضوع در میان مردم و رزمندگان کردند که آمریکا به طور مستقیم وارد جنگ شده و باید تا اوضاع حادتر نشده ، صلح را پذیرفت . این عامل وقتی رو به وخامت نهاد که کشتی های نفتکش هم ، هدف موشک های آمریکایی ها قرار گرفت و از طرف دیگر ، صدام شروع به استفاده از سلاح شیمیایی نمود ؛ بنابراین جنگ وارد مرحله فوق فرسایش شد .
شنیده های بسیار از افراد موثق حکایت از آن دارد که پس از فاجعه انهدام هواپیمای مسافربری توسط آمریکا ، مسئولین برای کسب تکلیف خدمت امام (ره) رسیدند که ایشان فرمودند :" اگر من جای شما بودم در تنگه هرمز جلوی آنها را می گرفتم ." اما در آن برهه ترس و واهمه ای از قدرت پوشالی آمریکا بر روح مسئولین مستولی شده بود ، که این امر امام (ره) را نیز ، بر زمین گذاشتند .
ستاد اهرم فشار
چند ماه آخر جنگ و نحوه اداره آن و گزارشاتی که به امام(ره) پیرامون آن داده می شد را می توان برهه زمانی برای نهایی کردن قبول قطعنامه قلمداد کرد . اگر در این مدت چند ماه از داخل به حضرت امام(ره) فشار وارد نمی شد ، ایشان هیچ گاه تن به صلح نمی دادند . در این مطلب سعی بر آن است که به نقش افراد ، در قبول قطعنامه اشاره مجمل شود .
آقای هاشمی ، جانشین امام در امور جنگ بود امّا در ماه های اخر جنگ اتفاف قابل تاملی افتا د .
شورای عالی دفاع ( به فرماندهی هاشمی رفسنجانی) با اینکه به ضعف ها و نقایص دولت موسوی در اداره امور آگاه بود ، و خود دولت نیز بارها به ان اعتراف کرده و حتی کار را به استفاء نخست وزیر کشانده بود، در ماه های آخر جنگ ، میرحسین موسوی را به سمت رئیس ستاد فرماندهی جنگ ، انتخاب کرد!
هاشمی رفسنجانی همچنین سید محمّد خاتمی را به عنوان مسئول تبلیغات جنگ و بهزاد نبوی را مسئول پشتیبانی و لجستیک ، معرفی و عملاً اداره نبض های حیاتی جنگ را به دست زاویه دارها داد . در حقیقت هاشمی با این اهرم و به طور غیر مستقیم ، توپ قبول قطعنامه و نوشیدن جام زهر را به زمین موسوی انداخت ؛ تا او و دولتش مسئول نابسامانی و شکست های آخر جنگ باشد .
سید محمّد خاتمی کسی که خود تا 100 کیلومتری جبهه هم نرفته بود ، جزء افرادی بود که نامه خویش به امام (ره) در مورد عدم استقبال مردم از حضور در جبهه ها ، در پذیرش صلح بسیار مؤثر بود و امام در نامه محرمانه قبول قطعنامه ، آن را مورد توجه قرار می دهد .
امام می نویسند:
مسئولان سیاسی میگویند از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی به دست نمیآید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است.
دکتر محمد کرمی راد ، رئیس سابق مرکز مطالعات جنگ سپاه ، در مورد عملکرد بهزاد نبوی چنین می گوید : " یکبار چهل کامیون از کارخانجات صنایع ، برای برادران عزیز ارتشی فرستاده بودند و سه کامیون را به ما (سپاه) دادند . معاون آقای نبوی با ترس و لرز می گفت: خواهشاً آقای نبوی مطلّع نشود ؛ چون ایشان اعتقاد دارند باید شعار جنگ ، جنگ تا پیروزی محو شود ... ."( مصاحبه با ایران)
هاشمی رفسنجانی نیز ، دائماً وخامت اوضاع جبهه ها ، نداشتن بودجه لازم برای اداره جنگ و شکست های ماه های آخر جنگ را در قالب نامه سید محمّد خاتمی ، نامه محسن رضایی و میرحسین موسوی و گزارش فرماندهان و ... به امام (ره) گزارش می داد و از ایشان درخواست قبول قطعنامه را می کرد .
اتحاد هاشمی – خاتمی- موسوی- نبوی ؛ انچه در فتنه بعد از انتخابات نیز آن را می بینیم.
اقتصاد جنگ
یکی از علل اصلی نوشاندن زهر به امام(ره) ؛ در بوق و کرنا کردن نداشتن بودجه اداره جنگ بود . این مطلب را به وضوح می توان در نامه میرحسین موسوی نخست وزیر و مسئول اداره امور جنگ ؛ به امام مشاهده نمود .
در جریانات انتخابات ریاست جمهوری دهم یکی از شعارهای آقای موسوی و دوستانش برای بارز نشان دادن لیاقت های خود در اداره اقتصادی کشور ، ادعای اداره اقتصاد جنگ و خروج کشور از این برهه سخت زمانی بود . ادعایی که هیچ گاه واقعیت نداشته است . در حقیقت یکی از عوامل اصلی خوراندن زهر، سیاست های اقتصادی دولت وقت در اداره امور جنگ بود .
دولت میرحسین موسوی به صراحت بارها و بارها اعلام کرد که توانایی اقتصادی اداره جنگ را ندارد و دائم از تمامی تریبون ها اوضاع اقتصادی و خزانه کشوری را وخیم جلوه می داد، و تلویحانه خواستار اتمام جنگ را داشت . این در حالی بود که محمد جواد ایروانی ، وزیر اقتصاد دولت موسوی ، چنین نظری نداشت . به نظر ایشان جنگ با بودجه ای بسیار کمتر از متوسط های معمول اداره شده و اگر دولت بخواهد کشور از نظر مالی در مضیغه نیست .
محسن رضایی ، فرمانده وقت سپاه پاسداران ، طی تحلیلی ، بودجه لازم برای جنگ را چنین تحلیل می کند :
" اینکه میگوییم کل هزینههای ارزی جنگ 22 میلیارد دلار بیشتر نبوده است ، کسی غیر از این نمیتواند جواب ما را بدهد. ایران در سال 62 فقط 25 میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است ؛ در حالی که هر یک سال از جنگ ، تنها کمتر از 3 میلیارد دلار از کل هزینههای ارزی کشور را مصرف میکرده است ؛ یعنی از حدود 100 میلیارد دلار درآمد ارزی 8 ساله کشور ، تنها 22 میلیارد دلار ، خرج جنگ شده است و این یعنی کمتر از 20 درصد و با 80 درصد دیگر کشور اداره میشد. "
روزنامه ایران 27 تیر 89
محسن رفیق دوست ، وزیر سپاه دوران جنگ ، در مورد اقتصاد جنگ می گوید :
" ... دولت یا نمی توانست جنگ را اداره کند ، یا نمی خواست ، و یا هردو . دولت فقط 14٪ منابع کشور را به جنگ اختصاص داده بود که اگر به 25٪ می رسید جام زهر نوشیده نمی شد ."
روزنامه ایران 27 تیر 89
در طی دوران جنگ ، بیشتر بودجه کشور که به فرمان امام (ره) باید با اولویت جنگ ، هزینه می شد ، صرف امور مصرفی می گردید . به عنوان مثال ، دولت ، کره را از هلند ، پنیر را از دانمارک با قیمت های گزاف وارد می کرد ؛ در حالی که در اولویت امور نبود .
در شرایط جنگی دولت بودجه را صرف اموری مانند تولید پیکان و پاترول کرده بود ؛ در حالی که در همه جای دنیا ، تشکیل خط تولید نظامی در زمان جنگ ، در اولویت قرار داشت و دارد . در آن زمان ، سیگار از سوئیس وارد می شد و به هر دفترچه 4 نفره ،4 بسته تعلّق می گرفت! بهزاد نبوی ، وزیر صنایع سنگین وقت و مسئول لجستیک جنگ ، به بهانه عدم توان اقتصادی ، حتی از احداث توالت صحرایی برای رزمندگان خودداری می کرد!
از سوی دیگر، دولت میرحسین موسوی ، خانواده رزمندگانی که در خط مقدم می جنگیدند را از نظر مالی و رفاهی تأمین نمی کرد ، و این موضوع در اواخر جنگ بدتر هم شد . بنابراین بسیاری از رزمندگان ، از روی اضطرار و ناچاری ، برای امرار معاش خانواده هایشان به پشت جبهه ها برمی گشتند .این امر باعث کم شدن نیرو در چند ماه آخر جنگ شد که بر روند قبول قطعنامه بسیار مؤثر بود .
امام (ره) در نامه محرمانه خویش چنین می فرمایند :
" آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه ، وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کردهاند . مسئولان جنگ میگویند تنها سلاحهایی را که در شکست های اخیر از دست دادهایم ، به اندازه تمام بودجهایاست که برای سپاه و ارتش ، در سال جاری در نظر گرفته شده بود "
چرا صلح ، جام زهر بود؟
" این روزها باید تلاش کنیم تا تحوّلی عظیم در تمامی مسائلی که مربوط به جنگ است ، به وجود آوریم . باید همه ، برای جنگی تمام عیار علیه آمریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم . امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است . غفلت از مسئله جنگ ، خیانت به رسول ا... (ص) است . اینجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه نبرد تقدیم می نمایم . "
( امام خمینی« ره» سخنرانی 13/4/67)
جملات فوق نگارنده را یاد مواضع آخرین روزهای حیات پیامبر اکرم (ص) می اندازد . روزهایی که ایشان سپاه اسلام را به فرماندهی " اُسامه " برای جنگ با کفر تجهیز کردند ، اما این امر عمیقاً استراتژیک ، توسط صحابی درجه اول پیامبر مورد کوتاهی تعمّدی قرار گرفت . چنان شد که پیامبر(ص) در خطبه ای ، اهمال کنندگان را لعن و به خیانت متهم نمودند و اگر نبود خیانت صحابه صدر اسلام ، امروز جهان اسلام با مسائلی مانند فلسطین ، افغانستان ، عراق و ... درگیر نبود .
جنگ در استراتژی کلان امام(ره) فقط دفاع از وطن و خاک نبود . ایشان در اوایل جنگ ، شعار " جنگ ، جنگ تا پیروزی " را مطرح کردند ؛ که به شدّت توسط رزمندگان جدّی تلقی شد و با برگذاری عملیات هایی مانند 4 عملیات بزرگ ثامن الائمه ، طریق القدس ، فتح المبین و بیت المقدس (پیروزی خرمشهر ) به این هدف نایل شد . بعد از این عملیات ها و پیروزی های بزرگ ، امام شعار مترقی تری که نشان از ورود به مرحله جدیدی از جنگ را داشت ، سر دادند و آن " جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم " « و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه» آیه 39 سوره مبارکه انفال] بود .
آرمان امام(ره) در جنگ به براندازی حکومت بعث عراق منتهی می شد . این هدف را می توان در جمله " تا صدام و رژیم بعث هست منطقه روی آرامش ندارد. " به وضوح مشاهده کرد . بنابراین امام(ره) فرمودند : " تا آخرین نفس ، تا آخرین نفر و منزل مقاومت خواهیم کرد." حتی ایشان فرمودند : " اگر قرار باشد از صدام بگذریم ، از عربستان بخاطر جنایاتش در کشتار حاجیان ، نخواهیم گذشت . "
امام (ره) در پاسخ به درخواست حاج احمد متوسّلیان ، برای اعزام یک تیپ جنگی به لبنان ، به منظور نابودی اسرائیل ، با بیان جمله حکیمانه " راه قدس از کربلا می گذرد " با این امر مخالفت کردند . در آرمان امام (ره) ابتدا باید بغداد سقوط کند تا دروازه های فتح بیت المقدس گشوده شود .
در حقیقت بین فلسطین و ایران فقط یک سد قرار داشت و آن عراق بود . جمهوری اسلامی قطعا با استفاده از نفوذ خود در کشور سوریه ، که مابین عراق و فلسطین واقع است می توانست بعد از فارغ شدن از ناحیه حکومت بغداد ، خود را به مرزهای لبنان و فلسطین اشغالی برساند و در آنجا به طور مستقیم وارد جنگ با اسرائیل و نابودی این غده سرطانی بشود . این آرمان را نیز امام اعلام کرده بود که فرمودند " اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود " .
در صورت رخ دادن چنین اتّفاقی جمهوری اسلامی با سرعت غیرقابل کنترلی به یک ابر قدرت جهانی تبدیل و ایدئولوژی های ملّت های منطقه و جهان اسلام بدون هیچ مقاومتی توسط انقلاب اسلامی فتح و چنان می شد که اسلام به علمداری جمهوری اسلامی ایران ، دوباره بر صدر قلّه عزت و قدرت جهان تکیه می زد . اینکه امام از قبول صلح به عنوان خیانت به رسول ا... (ص)و " جام زهر " ، یاد می کند ، در حقیقت توجه به همین امر و آرمان می باشد . و به راستی چه زهری کشنده تر از نفی و مسکوت ماندن این آرمان بزرگ و رهایی مسلمانان جهان از یوغ سرسپردگی و خوربیگانگی!
نگاه امام به جنگ و اصرار ایشان به ادامه آن ، نگاهی فر ملّی بلکه جهانی بود . امّا پس از نزدیک 10 سال از پیروزی انقلاب ، امام (ره) در کنار خود شاهد یارانی بود ؛ که طبع و روحیه آنان مانند اوایل نهضت نبود . کسانی که دیگر از جنگ خسته شده بودند ، و تمایل به انباشت قدرت و ثروت و حکومت به سبک سرمایه داری لیرال را پیدا کرده بودند و این همان جام زهر کشنده امام بود ...
اینکه مسئولین لشکری و کشوری نتوانستند یا نخواستند، پا به پای امام (ره) تا آخر خط بمانند ، راز حل نشده نوشیدن جام زهر است . هر چند امام (ره) بعد از سرکشیدن جام ، رئوفانه و بزرگ دلانه بگوید که به فرماندهان و مسئولین جنگ اعتماد دارم و این در حالی بود که برخی ناجوانمردانه، به امام(ره) می گفتند که ما جنگ را تمام می کنیم، شما ما را محاکمه کنید .