خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما

خامنیسم

"ایسم " ها, امروز بت بشر مدرن شده اند . ایسم هایی که روز به روز بر جهل آدمی افزوده و به تاریکی هدایتشان کرده است . در این بیداد آباد و تاریکستان ؛ با کمال افتخار یک " ایسم " جدید در مکتب نور و روشنایی به جهان بشر تشنه هدایت ؛ معرفی میکنم . این " ایسم " مکتب مولا یم خامنه ای است. آری من " خامنیسمم " پیرور مکتب خامنه ای .

۲۹ مطلب با موضوع «دانشجویان عدالتخواه» ثبت شده است

در باب آفات انقلاب اسلامی داد سخن بسیار رفته و مقالات بسیار نگاشته شده است. وجه  اشتراک این آفت شناسی ها تحلیل بر زاویه نگاه  سیاسی  به انقلاب اسلامی  بود است. یکی از گروه هایی که حضرت امام(ره) و حضرت آقا(روحی له الفدا) همیشه از آن به عنوان یکی از عظیم ترین خطرات تهدید کننده انقلاب اسلامی یاد کرده اند، متحجرین می باشند.

متحجر، از ریشه " حجر "، بعنی سنگ مشتق شده. در اصطلاح به افراد متعصبی گفته می شود که هیچ انگیزشی برای حرکت کردن و متحول شدن در آنها وجود ندارد، چه از لحاظ مبنا و نظر، چه از لحاظ عمل. اگر بخواهیم به ادبیات علوم سیاسی این جمله را برگردانیم مترداف " محافظه کار " است. محافظه  کار به شخص یا گروهی نسبت داده می شود که طرفدار  حفظ وضع موجوداست، در تمامی شرایط ها. محافظه کار، نتنها خودش انگیزه ای برای برون رفت از حوادث ها و ابتلائات ندارد، بلکه دیگران را نیز به این امر تشویق می کند.

جریان متحجر، یا محافظه کار، توانسته است بر رقیبان خود، انگ و بر چسب هایی مثل " تند رو یا افراطی " را منصوب نماید. تند رو یا افراطی به گروهی اطلاق می شود که  بدون در نظر گرفتن مصالح  نظام، دست به عمل هایی بیشتر از حد نیاز می زنند . در حقیقت افراط در عمل از نوعی تفریط در فکر نشأت می گیرد.

همانطور که اشاره شد، متحجرین هیچ انگیزه ای برای برون رفت از بحران از خود نشان نمی دهند و همین عامل آنها را سلّاخان تفکر انقلاب اسلامی تبدیل کرده است. این مفهوم در جمله مشهور مقام معظم رهبری که می فرماید: محافظه کاری قتلگاه انقلاب است، به خوبی قابل رصد می باشد.

مشخصه این گروه ها شعار محوری و ظاهر پردازی انقلابی است. به ظواهر انقلاب بسیار اهمیت می دهند، در حالی که یا به باطن و غایت امر معرفتی ندارند یا اگر داشته باشند، به آن بی اعتقادند. شعارهای ولایی سر می دهند، امّا برآیند عملشان  به ضدیت با ولایت فقیه و ضدیت بااسلام منتج می شود.

اگر اداره حکومت اسلامی در دست این گروه ها بیفتد، کما اینکه در تاریخ بیش از 30 ساله انقلاب، افتاده است، بهترین فرصت و زمینه را برای تبدیل کردن انقلاب اسلامی، به پوستین وارانه فراهم می کنند. پوستین وارانه، تعبیر ظریف حضرت امیر(ع) پیرامون تغییر محتوای اسلام است. وقتی حیوانی ذبح می شود، اگر پوستین آن را وارانه کنیم، معلوم نیست آن حیوانی که الان قرار است از پوستش استفاده کنیم، حلال گوشت  بوده یا حرام گوشت. کنایه از بی هویت و بی ریشه کردن انقلاب است. امری که در ذات تحجر قرار دارد که حضرت آقا(روحی له الفدا) از آن به عنوان قتلگاه انقلاب یاد می کند.

این جریان در مقابل مفاسد وارد شده به پیکره حکومت و انقلاب سیاست سکوت را همیشه اتخاذ کرده اند. توجیه آنها برای این همدستی با مفسدین، مقوله ای به نام مصلحت است. مصلحت، متضاد حقیقت است.  یعنی توجیه می کنند  مبارزه همه گیر بر علیه فساد در مصالح انقلاب گنجانده نشده، و اگر این امر صورت بگیرد مایه تشویش اذهان عمومی و در نتیجه فروپاشی را فراهم می آورد.  درست برای همین امر است که به کسانی که اهل مبارزه عملی با فساد هستند، انگ افراطی گری، یا حتی ضدیت با نظام را وارد می سازند.

آنها در بعد اعتقاد عملی بر اصل عدم مسئولیت ایمان تکیه دارند. با این شعار که ایمان و تقوا، نباید وارد معرکه سیاست و مبارزه با فساد گردد. غافل از اینکه، ایمانی که برای صاحب آن(مومن) مسئولیت سیاسی و مبارزاتی حاصل نکند با کفر برابر است. ایمانی که نتیجه زهد و گوشه نشینی باشد، همان ایمان ابوموسی اشعری است. خداوند ایمان را در حرکت قرار داده نه سکون و وقتی ایمان به میدان نیاید و هزینه نشود تبدیل به نان و پست خواهد شد. همان نانی که وقتی زیر پوست انسان جمع می شود، گوش ها بر حرف امام معصوم(ع) هم محجوب می گردد.

این گروه و جریان فوق العاده خطرناک، پیش قراقل ساکتین هستند. کسانی که  با سکوت در برابر ظلم، به رواج فساد و بی بند و باری و در نهایت نابودی انقلاب اسلامی دامن زده اند. تعصب، آن خلق نکوهنده و  نقطه ثقل  اخلاقیات این گروه ها است. این افراد نه اهل مطالبه حق هستند، نه اهل قیام علیه ظلم و بی دادگری. حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در خطبه منای خود، این تفکر را عامل تباهی دین و اسلام قلمداد می کند و سکوت آنها را زمینه ساز به مسلخ رفتن خودشان بیان می نمایند:

خداوند علمای مسیحی، یهودی و روحانیون و آگاهان ادیان قبل را نکوهش کرد زیرا ستمگرانی جلوی چشم آنها فساد میکردند و اینان میدیدند و سکوت میکردند و دم برنمی­آوردند. خداوند چنین کسانی را کافر خوانده و توبیخ کرده که چرا در برابر بی­عدالتی و تبعیض و فساد در حکومت و جامعه­ی اسلامی ساکت هستید و همه چیز را توجیه میکنید و رد میشوید؟ چرا سکوت کرده­اید؟

امام حسین(ع) ترک فریضه امر به معروف و نهی از منکر را خصیصه این منحرفین بیان می کند و ادامه می دهند:

اگر همین یک اصل امر به معروف و نهی از منکر یعنی نظارت دائمی و انتقاد و اعتراض و تشویق به خیرات و عدالت و مبارزه در برابر ظلم و بی­عدالتی و تبعیض اجرا بشود بقیه­ی فرائض، تکالیف الهی نیز اجرا می شود و همین یک حکم را شما عمل بکنید! نترسید! دنبال دنیا نباشید! سورچران نباشید! اما هیهات که شما اهل همین یک تکلیف هم نیستید. ولی من هستم

سکوت عالمانه و آگاهانه در برابر فساد، از بارزترین خصیصه های این گروه است:

شما می­بایست این ستمگران و فاسدان را نهی از منکر میکردید و نکردید، و مصیبتتان از همه بالاتر است. چون عالم به دین و اصحاب پیامبر بودید و چشم مردم به شما بود و شما را نماینده­ی اسلام میدانستند. مجرای حکومت و مدیریت و رهبری جامعه باید به دست علمای الهی باشد که امین بر حلال و حرام خداوند هستند، اما شما کاری کردید که این مقام را از آنها گرفتند و موفق شدند حکومت را منحرف کنند، زیرا شما زیر پرچم حق متحد نشدید و پراکنده و متفرق شدید و در سنت الهی اختلاف کردید با این که همه چیز روشن بود.

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۰ ، ۲۲:۲۲
سلمان کدیور

دوستان عدالتخواه در تجمع استانداری حاضرند؟

این سوال و چندین و چند پرسش با این مظمون، دیروز از دوستان مختلف به دستم رسید. پرسشی که برخی به کنایه، برخی هم برای اعلام موضع عدالتخواهان پیرامون تجمع روبروی استانداری، از بنده و سایر دوستانم پرسیدند.

هرچند مدتی است از حال جسمی مناسبی برخوردار نبوده و به توصیه پزشکان برای دور بودن از محیط پر استرس و تنش، خارج از شیراز به سر می برم و پرداختن به این امور را هم برایم منع نموده اند، امّا با توجه به اینکه  میدانم که تا وقتی این چشم و دهان از خاک گور پر نشده باشد، لحظه ای تاب ندیدن و نگفتن ندارند، ذکر چند تذکر را به قشر خاصی از برادرانم خالی از لطف نمیدانم.

ابتدا باید عرض کنم که وقتی خبر تحصن دانشجویی منتشر شد بسیاری با بنده و دوستان پیرامون نظرمان راجع  این اقدام  تماس گرفتند که ما هم بنا بر اعتقادمان این حرکت را عملی مثبت و واجب تلقی و دوستان را برای شرکت در این مراسم تشویق و ترغیب نمودیم. هر چند که برخی دوستان بنا برعقاید خاصشان در مورد عدالتخواهان، ما را مورد کم مهری قرار دادند امّا ما بنا بر رسالتمان بر خودمان واجب کرده که به مسئولین دانشجویی این مراسم تماس و برای برگزاری هر چه بهتر و با شکوهتر تحصن طرح و برنامه ارائه دهیم و برای هرگونه همکاری اعلام آمادگی کنیم.

امّا اصل کلام

ظاهر این تحصن این است که برای مقابله با نفوذ هر چه بیشتر جریان انحرافی در شهرو استان  برگزار شده که بسیار مبارک و مناسب است، امّا برادران  عزیزم به راستی آیا در فارس و شیراز تنها جریان انحرافی ای که شکل گرفت تیم مشایی – احمد زاده بود؟ آیا مقابله با آنها مثل همین مقابله امروزمان، واجب و ضروری نبود؟

یکی از همین دوستان دیروز پیام داد که امروز روبروی استانداری زمین نماینده ولی فقیه است و حمایت از ایشان حمایت از رهبری. نکته بسیار صحیح و امری بدیهی را بیان فرمودند، امّا بنده در جوابشان عرض کردم چرا برای حمایت از رهبری و نماینده محترمشان در شهر، گزینشی برخورد می کنید؟ چرا میدان هایی که ذره ای در آن برای آبرو و جان و مال شما خطر تولید می کند را به بهانه های واهی رها کرده و عدالتخواهان را در آن تنها نهادید، امّا  در این میدان و میادین مشابه،  که خطری شما وگروه هایتان را تهدید نمی کند هیچ، بلکه  به رزمندگان آن هم مدال لیاقت و شجاعت و البته غناعم جنگی! نیز تعلق می گیرد، فوج فوج صف کشیده اید؟ چرا این همه نیرو و پتانسیل را برای درد های بنیانی و اساسی، حاضر به میدان اوردن نبوده اید؟

سال های سال در این شهر و استان گروه های انحرافی، به اسم دین و انقلاب، به اسم رهبری و ولایت فقیه، به جان مستضعفین و پابرهنگان افتادند، گوشتشان را خوردند و استخوان هایشان را جویدند، و آنان را نسبت به نظام و رهبرش بدبین نمودند،‌ امّا شما( منظورم گروه خاصی است) نشستید و نگاه کردید. و کاش به به همین اکتفا می کردید.

شما وقتی که نعره عدالتخواهان در شهر بلند شد، به توجیح فساد مفسدین مبادرت ورزیدید و آتش توپخانه ای خویش را به جای آنکه متوجه مفسدین کنید؛ به سوی عدالتخواهان نشانه بردید. امّا حالا که تغییر استاندار به منافع احزاب و گروه های شما ارتباط مستقیم دارد، همگی یک دست و یکپارچه روبروی آن صف کشیده اید.

آیا تبعات سوء جریان انحرافی و قدیمی فارس، کمتر از آثار سوء جریان آقای "م"  بود؟

و این فراز از خطبه منای حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را خواندم.

...  شما نسبت به حق ضعفا و محرومین کوتاه آمده­اید. این حقوق را نادیده گرفته­اید و سکوت کرده­اید اما هر چیز که فکر میکردید حق خودتان است مطالبه کردید. شما هرجا حق ضعفا و مستضعفین بود کوتاه آمدید و گفتید ان شاءالله خدا در آخرت جبران میکند امّا هر جا منافع خودتان بود آن را به شدت مطالبه کردید و محکم ایستادید.

شما نه مالی در راه خدا بذل کردید و نه جانتان را در راه ارزشها و عدالت به خطر انداختید و نه حاضر شدید با قوم و خویش­ها و دوستانتان به خاطر خدا و اجرای عدالت و اسلام درگیر بشوید. با همه­ی این کوتاهی­ها از خدا بهشت را هم میخواهید؟ پس از همه­ی این عافیت طلبی­ها و دنیا پرستی­ها منتظرید که در بهشت همسایه­ی پیامبران او باشید! در حالی که من میترسم خداوند در همین روزها از شما انتقام بگیرد. خداوند از شما انتقام خواهد گرفت. مقام شما از کرامات خداست. دستاورد خودتان نیست. شما مردان الهی و مجاهدان و عدالت­خواهان را اکرام و احترام نمیکنید و تکلیف شناسان را قدر نمیدهید.. حال آنکه به نام خدا در میان مردم محترمید. میبینید که پیمانهای خدا در این جامعه نقض میشود و آرام نشسته­اید و فریاد نمیزنید اما همین که به یکی از میثاقهای پدران( و احزابتان) بی­حرمتی شود داد و بیداد به راه میاندازید.

شما می­بایست این ستمگران و فاسدان را نهی از منکر میکردید و نکردید، و مصیبتتان از همه بالاتر است. چون عالم به دین و اصحاب پیامبر بودید و چشم مردم به شما بود و شما را نماینده­ی اسلام میدانستند. مجرای حکومت و مدیریت و رهبری جامعه باید به دست علمای الهی باشد که امین بر حلال و حرام خداوند هستند، اما شما کاری کردید که این مقام را از آنها گرفتند و موفق شدند حکومت را منحرف کنند، زیرا شما زیر پرچم حق متحد نشدید و پراکنده و متفرق شدید و در سنت الهی اختلاف کردید با این که همه چیز روشن بود.

برادران عزیزم

آیا نمیدانید همین جریان انحرافی که الان تبدیل به زگیل چرکین انقلاب شده، قسمتی از منابع مالی و موتورهای سرمایه اش را گروه هایی در حال تامینند، که در فارس به فساد عمل کردند و شما سال ها با سکوتتان آنها را پرورش و یاری دادید؟ افرادی که  قبل از اجرای طرح باغشهرها کرم هم نبودند، امّا به مدد خوردن مال ضعفا و پابرهنگان از یک سو،‌و توجیح مفسده آنان توسط شما و احزابتان از سوی دیگر، تبدیل به اژدهاهای هفت سر شدند. افرادی که به مدد دلالی یکی از آقازاده های معلوم الحال، هم اکنون با پول هایشان در ستاد انتخاباتی آقای " م" و همین جریان انحرافی، مشغول فعالیت و فسادند. کاش اندکی تعقل می کردید.

دوستان عزیزم

شما نشان دادید که همراه و همدل خوبی برای بزرگان خود نیستید. چرا که همیشه و در هر شرایطی و با هر عملی، متعصبانه از آنان دفاع کردید. فکر کرده و میکنید که با این عملتان جایگاهشان را حفظ و به آنان یاری می رسانید، اما اشتباه کردید. این کارتان نه تنها به نفع آنان تمام نشد، بلکه با بستن چشم و گوش آنان، آنها را به پرتگاه رسوایی و بی خبری نزدیک و زمینه فساد بزرگتری را مهیا نمودید.

مگر علی(ع) نبود که به مالک فرمود، ای مالک با من همانند پادشاهان روم و ایران، به تملق سخن مگویید بلکه مانند پادشاهان جبار و ستمگر، زبان نقد و اعتراض بر من تیز کنید. پس چرا هیچگاه بزرگانتان را نصیحت و نقد مشفقانه نکردید و زبان اعتراض در برابر عملکردشان نگشودید.

خدا را شاهد میگیرم که این حرف ها را نه از روی کینه و حقد بلکه خالصانه برای رضای خداوند متعال و تذکر به شما و خودم می گویم. برای اینکه میبینم طوری در حال اقدامید که به شدت در قیامت ماخذه خواهید شد در حالی که هیچ یار و یاوری جز عملتان نخواهید داشت. همانگونه که بنده حقیر برای تذکر ندادن این موارد و همچنین امور دیگر ماخذه و مورد سوال قرار خواهم گرفت.

این قائله، مانند تمام قائله ها ختم خواهد شد، امّا میدان های نبرد همچنان پا برجا خواهد ماند. استاندارها میروند و می آیند و این آرمان های اسلام و انقلاب است که همیشه در برابر تمامی جریان های انحرافی نیاز به مجاهد و مبارز دارد. بی شک بعد از این نبرد که همه ما در یک جبهه ایستاده ایم، جبهه های نبرد دیگری نیز بپا خواهد شد. جبهه هایی که  علاوه بر آبرو و مال، به خون نیاز دارد. امید من آن است که در آن جبهه ها نیز مشترک علیه ظلم و بیداد شمشیر بزنیم که دست خدا با جماعت است.

هر چند که روی سخنم با گروه قلیلی از دوستان بود، امّا امیدوارم به این درد نوشته، نه به چشم سوء، بلکه به چشم نقد درون گفتمانی و نصیحت و تذکر برادرانه و مشفقانه بنگرید، که تنها خداست که از قلب ها و نیّت ها آگاه است و خود او نیز شهادت می دهد که عدالتخواهان خود قربانیان این جریانات انحرافی( چه سابق و چه هم اکنون) در فارس بوده اند. 

به سهم خود و دوستانم لازم میدانم برای چندمین بار، برای هرچه بهتر برگزار شدن این تجمع مبارک و اقدام صحیح، اعلام آمادگی کنم و قطعا در این مسیر نیز، از هیچ اقدام و کمکی مضایقه نخواهیم کرد.

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۰ ، ۱۰:۱۲
سلمان کدیور

سخنان مقام معظم رهبری در جلسه اندیشه راهبردی، بی شک فصل جدیدی را در باب عدالت و عدالتخواهی پیش روی مجاهدین این عرصه گشود. ایشان پس از برسی مبانی نظری  مقوله عدالت، در آخر کلام به بحث عدالات فردی، یعنی اعمال عدالت بر نفس، پرداختند و تاکید بر اعتقاد به مبدء و معاد را به عنوان شالوده و ریشه اخلاق عدالتخواهان عنوان نمودند.

اولین نکته ای که عدالتخواه باید به آن واقف باشد، و در اثر تمرین و ممارست به آن دست یافته باشد کنترل هوای نفس در مقابله با مخالفین و منتقدین است. انچه پر واضح است این است که در تمامی اعصار تاریخ، عدالتخواهان همیشه قربانی نظام های دیکتاتوری و صاحبان قدرت و ثروت بوده اند. کسی که گام در راه و مسیر عدالتخواهی بر می دارد، به قول معروف باید پی این داستان را به تن مالیده باشد. عدالتخواهان، در تمامی طول تاریخ بشر، آماج حملات ناجوانمردانه جانی و مالی و شخصیتی بوده اند و این یک حقیقت تلخ است.

عدالتخواهی که انقدر بر نفس خویش مسلط نیست، و آنقدر که لازمه این راه است، سینه خود را شرح نداده باشد، تا افواج نامردمی ها و ستمکاری هایی که بر او وارد می آید را تاب بیاورد، عاقبت  در میانه راه با عملکرد غیر عقلانی خویش باعث تباهی نفسش و بد نامی راهی که در آن قدم نهاده می شود. پله اول تربیت نفس، کسب شرح صدر است. یعنی سینه ای به وسعت آسمان که دردهای بشری را به جان بخرد بدون اینکه احساس دردش را گوشی حس کند.

عدالتخواهان با دشمنان و منتقدین خود نیز باید به عدالت و اخلاق رفتار کنند. دلیلی نمی شود که کسی بر آنها تهمت زد، دروغ بست، ظلم کرد، آنان نیز به همین روش به مقابله به مثل بپردازند که اگر مرتکب چنین اعمالی شوند، دیگر نمی شود آنها را عدالتخواه نامید. عدالتخواه حق ظلم کردن بر دشمن خود را هم ندارد. و باید در حق او عدالت و مدارا را رعایت کند، هر چند که دشمنش این کار را نکند و حتی از این فضل و جوانمردی چیزی نفهمد.

امام سجا(ع) در دعای مکارم الاخلاق، که باید مانیفست اخلاقی عدالتخواهان باشد، چنین می فرمایند:

 

... خدایا بر محمد و الش درود و سلام فرست و توفیق ده، تا نسبت به کسی که با من نادرستی کرده، خیرخواه باشم و با آنکه  از من دوری گزیده، بپیوندم، و کسی که مرا نومید ساخته به بخشش عوضش دهم، کسی را که  از من بریده و ظلم کرده، به بخشش مکافات نمایم و از آنکه از من غیبت نموده به نیکی یاد کنم و نیکی نیکوکاران را سپاس گزارده و از بدی چشم پوشی نمایم ...

خدایا

مرا به زینت صالحان آراسته فرما و زیور پرهیزگاران را بر من بپوشان و با توفیق برای گسترش عدالت، فرونشاندن خشم، خاموش کردن اتش کینه، گرد آوردن پراکندگان از هم رنجیده، اصلاح فساد و آشتی دادن بین مردم، ترویج خیر و نیکی، پنهان نمودن عیب و زشتی، نرم خویی، فروتنی و شکسته نفسی، خوش رویی و وقار، خوش خلقی با مردم و پیشی گرفتن به سوی فضیلت و نیکی، و برگزیدن احسان بی آنکه جزای احسانی در میان باشد، سرزنش نکردن و کمک نکردن به غیر مستحق، و گفتن حق اگر چه سخت باشد، و کم شمردن نیکی در گفتار و کردارم اگر چه بسیار باشد، و بسیار شمردن بدی در گفتار و کردارم اگرچه کم باشد، و همه این خصلت ها را به وسیله طاعت و فرمان برداری و همیشه همراه جماعت مومنین بودن و واگذاشتن بدعت گزاران و آن که رأی و اندیشه اختراع شده به کار برد، آن را کامل گردان

اگر به کلمات و عبارات فوق تاملی بکنیم خواهیم فهمید که در حقیقت تفاوت عدالتخواهان با دیگر نحله های فکری در همین نکته نهفته است. عدالتخواه بی اخلاق با عدالتخواهان کمونیست و بی دین که اخلاق را به عنوان فرع هم در نظر ندارند و به حساب نمی آورند برابر است. در حقیقت عدالتخواه نیست اصلا.

عدالتخواه باید به این نکته واقف باشد و نفس خویش را بر آن تربیت کرده باشد که ممکن است چیزی که برای عوام مباح است، برای او و خانواده او، مکروه یا حتی حرام باشد.

رعایت عدالت در زندگی شخصی عدالتخواه از این معبر می گذرد ... " فلینظر الانسان علی طعامه " ... انسان باید به طعامش بنگرد. عدالتخواه باید بداند و خوب حساب کند که آنچه را به عنوان خوراک جسم و روح کسب می کند از کجا و به چه راهی بدست آمده است. باید دقیق و ریز باشد. فریب هر نحله و میز و صندلی ای را نخورد. فریب اهالی سیاست که کارشان سیاسی کاری منهای اخلاق و انقلاب است را نخورد.

عدالتخواه باید مبانی فکر ای که کسب می کند و طبق آن قصد عمل دارد را بازبینی کند. چرا که این مبانی به منزله طعام و خوراک او محسوب می شود. ببیند بر چه نظر و الگویی در حال عمل است. فریب هوای نفس را نخورد که خدای ناکرده طعام جسم و روحش آغشته به ظلم بر موری بشود. این است اخلاق عدالتخواهان!

امام صادق(ع) در باب تجارت کردن شیعیان خودشان می فرمایند، کسی می تواند از شیعیان ما تجارت کند که دو خصلت را در خود ملکه کند. اول آنکه عیوب مالش را بیان نماید و دوم اینکه حسن و تبلیغ مالش را نکند. شما دیده اید وقتی که وارد بازار می شوید کاسب ها و تجار چطور با آب و تاب از جنس و کالای خودشان بلند بلند می گویند تا مشتری جلب کنند، شیعه این کار را صحیح نمیداند، این روش را در مردود می داند. کسی که به فرض لباس می فروشد، حق ندارد نعره بزند و تمجید لباسش را بگوید، چه بسا اینکه فقیری بشنود و توان خریداری  آن را نداشته باشد. این است فقه و اخلاق شیعی!

حضرت امیر(ع) می فرماید شیعه ما نیست آنکه لباسی را برای تفاخر بر تن نماید. فخر فروشی کند، مانور تجمل و ثروت بدهد. بر شیعه خالص حرام است که در میان فقرا با لباسی بالاتر از سطح متوسط ظاهر شود. حالا این لباس معانی دیگری هم دارد... لباسُ تقوا ذالک خَیر ... بهترین لباس لباس تقواست ... وای بر کسی که با تقوایش بر دیگران فخر بفروشد، یا اینکه، همسران شما لباس های شما هستند ... شیعه آن کسی را که شب عروسیش توی خیابان ها مانور می دهد را طرد می کند. چه برسد به آنکه بر زن و شوهر و مال و تعداد فرزند، خاندان ،اصالت و نژاد و ...  بر دیگران فخر فروشی کند. این است رعایت عدالت در حق احساس و دل دیگران، در نگاه بزرگان شیعه!

ببینید، چقدر ظراف دارد این فقه. چقدر موشکافانه است این مکتب. حالا چطور کسی که خودش را عدالتخواه می داند، عدالت را در جنبه های فردی خویش رعایت نکند و آنوقت می تواند دم از منش علوی بزند.

خدا را شکر میکنم که این خصایص حسنه در بین بچه های عدالتخواه روشن و بارز است. دوستانی که اگر  چه بسیاری بر منش و رفتار سیاسی آنها نقد دارند، امّا هیچکس نتوانسته اخلاق مداری و صبر آنان را زیر سوال ببرد. جوانمردی و شرح صدر آنان را مورد خدشه قرار دهد. در حقیقت علت بزرگ شدن و بلند شدن گفتمان ناب اسلام شیعی از این تریبون همین بوده و هست. که از خداوند توفیق روز افزون آن و همچنین پناه دادن از شر نفوسمان را خواستارم.  متاسفانه برخی می خواهند این ابتکار بزرگ و این امتیاز نایاب را مورد صدمه و لطمه قرار دهند که ناکام خواهند شد ان شاالله.

چند مدت اخیر فضای سیاسی شهر بیش از پیش مزین به این رذالت ها شده است. عدم رعایت تقوی و رعایت انصاف در حق مخالفین و منتقدین.  جدیدا وبلاگی راه انداخته اند که به اقای حائری بهتان های نامربوط زده اند، آمده اند و گفته اند که این کار بچه های عدالتخواه است. کار فلانی و فلانی است.

 خیلی رسمی و بدون شرم، می گوید برای اینکه عدالتخواهان را رسوا کنیم و این همه تهمت را نثارشان کنیم، به قرآن استخاره کرده ایم. پناه بر خدا می برم از این همه جهل. برای ارتکاب به گناه از خداوند طلب خیر می کنند. برای خیانت به نفس خویش، برای دروغ گفتن استخاره می کنند. کلی توهین می کنند، بهتان می بندند و هر چه می خواهند می نویسند، بعد زیرش می نویسند، ولعاقبه للمتقین ... پناه می برم به خدا، که شیطان چطور اعمال زشت برخی را زینت می کند. رنگ قرآن و استخاره می زنند، رنگ تقوا و دینمداری می زنند. خوب مثل مرد بگو خودم به این نتیجه رسیدم،‌خودم تصمیم به عمل گرفتم،‌ چرا از دین مایه می گذاری؟

آن کسی که داعیه دار اصلاح است، داعیه دار کار اجتماعی و زندگی جهادی است، داعیه دار ولایت و رهبری است، چطور جرأت می کند این حرف های سنگین را به زبان بیاورد بدون آنکه کوچکترین توجهی به آنچه که می گوید و می نویسد بکنند. بدون اینکه عدالت را اول در حق نفس خویش عملی کرده باشد.

------------------------------------------------------------------

بعد نوشت:

بنا بر فضای مسموم سیاسی که در شهر پیش آمده، و همچنین مشورت های صورت گرفته با دیگر دوستان ، و اینکه قول و نقل های بسیاری به اسم مجمع دانشجویان عدالتخواه از سوی اشخاص بسیاری نقل می گردد، اینجانب به عنوان دبیر این تشکیلات ضمن ابراز تقدیر و تشکر از دوستانی که برای رفع شبهات پیش آمده اقدام کرده اند، اعلام می کنم که  از این به بعد، پاسخگویی به سوالات دیگران و رفع شبهات آنان پیرامون فعالیت عدالتخواهان فقط از طرف شخص بنده مورد وثوق بوده و نقل و قول دیگران به معنی موضع این مجمع نمی باشد.

برخی می خواهند ما از اهدافمان غافل و به دفاع از خودمان بپردازیم. بنده اعلام میکنم که ما هیچگاه چنین کاری نکرده و نمی کنیم. نگاه ما رو به جلوست و اهداف ما متعالی تر از آن که بخواهیم وقتی صرف جواب دادن به برخی حرف و حدیث ها در مورد شخص خودمان  کنیم. اصلا شأن ما در این نیست. همت ما و دوستان ما وجبهه ای که در آن سنگر داریم بنا به دستور امام(ره) نگاهی جهانی است نه مقطعی و فردی. در صورتی هم که شبهه ای پیش بیاید، شخص بنده ، با مشورت با دوستان به آن پاسخ خواهم گفت.

 

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۰ ، ۱۰:۰۷
سلمان کدیور

 

جلسه این هفته مجمع دانشجویان عدالتخواه،‌ امروز،‌ رأس ساعت ١٧ در حرم شهدای گمنام دانشگاه شیراز برگزار خواهد شد.

موضوعات جلسه:

- نقش عدالت فردی در اخلاق عدالتخواهی

- برنامه آینده مجمع برای تحولات استانی - کشوری

- نقد و آسیب شناسی عملکردهای گذشته عدالتخواهان

حضور اعضای قدیم و جدید مجمع( خواهران و برادران) در جلسه الزامی می باشد

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۰ ، ۱۵:۰۵
سلمان کدیور

 

 

  جوابیه به وبلاگ مطالبه

 سلام برادرم

مطلبی نوشته بودی و خواستار پاسخگویی این حقیر. راستش را بخواهی مدت هاست من و دوستانم انقدر مورد هجمه ناجوانمردانه قرار گرفته ایم که تصمیم نداریم به هیچ کس جوابی بدهیم. علتش هم این است که خط ما و راه ما را همه می شناسند . ما یک پدیده جدید نبوده و نیستیم. علت بعدش هم این است که نقدهایی که به ما می شود و بسیار منحرف و دوغین است از جاهای خاص طراحی می شود. تخریب های سفارشی. اما تو را جزء هیچکدام از این دسته ها نمی دانم. میدانم روح آزاده ای داری و نیتت پاک است. پس با تمام درد و رنجی که از این جماعت بوقلمون صفت کشیده ام پاسخ تو را می دهم

بسم الله و الله اکبر ...

 بند 1 شما اشتباه است. قاسمی هم با مکتب ایرانی مشکل داشت و هم با طرز تفکر و سرسپردگی احمدزاده با این تفکر. این را بارها و بارها با هم صحب میکردیم فهمیدم. اما موضع او در قبال مکتب ایرانی سکوت بود . به دو علت

1- حضرت آقا این مسئله را مسئله فرعی می دانستند و از بزرگان و مسئولین خواسته بودند به آن نپردازند تا در حاشیه بماند. قاسمی هم طبق خواست حضرت آقا این سیاست را دنبال می کرد.

2- اینکه مافوق قاسمی(احمدزاده) دارای مشکلات مدیریتی است دلیل نمی شود که قاسمی علیه اش موضع بگیرد. متاسفانه دید شما و برخی از دوستان دید و چهارچوب آرمانگرایی دانشجویی است. در عرصه سیاست آرمانگرایی دانشجویی هیچ کاربردی ندارد و بسیار مضر است. برخی ها توقع دارند قاسمی روبروی استاندار به طور واضح و مشخص بایستد حتی به قیمت عزلش. در عرصه سیاست و این کار نه تنها افتخار نیست بلکه احمقانه است. اگر هر کس از مسئولین به دیگری نقد داشته باشد و بیاید روبری دیگری موضع بگیرد سنگ روی سنگ بند می شود؟ قاسمی هم این موضع خودش را هیچگاه ابراز نکرد. مقام معظم رهبری مگر نفرمودند مسئولین گلایه های خودشان را از هم بین مردم نیاورند؟. علتش همین است که خدمتتان گفتم. پس چرا توقع داشتید قاسمی روبروی استاندار بایستد؟. هرچند که او ایستاد.

شاید بپرسید چرا این سکوت را نهایتا شکست. چرا به مسئله فرعی پرداخت و علیه مشایی مصاحبه کرد. علتش این بود که این مسئله در استان تبدیل به اصول شد. متاسفانه احمدزاده کاری کرد که دیگر سکوت جایز نبود. استانداری را تبدیل به ستاد تبلیغات مشایی و دار و دسته اش کرد. اینجا بود که کار به استخوان می رسد.

شبی از دفتر مشایی چند نفر آمدند برای صحبت. آنجا بود که ما عمق انحراف این جماعت را درک کردیم. در نظر آنان الگوی ایران، ترکیه است و باید کشور را به آن سمت سوق داد. و نقطه هدف طرح مکتب ایرانی نیز همین امر بود.  بعد از این ملاقات با این جماعت،  قاسمی گفت دیگر حاضر نیستم یک قدم کوتاه بیایم و مسامحه کنم و همین کار را هم کرد.

ینده در محضر خداوند متعال شهادت می دهم که قاسمی نه در حرف و شعار بلکه در عمل شیفته و عاشق حضرت امام خامنه ای ( روحی له الفدا) بوده و هست. بارها و بارها این جمله را از او شنیدم : " ما سرباز آقا هستیم ... فقط ایشان و رضایتشان مهم است نه چیز دیگر ".

اما اینکه می فرمایید چون سپاه ماموریتش را تمدید نکرده بود و به علت تمام شدن ماموریتش این مصاحبه را کرده هم اشتباه است. بنده به عنوان مشاور قاسمی و کسی که به او بسیار نزدیک بودم می گویم که سپاه برای ابقای قاسمی مشکلی نداشت.

قاسمی در مصاحبه هایش از برنامه کاری سال 90 خود می گفت و این نشان از این بود که او از این حوزه خیالش جمع شده بود. من شخصا بارها از قاسمی در این مورد پرسیدم و او گفت هیچ مشکلی نیست،  ما ماندگاریم ... .

اما بحث دور خوردن بنده:

ببینید بنده اگر بخواهم دور بخورم باید به یک وعده و وعیدی دل خوش کرده باشم. بنده در مدت حضورم کنار قاسمی حتی یک حکم ساده که مشاور بودن مرا تایید کند نگرفتم. اما بله من دور خوردم ، تفکرم و عقایدم مرا دور زدند. بنده و دوستانم همین الان هم می توانیم به کارمان ادامه بدهیم و حقوق بگیریم. امّا هرگز عقایدمان را وسیله نان آوری نمی کنیم کما اینکه در مدتی که با قاسمی بودیم هم نکردیم.

بنده و دوستانم در این مدت توانستیم گفتمانی را که سال ها فریادش را می زدیم وارد عرصه عمل و اجرا کنیم و موفق هم شدیم. ما در مدت دانشجویی حرف از  مدیریت جهادی و حکومت اسلامی می زدیم و حالا موقع عملی کردن شعارهایمان بود.

آنهایی که به ما تهمت زدند که برای پست و مقام و پول این کارها را کردیم بایددر قیامت جوابگو باشند. هر چند که بنده به سهم خودم برای تک تک آنان استغفار کرده ام اما از حق دیگر دوستانم نخواهم گذشت.

اما بند3:

روزی که قاسمی کنفرانس خبری داشت و در آن علیه شورای شهر صحبت کرد هیچ اطلاعی نداشت که چند ساعت دیگر عزل خواهد شد. این را حاضرم در پیشگاه خداوند بزرگ شهادت بدهم. همه چیر ناگهانی و غافلگیر کننده بود. خود قاسمی به بنده گفت که دارد می رود استانداری برای تودیع ... مراسمی که هرگز برگزار نشد

در ضمن اگر این اولین موضع گیری قاسمی علیه بی عدالتی های شورای شهر بود شاید این حرفتان صحیح بود. اما او بارها و بارها علیه آن قشر صحبت و مصاحبه کرده بود.

اما در مورد عزل قاسمی:

ببینید برادرم چرا اینهمه همه چیز را صفر و صد می بینید؟ چرا تحلیل را عمیق نمی کنید؟ چرا ساده انگارانه با مسائل برخورد می کنید؟

اگر علت عزل قاسمی عدم تمدید ماموریتش از سوی سپاه بوده و استانداری برای ابقای او تمام تلاشش را کرده است و نتوانسته نیروی خودش را نگه دارد، چرا او را بدون تودیع و در کمال اهانت عزل کرد؟

اگر قاسمی هنوز برای استاندار شخصی قابل قبول بود چرا او را در دیگر جاهای مدیریتی استان بکار گیری نکرد؟

چرا تمام مصاحبه های او را از سایت فرمانداری بر می دارند؟

نکند این هم سپاه گفته بود؟

چرا ... چرا ... و صد چرای دیگر!!!

ببینید عزیز من، فرماندار جدید را دیده اید حتما. این کجا قاسمی کجا. استاندار فرمانداری مثل بذرافشان را می خواهد نه قاسمی را...

پیرامون این عزل هم مقاله مفصلی نوشتم تحت عنوان " چرا قاسمی باید عزل می شد " که می توانید بخوانید.

 

اما در مورد زاویه دار بودن عدالتخواهی ما با شما:

ببینید عزیزم ما نمی توانیم در همه عرصه ها ورود کنیم. این در سیاست یک اصل است. ما دانشجو نیستیم که علیه هر کس و هرجایی که عشقمان بکشد حرف بزیم، تحصن کنیم و بیانیه صادر کنیم.

در عرصه سیاست وظایف هر سازمان و نهاد مشخص شده است. شما نمی توانید دست روی تمام نقاط ضعف بگذارید. چرا فکر می کنید قاسمی باید تمام مفاسد و معظلات را حل کند؟ البته همین توقع شما این نکته را می رساند که قاسمی توانسته در مردم توقع فسادستیزی را برانگیخته کند، که بسیار مبارک است اما دلیل نمی شود فرماندار همه جا ورود کند.

ما به این علت با باغشهرها و و شورا درگیر شدیم چون عمده مفاسد و معظل شهر از این دو جا آب می خورد. این جا سرچشمه های فساد در تمامی دستگاه ها از قوه قضائیه تا شهرداری و منابع طبیعی و  ... است. بنا به اولویت این دو جا حساستر بود.

نکته بعد اینکه مگر  چهار پنج نفر آدم چقد توان دارند که روبروی تمامی مفاسد اداری حکومتی بایستند. همین دو جایی که ما قدم برداشتیم ببینید چه بلایی به سر ما آوردند. چه فحش ها و تهمت هایی که به ما ندادند. آخر هم عزل شدیم ... الحمدالله علی کل نعمه و  فضله ...

 قاسمی خلاف استاندار رابطه بسیار گرم و نزدیکی با نماینده ولی فقیه در استان داشت. ایشان در تمامی سفرهای درون شهر و برون شهری آقای ایمانی، با ایشان همراه بود. دوش به دوش آقای ایمانی ... حتی اقای ایمانی به فرماندار برای رسیدگی به برخی امور اختیار می داد ... قاسمی با سپاه هم رابطه اش عالی بود چرا که خوش پاسدار بود....

شما از دور ماجرا را دیده اید اما من و دوستانم در متن بودیم. این آقایان آنتی قاسمی نیستند. این ها انتی تفکر شده اند.... که خدا می داند چه خون دلی از دست همین دوستان می خورم ...

قاسمی با الخوری در افتاد با اینکه علم داشت او با رحیمی شریک اقتصادی است ... با مسعودی در افتاد با اینکه می دانست یار غار مشایی است ... چرا به همه مظنونید؟ چرا حالا که یک مسئول توی جمهوری اسلامی پیدا شد که ایگونه عمل کرد همه شک کرده اید؟ ... البته حق هم دارید .. این استان 30 سال است مسئولی چنین ندیده و حالا شوکه شده اید.

بگذارید رک بگویم که شما( خطاب با همه است) با مقابله کردنتان با قاسمی دقیقا در زمین مشایی بازی کردید. در زمین الخوری بازی کردید. در زمین رحیمی بازی کردید. به مهره ای هجمه بردید که خودش آماج بی مهری ها بود ...

احمدزاده با قاسمی مشکل اساسی پیدا کرده بود. برای همین پیش از عزلش قاسمی را از ریاست کمیسیون ماده 100 عزل کرد. کمیسیون ماده صد مربوط از به حوزه دخالت فرماندار در امور شهری و شهرداری است که طبق قانون ریاست آن با فرماندار است. اما احمدزاده قاسمی را در این پست کلیدی برداشت و کریمی( رئیس حراست استانداری) را در آنجا گماشت.

احمدزاده با این عمل قاسمی را در منگنه قرار داد و عملا بازوهای اجرایی او را از کار انداخت. این عمل نوعی جنگ پنهان قاسمی با احمدزاده بود.

یکی دیگر از نشانه هایی که نشان از تفاوت منش و عمل قاسمی با احمد زاده داشت، تیم عملیاتی او بود. قاسمی افرادی را دور خودش جمع کرد و راهبری اجرایی را به آنه سپرد که به شدت با مکتب ایرانی و مشایی و عملکرد استاندار مشکل داشتند. حضور افرادی مثل بنده، اقای جعفری و رئیسی و جهانبخش نماد مخالفت گفتمان قاسمی با احمدزاده بود که بسیاری به آن توجه نکردند. بسیاری  یکی از دلایل عزل قاسمی را علاوه بر دلایل دیگر، حذف این حلقه چندنفره میدانند که بی راه هم نیست. در حقیقت قاسمی با این تیمش به احمدزاده گفته بود که من با تو متفاوتم!

آقای جعفری بارها و بارها در وبلاگ شخصی یا نشریات دانشجویی استاندار و عملکردش را نقد کرده بود. بنده حقیر با زبان شعر و هنر گفتمان او را بارها و بارها مورد هجمه قرار دام به طوری که برخی از این شعر ها در سطح کشور منتشر شد.( حتی در زمانی که در فرمانداری مشغول بودم) . این برای احمدزاده چیز کمی نبود. از طرف دیگر قاسمی هم که انسان ازاده ای بود هیچگاه به ما برای عدم نقد استاندار گوشزد نمی کرد در حالی که او را تحت فشار می گذاشتند. در حقیقت عملکرد ما پای قاسمی نوشته می شد.

یکی از کسانی که به واسطه مشایی با استاندار رابطه بسیار صمیمانه ای برقرار کرده بود، احمد رضا دستغیب( فرزند سید علی اصغر) بود. این فرد نیز مدت ها بود که توسط بنده و بخصوص آقای جعفری مورد نقد قرار گرفته بود. و جرم قاسمی این بود که ما حلقه اول فکری اجرایی قاسمی بودیم و همین عامل و عوامل دیگر در عزل قاسمی نقش ایفا کرد.

این همه سوال کردید ما جواب دادیم. مشکلی نیست. باز هم جواب می دهیم.  اما شما هم نشوید قوم بنی اسرائیل که دائم بهانه تراشی می کردند( روی سخنم با تمامی دوستان است). چرا اینقدر مثل بچه ها بهانه می گیرید؟ چرا آنقدر قاسمی و تیمش را تخریب کردید که این مهره ارزشی را از دست بدهید؟ نمی بینید چه کسانی جایش را گرفته اند؟

به مادرم فاطمه(س) که همه شما مسئولید ... و از همه شما بازخواست می کنند ... قاسمی هم انسانی بود مثل همه. نقاط ضعف داشت. من هم می توانم از این نقاط ضعفش برایتان بنویسم اما آیا این کار درستی است؟ وقتی من این همه حسن می بینم این همه خدمت می بینم، این همه خط شکنی می بینم چرا مثل بچه ها که جز بهانه گیری چیزی بلد نیستند، لنده بدهم؟

چرا این همه بدبین هستید؟ شما ( مخالفین جریان عدالتخواهی) سال هاست که با کدیور و جعفری و رئیسی مشکل دارید. حدیث حدیث قاسی نیست. چرا اعتراف نمی کنید؟ شما سال هاست که در دانشگاه ها ما را تخریب کرده اید فقط این مدت سازمان دهی شده به این عمل دست زدید ...

آهای دوستانی که داعیه آرمانخوای تان گوش فلک را پر کرد! کجایید؟. آقایانی که علیه بنده به جنبش عدالتخواه کشور نامه زده اند بیاید حالا جواب بدهند. شما بازوهای عملی فسادستیز را مورد هجمه قرار دادید و حالا دل خوش کرده اید به بیانیه!. ببینید با بیانیه شما آب از آب تکان می خورد؟  در عجبم از شما که هنوز با الفبای سیاست و عدالت آشنایی ندارید.

به والله قسم اگر قاسمی باز هم برگردد با او همکاری خواهم کرد. به والله قسم نه از این تهمت ها هراسی دارم نه از این جنجال ها باکی ... ما مثل برخی ها نیستیم که بگذاریم رهبری به ماجراها ورود کند و از خودشان هزینه بدهند. به قول سردار سعید قاسمی، ما در عمل از رهبرمان جلوتریم و در فکر کنار ایشان قدم بر می داریم ... ما همه عمرمان را وقف مکتبمان کرده ایم. چیزی هم برای از دست دادن نداریم.

حسبنا الله و نعم الوکیل  ...

 

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۲:۱۸
سلمان کدیور

 

چند روزی است که از عزل فرماندار انقلابی شیراز می گذرد. شهر آرام و بی ول وله است. هیچ خبری نیست. انگار روی شهر گرد مرده پاشیده شده باشد. نه اینکه اتفاقی نیفتاده باشد، خیر. بعد از عزل قاسمی و حلقه یارانش، شهر عرصه اتقاقات کثیری گشته، امّا باز سکوت نفرت انگیز ساکتین گوش آزادگی و حریت انسان را آزار می دهد.

فرماندار جدید شیراز بدون اینکه از پیچیدن فریاد اعتراض در گلوی آزاده ای بترسد، داد پیروی چاکرانه از مکتب انحرافی ایران را سر می دهد. بخش دار مرکزی شیراز، آخرین بازمانده حلقه مدیریت جهادی قاسمی ، دل از تمام تعلقات و شهوت قدرت بر میدارد وخودش را روی میدان مین می اندازد تا بلکه خفته ای از غفلت هشیار گردد... صدای انفجار مهیب پرده گوش کران مادر زاد را هم  پاره می کند اما منادیان راه عدالت و انقلاب ، آنان که داعیه بصیرت و جریان ضد انحرافشان گوش فلک را کر کرده و تمام افتخارشان افشاگر نفاق عدالتخوان است! خفه خون محض گرفته اند.

حلقه مشاورین قاسمی هم استعفا می دهند ... مدیر روابط عمومی او که یک عمر برادران مجاهد او را به جرم اینکه خطبه عقدشان را خاتمی خوانده تحقیر می کردند؛ برای زنده نگه داشتن گفتمان ناب انقلاب اسلامی و اثبات حریت و مردانگی به  جمع مستعفیان می پیوندند و به جرم این عمل از استانداری نامه اخراجشان می آید ...

همه ساکتند ... انگار یک مشت لجن راه گلوهایی که تا دیروز نعره وا اسلام و وا انقلاب می زدند را گرفته ... فرماندار که  جُبن جماعت حرّاف را دیده ؛ قدم بعدی را هر چه استوارتر بر می دارد ... خلاّشی از دوستان نزدیک مسعودی را به معاون  سیاسی خود منصوب می کند ... مرهم بر زخم تن زمین خواران گذاشته می شود ... قلب کودک یتیمی در تاریکی ظلم باغشهرها چاک می خورد ... الخوری در صحن علنی استانداری عربی می رقصد ... مشایی هورا می کشد ...  کانون وبلاگ نویسانی که فاتحانه عدالتخواهان را نوکران بی بی سی می خواند آفلاین شده ... رسانه هایی که ادعای اسرار دارند این خبر را بایگانی می کند تا کسی بویی نبرد ... سایت شیرازه،  اردوگاه سلحشوران جنگ نرم، به خواب عمبق فرو رفته ... برادران موئتلفه  ترجیح می دهند در این شرایط چیزی نشنیده باشند ... همینطور جامعه روحانیت و غیر روحانیت ... آنانی که پرچم ایران را ضد دین می خواندند در برابر صلابت مکتب ایران بهتشان برده ... گردان های کفن پوش، خودشان را میان ملحفه سفید عافیت پیچیده  و در گورهای دسته جمعی زنده زنده  دفن کرده اند ...

شهر ساکت است ... مشکل حل شده است ... عدالتخواهان اخراج شده اند ... دیگر کسی چیزی برای بلغور کردن ندارد ... کسی فحش نمی دهد ... توپخانه تهمت اتش بس زده است ... قاسمی رفته است ... یارانش رسته اند ... نسیمی سرد تن باغشهرها را نوازش می دهد ... آقازاده ها چندشب راحت خوابیده اند ... خاندان های گردن کلفت خواب آقایی بر شهر را می بینند ... قاسمی رفته است ... عدالتخواهان،  آن مزدوران اصحاب سفره، جیره خوران خودفروخته،  منافقان سینه سوخته، اخراج شده اند ... همه از اصولگرا تا اصلاح طلب به افتخار این پیروزی بزرگ هورا می کشند ...

گوشه ای از شهر، میان چمن های یک بلوار، چند جوان  دور هم حلقه زده اند ... یکی می گوید " چه بکشیم چه کشته شویم پیروزیم" ... دیگر می گوید: محکمتر از قبل راه را ادامه می دهیم ... گوشمان به دهن آقا باشد نه به دهن حرافان ... دست هایشان را روی هم میگذارند، بیعتشان را با هم محکمتر از قبل استوار می کنند ... خندهایی که از بهجت ادای تکلیف بر لب ها می نشیند، گوش آسمان را نوازش می دهد ...

راه همچنان ادامه دارد

حتی اگر

از میان قبرسان بگذرد

----------------------------------------------------------------------

مطالب مرتبط :

تمام اخبار فرمانداران و بخشداران سابق شیراز از سایت فرمانداری حذف شد/مرده اخبار قاسمی تن دشمنان دوست نمایش را می لرزاند

 قاسمی کمیته مبارزه با زمین خواری را ه اندازی کرد بذرافشان کمیته حامی زمین خواران

مدیر روبط عمومی فرمانداری شیراز تهدید شد

 

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۲:۱۵
سلمان کدیور

 

جهانبخش: ما فقط قائل به مکتب اسلام هستیم

عده ای به فکرفروش شهر شیراز به یک سرمایه بر عرب هستند


برکناری مدیری پاکدست و لایق که تمام همت و تلاش شبانه روزی خود را متوجه مبارزه با فساد اقتصادی و پالایش سیستم بیمار یک استان استراتژیک ساخته بود ، تعجب و حیرت دلسوزان انقلاب و نخبگان استان و هواداران دولت را فراهم آورده است.محمد جهانبخش سرپرست بخشداری شیراز در جمع خبرنگاران با اشاره به مطلب فوق و همچنین مسائلی که در برکناری ناگهانی حسین قاسمی فرماندار سابق شیراز وجود دارد افزود : ادعای برخی مسئولین استان در خصوص داستان پایان ماموریت و عدم برکناری کذب محض است .

جهانبخش با یادآوری تلاشهای موثر و زحمات فرماندار سابق شیراز در عرصه های مختلف فرهنگی سیاسی استان در این مدت ، تودیع ناگهانی و بدون اطلاع ایشان را ، هم زمانی که اولین  کنفرانس خبری قاسمی در سال جدید و اعلام برنامه ها و مسائل پیش روی استان پایان یافته بود ، اقدامی توهین آمیز خواند و افزود : اینکه مدیری را با تلفن و بدون هماهنگی قبلی ، نیم ساعت قبل از مراسم تودیع اش مطلع کنند و مراسم معارفه را خصوصی و بدون تشریفات عرفی برگزار نمایند حکایت از مسائل دیگری دارد که انشاء الله بزودی توسط خود آقای قاسمی اطلاع رسانی خواهد شد .

جهانبخش در ادامه یاد آور شد : با شناختی که از فرماندار سابق شیراز دارم ایشان پوشیدن لباس سبز مقدس سپاه و افتخار حضور در میان سبز پوشان ولایت را قطعا بر تمام پست ها و عناوین زودگذر ترجیح می دهند و بارها در مناسبت های مختلف بر عدم تعلق خود بر این عناوین چه در گذشته و چه در آینده تاکید کرده اند

جهانبخش  دلیل حمایت مردم محروم ، علمای بزرگوار، هنرمندان و نخبگان استان و جریان عدالتخواه و آرمانخواه دانشجویی استان از ایشان را و حتی حضور جمعی از این دانشجویان که به تازگی فارغ التحصیل شده بودند و بدون هیچ چشم داشتی در کنار آقای قاسمی کار میکردند را نشان از تقوا و عقیده سالم و اندیشه خالی از مصلحت اندیشی های رایج ایشان دانست .وی اضافه کرد : مصاحبه فرماندار سابق شیراز در خصوص تخلفات گسترده سرمایه بردارانی چون الخوری و متصرفان عرصه های عمومی و باغ شهر سازان ، سبب ایجاد ائتلافی گسترده با انگیزهایی قوی برای ضربه زدن به ایشان شده بود . به گفته وی یک سر این طیف در استان فارس و کانونهای فاسد و مافیایی و سر دیگر متاسفانه در میان برخی چهره های شناخته شده ومسئول در تهران بوده است که با برنامه ریزی و همدلی فعالیتهای تخریبی خود را سامان می داده اند و در این میان  آشکار بودن این اقدامات و عدم تلاش برای مخفی کاری ، موجب حیرت و تامل رصد کنندگان تحولات سیاسی اخیر شده است .

 وی گفت: اینکه شما افشا و پیگیری تخلفات جمعی را با دقت و پشتکار آغاز کنید ولی آن متخلف و حامیان او بلافاصله در دفاتر مسئولین مافوق حاضر شده و علنا رایزنی کنند و مسئولین هم  قول برکناری دهند و خط و نشان بکشند و همچنین تریبون های تاثیر گذار فعال شود ، نشان از چه چیزی دارد ؟

بخشدار مرکزی شیراز در بخش دیگر صحبت های خود به محوریت پیدا کردن یک جریان انحرافی که قاطبه علما ، نخبگان و دلسوزان انقلاب را نگران کرده است پرداخت و افزود : با روشنگریهای اخیر علما و مراجع و دانشگاهیان و تذکرات مشفقانه عناصر انقلابی در سراسر کشور ، هیچ توجیهی ندارد که بعضی از باز مسئولین استانی و شهرستانی مصرانه ! به طرح عقاید غلط و خطرناکی چون مکتب ایرانی بپردازند و هر روز که به پیش می رویم آثار و تبعات این تفکرات که منشاء محفلی و غیر دینی دارد ، روشن تر شود .

وی با اشاره به مصاحبه اخیر سرپرست جدید فرمانداری شیراز در اولین روز کاری آن هم در این شرایط خطیر و تاکید بر اعتقاد بر مکتب موهوم ایرانی که حتی برای خود آقایان نیز هنوز تعریف نشده است گفت: این شهدایی که این روزها در سوگ فقدانشان اشک می ریزیم ، چنین دغدغه ها و اهدافی در سر داشتند و جز مکتب اسلام  معتقد به ایدئولوژی دیگری بودند؟ وی افزود: اینکه بخواهم به مردم محروم ،‌ انقلابی و شهید پرور بخش مرکزی شیراز که به تعبیر حضرت امام (ره) صاحبان اصلی انقلاب هستند و به خاطر اسلام ،خون پاک شهدا و عشق معنوی خویش به جایگاه ولایت فقیه ، سختی ها را تحمل می کنند ، پیرامون مکتب ایرانی لفاظی کنیم ، مضحک و دردآور است .

بخشدار مرکزی شیراز در ادامه ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای قدسی انقلاب اسلامی خصوصا دلیرمردان استان فارس که هستی خود را فدای ولی زمان و امام امت (ره) نمودند افزود : پیام اصلی شهدا مقابله با کفر و استکبار ، برقراری عدالت و مبارزه با قدرت طلبان و زورگویان بود که امروزه با الگو گرفتن از شهدا و ادامه دادن راه آنان می بایست در راستای مبارزه با فقر ، فساد و تبعیض گام برداریم و فرهنگ ایثار و شهادت را با افعال و اندیشه های صالح ترویج نمائیم و وی تاکید کرد: باید از ترویج ظاهر حادثه ها عبور کنیم و به هسته اصلی خواسته های این مردان بزرگ برسیم .

جهانبخش با اشاره به سالگرد پیام هشت ماده ای رهبر معظم انقلاب در سال 81 و این نکته که عدالتخواهی و مبارزه با فساد جزء ذات نظام جمهوری اسلامی و از وظایف تفکیک ناپذیر این نظام مقدس است ، خاطر نشان ساخت : امروز انقلاب در مرحله تثبیت و تنظیم عناصر نظام اسلامی است و هندسه عمومی و ساختار جامعه اسلامی شکل گرفته ولی باید پیچک ها و علف های هرزی که در طول این سال ها به آرامی به دور این بدنه قطور پیچیده است را برچیده و شاخه های اضافی را هرس کنیم و این در حکم همان پیام حضرت آقا است .

بخشدار شیراز گفت: هشدارهای مکرر مقام معظم رهبری بیانگر ضرورت ادامه این مبارزه و ناکافی بودن حرکت های سالهای اخیر بوده است . به گفته ی وی بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی یکی از حیاتی ترین مقدمات جهاد اقتصادی در راستای سالم سازی و ایجاد فضای رقابت اقتصادی می باشد و مبارزه با تخلفات و رانت خواری که عمدتا ناشی از فضای بسته مدیریتی و توزیع غنائم و بیت المال در شبکه خویشاوند سالار استان در گذشته بوده در صدر لیست وظایف دستگاهها و نهادها می باشد. هیچ فسادی به اندازه زمین خواری در شیراز مردم را بدبین نکرده است و این مطلب قابل تحقیق میدانی و رو در رو با مردم است و به نظر می رسد با عوض شدن مسئولین نباید به هیچ وجه تعطیل یا فراموش گردد .

وی گفت: مردم به این دولت به چشم فرشته نجات و متحول کننده عرفیات و رسومات ناصحیح گذشته نگاه میکنند و امیدواریم با تصمیم صحیح مقامات در استان سبب ناامیدی ولی نعمتان و سرمایه های حقیقی انقلاب نگردیم .

وی در پایان خاطر نشان ساخت : ما مطیع و گوش به فرمان رهبر معظم انقلاب هستیم و معتقدیم محوریت نظام اسلامی با ایشان است و همه بیعت ها و پیوندها باید حول رهنمودهای ایشان باشد و این مطلب به معنی حراست و هوشیاری در دفاع از انقلاب و مبارزه با هر جریان و گروهی که بخواهد این خط را تضعیف نماید می باشد و مشخص است که عناصر حزب الله و نیروهای خدوم و دلسوز نظام قائل به هیچ اسثنایی در این عرصه نبوده و نخواهند بود . سرپرست بخشداری مرکزی شیراز تاکید کرد: در ایامی که مهم ترین اتفاق فرهنگی در فارس در حال رخ دادن است و به همت سپاه استان،  اجلاسیه سرداران و 14600 شهید در فارس در حال برگزاری است باید هم وفادار به خون شهدا باشیم و هم زیر سایه ولایت و نماینده عزیز ایشان در استان وحدت اسلامی را حفظ نماییم . وی با اشاره به دیدار عاشقان ولایت با مقام معظم رهبری در آستانه اجلاسیه 90 و فرمایشات ولی امر مسلمین جهان پیرامون جایگاه شهر شیراز و استان فارس و این موضع که مردم فارس و شیراز همواره پیشرو بودند و فارس بی شک یک قله است گفت : امیدواریم به جای لفاظی و اندیشه های انحرافی و مکاتبی که از سوی مردم ایران قابل پذیرش نیست همه به توسعه شهر شیراز و خدمت رسانی بی وقفه به مردم شهید پرور شیراز همت بورزیم .

جهانبخش در پاسخ به یکی از خبرنگاران مبنی بر طرح مسایلی همچون مکتب ایرانی و اعتقاد شما به آن و همچنین ادامه فعالیت در بخشداری  گفت: بنده معتقد هستم در عصر بیداری اسلامی این مکاتب جایی نداشته و نخواهند داشت و من شخصا قائل به مکتب اسلام که همان  ولایت و شهدا هست ، می باشم  و برای خدمتگذاری با شهدا و مقام معظم رهبری عهد بسته ام .

وی گفت: حامیان و مدعیان مکتب ایرانی که از ایرانیت سخن می گویند در حال حاضر در حال فروش شهر شیراز به یک سرمایه بر عرب به نام الخوری می باشند.

محمد جهانبخش همچنین در خصوص ادامه فعالیت در بخشداری مرکزی شیراز نیز گفت: بنده بنا به درخواست فرماندار سابق شیراز و در جهت همدلی و برداشتن باری از مشکلات حاد مردم در بخش مرکزی شیراز در این  مسئولیت حاضر شدم و با توجه به جو عمومی سیستم اجرایی استان و حضور جدی خط فکری انحرافی و ادامه روند غلط موجود که نتیجه آن را در اختلافات نوروز سال جاری شاهد بودیم ، دیگر نیازی به حضور بنده نخواهد بود و ضمن عرض پوزش از مردم ولایتمدار و شهید پرورش مرکزی شیراز استعفای خویش را اعلام می کنم.

 

 

--------------------------------------------------------------

بعد نوشت:

 

1- بعد از برکناری قاسمی, علاوه بر بخشدار مرکزی, بخشدار ارژن و تمامی مشاران و مدیر روابط عمومی فرمانداری نیز استعفا دادند

 

2- قاسمی در مصاحبه با اخبار 20:30: آقای الخوری روز چهارشنبه  با مسئولین استانداری فارس جلسه داشته و سه روز بعد من عزل شدم. باید پرسید چه نسبتی بین این دو اتفاق است!

 

 

مطالب مرتبط:

 

متن کامل استعفای محمد جهانبخش

 

حالا باید گفت زمین خوار عرب در شیراز با چه کسانی دیدار کرد؟

 

 

افشای نام« الخوری»زمینخوار عامل برکناری؟

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۰ ، ۲۲:۱۲
سلمان کدیور

 

دیروز بعد از اولین کنفرانس خبری قاسمی در سال 90، او را به استانداری احضار کردند. کنفرانسی که با این جمله آغاز شد : 

 همه ما سرباز ولایت و رهبری هستیم و پیمان ورود ما به دولت با محوریت ولی‌فقیه است. تا وقتی از مسئول بالاتر تبعیت می‌کنیم که به رهبری و ولایت متصل باشد و اگر این ارتباط قطع یا خدشه‌دار شود، ما نیز به گونه‌ای دیگر برخورد می‌کنیم. من سرباز ولایتم نه هیچکس دیگر و میزان علاقه و عشق به هرکس به میزان ارادت و همراهی‌اش با مقام معظم رهبری است.

هر چند که ما خوب میدانستیم این یک احضار ساده نیست و امروز روز دیگریست که باید در راه ارزش ها قربانی دیگری تقدیم حضرت معشوق کنیم. روزی که مدت ها بود انتظار آن را داشتیم و حال از برخورد با آن به هیچ وجه نه دهان تعجب گشودیم نه غصه دار گشتیم.

قضیه خیلی ساده بود. قاسمی باید عزل می شد. آن هم در کمال حقد و بی احترامی، بی آنکه برای او جلسه تودیعی برگزار کنند. امّا علت این همه کینه چه بود و چرا قاسمی باید عزل می شد؟ مگر او چه میگفت و چه میخواست؟

محور همه چیز عشق است. اگر عاشق باشی از هزینه دادن نمی هراسی و تا آخرین لحظه بر عهدی که بسته ای خواهی ماند. اگر عاشق باشی دامنت از لکه ننگ خیانت مبراست. خداوند همه را به دار عشق و محبت آزمون می کند تا ببیند چه کسی بهتر عمل می کند. اگر عاشق باشی نه طعن دشمنان تو را آزاری می رساند نه سرزنش دوستان مغیل راه است. قاسمی هم عاشق بود، عاشق ولایت. قاسمی و حلقه یاران اندکش هرگز نتوانستند بین شهوت قدرت و تبعیت از ولایت به جمع بندی برسند. از همین رو بود که بدو ورد به فرمانداری شمشیر را علیه فساد از رو بستند و هم پیمان شدند که راهی جز راه ولایت را راهرونباشند.

جنگ اغاز شد. جنگ جنگ تاویل بود. جنگ با جبهه ای که پیشانی مجاهدینش حکایت سجود داشت واثرات شکنجه وترکش در بدنشان هنوز هویدا بود. جنگ با دینمداران نان به نرخ روز خور... جنگ با خاندان هایی که شیراز را ارث پدری خودشان می دانند و به خود حق می دهند در برابر مستضعفین و پابرهنگان خود را آقا زاده بخوانند و حکومت کنند.  این شد که قاسمی آماج حملات و تهمت ها از سوی هر کس وناکثی واقع گشت.

نقش مشایی در عزل قاسمی:

جبهه دیگری که قاسمی باید به آن ورود می کرد و خوب می دانست این ورود به قیمت عزل اوتمام خواهد شد، در افتادن با جریان منحرف " مکتب ایرانی " بود. این هم نشان از عشق به ولایت بود. قاسمی که در قبال این نگاه انحرافی سیاست سکوت را برگزیده بود، در لحظه ای که احساس کرد این سکوت با مشی ولایت ممکن است در تضاد باشد آن را به فریاد مبدل ساخت وکوس رسوایی ملی گرایی را در اندیشه امام و رهبری مبلغ شد.

بعد از در افتادن با تیم مشایی بود که زمزمه های عزل قاسمی را شنیدیم وهر روز هم منتظر آن بودیم. امّا پشت پرده این فشارها از کجا نشأت می گرفت؟

نقش مسعودی در عزل قاسمی:

مسعودی از طریق یکی از اقازاده ها با مشایی آشنا می شو د و این آغاز رابطه دوستی مشایی با مسعودی. مشایی که برای انتخابات آینده ریاست جمهوری به ثروت نجومی مسعودی نیاز مبرم دارد با او وارد همکاری می شود. بی شک یکی از خواسته های مسعودی از مشایی، عزل قاسمی فرماندار شیراز است تا از این دریچه زهر خود رابریزد. مشایی که جدیدا با اظهارات ضد ملی گرایی قاسمی مواجه شده است خودش هم برای عملی کردن این کار چندان بی میل نیست و از احمد زاده می خواهد که قاسمی را برکنار کند.

نقش رحیمی در عزل قاسمی:

برای برسی این عامل لازم نیست بپرسیم رحیمی کیست. او راهم همه شناسند. معاون اول رئیس جمهور. امّاباید بپرسیم چه دخلش به قاسمی؟ قاسمی چند روز پیش بود که پرده از یک مافیای اقتصادی به سرکردگی شخصی وهابی به نام الخوری ، برداشت. الخوری هم یکی از شرکاء اقتصادی حضرت معاون اول است و این هم بر علل قبل مزید شد تا قاسمی با سرعت بیشتر عزل گردد.

نقش آقا زاده ها درعزل قاسمی:

امّا آقازاده ها که بزرگ ترین زخم خوردگان قاسمی بودند. آقازاده هایی که در داستان باغ شهری های شیراز خود و خاندان عریض و طویلشان به شدت رسوا شدند. این آقا زاده ها هم به انحاء گوناگون در هیئت دولت، مجلس و ... به شدت نفوذ دارند و هر کدام به سهم خودشان در عزل قاسمی اقدام نمودند.

نقش مدیران در عزل قاسمی:

یکی دیگر از علل عزل قاسمی برخی مدیران فارس بودند. مدیرانی که تاب همراهی قاسمی را در سبک مدیریت جهادی نداشتند. قاسمی به هر کدام از مناطق محروم یا روستاهای مستضعف و بی بهره از امکانات می رفت، تمامی مدیران سازمان ها را باخود همراه می ساخت .  هر کس از مردم و مستضعفین که به عملکرد و قصورات مدیران شکایت داشت، قاسمی مدیرکل مربوطه را در همان جا موظف میکرد که به گلایه آن پیرمرد و پیرزن مستضعف پاسخگو باشد و در صورتی که بر قصوراتش عذری نداشت فرماندار او را به شدت عتاب و موظف به پیگیری خواسته محرومین می کرد.

چه نیمه شب ها که قاسمی به همراه دوستان قلیلش گمنام در میان کوچه پس کوچه های شهر و مناطق محروم می رفتند و با مردم آن هم دل می گشتند. و چه بسیار نیمه شب هایی که برخی مدیران یا شهرداران با تلفن قاسمی از خواب ناز بیدار و به منطقه محرومی که خودش انجا حضور داشت احضار می شد. قاسمی در همان نیمه های شب مشکلات را برسی و مصوب می کرد و مسئول احظار شده را موظف به حل مشکل مردم ظرف یک بازه زمانی خاص می کرد.  

 

بگذار برخی به دروغ این کار زشت را به گردن سپاه پاسداران بیندازند. قاسمی بر خلاف مدیران فارس رابطه حسنه ای با سپاه داشت ومشکل تمدید ماموریتش از طرف این نهاد انقلابی حل شده بود. 

 

 آری قاسمی باید عزل می شد ... اگر این اتفاق روی نمیداد به حقانیت راهی که سالهاست در آن قدم گذاشته ام شک میکردم ... در این مدت با قاسمی خندیدیم و گریستیم ... غمگین شدیم و شاد گشتیم ... چه بسیار که پای درد دل یتیمان و بیوه زنان دل خون شدیم ...

امّا زهی خیال باطل که این تیم به تاریخ بپیوندند. ما باز هم با تمام قدرت و قوا به فعالیت های خودمان ادامه می دهیم و سعی خواهیم کرد با نفوذ در تمامی نهاد ها مروج راه پاک حضرت روح الله کبیر باشیم. بگذار آنقدر فحش بدهند و تهمت نثارمان کنند تا دهن های گشادشان پاره و زبانشان الکن گردد.

ما متعلق به خودمان نیستیم که بخواهیم سر سوزنی از آرمان هایمان فارغ و از خودمان دفاع کنیم. ما متعلق به خودمان نیستیم که این امور زمینمان بزند یا مأیوسمان کند. ما با خدای خویش و با امام مان عهد شهادت و خون بسته ایم. مغرضین این آرزو را به گور خواهند برد که ببینند عدالتخواهان لحظه ای از قیام برای خدا و در راه خدا بازنشسته اند.

 دل های ما مالامال از غم و غصه و انده است ... اندوهی که داغ مولای غریبمان را در خویش جای داده ... در این راه نه از ظلم ظالمان نگران نه از تهمت ژاژ خواران هراسان و نه از خیانت دوستان نالان هستیم ... تمام این درد ها جایشان در دل های ماست و به راستی که خداوندما را کفایت می کند ...

به امید روزی که خداوند غروب عمرمان را در سرخی خونمان قرار دهد ... ان شاالله ...

 

--------------------------------------

 

مطالب مرتبط :

قاسمی مردی برای همیشه تاریخ - ناگفته های دانشجوی انقلابی

فرماندار جدید شیراز: قائل به مکتب ایران هستیم

 

احمد زاده فرماندار شیراز را برکنار کرد - خبرگزاری فارس

 

قاسمی! داشتم به توشک می کردم - وبلاگ نارنجک

 

 

 

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۰:۱۱
سلمان کدیور

انقلاب اسلامی چیست؟ مفهوم و محتوا و غایت نهایی آن چیست؟ آفت ها و موانع رشد ارزش های آن چگونه تشکیل و سازماندهی می شود؟ بیشترین ظن برای نابودی انقلاب به کدام گروه باید برده شود؟ و ده ها سوال استراتژیک و بنیانی دیگر ... در پاسخ به سوالات فوق و مبانی حفظ و تداوم انقلاب اسلامی شخصا به یک اصل و نظریه معتقد هستم. این نظریه " انقلاب در انقلاب " نام دارد.

انقلاب در انقلاب چیست؟

 این اصل بر این بنیان تکیه دارد که نخست انقلاب اسلامی را جدای از جمهوری اسلامی باید دید و تحلیل کرد. در پارادایم بعدی برای آن یک هویت کامل مستقل و کلی قائل شد. هویتی که یک هدف غایی دارد و متناسب با زمان و حادثه ها باید با تمسک به اصول خود، در درون خود دست به تحول و انقلاب های استراتژیک بزند. در یک کلام چنین باید گفت که با افزوده شدن بر عمر انقلاب و افزایش آفت هایی که طبیعت هر انقلابی است، باید در خود انقلاب اسلامی  و طبق اصول اساسی و بنیانی آن انقلاباتی دیگر صورت گیرد. انقلاب هایی که  هدفش راست کردن انحرافات درون سیستم  برای برگرداندن آن به ریشه هاست.

تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلاب ها در این است که سایر انقلاب ها پس از پیروزی چیزی به اسم آرمان را مدنظر نگرفته اند. در حقیقت آرمان جنبش،  پیروزی انقلاب است و پس از تحقق این امر انقلاب به سکون و ارامش مبدل می گردد و هر گروهی متناسب بامجاهدت هایش سهم خود را از حکومت در عرصه قدرت مطالبه می کند. وقوع این امر یعنی تبدیل شدن انقلاب، به ضد خودش. همین علت است که مثلا انقلاب فرانسه که با شعار دموکراسی و آزادی مدنی متولد شد به دیکتاتوری ناپلئون ختم می گردد.

اما انقلاب اسلامی چنین نیست، این انقلاب با پیروزی  و به حاکمیت رسیدن تازه کار و تلاشش آغاز و نهضت تازه شروع شده است. در حقیقت ماانقلاب کرده ایم که همیشه منقلب بمانیم. نقطه مقابل " انقلاب " سکون و یا "مرداب " شدن است. همین حقیقت است که  حضرت امام خامنه ای( روحی له الفدا) می فرماید " محافظه کاری قتلگاه انقلاب است ". محافظه کاری یعنی حفظ وضع موجود و جلوگیری از ایجاد هر جنبش و خیزش، هرچند مصلح!

جنگ قبل از پیروزی انقلاب را پیامبر (ص) جنگ بر سرتنزیل تشبیه می نامند. ایشان در کلامی ژرف خطاب به وصیشان می فرمایند : یا علی(ع) جنگ من جنگ تنزیل ( تثبیت اسلام به عنوان یک دین) است و جنگ تو، جنگ تاویل( تفسیر اسلام و احکام آن) است . یعنی جنگ اول جنگ با کفار است و جنگ دوم جنگ با مسلمانان برای حفظ اسلام.

ثمثیل این مدل را می توان در تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان مشاهده کرد که امام راحل از آن به عنوان انقلاب دوم یاد کردند. انقلاب سومی که  در عرصه انقلاب رقم خورد، باز هم محوریت دانشجویی داشت. حضرت امام (روحی له الفدا) با فرمان شش هشت  در نامه ای خطاب به دانشجویان شالوده جنبشی را به نام جنبش عدالتخواه را بنا نهادند. برسی فضا و جوی که باعث صدور این فرمان شد را قبلا در مقاله ای شرح داده ام  و در حوصله بحث نیست، اما پس از این  رویداد عده ای قلیل شروع به عملی کردن این جنبش کردند.

فرق انقلاب دوم و سوم هم در تنزیل و تاویل است. انقلاب دوم( تسخیر لانه جاسوسی) جنگ با کفار بود یعنی جنگ تنزیل و انقلاب سوم( جنبش عدالتخواهی) جنگ و مبارزه با مدعیان اسلام و انقلاب در نحوه تفسیر و عملی سازی انقلاب ( جنگ تاویل) است که بسیار جان فرساتر و خطیرتر است چرا که اینبار انقلابیون با مدعیان انقلاب درگیری دارند نه با مخالفان محرز انقلاب.

اینجاست که صف کشی مارقین و ناکثین و قاسطین رخ می دهد که وجه مشترک تمامشان انقلابیگری و استناد به اصول آن است البته به صورت گزینشی و منفعت طلبانه. سیاست این طوایف در برابر اصل حاکمیت اسلامی و ذات انقلاب، نوئمن ببعض  و نکفرو ببعض است.

جنبش عدالتخواهی از بدو ظهور در فضای سیاسی دانشگاهی کشور آماج تهمت ها ترور قرار گرفت  آن هم توسط گروه ها و جناح هایی که به هر نحو منافع خود را با این جنبش فکری در خطر می دیدند. علاوه بر گروه های سیاسی و احزاب سایر تشکیلات های دانشجویی مذهبی نیز به وضوح در برابر آن صف کشیدند. هیچوقت مناظره هایی را که با دوستان بسیج دانشگاه شریف انجام میدادیم را یادم نمی رود. چند صباحی گذشت و روز به روز هجمه  منتقدان افزون می گشت تا اینکه حضرت امام ( روحی له الفدا) در پیامی به نشست جنبش عدالتخواه دانشجویی در سال 85 با ابراز جمله " عدالتخواهی لب انتظار مااز دانشجویان است"، مهر تایید یزرگی بر روش و منش این جریان زد. ایشان در تمامی سخنانی که ئر جمع دانشجویان ابراز می داشتند به طور قاطع از منش و تفکر عدالتخواه حمایت و اصول و میادین آن را معبر سازی می نمودند. تا انجا که ایشان روی کار آمدن دولت نهم را حاصل زحمات جنبش عدالتخواه( به معنی فکر) دانستند.

این جنبش در شیراز در سال 86 رسما تحت عنوان مجمع مطالبه آرمان های انقلاب اعلام وجود کرد. این مجمع که ابتدا آن را 7 تشکل تشکیل می دادند به طور قاطع وارد فاز مبارزه با مفاسد حکومتی و پدیده های ضد عدالت کردند. رمز نفوذ این جنبش اتحاد آنان بر سر اصول و اهداف بود و با توجه به اینکه  مدت زیادی از به حاکمیت رسیدن اصولگرایان نمی گذشت، بیشتر اعتراضات به نواقصی بود که اصلاح طلبان در گذشته آنها را رقم زده بودند.

با گذشتن از عمر به قدرت رسیدن اصولگرایان برخی از دانشجویان عدالتخواه با تاسی از نظریه انقلاب معکوس  امام خامنه ای ( روحی له الفدا) محور نگاه و افت گیری خودشان را از نظام به سوی اصولگرایان و طیوف مذهبی تغییر دادند و این شد که با جسارت تمام در سال 87 شروع به چالش کشیدن باغ شهری های شیراز کردند و این شروع  گسترش یک شکاف بود. اینجا بود که بحت تاویل آرمان های امام(ره) و انقلاب خودش را نشان داد.

در منش دانشجویان عدالتخواه (طبق فرمان امام خامنه ای) هیچ شخص یا گروهی، ولو با عذر انتساب به شخص رهبری، حق فرار از پاسخگویی ندارد و سکوت در برابر فساد، همدستی با مفسدین است . تقید عدالتخواهان به این دو اصل بسیار هزینه دار، سرمنشا جهت گیری بسیاری از گروه های اصولگرا علیه آن را فراهم آورد. پس از آن شد که در تریبون های عمومی، محفل های خصوصی و غیره شروع به ترور این طیف کردند. القابی مانند نئومنافق، جوانان بی تقوا، تفاله های باند مهدی هاشمی، منافقین دهه شصت و ... تنها اقدامات ظاهری بود که برای متوقف کردن موتور جنبش بکار برده شد و هم اکنون نیز بکار برده می شود.

امّا تمام این هجمه ها نه تنها نتوانست این گروه قلیل ولی پر قدرت را متوقف کند بلکه بر انگیزه های آنان نیز افزود. نامه  محرمانه به آقای حائری، نامه سرگشاده به  رئیس قوه قضائیه، برگذاری جلسات فکری، سیرهای مطالعاتی، تبین و آسیب شناسی جنبش به صورت درون گفتمانی، برگزاری جلسات نقد مسئولین و مطالبه از آنها، انتشارات نشریاتی مانند روایت و سیزده 57، غریو، مستضعفین و ... در حالی صورت می پذیرفت که این حملات در اوج خود قرار داشت.

اما امروز فضای تقابل با جنبش با گذشته بسیار متفاوت تر شده است. منتقدین این این گروه ،  که خود را در برابر نقد نظری و فلسفی  تئوریک عدالتخواهان  ناتوان دیده اند شروع به ترور شخصی افراد و منتسبان آن را کرده اند و این خود نشانه ایست بر اینکه تلاشها و فعالیت های جنبش به ثمر نشسته است.

بی شک هر جه بر عمر انقلاب افزوده می شود، لزروم تولی انقلاب هایی با محوریت اصالت انقلاب اسلامی ضروری به نظر می رسد. امروز جنبش عدالتخواه توانسته است گفتمان حاکم بر کشور را به نفع آرمان های اصیل انقلاب اسلامی بیش از پیش متوجه کند و از این حیث شاید بتوان گفت دین خود را ادا کرده است.

آنچه که تئوریسین های عدالتخواه امروزه باید به آن بیندیشند چیزی جز آینده انقلاب اسلامی و فتنه های در پیش رو نیست. لیدر های فکری این جنبش انقلابی نباید به دستاوردهای کنونی اکتفا و درجا بزنند بلکه باید در فکر سازماندهی انقلاب چهارم باشند. انقلابی که امروزه می شود متولد شدن آن را از نگاه امام انقلاب(روحی له الفدا) خواند. هرچند هنوز مصداق مشخصی بر آن متعلق نکرده اند، امّا می شود غایت آن را به وجود آمدن و متشکل شدن جریانی فراسوی احزاب کنونی کشور، که امالی جز آرمان های ناب انقلاب ندارد،  تحلیل کرد.

جریان سوم سیاسی کشور بی شک انقلاب چهارمی است که باید به آن بیندیشیم و بدون توجه به تمام هجمه ها شروع به تدوین مبانی آن کرده و از وضع موجودعبور کنیم.  

امروزه بر تمامی دوستانم واجب است هر چه بیشتر آرا و اندیشه های حضرت روح الله  و خلف صالحشان را مورد کنکاش عملی و نظری قرار دهند. تشکیل حلقه های فکری منظم، برگزاری جلسات نقد و اسیب شناسی درون گروهی، برسی انقلابات صد ساله اخیر تاریخ معاصر در ملل اسلامی  قدم اول پی ریزی تئوریک  انقلاب چهارمی است که باید به آن بیندیشیم. امروز نشستن ، هراس از هجمه ها و یا درگیر شدن در مسائل شخصی و اسیر زندگی روزمره شدن بیش از پیش خطرناک و مستحل کنند است.  عدالتخواهان هرگز نباید اسیر معلولات و نگاه های سطحی ناشی از ذوق زدگی مقطعی قرار بگیرند. راهی را که انتخاب کرده ایم به فرموده امام خامنه ای(روحی له الفدا) راه انبیاء و اصیاء الهی است که رنج بی شمار و ابتلائات گوناگون بر آن وارد است.

 ان شاالله

 

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۲۳:۰۱
سلمان کدیور

 

همه اش تقصیر خمینی بود

روح الله !

همه اش تقصیر تو بود !

ما داشتیم زندگی یمان را میکردیم

و سرمان در آخورمان گرم !

و هفتاد پشت مان

به نشست و برخاست تخت ها

به  سایه خدا بودن شاهنشاه !

طعم چکمه انگلیس و روس ها

جستجوی غذا

در پهن اسب ها

عادت کرده بودیم !

***

ما باور کرده بودیم

آشپز آمریکایی

می تواند با رُزرُز

مرجع تقلید مان را زیر بگیرد

وما

حق چِخ کردن سگش را هم نداشته باشیم !

ما عادت کرده بودیم

هر ماه

سهم وحشی بودنمان را بپردازیم!

و راحت و بی دردسر

دل به ” محمد رضا ” بدهیم

که دستان ما را

به دروازه های تمدن متبرّک کند !

***

همه اش تقصیر تو بود ، خمینی !

ما باورمان بود

آریا مهر سایه خداست

و خان ها

حافظ ناموس ما

و دلمان خوش بود

به  اسلامی

که با گریه بر زخم های  حُسینش

که  سال ها پیش

در کربلا مُرده بود (!)

بهشت را صاحب شویم

***

ما به عادت کردن

سال ها عادت کرده بودیم

تا وقتی که تو آمدی ،  خمینی !

و ما را از  ۲۵۰۰ سال خواب  بیدار کردی

و مانند طفلان جاهل

در گوش پیرمردهامان

الله اکبر سردادی

که فقط خدا بزرگ است

نه خان  و آریامهر

نه کارتر و گوباچوف !

و ما را

در بُهت آزادگی ات فرو بردی

***

و از آن روز

خواب و خوراک از ما ستانده شد !

بمب ها موشک ها

فانتوم ها و ناوها

به جان خرمشهرمان افتادند و خونینن شهرش کردند

دهلران را به دلهره محکوم

و بُستان مان ! را به آتش کشیدند

و سرهای شش ماهه ها ! را

گوش تا گوش بریدند

و جوان هایمان را

به جرم  “فریاد ” ، اسیر

سفره هایمان را به جرم قناعت

تحریم کردند !

امّا

تو وعده هایت صادق بود

ما جوانه زده بودیم

در خاک آزادگی

و هوای پاک کبریایی الله

و جان گرفته بودیم

به زمزمه لبانت که میگفت :  ” می شَد”

***

آری

همه اش تقصیر تو بود … خمینی !

وگرنه

ما عادت کرده بودیم

 

" سلیم "

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۰ ، ۰۱:۲۹
سلمان کدیور