خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

۲۵ مطلب با موضوع «سومین حرم اهلبیت» ثبت شده است

چه ابلهانه است که برخی فکر می کنند جریانات اجتماعی در کوران حوادث روزگار هضم  و با جنبش ها انقلابی نابود می شوند. تاریخ نشان می دهد جریان‌های اجتماعی نمی‌میرند بلکه به گونه ای جدید و به هیئتی متفاوت چون روحی در کالبدهای گوناگون به حیات ادامه می‌دهند و زیرک آن است که این روح را بشناسد ولو در کالبدهای مختلف الشکل با شعارهای جدید و تریبونی بکر.

زمانی اگرمی خواستی علیه شاه قیام کنی ریش و تسبیح می جنباند و می گفتند مبارزه با شاه حرام است چون شاه شیعه است، چون شاه به سلسله مراتب! حکومت به خدا می رسد و او سایه خدا بر زمین است و قیام علیه او کفر است. دائم بالای منابر و کنج حجره ها و تریبون دانشگاه ها می گفتند:

وزوز پشه را چه به فانتوم! یک خودکاری در دستش گرفته و یک اعلامیه ای نوشته می خواهد آمریکا را شکست دهد!
-قبل از ظهور امام زمان همه ی قیام ها شکست می خورد و آن رهبری که خون مسلمین را هدر کرده است در آتش خواهد بود.
-امام سیزدهم در پاریس نشسته و شیعیان امام زمان را جلوی گلوله می فرستد!
-ایرانی ها دیوانه شده اند و این که بعضی‌شان شهید شده اند، این از خریتشان بوده است. آدم که نمی رود توی خیابان مقابل مسلسل بایستد!

حالا همین جریانات خودش را بعد از انقلاب احیا کرده، با اسم دیگر و شعار دیگر. این بار با شعار ولایت مداری و پیروی از ولایت فقیه.

- آقا مملکت رهبر دارد خودش همه چیز را می داند، اگر فلان نماینده اش کار خلاف کرده خودش گوشش را جر می دهد، چرا از او مطالبه می کنید؟ چرا علیه اش بیانیه می نویسید و از او می پرسی چرا خلاف می کنی؟

- تو میدانی فلانی کیست؟ نماینده ولی فقیه. اگر به او جسارتی بکنی، به رهبری جسارت کرده ای و اگر به رهبری جسارتی بکنی ضد ولایت فقیه هستی و اگر ضد ولایت فقیه باشی ضد امام زمانی و اگر این باشد کافری!

- آقا بسیج را چه به مطالبه از نظام؟ بسیج جزء نظام است خودش. خودش زیر مجموعه است. بسیج باید برود قطره چکانی کند، بیابان زدایی کند، خانه سازی کند. او باید مخلص خدا بشود به هر نحو.  کی گفته بسیج باید از مسئول مشکوک به فساد بپرسد از کجا آورده ای؟ کی گفته بسیج باید به فکر حکومت جهانی اسلام باشد؟ بسیجی خوب مثل برّه است، هر چی به خوردش بدهی می خورد حرف نمی زند، داد نمی زند، فقط می گوید چشم، چون به سلسله مراتب معتقد است، همان سلسله مراتب بجایش هم فکر می کند، هم تحلیل می کند، هم طرح می دهد، بسیجی خوب فقط باید اجرا کند. داد زدن کار ضد نظام هاست ، اعتراض کار شب نامه نویس هاست!

- ما را چه به سیاست! با کارهای کوچک و غافلانه ی ما که عدالت برقرار نمی شود. الهم عجل لولیک الفرج!

چرا انتقاد و مطالبه؟ مسئولین که بحمدالله مسلمان اند و مؤمن و کاردان! خداوند بر توفیقاتشان بیافزاید! نظام به حمدالله رهبر دارد و خودشان آگاه و شجاع و خبیرند!
-ماه محرم است! باید علم عزای ارباب را افراشته نگاه داشت. چه کارمان به مطالبه‌ی عدالت از مسئولین و حمایت از غزه؟ یا اباعبدالله! انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم!

دیگری دهان گشادش را باز می کند و می گوید: من با رهبری هر روز چای قند پهلو می خورم، ایشان به من فرمودند فلان ... گفتند خلاف است ... گفتند صحیح است .... گفتند هم صحیح است هم غلط است .... دیگری جوابش می دهد که نه! من دیروز که با رهبری نشسته بودیم خلاف حرف تو را به من زد! ایشان گفتند فلان .... دیگری می گوید که رهبری به من گفته هر دوتان دهانتان را ببندید، حقیقت را از من بپرسید که به اتفاق آقا نماز شب می خواندیم !

فلانی انقدر گستاخ و بی چشم روست که روبروی چشم این ملت مصاحبه می کند و به جرم خاندانش اعتراف می کند، در آن از رهبر نظام مایه می گذارد تا مشکلات خانوادگی اش را حل کند. یهو قیّمش در می آید و می گوید جوانی کرده طفلک! اشتباه کرده پسر! حرفاش همه الکی بود و ملت و مردم همه سر کار و شان رهبر این مملکت بازیچه این آقا زاده. بعد می پرسی پدش با او چه رفتاری کرد؟ می گوید باباش سر این کارش باهاش قهر کرد! کلیم دعواش کرد!

وقتی یک آقازاده ای که تمام وجودش مفت هم نمی ارزد و دایره حاکمیتش همین شیراز هزار فامیل بوده است ، هزینه جوانی کردنش این طور برای نظام گران تمام می شود، باید حق داد به خانم زاده جناب تشخیص که علیه نظام دست به براندازی می زند، بعد پدر محترمش در می آید و می گوید دخترکم فقط داشته توی میدون ولی عصر ساندویچ می خورده!. آیا نباید از آن آقا پرسید چرا دهان فرزندت را نشکستی، اگر راست می گویید؟ شما چه نسبتی با اسلام دارید اگر اهل حقید؟

چرا باید کار به جایی بکشد که هر بی سروپایی در این نظام جرأت کند برای به کرسی نشاندن حرف و منطقش از رهبر این نظام (که جان و مال و خانواده ام فدایش باد) مایه بگذارد؟  خودش را نمایند و قاصد و پیک و یار غار و رفیق خلوت و  ... بخواند و تحت این لوا به فساد مشغول شود؟

رهبری مسئول بیش از صد ارگان را مستقیم مشخص می کنند، چه کسی گفته که اعمال اینها، رفتار اینها، حرف های اینها همه و همه عین انچه است که ولی فقیه از او می خواهد؟  که گفته اینها دارای مقام ولایت در همان سطح رهبری هستند که هر کس بر آنان نگاه چپی کند فوری او را به سوی خارج از نظام هل می دهند؟ همین فکر را ترویج دادند که این جماعت تا خطایی می کنند، تا آقازاده هایشان مال مردم خوری می کنند، عوام هم با منطق سلسله مراتب(ی که خودشان نشر دادند بین انها)  ربطش می دهند به رهبر این نظام!. اگر آن سلسله مراتب شما درست است پس این سلسله مراتب عوامانه جاهلانه  که فساد را هم به رهبر تسری می دهد صحیح است!

چه کسی یک جمله از آقا ( روحی له الفدا) و امام (ره) می تواند بیاورد که بگوید نمایندگان من همان مقام و حجیت ولی فقیه را دارند؟ مگر حاکم اهواز و بصره که رشوه گرفتند و فساد کردند ولایت و حجیت علی(ع) را داشتند؟

آنوقت ها می گفتند شاه سایه خداست، کسی حق اعتراض به او را ندارد حالا می گویند فلانی سایه فلانی است هیچکس حق اعتراض به او را ندارد. ( لطفا نگویید فلانی رهبر را با شاه قیاس کرد). این همان جریان منحرف قبل از انقلاب است که اینچنین خودش را در ساختار جدید وفق داده!. وقتی  انحراف این ها مشخص می شود که می بینیم نتیجه آن حرف و این حرف فقط یکی است و آن به فعلیت نرسیدن آرمان های بلند  اسلام است.

می گویند به مسئولین اعتراض نکنید چون مردم به نظام بدبین می شوند. دیگر نمی گویند این اعمال زشت آنهاست که مردم را به نظام بدبین کرده و اتفاقا این مطالبه گری به مردم می گوید که نسل انقلابیون را هنوز ملخ نخورده و هنوز کسانی هستند که اسلام ناب را بخواهند و این آنها را امیدوار می کند.

اگر برای کسی قداست و حرمتی است نه از این باب است که نماینده رهبری است، خیر. نماینده ولی فقیه در هر جایی و هر منسبی هیچ شرافتی بر یک روستایی ساده ندارد. او محترم است چون دین خدا او را محترم کرده تا در لوای آن بتواند احکام خدا را در زمین نشر دهد. هر کس در هر مقام و منسبی که هست، حتی اگر نماینده معصوم هم باشد و نخواهد احکام خدا را جاری و ساری کند یا در این راه کوتاهی و غفلت کند، هیچ قداست و حرمتی ندارد، باید او را سوار الاغ کرد و در شهر گرداند چرا که او به خودی خود هیچ احترامی ندارد:

شما گروهی که به آدمهای خوب مشهورید و عالمان دین خوانده می شوید، به خاطر خداست که در نزد مردم هیبت دارید و هم بزرگان و هم ضعفا از شما حساب می برند. به نام دین از شما حساب می برند و و احترام می­گذارند و شما را بر خودشان ترجیح می دهند. در حالی که هیچ فضیلتی بر آنها ندارید. ( خطبه منای ابا عبدالله در جمع خواص)

قرآن در کتابش به رسولش اولتیماتوم می دهد که اگر در اجرای رسالتش کوتاهی کند و هوای نفس را دخیل کارش کند، قطعا شاهرگش را قطع خواهد کرد. خداوند با پیامبرش( که اشرف مخلوقات و عصاره عالم وجود است) هم تعارف نمی کند، حالا برخی می گویند اگر ظلم را جور را فساد و تبعیض را با چشم خودتان در جامعه دیدید حرف نزنید چون که فلانی فلان جایگاه را دارد. اسم خودشان را هم می گذارند فدائیان و گوش به فرمانان ولایت. و عدالتخواهان را نئومنافق و تفاله باند هاشمی و جریان منحرف و ... معرفی و انحراف را به اسم " ولایت " جعل می کنند.

«ولایتى» هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته ‏اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‏ اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى‏خورند!»
پیام منشور روحانیت امام خمینی

این جمهوری اسلامی هم آمده تا دین خدا را و احکامش را جاری و ساری کند، آمده تا در کالبدش روح انقلاب اسلامی شریان یاید، نه جمهوری وارنه، نه جمهوری آقازاده ها و گردن کلف ها، نه جمهوری اسلامی حضرت‌ایت الله فلان و جناب بهمان، نه جمهوری اسلامی علمای ربانی عارفان صمدانی.

  هر جمهوری اسلامی ای که دیگران برای منافع خودشان تعریف کنند تا از آن کیسه ای برای خودشان و حزبشان بسازند، در در سایه ان ظلم و فساد کنند و احزابشان را تامین کنند، جمهوری اسلامی ای که نخواهد روح انقلاب خمینی را تحمل کند، ما آن جمهوری اسلامی را برانداز می کنیم، به هر شخصی که وصل باشد مهم نیست، به هر آیت الله و هر دانشگاهی ای که وصل باشد مهم نیست. هر جمهوری اسلامی ای جز جمهوری اسلامی خمینی، شعبه ای از حزب جمهوری خواه آمریکاست.

آری ما بر اندازیم و همه چیز و همه کس را که بخواهد جز روح روح الله  را در کالبد جمهوری اسلامی کند را به زیر می کشیم. روح الهی که فرمود"

اگر من یک خلافی کردم همه‏تان هجوم آورید که چرا این کار را می‏کنی؟ من سر جایم می‏نشینم. همه‏‌تان مسئولید، همه‏‌مان مسئولیم. امروز مسئولیت، بزرگ است برای ما، ما نصف راه هستیم و من خوف این را دارم که قضیۀ ما قضیۀ هیتلر بشود.»

- «برخلاف اسلام که باشد، هر فردی می‏‌خواهد باشد، یک روحانی عالی‌مقام باشد، یک آدمی باشد که مثلاً رأس باشد، یک سرکرده باشد، وقتی دیدند برخلاف مسیر دارد عمل می‏‌کند، هر یک از افراد موظفند که به او بگویند که این خلاف است، جلویش رابگیریم. همۀ ما الآن موظفیم به اینکه اعمالی که خودمان می‏‌کنیم یک اعمالی نباشد که چهرۀ انقلاب ما را مُشوَّه کند»

بگذارید ما را شکنجه کنند، به دارمان بیاویزند و تکه پاره های ما را خوراک جانوران صحرا کنند به والله قسم که یک قدم عقب نمی نشینیم و حرفمان را پس نمی گیریم. مگر نه اینکه خیلی ها در این شهر به ما گفتند برانداز، آری ما همه بر اندازیم. ما به این مسلک اعتراف می کنیم . ما فرزندان انقلاب اسلامی هستیم و جمهوری اسلامی برای ما شانش خدمت به انقلاب اسلامی ناب است و اگر جز این باشد ما آن را برانداز می کنیم. ما مخالف هر نوع اسلامی هستیم که با اسلام روح الهی خمینی در تضاد باشد، و قطعا علیه آن اسلام جهاد خواهیم کرد با جان و مال و آبرو.

ما نمی گذاریم آن فاجعه ای را که در حق انقلاب اسلامی پیغمبر(ص) انجام دادند با انقلاب اسلامی خمینی کبیر انجام دهند. انقدر صحابه را مقدس کردند و شانشان را بالا بردند و دور از دسترس نقد و مطالبه نهادند و گفتند که این آقا نماینده و رفیق  ویار غار پیامبر(ص) بود، که علی(ع) را خانه نشین کردند و کسی به آنها اعتراض نکرد. و  هر کاری که ولو زشت مرتکب می شدند به اسم دین خدا سند می خورد و جزء سنت ان عصر تبدیل می شد طوری که دین خدا به پوستین وارانه ای تبدیل شد، دینی که حسین (ع) باید در کربلا با خون خودش طاهرش کند! 

و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید... لیعلم من ینصر الله و رسوله
پیامبران و کتب آسمانی همه آمده اند برای برابری، برابری ای که مردم باید برای آن قیام کنند، برابری ای که جز با شمشیر کشیدن علیه حکام مستکبر و اشراف مترف ممکن نیست.

«راه مبارزه با اسلام امریکایى از پیچیدگى خاصى برخوردار است که تمامى زوایاى آن باید براى مسلمانان پابرهنه روشن گردد؛ که متأسفانه هنوز براى بسیارى از ملتهاى اسلامى مرز بین «اسلام امریکایى» و «اسلام ناب محمدى» و اسلام پابرهنگان و محرومان،و اسلام مقدس نماهاى متحجر و سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بى‏درد، کاملًا مشخص نشده است.»
از پیام امام در پی شهادت عارف حسینی

 

-------------------------------------------------------------------------------

بعد نوشت:

همچنین بخوانید شاه هم شیعه بود

 

۴۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۴:۱۴
سلمان کدیور

 

در مدت چند سال فعالیت سیاسی که انجام داده ام، هیچ شهری را مثل شیراز نیافتم. وقتی فضای این شهر را با شهرهای بزرگ مثل تهران، مشهد، اصفهان هم قیاس می کنم می بینم که شیراز دارای فضا و محیط فوق العاده پیچیده تری نسبت به مابقی کشور است. اصولا شیراز شهری است که خلاف سایر شهرها دارای جریان چند لایه متفاوت است که این لایه ها علی رغم تعامل باهم درجهت های خلاف هم در حال
حرکتند.

شیراز تنها شهر کشور است که هیچ مرز بندی سیاسی عقیدتی بین گروه های آن موجود نیست، تنها شهری است که به معنی حقیقی چپ و راست در آن مفهومیت ماهوی ندارد. همه چیز در هم گره خورده است، گاه اگر سر نخ یک جریان راست را بگیری سر از چپ بیرون می آوری و اگر سر نخ چپ را بگیری به احزاب و گروه های اصولگرای راست ختم خواهی شد.

آنچه این فضا را متفاوت کرده به این عوامل برمی گردد:

 

اول حضور فرق منحرف در این شهر است. شیراز قبله بهائیت درجهان است،شهری که  در آن این فرقه ها بیشتر از مسلمانان حتی نفوذ اقتصادی سیاسی دارند. این فرقه ها توانسته اند نبض اقتصادی شهر را با ساخت پروژه های بزرگ تجاری، هتلها، مراکزخرید و ... به دست بگیرند و از طرف دیگر به فعالیت های عقیدتی خود دامن بزنندفساد را به انحاء مختلف دراجتماع نشر دهند.

وقتی فعالیت این فرقه را رصد می کنیم با کمال تعجب می بینیم که مسئولین این شهرطی سی سال بعد از انقلاب هیچ اقدام جدی ای برای مقابله با اینها انجام ندادند در حالی که قدرت هم در دست آنان بوده است. این گروه ها و مافیای اقتصادی توانسته با دادن پول  های کلان به افراد خاص، در شهر ریشه بدواند و به خوبی ادامه حیات دهد.

این داستان انقدر مهم بود که رهبری(روحی له الفدا) این شهر را سومین حرم اهلبیت نام نهادند تا بلکه از قِبل این لقب مسئولین مبارزه با این فرقه ها را جدی بگیرند، چیزی که هر گز اتفاق نیفتاد. این فرقه ها علاوه بر ایجاد مشکلات عقیدتی اقتصادی، دارای خطر امنیتی هم برای نظام هستند که هیچ گاه به طور جدی روی آن کار و بحث نشد.

از طرف دیگر مرجعیت جنبش سبز بعد از مرحوم منتظری به این شهر و سید محمد علی دستغیب منتقل گشته که خود امری بسیار قابل تأمل را دروضعیت سیاسی این شهر پدید آورده است .

از سوی دیگر شیراز پایتخت مفاسد حکومتی کشور است. مسئله دار ترین آدم ها سر ازدفتر آقایان در می آورند، کارتل های اقتصادی عظیم در این شهر رواج می یابد، شبکه های بزرگ زمین خواری و ظلم در این شهر ریشه می دواند. موسسات اقتصادی که بعدا تبدیل به مافیای قدرت و ثروت می شوند متولد می شودند. در کجا؟ توسط  چه اشخاصی؟ توسط خواص این شهر. همین ها می آیند و فساد را تئوریزه می کنند، حتی برایش توجیه شرعی جفت و جور می کنند، چنان باطل را حق جلوه می دهند که انگار از آسمان نازل شده.

نتیجه چه می شود، مردم بیچاره و مستضعف زیر یوغ این حضرات له می شوند، زمین های آنان غصب و تبدیل به باغ شهری و ویلا می شود و سیل شکایت های مردی از این شرکت ها و از آقازاده ها و ... به طرف دستگاه  غذا گسیل می شود. فقر، فساد، تبعیض، شکاف طبقاتی، فحشا، قتل، تجاوز چنان رشد می کند که شیراز و فارس رتبه اول کشور را به خود اختصاص می دهد. شکایت مردم و پابرهنه ها اب از آب باز نمی کند و در پاس کاری های قوه غذائیه  به شعب مختلف گم می شود، جلوی چشم مردم متهم ها راست راست راه می روند، شرکت هایشان همچنان فعال و به معامله ادامه می دهند!

 مردم حتی از حاکم شرع چنان دلسرد می شوند که درانتخابات مجلس خبرگان به او نه می گویند. در دور بعد او ناچار است برای رای آوردن مستند تبلیغاتی بسازد و خود را از این پدیده کنار بکشد.
چرا؟ چون خودشان می دانند مردم ناراضی هستند. خودشان می دانند مردم عصبی هستند و ریشه این همه گرفتاری را درکجا می بینند و اگر بخواهند مقبول واقع شوند باید حساب خود را از این پدیده جدا کنند، این کار را می کنند و نتیجه هم می گیرند!

اما دقیق وقتی پای آقازاده به وسط کشیده می شود، سیل نگاه ها به طرف انها گسیل می شود از دادن یک جواب شکسته بسته به مردم خودداری می کنند! چرا یک وقت حاضر می شوند مستند تبلیغاتی بسازند و وقت دیگر حاضر نیستند کلامی جواب بدهند؟ مردم را روشن کنند، اتهامات را نسبت به حکومت رفع کنند. چرا؟ این رفتار دوگانه چه توجیهی دارد؟

یک زمانی مصاحبه رسمی می کنند که اقازاده ما مجرم است، ما از همان اول می دانستیم، ما به ادارات اعلام کرده بودیم، ما با رهبر این مملکت هم صحبت کردیم و ایشان گفتند جلوی این کارها را بگیرید، ما مخالف بودم، ما تذکر دادیم، ما اسمش را از شناسناممان خط زدیم! ... اما وقتی تبرئه می شوند حاضر نیستند لب از لب باز کنند!

چقدر این جمله خطبه منای اباعبدالله(ع) برایم تکرار می شود ... " شما هر وقت  حق خودتان و حزبتان را در خطر دیدید فریاد کشیدید و جنجال به پا نمودید و با تمام قدرت آن را مطالبه کردید اما هرگاه حق مستضعفین و محرومان جامعه تباه گشت سکوت کردید و گفتید، خداوند در قیامت برای انها جبران کند ..."

به من جوان شیعه نگویید چرا به حضرات جسارت می کنی. چرا که  بنده حق را به شخص نمی سنجم. نمی گویم این کار درست است چون توسط فلان شخص انجام شده، و غلط است چون فلان شخص آن را نفی کرده، خیر. ما باید اشخاص را به محک حق بزنیم نه حق را به محک اشخاص. برای ما برایندی که فلان عمل برای انقلاب به بار می آورد مهم است، که ایا به ضرر انقلاب بوده یا به نفع انقلاب و اسلام، شخص فاعل د رهر جایگاهی که باشد اصلا اصالت ندارد. برای من جوان شیعه که مکتبم یادم داده به اعمال حاکمانم حساس باشم، هرگونه ظن به فساد را به دقت مورد بازخواست قرار دهم، این سوالات و پارادوکس ها مدت هاست ایجاد شده و برای مردم هم. چرا جواب درستی داده نمی شود؟ این اتفاق ها افتاده، اثرات سوء خود را به جا نهاده، چرا نباید حساس باشیم؟

یک عده دیگر هم هستند به اسم احزاب اصولگرا. البته مومن به اصول خویش نه مومن به اصول انقلاب اسلامی. این جماعت سی سال در این جرایم و این مفاسد شرکت داشته اند. چرا؟ چون ساکت بودند در قبال ظلم، چون منافع خودشان را با این ها گره زدند. چون قدرت سیاسی داشتند، ظلم را با چشم دیدند اما حاضر نشدند در برابر آن بایستند. جرم ساکتین برابر جرم عاملین است. بعدش هم توی انتخابات مجلس هشتم می بینیم که هزینه ستاد آقای ایکس اصولگرا را جناب زمینخوار بزرگ می دهد!

پدیده بعدی شیراز خاندان ها هستند که بارزترین تفاوت این شهر با سایر شهرهاست. خاندان هایی که تمام قدرت های سیاسی و اقتصادی را در دست دارند و با هم نسبت های فامیلی شدید ایجاد کرده اند و شیراز را به شهر هزار فامیل مبدل ساخته اند.

تمام مسئولان سازمان ها را این جماعت مشخص کردند، در تمام انتخابات خود را قیّم مردم جا زدند، هر جا که مرکز قدرت و ثروت است رد پای این خاندانها هست. کیست که اینها را نداند؟

این خاندانها و احزابشان که زور بزند هر حزبی چند نفر بیشتر عضو ندارد (از نوع حزب های فامیلی) چنان ریشه دار شده اند که هر دولتی سر کار می آید ناچار است در فارس قدرت را با اینها تقسیم کند. زمان اقای انصاری لاری را همه خوب به خاطر دارند. اینها به ظاهر مخالف هم بودند اما از همان روز اول با هم قرارداد صلح بستند. آقا شما در فعالیت سیاسی ما دخالت نکن ما هم در فعالیت های اقتصادی شما دخالت نمی کنیم، هرجا هم لزوم داشت بیا با هم سر یک میز مذاکره می کنیم تا حل شود. فلان سازمان و بهمان اداره برای شما، فلان قدرت و بهمان ثروت برای ما. یهو پروژه قم اباد قصرالدشت به عنوان نماد دوستی و حاصل همخوابگی سیاسی این جماعت متولد می شود.
آنقد با هم جفت و جور شده اند که روزنامه  " س " که بنگاه خبری اصولگرایی است، روزی که اقای خاتمی دوره ریاست جمهوری اش تمام می شود، تیتر می زند که " صد حیف که این رفت و صد شکر که  فلانی آمد ".!!!!!

بعد از انصاری لاری، رضازاده می آید و شیراز می شود بهشت احزاب راست و این خاندانها. بعد از او احمدزاده کرمانی می آید، او از همان اول (به هر نیتی) قصد بوردوزل کردن این احزاب و خاندانها را دارد، اما با صورت نقش زمین می شود. زورش نمی رسد. چرا؟ از بس قدرت دارند این احزاب.  نفر بعدی که صادق عابدین است . او از تجربه احمد زاده و استاندارهای قبلی به خوبی متوجه است که اگر بخواهد ریاستش ادامه پیدا کند باید قدرت را با اینها تقسیم کند. در گام اول به نشان صلح، اقای فلانی را می کند مشاور ارشد . در گام های بعد مدیران سازمانها را هم تثبیت می کند و الخ!. همه جا ارام می شود، جار و جنجال ها در شهر می خوابد، کسی جیک نمی زند، انگار گرد مرده روی شهر پاشیده باشند. بعد می بینید که تمام نقدهایی که همین جماعت دربوق و کرنا کردند و با آن احمدزاده را رسوا، در پیکره تیم
اجرایی عابدین نیز هست، اما چون الان قدرت تقسیم شده ساکت می شوند. حتی رقاصه طاغوت را دعوت می کنند تا برای عید فطر دنس برقصد، اما بازعزا گرفته اند. چرا؟ چون الان قدرت بین این خاندانها و احزاب تقسیم شده!

اینکه چه با قاسمی و تیمش کرد اند بماند!

روح الله

پدر پیر همیشه جاویدم

شاهد باش

همه سهمشان را گرفته اند

وتا خرخره

نجاست مقام را  لیسیده اند

درس فریاد تو را بوسیده اند!

...

دوره انتخابات مجلس می شود، آقای فلانی که اوج  بصیرت شیراز است و ادعا می کند که لیستش از قبیله و خاندان ها تهی خواهد بود، اما در یک اقدام باور نکردنی لیست خود را، قبیله ای خاندانی پر می کند. چرا؟ چون او فهمیده که بدون خاندان بازی پیروزی سیاسی در این شهر اتوپیاست. لیست فلان جبهه هم اقازاده است و دیگر لیست هم ازخاندا نهاست. مردم و نخبگان گیج می زنند چرا که رهبر این مملکت فرمود نماینده ها باید از مراکز ثروت و قدرت دور باشند اما لیست جبهه ها این حرف را نشان نمی دهد، عملا نماینده کارتل های اقتصادی در سر لیست برخی جبهه ها قرار می گیرند. مردم از خودشان سوال می کنند آیا اینها برای مردم هستند یا علیه مردم جبهه گرفته اند؟ یا شاید مردم را احمق فرض کرده اند؟ اقای فلانی در دور قبل مجلس یک نطق برای دفاع ازحق مردم نداشته اما الان در لیست جبهه ایکس است. چرا؟ چون اسمش رای آور است. مردم چه؟ انقلاب چه؟ اصلا آنها به حساب نمی آیند دراین بازی. عملا به مردم پشت می کنند، به شعور آنها توهین می کنند!

از طرف دیگر فتوا صادر می شود که به یک زن حتما رای دهید! و گلایه می کند که چرا اسم یک زن در لیست اصولگرایان نیست؟ چرا؟ چون مجلس بالنده می شود. فلانی در می آید و می گوید نه اقا ما نمی خواهیم فلان خانوم قرار بگیرد امیدوارم فلانی تجدید نظر بفرمایند.

سوال اینجاست که دورهای قبل هم ما زن کاندید داشتیم چرا این دور فتوا صادر می کنند؟ چرا اصرار دارند به یک زن رای دهیم؟ چرا دوتا نه؟ چرا سه تا نه؟ مگر اصلا جنسیت ملاک است؟ اصلا چه چیزی ملاک است؟. چرا بین آن همه سوالی که از آقایان می شود و قبلا هم شده ( سوال های اساسی که به حق و حقوق مردم این شهر مربوط بود) کسی جوابی نمی شنود اما برای این سوال که نظرتان در مورد کاندید شدن زن در مجلس چیست، جوابیه صادر می گردد؟ مسئله ای واجبتر از این نبود؟ . جواب سوال وقتی روشن می شود که در شیراز فقط یک زن مطرح و خاص کاندید شده ، پس به خوبی روشن می شود که منظور از یک زن کیست!

...

سوال این است این شامورتی بازی تا کی باید ادامه پیدا کند؟ تا کی دوستان ما باید بنشینند تا از غیب یک نفر را به انها معرفی کنند و به انها بگویند این اقا را ما برای شما انقلابی ها تراشیده ام، آک آک، بیا و رای بده تا او وارد عرصه شود این بساط برچیده شود؟ بگذارید رک به دوستان بگویم که دچار توهم شده اند. تا کی می خواهید دست روی دست بگذارید؟ چرا خودتان یک نفر را نمی سازید؟ چرا این بازی را به هم نمی ریزید؟ این وضعیت شیراز است. با مشهد مقایسه می کنید؟ با تهران؟ با اصفهان؟ هیچ جا چنین وضعیت سر در گمی ندارد که  شیراز دارد.

هدف ما نباید برد باشد، خیر، هدف ما این است که این قاعده بازی را به هم بزنیم. میدانیم که توان مالی تبلیغاتی ما یک هزارم اقایان و احزاب و خاندانشان نیست، اما باید به عقیده ای که داریم ایمان بیاوریم. باید خارج از لیست های خاندانی و ساندویچی دنبال اصلح بگردیم. باید از این مراکز قدرت و ثروت که شیراز نقطه اوج ان است اجتناب کنیم. مجلس را مجلس انقلابی بسازیم نه مجلسی که  از نظارت بر خودش واهمه دارد، چرا که می دانند ریش هایشان به کجا وصل است. ننشینید تا منجی ظهور کند، ننشینید که این سنت سیئه در این شهر جولان بدهد و شما بهانه بیاورید که  ما اصلح را نیافتیم، چرا اصلح را نمی سازید و معرفی نمی کنید؟

در شیراز هر شخصی که از حلقه قدرت و ثروت و خاندانها به دور باشد، دلسوز نظام و انقلاب باشد، آنقدر بصیرت سیاسی اجتماعی داشته باشد که حق را از نا حق تشخص دهد، توان دفاع از مردم را داشته باشد، اصلح است، حتی اگر اصلاح طلب باشد.

 

------------------------------------------------------------------------


 بعد نوشت:

بخوانید نامه ای به اقای  جنتی - وبلاگ ناگفته های دانشجوی انقلابی

 

 

۴۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۰ ، ۱۷:۰۶
سلمان کدیور

 

وقتی ملاک رای دادن را در سخن حضرت امام خمینی(ره) و حضرت امام (روحی له الفدا) میخواهیم برای دیگری شرح دهیم معمولا صفات وجودی را بیان می کنیم. یعنی صفاتی که باید در شخص وجود داشته باشد. امّا گاهی به جای اینکه بگوییم یک نماینده باید " چه باشد" بهتر و صحیح تر آن است که  " آنچه نباید باشد" را مشخص کنیم.

وقتی حرف از وجود زده می شود، امکان ایجاد تقلبی بیشتر است تا زمانی که از نبود وصفی سخن گفته می شود. چرا که در " نباید باشد"ها نوعی خط مرزی مشخص و منسجم قابل روئیت می گردد که در وصف " باشد" ها کمتر قابل روئیت است. این خصیصه وجودی و ذاتی مفاهیم نفیی است. این مفاهیم قابلیت بیشتری در جدا کردن خودی و غیر خودی دارا هستند.

به عبارت زیر توجه کنید:

مردم توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلای مجلس ... نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی توانند بفهمند (باشند) ( وصیت نامه امام .ره.)

اولین خصیصه ای که  هر نماینده آن را دارا باشد باید نفی گردد سرمایه داری است.

سرمایه داری به مفهوم تجمیع منابع در دست اقلیت و عدم توزیع عادلانه آن در طبقات دیگر. هر نماینده ای که در فعالیت اقتصادی به این مفهوم است، یا با این طیف جریانان مرتبط است مردود است. بین کسانی که کاندیدا شده اند شناسایی این افراد کار سختی نیست.

دومین مقوله زمین خواری است.

زمین خواری دینی است که از فارس بعثتش را آغاز کرد و هم اکنون مدینه فاضله این دین در کشور نیز می باشد. این دین هم رسول دارد هم امام و هم امامزاده. آنقدر در این شهر و استان شهره است که  کمتر خانواده ای در شهر را می توان یافت که به نحوی با آن در ارتباط  نباشد.

باید دید کدام نامزد با این طبقه در ارتباط است. کدام یک از آنها چه در قبل و چه هم اکنون از این طبقه حمایت می کند؟. کدام یک احتمال دارد اگر پیروز شود به تقویت این پدیده کمک کند؟ کدام یک منافع حزبی و جریانی اش با این جماعت گره خورده؟ باید از نمایندگان ادوار سابق و نامزد های فعلی پرسید نظرشان در مورد این دین جدید و رسول و امام و امام زداده هایش چیست؟

ممکن است بگویید هیچکدام زمین خوار نستند. حقیر می گویم کدام یک در مقابل این پدیده سکوت کردند؟ کدام یک توجیه آوردند برایش و شرعی اش جلوه دادند؟ این افراد غالبا جزء رجل سیاسی و مسئولان بوده اند. باید از آنها مطالبه کرد چرا هیچگاه کلامی در این باب موضع نگرفتند؟ چرا در برابر حقوق مردمی که ولی نعمت شما بودند کوتاه آمدید اما هرجا حق خودتان و حزبتان بود با جدیت آن را مطالبه کردید؟ آنهایی که ساکت بوده اند در جرم آنانی که فاعل بوده اند شریکند در محضر خداوند. ریش دار و بی ریش هم نمی شناسد. هم کراواتی ها، هم یقه کیپ ها را می توان در این ردیف دید و شناسایی کرد.

کارکتر بعد، صدرنشینان است که تا آخر فراز کلام امام شامل توصیف این گروه است.

صدر نشینی به مفاهیم و معانی بسیار می شود ترجمه و مصداق برایش آورد. خاندان سالاری، آقازادگی و ... اما با خصیصه رفاه زدگی و عدم درک درد مردم.

باز هم ممکن است پرسیده شود یک نماینده که از وضع مالی خوب برخوردار است آیا لایق نیست؟ آیا کسی که اقا زاده است( به صرف آقازادگی) مردود است؟ آیا کسی که خانوادتا ثروتمند هستند، هیچگاه طعم فقر را نچشیده اند نمی توانند نماینده خوبی باشند؟

جواب این است صفات بالا به صرف وجود بد نیستند، بلکه فرهنگ ان و ره آورد آن اگر همراه با زمینه آن( ثروت، آقازادگی و ...) همراه شود آثار سوء دارد. به عبارتی همان حرف امام(ره) که می فرمایند، کاخ بد نیست، خوی کاخ نشینی است که مذموم است.

ثروتمند بودن، آقازاده بودن، در رفاه بودن و ... صرفا تا وقتی که خوی خودش را بر جا نگذاشته باشند بد نیستند.

باز می شود پرسید از کجا بفهمیم این نامزد انتخابات خوی کاخ نشینی داد یا خیر؟

خیلی ساده است، کافی است از او بپرسید شیراز چند ناحیه حلبی آباد دارد؟ منطقه حلبی نشین کارخانه ریشه محک(مثلا) چند نفر سکنه داد و مهمترین مشکل انان چیست؟ به عنوان مثال از نمایندگان دور قبل بپرسید. از جناب قادری و دستغیبین و ذوالانوار و همچنین از مدعیان جدید مثل کرامتفر و شعرا و مشفق و خانم اردبیلی و ... .

نماینده یا نامزدی که خوی کاخ نشینی و آقازادگی نداشته باشد با این طبقه محروم و پابرهنه محشور بوده و خواهد بود. کوچه به کوچه آنها را قدم زده، با آنها حرف زده، پای دردهایشان نشسته. مهم نیست اصلاح طلب یا اصولگرا یا 7*8 یا 3+5 یا جبهه پایداری و فراکسیون اقلیت و ...( که همه نشان منافع حزب است نه ملت). نه نماینده ای که قابلمه به دست و متکدیانه، وقت انتخابات می رود این محلات برای  یک لقه رای!. نماینده ای که شهرک ترافیکی را بلد نباشد بهتر است اول به فکر آخرت خودش باشد تا اصلاح مملکت!

این شرح مختصری بود از صفاتی که یک نماینده نباید داشته باشد، تا بتوان اصلح را انتخاب کرد و رای داد. ببخشید با عجله نوشتم، خیلی تفاسیر بهتر می شود از کلام امام(ره) دریافت که به عقل ناقص حقیر نرسید که شما می توانید دریافت و نشر دهید.

 

 

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۰ ، ۰۱:۰۴
سلمان کدیور

 

 نخبگان انقلابی همیشه یکی از بزرگترین نقدهایی که به قوه قضائیه وارد دانسته اند عدم قاطعیت در برخورد با مفاسد بوده. آن هم مفاسد کلان و در حقیقت این ضعف بزرگ را عامل مولد مفسده دانسته اند.

اما سخن حقیر در این مطلب نکات همیشه تکرار شده فوق نیست، صحبت بنده در مورد شیوه مبارزه ای است که در برخورد با فساد توسط همفکران ما در شهر یا سایر نقاط کشور صورت گرفته و معمول بوده است.

 تجربه نشان داده که مدل برخورد ما برخورد سلبی یا اعتراضی بوده. یعنی واکنش شدید نشان دادن، با ابزارهایی مثل بیانیه، تحصن، تجمع، نقد و ... . این نوع برخوردها در برخی موارد بسیار به موقع، درست و اصولی بوده و شاید گفت حداقل کاری است که از عهده نخبگان برآمده است. اما نقطه ضعف این روش این است که فساد ستیزی را مقطعی، پرژه ای و یا به عبارت بهتر موردی می کند و قابلیت جریان سازی مداوم و الگوسازی مستمر نداشته است.

در اسلام دو راه را برای مبارزه با فساد  در تمامی ابعاد آن تجویز نموده. امر به معروف( یعنی دعوت به خیر و تشویق نیکویی ها و برجسته کردن نقاط قوت حکومت، اجتماع، افرادو ... ) و نهی از منکر( اعتراض به کژی ها، بی عدالتی ها و تقبیح ظلم و ... ). روش معمولی که ما وسایر دلسوزان انقلاب بیشتر بر آن تاکید نموده ایم ( و شاید نقطه ضعف روشی ما نیز باشد) تاکید بر شق دوم یعنی نهی از منکر بوده است. بسیار کم اتفاق افتاده که از مسئول عدالتخواهی حمایت کنیم، یک فساد ستیزی و احقاق حق را تشویق نمایم. در حقیقت امر به معروف در اعمال و شیوه مبارزاتی  ما بسیار ناچیز بوده است.

دیروز بعد از مدتها حکم اعضای متهم شورای شهر، توسط قوه قضائیه اطلاع رسانی عمومی شد. طی این حکم سید سعید موسوی و فاطمه هوشمند به جرم اخذ رشوه و مشکلات مالی به سه سال حبس محکوم و جناب دستغیب نیز تبرئه گردید.

به هر حال باید اذعان کرد که از این احکام در دستگاه قضایی ما بسیار بسیار کم صادر گریده و معمولا این نوع پرونده ها که متهمین آن به مراکز قدرت متصل هستند اکثر غالب با بی عدالتی تمام یا به آن رسیدگی نشده یا اگر هم شده، به نحوی رفع و رجوع گشته و آنچه بر جای مانده بدبینی نسبت به انقلاب و دستگاه قضا و نا امیدی مردم به حکومت را فراهم اورده است، که نمونه بارز آن را طی حکم تبرئه فرزند جناب آقای حائری مشاهده کردیم. هرچند این رای( متهمین شورا) نیز قابل تجدید نظر است و ممکن است به ضد خودش نیز مبدل گردد! اما باید نکاتی را در اصول جریانی خودی ها برسی کنیم.

فارغ از این که آیا این احکام در عدالت تام و تمام صادر شده و واقعا محکومیت سه سال برای مجرمینی که نمایندگی یک کلان شهر با جمعیت بیش از یک و نیم ملیون نفری  را بر عهده داشتند، عادلانه است یا خیر، باید وجه مثبت این حکم را نیز دید. این وجه مثبت، خود محکومیت و مجرم شناخته شدن خواص منحرف است، به عنوان یکی از خصایص حکومت اسلامی.

به نظر حقیر ما همانطور که نسبت به بی عدالتی که درحکم آقازاده جناب حائری رخ داد و ابهاماتی که برای ما بی پاسخ ماند دست به اعتراض زدیم، برای این حکم اخیر( محکومیت اعضای شورا) یک مدل معقول و مناسب باید در نظر بگیریم و ان چیزی نیست جز تشویق و امر به معروف کردن جامعه.

چه ایرادی دارد که دوستان دانشجوی ما در بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی، انجمن اسلامی، ستاد یادواره و ... طی یک مراسم رسمی از قضات و مسولین عدالتخواه شهر را شناسایی و از آنها تقدیر و تشکر به عمل بیاورند؟

چه ایرادی دارد که ما قاضی دادگاه بدوی شجاع حائری که بدون ملاحضه جایگاه متهم او را به شش سال حبس و اقامه حقوق شکّات محکوم نمود و همچنین قاضی پرونده اعضای متهم شورا در یک مراسم رسمی با دادن لوح تقدیر فساد ستیزی تشکر کنیم؟

یا چه ایرادی دارد از دستگاه اطلاعاتی استان به خاطر شناسایی این اعضای متهم تشکر کنیم؟

این اعمال، یعنی شناسایی عناصر و اعمال سالم و مهره های انقلابی در دستگاه های اجرایی و قضایی و معرفی آنان به جامعه و تشویق عملکرد آنان بزرگترین نتیجه ای که دارد این است که فساد ستیزی و عدالتخواهی را به عنوان یک ارزش قابل روئیت در نظام که  آثار دراز مدت نیز بر آن وارد است، معرفی می نماید. باعث تشویق دیگر عناصر می شود، روح امید را در جامعه نشر می دهد، به سلامت حکومت کمک می کند. یک نتیجه دیگر آن این می شود که هزینه بی عدالتی بالا می رود و به راحتی رای یک دادگاه بدوی به ضد خودش قابل تبدیل نمی شود.

ما نباید دنبال عناصر آرمانی بگردیم چرا که هرگز نخواهیم یافت.  بلکه ما باید این شرایط آرمانی و انسانهای آرمانی را تولید و تکثیر کنیم و این شدنی نیست مگر با عنصر تشویق و حمایت. همانطور که عمل زشت و عدالت گریزانه را تقبیح می کنیم، عمل مثبت( هر چند اندک ) را باید شناسایی و تشویق و ترغیب نماییم.

شاید برخی بگویند که فلانی چه کم ظرف و قانع است و چه سریع دلخوش می شود به این چند قاضی یا ساده انگارانه می بیند این احکام ساده را. خیر چنین نیست. حقیر اعتقاد دارم آنقدر که عناصر کریه و پلید در جامعه ما رواج یافته، که ما باید از حداقل روزنه های نور استفاده کهکشانی کنیم و آن را نشر دهیم. از این هم نترسیم که به ما انگ حمایت از دستگاه ها و اشخاص را می زنند، که در حقیقت حمایت ما از قضات و افراد نیست، بلکه حمایت از یک فکر است.

هرجند از دوستانم در تشکل های فوق برای برخورد منفعلانه در برابر حکم تبرئه شجاع حائری گلایه داشته و اعتقاد دارم آنها در این امر کوتاهی نمودند و از حداقل کار که یک نامه ساده یا یک بیانیه مطالبه گرانه هم بود دریغ ورزیدند، اما این امید را دارم که نسبت به  محکومیت اعضای شورا و تشویق عناصر سالم اقدام کنند، چرا که برادران و خواهرانم را هم اکنون نقطه امید حضرت امام(روحی له الفدا) در این شهر میدانم و می بینم و به تکلیف شناسی آنان نسبت به انچه در حکومت اسلامی می گذرد اعتقاد دارم.

 

------------------------------------------------------------

بعد نوشت:

مطلب در تریبون مستضعفین 

 

۳۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۰ ، ۱۴:۲۸
سلمان کدیور

 

نمیدانم چگونه یک بهت و حیرت را شرح دهم. دستم می لرزد، لبانم کبود شده و ذهنم به شدت مشوش است. خبر فقط یک جمله بود، یک جمله به ظاهر ساده مثل تمام جمله هایی که هر روز این گوش می شنود از گوش دیگر خارج می گردد. و همین جمله به ظاهر ساده درون مرا مشوش نموده است. جمله این بود:

محمد طاهر حائری از اتهام کلاهبرداری تبرئه شد.

به محض شنیدن این خبر انگار پتک نگاه زنان بیوه کمرم را می شکند، و یا در دریای قطره اشک کودکان یتیم بی سرپناه غرق می گردم.  زنانی که هر روز به فرمانداری می آمدند و با اشک و ناله درخواست می کردند حقشان را از این آقا بستانیم. کودکانی که تمام ارث و سرمایه به جا مانده از پدرشان را در شرکت طوبی آقای شجاع سرمایه نهاده اند و فقط غم نصیبشان شده.

بلند می شوم و شروع به قدم زدن می کنم، دستانم را به هم می مالم، دست در موهایم می کنم و از درد و رنجی که می کشم آه از نهادم بر می خیزد که باز اصالت آقازادگی بر مظلومیت پابرهنگی فائق شد.

شجاع حائری که  به اتهام کلاهبرداری به شش سال حبس و پرداخت 366400000 ( سیصدو شصت و شش ملیونو چهارصد هزار) تومان و 402400000( چهارصدو دو میلیون و چهارصد هزار) تومان جزای نقدی و رد وجوه مآخوذه به شاکیان محکوم شده بود، حالا در دادگاه تجدید نظر به راحتی و مثل آب خوردن از این اتهام تبرئه می گردد و به استثنای چند نفر که باید رد مال گردند( آن هم نه الزام آور) مابقی اگر شاکی باشند باید به دادگاه حقوقی! مراجعه و مراحل دادرسی را طی کنند!. یادم به مردمی افتاد که می گفتند سالهاست که در دادگاه شکایت کرده اند امّا به علتی که همه آن را می دانیم، صدایشان به هیچ جا نرسیده و کسی تره هم برای آنان خرد نکرده است.

حکم دادگاه اولیه شجاع حائری به قدری طبیعی و اظهرمن الشمس بود که پدر او، جناب آقای حائری( نماینده سابق ولی فقیه در استان) در یک اقدام فوری و برای جدا کردن خط و خویش با فرزند، توسط آقا شهاب(فرزند دیگر ایشان) مصاحبه ای رسمی می کند و در آن بر متخلف بودن شجاع صحه گذاشته و از او برائت می جوید.

هر چند که در همان تاریخ مقاله ای نوشتم و این موضع جناب حائری را( مانند نامه ای که به قوه قضائیه پیرامون اعلام زمین خواری برخی از اعضای دفترشان صادر نمودند)  نقد منطقی و موشکافانه نمودم، امّا هم اکنون هم در حیرتم که جرمی که حتی پدر متهم به آن معترف است، و آن را صراحتا نشانه اعمال متخلفانه او می داند، اعمالی که بارها به او تذکر هم داده شده بود، چگونه مردود اعلام می شود. یعنی باید پذیرفت که پدر به پسر تهمت روا داشته است؟ یا اینکه باید احتمال این را بدهیم که شجاع، در یک اقدام شجاعانه دیگر از پدر اعاده حیثیت خواهد کرد؟

در یاداشت هایم سریع مصاحبه جناب محمدحسن(شهاب) حائری را می یابم و دوباره مو به مو می خوانم:

خبرنگار از او می پرسد؟

آیت الله حائری از ماجرا ( تخلفات شجاع) مطلع بود؟ چه عکس العملی نشان داد؟ " . شهاب پاسخ می دهد :

با توجه به اینکه احتمال امتیاز طلبی یا استفاده قهری از آبروی اجتماعی نمایندگی ولی فقیه و امام جمعه متعلق به خودشان نبود، آیت الله حائری واکنش نشان داد و طی نامه ای به فرزندانشان آنان را از اینگونه فعالیت ها نهی کردند. نامه دست خطی ایشان که موجود است و در صورت نیاز منتشر خواهد شد با این جمله آغاز می شود که "شرکت آقازاده ها تشکیل ندهید." البته برادرم این نهی را نپذیرفت.

محمد حسن اظهارات خودشان را چنین ادامه می دهد :

در سفر مقام معظم رهبری در اردیبهشت 1387 به فارس، بنده به عنوان مسئول دفتر آیت الله حائری که مخالف کار برادرم بودم، توفیق داشتم که مسائلی از جمله این موضوع را با معظم له مطرح کنم و نظرشان را بپرسم. ایشان با توجه به شبه سوء استفاده از اعتبار اجتماعی امام جمعه و در خطر قرار گرفتن آبروی وی که به آبروی نظام مربوط است فرمودند نباید انجام شود. و اضافه فرمودند من این طور فعالیت ها را برای نزدیکان مسئولان درست نمی دانم. بنده از حضرت آقا پرسیدم من مسئولان استان را از نظر حضرتعالی آگاه کنم؟ ایشان تاکید فرمودند حتما این کار را بکنید. در این گفتگو آقا مسعود فرزند مقام معظم رهبری هم حضور داشتند. متعاقب این گفتگو ضمن گزارش مذاکرات به آیت الله حائری و با اشراف ایشان موضوع نهی رهبری کتبا به استاندار وقت آقای رضازاده منعکس شد و وی نیز بخش های مختلف استانداری منعکس کردند تا استفاده قهری یا سوء استفاده احتمالی صورت نگیرد.

در حالی این مطلب را می نویسم که اشک از چشمانم به روی کاغذ می چکد. اشکی که از سر مظلومیت رهبر و این انقلاب جاری گشته است. اشک سوزناکی که هر قطره اش از من می پرسند: به راستی آبروی نظام و انقلاب و رهبرش چقدر با منافع آقا شجاع گره خورده که به راحتی بین آنها این معامله رخ می دهد و حیثیت یک اقا زاده جای حیثیت تاریخ یک ملّت را می گیرد و تا به کی ابروی اسلام باید قربانی منافع و ابروی خاندان های عریض و طویل گردد؟؟؟

یادم به یکی از مصاحبه های جناب خدائیان( رئیس قوه قضائیه فارس) می افتد که در آن گفته بودند اصلا چیزی به اسم زمین خواری وجود ندارد، چون کسی شاکی نیست و مدرکی ارائه نشده!!!!(نقل به مضمون).

آقای خدائیان راست می گویند. چیزی به اسم زمین خواری وجود ندارد، تبعیض قضایی وجود ندارد، مجازات آفتابه دزدان و گردن کشی گرن کلفتان حقیقت ندارد!. همه مردمان بیچاره و مال باخته شیراز، سیاخ دارنگون، سپیدان، داریون ... دروغ می گویند. توهم به هم زده اند. این وسط آقا شهاب راست می گفته.

 پس بیایید مرا و دوستان مرا دستگیر کنید، مایی که سالهاست در پی اثبات مفسده بودن برخی از همین قماش گردن کلفت از خدا بی خبر بوده ایم، بیایید ما را دار بزنید که به ساحت مقدس این آقایان جسارت نمودیم و هر فرصتی که یافتیم فریاد اعتراض و دادخواهی سر دادیم که اینان دارند خون مردم و فقرا و صاحبان انقلاب را می خورند و استخوانشان را به لیسه می کشند. در منطق این جماعت هر کس آقا زاده نیست باید برود بمیرد لابد!

آقا شجاع( که اندازه یک خرمن پرونده از شاکیانش فقط در فرمانداری بایگانی گشت) در دادگاه تجدید نظر تبرئه می گردد و عبدالله شهبازی( نویسنده کتاب اولیگارشی که به انباشت ثروت و زمین خواری در فارس پرداخته بود) در دادگاه تجدید نظر، در همان روز، مجازاتش سنگینتر و  روانه زندان عادل آباد می گردد. و این چیزی جز یک طنز تلخ نیست. 

 ...

پس ای علمای الهی، تا دیر نشده جانتان را در خطر بیاندازید و از حیثیتتان در راه دین و ارزشها مایه بگذارید و فداکاری کنید. شما این ضعفا و مستضعفین و فقرا و محرومین را دست بسته تحویل دستگاه ظالم داده­اید. گروههایی از مردم برده­ی اینان شده­اند و مثل برده­های مقهور و شکست خورده، زیر دست و پای آنان له میشوند.

عده­ای نان شبشان را نمی­توانند تهیه کنند. در هر شهری عده­ای را گماشته­اند که افکار عمومی را بسازند و به مردم دروغ بگویند. مردم نمیتوانند دستی را که به سمتشان میآید تا به آنها زور بگوید، عقب بزنند و از خود دفاع کنند. شما همه­ی این صحنه­ها را می دیدید و کاری نمیکردید. اینان عده­ای ستمگر و صاحبان قدرت­اند که علیه ضعفا و محرومین بسیار خشن عمل می­کنند و به روش غیر اسلامی حکومت می­کنند و متاسفانه بی چون و چرا هم اطاعت می­شوند. در حالی که نه خدا را می­شناسند و نه آخرت را قبول دارند. تعجب می­کنم از شما که این زمین زیر پای ظالمان صاف و پهن است، عده­ای باج بگیر حکم میرانند، و کارگزاران حکومت هم بویی از عاطفه و انسانیت و مهربانی نبرده اند و شما هم باز ساکتید . ( خطبه منای حضرت اباعبدالله)

خدایا مرا خار چشم دشمنان و استخوان در گلوی گردن کلفتان قرار ده و شیرینی شهد شهادت در راهت را نصیب این حقیرتیرن خلقت بفرما.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 بعد نوشت:

بخوانید توضیحات فرزند آیت الله حائری درباره پرونده برادرش

بخوانید نقدی که بر مصاحبه محمدحسن حائری نگاشتم، پیرامون برائت جناب آقای حائری از پسر شجاع. آقا شهاب ولی حالا چرا؟

بخوانید نقدی که به نامه آقای حائری به قوه قضائیه نگاشتم. انقلاب اسلامی یا زمین خواران شیرازی، مسئله این است.

بخوانید نامه سر گشاده ای که به رئیس قوه قضائیه نگاشتم، پیرامون زمین خواری و مفسده باغشهرها در فارس 

بخوانید مقاله ای که پیرامون نقش باغشهرها در ایجاد شکاف و تبعیض طبقاتی نگاشتم . از سیاست های اصلاح طلبی تا نتایج باغشهرها

بخوانیدآ ین مختار - دل نوشته ای از مردم رنج دیده - وبلاگ پسرک چوپان

شیراز اولین حرم آقازاده ها سومین حرم اهلبیت - شعری برای این درد

در پست بعد اسناد منتشر خواهد گشت.

 

۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۰ ، ۰۱:۰۳
سلمان کدیور

امروز ششم است ... شش هشت

 

امروز ششم است

شش هشت

ایّام به کام

 آقا شهرام !

آقا مهدی  !

میدانم که حالتان خوب است

حال ما هم

اگر مهم باشد

ملالی نیست جز

جای دندانتان

روی زخم کهنه ما !

***

امروز ششم است

شش هشت

سال مرگ مبارزه با شما

روز بزرگداشت امنیت سرمایه گذاری !

شما خیالتان آسوده

هنوز هم

امنیت برقرار است

و ایّام به کام !

ماشب و روز کار میکنیم

تا شما بالون های هوای داغ به آسمان بفرستید1

ما مالیات می دهیم

تا مسیر جاده ابریشم را

به طرف شیراز ما

کج کنید 2!

مثل همه راه ها

که 30 سال

به خاندان شما ختم شد !

ما کار میکنیم

روز و شب مرکب شما می شویم

تا شما

با خیال آسوده

در " قم آباد قصرالدشت " 3

برای مدیرانتان خانه های آنچنانی بسازید !

یا زیتون و ستاره بکارید و بچنید 

...

حتی راحله

که پدرش روی داربست برج تان

سقوط کرد

هر شب ناخنش را می جود

تا شما

با شکم سیر بخوابید !

***

امروز ششم است

شش هشت

بزرگداشت زر و سیم های باد آورده

درکاسه گدایی دیروزتان !

همه چیز در امن و امان است

دیروز استاندار 4

که شمشیر علیه شما کشیده بود

جلوی  چشم دوربین های بی خبری !

خیار فروشی مشتی رحیم را

به جرم گرانفروشی

پلمپ کرد

و فردایش

 " آقای خلیج فارس "

که دوست شما و همشهری ماست

را ستود

و شمشیر چوبی اش ، از قلاف بیرون نیامد ، هیچ!

از امنیت شما هم خبر داد

خیالتان آسوده !

***

امروز ششم است

شش هشت

روز بزرگداشت  امنیت سرمایه گذاری !

داروغه هم توجیه است !

جای نگرانی نیست

می توانید پیاده رو ها را تصرف کنید 5

یا با درختان سبز

تخت های شهوتتان را بلندتر  بسازید !

تا داروغه

شما را بهتر نبیند !

***

امروز ششم است

شش هشت

سالروز چرکین شدن زخم

زخم درد آور تبعیض !

خیالتان آسوده

آقا زاده ها !

دادیم

" طلبه سیرجانی "

که  رعایت شأنتان را نفهیده بود

به حکم " دادگاه بسیار ویژه "

( که داروغه

شعبه  دارد

 به اسم دین ! )

به هلف دانی بیندازند !

و چند دانشجوی پابرهنه را هم

حکمشان را زدیم  6

که  طعم "لب انتظار" علی را

بچشند !

***

امروز ششم است

شش هشت

سالروز مسابقه 

برای رفاه و شهوت !

آقایان مفاسد اقتصادی !

شما  آنقدر امینید

که می خواستید همه داراییتان را

یک شبه وقف کنید !

همه دوهزار و پانصد میلیار تومان را !

برای همین

چون ریا می شود !

کسی جرأت نمی کند

اسمتان را کامل بچرخاند

آقای " ع . ج " !

" خ " !

"  م . پور " !

"  ح . ق " !

" م . خ " !

و الخ ...

ما میدانیم

اگر زبان باز کنیم !

و از بازار رانت هایتان بگویم

یا به ساحتتان

جسارتی کنیم

اذهان را تشویش  کرده ایم

اکاذیب نشر کرده ایم !

مخلّ نظم عمومی شده ایم !

ما

هر چه باشد

به طفیلی شما زنده ایم

به مدد سرمایه های شما مانده ایم

***

 

امروز ششم است

شش هشت

بازار مسابقه

 گرم

اسب های قدرت رام

دین فروشان همه

در دام

شکاف زخم تبعیض

چرکین !

گلوگاه ها سرمایه

تضمین !

زر و سیم باد آورده

میان کاسه گدایان

تزئین !

نقاط استفهام

امّا

مسکوت ... مسکوت

...

یاران ز پا افتاده

صف ها

دور افتاده

دندان ها

نفشرده

بخود  لرزیده  !

...

امروز ششم است

شش هشت

امیر قافله  امّا

بیرقش در دست

ایستاده چو سرو

سر افراز و سربلند

میان انبوهی از دشمن

...

                                                                          

سلمان کدیور -  " سلیم"

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۰ ، ۱۹:۰۶
سلمان کدیور

 

شهر من تب دار است

از فاحشه ها سرشار است

من فاحشه هایی می شناسم

که زنهای ولنگار را درس می دهند

روسپی هایی با ریش آنکارد شده

یخه کیپ شده!

من خودم دیدم

که یک روز با سبزها همخوابه شدند

و فردایش با سه رنگ های مهرورز

و دیروز هم

 با شوهر خاتون خانوم!

فاحشه ای که تمام شهلاییش

نه به غمزه و عشوه است

نه در دلبری رشمه است

که در خاندان و رشوه است!

من می بینم

 که روسپی های سیاسی

برای فرزند تازه بالغ حضرت ماه

نقشه کشیده اند

تا دامنش را لک دار کنند!

من

مذاکرات پشت درهای بسته شان را شنیدم

مذاکراتی که

توده ها را به سُخره گیرند دیدم!

...

شهر من تب دار است

از مرده ها سرشار است

من خسته ام

از لشکرهای کفن پوش

که سال ها

زیر خاکستر جهل و حمیّت مدفونند!

... 

بگذار مثل همیشه  

بیت بیت شعرم را  

به سنگ بگیرند 

و هر مطلعش را 

به تیغ تهمت بریزند!

من بیزارم

از ریش هایی که تهش

به تلاویو می رسد!

از تسبیح های خوش ذکر

که ساخت چین است!

از مساجد جدّه صفت

که مناره اش

طرح ابلیسک است!

از آدم های کجی

که راست راست راه می روند

زاهدانی

که پرده عصمتشان

مانع رقص رقاصه نشد!

...

من خودم دیدم

که در قمار قدرت

فیل های! شکم باره

نقش شاه داشتند

من دیدم

که بر درس فتوای شاه

لگام اسب زدند

تا قلعه های خودی را فتح کنند!

...

اینجا همه چیز آشفته است

دستار و کراوات

گره کور خورده است

دل اهل جنگ را

تعفن پول برده است!

اینجا

اهل پینه و تقوا

با غانم دنس می رقصند!

آدم هایی که  

اوج مبارِزِشان را

به پارچه بلند پرچم می بستند!

...

آخوند هایی که روحانی نیستد

کلّا هم زیستند!

قومی که

کمر پیرسرو قامت را شکستند

بند بند دین را گسستند

با اهل مقام نشستند!

...

آه روح الله

پدر پیر همیشه جاویدم

شاهد باش! 

همه

 سهمشان را گرفته اند

تا خرخره

نجاست مقام را  لیسیده اند

درس فریاد تو را بوسیده اند!

...

آه

چقدر حیات با این جماعت سخت است

که دم زدن ننگ است

و فریاد

 پاسخش سنگ است!

...

کاش می شد

به شعر سیاهم

عقده ای از درد ببندم

و میان این قوم  خواب رفته

انتحار کنم!

شاید خواب زده ای

از هول کابوس عافیت

نعره کشان بیدار شود!

...

آه نیما!

غم این خفته چند

خواب در چشم ترم می شکند!

 

سلمان کدیور - " سلیم "

 

  

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۰ ، ۱۴:۰۷
سلمان کدیور

 

حکایت حکایت عجیبی نیست. فرضش را بکنید، عده ای برای اینکه شما را در دام بیندازند می آیند امری حق و نکته ای گران بها را نجس می کنند، بعد شما را تشویق یا تهدید می کنند که باید به آن دست بزنی، شانتاژ می کنند، هوچیگری راه می اندازند ... دوست دارند در زمینی که خودشان طراحی کرده اند بازی کنی. اگر دست بزنی نجس می شوی، اگر دست نزنی یا محکوم به محافظه کاری می شوی یا اینکه قطعا حقی بر جا می ماند. در هر دو حالت بازی می شود برد برد به نفع حریف.

اینکه دوباره ناپرهیزی کردم و دست به قلم چنین نوشتاری بردم،  همان داستان حق و حق گویی است. راستش را بخواهید نتوانستم مهر بر لب و لگام بر زبان سرخم بزنم.

حقی که دسته ای به نجاست آلوده اش کرده اند، داستان محکومیت شهبازی است. این دوستان فارغ از اینکه مقداری تعقل کنند که ببینند اصل ماجرا چه بوده و شهبازی چه گفته، یا در مورد چه کسانی چه مطالبی نگاشته، آمده اند آن را در نجاست سیاست خلط کرده اند. در نجاست احزاب چپ و راست. این که من راستی ام یا تو عدالتخواهی یا ...!

امّا بنده آنقدر ساده نیستم که دست در نجاست  برم و آنقدرچشم بسته، که از حق و حقیقت چشم بپوشم. برای حق با دوستانم که هیچ با عزیزانم هم درگیر خواهم شد و اگر بدانم کلامی حق است و به یقینش برسم، برای گفتنش نه از کسی می ترسم نه منفعت دنیایم را با سکوتم امنیت می بخشم.

اول اینکه داستان شهبازی و کتاب الیگارشی و انباشت ثروت به خیلی وقت قبل از انتخابات و فتنه بعد از آن می رسد. یعنی زمانی که برخی مهر بر پیشانه دارن دیروز و مدعیان امروز، در جریان انحرافی عمیقتری در فارس درگیر بودید. آن هم درگیری بیش از ده ساله. پس لطفا این حقیقت را با سیاسی بازی و شامورتی بازی حزبی، نجس نکنید. این داستان را با موسوی و اعوان و انصار گره نزنید.

این دوستان عادت کرده اند همه را با چوب ضد نظام و ولایت بودن برانند. امّا بنده عرض می کنم که مثل شما متحجر و جمود فکر نیستم که هر کسی را که نظرش را در باب مسئله ای سیاسی عنوان کرد و با ذائقه من خوش نیامد از اساس رد و محکوم به ضد نظام بودنش بکنم و آنقدر بی منطق و کودک صفت که پیشینه علمی یک نفر را قربانی نگاه سیاسی اش بنمایم.

دوم اینکه، اگرشمشیر عدالت جمهوری اسلامی برنده تر، یا دادگاه عدل الهی برپا می شد وتیغش به دامن مطهر و منزه برخی از بزرگان این شهر و کشور میرسید، بی شک جای شهبازی ابتدا این آنها بودند که باید سر زیر  گیوتین عدالت می نهادید. در عجبم که چگونه قوم بدهکار و خطاکار، امروز طلبکار و مدعی شده اند.

سوم اینکه، دادگاه شهبازی که شاکی آن سردار نجفی بودند، باید ابتدا در منطقه "باجگاه "و" صدرا " و ...  در محضر مردم مظلوم آن تشکیل می شد. با برسی پرونده موسسه اهلبیت ( شرمنده، این اهلبیت، «ع» ندارد ) و شنیدن درد دل های مردم. آنوقت مشخص می شد چه کسی شاکی است و چه کسی محکوم!

مدتی که در فرمانداری بودم، فرصت بسیار خوبی برایم فراهم شد تا از پشت پرده خیلی از ماجراها و اشخاص مطلع شوم، به طور مستقیم با مردم و شاکیان جریان منحرف فارس گفتگو و مدارک و اسناد آنان را برسی نمایم.

با مردم مناطق سیاخ دارنگون، شاکیان موسسه فلاحت در فراغت، شاکیان موسسه طوبی( متعلق به شجاع حائری) در منطقه سپیدان، موسسه صادق سازان، رمضان ، قومس و  ...( موسساتی که برخی به انحاء مختلف از دفتر امام جمعه سابق جوانه و گسترش یافتند) رو در رو به صحبت پرداختم تا حق و حقیقت را برای خودم مکشوف نمایم.  نتیجه ای که رسیدم  برایم بسیار بسیار ناباورانه بود.  یک مافیای قدرتمند زر و زور و ثروت که پیوندهای عمیق و زد و بندهای سیاسی خاص باهم دارند. شبکه ای که در تمامی ادارات و سازمانها مهره چینی بسیار ظریف انجام داده است.

وقتی پرونده مردم را که برخی نزدیک ده سال در دستگاه قضایی تشکیل شده بود و چیزی جز پاراف قاضی ها و پاس دادن مکررشان به هم دیدم، بر حیرتم افزوده شد. با کمال تعجب مشاهده کردم که روی پرونده برخی اشخاص حکم جلب این آقایان گردن کلفت نیز هست، امّا با این وجود آزادانه مشغول فعالیت هستند.

شاید بزرگترین خدمتی که قاسمی به مردم استان و بخصوص شیراز کرد، به صدا در آوردن آژیر خطر این مافیای قدرتمند بود. قاسمی حقیقتا توانست ضربات کاری و بسیار جبران ناپذیری را بر هیمنه این شبکه وارد نماید. او با رسانه ای کردن مفاسد اقتصادی فارس، تابوی قداست بسیاری را که به اسم دین بساط ریا و تزویر گشوده بودند را به باد داد و هزینه  عملکرد این مافیا را بسیار بالا و جریان انحرافی فارس را تا مرز نابودی پیش برد.

برخی دوستان که تا جلوی بینی شان را هم به زور می بینند، و اصلا خبر ندارند فساد چیست و مافیا چه تأثیرات سوئی برباور مردم  نسبت به نظام بر جای نهاده است، مثل کودکان بهانه گیر فقط یادگرفته اند قر و لُند بدهند. فرق آنها با بنده و دوستانم این است که ما در متن جریان و میانه میدان روبروی یکی از عظیمترین مافیای عقیدتی – اقتصادی کشور قرار داشتیم و ایشانشان در خارج گود، مثل دونکیشوتی که به جنگ آسیاب های بادی می رفت و به آن افتخار می کرد، در فضایی تخیلی سیر و سلوک می کنند.

برخی ها حرف های چند روز پیش حضرت آقا را علم کرده اند که ایشان فرموده اند افشاگری نکنید، آبروی مسلمان را نریزید و همین را کرده اند پیراهن عثمان برای زیر سوال بردن عدالتخواهان. بگذارید رک و صریح بگویم که افرادی که ما دیدیم و با آنها درگیر شدیم،  مسلمان نبودند و بویی از آن نبرده بودند.

هرچند که صحبت های ولی فقیه همیشه متناسب با زمان و ضرورت و موقعیت نظام است. روزی می فرمایند به هر کس مظنون شدید با لحن طلبکارانه از او بازخواست نمایید و امروز روز با توجه به درگیر شدن کشور در یک فتنه عظمی می فرمایند افشاگری نکنید. هر سخن و فرموده، در زمان خاص خود باید مورد تحلیل قرار بگیرد. متناسب با شرایط خاص زمانی خود. شما اگر به سخنان رهبری در قاموس عدالت نگاهی بیندازید حضرت امام می فرمایند که اگر دیدید که حقی دارد ضایع می شود، با کسی دو دربایستی نکنید، ان حق را بگویید و طرح کنید. مطالبه عمومی کنید یا از این قبیل تأکیدات.( این مطلب نیاز به واشکافی عمیقتری دارد که اکنون مجال نیست)

ما در میادینی وارد شدیم که مفاسد آن اظهر من الشمس بود. در دادگاه پروند تشکیل شده بود و برخی محکوم  یا تحت تعقیب قرار داشتند. فساد کسانی را فریاد زدیم که چکمه خودشان و خاندانشان سالها روی گلوی مردم نهاده بودند. کسانی که بیش از چندین و چند هزار شاکی خصوصی و غیر خصوصی داشتند امّا چون گردنشان کلفت بود،  تیغ عدالت توان زخم زدن بر آنها را سالها نداشت.

البته دوستان می توانند، این فرموده صحیح و کامل درست حضرت امام( روحی له الفدا)  را، مانند مسئله مصداق سازی ای که در دانشگاه شیراز مطرح کردند، تبدیل به شبهه ای عظما کنند و بروند گوشه مسجد و کلاس بنشینند. همانطور که اینکار را تا بحال کرده اند. فقط به آنها می گویم یک نفر هست خودش به مال و جان دیگری تجاوز می کند، انفرادی فساد می کند. یا که فقط به یک نفر تجاوز می نماید.امّا جایی دیگر می بینی یک باند و شبکه به جان و مال و ناموس مسلمین افتاده اند. مردم را به اسلام و رهبرش بدبین و زمینه فروپاشی نرم نظام را مثل موریانه در حال فراهم کردن هستند. همه چیز را خریده اند. ازبرخی افراد متنفذ در دستگاه قضایی گرفته تا روزنامه و خبرگزاری ها، مدیر کل برخی ادارات را و ... الی ماشاالله ... هزاران نفر از مردم هم ازشان شاکی هستند امّا فریادشان به جایی نرسیده. یک جوان انقلابی در این شرایط تکلیفش چیست؟ . پس این دو با هم فرق دارد. این را عقل سلیم می گوید و کاملا بدیهی است.

برخی  فکر کرده اند عدالتخواهی فقط خواندن اسلام ناب و وصیت نامه امام است. فکر کرده اند اندیشه اسلامی همان خواندن قابوس عدالت امام خامنه ای است و بیش از این نیست. نگاهشان این است که اینها را باید خواند و بیانیه های تند نوشت و فقط فحش داد. به محض اینکه گروهی آمدند که این تئوریک ها را عملی سازند، تخریبشان را کلید زدند. داد و بی داد که دبیر فلان تشکیلات چه حق دارد نزدیک شود به فرماندار. فلان دانشجو نباید ...! غافل اینکه همان شخص در بعد از دوران دانشجویی وارد کارزار سیاست گشته چیزهایی را دیده و با چشم مشاهده کرده که سکوت و عدم عملش را در قیامت به شدت مورد مأخذه قرار خواهند داد.

گاهی شما می گویید آتش گرم است، گاهی می گویید آتش سوزنده است امّا یکی هست که دستش را در آتش کرده. خودش سوخته، طعم سوختن را چشیده، این آدم چطور می تواند به کسی که ده متر کنار آتش دارد خودش را گرم می کند بفهماند، آتش چیست و سوختن چگونه است؟

 چهارم اینکه، حکمی که برای شهبازی صادر شده است فارق از اینکه گفته هایش حق بوده یا نه، کاملا  به دور از انصاف و ظلمی مضاعف است. در دادگاه اول شهبازی محکوم به پنج ماه زندان و ششصد هزارتومان جریمه نقدی شده بود. امّا در دادگاه تجدید نظر، آمدند و ششصدهزارتومان جریمه نقدی را به زندان مبدل کردند. و محکومیت شهبازی به هفده ماه زندان مبدل شد. یعنی کاری خلاف عرف و رویه قضایی که مجازات نقدی را جایگزین حبس می کنند. این درحالی است که طبق قانون این مجازات بنا به شأن اجتماعی طرف قابل کسر هم هست. عدالت را باید رعایت کرد، ولو در حق دشمنان.

هر انسان عاقلی از این نکته به چه نتیجه ای می رسد؟؟؟ به راستی این دادگاه صالحه و کاملا بی طرف بوده؟؟؟ ... چه اتفاقی می افتد و چه دستانی در پشت پرده هست که این حکم چنین رقم می خورد؟

پنج اینکه برخی آمده اند داستان مبارزه ما را داستان مبارزه با احزاب راست سنتی قرار داده اند. ابراز می کنند که ما هر کس را روبروی خودمان ببینیم به احزاب راست منتسبش می کنیم!. این دوستان لطفا مصداق آن را بیاورند و بگویند که ما کی و کجا چنین نگرشی داشته ایم. بله ما احزاب راست سنتی شیراز و کشور را در جریانات انحرافی فارس و شیراز مقصر میدانیم. با آنها مشکل عقیدتی داریم و آنها را در ظلم هایی که بر مردم و پابرهنگان رفت شریک قلمداد می کنیم چرا که در برابر ظلم قد علم نکردند و از طرف دیگر به آن قداست دادند و آن را توجیه نیز نمودند. امّا اینکه بیایند سطح درگیری و جبهه ما  را آنقدر تنزل بدهند و بگویند ما با این احزاب درگیری داریم خود نکته ای شگرف و خنده آور است.

تمام افتخار ما این است که به عقایدمان نگاهی عمل گرایانه داشتیم و در عمل به اعتقاداتمان شاید اشتباهی هم بوده، امّا این اشتباهات هزار شرافت دارد به بی عملی و عافیت طلبی. هزار شرافت دارد با منزه کردن دامن از جهاد در راه عقیده. دوستان ما در این اشتباهات هم نزد خداوند اجر دارند و این مدعیان و منتقدان جریان عدالتخواهی در برابر این بی عملی خودشان نزد خداوند مأخذه خواهند شد.

بعد از این مطلب ممکن است برخی هوچیگری کنند که فلانی از شهبازی حمایت کرد، که باید بگویم اصلا برایم مهم نیست. این را هم بگذارید کنار مسئولیتم در ستاد انتخاباتی جناب مشایی!

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۰ ، ۱۳:۰۸
سلمان کدیور

در باب آفات انقلاب اسلامی داد سخن بسیار رفته و مقالات بسیار نگاشته شده است. وجه  اشتراک این آفت شناسی ها تحلیل بر زاویه نگاه  سیاسی  به انقلاب اسلامی  بود است. یکی از گروه هایی که حضرت امام(ره) و حضرت آقا(روحی له الفدا) همیشه از آن به عنوان یکی از عظیم ترین خطرات تهدید کننده انقلاب اسلامی یاد کرده اند، متحجرین می باشند.

متحجر، از ریشه " حجر "، بعنی سنگ مشتق شده. در اصطلاح به افراد متعصبی گفته می شود که هیچ انگیزشی برای حرکت کردن و متحول شدن در آنها وجود ندارد، چه از لحاظ مبنا و نظر، چه از لحاظ عمل. اگر بخواهیم به ادبیات علوم سیاسی این جمله را برگردانیم مترداف " محافظه کار " است. محافظه  کار به شخص یا گروهی نسبت داده می شود که طرفدار  حفظ وضع موجوداست، در تمامی شرایط ها. محافظه کار، نتنها خودش انگیزه ای برای برون رفت از حوادث ها و ابتلائات ندارد، بلکه دیگران را نیز به این امر تشویق می کند.

جریان متحجر، یا محافظه کار، توانسته است بر رقیبان خود، انگ و بر چسب هایی مثل " تند رو یا افراطی " را منصوب نماید. تند رو یا افراطی به گروهی اطلاق می شود که  بدون در نظر گرفتن مصالح  نظام، دست به عمل هایی بیشتر از حد نیاز می زنند . در حقیقت افراط در عمل از نوعی تفریط در فکر نشأت می گیرد.

همانطور که اشاره شد، متحجرین هیچ انگیزه ای برای برون رفت از بحران از خود نشان نمی دهند و همین عامل آنها را سلّاخان تفکر انقلاب اسلامی تبدیل کرده است. این مفهوم در جمله مشهور مقام معظم رهبری که می فرماید: محافظه کاری قتلگاه انقلاب است، به خوبی قابل رصد می باشد.

مشخصه این گروه ها شعار محوری و ظاهر پردازی انقلابی است. به ظواهر انقلاب بسیار اهمیت می دهند، در حالی که یا به باطن و غایت امر معرفتی ندارند یا اگر داشته باشند، به آن بی اعتقادند. شعارهای ولایی سر می دهند، امّا برآیند عملشان  به ضدیت با ولایت فقیه و ضدیت بااسلام منتج می شود.

اگر اداره حکومت اسلامی در دست این گروه ها بیفتد، کما اینکه در تاریخ بیش از 30 ساله انقلاب، افتاده است، بهترین فرصت و زمینه را برای تبدیل کردن انقلاب اسلامی، به پوستین وارانه فراهم می کنند. پوستین وارانه، تعبیر ظریف حضرت امیر(ع) پیرامون تغییر محتوای اسلام است. وقتی حیوانی ذبح می شود، اگر پوستین آن را وارانه کنیم، معلوم نیست آن حیوانی که الان قرار است از پوستش استفاده کنیم، حلال گوشت  بوده یا حرام گوشت. کنایه از بی هویت و بی ریشه کردن انقلاب است. امری که در ذات تحجر قرار دارد که حضرت آقا(روحی له الفدا) از آن به عنوان قتلگاه انقلاب یاد می کند.

این جریان در مقابل مفاسد وارد شده به پیکره حکومت و انقلاب سیاست سکوت را همیشه اتخاذ کرده اند. توجیه آنها برای این همدستی با مفسدین، مقوله ای به نام مصلحت است. مصلحت، متضاد حقیقت است.  یعنی توجیه می کنند  مبارزه همه گیر بر علیه فساد در مصالح انقلاب گنجانده نشده، و اگر این امر صورت بگیرد مایه تشویش اذهان عمومی و در نتیجه فروپاشی را فراهم می آورد.  درست برای همین امر است که به کسانی که اهل مبارزه عملی با فساد هستند، انگ افراطی گری، یا حتی ضدیت با نظام را وارد می سازند.

آنها در بعد اعتقاد عملی بر اصل عدم مسئولیت ایمان تکیه دارند. با این شعار که ایمان و تقوا، نباید وارد معرکه سیاست و مبارزه با فساد گردد. غافل از اینکه، ایمانی که برای صاحب آن(مومن) مسئولیت سیاسی و مبارزاتی حاصل نکند با کفر برابر است. ایمانی که نتیجه زهد و گوشه نشینی باشد، همان ایمان ابوموسی اشعری است. خداوند ایمان را در حرکت قرار داده نه سکون و وقتی ایمان به میدان نیاید و هزینه نشود تبدیل به نان و پست خواهد شد. همان نانی که وقتی زیر پوست انسان جمع می شود، گوش ها بر حرف امام معصوم(ع) هم محجوب می گردد.

این گروه و جریان فوق العاده خطرناک، پیش قراقل ساکتین هستند. کسانی که  با سکوت در برابر ظلم، به رواج فساد و بی بند و باری و در نهایت نابودی انقلاب اسلامی دامن زده اند. تعصب، آن خلق نکوهنده و  نقطه ثقل  اخلاقیات این گروه ها است. این افراد نه اهل مطالبه حق هستند، نه اهل قیام علیه ظلم و بی دادگری. حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در خطبه منای خود، این تفکر را عامل تباهی دین و اسلام قلمداد می کند و سکوت آنها را زمینه ساز به مسلخ رفتن خودشان بیان می نمایند:

خداوند علمای مسیحی، یهودی و روحانیون و آگاهان ادیان قبل را نکوهش کرد زیرا ستمگرانی جلوی چشم آنها فساد میکردند و اینان میدیدند و سکوت میکردند و دم برنمی­آوردند. خداوند چنین کسانی را کافر خوانده و توبیخ کرده که چرا در برابر بی­عدالتی و تبعیض و فساد در حکومت و جامعه­ی اسلامی ساکت هستید و همه چیز را توجیه میکنید و رد میشوید؟ چرا سکوت کرده­اید؟

امام حسین(ع) ترک فریضه امر به معروف و نهی از منکر را خصیصه این منحرفین بیان می کند و ادامه می دهند:

اگر همین یک اصل امر به معروف و نهی از منکر یعنی نظارت دائمی و انتقاد و اعتراض و تشویق به خیرات و عدالت و مبارزه در برابر ظلم و بی­عدالتی و تبعیض اجرا بشود بقیه­ی فرائض، تکالیف الهی نیز اجرا می شود و همین یک حکم را شما عمل بکنید! نترسید! دنبال دنیا نباشید! سورچران نباشید! اما هیهات که شما اهل همین یک تکلیف هم نیستید. ولی من هستم

سکوت عالمانه و آگاهانه در برابر فساد، از بارزترین خصیصه های این گروه است:

شما می­بایست این ستمگران و فاسدان را نهی از منکر میکردید و نکردید، و مصیبتتان از همه بالاتر است. چون عالم به دین و اصحاب پیامبر بودید و چشم مردم به شما بود و شما را نماینده­ی اسلام میدانستند. مجرای حکومت و مدیریت و رهبری جامعه باید به دست علمای الهی باشد که امین بر حلال و حرام خداوند هستند، اما شما کاری کردید که این مقام را از آنها گرفتند و موفق شدند حکومت را منحرف کنند، زیرا شما زیر پرچم حق متحد نشدید و پراکنده و متفرق شدید و در سنت الهی اختلاف کردید با این که همه چیز روشن بود.

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۰ ، ۲۲:۲۲
سلمان کدیور
فرماندار سابق شیراز در گفت‌وگوی تفصیلی با فارس:
گروه انحرافی یک مافیای اقتصادی بانفوذ و پنهان تشکیل داده است

خبرگزاری فارس: فرماندار سابق شیراز با بیان اینکه گروه انحرافی قصد مبارزه با عدالت‌محوری دولت را دارد‌ تأکید کرد: این گروه یک مافیای اقتصادی بانفوذ و پنهان تشکیل داده است.


حسین قاسمی، فرماندار سابق شیراز که در پی برخی افشاگری‌ها و ایراد سخنانی علیه "مکتب ایرانی " از سمت خود برکنار شد، در گفت‌وگوی تفصیلی با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس گفت: عناصر وابسته به جریان انحرافی دارای این توهّم بودند که گویا در میان مردم از پایگاه جدّی برخوردارند و بر این اساس به‌نوعی رفتار کردند که در صورت صحت این توهّم می‌توانست منجر به آشوب در سراسر کشور شود. آن‌ها حتی در سایت‌های خود این تهدیدات را بیان کردند ولی چنان‌که دیدیم احدی از آن‌ها حمایت نکرد و روشن شد که هیچ پایگاهی در میان مردم ندارند و همین امر سبب شد که پس از مدت کوتاهی به شدت منفعل شده و موقتاً عقب‌نشینی کنند.

قاسمی تأکید کرد: نباید خام شد و تصوّر کرد که اقدامات جریان انحرافی پایان یافته. آن‌ها فعلاً عقب‌نشینی کرده‌اند تا امکانات و موقعیت در نظام را از دست ندهند ولی در زمان مناسب و با نقشه جدید مجدداً وارد صحنه خواهند شد.

قاسمی به متنی تحت عنوان "بیانیه استانداران سراسر کشور در حمایت از دولت مردمی و خدمتگزار " اشاره کرد و با تأکید بر ضرورت شناسایی دقیق و مستند و مقابله با انحراف این جریان اظهار داشت: هر چند در تیتر این بیانیه نام از استانداران سراسر کشور بود اما تنها 13 استاندار آن را امضا کردند.

وی افزود: برخی از استانداران که این بیانیه را امضا کرده بودند وقتی متوجه خطوط انحرافی و مقاصد خاص بیانیه شدند نسبت به پس گرفتن امضای خود اقدام کردند.

قاسمی تصریح کرد: این بیانیه بیش از آنکه در حمایت از رئیس‌جمهور باشد در حمایت از جریان انحرافی بود.

فرماندار سابق شیراز یادآورشد: در قسمتی از این بیانیه آمده است که تضعیف عناصر زلال، که همان جریان انحرافی است، منجر به نارضایتی آحاد مردم در سراسر کشور می‌گردد؛ یعنی درواقع هدف جریان منحرف دعوت مردم به شورش، آشوب، ورود به خیابان و درگیری‌های خیابانی بود و این موضوع را در محافل خود بیان می‌کردند و مدعی بودند که هر نوع تقابل با این جریان به ورود و برخورد مردم منجر خواهد شد. آن‌ها واقعاً به این پایگاه مردم مستقل از نظام برای خود اعتقاد داشتند و همین محاسبه اشتباه ضربه بزرگی به آن‌ها زد.

قاسمی افزود: این بیانیه با رعایت مخفی کاری در یکی از استانها تایب، تنظیم و برای سایر استانداران فاکس شده است و به منظور مخفی کاری توسط یکی از مسولین ان استان همه مراحل انجام شده است.

قاسمی ادامه داد: این آقایان، که حلقه کوچک ولی متنفذی در دولت هستند، به شدت در توهّم بودند و به نوعی هماوردطلبی و تهدید نظام دست زدند ولی به زودی روشن شد که هواداران واقعی دولت در واقع همان هواداران نظام و مقام معظم رهبری هستن. بزرگ‌ترین دستاورد حوادث اخیر این بود که این توهّم تا حدودی شکسته شد. اساس این توهّم این بود که گویا به دلیل سیاست‌های اقتصادی دولت بخشی از جامعه دل خوشی از نظام و روحانیت ندارد ولی به دولت تعلق خاطر دارد و این نیرو می‌تواند در حمایت از جریان انحرافی وارد عرصه و عمل شود و صحنه را به سود جریان انحرافی تغییر دهد.

قاسمی با تأکید بر اینکه بدنه و مسئولان اصلی دولت به شدت مقید به نظام و رهبری هستند، اظهار داشت: غالب وزراء و معاونان رئیس‌جمهور معتقد به نظام و تابع ولایت فقیه بوده و در جایی که جریان انحرافی نفوذ کرده با برخورد مسئولان متعهد و انقلابی دولت رو‌به‌رو شده و آنها با ترس عجیبی مجبور شدند قضیه را جمع کنند.

قاسمی، برخلاف نظر برخی افراد، این جریان انحرافی را فقط سیاسی یا عقیدتی ندانست و افزود: برای شناخت این جریان باید ابعاد مختلف آن را شناسایی کرد. فساد عقیدتی یا اعتقادی تنها یک بعد از این جریان است که در اعتقادات غیرقابل جمع تجلی پیدا کرده. مثلاً از یک طرف از ناسیونالیسم و مکتب ایرانی دم می‌زنند و به باستانگرایی رو می‌آورند و زمزمه اسلام غیرفقاهتی و غیر متکی به روحانیت را مطرح می‌کنند و نوعی برداشت آزاد از اسلام و دیانت را تبلیغ می‌کنند که شبیه به عقاید فراماسون‌ها و بهائیان در زمینه "دین واحد جهانی " است. ولی از سوی دیگر، جریان انحرافی به دستاویزهای خرافی مثل رمالی و سحر و جادو گرایش و علاقه نشان می‌دهد.

قاسمی افزود: البته اگر به تاریخ فرقه‌های انحرافی مراجعه کنیم جمع این تناقض‌ها خیلی عجیب نیست. کم نبوده‌اند بنیانگذاران جریان‌های منحرف مشابه که در عین ادعاهای تجدّد و مادیگری به شدت به فرقه‌های رازآمیز و نحله‌های ماوراءطبیعی مغایر یا دشمن با ادیان الهی گرایش داشتند.

قاسمی بخش مهم دیگر از فعالیت جریان انحرافی را فعالیت‌های غیرقانونی و رانت خواری بزرگ اقتصادی دانست و افزود: این جریان در واقع یک مافیای اقتصادی بزرگ را شکل داده است در حدی که می‌توان آن را یک باند تبهکار اقتصادی نامید.

به اعتقاد قاسمی، اگر اقدامات اقتصادی این باند تبهکار ادامه یابد به زودی شاهد تخریب سراسری در همه شاخه‌های اقتصاد ایران خواهیم بود.

فرماندار سابق شیراز در ادامه گفت‌وگوی خود با فارس به ذکر چند نمونه از انحرافات اقتصادی جریان منحرف اشاره کرد و اظهارداشت: در شهر شیراز بحث زمین‌خواری بسیار مهم و داغ است. اینجانب بر روی چند نفر به عنوان حلقه اصلی و مرکزی زمین‌خواری و فساد مالی در شیراز کار کردم و اسامی و مدارک مربوط به آنها را به مسئولان مرتبط اعلام و وارد فاز برخورد با آنها برای پس گرفتن حقوق بیت‌المال شدیم ولی متأسفانه زمانی که کار جدّی شد خبرهایی از دیدارهای خصوصی چند ساعته و صمیمانه بعضی از این مفسدین بزرگ اقتصادی با برخی لیدرهای این جریان مخوف در تهران به گوشم رسید.

قاسمی با تأکید بر اینکه یکی از این زمین‌خواران به نام ع. م.،به دو لیدر این جریان در تهران وصل شد. اوّل به م. ش. م. سپس از طریق وی به لیدر اصلی که به عنوان لیدر جریان انحرافی شهرت یافته. لیدر جریان انحرافی مکاتبات متعدد با بعضی دستگاه‌های دولتی انجام داد تا فرد فاسد فوق پنج هزار واحد مسکن مهر را بسازد که البته جلوی این کار تا کنون گرفته شده است. ع. م. کسی است که ده‌ها میلیارد تومان پولی که از طریق گرفتن اراضی منابع ملّی از سازمان جنگل‌ها و مراتع و تفکیک و فروش آن و همچنین به واسطه دست‌اندازی بر موقوفات شیراز به دست آورده هم‌اکنون در قطر و سایر کشورها در حال اجرای پروژه‌های عظیم است.

قاسمی با بیان اینکه ع. م. گفته بود: "حاضرم بخشی از هزینه‌های شورایی که زیر نظر این فرد قرار دارد را بپردازم " گفت: فردی که این زمین‌خوار به وی وصل شده، یعنی آقای م. ش. م.، از سرکردگان گروه انحرافی در تهران و رئیس شورای ... می‌باشد.

وی ادامه داد: آقای م. ش. م. در پرونده برج‌های دوقلوی شیراز، که یک پرونده مفصل و مسئله‌دار است، نیز وارد شد. این پروژه جنجالی سال‌ها مورد اعتراض دانشجویان عدالتخواه شیراز بود. آقای غرقی، از مسئولان وقت نهاد ریاست جمهوری، طی نامه‌ای به مقامات دولتی، آقای م. ش. م. را از حامیان مالکان این برج مسئله دار معرفی کرده که در تخلفات آن هیچ‌گونه شبهه‌ای وجود ندارد.

قاسمی افزود: م. ش. م. یک فرد کاملاً مسئله‌دار است و درباره فساد اقتصادی و حتی اخلاقی وی مطالب زیادی نقل می‌شود و انسان حیرت می‌کند که چنین افرادی با چنین سوابقی چگونه به مقامات حساس و مهمی رسیده‌اند که به آن‌ها امکان دستیابی به درآمدهای نامشروع میلیاردی را می‌دهد.

فرماندار سابق شیراز همچنین به فرد زمین‌خوار دیگری به نام ع. ن. اشاره کرد که با یک واسطه در جلسه‌ای در کیش و در زمان برگزاری "همایش فناوری‌های نوین و ایرانیان خارج از کشور " به م. ش. م. وصل شد. ع. ن. هم‌اکنون با ثروت هنگفتی که از شیراز به دست آورده، و به دلیل برخورداری از حمایت بعضی افراد متنفذدر حال زمین خواری در تهران نیز میباشد.

قاسمی افزود: م. ش. م (رئیس شورای...) کیست که مثل آهن‌ربا مفسدان اقتصادی را به خود جذب کرده و کشش ویژه‌ای برای جذب این گونه اراذل مالی و تبهکاران اقتصادی دارد؟ او گفت: م. ش. م. در سال 1372 تلاش می‌کرد دوران سربازی خود را در استانداری خراسان بگذراند ولی علی‌رغم اعمال نفوذ فراوان به دلیل برخی مسائل، که قابل ذکر نیست،دستگاههای مسول صلاحیت وی را رد کردند و حاضر به پذیرش وی نشدند.

قاسمی ادامه داد: در سال 1376 از یکی از نهادهای امنیتی درباره م. ش. م. استعلام کردند که مدیر حمل و نقل بنیاد مستضعفان در یکی از استان‌های شرقی کشور شود ولی این نهاد صلاحیت او را حتی برای تصدی این مسئولیت جزیی، یعنی مدیریت حمل و نقل یک بنیاد در استان فوق، رد کرد و صلاحیت هیچ گونه پست مدیریتی را به وی نداد معهذا، متأسفانه، در دولت دهم این فرد به جایگاه حساسی دست یافته که به وی امکان دستیابی به پول‌های کلان و سفرهای مکرر به خارج از کشور را می‌دهد. ماجرای این فرد مصداق همان ضرب‌المثل معروف است که گوشت را به دست گربه سپرده‎اند.

قاسمی با تأکید بر اینکه این فرد یکی از کسانی است که در رأس جریان انحرافی قرار دارد و کاملاً اقتصادی عمل می‌کند، تصریح‌کرد: برخلاف برخی که این جریان را یک جریان مذهبی می‌دانند که به انحراف رفته باید گفت که اینها یک جریان منحرف اقتصادی سیاسی هستند که یکی از شاخصه های اصلی آن‌ها سوءاستفاده مالی و غارت بی‌پروای بیت‌المال است.

از نظر قاسمی، جریانی که از نظر فکری آلوده و دارای اقتصاد قوی باشد قاعدتاً به دنبال تغییر نظام به نفع خود خواهد بود.

وی یادآورشد: این جریان به تداوم قدرت خود می‌اندیشد و می‌خواهد در دولت بعدی نیز مانند دولت دهم مطلق‌العنان باشد.

قاسمی به فردی اشاره کرد که دارای فساد اقتصادی کلان در شهر شیراز است و افزود: این آقا در شیراز شهره است و فیلم و بولوتوث مسائل اخلاقی او در سطح شهر پخش شده و در دوران اصلاحات نیز با انتساب خود به مقامات دولت آقای خاتمی و نمایندگان شیراز در مجلس وقت، پول کلانی به دست آورده. این فرد در ماههای اخیر به این جریان انحرافی وصل شده است در حدی که احدی از این جریان در تهران او را به یکی از بانکها معرفی نموده و دستور داد به وی 60 میلیارد تومان وام پرداخت شود!

قاسمی به ماجرای الخوری نیز اشاره کرد و توضیح داد:وی سرمایه‌گذار نیست بلکه یک سرمایه بر است و دارای ارتباطات بسیار خوبی با اقازاده فراری لندن نشین می‌باشدو بعضی‌ها انها را شریک تجاری میدانند.

قاسمی افزود: با کمال دردمندی باید عرض کنم که متأسفانه این مافیای اقتصادی دارای نفوذ فراوان است.

او ادامه داد: پس از مصاحبه‌ای که در پی سفر مقام معظم رهبری و دستورات ایشان درباره پروژه بین الحرمین کردم فشارهای زیادی بر من وارد شد. ساعت دوازده شب قبل از عزل من یکی از اقایان در تهران به من تلفن کرد که چرا علیه طرح بین الحرمین مصاحبه کرده‌ای... به آن‌ها پاسخ دادم: فساد فساد است و باید نظر مقام معظم رهبری در مورد پروژه بین الحرمین مو به مو اجرا شود. حریم فرهنگی و دینی حرمین مطهر اهل بیت (س) در شیراز را نباید به محل کاسبی و فروش کالاهای قاچاق و اجناس لوکس تبدیل کرد.

فرماندار سابق شیراز دغدغه فعلی کشور را مفاسد اقتصادی دانست و گفت: این تیم منحرف قصد دارد کل جریان عدالت‌خواهی دولت را که مورد حمایت حضرت آقا است و ایشان فرمودند "در این دولت شعارهای عدالتخواهی سر داده شد و حتی اگر رأی نیاورد کار زیادی را انجام داده است " هدف قرار دهد و به این ترتیب نه تنها نظام بلکه شخص رئیس‌جمهور محترم را به شدت آسیب‌پذیر کند. همه می‌دانیم که دکتر احمدی‌نژاد با دو شعار اصلی "ولایتمداری " و "مبارزه با مفاسد اقتصادی " به قدرت رسید و اگر این دو اصل خدشه‌دار شود دیگر چیزی برای ایشان باقی نمی‌ماند.

به اعتقاد قاسمی، جریان انحرافی موفق شد بعد ولایت پذیری دکتر احمدی‌نژاد را به شدت زیر سئوال برد و اکنون می‌خواهد با اشاعه فساد مالی و اقتصادی بعد عدالت خواهی و مبارزه با مفاسد را نیز به‌کلی خدشه‌دار کند. بنابراین، بزرگ‌ترین ضربه شبکه منحرف و مفسد در دولت به شخص رئیس‌جمهور خواهد بود.

وی یادآور شد: جریان انحرافی عدالت را مورد هدف قرار داده‌ و افرادی را که در مقابل مفاسد بایستند حذف کرده و روند استحاله یا حذف نیروهای ارزشی را در پیش گرفته‌اند.

قاسمی با تأکید بر اینکه نیروهای ارزشی و حزب‌اللهی درون دولت دو حالت بیشتر ندارند، اظهار داشت: این نیروها یا باید دست از عدالت خواهی بکشند و با این جریان همکاری کنند و یا اگر قصد دارند راه مبارزه با مفاسد را پیش برند قطعا این جریان آنها را حذف می‌کند.

وی اضافه‌کرد: امیدوارم آقای رئیس‌جمهور نسبت به این قضیه بررسی‌های خود را کامل کند و برخورد لازم را انجام دهد. این جریان در حال حاضر در استان‌ها و به ویژه برخی از استان‌های مهم افراد را تحت فشار قرار می‌دهد تا حرف‌ها و اقدامات خاصی را انجام دهند.

قاسمی در پایان گفت: به زودی حتی اگر به قیمت آبرو و جانم نیز تمام شود صدها برگ سند و مدرک را در مورد این جریان انحرافی افشا خواهم کرد و افتخار می‌کنم که برکناری‌ام به دلیل ایستادگی در برابر جریان انحرافی درون دولت و افشاگری مفاسد اقتصادی آنان بوده است.
--------------------------------------------------------------------

 همچنین بخوانید: ناموس شیعه - شعری برای زنان شهید بحرین - پسرک چوپان


 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۳:۲۳
سلمان کدیور