خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است


چند صباحی است که به شدت درگیر انتخابات یازدهم ریاست جمهوری هستم  و بنا بر مسئولیت هایم به سایر ستادها و تشکیلات ها مرتبط شده ام.

در این مدت فقط یک چیز آرامش و سکون هسته های مرکزی ستادها را دائم دچار تلاطم می کند و آن هم شایعه است.

شایعه رد صلاحیت شدن هاشمی و رد صلاحیت شد جناب لنکرانی. بسیاری از دوستان حمایت آنچنانی علامه مصباح از آقای لنکرانی را دلیلی بر رد صلاحیت آقای لنکرانی قلمداد کرده اند، چرا که ایشان با آن جمله تاریخی که در زیر اسمان کسی را بهتر از لنکرانی نمی شناسند، قصد داشته مشروعیت او را نزد افکار عمومی و شورای نگهبان بزرگ جلوه داده تا رد صلاحیت او را سخت تر کنند.!!!

پیرامون این شایعه دو مدل می شود تحلیل کرد.

 

اول آنکه خبر یا بهتر بگویم شایعه کناره گیری جناب لنکرانی به نفع جلیلی، تنها در چند ساعت مانده به اعلام  صلاحیت ها از سوی شورای نگهبان، بر صحت و سقم شایعه اولی(رد صلاحیت شدن جناب لنکرانی) افزوده است. چرا که  اگر این رد صلاحیت عمومی شود، باید گفت که مثال یک بمب اتمی در جبهه پایداری عمل خواهد نمود و حتما شیرازه این جریان را از هم خواهد پاشید. چرا که این جبهه هر چه داشت و نداشت را پای آقای لنکرانی نهاد. و حالا با حذف او عملا جبهه پایداری تا مرز حذف شدن پیش خواهد رفت.

به هر حال باید یک نکته را توجه کرد که نباید فریب این تاکتیک پایداری را خورد و تصور کرد که این جریان دست از شکاف انگیزی در جریان حزب الله کشیده و قصد اتحاد دارد. خیر، مسئله همان است که گفتم. در حقیقت، جبهه پایداری روغن ریخته را نذر مسجد کرده است  تا شاید با فرار به جلو از اضمحلال درونی بگریزد.

این کار به معنی زیر سوال بردن آقای مصباح است و تمام تلاش های ایشان از سوی خود پایداری ها.

تحلیل دوم که دور از ذهن نیست هم این است که این شایعه به نیت تحت فشار نهادن لنکرانی صورت گرفته باشد و یا به نیت تخریب جبهه پایداری صورت پذیرفته.

باید منتظر بود...

 

 

۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۲۹
سلمان کدیور

 

از : جنبش عدالتخواه دانشجویی

به: شورای محترم نگهبان قانون اساسی

انتخابات پیش روی ریاست جمهوری بی شک مهمترین اتفاق سیاسی در تاریخ انقلاب اسلامی است. این رویداد از سوی دیگر آزمونی خطیر را پیش روی شورای محترم نگهبان قرار داده است. آزمونی که نتیجه اش با آینده انقلاب پر شکوه اسلامی در هم تنیده شده است.

ما مطلع هستیم که طی این روزها، شورای محترم نگهبان تحت چه فشارهای مستقیم و غیر مستقیمی قرار گرفته است. رسانه های امپریالیسم جهانی از سویی و شانتاژ های عده ای ساده لوح و غافل از اسلام و انقلاب از سوی دیگر، سعی بر تأثیر نهادن بر عملکرد این نهاد بسیار مهم دارند تا از این رهگذر به امیال خام خویش در صحنه سیاسی کشور دست یابند.

مردم  طی سالهای اخیر این جریان های فاسد داخلی را شناخته اند. اول، جریانی که دائم بر طبل تفرقه و حاشیه سازی کوبیده و در بین مردم ناکار آمدی نظام اسلامی را با متهم کردنش به فساد گسترده، زیر سوال برده و با ادبیات سخیف و تکراری اش دست به تهدید و افشاگری می زند؛ و  دوم جریانی که ظهور و بروزشان را در عاشورای سال 88 شاهد بودیم و دیدیدم که چه داغی بر جگر عزاداران حضرت اباعبدالله الحسین(ع)نهادند و چگونه  دهان بدخواهان به اسلام و انقلاب را علیه آرمان های نظام اسلامی باز نمودند. افرادی که پروژه «تقلب» را به دروغ شانتاژ کرده و به نظام اسلامی، تهمت خیانت به ملّتش را برچسب زده و پشتیبانی تمام عیار باندهای قدرت و ثروت را علیه امنیت ملّی کشور، مدیریت نمودند.

متأسفانه عده ای از مجریان انتخابات هم ناخواسته  با این جریان ها همسو شده  و این روزها با ابراز سخن های نسنجیده و نا عادلانه، شایبه طرفداری از جناح خاصی را تداعی می نمایند، که امیدواریم از طرف شواری محترم نگهبان مورد توجه قرار گیرد.

ما به عنوان نماینده طیف بزرگی از جریان دانشجویی از شورای محترم نگهبان می خواهیم که بنا بر قانون و با نگرش به آرمان های انقلاب اسلامی و فارق از نگاه های سیاسی و تهدیدات گروه های مختلف، به ایفای نقش مهم و اصیل خویش پرداخته و نمایندگان جریان های فوق را که در محضر ملّت بزرگ ایران رد صلاحیت شده اند، شناسایی و با صلاحیت آنها برای تصدی قوه مجریه مخالفت نمایند.

جنبش عدالتخواه دانشجویی با حمایت قاطع خویش از تصمیمات شورای نگهبان، از هر اقدامی که برای هر چه بهتر برگزار شدن انتخابات توسط این شورا صورت می پذیرد، حمایت همه جانبه به عمل خواهد آورد.

به امید ظهور عدالت گستر گیتی

جنبش عدالتخواه دانشجویی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۰۵
سلمان کدیور

بسم رب المستضعفین و الشهدا

سال ۹۲ به حق و به تمام معنی سال حماسه سیاسی است. سالی که چشم تمام جهانیان به دستان تک تک ایرانیانی دوخته شده است که با رأی خویش مشروعیت ومقبولیت نظام اسلامی را مورد تاکید قرار می دهند.

سالی که اگر فریادگر راه حق وعدالت باشیم، نور انقلاب خمینی(ره) همچنان چشم مستکبران جهانی را کور و دل مستضعفان را روشنتر از قبل خواهد کرد.

یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری کشور ما در حالی در حال رقم خوردن است که دو جبهه با یک هدف و دو شعار متفاوت، قصد سوء استفاده از آن بر علیه اسلام را دارند.

جبهه اول که جبهه کفر جهانی به سردمداری شیطان بزرگ است که قصد دارد از ایران، سوریه بسازد و این ام القرای جهان اسلام را به زانو در آورد. و برای این هدف چه ابزاری بهتر از انتخابات؟ و چه وسیله ای مهمتر و بهتر از افراد سست عنصر و متزلزلی که حاضرند خواسته یا نا خواسته امنیت داخلی را بر هم بزنند و با تشویش در اذهان مردم، قدمی در راه استکبار جهانی بردارند.

دومین جبهه که از اولی خطرناکتر است، جبهه نفاق داخلی است. این جبهه با دو جهت گیری انحراف و ارتجاع قصد دارند اسلام عزیز و انقلاب بزرگ خمینی را به عقبگرد مجبور کرده و جام زهر دیگری را به امام امّت (ارواحنا له الفدا) تحمیل نمایند.

جریان مومن وعدالتخواه دانشجویی به خوبی دهان های باز و کینه های قدیمی را رصد می کند. این جریان چنگالهای تیز هر دو جناح را در داخل و خارج مشاهده می کند و می بیند که هر دوی آنها می خواهند به صورت اسلام پنجه بیندازند تا از این رهگذر دنیای خویش را آباد و آخرت مردم را به تاراج ببرند.

«ستاد دانشجویان عدالتخواه حامی دکتر جلیلی» با درک شرایط موجود کشور و همچنین تحلیل فضای منطقه ای و بین الملل به این نتیجه رسیده است که در فضای امروز اسلام و  انقلاب هیچ کس همانند دکتر سعید جلیلی نمی تواند سکان اجرایی کشور را به دست گیرد و معادله دو جناح فوق را در هم بشکند. شخصی که نشان داده است در برابر دوستان خاضع و در برابر دشمنان قاطع است و نقاط قوت دولتهای پیشین، منهای ضعف های آنان را در خود جمع کرده است.

این جریان دانشجویی، تمام تلاش خود را برای پیروزی دکتر سعید جلیلی خواهد نمود و در این راه در برابر مرتجعان و منحرفان از سویی و در برابر شانتاژ مستکبران از سوی دیگر، اقدام به روشنگری انقلابی خواهد نمود.

اعضای شورای مرکزی ستاد دانشجویان عدالتخواه حامی دکتر جلیلی:

محمد رحمتی، میثم اسدی، محسن جعفری، حسین باقرلو، ابولفضل عرفانیان، رضا یکتا، سعید صفایی، محسن محمودی، علیرضا سبزواری

«الیس الله بصبح قریب»

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۴۶
سلمان کدیور


مقاله زیر، تحلیلی بر کاندیداتوری دکتر جلیلی از نگاه یک خبرگزاری خارجی است:

***

 

سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران با حضور در ستاد انتخابات کشور و ثبت نام برای انتخابات ریاست جمهوری، قدم در راهی گذاشت که پیش بینی انتهایش کار ساده‌ای نیست. .

او دانش آموخته دانشگاه امام صادق است و در این دانشگاه در کنار کارهای دیگرش، سیاست خارجی پیامبر اسلام،  را تدریس می کرد. .

بیشترین مدت کار حرفه ای اش در اداره بازرسی و معاونت اروپا و آمریکا وزارت امور خارجه و دفتر رهبر ایران گذشته؛ ولی تا قبل از انتصاب به پست دبیری شورای عالی امنیت ملی، در حوزه عمومی و رسانه ای چهره شناخته شده ای نبود..

او در اواخر مهرماه سال ۱۳۸۶ و در پی کناره گیری علی لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی ایران، به عنوان جانشین او معرفی شد و تا امروز سکاندار مذاکرات هسته ای ایران و قدرت های جهانی بوده است.

آقای جلیلی در این حوزه هم بسیار کم حرف بوده و معاونش، علی باقری بیشتر عهده دار بیان مواضع ایران است. .

ورود ناگهانی آقای جلیلی به عرصه رقابت های انتخاباتی از چند جهت حائز اهمیت است. ثبت نام او در انتخابات ریاست جمهوری ظاهرا برخی از چهره های سیاسی اصولگرا را غافلگیر کرده است. علی اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه پیشین و مشاور امور بین الملل آیت الله سید علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، گفته که "پیش از این نمی دانستیم آقای جلیلی می آید"."

غلامعلی حداد عادل و کامران باقری لنکرانی، از دیگر نامزدهای انتخابات پیش رو، در کنار آقای ولایتی، باب احتمال کنار رفتن به نفع سعید جلیلی را باز گذاشته اند. هرچند که حسین مظفر، رئیس ستاد انتخاباتی 'ائتلاف برای پیشرفت' که شامل سه نامزد محافظه‌کار انتخابات )ولایتی- حداد- قالیباف) است، در واکنش به برخی گفته‌ها مبنی بر اینکه اعضای این ائتلاف به نفع سعید جلیلی کنار می‌روند، اعلام کرد: "تا این لحظه هیچ تصمیمی مبنی بر کنار رفتن اعضای ائتلاف به نفع فرد خارج از ائتلاف گرفته نشده است."

ویژگی های سعید جلیلی

سعید جلیلی ویژگی هایی دارد که می تواند وی را به ستاره نوظهور این دور از رقابت ها تبدیل کند. با آمدن آقایان هاشمی رفسنجانی و رحیم مشایی، دو ضلع اصلی مقابل اصولگرایان و جناح رهبری در انتخابات روشن شده است و این جناح اصولگراست که چهره اصلی اش هنوز مشخص نیست، هرچند باید دید که همه نامزدهای وارد شده به صحنه حاضرند روی سعید جلیلی توافق کنند یا اینکه برخی بر ماندن اصرار خواهند کرد.

سعید جلیلی با سابقه کاری که در دفتر بررسی های بیت رهبری داشته و با عملکردی که در سالیان اخیر در پرونده هسته ای از خود ارائه کرده یک نامزد قوی برای برخورداری از حمایت رهبری جمهوری اسلامی است.

 

از یک سو تا آنجا که به فضای خبری و اجتماعی مربوط می شود، وی حاشیه ندارد. نام او در پرونده های سیاسی و اقتصادی مطرح نشده و به خاطر گمنامی، طرز تفکر سیاسی اش در بسیاری زمینه ها ناشناخته است و به طرفداری یا مخالفت با سیاست خاصی یا سیاستمداران خاصی مشهور نیست.

او همچنین وضع مالی چندان تجملاتی ندارد و رفتن او به محل ستاد ثبت نام وزارت کشور با اتومبیل پراید از دید سایت های خبری پنهان نماند و برخی پراید سواری او در مقابل آمدن هاشمی رفسنجانی با مرسدس بنز را مقایسه کردند.

این کار یادآور خط تبلیغی محمود احمدی نژاد در مقابل آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ بود. در دوره ای که گرانی و تورم بسیاری از رأی دهندگان را در زندگی روزمره دچار مشکل کرده است، وضع مالی نسبتا معمولی داشتن برای آقای جلیلی می تواند یک مزیت باشد و طرفدارانش می توانند روی آن سرمایه گذاری تبلیغاتی کنند.

او از نظر ایدئولوژیک و خط مشی سیاسی، چه در سخن و چه در عمل، تابع خط و نگاه رهبری است و این را بویژه در پرونده هسته ای اثبات کرده است.

نگاهی به گفته های اخیر علی باقری، معاون آقای جلیلی، در جمع دانشجویان گویای همین خط و عملکرد است. آقای باقری به حسن روحانی و سیاست های هسته ای دوران اصلاحات حمله کرده و آن را سیاست "گذشته" نامیده و سازش در مقابل غرب و آمریکا توصیف کرده و هشدار داده که حسن روحانی با چنین سابقه ای نمی تواند مدعی موفقیت در حوزه هسته ای باشد و همه دستاوردها، محصول خط مقاومت است که معمارش آیت الله خامنه ای و مجریانش سعید جلیلی و همراهان وی هستند..

بنابراین آقای جلیلی می تواند همان مجری مورد نظر جناح حاکم باشد تا هم تلخی سالهای آخر زمامداری محمود احمدی نژاد و مقاومتش در مقابل رهبری جمهوری اسلامی تا حدی به باد فراموشی سپرده شود، هم آقای هاشمی رفسنجانی شکستی دیگر را در کارنامه ثبت و برای همیشه از گود سیاست خارج شود.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۲۱
سلمان کدیور

آن چه در ذیل می آید، گزیده ای است از سخنان آیت الله مصباح یزدی که در جمع اعضای کانون طلوع بیان شده است.

« چیزی که واقعاً جای تأمل فراوان دارد این است که حرکتی اتفاق افتاد که قابل توجیه با عوامل ظاهری نیست. اگر کسی می تواند توجیه کند، بفرماید تا ما استفاده کنیم. مردم به یک فردی که هیچ امتیازی از نظر ظاهر و قیافه، پول و حتی سیادت ندارد، علا‌قه مند می شوند و به او رای می دهند. در انتخابات شورای شهر، یک گروه پیروز شدند که بنده افراد اصلی آن گروه را که انسان های صادقی هستند، می شناسم. گفتند ما پانزده نفر بودیم، هزینه انتخابات هیچ کداممان برای شورای شهر به صدهزار تومان نرسید! و این ها برنده شدند.

بعد ایشان آمد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد و برنده شد. برخی ادعا می کنند که میلیاردها دلا‌ر علیه رقیبان او صرف شده است! اما دوستان ما که این جا نشسته اند، خبر دارند در میان ایشان کسانی هستند که یک میلیون تومان قرض کردهاند که ماهیانه یک مبلغی بپردازند و این پول را خرج تبلیغ آقای احمدی نژاد کردند. در بین همین دوستان، کسانی هستند که هر چه توان داشتند از پول خود، خانواده و دوستانشان خرج کردند. و این چیزی است که اصلا‌ً سابقه نداشته است. من در این 26 سال انقلا‌ب سراغ ندارم که طلبه ای یک میلیون تومان قرض کرده باشد - که ماهی بیست سی هزار تومان برگرداند - برای این که خرج انتخابات بشود.همچنین مواردی که مردم نذرهای عجیب و غریبی کرده اند. خانمی را سراغ دارم که برای پیروزی آقای احمدینژاد، نذر کرده چهل زیارت عاشورا، چهل زیارت جامعه کبیره، چهل زیارت آل یاسین و 14 ختم قرآن کریم بخواند. چند نفر از خانم ها 140 هزار صلوات نذر کردند. و چقدر تضرعات، گریه ها، زاری ها و توسلا‌ت عجیب و غریب تا این که یک کسی پیروز شود. در حالی که چندان شناخت و سابقه ای از این شخص نداشتند. چه طور شد که مردم به این شخص علا‌قه پیدا کردند؟ دیشب یکی از دوستان حاضر در جلسه نقل کرد:

قبل از برگزاری مرحله اول انتخابات به محضر یکی از علمای اهواز رسیدم، ایشان گفت نگران نباشید، احمدی نژاد رئیس جمهور می شود. ایشان گفته بود که شخصی شب بیست و سوم ماه رمضان در حال احیا، پیش از نیمه شب به خواب می رود. در خواب به او ندا می شود که بلند شو برای احمدی نژاد دعا کن، وجود مقدس ولی عصر(عج) دارند برای احمدی نژاد دعا می کنند. می گوید من حتی اسم احمدی نژاد را نشنیده بودم و اصلا‌ً او را نمی شناختم! »

***

علامه مصباح در جلسه پایداری در تاریخ 1/2/92 با اشاره به آقای لنکرانی:

اگر برای خدا این کار را کردید خدمتی به مردم ایران کردید که آثارش تا بی نهایت ادامه داد فقط شرط آن این است که تلاش کنید اصلح را بشناسید تا اگر زمانی خدمت امام زمان(عج) برسید ایشان با لبخند شما را تائید کند.

علامه مصباح امروز:

بینی و بین الله شهادت می دهم که روی زمین و زیر این آسمان کسی اصلح از آقای لنکرانی نمی شناسم.

....

واقعا نمی دانم که آیا این روشها برای ردی آوری کسی هنوز کارگر هست یا خیر امّا به نظرم صحیح نیست که ما اینقدر از علما و اینقدر از دین برای سیاست مایه بگذاریم. چند مدت پیش که تیتر روزنامه همشهری را دیدم و خواندم که بسیاری از مراجع در مدح شهرداری تهران صحبت هایی فرموده بودند هم دلم گرفت.

من با سکولاریسم مخالفم. با اینکه دین از تمام عرصه های اجتماعی دور باشد مخالفم امّا بیش از آن با این مخالفترم که دین در خدمت سیاست باشد. این اصلا چیز صحیحی نیست که ما به هر علتی و به هر هدفی (ولو مقدس) بیایم از دین و از علما و از اعتقادات مایه بگذاریم. از امام زمان(س) مایه بگذاریم دائم. هشت سال است جناب قالیباف شهردار است، هیچکس نظری نداده، در همین بحبوحه انتخابات یهو همه توصیه می کنند و توقیع می فرستند!

صحبت های علامه مصباح هم بیش از آنکه کمک کند فضا را بسته تر می کند. وقتی ایشان با آن درجه علمی و فقهی چنین قاطعانه در مورد شخصی سخن می گویند، منی که مکلف شده ام آزادانه بیندیشم و حجتم را عقلم قرار بدهم، دچار اختلال می شوم. به من القا می شود که اگر به آن گزینه که حضرت علامه فرمودند رای ندهم حتما خسران اخروی در انتظارم هست. از طرف دیگر عقلم گزینه مورد نظر ایشان را به طور قطع رد می کند و نظرش با دیگری است.

این توصیه ها(حداقل برای من) باعث روشن تر شدن انتخابم نمی شود هیچ، بلکه مرا بیشتر دچار چالش می کند. چرا که قبلا در سال 84 این مدل تبلیغ و ترویج را به نفع احمدی نژاد چشیده ام و تحت تاثیرش قرار گرفته ام و مطابق آن تصمیم گرفته ام اما بعد همان بزرگان چیزهایی فرمودند که عکسش را میرساند. فرمودند که همان کسی که امام زمان (عج) برایش دعا می کنند، فراماسون است!

کاش حضرت علامه که بنده حقیر در برابر دریای فضایلشان، قطره هم حساب نمی شوم ، می دیدند که این مدل توصیه کردن نتیجه عکس می دهد. بیشتر به ضرر خودشان است. و حتما می دانند که خودشان متعلق به خودشان نیستند فقط، بلکه متعلق به اسلامند، متعلق به جوانهایی چون من هستند "و من به سهم خودم دوست ندارم، سهمم خرج دیگران بشود. "

عقیده دارم ایشان باید به من جوان، خط دهی انقلابی کنند تا شخصی را برایم انتخاب کنند. شأن حضرت علامه بسیار رفیعتر از این حرفهاست. من با این مخالفم که عده ای نامه می نویسند خدمت ایشان و ازشان می خواهند کاندید اصلح را انتخاب کنند.

  وقتی رهبری به حق می فرمایند که جناب علامه جایگاهشان جایگاه شهید مطری و علامه طباطبایی است، دلیل نمی شود که از ایشان چیز هایی بخواهم که عقل ساده هم به آن قد می دهد. من باید از ایشان در حد مطهری و طباطبایی سود ببرم، در راستای جریان اسلام و انقلاب نه این امور دو دو تا چهارتا. این نوعی جسارت به جناب علامه است که از ایشان بخواهیم برایمان شخص تعیین کن!

عقل را که نمی شود تعطیل کرد، چشم را که می شود بست، فهم را نمی شود خاموش کرد. باید نشست و همه را به صحبت های حضرت آقا(روحی له الفدا) عرضه کرد. با صحبت های جناب علامه که به حق مفسر اسلام هستند، عرضه کرد، عملکردها و برنامه ها را تحلیل کرد و بعد هر شحض مناسب با علایق و سلایقش رأی بدهد.

------------------------------------------

بعد نوشت:

پیش از دانشگاه ، تقریبا هفده هجده سالم بودم که سیل عظیمی از جواب های بی پاسخ ذهن نوجوان و تشنه حقیقتم را به هرج و مرج انداخته و مشوشش ساخته بود. جامعه مدنی چیست؟ توسعه سیاسی به چه مفهوم است؟ آزادی برتر است یا عدالت؟ دین آیا کارکرد خویش را از دست داده است؟ و ...

دوران دوران اصلاحات بود و شعارهای غربی و خاص و من هم که بیش از کتابهای اسلامی متمایل به ادبیات و نگاه غربی بودم و از طرف دیگر در خانوداه ای مذهبی رشد تربیت شده بودم. یادم هست گاه چپ می کردم و ژست های روشنفکری می گرفتم و گاه متحجر جمود فکری می شدم که بن لادن هم به گردم نمی رسید.

این قائله ادامه داشت تا اینکه با علامه مصباح آشنا شدم. اول کتاب ولایت فقیهشان را خواندم. بعد جامعه مدنی را خوردم و بعد توسعه سیاسی را در آثارشان به کنکاش گرفتم. با« آذرخشی در آسمان کربلا» یش حسی از هیجان مومنانه در من رشد کرد و نسبت به هر آنچه سکولارها می گفتند علمی در حد عقل خودم دست و پا ساختم و بعد آن روزها آن تشویش ها از من رخت بست و جان تشنه و روح کنجکاوم آرام گرفت.

این را گفتم که بدانم و بدانید، من بسیاری از اعتقاداتم را از علامه گرفتم و هنوز هم می گیرم و همیشه عمر مدیون ایشان خواهم بود. و از این مطلب برداشتی خلاف واقع کسی نکند.

 

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۱۷
سلمان کدیور


                                                

 

آخرین روز مهلت نام نویسی کاندیداهای ریاست جمهوری، روز پر دغدغه و پر ابهام بود. جریان های سیاسی- اجتماعی کشور مدت ها منتظر 21 اردیبشت 92 بودند تا پاسخ سوالاتی که نزدیک هشت سال در ذهنشان انباشته شده بود را در ساعت پنج و سی دقیقه بگیرند. و هر چند که پاسخ گرفتند، و فهمیدند نامزد اصلی دولت اسفندیار رحیم مشایی است، هزاران سوال دیگر در ذهنشان انباشت شد. سوالتی مثل:

آیا شورای نگهبان صلاحیت رحیم مشایی را تایید می کند؟

اگر مشایی رد صلاحیت شود واکنش احمدی نژاد چیست؟

چقدر احتمال شورش های خیابانی، بی نظمی های درونی همانند سال 88 وجود دارد؟ 

آیا احمدی نژاد علیه برخی از مهره های نظام دست به افشاگری خواهد برد؟

اگر مشایی تایید صلاحیت شود، احتمال رئیس جمهور شدنش هست؟

و ...

پاسخ این سوالات هرچند به تدریج تا چند روز آینده، با رد شدن نامزدها از فیلتر شورای نگهبان گرفته خواهد شد، امّا باز جای تحلیل و پیش بینی دارد.

قدر مسلم آن است که شورای نگهبان در برابر شخصی مثل مشایی که در سالهای اخیر اقداماتش باعث تشویش و حاشیه سازی برای نظام بوده، کوتاه نخواهد آمد. به حدی که یکی از اعضای محترم شورای محترم نگهبان در مصاحبه ای رسما اعلام کرد که از هر کس بوی انحراف  بیابند، قطعا رد صلاحیت خواهد شد. و همه می دانند که مراد از «انحراف» در ادبیات سیاسی امروز  کشور، همان جریان رحیم مشایی و دولت است نه چیز دیگر.

مدیریت بسیار ضعیف دولت در یکی دو سال اخیر در زمنیه های اقتصادی سیاسی پس از خانه نشینی تاریخی احمدی نژاد و از طرف دیگر تفرقه ای که احمدی نژاد میان سران قوا ترویج داد و ذهن مردم را نسبت به نظام مشوش کرد، به نحوی که رهبری معظم انقلاب آن را نوعی خیانت تعبیر نمود و بی توجی رئیس جمهور به این اخطار در سفرهای اخیر استانی اش، همه و همه  بسیاری را به این نتیجه رسانده که دیگر احمدی نژاد، آن فرد لایق مکتبی سابق نیست و باید نسبت به اوو جریانی که به او منتسب است، حساس بود.  

رحیم مشایی در این سالهای اخیر به عنوان نزدیکترین فرد به رئیس جمهور و به عنوان کسی که بسیاری از اقدامات احمدی نژاد با مشورت و نظر او طراحی شده، دارای عقاید خاصی در حوزه دین و مذهب است که هضمش برای جامعه ما با مشکل روبرو بوده ، به نحوی که بارهای بار مراجع تقلید را به واکنش واداشته است.

احمدی نژاد از تمام این امور به خوبی با خبر است و می داند احتمال رد صلاحیت مشایی بسیار بالاست. پس او باید برای حل این مشکل تدبیری اندیشیده باشد.

روز آخر ثبت نام نامزدهای ریاست جمهوری، چهره هایی وارد وزارت کشور شدند که تعجب همگان را برانگیخت. چهره هایی که  به نحوی متصل به احمدی نژاد و تیمش بوده و هستند، در یک اقدام واحد و در یک روز اقدام به ثبت نام می کنند. چهره هایی مثل جوانفکر، رحیمی، مهمانپرست و البته مشایی!

یک سوال بسیار مهم. آیا علت آمدن این افراد بی دلیل و بدون هماهنگی با هم بوده است؟

برای پاسخ به این سوال باید به  کارنامه و عملکرد این افراد توجه کرد و دید آیا این افراد می توانند اعتماد شورای نگهبان را به خود جلب کنند یا خیر.

رحیمی: معاون اول احمدی نژاد که حاشیه های بسیاری پیرامون اومطرح است و در اذهان وجود دارد. تعدادی از نمایندگان مجلس از جمله الیاس نادران و احمد توکلی اتهامات سنگینی را به او وارد کرده‌اند؛ از انتساب وی به جریانی سیاسی معروف به جریان انحرافی گرفته تا اتهام داشتن مدرک تحصیلی تقلبی و ریاست یک باند بزرگ فساد مالی که تقریبأ تمامی اعضای آن در سال ۱۳۸۸ دستگیر شدند. سخنگوی قوه قضاییه در آذر ۱۳۸۹ از رسیدگی به پرونده فساد مالی او خبر داده اما رسیدگی به آن تاکنون (اواخر ۱۳۹۰) مسکوت مانده‌است.  

جوانفکر: مدیرعامل خبرگزاری ایرنا، مدیر موسسه مطبوعاتی ایران و مشاور مطبوعاتی و رسانه ای محمود احمدی نژاد در دوران تصدی شهرداری تهران و ریاست جمهوری است. علی‌اکبر جوانفکر در تاریخ ۲۹ آبان ۱۳۹۰، به دلیل چاپ مطالب خلاف موازین اسلامی به ۶ ماه و انتشار تصاویر خلاف عفت عمومی به ۶ ماه دیگر و در مجموع به یک سال زندان و همچنین سه سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم شد. او همچنین حکم یک سال حبس و پنج سال محرومیت از عضویت در احزاب و گروه های سیاسی را به اتهام توهین به رهبری  در اسفند ۱۳۹۰ در شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر بر گردن دارد.

رامین مهمان پرست: سخنگوی کنونی وزارت امور خارجه است.

با توجه با سوابق دو نفر اول، تایید صلاحیت شدن آنها بسیار بعید می نماید. نفر سوم(مهمانپرست) هم که عملا چون رجل سیاسی محسوب نمی شود، تایید صلاحیتش دور از ذهن است.

به راستی در تیم دولت بهتر از این سه نفر پیدا نمی شد؟ یا اینکه این سه نفر خودشان به تایید نشدن صلاحیتشان علم نداشتند؟ جواب قطعا مثبت است. پس علت نامزد شدن آنها چه بوده است؟

پاسخ این سوال بستگی به تایید یا رد صلاحیت جناب مشایی دارد. اگر مشایی رد صلاحیت شود، رد صلاحیت این سه نفر به علاوه مشایی( که همه دولتی هستند) این شایبه را به ذهن متبادر می کند که نظام با تمام دولت دشمنی دارد و می خواهد به هرنحو که شده مانع قدرت یابی  چندباره آنها گردد.

شکل گیری این فکر در جامعه باعث می شود زمینه برای اقدامات حمایتی احمدی نژاد در دفاع از یاران مظلومش! مهیا شده و جامعه بهتر حرف هایش را بشنوند. به او هرحال چهار شهید! داده و حق دفاع را برای خودش محفوظ می دارد.  همه ما طی این چند سال با این تکنیک احمدی نژاد و مظلوم نمایی خودش و کافر و مفسد کردن رقبایش، آشناییم. او چنان رفتار خواهد کرد که انگار دستان پشت پرده و مخوفی نمی خواهد دولتش ادامه داشته باشد.

وقتی احمدی نژاد خودش مشایی را تا وزارت کشور همراهی می کند، این یک پیام خاص دارد. احمدی نژاد می خواهد بگوید «من تمام قد با همه توان از مشایی حمایت می کنم». علت این امر هم واضح است. مسئله پیروزی احمدی نژاد مسئله بودن و نبودن اوست. او به خوبی می داند اگر موفق نشود دولت آینده را تصاحب کند، با توجه به عملکردهای خاصش، و افراد مشکل داری که در کابینه اش جمع کرد، و خط قرمزی که برای نظام ترسیم کرد، هیچگاه نمی تواند به قدرت برگردد و به گفته برخی حتی ممکن است توبیخ هم بشود. پس قاعدتا احمدی نژاد تمام سرمایه اش را برای مشایی قمار خواهد کرد، به هرقیمتی!

احمدی نژاد با فرستادن مهره های مسئله دارش برای کاندیداتوری، در حقیقت می خواهد هزینه های شورای نگهبان را در رد صلاحیت ها بالا ببرد و بتواند به این بهانه دست به اقدام های دلخواهش بزند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۲۲
سلمان کدیور


شیخ عبدالعزیز بن باز - مفتی اعظم سابق وهابیون عربستان سعودی
benbaz.jpg

شیخ عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ - مفتی اعظم وهابیون عربستان سعودی
aleshikh.jpg

شیخ عادل الکلبانی - امام جماعت مسجد الحرام
 عادل الکبانی امام جماعت مسجد الحرام_1.jpg

عبدالرحمن بن ناصر بن براک- از مفتیان برجسته عربستان
barak.jpg

صالح بن غانم السدلان از مفتیان سرشناس عربستان سعودی
 السدلان 3.jpg

شیخ مران بن متعب بن قوید
 مران بن متعب بن قوید_1.JPG
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

برخی از علمای شیعه:
امام خمینی قدس سره
imam2.jpg

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیه الله العظمی خامنه ای
13.jpg

آیه الله العظمی بهجت قدس سره
 الله بهجت.jpeg

آیه الله العظمی خویی قدس سره
SayyedAbulghasemKhoee-s-h.jpg

آیه الله العظمی سیستانی
 الله سیستانی.jpg

آیه الله العظمی وحید خراسانی
 الله وحید خراسانی.jpg

 
 
منبع: وهابیت پژوهی
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۰۸
سلمان کدیور

 

انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را از نظر تعداد مدعیانی که می گویند می توانند آراء مردم را به خود جلب کنند شاید بی سابقه باشد، به نحوی که چهره هایی دراین عرصه قصد عرض اندام کرده اند که قاطبه مردم شناختی از آنان ندارند.

البته مسئله فوق لزوما تعیین کننده مقبولیت یا عدم آن نیست چرا که سال 84 هم احمدی نژاد را فقط مردم تهران می شناختند و بس و حالا تمام دنیا او به خوبی می شناسند و نسبت به موضع گیری هایش در داخل وخارج حساس هستند.

احمدزاده کرمانی، استاندار پرحاشیه مسبوق فارس شاید از دسته فوق نباشد امّا. شخصی که با شعارهای سوم تیری به ساختمان میدان امام حسین(ع) شیراز راه یافت و پس از مدتی گفتمان مکتب ایرانی و موسیقی ملّی را جایگزین آن نمود تا دلی از اسفندیار ببرد، که البته هم برد. احمدزاده در پیروی از مسلک اسفندیار کابینه، چنان با جان و دل وارد شد که خود اسفندیار هم شاید باورش نمی شد. حق هم داشت البته، کسی که روزی در سایت رجا علیه معشوق رئیس جمهور مطلب می نگاشت، حال در حلقه مریدانش دیده می شد.  

بی انصافی است که برخی می گویند احمدزاده از همان اول مهره مشایی بود. نگارنده چنین اعتقادی ندارد. او حقیقتا جوان پاکی بود و با همه وجودش سوم تیر و گفتمانش را دوست داشت، همین بود که به سبک احمدی نژاد، سفرهای استانی را در شهرستانهای فارس پیگیری می کرد و میان مردم می رفت و در همان مدت بسیار محبوب شده بود. مردم خیلی از دهات ها و شهرها شاید هیچگاه انصاری لاری چپ و رضازاده راست را نمی شناختند، امّا احمدزاده کرمانی جوان را آری. ولی به آنی هر آنچه ریسیده بود را پنبه ساخت.

احمدزاده در طول مدیریتش در فارس مامور بود تا این استان را که مدیریتش را جریان راست به مدت سی و چندسال قبضه نموده بودند؛ از چنگ آنها خارج کند، و برای اینکار تلاش بسیار کرد امّا ریشه های راستی ها آنقدر عمیق بود که تیشه احمدزاده جوان به آن نرسید و آنها را علیه او شوراند.

حمایت بی دریغ احمدزاده از گفتمان مشایی از یک سو، و وجود مشاورینی که خیرخواه او نبودند از سوی دیگر، باعث شد تا حجم شورش ها علیه او که با مدیریت احزاب راست صورت می پذیرفت، به جایی برسد که در ساختمان محل مدیریتش را قفل بزنند. از همان قفل های سیاسی که منگوله اش را در هر سازمانی می شود دید. از سازمان صدا و سیما گرفته تا اداره برق، آموزش و پرورش، شرکت های خرید و فروش زمین و احزاب گردن کلفت. قفل هایی که کلیدش را فقط همین جریان داشته و هنوز دارد.  

و این شد که احمدزاده جوان پس از مدتی کوله بار بست و فارس را به قصد مدیریت میراث فرهنگی که میراث جناب مشایی بود، ترک کرد. ورود او به حلقه اول احمدی نژاد در سمت معاونت و تمجید های رئیس جمهور از او باعث شد که مدتی تیتر خبرگزاری ها را اشغال کند و از او به عنوان یکی از اعضای حلقه جریان موسوم به انحرافی یاد شود.

امّا انگار بخت با احمدزاده یار نبود و پس از مدت کمی با اطرافیان از جان عزیزتر رئیس جمهور اختلاف پیدا می کند و به روش نامعلومی مجبور به استعفا و به گوشه نشین می شود.

احمدزاده این روزها نه استاندار فارس است نه معاون رئیس جمهور، بلکه سرگرم تشکیل ستادهای انتخاباتی خودش است در کشور.

یکی از شعارهای او جوان سازی تیم دولتش است که می شود سابقه اش را در زمان مدیریتش در استانداری فارس دید. خیل جوانهایی که با روی کار آمدن او و به عشق شعارهای سوم تیری اش ماه ها بدون حقوق برایش کار کردند و البته احمدزاده هم با روشی نا عادلانه و ناشکرانه همه و یا اکثر آنها را از تیمش خارج کرد و دست به حذفشان برد. واقعه بسیار درد آلودی که هنوز ذائقه جوانان مومن شیراز را تلخ نگاه داشته است. این مدل برخورد احمدزاده با جوانان فارس را بعدا خود احمدی نژاد در حق او انجام داد، که البته از هر دست دادی با همان پس می گیری!

احمدزاده با ورود به حلقه نزدیکان مشایی انتقادات زیادی را متوجه خویش کرد به نحوی که وی را از جریان حزب الله دور نمود و بسیاری را از خودش نا امید ساخت. حال او اگر در انتخابات یازدهم همان روال را طی کند قطعا برایش گران تمام خواهد شد؛ حتی اگر دولت بعدی هم احمدی نژادی باشد. چرا که می دانیم و می داند که احمدی نژاد دنیایی است که به هیچ کس جز مشایی وفا نکرده است.

برای احمدزاده انتخابات تنها فرصت باقی مانده است تا خوش را تطهیر کند و شایعات و گمانه هایی که در مورد ارتباطش با جریان انحرافی طرح شده را از خود دور نموده و با این جریان مرز کشی جدی بنماید. تا از این رهگذر به حیات سیاسی خویش ادامه دهد. احمدزاده می داند که پس از انتخابات کسی صدای او را نخواهد شنید و اگر عاقلانه رفتار کند می تواند جبران مافات نماید و تکلیفش را با قاطبه مردم روشنتر کند. امّا اینکه وی چنین خواهد کرد یا خیر سوالی است که گذشت زمان به آن پاسخ خواهد داد.

او کابینه  دولت آینده اش را هم اعلام کرده که ترکیب آن حاکی از چینشی پارادوکسی کال است. افرادی که با منش و روش او و گاه با شعارهای او چندان موافقت نداشته اند.

وجود افرادی مثل علی اکبرصالحی در پست معاون اولی و همچنین ثمره هاشمی به عنوان وزیر کشود و نیکزاد به عنوان معاون اجرایی نشان از آن می دهد که او خلاف شعارش، منتقد دولت دهم نیست یا اگر هست این نقد چندان جدی به نظر نمی آید. و اینکه او قصد مرزکشی چندان شفافی را ندارد.

حضور سعید جلیلی و علی اکبر صالحی هم یک معجونی است مثل عسل و طالبی در یک شکم؛ که از هر گلویی پایین برود سبب حالت تشنج و گاهی اغماء می گردد.

کابینه احمدزاده وقتی جالب تر می شود که وی حجت الاسلام طائب را که مسئول اطلاعات سپاه می باشد را در یک اقدام معنی دار به سمت وزیراطلاعاتی خویش نهاده است. البته این نشانی است برای رفع کدورت های سابق است و البته تر اینکه برای نشان دادن وجه انتقادی شدیدش به دولت. حضور جناب طائب در کنار ثمره هاشمی و صالحی هم همین تضاد را متذکر می گردد.  

این جایگزاری ها یک پیام دیگر هم دارد و آن این است که احمدزاده  می خواهد بگوید که پتانسیل اینکه با دولت درگیر بشود را دارد امّا این گمانه را وجود مهره هایی چون ثمره  هاشمی؛ صالحی و نیکزاد خنثی می کند. همانطور که می بینیم ترکیب متزلزل و چند وجهی است و دقیق معلوم نیست رویکرد کابینه دولتی است یا ضد دولتی. انگار کابینه سر یک دو راهی ایستاده و تصمیم نهایی نگرفته است.

ترکیب کابینه استاندار سابق فارس به صورت عملی هیچگاه قابلیت تشکیل شدن با این افراد ندارد، یعنی این افراد هیچگاه در زمین بازی احمدزاده جوان بازی نخواهند کرد و احمدزاده فقط از اسامی آنها استفاده ابزاری کرده است. پس سوال این است چرا او چنین ترکیبی را اعلام کرده است؟

به نظر نگارنده گره این پارادوکس شاید این باشد که او خواسته میان دولت و منتقدانش جمع ایجاد کند، و به هر دو طرف بگوید که به آنها وفادار است و مخالفشان نیست و قصد ندارد با آنها درگیر شود و در سایه این آرامش برنامه هایش را عملی نماید. در حقیقت این اسامی بیانگر یک منش است نه اینکه واقعا وزرای مورد نظر احمدزاده باشند.  

احمدزاده با این کار قدرت مانورش را در زمان انتخابات حفظ خواهد کرد. اگر مشایی رد صلاحیت شود و دولت یتیم!، احمدزاده با این ترکیب می گوید که قابلیت اینکه نامزد جریان دولت شده و جای مشایی را پر کند را دارد. بلکه باعث شود احمدی نژاد به او که زمانی معاونش بوده بیندیشد. احمدزاده نشان داده که می تواند مهره گوش به فرمانی باشد و این همان چیزی است که احمدی نژاد می خواهد.

حال اگر کاندید دولت( مشایی) تایید صلاحیت شد و سکه احمدزاده از رونق افتاد، احمدزاده با این ترکیب اعلام کرده که می تواند نماینده جریان ضد دولت شود، به عنوان کسی که زمانی در حلقه خصوصی دولتیان بوده و خوب از طرح ها و برنامه ها و نیّات جریان انحرافی مطلع است. و از این رهگذر برای پاک کردن سابقه خویش سود ببرد. پس تکلیف دوراهی را شورای نگهبان مشخص خواهد کرد. و قطعا ترکیب کابینه احمدزاده هم متغییر خواهد شد.

کابینه فعلی احمدزاده کرمانی «شتر گاو پلنگ» است. امّا اینکه عاقبت شتر شود یا گاو یا پلنگ، بستگی به چرخش قدرت در صحنه سیاسی کشور دارد.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۱۲
سلمان کدیور


یکی از مهمترین سازمانهای مدیریتی کشور که تاثیر به سزایی در رضایت عمومی مردم از نظام اسلامی دارد شهرداری ها می باشد.
شهرداری ها به عنوان سازمانی که بیشتر امور عامه مردم به آن مرتبط می گردد بیشترین حجم مراجعه کننده برای مطالبه حق و حقوق شهروندی را به خود اختصاص داده است.

در ادبیات شهری مدرن وظایف اصلی شهرداری ها را امور زیر ذکر کرده اند:


بعضی از وظایف شهرداری عبارتند از :


۱- آسفالت کردن خیابان ها و سنگ فرش نمودن پیاده رو ها .
۲- جمع آوری زباله ها، خاکروبه ها و لجن ها از کنار خیابان ها و داخل جوی ها .
۳- کاشت نهال و ایجاد فضای سبز در داخل و اطراف شهر .
۴- رنگ آمیزی و نظافت جدول ها و نرده های خیابان ها و بزرگراه ها و پل ها .
۵- زیبا سازی شهر متناسب با معماری بومی هر منطقه
6-احداث فضای سبز مناسب برای تامین نشاط محیطی شهر
7- تسهیل حمل و نقل مسافران به نحوی که کمترین زمان را از مردم بگیرد.
و ...

اما آن چیزی که در شرح این وظایف همیشه نادیده انگاشته شده پیگیری مسئله عدالت توزیعی است. مراد از عدالت توزیعی این است که این خدمات به چه نحو و چگونه میان عامه مردم تقسیم می شود؟ آیا همه شهروندان به طور عادلانه و برابر از این خدمات نفع می برند یا خیر؟

تقریبا درتمامی شهرهای مدرن امروز یک شکاف جغرافیایی متناسب با نحوه توزیع امکانات شهری وجود دارد. علم مدیریت کنونی بر پایه سرمایه داری لیبرال به مسئله توزیع عادلانه هیچ اعتقادی ندارد بلکه منطق او چنین است که « هر کس پول بیشتری بدهد، آش بیشتری می خورد». بر پایه چنین اصل باطل فلسفی است که در تمام کلان شهرها مثل شیراز ما، کلماتی چون «پایین شهر» و «شمال شهر» مطرح گشته است.

این جمله و این اصل باطل را بارهای بار از مسئولین شهری شیراز شنیده ایم که هرگاه از آنها می پرسیدیم چرا قسمتی از شهر غرق امکانات است و قسمت دیگر از کمترین آن بی بهره، با ژستی حق به جانب می فرمودند که " چون شمال شهر بیشتر مالیات می دهد، پس سهم بیشتری از خدمات شهری را سهم خویش می کند و ما نمی آییم پول آنها را پای منقل! جنوب شهری ها خرج کنیم".


حاصل چنین تفکری شکاف طبقاتی روز افزون برای شهری چون شیراز بوده است. و کیست که نداند ماحصل شکاف طبقاتی، نارضایتی از نظام مدیریتی اسلام عزیز است. نظامی که اعتقاد دارد شهرها را باید از کم بهره ترین منطقه آباد کرد نه از بهره مندترین نقطه آن.


در انتخابات شورای شهر امسال شیراز، گروه های مختلف سیاسی و مستقل شرکت خواهند کرد که به نظر نگارنده، مهمترین موضوعی که باید از آنه مطالبه شود همین مسئله عدالت در توزیع است.

نباید به شعارهایی که حاکی از وظایف ذاتی شهرداری است اکتفا کرد بلکه باید از نامزدها پرسید نحوه توزیع آنها به چه نحو خواهد بود؟
آیا آن شهر رویایی که در شعارهایشان ترسیم کرده اند برای اغنیاء است یا فقرا را نیز در آن جایی برای حیات هست؟ آیا قرار است روز به روز شهر و امکانات شهری به سمت نقاط خاصی هدایت شود، برثروت و ارزش املاک انها بیفزاید و برای قسمت دیگر فقر و بدبختی به ارمغان بیاورد؟ آیا آنها می خواهند کاخ های بلندی بر گُرده کوخ های بسیار بنا کنند؟

اگر پاسخ شان به این سوال منفی است پس برنامه جامع آنان برای مدیریت وضع موجود و همچنین آینده شهر چیست؟

متاسفانه انتخابات شورای شهر بیش از آنکه مردمی باشد، رنگ بوی سیاسی دارد و هیچکدام از گروه ها حاضر نیستند فارق از سلایق سیاسی خودشان و وابستگی جناحی شان، به طور شفاف این اصل را در برنامه های خویش قرار دهند. چنین است که از دل شورای سوم شهرداری شیراز که اکثریت آن را جریان به اصطلاح اصولگرا تشکیل می دهد، پروژه نود و نود و پنج بیرون می آید که نه تنها هیچ نسبتی با آرمان های اصیل اسلام و انقلاب ندارد بلکه باعث ترویج فقر، فساد و فحشا در ابعاد گستره می گردد.

و اینجاست که متوجه می شویم و می توانیم ببینیم که وقتی شعار می دهند ما اصولگراییم، مرادشان دل دادن به اصول اسلام و انقلاب نیست، بلکه اصول احزاب و گروه هایشان را مورد نظر دارند چرا که پیگیری عدالت در سطح کلان از اصول اصلی نظام اسلامی است، اصلی که این جماعت از آن غافل بوده اند.
 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۴۹
سلمان کدیور